فعاليت اقتصادى و كار و تلاش، همواره قرين زندگى زنان بوده است. زنان در طول تاريخ، علاوه بر انجام كارهاى خانه، هميشه همگام با مردان به فعاليتهايى مثل كشاورزى و دامدارى اشتغال داشته و از اين طريق، بخشى از هزينه خانواده را بر دوش كشيده و به اقتصاد خانواده كمك مىكردهاند. اما در زمانهاى گذشته، فعاليتهاى ياد شده نظير ساير كارهايى كه زنان در خانه انجام مىدادند، كارِ خانه به شمار مىرفته و در مقابل آن مزدى به زن پرداخت نمىشده است.
با حركت جوامع به سوى دستاوردهاى تمدن جديد و تبديل كارگاههاى خانگى و كوچك به كارخانه و جاىگزينى ماشين به جاى نيروى انسانى، اشتغال زنان به فعاليتهاى اقتصادىِ بيرون از خانه، طى چند دهه اخير، اهميت ويژهاى يافته است؛ به گونهاى كه در حال حاضر مشاركت اقتصادى و اشتغال زنان به فعاليت اقتصادى در بيرون خانه، يكى از مسائل مهم و مطرح زنان در جامعه امروز ماست. نظر به اهميت موضوع و شبهات و اشكالاتى كه در زمينه كارِ زنان در مراكز عمومى مطرح شده و آراء و ديدگاههاى مختلفى را پديد آورده است، اين نوشتار به بررسى اين مسئله از ديدگاه آيات پرداخته و از چند شاهد روايى نيز مدد جسته است.
كار: «كار» در لغت، به معناى تلاش و كوشش و فعاليت، و در اصطلاح اقتصادى، يكى از عوامل توليد است. دانشمندان علم اقتصاد در تعريف كار گفتهاند: «نيروى كار يكى از عوامل عمده توليد و متشكّل است از اعمال قوّه فكرى يا دستى كه در برابر آن مزد، حقوق، معاش، يا حقالزحمه كار و كسب گرفته مىشود.»(1) بر اساس اين تعريف، فعاليتى كه در برابر آن مزد پرداخت نشود كار محسوب نمىشود. به همين سبب، كارى كه زنان در خانه انجام مىدهند فعاليت اقتصادى به شمار نمىآيد و زنان خانهدار در جمعيت غير فعّال و بيكار قرار مىگيرند.(2)
اشتغال: در فرهنگنامههاى اقتصادى، «اشتغال» به معناى مشغول بودن به كار تعريف شده است.(3) بنابراين تعريف، هرگونه فعاليتى كه انسان، اعم از زن يا مرد، در خانه يا بيرون از خانه انجام دهد اشتغال است. اما برخى از اقتصاددانان قيد مزد و پاداش را نيز بر تعريف اشتغال افزوده و بيان داشتهاند: اشتغال مشغول بودن به كارى است كه پاداش و مزد در برابر آن وجود داشته باشد. بر اساس اين تعريف، مفهوم «اشتغال» محدودتر شده و فقط شامل كارها و فعاليتهايى مىشود كه در قبال آن دستمزدى پرداخت شود. اما تلاشهايى كه مجانى صورت مىگيرند مثل برخى از كارهاى زنان در خانه، مشمول اشتغال نخواهند بود. مقصود از اشتغالِ زنان در اصطلاح رايج، همين معناست.
كار زنان در دو عرصه مطرح است: يكى در عرصه خصوصى و فعاليتهايى كه زنان براى ساماندهى منزل در داخل خانه انجام مىدهند؛ مانند پخت و پز، شستوشو، رفت و روب و رسيدگى به همسر و فرزندان كه از ديرباز به عنوان كارِ خانه شناخته شدهاند؛ دوم كار در عرصه عمومى و اجتماعى كه از آن به «كار بيرون» تعبير مىشود. چنانچه گفته شد، واژههاى «كار» و «اشتغال»، در اصطلاح رايج كنونى، شامل فعاليتهايى كه زنان در خانه انجام مىدهند نمىشود.(4) در نتيجه، تلاشى كه زنان در خانه براى ساماندهى كانون خانواده انجام مىدهند مثل بچهدارى زن در داخل خانه، فعاليت اقتصادى به حساب نمىآيد.(5) بحث ما در اين مقاله بيشتر در ارتباط با نوع دوم از كار است؛ زيرا آنچه امروزه به عنوان يك مسئله مطرح است و موافق و مخالف در ارتباط با آن در كتابها و مقالات به بحث و بررسى مىپردازند، اشتغال زنان به كار و فعاليت در مراكز توليدى و خدماتى و ادارى در بيرون از خانه است.
سؤال اصلى اين است كه آيا زنان مىتوانند همانند مردان در عرصه اجتماعى، فعاليت اقتصادى داشته باشند، يا تلاش در عرصه اجتماعى، و كار و توليد و تجارت و بازرگانى و ارائه خدمات عمومى، ويژه مردان است؟ در پاسخ به اين پرسش، ديدگاههاى متفاوتى ارائه شدهاند. اين نوشته به بررسى اين مسئله از ديدگاه وحى مىپردازد.
