عنصر ایمان و نقد قرائت‏های موجود

پدیدآورمحمدتقی فعالی

نشریهپگاه حوزه

شماره نشریه87

تاریخ انتشار1388/02/28

منبع مقاله

share 618 بازدید
عنصر ایمان و نقد قرائت‏های موجود

دکتر محمدتقی فعالی
دل‏مشغولی دیرپای و مقدس انسان، نیل به سعادت و جاودانگی است . تنها راه رسیدن به این مقصود، ایمان است . ایمان، به انسان حیات و پویایی می‏بخشد . مؤمن کسی است که دیوارهای بلند خودیت را فرو ریخته و با تمام وجود با خدای هستی پیوند خورده است . تنها ایمان است که انسان را از لبه تاریکی رانده، به وادی نور و بهجت وارد می‏کند و انسان بی‏ایمان به تاریکی‏ها و تیرگی‏ها چشم دوخته است و نومیدی را تجربه می‏کند . ایمان به انسان، آرمان، عقیده، انتخاب، تحول و روشن‏دلی می‏بخشد . عدالت‏خواهی و حلاوت همدلی با عظیم مطلق، در سایه ایمان حاصل می‏شود . احیای انسان جز از رهگذار ایمان زنده، ممکن نیست . انسان مؤمن تنها نیست و هرگز بیماری، پوچی، اضطراب و ناامنی او را نمی‏آزارد، و به راستی ایمان دینی، نوزایی بشر است .
ایمان یک فضیلت است; بلکه اساس فضیلت‏هاست . گوهر ارزشمند ایمان را باید بازشناخت . این جام جهان‏نما، زوایای ناشناخته‏ای دارد که تلاش‏های علمی جدی و بیشتری را می‏طلبد . ایمان در قرآن جایگاهی ویژه دارد; به گونه‏ای که پیام وحی، آن را محور همه ارزش‏ها ساخته است و می‏گوید: «قسم به عصر، همه انسان‏ها اهل زیان‏اند مگر اهل ایمان‏» . (1) این ایمان است که آدمی را لایق خطاب و مواجهه با پروردگار عالیمان کرده است; چنان که در قرآن کریم بارها می‏خوانیم: یا ایها الذین آمنوا .
مسئله ایمان منحصر به عالم اسلام نیست . سنت مسیحیت نیز، بر این امر حیاتی اصرار و پافشاری دارد که تنها مؤمنان اهل نجات و رستگاری‏اند . کتاب مقدس به‏جد از دینداران می‏خواهد که ایمان خود را افزایش دهند، تا از منافع و ثمرات آن بهره برگیرند . این امر در دهه‏های اخیر، اهمیتی دو چندان و ضرورتی بیشتر یافته است; زیرا از یک سو ایمان مجددا احیاء شده و به صحنه آمده است و جهان غرب به نقش و تاثیر فزاینده آن توجه یافته است و از سوی دیگر، انسان و جهان نو شده است و مظاهر این جهان جدید را می‏توان در اطراف خود به تماشا نشست; خواه در جنبه‏های مادی که فناوری پیامد آن است، خواه از لحاظ معنوی که فلسفه و علم جدید از میوه‏های آن به شمار می‏روند . در چنین وضعیتی طبعا پرسش‏های گزنده‏ای برای انسان دیندار مطرح می‏شود; پرسش‏هایی از قبیل: نسبت ایمان د ینی با عقلانیت، با شکاکیت، با نقد، با هرمنوتیک و با تجربه دینی .
در فرهنگ مسیحیت از ایمان دست کم دو قرائت و تلقی وجود دارد:
1 . دیدگاه کلاسیک این است که خداوند در فرآیند وحی، سلسله گزاره‏هایی را القا کرده است . اگر چنین مستمسکی از بشر گرفته شود، انسان راه دیگری برای دسترسی به آن باورها و گزاره‏ها در اختیار نخواهد داشت . حتی عقل طبیعی در این زمینه ناتوان است . ایمان، باور به چنین گزاره‏هایی است که خداوند، از طریق وحی در اختیار بشر نهاده است و از این روی صادق و صحیح خواهند بود . ایمان بدین معنا نوعی شناخت و آگاهی است که متعلق آن، گزاره‏ها و باورهای دینی‏اند . چنان که می‏گوییم: «من ایمان دارم که خدا هست‏» یا «روز رستاخیز وجود دارد .»
