ترجمان غیر بودن چرا؟

پدیدآورابوالفضل بهرام‌پور

نشریهمبلغان

شماره نشریه25

تاریخ انتشار1388/02/31

منبع مقاله

share 3169 بازدید
ترجمان غیر بودن چرا؟

ابوالفضل بهرام‏پور
اشاره:

آنچه پیش رو دارید نقدی است‏بر ترجمه قرآن کریم توسط آقای خرمشاهی که طی نامه‏ای خطاب به ایشان توسط یکی از افراد فعال در زمینه قرآن کریم بیان شده است. نظر به اهمیت دقت و ظرافت در ترجمه قرآن و جهت اطلاع مبلغان ارجمند، متن این نوشته تقدیم می‏گردد.
برادر گرامی جناب آقای خرمشاهی;
شما به عنوان یک نویسنده شیعی در ترجمه قرآن کریم خود و شرح بعضی آیات مطالبی آورده‏اید که به بعضی از آن‏ها اشاره می‏شود:
ص 292 - روایت دوم از حسن بصری است و گوید ابوبکر نخستین کسی بود که صدق و صحت معراج را تایید کرد، لذا حضرت به او لقب صدیق داد.
ص 308 - در تاریخ اسلام صدیق لقب ابوبکر است که طبق مشهور، پیامبرصلی الله علیه وآله به او داده است.
ص 470 - از حضرت صادق نقل شده است که فرمود: ابوبکر از مؤمن آل فرعون بهتر بود زیرا ... (فخررازی)
ص 244 - (نقل نسبت‏سرقت‏به حضرت یوسف‏علیه السلام) که او تخم مرغ و سایر غذاها را می‏دزدید و به بینوایان می‏داد.
ص 560 - پیامبر عایشه را گفت که با تو سری دارم خواهم گفت، بنگر تا با کسی نگویی و این امانت است مرا به نزدیک تو. عایشه گفت آن چیست؟ فرمود: پدر تو ابوبکر و پدر حفصه (عمر) پس از من امامت‏خواهند کرد و پس از ایشان عثمان.
ص 88 - (پیامبر لقب فاروق را به عمر داد) پیامبر ماجرا را شنیدند و به عمر گفتند: تو فاروقی و جبرئیل نازل شد و گفت عمر بین حق و باطل به نیکی فرق نهاد و لذا فاروق نامیده شد.
ص 45 - «مثل الذین ینفقون اموالهم‏» (1) در شان عثمان بن عفان و عبدالرحمان بن عوف نازل شده است.
شما در موارد زیادی در مسائلی که اختلاف مبنایی میان شیعه و برادران اهل سنت است، از مآخذ اهل سنت نقل کرده و آن را با نظر شیعه داوری و مقایسه ننموده‏اید و خواننده که به نظر خود یک ترجمه و شرح قرآنی شیعه را مطالعه می‏کند تصور خواهد کرد که این همان نظر مفسران شیعه می‏باشد. در نتیجه خواهید دید که به صورت خزنده و آرام آرام حق حضرت علی‏علیه السلام و امامانمان که از مسلمات اسلام است از بین می‏رود.
برادر ارجمند! یک نویسنده شیعی وقتی به مسائل مهم عقیدتی و اختلافی می‏رسد باید اول نظر علمای شیعه گفته شود و سپس با نظر دیگران مقایسه گردد، در حالی که شما متاسفانه در همین موارد غالبا از مصادری مانند طبری و کشاف و فخر رازی استفاده کرده و یا نظریه‏های ضعیفی را نقل می‏کنید و به همان بسنده می‏نمایید! البته بنده هم در تفسیر خود از آن‏ها نقل قول می‏کنم، اما در موارد اختلاف میان نظرات خود و آن‏ها، قضاوت علمای فن را می‏آورم و یا اصلا مساله را مسکوت می‏گذارم. اینک با عذرخواهی به چند مورد از آنچه فرموده‏اید اشاره می‏کنم:
1 - ص 45 - «مثل الذین ینفقون اموالهم (2) - مفسران اهل سنت گفته‏اند: آیه در شان عثمان بن عفان و عبدالرحمان بن عوف نازل شده است.»
در حالی که در تفسیر صافی آمده است، عیاشی از امام باقرعلیه السلام نقل کرده است که این آیه درباره حضرت علی‏علیه السلام نازل شده است.
2 - ص 19 - «واذابتلی ابرهیم ربه بکلمات فاتمهن (3) - مفسران این کلمات را ده سنت دانسته‏اند:
1 - آب در دهان کردن «مضمضه‏»
2 - آب در بینی کردن
3 - مسواک کردن
4 - کوتاه کردن سبیل