واژههاى «فعل»، «عمل» و «كسب» در قرآن به معناى كار و تلاش هستند، اما معمولاً به معناى اقتصادى آن ـ كه خصوص فعاليتى است كه براى تحصيل درآمد انجام مىگيرد و در برابر آن مزدى پرداخت مىشود ـ به كار نمىرود؛ براى مثال، واژه «فعل» و مشتقّات آن قريب 108 بار در قرآن به كار رفتهاند كه در هيچ يك از آنها مراد از «فعل» كار اقتصادى و تلاش مادى نيست. واژه «عمل» و مشتقّات آن قريب 360 مورد در آيات آمدهاند كه بيشتر آنها به معناى تلاش اخروى است. تنها در برخى از آيات به معناى تلاش مادى به كار رفتهاند؛ مثل:
ـ «أَمَّاالسَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِى الْبَحْرِ»(كهف: 79)؛ اما آن كشتى مال گروهى از مستمندان بود كه با آن در دريا كار مىكردند.
ـ «وَ مِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذَلِكَ»(انبياء: 82)؛ و گروهى از شياطين براى او (حضرت سليمان) غوّاصى مىكردند و كارهايى غير از اين نيز براى او انجام مىدادند.
ـ «وَ مِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ» (سبأ: 11)؛ و گروهى از جن پيش روى او (حضرت سليمان) به اذن پرودگارش كار مىكردند.
واژه «كسب» نيز 67 بار در قرآن به كار رفته، ولى معمولاً به معناى كار اقتصادى نيست. تنها در يك مورد در آيه «للرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ ممّا اكْتَسَبْنَ» (نساء: 32) (مردان را نصيبى است از آنچه به دست مىآورند و زنان را نصيبى) به معناى تلاش مادى و كسب درآمد استعمال شده است كه مىتوان براى اثبات مشروعيت فعاليت اقتصادى زنان به آن استناد كرد؛ زيرا اگر كار كردن براى آنان مجاز نبود، آيه شريف آنان را مالك دسترنج خود قرار نمىداد. بنابراين، واژههاى «فعل»، «عمل» و «كسب» در اين آيات غالبا به معناى كار مادى نيستند و در آياتى هم كه به معناى تلاش مادى آمدهاند معمولاً نمىتوانند در اين موضوع، مشكلى را از ميان بردارند. در نتيجه، هرچند معناى لغوى اين واژهها «كار» است، به ويژه لفظ «عمل» كه در كتابهاى عربى امروز به معناى تلاش اقتصادى به كار مىرود، اما در بحث قرآنى نمىتوانيم براى اثبات يا رد اشتغال زنان، به اين آيات استناد كنيم.
آيات ديگرى كه در اين موضوع مىتوانند ما را يارى دهند آياتى هستند كه واژههاى به كار رفته در آنها به صراحت، به معناى كار نيست، اما به دلالت التزامى، معناى كار و تلاش مادى از آنها استفاده مىشود. اين آيات را مىتوان در چهار گروه بررسى كرد:
نخست، آياتى كه انسانها را به وفاى به عقد موظف كرده است؛
دوم، آياتى كه كار و تلاش مادى را براى انسانها مجاز دانسته است. در اين آيات، بيشتر از واژه تركيبى «ابتغاء فضل» استفاده شده است؛
سوم، آياتى كه برخى از معاملات را حلال و برخى را حرام كرده است؛
چهارم، آياتى كه مىتوان از آنها برخى از اشتغالات خاص را استفاده كرد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» (مائده: 1)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به پيمانها و قراردادها وفا كنيد. «وَفى» و«اَوْفى» هر دو به معناى تمام كردن و كامل كردن است.(6) «عقود» جمع «عقد» به معناى بستن و گره زدن چيزى به چيز ديگر است.(7) اين واژه گرچه در اصل، براى امور محسوس وضع شده، اما در انواع معاملات و پيمانهاى غير محسوس، كه نوعى از بستن و گره زدن در آنها لحاظ شده است، به كار مىرود.(8)
جمله «اوفوا بالعقود» امر است و انسانها را به وفا كردن به هر چيزى كه به آن «عقد» گفته شود، امر كرده است. اين آيه از دو جهت فراگير است: نخست از جهت مصداقِ عقد؛ زيرا در آن عقد خاصى ذكر نشده است. بنابراين، هر گونه معامله و پيمانى را كه شرعيت آن از سوى شارع رسيده باشد، شامل مىشود، خواه از عقود لازم باشد ـ مثل بيع و اجاره و مزارعه و مساقات ـ يا از عقود جايز ـ مثل قرض و وديعه. دوم از جهت مخاطب كه زن و مرد را شامل مىشود. نه در اين آيه و نه در هيچ آيه ديگرى حكم وفاى به عقد به گروه يا صنف خاصى منحصر نشده است. بنابراين، بر زن و مرد واجب است كه به پيمانها و قراردادهاى خود از هر نوعى كه باشند وفا كنند. استفاده مشترك زن و مرد در وجوب وفاى به عقود شرعى، به اندازهاى روشن بوده است كه فقيهان در سراسر فقه، براى لزوم وفاى به عقد به اين آيه استدلال كرده و در هيچ موردى از دخالت جنسيت در الزام آيه شريفه، بحثى نكردهاند. ديده نشد كه فقيهى ترديد كرده باشد در اينكه اگر زنى عقد اجاره يا بيع يا مضاربه و يا هر عقد مشروعى با ديگرى امضا كرد لازم الوفا است و بايد به آن پايبند باشد. اين سخن بدان معناست كه حكمى كه در آيه بيان شده ميان مرد و زن مشترك است. لازمه اين دستور مشترك آن است كه همچنان كه مردان مىتوانند پيمان تجارى و بازرگانى داشته باشند يا با كسى عقد اجاره ببندند و خود را اجير كنند، زنان نيز مىتوانند. اگر زن نمىتوانست در هيچ قرارداد تجارى و بازرگانى شركت كند يا مثل صغار، هيچگونه معاملهاى براى او جايز نبود، وجوب وفاى به عقد به طور مطلق، برايش معنا نداشت. در حقيقت، از او عقدى محقق نمىشد تا لازمالوفا باشد. بنابراين، لزوم وفاى به عقود و اشتراكِ زن مرد در اين خطاب، دليل بر جواز مشاركت زنان در فعاليتهاى اقتصادى و تحصيل درآمد از طريق اجاره يا تجارت وبازرگانى و عقود شرعى ديگر است.