2 . دیدگاه مدرن در قبال ایمان، این است که خداوند از طریق وحی، گزاره به انسان نمی‏دهد; بلکه وحی تجلی خداست . او خود را نشان می‏دهد و بشر با او مواجهه مستقیم پیدا می‏کند . بر این اساس، ایمان، سرسپردگی و تعهد به خداوند است . ایمان در این معنا اعتماد، اطمینان و توکل است; با این تفاوت که اگر گفتیم ما به خدا اعتماد داریم، یعنی او را پشتوانه روحی خود قرار داده‏ایم و اگر گفتیم ما به خدا اطمینان داریم، بدین معناست که با او به آرامش می‏رسیم، و اگر گفتیم ما به او توکل کرده‏ایم، بدان معناست که مشکلات خود را بر دوش او انداخته‏ایم .
منشا اختلاف را می‏توان در ریشه لغوی واژه Faith یافت . اگر این واژ را از ریشه لاتین Fiducia بدانیم، از سنخ معرفت نبوده، نوعی حالت روحی خواهد بود; ولی اگر از ریشه لاتین Fides باشد، از سنخ علم و آگاهی است . (2)
متناظر با دو قرائت پیش‏گفته از ایمان، دو تلقی درباره «دین‏» نیز در جهان غرب وجود دارد . دین در تلقی نخست‏با مجموعه اعتقادات، خاصه اعتقاد به موجود متعال و فوق طبیعی، هم سنگ نهاده شده است . دین عطیه‏ای الهی است که از بیرون به انسان تفضل شده و حتی ممکن است علیه او برخیزد . دین موهبتی است از جانب روح الهی . (Spirit) در این دیدگاه، انسان دین را می‏پذیرد و نقش او تنها تسلیم و رضا در مقابل اراده و خواست الهی است . هربرت اسپنسر در تعریف دین می‏گوید: «دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجودات، تجلیات نیرویی هستند که فراتر از علم و معرفت‏باشد .» (3)
فرهنگ مختصر آکسفورد در بیان ماهیت دین می‏نویسد: «دین، شناخت موجود فوق بشری است که دارای قدرت مطلقه است و به تعبیر دیگر، دین، باور به خدا یا خدایان متشخصی است که شایسته اطاعت و پرستش‏اند .» (4)
تلقی دوم از دین به اواخر قرن هیجدهم باز می‏گردد . بعد از انتقادات زیادی که به رویکرد گزاره‏ای به دین شد، فلاسفه دین به جای تاکید بر دیدگاه معرفتی، نگرش شهودی و عاطفی به دین را وجهه همت و نظر قرار دادند . از آن پس اندیشمندان از تعاریف نظری و اعتقادی گریختند و عوامل تجربی، عاطفی، شهودی و حتی اخلاقی را در دین مهم و عمده به حساب آوردند .
شلایرماخر دین را «احساس اتکای مطلق‏» می‏داند . (5) تعریف و قرائت دیگری از دین همین آهنگ را می‏نوازد . ماتیو آرنولد نوشت: «دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالی و حرارت و روشنی بخشیده است .» (6)
همچنین ویلیام جیمز، پراگماتیست معروف گفت: «بنابراین این مذهب عبارت خواهد بود از تاثرات و احساسات و رویدادی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه بستگی‏ها، روی می‏دهد .» (7)
پل نیلیش هم بعد از آن که دین را عنصری خلاق از روح بشر (Spirit) شناساند، تاکید کرد که «دین همان احساس است و این پایان سرگردانی دین است .» (8)
بنابراین، دین در غرب، عنصری دو وجهی (Dichotomous) است که گاهی بر بعد معرفتی، آموزه‏ای و اعتقادی آن تاکید شده است و زمانی - به خصوص در چند دهه اخیر - جنبه احساسی، عاطفی و درونی آن نگاه‏ها را خیره کرده است . این همه تاکید و حساسیت که در زمینه «تجربه دینی‏» نشان داده می‏شود و این که حتی دین را در تجارب روحی و حالات روانی خلاصه کرده‏اند و گوهر دین را تا به این حد تحویل و تنزل می‏دهند، همه در چارچوب تلقی دوم می‏گنجد .
دقیقا مشابه دو قرائت مذکور از ایمان، دو دین، و البته قبل از این دو قرائت، در فرهنگ دینی غرب، دو نگرش درباره مسئله «وحی‏» نیز وجود داشت . (9) نگرش کلاسیک که از نظر زمانی، پیشینه بیشتری دارد، معتقد است که خداوند یک سلسله گزاره‏های خطاناپذیر را که از راه عقل طبیعی نمی‏توان به آن دست‏یافت، به بشر القا کرده است . این گزاره‏های صادق و حقیقی، محتوای وحی الهی را تشکیل می‏دهند .
