در سالهای اخیر، دوباره مشعل این بحث روشن شده است و این بار مدعیان، آن را در مجامع و تریبونهای مختلفی برای عموم مردم مطرح کردند که چه بسا موجب سر در گمی مخاطبانی گردد که آشنایی کامل با مبانی نظریه پلورالیزم و اسلام ندارند; و به تعبیر شهید مطهری «عصر ما از نظر دینی و مذهبی خصوصا برای طبقه جوان، عصر اضطراب و دودلی و بحران است .» (2)
از این رو، ضرورت ارائه یک بحثشفاف و به دور از هر گونه غرض ورزی و افراط و تفریط برای نسل جوان بیش از پیش احساس میشود .
در ابتدای بحث تکثر ادیان، باید این نکته تنقیح گردد که انسان به وجود دین و بعثت پیامبران نیازمند استیا نه؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت: که هدف از آفرینش انسان، رسیدن به ساحل نجات و خوشبختی است و تامین آن با شکفته شدن استعدادهای نهفته او میسر میشود . در این جا این سؤال به وجود میآید که آیا انسان، خود توان شناخت استعدادهای نهفتهاش را دارد، یا نه؟ علاوه بر آن، آیا انسان میتواند قوانین اساسی فردی و اجتماعی، به منظور تامین سعادت خود و اجتماع وضع کند، یا نه؟
تا عصر حاضر هیچ فیلسوف و دانشمندی مدعی شناخت انسان و نیازهای فطری او نشده است و هر روز که قافله علم و فلسفه به پیش میتازد، بر مجهولات انسان در این زمینه افزون میشود; و لذا در تعریف انسان گفته شده است که «انسان موجودی است ناشناخته» . از این رو، حکمت و لطف الهی اقتضا میکند که انسان را در این ره، بیرهنما نگذارد و با فرستادن پیامبران، هادی انسان گردد . (3)
بعد از احساس ضرورت انتخاب دین و بعثت انبیاء، انسان وقتی قدم در عرصه انتخاب دین میگذارد، در نگاه آغازین، متوجه وجود ادیان و مکاتب متکثری میشود که هر کدام، بسیاری از مردم را به سوی خود جذب کردند . در همین نگاه آغازین، متوجه تعارض بنیادین میان ادیان موجود میشویم، برای نمونه، میتوان به ادیانی که به «ادیان آسمانی» معروفند، اشاره کرد . یهودیت و مسیحیت، هر یک به نوعی به شرک و تعدد «اله» معتقدند . آیین «زرتشت» با طرح دوگانهپرستی (یزدان و اهریمن) در عداد ادیان شرک آلود قرار گرفته است; و از سوی دیگر، اسلام منادی توحید محض است و خطاب به قوم یهود و مسیح، در قرآن کریم (سوره آل عمران، آیه 64) آمده است:
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا»
از وجود تناقضات در ارکان ادیان آسمانی موجود به راحتی میتوانیم وضعیت ادیان دیگر را تشخیص بدهیم . مکاتب و ادیانی که یا به کلی منکر وجود امر قدسی هستند ویا فقط قائل به وجود امر قدسی و عالم ماوراء طبیعت هستند و منکر وجود خداوند و نبوتاند; مثل مکتب کمونیستها و آیین هندو .