بلى، «اوفوا» صيغه مذكر است، اما دليل بر اختصاص اين حكم به مردان نيست؛ زيرا روش قرآن در بيان احكام مشترك ميان مرد و زن، بر خطابِ مذكر است. براى مثال، شكى نداريم كه اقامه نماز و پرداخت زكات كه با خطاب مذكر در آيه «وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ» در موارد متعددى از سوره بقره(9) به طور مكرّر و در برخى از سورههاى ديگر، آمده و وجوب روزه ماه رمضان كه در آيه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره: 183) بيان شده، براى زنان و مردان است. آيا مىتوان معتقد شد در اين آيات، به دليل آنكه خطاب در «اقيموا» و «آتوا» و «الذين آمنوا» و «عليكم» به صيغه مذكر است، وجوب نماز و زكات و روزه به مردان اختصاص دارد؟
آيه «أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْع» (بقره: 275) (خدا بيع را حلال كرد) خريد و فروش را، كه نوعى كسب و تلاش اقتصادى است، حلال كرده. آيات «حَرَّمَ الرِّبَا»(بقره: 275) (ربا را حرام كرد.)؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافا مُّضَاعَفَةً» (آل عمران: 130) (اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ربا را چند برابر نخوريد.) و آيات فراوان ديگر(10) با تعبيرهاى گوناگون؛ به مبارزه با ربا برخاسته و ربا خوارى را، كه راهى براى تحصيل درآمد و افزايش سرمايه است، ناروا دانستهاند.
آيات مزبور، به طور مطلق، جنس بيع را حلال، و جنس ربا را حرام كردهاند. از سوى ديگر، آيه يا روايتى كه بر دخالت جنسيت در اين حكم دلالت داشته باشد، نداريم. بنابراين، حكمى كه براى بيع و ربا بيان شده، از احكام مشترك ميان زن و مرد است؛ چنانكه مرد مجاز است با ديگران قرارداد خريد و فروش امضا كند و از اين طريق، تجارت كند و سودى ببرد، براى زن نيز چنين است.
همچنين در برخى از آيات آمده است: «وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِل» (بقره: 188) (اموال يكديگر را به باطل در ميان خود نخوريد)؛ «وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِل إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ» (نساء: 29) (اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اموال يكديگر را به باطل نخوريد، مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد.) در اين آيات، هرگونه تحصيل سرمايه از راههاى غيرمشروع «اكل مال به باطل» دانسته و ممنوع اعلام شده است. مقصود از «اكل» در اينجا، هرگونه تصرف در اموال و نقل و انتقال غير مجاز است.(11) مصاديق «اكل مال به باطل» نيز در برخى از روايات، زراندوزى از طريق قمار و قسم دروغ دانسته شده است.(12) مفسّران نيز در تفسير آيه، به دست آوردن مال از طريقِ لهو و لعب، غصب و ظلم را «اكل مال به باطل» دانستهاند. ربا نيز، كه مورد نهى آيات مىباشد، از مصاديق اكل مال به باطلاست.(13) جمله استثنائيه «إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» اشاره است به اينكه تصرّف در اموال، بايد از يكى از راههاى مجاز و شرعى انجام شود كه همان تجارت با رضايت طرفين است.(14)
در اين آيات، ملاكِ ممنوعيت يا مشروعيت فعاليت اقتصادى، صادق بودن عنوان «اكل مال به باطل» يا «تجارة عن تراض» قرار داده شده است. تمام كارهايى كه در عنوان «اكل مال به باطل» داخل باشند ممنوع، و كارهايى كه مشمول «تجارة عن تراض» باشند مشروع خواهند بود. مصاديق «اكل مال به باطل» نيز در آيات و روايات بيان شده، ولى در هيچ يك از آنها، فعاليتهاى اقتصادى زن در بيرون از خانه مصداق «اكل مال به باطل» دانسته نشده است. بنابراين، مشمول «تجارة عن تراض» و مشروع و مجاز خواهد بود.
دستهاى ديگر از آيات به رغم اينكه مشتمل بر واژگان رايج در اقتصاد و فقه نيستند، اما مىتوان از آنها جواز فعاليت اقتصادى و اشتراك ميان زن و مرد را نتيجه گرفت؛ مانند آيات ذيل:
ـ «وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْما طَرِيّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»(نحل: 14)؛ او كسى است كه دريا را مسخّر [شما [ساخت تا از گوشت آن بخوريد و زيورى براى پوشيدن از آن استخراج كنيد و كشتىها را مىبينى كه سينه دريا را مىشكافند تا شما [به تجارت بپردازيد و [از فضل خدا بهره گيريد؛ شايد شكر نعمتهاى او را بجا آوريد.