این دیدگاه که در قرون وسطی غالب بود و از سوی برخی نحله‏های کاتولیک رومی، (Romancatholicism) و پروتستان‏های محافظه‏کار، حمایت می‏شد، تلقی‏شان از وحی، تلقی «ساختاری و زبانی‏» نام گرفت . بر این اساس وحی، مجموعه‏ای از حقایق و آموزه‏های معرفتی است که به صورت احکام و قضایا از ناحیه خداوند به بشر اعطا شده است . وقتی گفته می‏شود که خداوند به پیامبری وحی فرموده است، مراد این است که خداوند مجموعه‏ای از گزاره‏های خطاناپذیر را در فرآیند یک ارتباط ویژه به آن پیامبر آموزانده است . بنابراین در این منظر وحی خبررسانی است . به گفته دائره‏المعارف کاتولیک «وحی را می‏توان به عنوان انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسایطی که مافوق طبیعت‏اند، تعریف نمود .» (10)
دیدگاه کاملا متفاوتی از وحی وجود دارد: این طرز تلقی که هم‏اکنون در غرب اعتبار بیشتری یافته است، می‏گوید وحی از سنخ دانش و معرفت و گزاره نیست که به پیامبران القا شود، بلکه نوعی انکشاف خویشتن خداوند است . خداوند گزاره وحی نمی‏کند; بلکه خودش را وحی می‏کند . وحی در وقایع اصیل و تاریخی، برای انسان رخ داده و نوعی دخالت‏خداوند بوده است . این وقایع، نمودار تجربه انسان از خداوند است در لحظات مهم تاریخ او، و در عین حال عمل خداوند را در پیش‏قدم شدن برای انکشاف خویش بر انسان، باز می‏نماید . بنابراین تجربه انسانی و انکشاف الهی دو جنبه از یک واقعیت وحیانی‏اند . در این دیدگاه، خداوند، بر آن نبود که یک کتاب مصون از خطا و ریب فرو فرستد; بلکه می‏خواست وقایعی را در حیات افراد و جوامع به منصه ظهور درآورد . اگر وحی به معنای انکشاف خداوند است، او را در مقام خداوند حی، فقط در زمان حال می‏توان شناخت . وحی در فعل کنونی خداوند و تجربه کنونی ما، تحقق می‏یابد و از آن در لسان شرع به «پیام‏آوری روح‏القدس‏» تعبیر می‏کنند . انسان در مواجهه با مسیح فقط یک مشت اطلاعات به دست نمی‏آورد; بلکه مهر، اهتدا و آشتی را از او می‏پذیرد . بروفر می‏نویسد: «گذر از ایمان ناظر به مواجهه قلبی، به ساحت تعالیم عملی صرف، تراژدی بزرگ در تاریخ مسیحیت است .» (11)
اگر دو قرائت و برداشت راکه در سنت مسیحیت غرب در زمینه سه مقوله ایمان، دین و وحی صورت گرفته است، با یکدیگر مقایسه کنیم، خواهیم دید که در یک طرز تلقی، وحی یک سلسله گزاره‏های خطاناپذیر است که مجموع آنها دین را تشکیل می‏دهد و ایمان، باور داشتن به چنین مضامین معرفتی است . در دین نگاه، وحی، دین و ایمان اساسا از سنخ آگاهی و معرفت‏بوده، از آسمان برای انسان خاکی، به مثابه عطیه‏ای الهی آمده است . از سوی دیگر، نگاه دوم بر سه عنصر ایمان، دین و وحی از نوع دانش، معرفت و شناخت نیست; بلکه وحی انکشاف خداوند و عنصری تاریخمند است . در دین نیز عنصر شهود، عاطفه، تجربه و اخلاق وجهه همت قرار گرفته، و ایمان نیز مواجهه انسان با خداوند است و در یک کلام، ایمان بار معرفتی خود را از دست داده، نوعی حالت روحی و تجربه درونی و احساس عاطفی تلقی می‏شود . نهایت این که در قبال ایمان - همانند دین و وحی - اصولا دو نگرش کاملا متفاوت و متمایز در فرهنگ دینی غرب به چشم می‏خورد: نگرش معرفتی و نگرش تجربی .