در برخورد و مواجهه با ادیان مختلف، این سؤال برای ذهن هر متفکری مطرح میشود که آیا به راستی همه این ادیان مختلف و بعضا متناقض، برحقند و یا این که دین حق و صراط مستقیم یکی بیش نیست و بقیه ادیان از حقیقت و خواسته الهی دور شدهاند؟
آیا ممکن است که خداوند خیرخواه، ادیان مختلف از حیث ماهیت، برای بشر بفرستد؟
با تامل در حکمت ضرورت دین که عبارت است از: وجود نیازهای فطری و ثابت انسان و از سوی دیگر، یکی بودن فرستنده ادیان، به نظر میرسد پاسخ سؤال مذکور چندان مشکل نباشد; زیرا فرستنده دین، خداوند حکیم و خیرخواه است که با برآوردن نیازهای فطری انسان و به فعلیت رساندن استعدادهایش سعادت او را تامین میکند . در این صورت، فرستادن ادیانی که با یکدیگر از حیث ماهیت مختلفند، توجیهناپذیر نیست; زیرا تفسیر ماهوی یک برنامه و آیین در صورتی موجه است که العیاذبالله ماهیت و لب ادیان پیشین فاقد محتوا و توانایی لازم در جهت هدایت انسان باشد و خداوند دین ناقص فرستاده باشد . این فرض با براهین عقلی و فلسفی ناسازگار است و خرد آن را نمیپذیرد .
فرض دیگر این که نقصان از سوی خود انسان باشد که به خاطر هوای نفسانی از قرار گرفتن در رکاب ره یافتگان سرباز میزند . لازمه این فرض، نه تغییر ماهوی دین، بلکه تاکید و راهنمایی و نصیحتبیشتر است .
فرض سوم این که تغییر ماهوی ادیان، مستند به تغییر شرایط زمانی و مکانی و نیازهای جدید بشری باشد . در پاسخ این احتمال - که امروزه طرفدارانی دارد - باید گفت که گوهر ادیان الهی مشتمل بر معارفی بنیادی است که ناظر به سعادت انسان و نیازهای فطری و ثابت اوست . مثلا دین از انسان خواسته است که از خداوند و پیامبرانش اطاعت کند و به اصول اخلاقی ثابت مثل نوع دوستی، عدالت و ... پایبند باشد . ادیان الهی برای تعالی روح انسانی و برقراری عدالت نازل شدهاند و این معارف و اصول نیز به هیچ وجه باگذشت زمان تغییر نمیکند . «مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت و طبیعت میتواند داشته باشد .» (4)
بلی تغییر زمان و نیازهای جدید و غیر ثابت انسان، تغییر برخی احکام و فروع ، یا تکمیل آنها را میطلبد، ولی لازمه آن تغییر و تکامل شریعت است; نه دین . شهید مطهری در این زمینه میگوید: «تفاوت و اختلاف تعلیمات انبیاء با یکدیگر از انواع اختلاف برنامههایی است که در یک کشور هر چندبار به مورد اجرا گذاشته میشود و همه آنها از یک قانون اساسی الهام میگیرد . همه آنان (پیامبران) مردم را به یک شاهراه و به سوی یک هدف دعوت میکردند .» (5)
با رجوع به قرآن کریم، درمییابیم که خداوند نه تنها دین حضرت محمد (صلیالله علیهو آله) را «اسلام» مینامد، دین پیامبران پیشین را نیز به همین نام توصیف میکند . مثلا در آیه 67 سوره آل عمران، آیین حضرت ابراهیم ( علیهالسلام) را اسلام میشمرد: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما» و در آیه 153 سوره انعام، پیامبر اسلام با اشاره به اسلام که تنها صراط مستقیم است، از راههای دیگر منع میکند: «و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله» .