ـ «رَّبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْكَ فِى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيما» (اسراء: 66)؛ پروردگار شما كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت در مىآورد تا از نعمت او بهرهمند شويد. او نسبت به شما مهربان است.
ـ «وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ»(اسراء: 12)؛ ما شب و روز را دو نشانه قرار داديم، سپس نشانه شب را محو كرديم و نشانه روز را روشنىبخش ساختيم تا فضل پروردگارتان را بطلبيد (و به تلاش زندگى برخيزيد.)
ـ «وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (قصص: 73)؛ و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز را قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم براى بهرهگيرى از فضل خدا تلاش كنيد و شايد شكر نعمت او را بجا آوريد.
ـ «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِى الأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه: 10)؛ و هنگامى كه نماز پايان گرفت در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا بطلبيد و خدا را بسيار ياد كنيد، شايد رستگار شويد.
ـ «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ»(بقره: 198)؛ گناهى بر شما نيست كه از فضل پروردگارتان طلب كنيد.
مفسّران «ابتغاء فضل» را در جملاتِ «لتبتغوا من فضله»، «لِتبتَغوا فضلاً مِن رَبّكم» و «وابتغوا من فضله» به تجارت و كسب و تلاش اقتصادى تفسير كردهاند.(15) از سوى ديگر، آيات ياد شده از جهت مخاطب اطلاق دارند بر اين معنا كه مخاطب در فعل «تبتغوا» و «ابتغوا» خصوص صنف مردان نيست، بلكه نظير ساير خطاباتى كه در قرآن شريف آمدهاند، ميان زن و مرد مشتركند، مگر در جايى دليلى بر اختصاص آن به مردان داشته باشيم. همچنين از حيث نوع اشتغال نيز آيه در مقام بيان شغل خاصى نبوده است. از اينرو، مىتوان گفت: با توجه به ترغيب و تشويق عمومى، كه از سوى خدا براى طلب فضل صادر شده است، هرگونه تلاش اقتصادى، كه مشروع و مصداق «تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» باشد، براى زن و مرد مجاز است. بدين روى، بر اساس اين آيه، اصل اوّلى جواز انواع تصرّفات زن در طبيعت و معاملات و تجارات است، مگر آنچه به دليل قطعى خارج شده است.
ـ «هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِى مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ» (ملك: 15)؛ او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد، بر شانههاى آن راه برويد و از روزىهاى خداوند بخوريد. اين آيه نيز از آيات مطلق است و انسانها را به تصرف در طبيعت و فعاليت و تلاش اقتصادى امر مىكند. تعبير «كلوا مِن رزقه» در اين آيه، به گفته علّامه طباطبايى به معناى انواع طلب و تصرّف در زمين است.(16) پس خوردن در اينجا به معناى جويدن و بلعيدن نيست، بلكه نظير آيه «لا تأكلوا اَموالَكم بَينكم بالباطِل» (بقره: 188) به معناى تصرّف كردن است. بر اساس اين تفسير، آيه شريفه، به انسانها گوشزد مىكند كه ما زمين را به گونهاى آفريديم كه شما بتوانيد با انواع تصرف در آن زندگى مادى خود را تأمين كنيد و سپس به وسيله امر با واژه «كلوا» انسانها را به انواع كار و تلاش اقتصادى مثل صيادى، كشاورزى، دامدارى و انواع تصرفات در زمين براى بهرهورى از نعمتهاى الهى و استفاده از ارزاق آن ترغيب و تشويق كرده است. از سوى ديگر، امر به «كلوا» اختصاص به صنف خاصى ندارد؛ استفاده از نعمتهاى الهى و تصرف در زمين و بهره گرفتن از آبها و درختان و جنگلها و حيوانات براى همه انسانهاست. نه در اين آيه و نه در آيات ديگر و نه در روايات، دليلى بر تخصيص آيه به مردان نيست. بلى، لفظ «كلوا» جمع مذكر است، ولى پيش از اين گفته شد كه روش قرآن چنين است كه معمولاً احكام مشترك مرد و زن را با خطاب مذكر بيان مىكند.
گروه ديگر آياتى است كه مىتوان از آنها جواز اشتغال زنان به برخى از حرفههاى خاص را اصطياد كرد. تأكيد بر اين نكته ضرورى است كه آياتى كه از آنها ياد خواهد شد، در مقام بيان حرفه يا شغلى براى انسانها نيست، بلكه در اين دسته از آيات، انجام برخى از كارها مجاز اعلام شده است؛ كارهايى كه اشتغال به آنها در ميان مردم عصر نزول رايج بوده و هم اكنون هم انسانهايى به آن كارها اشتغال دارند. با توجه به مجوّزى كه قرآن براى انجام آن كارها به انسانها داده و اين اجازه را به گروه يا صنف ويژهاى اختصاص نداده است، مىتوان جواز اشتغال زنان به آن كار را از ديدگاه قران استفاده كرد. اين كارها عبارتند از:
1. صيادى: «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ» (مائده: 2) در آغاز سوره مائده، خداوند صيد چهارپايان و خوردن گوشت آنها را حلال كرده و فرموده است: «أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الاَنْعَامِ.»سپس در آيه بعد، با جمله «غَيْرَ مُحِلِّى الصَّيْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ»، كسانى را كه مشغول مناسك حج و در حال احرام هستند از شكار حيوانات منع كرده است. همچنين در آيات «لاَ تَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده: 95) و «حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما» (مائده: 96) ممنوعيت شكار در حال احرام را بيان كرده است. از خطاب آيات استفاده مىشود كه اين حكم، ميان زن و مرد مشترك است. از اينرو، شكار كردن براى زنان و مردانِ محرم، حرام است. در آيه دوم خطاب به همان كسانى كه شكار برايشان حرام بود، فرموده است: «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ»؛ پس از خروج از احرام شكار كنيد. امر در اين آيه، به قرينه اينكه پس از دستور منع از شكار صادر شده است، فقط بر جواز اين عمل دلالت دارد، نه بر بيش از آن و چون ممنوعان از اين عمل زن و مرد بودند، پس اين جواز نيز شامل هر دو دسته مىشود.
