مقايسه ميان حضرت زهرا عليهاالسلام و حضرت مريم(س) نيز روشن مىنمايد كه اگر حضرت مريم(س) به خاطر صفاتى كه در قرآن آمده مقدس بود، فاطمه زهرا عليهاالسلام به طريق اولى مقدستر است. قرآن نزديك به بيست ويژگى براى حضرت مريم بيان كرده و روايات اسلامى آنها را به نزديك چهل ويژگى رسانده است. در قرآن، روايات و تاريخ اسلامى همين چهل ويژگى در رتبه بالاتر و شدت بيشتر براى فاطمه عليهاالسلام ثبت شده است.
قرآن درباره حضرت مريم يادآورى مىكند: «مَرْيَمُ ابْنَتِ عِمْرَانَ الَّتِى أَحصَنَتْ فَرْجَهَا»(98). اين عبارت به عفت و پاكدامنى آن حضرت اشاره دارد.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نيز به همين معنى درباره فاطمه زهرا عليهاالسلام تصريح مىكند: «عن الرضا عن آبائه عليهمالسلام قال: قال النبى صلىاللهعليهوآله : أنّ فاطمة أحصنت فرجها فحرّم اللّه ذرّيتها على النار.»(99)
محدّثان و دانشمندان متعددى از اهل سنت اين عبارت را درباره حضرت زهرا عليهاالسلام از پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله نقل كردهاند و به نهايت پاكدامنى و عفت آن بانو اعتراف كردهاند(100). علامه امينى شانزده نفر از بزرگان اهل سنت را نام مىبرد كه حديث مزبور را در كتب خود نقل كرده و بر آن صحه گذاشتهاند(101).
قرآن در باره حضرت مريم مىفرمايد: «مَريَمُ ابْنَتِ عِمْرَان الَّتِى اَحصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ منْ رُوحِنَا»(102). خداوند به دنبال پاكدامنى حضرت مريم، روح خود را در او دميد و نتيجه آن پديد آمدن حضرت عيسى عليهالسلام بود.
خداوند امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را نيز به دنبال پاكدامنى حضرت زهرا عليهاالسلام به آن بانوى مقدس عطا فرمود. حسان اين مطلب را به شعر كشيده و گفته است:
و إن مريمٌ أحصنت فرجها و جاءت بعيسى كبدر الدجى
فقد أحصنت فاطم بعدها و جاءت بسبطى نبىّ الهدى(103)
خداوند، حضرت مريم را به عيسى (كلمة اللّه) بشارت داد و فرمود: «إنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ المَسِيحُ عِيسَى ابنُ مَريَمَ»(104).
فاطمه زهرا عليهاالسلام به حسن و حسين عليهماالسلام ـ دو كلمه باقيه و از كلمات تامه خداوند ـ بشارت داده شدند(105). در حديث نبوى آمده است كه در هنگام ولادت هر يك از دو سرور جوانان بهشت، پيامبر صلىاللهعليهوآله به فاطمه زهرا عليهاالسلام بشارت داد و پيشاپيش تبريك گفت كه از او امامى متولد مىشود كه اهل بهشت از وى سود خواهند برد(106).
حضرت مريم بعد از شش ماه باردارى حضرت عيسى عليهالسلام را به دنيا آورد(107) و ايشان به اذن الهى در گهواره كودكى سخن گفت: «قَال إنِّى عَبدُ اللّهِ... وَ جَعَلَنِى مُبَارَكا أينَ مَا كُنْتُ وَ اَوصَانِى... وَ بَرّا بِوَالِدَتِى...»(108)؛ يعنى... من عبد اللّه هستم و خداوند مرا هر كجا كه باشم مبارك قرار داده و مرا به... و احسان و نيكى به مادرم توصيه كرده است.
حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز بعد از شش ماه باردارى حضرت حسين عليهالسلام را به دنيا آورد(109) و قبل از آنكه حسين عليهالسلام فرزندى به نام عبد اللّه داشته باشد به جهت كمال و اوج عبوديت خدا كنيه ابا عبد اللّه را به وى دادند و آيه شريفه: «وَ وَصَّينَا الانسَانَ بِوَالِدَيهِ اِحسَانا»(110) در شأن او و مادر مقدسش نازل گرديد(111).
از آنجا كه حضرت مريم شوهر نداشت واسطه الحاق حضرت عيسى عليهالسلام به نسل انبياء بود. قرآن مىفرمايد: «... وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَيمَانَ وَ اَيُّوبَ وَ يوسُفَ وَ مُوسى وَ هَارُونَ وَ كَذَلِكَ نَجْزِى المُحْسِنِينَ. وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَ عِيسى...»(112)؛ يعنى از اولاد ابراهيم، داوود، سليمان و... عيسى... بود.
حضرت زهرا عليهاالسلام نيز واسطه الحاق و انتساب نسلش به پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله و انبياء بود(113). امام موسى بن جعفر عليهالسلام در مناظره با هارون الرشيد مىفرمايد: «خداوند حضرت عيسى را از طريق مريم(س) به نسل انبياء ملحق نمود و به همين گونه ما را از طريق مادرمان فاطمه عليهاالسلام به نبى اكرم صلىاللهعليهوآله ملحق نموده است.»(114)
از رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل شده كه خداوند متعال نسل هر پيامبرى را در صلب خود آن پيامبر قرار داد و حال آنكه نسل مرا در صلب على عليهالسلام قرار داد(115).
قرآن در باره حضرت مريم مىفرمايد: «وَ كَانَتْ مِنَ القَانِتِينَ»(116) و «يَا مَريَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِى وَ ارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِينَ»(117). طبق دلالت آيات ياد شده آن حضرت داراى دوام طاعت، نماز، طول قيام و دعا بود. ابن خلدون مىنويسد مريم چنان در عبادت پاى فشرد كه به او مَثَل مىزنند(118).
عبادت و مداومت حضرت زهرا عليهاالسلام در طول عمر كوتاهشان بر قيام، نماز و دعا زبانزد است. امام حسن عليهالسلام در اين باره مىفرمايد: «مادرم فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه در شب جمعهاى در محراب عبادت ايستاده بود و مرتب در حال ركوع و سجود بود تا سپيده صبح آشكار شد و مىشنيدم كه مردان و زنان مؤمن را دعا مىفرمود...»(119).
حسن بصرى گويد: در اين امت عابدتر از فاطمه زهرا عليهاالسلام پيدا نمىشود، آنقدر در عبادت بر سرپا مىايستادند تا پايشان ورم مىكرد(120).
ابن فهد حلى در كتاب خود آورده است كه صديقه طاهره در نماز از ترس خدا نفس نفس مىزد(121). از همه گوياتر اينكه دغدغه حضرت عليهاالسلام در شب عروسى، عبادت و قنوت پروردگار بود. امام على عليهالسلام مىگويد در شب عروسى فاطمه را نگران و گريان ديدم، پرسيدم: چرا ناراحتى!؟
حضرت زهرا عليهاالسلام پاسخ داد: پيرامون حال و امر خويش فكر كردم كه هنگام مرگ و سرازير شدن به قبر چگونه خواهد بود. امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزى ديگر از اينجا به طرف قبر و قيامت خواهم رفت. پس تو را به خدا سوگند بيا تا به نماز بايستيم و با هم در اين شب خدا را عبادت كنيم(122).
قيام، عبادت و قنوت فاطمه عليهاالسلام به حدى بود كه بنا به فرمايش رسول اكرم صلىاللهعليهوآله آيه شريفه: «الَّذِينَ يَذكُرُونَ اللّهَ قِيَاما وَ قُعُودا...»(123) در شأن ايشان نازل شد(124).
حضرت مريم به دليل نذر مادرش خدمتگزار خداوند و خانه او بود: «اِنِّى نَذَرْتُ لَكَ مَا فِى بَطْنِى مُحَرَّرا»(125).