استاد شهید با تذکر این نکته که دین، در اصطلاح مورخان و مردم، به صورت جمع و متعدد بکار میرود، موضوع قرآن را چنین تقریر میکند:
«از نظر قرآن، دین خدا از آدم تا خاتم یکی است . همه پیامبران، اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت، به یک مکتب دعوت میکردهاند . اصول مکتب انبیاء که دین نامیده میشود، یکی بوده است .» (6)
استاد در جای دیگر، آیه «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها» (روم، 30) را دلیل وحدت دین میشمارد . (7)
از مطالب گذشته روشن شد که «دین» اصول اعتقادی ثابت، مطابق نیازهای فطری بشری است; و «شریعت» تعدادی احکام فردی و اجتماعی است که بعضی از آنها بر حسب ضرورت و تحول نیازهای بشر قابل تغییر است . به دیگر سخن، ماهیت دین در همه اعصار یکی است; اما با بالا رفتن استعدادها و قابلیتهای مخاطبان، دین نیز جامعتر میشود . استاد شهید، تعدد پیامبران را به تعدد معلمان و کتب آسمانی به کتب درس دورههای مختلف تحصیلی تشبیه میکند و میگوید: «بشر در تعلیمات انبیاء، مانند یک دانشآموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا بردهاند . این تکامل دین (است)، نه اختلاف ادیان . قرآن هرگز کلمه دین (را) به صورت ادیان نیاورده است .» (8)
مدعیان پلورالیزم پنداشتهاند که همان طور که در جهان نه یک فلسفه بلکه فلسفههای مختلفی هست که نشات گرفته از اختلاف اندیشههاست، به همین شکل نیز ادیانی که پیامبران مختلف میآورند، مانند مکاتب فلسفی، رنگ اختلاف به خود میگیرند . بطلان این قیاس، نیازمند توضیح بیشتری نیست; زیرا منشا اختلاف در فلسفهها به اختلاف فیلسوفان و افکار مختلف یک فیلسوف بر میگردد، در حالی که مصدر ادیان، خداوند حکیم و عالم است که علم او ازلی و تغییرناپذیر است . پیامبران، علاوه بر برخورداری از نبوغ، از طریق وحی به مبدا هستی و علم ازلی نیز متصلاند .
«تفاوت پیامبران با نوابغ و فلاسفه بزرگ، این است که فلاسفه هر کدام مکتب مخصوص به خود داشتهاند، از این رو، همیشه در جهان فلسفهها وجود داشته، نه فلسفه; ولی پیامبران الهی همیشه مؤید و مصدق یکدیگر بودهاند و یکدیگر را نفی نکردهاند . هر کدام از پیامبران اگر در محیط و زمان پیامبر دیگر میبود، مانند او قانون و دستور العمل میآورد .» (9)
از مطالب گذشته میتوان به راز ختم نبوت به دست پیامبر اکرم (صلیالله علیهو آله) پی برد; زیرا انسان بعد از طی مراحل مختلف، قابلیت دریافتبرنامه کلی هدایتخود را پیدا میکند و از این مرحله به بعد، انسان با رشد و تکامل عقلانی خود میتواند بدون پیامبر و با اتکا به کتاب مقدس او و ائمه هدی طی طریق نماید . همان گونه که شهید مطهری میگوید: «بشر در مسیر تکاملی خود مانند قافلهای است که در راهی و به سوی مقصد معینی حرکت میکند، ولی راه را نمیداند . هر چند یک بار به کسی برخورد میکند که راه میداند و با نشانههایی که از او میگیرد، دهها کیلومتر راه را طی میکند ... تا تدریجا خود قابلیتبیشتری برای فراگیری پیدا میکند و میرسد به شخصی که نقشه کلی راه را از او میگیرد و برای همیشه با در دست داشتن آن نقشه از راهنماییهای جدید بی نیاز میگردد .» (10)
نام احمد نام جمله انبیاست
چون که صد آمد نود هم پیش ماست
تا اینجا مابه تحلیل دو اصل مهم «ضرورت دین» و «وحدت دین» پرداختیم . این دو بحث، نقش کلیدی در روشن شدن زوایای بحث «پلورالیزم» دارد و بعد از گذر از این دو مرحله، انسان برای تعیین دین حق و برتر، از بین ادیان مختلف، نیازمند معیارهایی برای تعیین و شناخت دین حق است .