ممنوعيت شكار براى زائران در خصوص حالت احرام و جواز اين عمل پس از آن، نشانه آن است كه شكار و صيد حيوانات فى نفسه مبغوض و مورد نهى نيست. اگر صيد حيوانات ذاتا كار غير مشروعى بود، از سوى قرآن براى اين عمل در هيچ شرايطى مجوّز صادر نمىشد. از سوى ديگر، توجه قرآن به مسئله صيد و تحريم آن براى زائران در حال احرام در آيات متعددى از اين سوره،(17) نشانه اهميت اين موضوع است و مىفهماند كه اين كار مورد ابتلاى جمع كثيرى از حاجيان بوده است؛ شكار حيوانات، گوشت مورد نياز آنان را تأمين مىكرده و نوعى فعاليت و تلاش اقتصادى و توليد بوده است، نه يك كار تفريحى. بعيد است به قرآنى كه با شيوه ايجاز، تنها به تبيين مسائل ضرورى و مورد نياز انسانها مىپردازد چنين نسبتى داده و گفته شود در تمام آن آيات، به مسئلهاى كه براى تعداد انگشت شمارى، به عنوان سرگرمى مطرح بوده توجه كرده و حرمت آن را در آيات متعدد تكرار كرده است. بنابراين، آنچه به طور يقين از آيه به دست مىآيد اين است كه شكار كردن پس از خروج از احرام جايز است. اكنون مىپرسيم: براى چه كسى؟ جواب آن است كه آيه اطلاق دارد. پس حكمى كه در آن آمده است براى همه است؛ زن باشد يا مرد. چگونه شكارى جايز است: شكار تفريحى يا شكارى كه شغل و راه درآمد باشد؟ باز هم آيه اطلاق دارد. بنابراين، مىتوان گفت: شكار كردن كارى است كه هر يك از زن مرد مىتواند انجام دهند. قرآن نه تنها از اين كار منعى نكرده، بلكه جواز آن را نيز به صراحت اعلام كرده و در اين خصوص ميان دو صنف زن و مرد تفاوتى قايل نشده است.
2و3. ماهىگيرى و غوّاصى: «وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْما طَرِيّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا»(نحل: 14)؛ او كسى است كه دريا را مسخّر ساخت تا از آن گوشت تازه بخوريد و زيورى براى پوشيدن از آن استخراج كنيد. در اين آيه، خداوند متعال با برشمردن برخى نعمتها به دو نوع اشتغال اشاره كرده است: نخست ماهىگيرى؛ زيرا مقصود از خوردن گوشت تازه از دريا، گوشت ماهى است كه متوقف بر صيد آن است. بنابراين، تقدير آيه چنين است: «... لتصطادوا و تأكلوا.» دوم غوّاصى و استخراج زيور آلاتى مانند لؤلؤ و مرجان از دريا. خطاب در اين آيه نيز ناظر به گروه خاصى نيست. هر كسى، چه زن و چه مرد، مىتواند از دريا ماهى صيد كند. نه در آيات و نه در روايات، كار شيلات به صنف مردان اختصاص داده نشده است. همچنين دليلى بر اختصاص غوّاصى و پيدا كردن لؤلؤ و مرجان به مردان نداريم. از اينرو، اين عمل نيز به عنوان يك فعاليت اقتصادى به مردان اختصاص ندارد.
4. دايگى: «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن» (طلاق: 6) در اين آيه، به مردانى كه زن خود را طلاق دادهاند و كودك شيرخوار دارند و مادر كودك حاضر است به آن شير دهد، امر كرده كه اگر زنان به فرزندان شما شير دادند، مزد آنان را بدهيد. سپس در دنباله آيه مىفرمايد: «... وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى»؛ و اگر به توافق نرسيديد، زن ديگرى شير دادن او را به عهده مىگيرد. مفسّران در معناى آيه گفتهاند: اگر زن و مرد در شير دادن به كودك با هم به توافق نرسيدند، به اين صورت كه يا زن حاضر نيست به كودك شير بدهد و يا اجرتى بيش ازمعمول مىخواهد، در اين صورت، بر پدر كودك لازم است براى تغذيه كودك، دايه بگيرد تا طفل آسيب نبيند.(18)
دايگى و شير دادن به كودكانى كه مادرانشان شير نداشتند يا از دنيا رفته بودند در زمانهاى گذشته، ميان زنان معمول بوده؛ چنانكه حليمه سعديه و چند تن از زنان ديگر، براى همين كار به مكّه آمدند.(19) دايهها در برابر خدمتى كه ارائه مىكردند و به كودك شير مىدادند مزد دريافت مىكردند. قرآن نه تنها از اين كار نهى نكرده و مزدى را كه در مقابل اين عمل گرفته مىشود اكل مال به باطل ندانسته، بلكه خود به پدران بچهها امر كرده است: در صورتى كه براى شير دادن با مادر كودك به توافق نرسيديد، دايه بگيريد. بنابراين، دايگى نيز مىتواند به عنوان يكى از اشتغالاتى باشد كه ويژه زنان است و قرآن به آن اشاره كرده است.