پیامدها و عناصر هم‏کاروان

هر یک از این دو نگرش درباره ایمان، پیامدها و لوازم و عناصری هم خانواده دارد که لازم است‏به آنها توجه شود، تا به دست آید که تلقی معرفتی در زمینه ایمان با چه عقاید و اندیشه‏هایی همراه است و نگاه شهودی - تجربی در قبال ایمان چه تفکراتی را به دنبال خود می‏آورد . از جمله فواید این مطلب، آن است که اگر با یکی از این اندیشه‏ها مواجه شدیم، بتوانیم دیگر تفکرات همراه و هم‏خانواده را به دست آوریم و از این طریق جاهای خالی جدول اندیشه خویش را پرکنیم .
اولین پیامد مهم، در زمینه اعتبار و وثاقت کتاب مقدس است . عهدین در نگاه نخست (نگاه معرفتی) منبعی است که حاوی مجموعه‏ای از دانش‏ها و گزاره‏های صادق دینی و الهی است که از زبان پیامبران و نویسندگان متون دینی کتاب مقدس، اعلام، ثبت و ضبط می‏شوند .
شورای نخست واتیکان، اعتقاد کاتولیک‏های عصر جدید را درباره کتاب مقدس این گونه بیان نمود: «این کتاب‏ها چون با الهام از روح‏القدس نگاشته شده‏اند، می‏توان گفت نویسنده آنها خداوند است .» (12) از سوی دیگر کتاب مقدس بدین معنا، تنها در دست کلیسا قرار داشت و کلیسا تنها مرجع بی‏شائبه تفسیر کتاب مقدس اعلام شده بود . به هر روی کتاب مقدس در این طرز تلقی، اولا جنبه معرفتی و شناختاری دارد و ثانیا معصوم و خطاناپذیر بوده، وثاقت و اعتبار تام دارد، ثالثا اعلام و ثبت آنها به دست افراد برگزیده صورت می‏گیرد و رابعا تفسیر آن بر عهده کلیساست .
اما در تلقی تجربی و شهودی، کتاب مقدس دیگر یک کتاب معصوم املا شده خطاگریز نیست; بلکه سراپا یک مکتوب بشری است که حکایتگر آن وقایع وحیانی خواهد بود . در این صورت عقاید نویسندگان یک جانبه و محدود است; مواجهه‏ای که به مدد مشیت الهی بوده و به دست‏بشر جایزالخطا، تعبیر و توصیف شده است . اگر متن مقدس، جزئی از تاریخ بشری است، می‏توان آن را از راه انواع روش‏های تحقیقات تاریخی و ادبی بررسید .
همین رویکرد در برخی نوشته‏ها درباره قرآن هم دیده می‏شود . اینان وحی را امر تاریخی و نوعی فرهنگ شفاهی تلقی می‏کنند و در این صورت، قرآن موجود «حکایت‏» آن کلامی است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است، نه «عین کلام خداوند» . «آیات قرآن در بطن یک فرهنگ شفاهی نازل می‏شد و ما از این که در آن فرهنگ شفاهی میان پیامبر اکرم (ص) و مخاطبانش چه ارتباطی برقرار می‏شد، به درستی خبر نداریم; زیرا آن فرهنگ شفاهی، پس از پیامبر اکرم (ص) به یک فرهنگ مکتوب تبدیل شده است و قرآنی که امروزه در دست ما است، در واقع صورت مکتوب آن فرهنگ شفاهی است .» (13) آیا این سخن بوی تحریف لفظی قرآن نمی‏دهد؟ امری که خلاف اجماع علمای شیعه است!
براساس تلقی نخست، تاثیر دیگر (دوم) تمایز قطعی میان الهیات طبیعی theology) (Natural و الهیات وحیانی، (Revealedtheology) است . عقیده بر آن بود که الهیات طبیعی، شامل همه حقایق کلامی که عقل توان تحصیل آن را دارد، می‏شود و از سوی دیگر چنین پنداشته می‏شد که الهیات وحیانی شامل تمام حقایق دیگری است که عقل به آنها دسترسی نداشته و تنها خداوند است که آنها را برای ما آشکار کرده است .