5 - موی سر به دو بخش کردن یعنی فرق بازکردن
6 - ختنه کردن
7 - ناخن گرفتن
8 - تراشیدن موی زیر بغل
9 - تراشیدن موی زهار
10 - به آب استنجا کردن یعنی طهارت گرفتن.»
شما که این نظریه را به عنوان نظریه اکثر مفسرین آورده‏اید آیا راستی این امور می‏تواند برای ابراهیم‏علیه السلام امتیازی در تاریخ بشریت محسوب شود؟ آیا همین امور جزئی بهداشتی او را به مقام والای امامت رسانده است؟ در این صورت امامت‏یک امر پیش پاافتاده‏ای خواهد بود. امتحان ابراهیم‏علیه السلام عمل به پیمان‏های سنگین الهی بود که غالبا از قدرت هر کسی بر نمی‏آمد و حتی در میان اولیای الهی کمتر کسانی پیدا می‏شوند که چون ابراهیم از عهده چنین امتحانی برآیند; مانند: شکستن بت‏ها - که کار بسیار خطرناکی بود - که سرانجام او را به آتش افکندند، ذبح اسماعیل تنها فرزندی که در سن پیری همه آرزوی یک انسان است و آدمی از تصور چنین عملی دچار وحشت و ناباوری می‏گردد که چگونه یک انسان از عهده چنین امتحانی بر می‏آید، گذاشتن زن و فرزند نوزادش به امر خدا در سرزمین خشک، مهاجرت از سرزمین بت پرستی و پشت پا زدن به آسایش و زندگی خود. به خاطر این امر بود که وی با داشتن مقام والای نبوت، به مقام امامت نیز نایل شد.
چقدر دور از تدبر است که گفته شود امتحانی که ابراهیم را به عالی‏ترین مقام معنوی رسانده، ناخن گرفتن و زیادی موی سبیل را زدن و یا موی سر را فرق دادن بوده است!! راستی جای بسی تاسف و نگرانی است که این‏گونه در آیات قرآن اظهار نظر کنیم یا هر نظریه‏ای را نقل کنیم. لازم است که آن گونه نظر دهندگان، چه سنی و چه شیعه از ساحت مقدس حضرت ابراهیم‏علیه السلام عذر خواهی کنند.
3 - ص 560 - «و اذ اسر النبی الی بعض ازواجه حدیثا (4) - مفسران حدیثی را نقل کرده‏اند که پیامبرصلی الله علیه وآله سخنی درباره خلافت‏بعدی ابوبکر و عمر به میان آورده بود. و سر آن بود که رسول یک روز عایشه را گفت: من با تو سری دارم، خواهم گفت، بنگر تا با کسی نگویی و این امانت است مرا به نزد تو.
عایشه گفت آن چیست؟ فرمود: پدر تو ابوبکر و پدر حفصه (عمر) پس از من امامت‏خواهند کردن و پس از ایشان عثمان.»
در شان پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله نیست که مساله بزرگ اجتماعی و تاریخ ساز تعیین امام بعد از رحلت‏خود را به همسر خود آن‏هم به صورت سری بیان کند. در حالی که امامت علی‏علیه السلام را کرارا در مناسبت‏های مختلف به طور رسمی در اول بعثت، در غدیر خم، در دوران مرض موت، در جریان جیش اسامه و قلم و کاغذ مطرح کرده است. بلکه آن سر یک موضوع خانوادگی و شخصی بوده است. عایشه از رفتن پیامبرصلی الله علیه وآله نزد زینب بنت جحش همسر خود و یا ارتباط او با ماریه کنیز پیامبر، بسیار ناخرسند بود. با حفصه قرار گذاشت که هر وقت پیامبر نزد هر یک از ما آمد به او بگوئیم تو «مغافیر» خورده‏ای که بوی نامطبوعی دارد، (و پیامبر مقید بود هرگز از او بوی بدی استشمام نشود) لذا حفصه این سخن را به او گفت. پیامبر فرمود: من مغایر نخورده‏ام و عسل خورده‏ام و سوگند می‏خورم که عسل نخورم زیرا شاید زنبوران از آن علف بد بو استفاده کرده‏اند. و به حفصه سفارش کرد این موضوع را به کسی مگو (مبادا مردم بگویند چرا پیامبر غذای حلالی را حرام کرده و یا اینکه زینب دل شکسته شود) ولی او این راز را فاش کرد و بعد هم معلوم شد اصل قضیه توطئه‏ای علیه پیامبر بوده که سخت ناراحت‏شد و آیات فوق نازل گردید و آن دو را سخت مذمت و امر به توبه نمود (5) .