5. دامدارى: «وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِى حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِير»(قصص: 23)؛ و هنگامى كه به چاه آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب مىكنند و در كنار آنان دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند. به آن دو گفت: كار شما چيست؟ گفتند: ما آنها را آب نمىدهيم تا چوپانان همگى خارج شوند و پدر ما پيرمرد كهنسالى است. از اين آيه، چند نكته استفاده مىشود:
نخست اينكه از تعبير «لا نَسقى»، كه فعل مضارع است و بر استمرار دلالت دارد، فهميده مىشود آب دادن به گوسفندان كار روزمره و هميشگى آنان بوده است. جمله «و ابونا شيخ كبير» نيز مؤيّد همين مطلب است؛ زيرا كنايه از آن است كه فرد ديگرى را براى اين انجام اين كار نداريم. بنابراين، كار سيراب كردن گوسفندان را خود انجام مىدهيم.
دوم اينكه گرچه در آيه سخنى از چوپانى دختران حضرت شعيب عليهالسلام نيست، اما از اينكه گفتند: «لاَ نَسْقِى حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَ أَبُونَا شَيْخٌ كَبِير»، مىتوان به دست آورد كه همه كارهاى گوسفندان، كه يكى از آنها آب دادن بوده و يكى هم به چرا بردن بوده، به عهده دختران بوده است؛ زيرا اگر دختران شعيب مىگويند پدر ما پير سالخورده است، كنايه است از اينكه كسى را براى آب دادن نداريم. پس حتما كسى را براى چرانيدن و علوفه دادن هم نداشتهاند. از اينرو، بعيد است بگوييم كار دختران فقط آب دادن بوده است. اينكه حضرت شعيب عليهالسلام ، به حضرت موسى عليهالسلام گفت: مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم، به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر تا ده سال افزايش دهى محبتى از ناحيه توست(20)... برخى از مفسّران گفتهاند: او را براى چوپانى اجير كرد.(21) اين امر نيز شاهدى است بر اينكه پيش از موسى، كار چوپانى گوسفندان را دختران انجام مىدادند.
البته ممكن است گفته شود عمل دختران شعيب عليهالسلام نمىتواند مستند جواز اينگونه كارها براى زنان باشد؛ زيرا دختران حضرت شعيب عليهالسلام از باب ضرورت و نبود فرد ديگرى دست به اين عمل مىزدند. بنابراين، وقتى حضرت موسى عليهالسلام از آنان مىپرسد: براى چه اينجا ايستادهايد، آنان مقصود خود را گفتند و با اين جمله كه «پدر ما پير سالخورده است»، عذر خود را نسبت به انجام اين كار ذكر كردند و آن را به عنوان يك ضرورت براى خود بيان نمودند. بنابراين، كار كردن دختران حضرت شعيب عليهالسلام در بيرون از خانه به سبب شرايط ويژه خانه آنان بود، نه اينكه در شرايط عادى، آنان اين كار را انتخاب كرده باشند.
زنان فراوانى در صدر اسلام در زمان پيامبر گرامى و ائمّه اطهار عليهمالسلام به فعاليتهاى اقتصادى اشتغال داشتند(22) و ائمّه اطهار عليهمالسلام نه تنها آنان را از كار و تلاش نهى نمىكردند، بلكه در برخى موارد، لحن سخن يا طرز برخورد پيامبر يا امام با زنان شاغل به گونهاى بود كه تشويق به ادامه كار نيز از آن استفاده مىشود. اين كارها عبارتند از:
1. بافندگى: امحسن نخيعه مىگويد: حضرت على عليهالسلام در راه به من برخورد كرد و فرمود: امحسن، به چه كارى مشغولى؟ گفتم: بافندگى مىكنم. امام به من فرمود: بدان كه حلالترين كسب است.(23) بنابراين نقل، امام با ديدن امحسن در ابتدا، از شغل او سؤال كرد كه حاكى از مشروعيت اشتغال براى زنان است، و ديگر آنكه وقتى امحسن در جواب امام عرض كرد: به بافندگى اشتغال دارم و از اين راه ارتزاق مىكنم، امام نه تنها او را از اين حرفه منع نكرد، بلكه با اين جمله كه «حلالترين كسب است»، او را بر اين ادامه اشتغال به اين حرفه تشويق كرد. بنابراين، اشتغال زنان به حرفههايى كه از نظر اسلام حلال شمرده شده، مجاز بلكه مطلوب است.