اما نگاه دوم، برداشتی متفاوت از الهیات ارائه می‏دهد . در این تفکر، هم الهیات طبیعی که مجموعه‏ای از مساعی انسانی برای نیل به متعلق ایمان است، نفی می‏شود، و هم الهیات نقلی که مجموعه‏ای از احکام و گزاره‏های کلامی است . این دو الهیات با انکشاف و حضور خداوند در تاریخ بشر، منافات دارد; زیرا ایمان در این نگرش، دگرگون شدن انسان و نوعی درگیری و چالش تجربی شخصی است . اگر کسی توانست‏حضور خدا را در حوادث تاریخی جهان مشاهده کند و عوامل دیگر، او را از این شهود باز نداشت، به راستی ایمان دارد .
سومین تاثیر دیدگاه زبانی و شناختاری این است که چون وحی مضمون معرفتی دارد و خطاناپذیری و صدق، آن را همراهی می‏کند، می‏تواند به همین نحو در اختیار انسان‏ها قرار گیرد . بنابراین دین و وحی آن گونه که در واقع هستند، برای شخص مؤمن امکان حصول دارند و به مثابه واقعه تاریخی روح زمان نخواهد بود . اما دیدگاه غیر زبانی - نگاه دوم - می‏گوید که چون وحی نوعی تجربه درونی انسان است و تجربه از دیدگاه برخی از اندیشمندان غربی - نظیر استیس - همیشه با تعبیر همراه است، هیچ وحی تعبیر ناشده‏ای وجود ندارد . از خصایص مهم تلقی دوم آن است که وحی تجربه عریان نیست; حتی وقایع خطیر تاریخی گذشته، نمی‏تواند از تعبیر انسانی گذشته و حال تفکیک شود .
در تجربه وحیانی نیز سهم داننده و فاعل شناسایی را نمی‏توان نادیده گرفت . بنابراین علقه‏ها و انتظارات او در تفسیر و تعبیر وحی بسی مؤثر است . وحی به مثابه انکشاف نقش خدا در مقام یک واقعه تاریخی، به صورت تمام عیار تفسیر می‏شود . معنای هر واقعه وحیانی، ضرورتامعنا از دید کسی یا برای کسی است، و حاصل کلام این که، وحی در این تلقی، از سنخ «تجربه نبوی‏» بوده که طبعا ذومراتب است و از این طریق قابل تعمیم .
تاثیر چهارم دو قرائت پیش‏گفته، این که آن دو قرائت، دو برداشت از فلسفه دین و کلام را می‏آفریند . در یکی، فلسفه دین، وظیفه توجیه عقلانیت‏باورهای دینی را به دوش خواهد کشید; زیرا در آن تلقی از ایمان و دین، بعد اعتقادی و معرفتی برجسته شده است و طبعا در آن ادله و براهین اعتبار می‏یابد . اما در دیگری - از این روی که احساس و تجربه دینی را اساس دین می‏دانست - ایمان نظرها را درنوردید . در یکی چون ادله مطرح است، و ادله همگانی و عمومی است، فلسفه دین قابل تعامل و تبادل است . در دیگری از آنجا که دین احساس است، و احساس امر شخصی و درونی است، فلسفه دین و عقلانیت دین، شخصی می‏شود . برای یکی فلسفه اصالت دارد و توجیه‏گر معقولیت دین است و برای دیگری فلسفه دست‏دوم بوده، تنها ترجمان احساس است . (14)
از جمله پیامدهای دیگر این که انتقال از تلقی نخست‏به تلقی دوم و رهین تحولی دینی است که آهسته آهسته و خواه و ناخواه در جهان غرب روی داده است . این دگرگونی که در ابعاد مختلف روی داد، تمام اندیشه‏های مسیحیت را درنوردیده و برای تمام انسان‏ها رخ داده است; حتی آنان که خواهان تحول نیستند . یکی از مهم‏ترین مقوله‏های دینی که این دگرگونی را به خود دیده، مفهوم خدا است و این تعبیر در جهان غرب، نیکو و ضروری تلقی شده است . الهیات کلاسیک، خدا را موجودی ماوراءالطبیعی می‏دانست که بر جهان، زمین و انسان تسلط مستمر دارد; اما مردم با تغییر تاریخی، اندیشه خدا را متحول ساختند . کم‏کم مداخله خدا کاهش یافت و تا به آن‏جا تنزل یافت که «خدا اینک چیزی نیست جز تجسم نوعی خوش‏بینی گسترده کیهانی و اعتمادی بنیادی، دایر بر این که عالم وجود، به رغم ظاهر در کنه باطن، یار و یاور ما است . خدا امیدی مقدس است .» (15)