4 - ص 244 - «قالوا ان یسرق فقد سرق اخ له من قبل - (6) مفسران درباره «سرقت‏سابق‏» یوسف چند وجه یاد کرده‏اند: از جمله این‏که مرغ یا تخم مرغ و سایر غذاها را می‏دزدید و به بینوایان می‏داد، یا عمه‏ای داشت که یوسف نزد او به سر می‏برده و چون بزرگ می‏شود پدرش او را از عمه می‏خواهد و عمه به خاطر سرقت کمربند یادگاری اسحاق، یوسف را طبق سنتی که بود، نزد خود نگه می‏دارد.»
نسبت دزدی مستقیما به حضرت یوسف‏علیه السلام که معصوم است تعبیر ناپسندی است و موضوع این است که عمه یوسف از شدت علاقه‏ای که داشت نمی‏خواست او را به پدر بازگرداند و کمربند یادگاری اسحاق را بر کمر یوسف بست و ادعا کرد که یوسف می‏خواسته آن را تصاحب کند و طبق سنت قوم باید یوسف را در مقابل کمربند نزد خود نگهدارد.
این یک خلاف روشن است که کسی مال دزدی را احسان کند. امام صادق‏علیه السلام به کسی که نان دزدی را انفاق می‏کرد، فرمود: «انما یتقبل الله من المتقین‏» و این کار از ساحت‏یوسف صدیق به دور است (7) .
آن چه در اینجا لازم به ذکر است، نوع استفاده شما از تعابیر می‏باشد. شما غالبا در این موارد گفته‏اید: «مفسران‏» گفته‏اند. در صفحه 560 آورده‏اید: مفسران گفته‏اند که پیامبر گفت ابوبکر و عمر به امامت می‏رسند. وقتی گفته می‏شود «مفسران‏» گفته‏اند یعنی اعم از شیعه و سنی و به ذهن مخاطب چنین تبادر می‏کند که این موضوع مورد اتفاق همه فرقه‏های اسلامی است. و این‏گونه برخورد کردن مایه سوء استفاده و اشتباه دیگران می‏شود.
5 - ص 480 - «ان الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا - (8) زمخشری در شرح این که مراد از استقامت چیست چهارقول به ترتیب از خلفای راشدین نقل کرده است‏به شرح ذیل:
1 - ابوبکر صدیق، یعنی در عمل استقامت ورزیدند چنانکه در قول هم مقاومت و مداومت داشتند.
2 - عمر بن خطاب، بر طریقت‏حق مقاومت کردند و فریب‏مکاری در نیاوردند.
3 - عثمان بن عفان عمل خود را خالص داشتند.
4 - علی‏بن ابی‏طالب‏علیه السلام فرایض را بجا آوردند.
در حالی که می‏توانستید آنچه المیزان و مجمع‏البیان از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده است‏بیاورید و یا آنچه امام رضاعلیه السلام فرمودند، آن را بیان کنید. کسی از امام رضاعلیه السلام از تفسیر «استقامت‏» سؤال کرد، او فرمود: استقامت همان ولایتی است که شما بر آن هستید; یعنی امامت ضامن بقا و ادامه دین است. (9)
توجه کنید باز هم تکرار می‏کنم بنده بحث‏شیعه و سنی نمی‏کنم، بلکه می‏گویم نباید به عنوان شیعه عقاید دیگران را بیان کنیم.
6 - ص 560 - «و جبرئیل و صالح المؤمنین‏» (10) مراد از آن نیکان مسلمین است، یا ابوبکر و عمر، مراد امیرالمؤمنین علی‏علیه السلام است. همه این وجوه را نقل کرده‏اند (طبری، میبدی، طوسی، ابوالفتوح)
در حالی که شما می‏توانستید بگوئید امام باقرعلیه السلام فرمود: رسول الله دوبار علی‏علیه السلام را با صراحت‏به اصحابش معرفی کرد. یکبار آنجا که فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه (غدیر خم) و بار دوم هنگامی بود که آیه فوق نازل شد که رسول خدا دست علی‏علیه السلام را گرفت و فرمود: ای مردم! این صالح المومنین است. این معنا را عده‏ای از اهل سنت نیز نقل کرده‏اند. (11)