البته ملاک و معیار تشخیص دین حق از باطل را میتوان از دو نظر متفاوت، یعنی درون دینی و بیرون دینی جستجو کرد، اما در این جا به ادلهای که شهید متفکر بدان اشاراتی داشته است، بسنده میکنیم . (11)
گفتیم که عقل بعد از احساس، ضرورت و وحدت دین الهی به انتخاب دین بدون فحص از حقانیت و برتری آن نسبتبه ادیان دیگر، اکتفا نمیکند، بلکه دنبال معیار میگردد .
یکی از این ملاکها، ارزیابی و سنجش ادیان موجود از نظر جامعیت و مطابقتبا نیازهای فطری انسان است که در اینجا به مقایسه دو دین بزرگ جهان که مدعی حقانیت نیز هستند، یعنی اسلام و مسیحیت، میپردازیم:
1 - جهان بینی اسلام بر اصل توحید و جهان بینی مسیحیتبر تثلیث (متی 28: 19 - یوحنا5: 20 - اول قرنتیان 8: 6) استوار است .
2 - وحی منزل بودن قرآن کریم، دست نویس و جبری بودن انجیل .
3 - اشتمال قرآن بر تعدادی مضامین عالی وانواع اعجاز، و اشتمال کتاب مقدس بر آموزههای ناسازگار با عقل، مانند تجسم خدا و گناه فطری و مساله فدیه (یوحنا16: 7، یوحنا4: 26، یوحنا14: 16، رومیان3: 20و 24، رومیان5: 12 و کتاب هوشیع نبی 9: 5 - 10)
4 - داعیه جهانی بودن اسلام و نسخ ادیان پیشین، اعلام موقتی بودن تورات و انجیل و بشارت به ظهور پیامبر پسین . (یوحنا16: 7، کتاب هوشیع نبی9: 5 - 10)
5 - عدالت و ظلم ستیزی اسلام، توصیه به ستم پذیری از اشخاص و حکومت در انجیل . (متی5: 38، متی22: 21، متی 2: 17، لوقا20: 25، متی22: 18، مدقس12: 15)
6 - و بالاخره وجود قوانین و احکام اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، جزایی در اسلام، منطبق با نیازهای فطری بشری مثل اصل شورا، قداستشغل، حرمت رشوه، ربا و احتکار، توصیه به دفاع از حقوق خصوصی و اجتماعی و جهاد در مقابل متجاوزان، احکام حدود و دیات به منظور اصلاح جامعه و پیشگیری از وقوع جرایم .
به نظر میرسد، نظریه پلورالیزم و پذیرش حقانیت ادیان، وقتی پایش به قلمرو دین اسلام برسد، یعنی مطابق مبنای خود بخواهد حقانیت اسلام را نیز بپذیرد، دستبه انتحار زده است . توضیح این که پذیرفتن حقانیت دین یهود، یا مسیح هیچ منافاتی با پذیرش حقانیت ادیان دیگر ندارد، بلکه چه بسا مطابق اصول یهود و مسیح نیز باشد; چرا که در آنها وعده و بشارت ظهور دین بر حق پسین داده شده است و شخص معتقد به پلورالیزم میتواند بعد از پذیرش حقانیتیهود و مسیح سراغ ادیان دیگر برود . اما وقتی آیین اسلام را نیز یکی از ادیان بر حق معرفی میکند، معنای آن این است که اسلام و اصول مسلم آن نیز برخاسته ازحقیقت است . در اینجاست که با یکی از اصول مسلم اسلام، یعنی اصل «نسخ» - که بر انقضاء حقانیت ادیان پیشین دلالت میکند مواجه میشود . در این صورت، اگر آن را نیز بپذیرد، لازمهاش دست کشیدن از ادعای تعدد ادیان است . شهید مطهری در این زمینه گفته است:
«لازمه ایمان به همه پیامبران، این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره اوست، و قهرا لازم است در دوره ختمیه آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیله آخرین پیامبر رسیده است، عمل کنیم و این لازمه اسلام، یعنی تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالتهای فرستادگان اوست .» (12)
بعد از پذیرفتن حقانیت ادیان در عرض هم، عقل دلیلی دیگر برای انتخاب اسلام مییابد و آن این که عقل حکم میکند که مکلف، پیام و تکلف آخر مولی را برای خود مبنای عمل و حجت قرار دهد . از این رو، میباید اسلام را برگزید .