از آن‏جا که آمال و آرزوهای انسان، ارزش او است، این امر بر خدا هم صادق شد .
«خدا چکیده ارزش‏های مااست، و وحدت آرمانی ارزش‏ها، تکلیف ما را در قبال ارزش‏ها، و قدرت خلاق آنها را به ما می‏نمایاند .» (16) و این مسئله، سرانجام ما را با بحرانی فاجعه‏آمیز در فرهنگ غربی مواجه می‏سازد; همان که نتیجه‏اش را «مرگ خدا» نامیدند . «آیا نشنیده‏اید حکایت آن دیوانه‏ای را که بامداد روز روشن، فانوس برافروخت و به بازار دوید و پیاپی فریاد کشید: «من خدا را می‏جویم! من خدا را می‏جویم!» در آن هنگام بسیاری از کسانی که به خدا ایمان نداشتند، در آن پیرامون ایستاده بودند و بنابراین دیوانه خنده‏های فراوان برانگیخت . یکی پرسید: مگر گم شده است؟ دیگری پرسید: مگر همچون کودکی راه خود را گم کرده است؟ یا پنهان شده است؟ مگر از ما می‏ترسد؟ مگر به سفر رفته؟ یا مهاجرت کرده است؟ و همین طور نعره می‏زدند و می‏خندیدند . دیوانه به میانشان پرید و با نگاه میخکوبشان کرد . فریاد زد: «خدا کجا رفته؟» به شما خواهم گفت . ما - من و شما - او را کشتیم ما همه قاتلان او هستیم . . .» این جا دیوانه ساکت ماند و بار دیگر به شنوندگان نگریست . آنان نیز دم در کشیدند و شگفت‏زده به او نگریستند . سرانجام دیوانه فانوس را به زمین کوبید . فانوس شکست و خاموش شد . دیوانه گفت: «من زود آمده‏ام، زمان من هنوز نرسیده است . این رویداد عظیم و وحشتناک هنوز در راه است، هنوز سرگردان است، هنوز به گوش آدمیان نرسیده است . رعد و برق، نیازمند زمان است، نور ستارگان نیازمند زمان است، رویدادها هر چند روی داده باشند، باز برای این که دیده و شنیده شوند، نیازمند زمان‏اند، این واقعه هنوز از ایشان دورتر از دورترین ستارگان است و با این همه آنها خودشان این کار راکرده‏اند .» (17) اگر ما خدا را امر واقعی ندانستیم و از آن برداشتی آرمانی و ارزشی داشتیم، طبیعی است که وحی به صورت تجربه انسانی درآید، دین درونی شود و ایمان سرسپردگی کور، و شهودی درونی باشد و این جاست که برخی از نویسندگان معاصر، حتی برای گزاره‏ی «خدا وجود دارد» یا «خدا واجد فلان اوصاف است‏» اعتبار نهایی قایل نمی‏شوند . (18)
نمونه دیگر این تحول دینی در زمینه مفهوم معاد و آخرت نمود پیدا می‏کند . بدین صورت که آموزه رستگاری ماورای طبیعی که در فرهنگ قدیم غربی وجود داشت، ماهیت‏خود را از دست داده، به تلاش عملی برای ایجاد جامعه آرمانی بدل شود . «انتظار حیات پس از مرگ رفته رفته رنگ می‏بازد و این یکی از عوامل مهمی است که افراد را وامی‏دارد که درصدد درک تازه‏ای از ایمان دینی برآیند . . . آن گاه با نهضت اصلاح دینی طغیانی روی داد . مذهب پروتستان سلسله مراتب قدیم را که به بشر امید رستگاری نهایی در عالم بالا می‏داد، نفی کرد و در عوض گفت که دینداران با ابراز ایمان شخصی می‏توانند با ایقان و اطمینان پیشاپیش در همین جهان و در حیات کنونی طعم رستگاری را بچشند . جهت علایق در انجام اعمال دینی تغییر کرد: از تدارک زاهدانه برای مرگ و داوری و زندگی در جهان برین، به سوی تحقق ارزش‏های دینی در زندگی اجتماعی دنیای خاکی گرایید .» (19) کیرکگار، قهرمان اندیشه فیدییزم، تفکر درباره حیات پس از مرگ را آزاردهنده تلقی می‏کند و آن را نوعی خیال‏پردازی، سست و زنانه می‏داند . «ابدیت تمایز درست از نادرست است; پس نامیرایی جدایی حق از ناحق است . . . تمنای حیات پس از مرگ به معنای عمر دراز، اندیشه‏ای باطل و سست و زنانه است . فکر ابدیت آن است که در این زندگی خاکی آدم‏ها با هم فرق دارند . جدایی در ابدیت روی می‏دهد .» (20)