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز با عرفان، آگاهى و عشق، خدمتگزار خداوند بود. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله روزى از دخترش پرسيد: «فاطمه! چه درخواست و حاجتى دارى؟ هم اكنون فرشته وحى در كنار من است و از طرف خدا پيام آورده تا هر چه بخواهى تحقق پذيرد.
فاطمه عليهاالسلام پاسخ داد: لذتى كه از خدمت خدا مىبرم مرا از خواهش كردن از او باز داشته است، حاجتى جز اين ندارم كه پيوسته ناظر جمال زيباى والاى خداوند باشم»(126).
خداوند به حضرت مريم امر نمود كه: «وَاركَعِى مَعَ الرَّاكِعِينَ»(127). لازمه اجراى اين دستور، حضور در اجتماع مردان نمازگزار بود و مريم اين دستور را امتثال نمود و با راهبان در معبد به نماز و ركوع پرداخت.
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز براى انجام رسالت الهى و تحقق اهداف پيامبر صلىاللهعليهوآله و دفاع از حق و امامت على عليهالسلام ، با حضور در برخى اجتماعات مردان به وظايف الهى خود پرداخت.
حضرت مريم برتر از زنان زمانش بود، امّا فاطمه زهرا عليهاالسلام برترين زنان از اولين تا آخرين است. خداوند درباره حضرت مريم مىفرمايد: «اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلى نِساء العَالَمِينَ»(128). درباره اصطفاى اول در آيه فوق گفتهاند گزينش براى تطهير و رسالت الهى و اصطفاى دوم ـ كه همراه با حرف «على» است ـ گزينش و برترى دادن بر زنان مىباشد(129).
درباره برترى فاطمه زهرا عليهاالسلام بر تمام زنان جهان از اولين تا آخرين ايشان روايات متعددى وجود دارد(130). روايتى از پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله رسيده كه فرمود: «مريم سيده نساء عالم خود بود، امّا فاطمه سيده نساء عالمين از اولين تا آخرين است و به تحقيق چون او در محرابش به عبادت مىايستد، هفتاد هزار فرشته مقرب به او سلام مىدهند و با همان ندايى كه به مريم مىدادند خطاب به فاطمه ندا مىدهند كهاى فاطمه! خدا تو را برگزيد و تطهير نمود و تو را بر زنان عالمين برترى داد(131).
ابن ابى الحديد از دانشمندان اهل سنت مىگويد: سخن پيامبر كه فرمود فاطمه عليهاالسلام برترين زن عالم است نص و قطعى است(132).
مريم محدّثه بود و فرشتگان و جبرئيل بر او نازل مىشدند و با او سخن مىگفتند: «اِذْ قَالَتِ المَلائِكَةُ يَا مَريَمُ اِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنه...»(133)؛ يعنى ياد آر زمانى كه فرشتگان به مريم گفتند: اى مريم خداوند تو را به كلمهاى از جانب خود بشارت مىدهد... و يا «... قَالَ اِنَّمَا اَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لاِءهَب لَكِ غُلاما زَكِيّا...»(134) و «يَا مَريَمُ اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلى نِسَاءِ العَالَمِينَ»(135).
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز محدّثه بود؛ چون فرشتگان و جبرئيل بر او نازل شده، با او سخن مىگفتند. در اين باره روايات بسيار و متواتر معنوى وجود دارد و بزرگان اهل سنت با نقل روايات بر صحت مطلب اعتراف كردهاند(136).
از جمله روايات اينكه امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «به اين جهت فاطمه زهرا عليهاالسلام را محدّثه ناميدهاند كه فرشتگان از آسمان بر ايشان نازل مىشدند و همانند مريم به او ندا مىدادند كهاى فاطمه اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلى نِسَاءِ العَالَمِينَ يا فاطمةُ اقنتى لربّك و اسجُدى و اركَعى مع الراكعينَ». مصحف فاطمه حاصل گفت و گوى فرشته مقرب با آن حضرت بود(137).