«لازمه تسلیم خدا شدن، پذیرفتن دستورهای اوست و روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان چیزی است که آخرین رسول او آورده است .» (13)
استاد شهید در تایید مدعای خویش و رد تعدد ادیان در مواضع مختلف، به آیات الهی تمسک کردهاند که برخی از آنها ذکر شد . در اینجا به آیات دیگر اشاره میکنیم: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین» ; هر کس غیر از اسلام دین بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود (آل عمران، 85) .
آیه دیگر که خطاب به اهل کتاب است که اگر آنان اسلام آوردند، در هدایت و صراط مستقیم هستند: «فان اسلموا فقد اهتدوا» (آل عمران ، 20) .
خداوند «اسلام» را دین حقیقی در نزد خود توصیف میکند: «ان الدین عند الله الاسلام» (آل عمران، 19) . (14)
«ولقد ارسلنا نوحا و ابراهیم و جعلنا فی ذریتهما النبوة و الکتب فمنهم مهتد و کثیر منهم فاسقون× ثم قفینا علی ءاثرهم برسلنا» ; ما قبلا نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل این دو «پیامبری» و کتاب قرار دادهایم . بعضی از اینها هدایتشده و بیشترشان فاسق بودند . سپس ما پیغمبران خود را یک یک پشتسر یکدیگر قرار دادیم (حدید، 26و27) .
استاد شهید از آیه فوق چنین نتیجهگیری میکند: «کلمه قفینا مصدرش تقفیه و از ماده فقا است . قفا پشت گردن را میگویند . وقتی که افرادی ردیف و پشت گردن دیگری بایستند، مثل یک صف نظامی، چهره هر یک از آنها به پشت گردن دیگری است ... جمله «ثم قفینا علی ءاثرهم» متضمن این نکته است که هر پیغمبر بعدی، از همان راه رفته است که پیغمبران قبلی رفتهاند; یعنی کسی خیال نکند پیغمبران راههای مختلف دارند; راه یکی بوده، از نوح تا خاتم الانبیاء راه یکی است ... «آثار» جمع «اثر» است و اثر یعنی جای پا، پیغمبران هر کدام آمدند پا جای پای دیگران گذاشتند ... راه انبیاء یک راه بیشتر نیست .»
در این بخش از نوشتار، به تحلیل و نقد علامه شهید از شبهات طرفداران پلورالیسم میپردازیم .
بعضی روشنفکران اسلامی، برای توجیه نظریه پلورالیسم خواستند به اصطلاح برای مدعای خود، دلیل قرآنی بیاورند و یا آیاتی را که خط بطلان بر پلورالیسم میکشد، توجیه نمایند (15) که در اینجا به دو آیه اشاره میشود:
«ان الذین ءامنو و الذین هادوا و الصابئون و النصاری من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» ; آنان که ایمان آوردهاند، (مسلمانها) و یهودیان و صابئین و نصرانیها، همه کسانی که ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته باشند و کار شایسته به جا آورند، بیترس و واهمه خواهند بود و غمگین نیز نمیگردند .