2. نوحهخوانى: حنان بن سدير گويد: در محله ما زنى بود كه كنيزى نوحهخوان داشت. اين زن از طريق نوحهخوانى كنيزش، زندگى خود را اداره مىكرد. وى نزد پدرم آمد و گفت: تو مىدانى كه زندگى من از جانب خدا و به وسيله نوحهخوانى اين جاريه تأمين مىشود. دوست دارم از امام صادق عليهالسلام بپرسى كه اگر اين كار حلال است، ادامه بدهم، و گر نه كنيز را بفروشم و از بهاى آن زندگى كنم تا خدا فرجى برساند. پدرم گفت: پرسش اين مسئله از امام براى من سخت است. او اضافه مىكند: وقتى خدمت امام رسيديم، خودم از امام درباره مسئله آن زن پرسش كردم. امام فرمود: آيا براى اجرت شرط مىكند يا نه؟ گفتم: به خدا قسم، نمىدانم شرط مىكند يا نه. حضرت فرمود: به آن زن بگو: شرط نكن و هر چه دادند قبول كن.(24) در اين روايت نيز نوحهخوانى زن مورد تأييد امام قرار گرفته است. اگر اشتغال زن به نوحهخوانى غير مجاز بود، آن حضرت وى را از اين كار نهى مىفرمود.
لازم به ذكر است اينكه امام در جواب پرسشكننده گفتند: براى كارش اجرتى تعيين نكند و هر چه دادند قبول كند، دليل بر حرمت اين كار و تحصيل درآمد از اين طريق نيست؛ زيرا اگر چنين بود، امام مستقيما او را از ادامه آن كار برحذر مىداشت. اگر به صورت استلزام نهىاى از كلمات امام فهميده شود، مربوط به تعيين اجرت است به اصل عمل. عدم تعيين مزد نيز به احتمال قوى به سبب ويژگى كار است، نه خصوصيت نوحهخوان و جنسيت وى كه زن است يا مرد.
آرايشگرى: ابن ابى عمير با واسطه، از امام صادق عليهالسلام نقل مىكند: يكى از زنانى كه به آرايشگريى بانوان اشتغال داشت، بر پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله وارد شد. پيامبر اكرم به وى فرمود: آيا شغلت را رها كردهاى يا بر آن باقى هستى؟ زن گفت: اى رسول گرامى، بر شغلم باقى هستم و ادامه مىدهم، مگر آنكه مرا از آن نهى كنى تا كنار بگذارم. حضرت نه تنها او را از آن كار منع نكرد، بلكه اجازه فرمود به كارش ادامه دهد و او را به برخى از آداب اين كار نيز راهنمايى فرمود.(25)
عطر فروشى: حسين بن زيد هاشمى از امام صادق عليهالسلام روايت كرده است كه زنى به نام زينب عطاره نزد زنان پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله آمد. پيامبر وارد خانه شد و او را نزد همسرانش ديد. به وى فرمود: منزل ما را خوشبو كردى. زينب عرض كرد: منزل به بوى شما معطّرتر است. پس از اين سخنان، پيامبر صلىاللهعليهوآله برخى از آداب و احكام خريد و فروش را براى وى بيان فرمودند.(26) چنانكه از اين روايت استفاده مىشود، نه تنها پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله با اشتغال زينب به عطر فروشى مخالفتى نكرد، بلكه با حسن رفتار خود با وى و با بيان برخى از آداب معامله،(27) او را نسبت به ادامه آن كار تشويق كرد.
از آيات و شواهد روايى ياد شده مىتوان استفاده كرد كه اسلام نسبت به اشتغال زنان ديد منفى ندارد و كار و تلاش اقتصادى را در خانه يا در بيرون از خانه براى زن ممنوع نكرده است. اگر آيه شريفه «لاَ تأكلوا اموالكُم بينكُم بِالباطلِ» از برخى از معاملات نهى كرده و آن را باطل دانسته، براى همه است و تفاوتى ميان زن و مرد نيست. جنسيت در هيچيك از انواع معاملات و تجارات، دخالت ندارد. اينگونه نيست كه زن به دليل جنسيت، از برخى از معاملات ممنوع، و مرد مجاز باشد. به همين سبب مىبينيم در كتابهاى فقهى، زنان از تجارت يا قرادادى استثنا نشده يا از اختيار شغل خاصى منع نگرديدهاند. بلى، كارهايى همچون قضاوت، ولايت و رهبرى و امامتِ جماعت(28) براى زن ممنوع است، اما اينها تخصصا از موضوع بحث خارج هستند؛ زيرا در فرهنگ اسلامى، به هيچيك از اين امور به عنوان شغل نگاه نمىشود تا گفته شود در اسلام برخى از شغلها ويژه مردان است و زنان را در آن راهى نيست.
تذكر اين نكته نيز ضرورى است كه آنچه به عنوان ديدگاه قرآن، در ارتباط با اشتغال زنان بيان شد مربوط به نفس كار و تلاش اقتصادى و بيان جواز اين عمل براى زنان است. اما اينكه زنان براى حضور در محل كار چه شرايطى را بايد رعايت كنند، چه شغلى براى زن شايستهتر است، كدام كار با حالت روحى و جسمى زن متناسب است، حق تقدّم با كارِ خانه است يا بيرون، در صورت تزاحم ميان رسيدگى به فرزندان و همسر و اشتغال به كار بيرونى، ترجيح با كدام است، اين پرسشها و دهها پرسش ديگر، كه بيان آنها در اين مختصر نمىگنجد، بايد در جاى خود به طور جداگانه بحث شود. اما اجمالاً تذكر داده مىشود، كه بر اساس آموزههاى دينى، خانواده در اسلام اصلى بنيادين بوده و حفظ و حراست از آن لازم است. زن ركن خانواده و مظهر خالقيت خدا و وظيفه توليد نسل و پرورش و تربيت آن را بر عهده دارد. حق اشتغال زن، نبايد سبب از هم پاشيدن خانواده يا كنار گذاشتن وظيفه پرورش نسل سالم شود. بنابراين، در مواقع تزاحم بين كار و ازدواج، يا كار و رسيدگى به وظايف همسرى و پرورش كودك، و عدم امكان جمع بين آنها، خانواده مهمتر است و بر اساس اصل تقديم اهم بر مهم، در امور متزاحم بايد اشتغال زن فداى حفظ خانواده شود.