حضرت مريم پس از باردار شدن و تنهايى و خوف از زبان مردم، دچار حزن و اندوه گرديد. در اين حال ندايى آمد كه اى مريم اندوهگين مباش، «فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا ألاّ تَحزَنِى...»(138). برخى از مفسران ندا دهنده را حضرت مسيح كه در بطن مريم بود دانستهاند(139) و برخى گفتهاند فرشته يا جبرئيل ندا داد(140).
حضرت زهرا پس از وفات پدر دچار حزن و اندوه شديدى شد. خداوند متعال براى كاستن حزن و اندوه آن بانو و تسلى دادن به وى فرشتگان و جبرئيل را بر وى نازل مىنمود تا به او تسلى دهند و از حزن او بكاهند(141): «... و كان جبرئيل يأتيها فيحسن عزاءها على ابيها و يطيب نفسها و يخبرها عن أبيها و مكانه...»
حضرت مريم به اذن پروردگار درخت خرماى خشكيده را جنباند و بلافاصله درخت ميوهدار شد و خرماى تازه آورد و مريم از آن تناول نمود: «وَ هُزِّى اِلَيكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيكِ رُطَبا جَنِيّا».(142) شاخه اين نخل را به سوى خود تكان ده، رطب تازه بر تو فرو ريزد.
حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز داراى كرامات و معجزههاى بسيارى بود كه نشان از تصرف تكوينى آن بانو داشت؛ مانند چرخش سنگ آسياب(143)؛ و گردش گهواره(144) و آماده شدن غذا(145) بدون آنكه دست انسانى در كار باشد.
اباذر نقل مىكند: «رسول خدا مرا فرستاد تا على عليهالسلام را خدمت ايشان دعوت كنم، چون به خانه على عليهالسلام رفتم و صدا زدم كسى جواب مرا نداد، امّا ديدم سنگ آسياب خود به خود مىچرخد و گندم را آرد مىنمايد و هيچ كس نيز در كنار آن نيست، پس بازگشتم و خدمت رسول اللّه صلىاللهعليهوآله عرض كردم چيزى ديدم كه نمىفهمم! من در شگفتم كه سنگ آسياب در خانه على عليهالسلام مىچرخد و هيچ كس نيز با آن نبود تا بچرخاند.
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: هر آينه خداوند قلب دختر مرا پر از يقين و وجودش را پر از ايمان نموده است و خداوند از ضعف او خبر دارد؛ لذا به او كمك مىكند و كفايت كارهايش را مىنمايد. آيا تو نمىدانى كه خداوند فرشتگانى دارد كه كمككار آل محمّد صلىاللهعليهوآله هستند؟!»(146)
از كرامات حضرت مريم(س) اين بود كه غذاى بهشتى از جانب خداوند دريافت مىكرد: «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيهَا زَكَرِيَّا المِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقا قَالَ يَا مَرْيَمُ أنّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ يَرزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيرِ حِسَابٍ»(147).
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز در موارد متعددى غذاهاى بهشتى دريافت نمود(148). در احاديث آمده است كه در يكى از روزهاى سخت زندگى كه گرسنگى بر خاندان پيامبر صلىاللهعليهوآله فشار آورد فاطمه عليهاالسلام وضو گرفت و دست به دعا برداشت و پس از خواندن دو ركعت نماز از خداوند درخواست مائدهاى از آسمان نمود. ناگهان ظرفى از غذا و طعام بهشتى نازل شد كه بوى عطر آن، منزل على عليهالسلام را معطر ساخت.
امام على عليهالسلام پرسيد: انّى لك هذا؟
حضرت پاسخ داد: هو من عند اللّه.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله كه خبردار شد فرمود: حمد و ستايش خداوندى را كه دخترى به من عطا فرمود مانند حضرت مريم كه «هرگاه زكرياى پيغمبر در محراب عبادت او حاضر مىشد، پيش او خوردنى مىيافت. مىگفت: اينها از كجاست؟
مريم جواب مىداد: از جانب خدا»(149).