وجه استدلال: «در این آیه، برای رستگاری و ایمنی از عذاب خدا سه شرط ذکر شده است: ایمان به خدا، ایمان به رستاخیز و عمل نیک . قید دیگری (مثل اسلام) نشده است .» (16)
در پاسخ به استدلال به آیه فوق، باید گفت که بین حق بودن یک دین و در صراط مستقیم گام برداشتن پیروان آن دین با رفع عقاب (حزن و خوف) نباید خلط کرد . آن چه از آیه فوق مستفاد میشود، نه صحه گذاشتن قرآن کریم بر طریق اهل کتاب و صراط مستقیم خواندن آن، بلکه دلالتبر رفع عقاب در روز قیامت از اهل کتاب و حداکثر دلالتبر اعطای ثواب و پاداش به مؤمنان اهل کتاب است که در دنیا به خاطر روشن نشدن نور اسلام بر دین خود باقی میماندند; با این شرط که در اعتقادات خود مثل اکثر مسیحیان و یهودیان امروزه دچار شرک نشدند و از نظر اخلاقی نیز اعمال صالح انجام دادند . شهید مطهری میگوید: «باید بگوییم که عدالت و نیکو کاری، حتی از مردمان کافر به خدا و قیامت هم مقبول است . بنابراین کسانی که منکر خدا و قیامتاند، ولی خدمات بزرگ فرهنگی، بهداشتی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به بشریت تقدیم میدارند، دارای اجر بزرگی خواهند بود .» (17)
شاید بعضی برای اثبات عدم اجبار در گرویدن به اسلام و آزادی انتخاب ادیان دیگر، به آیه فوق استناد کنند که هر گونه اجبار و اکراه را در دین نفی نموده است . مرحوم مطهری با اشاره به آیه مذکور مینویسد:
«این آیه به این معنا نیست که دین خدا، در هر زمان متعدد است و ما حق داریم هر کدام را که بخواهیم انتخاب کنیم; چنین نیست، در هر زمانی یک دین حق وجود دارد و ... در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید، باید از دستورات دین او راهنمایی بجوید .» (18)
بعضی طرفداران تعدد ادیان، برای به کرسی نشاندن مدعای خود، «اسلام» را در آیات قرآن کریم به «مطلق تسلیم» در برابر خداوند معنا و تفسیر کردند، یعنی آن چه خداوند حکیم از انسان خواسته است، انقیاد و تسلیم در برابر او و التزام به یکی از ادیان آسمانی است . شهید مطهری در پاسخ به این اشکال، با پذیرفتن معنای «مطلق تسلیم» برای «اسلام» معتقد است که مصداق پیدا کردن و تحقق حقیقت تسلیم، در گرو تسلیم انسان استبه هر آن چه خداوند از او خواسته است .
«اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست، بلکه منظور تسلیم خدا شدن است، پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است، ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان دین گرانمایهای است که به دستحضرت خاتم الانبیاء ظهور یافته است و قهرا کلمه اسلام بر آن منطبق میگردد و بس .» (19)
به دیگر سخن، گوهر و ماهیت ادیان، همان تسلیم محض در برابر خداوند است که با تسلیم در برابر انبیاء و گوش جان سپردن به پیامهای آنان عینیت مییابد .
یکی از دستاویزهای مهم طرفداران پلورالیزم، ادعای لزوم عذاب اکثریت مردم در جهنم بنابر انحصار حق به یک دین است; چراکه لازمه حقانیتیک دین و باطل بودن دیگر ادیان، قول به ضلالت و گمراهی اکثریت مردم است که پیروان ادیان دیگر هستند و اعمال چنین انسانهایی هر چند که دارای ابتکارات و اختراعات عظیمی باشند، به خاطر کفرشان محکوم بطلان است . اما اگر پلورالیزم را بپذیریم و پیروان جمیع ادیان را از ره یافتگان و سالکان راه نجات تلقی کنیم، تصویری از خوش بینی و سعادت مطلق به اکثریت مردم را ترسیم کردهایم که مطابق با حکمت و هدایت و خیرخواهی خداوند است .