1ـ منوچهر فرهنگ، فرهنگ بزرگ اقتصادى، تهران، البرز، 1371.
2ـ مرتضى قرهباغيان، فرهنگ اقتصادى و بازرگانى، چ دوم، رسا، 1376.
3ـ دكتر سياوش مريدى و علىرضا نوروزى، فرهنگ اقتصادى.
4و5ـ محمدولى كيانمهر، «تأثير اشتغال زنان بر خانواده»، مجله كار و جامعه، ش 23 (آذر و دى 1378).
6ـ ابن منظور، لسان العرب، بيروت / فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان، چ دوم، تهران، ناصر خسرو، ج 3، ص 258.
7ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 3، ص 258.
8ـ سيد محمدحسين طباطبائى، الميزان، قم، انتشارات اسلامى، ج 5، ص 152.
9ـ بقره: 43،45،83،110.
10ـ «وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبا لِّيَرْبُوَ فِى أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ يَرْبُو عِندَ اللَّه» (روم: 39) «يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَيُرْبِى الصَّدَقَاتِ» (بقره: 276) «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِى يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسّ» (بقره: 272) «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ» (بقره: 278) «يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَيُرْبِى الصَّدَقَاتِ» (بقره: 276).
11ـ ر.ك: سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 2، ص 51.
12ـ ر.ك: فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 2، ص 24 / محقق اردبيلى، زبدةالبيان، تحقيق محمدباقر بهبودى، مكتبة المرتضوية، ص 427 / محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، تهران، اسلاميه، 1350، ج 5، ص 122.
13ـ ر.ك: على بن ابراهيم قمى، تفسير قمى، چ سوم، قم، دارالكتب، ج 1، ص 136.
14ـ ر.ك: محقق اردبيلى، پيشين، ص 427.
15ـ ابن كثير القرشى، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالمعرفه، 1412 ق، ج 3، ص 54 / محمدبن احمد قرطبى، الجامع الاحكام القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1415 ق، ج 10، ص 290 / ابن جوزى، زاد المسير، ج 5، 44 / راغب اصفهانى، مفردات فى غريب القرآن، تهران، نشر كتاب، 1404 ق، ص 381 / محمد بن جرير طبرى، جامعالبيان عن تأويل أى القرآن، بيروت، دارالفكر، 1415 ق، ج 15، ص 153 / سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 13، ص 152 / مولى محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، تحقيق حسيناعلمى، چدوم،قم، الهادى، 1416 ق، ج 3، ص 181.
16ـ مرحوم علامه طباطبائى در تفسير آيه گفته است: «والمعنى هو الذى جعل الارض مطاوعة منقادة لكم يمكنكم ان تستقرّوا على ظهورها و تمشوا فيها تأكلون من رزقه الّذى قدّره لكم بانواع الطلب و التصرّف فيها.» (سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 20، ص 13.)
17ـ «غَيْرَ مُحِلِّى الصَّيْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده: 1)، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده: 95)، «حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما» (مائده: 96).
18ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 10، ص 48 / سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 19، ص 317 / ابن جوزى، پيشين، ج 8، ص 45 / محمدبن احمد قرطبى، پيشين، ج 18، ص 169 / محمدبن حسن طوسى، التبيان فى تفسير القرآن، تحقيق احمد حبيب قصير العاملى، مكتب الاعلام الاسلامى، 1409 ق، ج 10، ص 37.
19ـ ر.ك: محمدهادى يوسفى غروى، تاريخ تحقيقى اسلام، ترجمه حسينعلى عربى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره)، 1382، ج 1، ص 222.
20ـ «قَالَ إِنِّى أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَىَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِى ثَمَانِىَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرا فَمِنْ عِندِكَ» (قصص: 27).
21ـ ر.ك: محمدبن حسن طوسى، پيشين، ج 8، ص 145 / محمد شيخعلى شريف لاهيجى، تفسير شريف لاهيجى، تهران، علمى،1363، ج 3، ص 68.
22ـ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 503 / محمدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 5، ص 86 و 119.
23و24ـ محمدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 5، ص 151 / ج 5، ص 86.
25ـ «فقال لها: افعلى فإذا مشطت فلا تجلى الوجه بالخرق فإنها تذهب بماء الوجه ولا تصلّى الشعر بالشعر.» (همان، ص 119.)
26ـ همان، ص 151.
27ـ فقال لها رسول الله صلىاللهعليهوآله : إذا بعتِ فأحسنى ولا تغشّى فإنّه أتقى لله وأبقى للمال.» (همان، ص 151).
28ـ البته اگر مأموم زن باشد، امامت زن به فتواى برخى مراجع مجاز است.