جالب است‏بدانیم که وقتی این گونه افکار در ایران وارد می‏شود، بدین صورت در می‏آید که «ایمان همانا شنیدن آن خطاب، و پاسخ مجذوبانه دادن به آن است و رفتن و به دنبال آن و آینده را هم با امید - نه با استدلال - پر کردن . مسئله معاد هم برای مؤمنان یک مسئله استدلالی فلسفی نیست، بلکه امید است‏به این که این خبر در نهایت ما را به جایی خواهد رساند . به همین دلیل امید و اعتماد نقش مهمی در ساختار ایمان دارد .» (21)
خلاصه آن که اگر ایمان بار معرفتی نداشته باشد، طبعابا یقین و عقلانیت‏سر سازش نخواهد داشت . از این روی ایمان با شک و شکاکیت قابل جمع می‏شود و این همان جنبش فیدییزم ، Fideism) ایمان‏گرایی) است که جهان غرب را فرا گرفت، و در ایران هم مشتاقان و دلبستگانی پیدا کرده است . «باید از صدق مفاهیم کهن یکسره دل برکند . این حقایق فرضی که دست دوم به ما رسیده، همه تباهی‏پذیرند، [و ] مانند ابر در هوا پخش و پراکنده‏اند و مثل زئوس در آغوش یو، در میان انگشت‏هایمان محو می‏شوند . می‏گویند ما در دورانی به سر می‏بریم که یقین‏های قدیم از هم می‏پاشد; این که غصه ندارد، از هم پاشیدن، طبیعت تمامی یقین‏هاست .» (22)
این بود پاره‏ای پیامدها و لوازم تلقی دوم; یعنی تلقی تجربی، احساسی و غیرعقلانی از دین و ایمان، و اینک ادامه ماجرا .
در تلقی مدرن، دین از یک‏سو ناواقع‏گرا خواهد شد . (23) به عبارت دیگر حالتی کاملا بشری پیدا می‏کند (24) و از طرف سوم، دین دنیایی به صحنه می‏آید . (25)
فرایند سکولاریزاسیون، به معنای انتقال از آسمان به زمین و از لاهوت به قلمرو ناسوت، غرب را فرا گرفت و همین امر باعث‏شد اختیارات دین به علوم و اختیارات کلیسا به نهادهای غیرمذهبی واگذار شود، و سرانجام امر مقدس از بین رفت و قداست دین، رنگ باخت .
با دنیوی شدن، «معنویت‏» به جای «ایمان‏» نشست; معنویتی که انتقادپذیر است، و معنویت انتقادی شرط بیداری دین اعلام شد . دین از بیرون، با تمام مظاهرش - از جمله عقل و جامعه و سیاست - به درون رانده شد و دین درونی طبعا دین اجتماعی و عقلانی نخواهد بود، و این به معنای جدایی دین از جامعه و سیاست است . (26)
در فرهنگ مدرن، شناخت‏شناسی بر هستی‏شناسی تقدم یافت - به حق - اما شناخت‏شناسی معادل و برابر با شکاکیت تلقی شد - به ناحق . در این تفکر، ایمان بر متعلق ایمان، یعنی خدا تقدم یافت; زیرا ایمان مقدمه وصول به حریم قدس الهی نیست، بلکه روشی است‏برای پاسخگویی به نیازها و انتظارات بشر . «ایمان مسیحی نوعی ایدئولوژی نیست; بلکه شیوه‏ای برای زندگی است .» (27)
در این نگرش «کارکردهای دین‏» و «دین عملی‏» جایگزین «عقاید و حقانیت دین‏» می‏شود، و مخلص کلام این که «در سایه این تعالیم، آدمی در این جهان بیش از دو هزار سال به حال تبعیدی زیست . دین را باید از سلطه فلسفه‏هایی از این دست، رها کرد . ایمان که منزه شود، به صورت تلاشی منضبط و عملی در راه تحصیل آرمان زندگی در می‏آید; آرمانی که سرچشمه آن در نهاد خود ما است . جهان برونی بازتاب جهان درونی است . دین بی‏شباهت‏به هنر نیست; منتها مایه کارش در عوض صدا یا سنگ، واژه یا رنگ، زندگی یکایک ما است .» (28)
پی‏نوشت‏ها در دفتر مجله موجود می‏باشد .