اين ماجرا را زمخشرى در كشاف نقل كرده است.
حضرت زكريا چون وارد محراب حضرت مريم گرديد، مشاهده نمود كه غذاى زمستانى در تابستان و غذاى تابستانى در زمستان نزد مريم است؛ از اين واقعه به شگفت آمد، لذا پرسش نمود. «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيهَا زَكَرِيَّا المِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقا قَالَ يَا مَرْيَمُ أنّى لَكِ هَذَا...»(150).
فاطمه عليهاالسلام نيز كرامات بسيارى داشت و يا گفتار و رفتارى از آن بانو اظهار مىشد كه پيامبر صلىاللهعليهوآله (151) يا على عليهالسلام (152) و گاهى اصحابى چون سلمان و اباذر(153) را به شگفتى وا مىداشت.
حضرت زكريا عليهالسلام با مشاهده مائده بهشتى نزد حضرت مريم و شنيدن جمله آن زن كه فرمود: «يَرزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيرِ حِسَابٍ»(154) اميدوار شد و با خود انديشيد حال كه چنين است، رزق يك فرزند از جانب خدا به وى نيز ممكن خواهد بود؛ لذا در سن پيرى با اين اميد درخواست فرزند نمود(155).
زهرا عليهاالسلام نيز داراى كرامات و توجهات خاص الهى بود كه پيامبر صلىاللهعليهوآله ، على عليهالسلام و به ويژه اصحاب رسول خدا صلىاللهعليهوآله مانند سلمان، اباذر و مقداد را اميدوار مىنمود و به آنان دلگرمى مىبخشيد.
مصائب و سختيها در مسير كمال عامل مؤثرى بوده، در تقرب به خداوند نقش روشنى دارد، لذا خداوند تمام اولياء خود را به مصائب و سختيهاى خاص مبتلا مىنمايد. امام صادق عليهالسلام از قول على عليهالسلام فرمود: «انّ أشدّ الناس بلاء النبيّون ثم الوصيّون ثم الأمثل فالأمثل...»(156).
حضرت مريم متحمل مصائب و بلاهاى زيادى شد. سختترين آنها عبارت بود از دورى از مادر و پدر در تمام دوران زندگى، خدمتگزارى بيتالمقدس از كودكى، تهمت و سوء ظن مردم در عين پاكى، باردارى و زايمان در تنهايى و غربت، نداشتن محل استراحت و غذا و پناه بردن به كنار درخت خرما، نگهدارى كودك بدون پدر با آن برخوردها و نگاههاى بد مردم.
امّا مصائب و سختيهاى فاطمه عليهاالسلام از دوران كودكى حد و حصرى نداشت. در بطن مادر تنهايى و نگرانى و حزن مادر را درك مىنمود(157) و چون چشم به دنيا گشود، شاهد اذيت و آزار پدر بود(158). چندى نگذشت كه خود را در كنار پدر در شعب ابى طالب متحمل سختيها ديد و غم و رنج پدر را با خود تقسيم مىنمود و در بيم و هراس پدر از مكه هجرت نمود. رنجهاى پدر در مدينه به ويژه جنگ احد(159) را به عنوان نزديكترين زن به پدر بر خود هموار نمود تا نوبت به وفات پدر بزرگوارش رسيد. وفات پيامبر صلىاللهعليهوآله با حزن، گريه، مصائب، رنجهاى طاقت فرسا و قتل فرزندش محسن شروع شد و به آرزوى مرگ و شهادت آن بانو انجاميد.
مردم نادان حضرت مريم را قذف نمودند و نسبتهاى ناروايى به ايشان دادند. اين قذف به رغم آگاهى آنان به پاكى خاندان و شرافت حضرت مريم بود: «قَالُوا يَا مَريَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئا فَرِيّا. يَا اُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ اَبُوكِ سَوءٍ وَ مَا كَانَت اُمُّكِ بَغِيّا»(160).