اشکال فوق را بیشتر جان هیک، فیلسوف معاصر، طرح و تقویت نموده است . (20) بعضی معاصران نیز آن را در مقالات خود دنبال کردند . (21) البته اصل این اشکال، چهار دهه پیش، در جزوهای چنین تقریر شد: «اگر پیروان هر یک از مذاهب، این طور فکر کنند که فقط خودشان رستگارند، چنین طرز تفکری با روح عدالتخداوند منطبق نخواهد بود .» (22)
متفکر برجسته معاصر، در کتاب گرانسنگ خود، عدل الهی، با استدلال و به تفصیل رفع شبهه کرده است . شبهه مذکور از دو جهت قابل طرح است: یکی مربوط به اعمال نیک کفار در دنیا و همچنین سرنوشت نهایی آنها در آخرت; دوم مربوط به اهل کتاب که متاله (23) ، اما منکر نبوت پیامبر اسلام هستند .
چه بسا کفاری که اعمال زیبا مانند اختراعات عام المنفعه انجام میدهند، آیا به صرف این که کافرند، اعمالشان فاقد ارزش و اثری در قیامت است؟ استاد با طرح شرایط اصل حسن فعلی با حسن فاعلی، معتقد است که اگر عملی از فاعل صادر شود که کننده آن نیتخیر نداشته است، چنین عملی فاقد ارزش خواهد بود و فاعل آن نیز سزاوار ستایش نیست; اما اگر نیت فاعل خیر و صلاح و خدمتبه خدا و یا حداقل به مردم باشد، عملش دارای ارزش خواهد بود و نمیتوان به صرف این که فاعل آن کافر است، عمل او را نستود . چه آن عمل کوچک باشد و چه عمل بزرگ، مانند اختراعات دانشمندان کافر .
اما این که چگونه اعمال نیکوی کفار در قیامتبه درد آنها خواهد خورد؟
«اعمال خیر افرادی که به خدا و قیامت ایمان ندارند و احیانا برای خدا شریک قائلاند، موجب تخفیف و احیانا رفع عذاب آنها خواهدبود .» (24)
«هر گاه عملی به منظور احسان و خدمتبه خلق و به خاطر انسانیت انجام گیرد، در ردیف علمی که انگیزهاش فقط برای خود است، نیست . البته خداوند چنین کسانی را بی اجر نمیگذارد .» (25)
متفکر شهید در تعبیری جالب و تا اندازهای اختصاصی میگوید که اعمال کفاری که به انگیزه خدمت و احسان باشد، روایتگر وجود نور معرفتخداوند در ضمیر آنهاست . (26)
اشکال مهم مدعیان تعدد ادیان، متوجه عذاب کفار در قیامتبود . در پاسخ به این اشکال، استاد معتقد است که اکثریت مردم روی زمین که به دین اسلام نگرویدند، به خاطر جهل و عدم اتمام حجت است . یعنی نور اسلام بر آنها اصلا نتابیده است; نه این که تابیده و آنها از آن روی برگرداندهاند . لذا عقابی متوجه آنها نیست .