مقالات مشابه

عوامل مؤثر بر تکوین نگرش ایمانی در قرآن کریم با رویکرد روان‌شناسی اجتماعی

نام نشریهتفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمهدی ایزدی, سیدسجاد طباطبائی‌نژاد, سیدمحمدرضا رضازاده

ظرفیت سنجی منطق فازی و پلورالیسم دینی در تبیین مفهوم «ایمان» در قرآن

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهموسی‌الرضا شمسیه زاهدی, ابوالقاسم عارف‌نژاد

ایمان موهبتی از منظر آیات و روایات

نام نشریهتحقیقات کلامی

نام نویسندهسیدمحمود موسوی, رسول احمدی

جایگاه و آثار باور به خدا در سبک زندگی خانوادگی از منظر قرآن و روایات

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهعنایت‌الله شریفی, محمدحسین خوانین‌زاده, محمد فاضل‌نیا

نگرشی به معنای ایمان در قرآن کریم

نام نشریهبلاغ مبین

نام نویسندهمحمد کاظم طاهری

مراتب ایمان از منظر علامه طباطبایی

نام نشریهقرآن و حدیث

نام نویسندهعزیزالله افشار کرمانی

تحلیل معناشناختی مفهوم قرآنی «ایمان» با تأکید بر آرای متکلّمان مسلمان

نام نشریهآیین حکمت

نام نویسندههادی صادقی, مرتضی حبیبی سی‌سرا, سیدقاسم صفری

پیوند ایمان و محبت در قرآن و عرفان

نام نشریهبینات

نام نویسندهنسرین حسینی کاشانی

رابطه ايمان و معرفت از ديدگاه علّامه طباطبائى با محوريت تفسير الميزان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهامرالله قلی‌زاده, محمد جعفری