اى مريم به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شدهاى، اى خواهر هارون! پدر تو مرد بدى نبود و مادرت نيز بدكار نبود.
امام صادق عليهالسلام نيز در روايتى طولانى درباره هفت گناه كبيره كه در قرآن آمده و هر هفت مورد را برخى از نادانهاى امت اسلامى نسبت به اهل بيت عليهمالسلام مرتكب شدند مىفرمايد: «... امّا قذف محصنه همان است كه برخى بر سر منابر فاطمه زهرا عليهاالسلام را قذف نمودند و نسبتهاى نادرستى به ايشان دادند...»(161).
حضرت مريم از شدت حزن و ترس از تكذيب مردم و افترا آرزوى مرگ نمود و از خداوند آن را درخواست كرد و فرمود: «يَا لَيْتَنِى مِتُّ قبلَ هَذَا»(162).
حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز از شدت حزن و رنج آرزوى مرگ نمود و از خداوند درخواست كرد هر چه زودتر مرگش را برساند: «الهى عجّل وفاتى سريعا». پروردگار نيز دعاى او را اجابت نمود(163).
حضرت مريم به امر پروردگار در مواجهه با اهانت مردم نادان و مغرض روزه سكوت گرفت و سخن گفتن با آنان را تحريم نمود: «فَلَنْ اُكَلِّمَ اليَومَ اِنسِيّا»(164).
فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز پس از شنيدن اهانت برخى از منبر پيامبر صلىاللهعليهوآله در مسجد آن حضرت و اهانت برخى ديگر در آستانه مسجد پيامبر صلىاللهعليهوآله و تكذيب دختر رسول خدا صلىاللهعليهوآله ، نسبت به آن دو سكوت اختيار نمود و آنان را از گفت و گو با خود تحريم نمود و فرمود هرگز با آنان سخن نخواهم گفت: «فلن اكلم من رأس كلمة»(165).
حضرت مريم(س) پس از فوت به وسيله عيسى عليهالسلام غسل داده شد. حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز به دست حضرت على عليهالسلام غسل داده و كفن و دفن شد. مفضل از اصحاب بزرگ امام صادق نقل مىكند كه از آن حضرت پرسيدم چه كسى فاطمه زهرا عليهاالسلام را غسل داد؟ فرمود: اميرالمؤمنين عليهالسلام .
مفضل مىگويد من اين مطلب برايم بزرگ آمد و تعجب كردم؛ لذا حضرت فرمود: گويا از آنچه به تو گفتم دلتنگ شدى؟
عرض كردم: آرى چنين است فدايت شوم.
حضرت فرمود: دلتنگ مباش؛ زيرا فاطمه عليهاالسلام صديقه بود و جز صديق نبايد او را غسل دهد، مگر نمىدانى كه مريم را جز عيسى كسى غسل نداد(166).
در روايات آمده است كه فاطمه زهرا عليهاالسلام و حضرت مريم دو زن از چهار زن بهشتى هستند(167) كه بهشت مشتاق آنان است: «اشتاق الجنّة الى اربع من النساء: مريم بنت عمران و آسية بنت مزاحم زوجة فرعون و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمّد.»(168)
آيات قرآن و عصمت و سيره حضرت زهرا عليهاالسلام و مريم(س) در اين دنيا كه روايات و تاريخ ثبت كرده، به خوبى جايگاه ابدى آن دو را نشان مىدهد. افزون بر اينكه روايات اسلامى فراوانى وجود دارد كه به صراحت، بهشتى بودن آنان را بيان مىكند. روشنى مطلب به حدى است كه آن را جزء ضروريات دين قرار مىدهد. در روايات آمده است كه اولين زن، بلكه اولين شخصى كه وارد بهشت مىشود حضرت زهرا عليهاالسلام است و بعد از آن جناب نوبت ورود زنان مقدس ديگرى چون حضرت مريم(س) مىرسد(169).