شهیدمطهری، در تایید مدعای خویش، با استناد به آیه 15 سوره اسراء: «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» مینویسد: «محال است که خدای حکیم، کسی را که حجتبر او تمام نشده است، عذاب کند .» (27)
اما اعمال صالح و نیکوی اهل کتاب که معتقد به خداوندند، مورد قبول درگاه الهی میتواند باشد، به شرط این که آفت تحریف و شرک در اندیشه آنان راه نیافته باشد، و در این صورت، میتوانند به بهشت نیز داخل گردند . «افرادی که به خدا و آخرت ایمان دارند و اعمالی با انگیره تقرب به خدا انجام میدهند و در کار خود خلوص نیت دارند، عمل آنها مقبول درگاه الهی است و استحقاق پاداش و بهشت مییابند، اعم از آن که مسلمان باشند یا غیر مسلمان .» (28)
البته پیش از شهید مطهری، حکما و عرفای بزرگی مانند بوعلی سینا و صدرالمتالهین قائل به نجات اکثریت مردم و نیل آنان به سعادت در قیامتبودند . (29)
به دیگر سخن، ما نباید مردم را در دو دایره «مسلمان» و «کافر» جمع کنیم; بلکه باید دایره سومی نیز ترسیم کنیم که انسانهایی با عنوان «قاصران» و «جاهلان» و «مرجوعندالله» در آن قرار میگیرند که اعضای آن به مراتب بیشتر از اعضای دو دایره پیشین است . (30)
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق
این استسر عشق که حیران کند عقول
خلقان همه به فطرت توحید زادهاند
این شرک، عارضی بود و عارضی یزول
گوید خرد که سر حقیقت نهفته دار
با عشق پرده در، چه کند عقل بوالفضول؟ (31)
حاصل این که مدعیان پلورالیزم که عذاب اکثریت مردم را دستاویز مدعای خود قرار داده بودند، خلع سلاح شدند; چرا که برای رهایی از اشکال فوق، لازم نیست که ما ملتزم به صراط مستقیم و حقانیت ادیان بگردیم، بلکه کافی استبه آیات الهی و احادیث معصومین خودمان عنایت داشته باشیم که چگونه این سرچشمههای زلال معرفت دینی اشکال مذکور را چهارده قرن پیش حل نمودند .
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست
1) علامه طباطبایی، ظهور شیعه، ص 8 و 9 .
2) عدل الهی، ج2، مقدمه .
3) برای توضیح بیشتر، ر . ک: شهید مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج7، ص 77 (درسهای اشارات، نمط نهم) /نیز: اسلام و مقتضیات زمان و مکان، ج 1، ص 364 .
4) مجموعه آثار، ج3، ص 160/برای توضیح بیشتر، ر . ک: امدادهای غیبی، مقاله «خورشید دین هرگز غروب نمیکند» .
5) همان، ج 3، ص 158 .
6) همان، ج2، ص 181 .
7) همان، ج3، ص 160 .
8) همان، ج2، ص181 .
9) مقدمهای بر جهان بینی اسلامی (وحی ونبوت)، ص165 و 146 .
10) مجموعه آثار، ج 3، ص161 .
11) اقتباس از مقدمهای بر جهان بینی اسلامی (وحی و نبوت)، ص 232 - 209 .
12) عدل الهی، ص268 .
13) همان، ص271 .
14) همان، ص270 و310; مقدمهای بر جهان بینی اسلامی، ص 165 .
15) ر . ک: مهدی بازرگان، دین و تمدن، ص52 و نیز عبدالکریمسروش، مجله کیان، شماره 36، مقاله «صراطهای مستقیم» ، ص9 .
16) عدل الهی، ص279 .
17) همان .
18) عدل الهی، ص270 .
19) همان، ص271 .
20) ر . ک: جان هیک، خدا و عالم ایمان، فصل نهم، به نقل از مجله نشر دانش، دکتر نصر الله پورجوادی، انقلاب کپرنیکی در کلام، ص5، شماره فروردین و اردیبهشتسال 71 .
21) عبد الکریم سروش، مجله کیان، مقاله «صراطهای مستقیم» ، شماره36 .
22) محمد نظری، پیشنهاد تاسیس کانون یکتا پرستی، ص59 .
23) متاله به معنی خداپرست میباشد .
24) عدل الهی، ص عدل الهی .
25) همان، ص305 .
26) همان، ص307 .
27) همان، ص289 .
28) همان، ص346 .
29) ر . ک: بوعلی سینا، اشارات با شرح خواجه طوسی و حاشیه فخررازی، کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی قم، ج 2، ص 83، نمط هفتم/صدر المتالهین، الحکمةالمتعالیه، ج 9، ص 351 .
30) ر . ک: مقاله «کافر مسلمان و مسلمان کافر» ، فصلنامه کتاب نقد، شماره4/نیز ر . ک: عدل الهی ، ص 320 به بعد .
31) سروده آقا محمد رضا قمشهای، نقل از عدل الهی، ص330 .