یادآوری:

1 - ما در ترجمه یا تفسیر قرآن باید به مآخذ معتبر تفسیری استناد کنیم و در مواردی که به حوزه تاریخ و نقل و حدیث مربوط می‏شود باید به مدارک قابل قبول تاریخی و روائی تکیه کنیم. در این گونه موارد، مترجم یا مفسر یا باید خود شخصا علم رجال و حدیث‏بداند یا از مآخذی که دانندگان علم رجال و حدیث جمع‏آوری کرده‏اند استفاده کند. موضوعات تاریخی و حدیثی اجتهادی و فلسفی نیست‏بلکه صرفا به نقل معتبر بستگی دارد. رواست که مترجم و مفسر مشخص کند که پیرو چه فرقه‏ای است. ما وقتی تفسیر فخر رازی را نگاه می‏کنیم می‏بینیم او موضع مذهبی خود را اعلام کرده است.
اگر یک شیعه که به تسنن گرایش دارد علنا بگوید من تفسیر فلان آیه را این گونه می‏دانم، این یک برخورد علمی خواهد بود. همچنین اگر یک سنی بگوید من گرایش به تشیع دارم و تفسیر آیه را چنین می‏دانم حرکتی آزاد مردانه کرده است. اما اگر کسی به عنوان شیعه چیزی بر خلاف عقیده مسلم آن بنویسد هر چند سوء قصدی نداشته باشد، بداند که عملا اثر سوء خواهد گذاشت.
2 - جناب آقای خرمشاهی اگر جوانانی که برای اولین بار می‏خواهند کتاب خدای متعال را با شور و اشتیاقی که دارند بخوانند و جان تشنه‏شان را با کتاب حق سیراب نمایند، به شرح‏های شما بر آیات مراجعه کنند و مسائل خلاف واقع را که به عنوان معانی حقیقی و شان نزول آیات ذکر نموده‏اید، بخوانند و جزء معتقداتشان شود و از جریان خونبار و غمبار جانشینی پیامبر و منزوی شدن علی‏علیه السلام و امامان شیعه غافل بمانند، فردای قیامت در برابر پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان چه پاسخی خواهید داد؟
بنده حقیر شما دوست فاضلم را متذکر می‏شوم که بهشت زیبای رضایت‏حق و اولیای او را با تجدید نظر اساسی در مکتوبات خود بازخرید کنید که راه بسی دشوار و عقبه بسی تند و محاسبات بسیار دقیق است.

پی‏نوشت‏ها:

1) بقره /256.
2) همان.
3) بقره /124.
4) تحریم/3.
5) تفسیر نمونه، ج 24، ص 271.
6) یوسف / 77.
7) تفسیر نمونه، ج 10، ص 44.
8) فصلت/ 30.
9) مجمع‏البیان، ج 9، ص 12.
10) تحریم/ 4.
11) مجمع‏البیان، ج 10، ص 316; صافی، ج 5، ص 195; المیزان، ذیل آیه مذکور.

مقالات مشابه

نكاتي ديگر از يك ترجمه

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهعباس یزدانی

ترجمه قرآن استاد ولی از نگاه خرمشاهی

نام نویسندهبهاءالدین خرمشاهی

نقدى بر ترجمه جديد قرآن (ترجمه خرمشاهى)

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهمحمدعلی رضایی کرمانی