نكات زير را مىتوان به عنوان مهمترين نتايج تحقيق در مقاله حاضر بيان كرد:
1 ـ خداوند، مقدس اصيل است و اشخاص و اشياء بر حسب انتساب خاص و تجلى خداوند در آنها و متجلى شدن خداوند به وسيله آنان از قداست نسبى برخوردار مىباشند.
2 ـ حضرت مريم نزد همه مسيحيها با تمام اختلافاتى كه ميان آنها وجود دارد مقدس است و هيچ امرى در دين مسيح نتوانسته قداست آن حضرت را بپوشاند.
3 ـ قرآن مبانى تقدس مريم(س) را صفات و ويژگيهايى در آن بانو بيان داشته است.
4 ـ تمام صفات حضرت مريم(س) كه مبناى تقدس آن حضرت بود، به طريق اولى در حضرت زهرا عليهاالسلام وجود داشت. افزون بر اينكه فاطمه زهرا عليهاالسلام از صفات ديگرى نيز برخوردار بود كه به تنهايى مىتواند منشأ تقدس باشد.
5 ـ عقدهها و كينهها و جاهطلبيهاى برخى از افراد در صدر اسلام باعث شد جريان قداستپوشى فاطمه زهرا عليهاالسلام بعد از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله آغاز شود و جهل و تعصب آن را استمرار بخشيد.
6 ـ كتمان قداست زهرا عليهاالسلام نه تنها ظلم به آن حضرت بود، بلكه موجب ستم به اسلام و بشريت گرديد و لواى اسلام در احترام كردن و تكريم زن و جايگاه والاى زن در اين آيين از مسلمانان گرفته شد. اين در حالى است كه در عالم غربِ مدعى مسيحيت بسيارى از كوتاهيها نسبت به زن با شعار و لواى تقدس مريم پوشش داده شده است.
1 ـ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، دار احياء الكتب العربيه، 1962 م.
2 ـ ابن خلدون، العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبدالحميد آيتى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1363ش.
3 ـ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، قم انتشارات علامه، بىتا.
4 ـ ابن كثير ابوالفداء اسماعيل، قصص الانبياء، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1402ق.
5 ـ اربلى، على بن عيسى، كشف الغمّه، بيروت، دارالكتاب الاسلامى، 1401ق.
6 ـ امينى، عبد الحسين احمد، الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، بيروت، دارالكتاب العربى، 1403ق.
7 ـ بحرانى، سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
8 ـ بىآزار شيرازى، عبدالكريم، مجموعه مقالات چهارمين كنفرانس علوم قرآن، قم، دارالقرآن الكريم 1373ش.
9 ـ تسترى، نور اللّه، احقاق الحق، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بىتا.
10 ـ خمينى، روح اللّه، چهل حديث، تهران، مركز نشر فرهنگى رجا، 1368ش.
11 ـ دشتى، محمّد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام ، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، شركت چاپ و نشر بين الملل، 1379ش.
12 ـ راغب اصفهانى، ابى القاسم الحسين، المفردات فى ترتيب القرآن، تهران، كتابفروشى مرتضوى، 1362ش.
13 ـ سلمانپور، محمّد جواد، على عليهالسلام قرآن ناطق، تهران، نشر عابد، 1380ش.
14 ـ صدوق، ابو جعفر محمّد بن على، علل الشرايع، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1385ق.
15 ـ صدوق، ابو جعفر محمّد بن على، كتاب الخصال، قم، جامعة المدرسين فى الحوزة العلميه، 1362ش.
16 ـ طباطبائى، محمّد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، بيروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1392ق.
17 ـ طبرسى، ابى على، مجمع البيان لعلوم القرآن، تهران، مكتبة العلمية الاسلاميه، بىتا، 5 ج.
18 ـ طبرى، ابو جعفر محمّد بن جرير، تاريخ الطبرى، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408ق.
19 ـ طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، تهران، المكتبة المرتضوى، 1362ش.
20 ـ كلينى، ابو جعفر محمّد بن يعقوب، اصول كافى، ترجمه سيد جواد مصطفوى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت، بىتا، 4 ج.
21 ـ فعال عراقى، حسين، داستانهاى قرآن و تاريخ انبياء در الميزان، تهران، سبحان، 1378ش.
22 ـ قزوينى، محمّد كاظم، فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد، ترجمه دكتر حسن فريدونى، آفاق، 1404ق.
23 ـ مجلسى، محمّد باقر، بحارالأنوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
24 ـ نجمى، محمّد صادق، سيرى در صحيحين، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1359ش.
1 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 48، 49 و 77؛ ج 14، ص 201.
2 ـ همان، ج 43، ص 77.
3 ـ همان، ج 43، ص 49-48؛ ج 14، ص 197 و 206.
4 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 488.
5 ـ الغدير، ج 2، ص 61؛ مناقب، ج 4، ص 24.
6 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 638.
7 ـ فاطمه، ص 649.
8 ـ مجموعه سخنرانيها و مقالات قرآنى، ص 82.
9 ـ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.
10 ـ قصص الأنبياء، ص 376.
11 ـ آل عمران / 33.
12 ـ الخصال، ج 1، ص 225.
13 ـ البرهان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 278-277.
14 ـ احزاب / 33.
15 ـ ابراهيم / 24.
16 ـ نور / 36.
17 ـ الغدير، ج 3، ص 107.
18 ـ شورى / 23.
19 ـ الغدير، ج 3، ص 31.
20 ـ همان، ج 3، ص 350.
21 ـ توبه / 119.
22 ـ الغدير، ج 2، ص 306.
23 ـ واقعه / 11-10.
24 ـ الغدير، ج 2، ص 211.
25 ـ فاتحة الكتاب / 6.
26 ـ قصص قرآن در الميزان، ج 2، ص 407.
27 ـ آل عمران / 35.
28 ـ قصص الأنبياء، ص 352.
29 ـ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.
30 ـ الميزان، ج 3، ص 184.
31 ـ علل الشرايع، ص 124.
32 ـ قصص الأنبياء، ص 352.
33 ـ آل عمران / 35.
34 ـ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.
35 ـ بحارالأنوار، ج 14، ص 194.
36 ـ آل عمران / 37.
37 ـ ضحى / 8.
38 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 49.
39 ـ البرهان فى تفسير القرآن، ج 4، ص 473.
40 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 439.
41 ـ الخصال، ج 1، ص 206.
42 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 53.
43 ـ همان، ج 43، ص 28.
44 ـ همان، ج 43، ص 4.
45 ـ همان، ج 43، ص 2.
46 ـ الميزان، ج 3، ص 183؛ اصول كافى، ج 2، ص 484؛ بحارالأنوار، ج 14، ص 199.
47 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 5-4.
48 ـ همان، ج 43، ص 43.
49 ـ همان، ج 43، ص 3.
50 ـ آل عمران / 36.
51 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 10؛ علل الشرايع، ص 178.
52 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 13؛ علل الشرايع، ص 179.
53 ـ الغدير، ج 2، ص 295.
54 ـ آل عمران / 37.
55 ـ الميزان، ج 3، ص 173.
56 ـ مفردات راغب، ص 44؛ مجمع البحرين، ج 5، ص 258.
57 ـ مفردات راغب، ص 212.
58 ـ همان، ص 326؛ مجمع البحرين، ج 3، ص 469.
59 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 553.
60 ـ زخرف / 28.
61 ـ قصص قرآن، ص 232.
62 ـ آل عمران / 36.
63 ـ آل عمران / 37.
64 ـ نور / 36.
65 ـ الميزان، ج 3، ص 174.
66 ـ آل عمران / 379.
67 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 12؛ علل الشرايع، ص 181.
68 ـ علل الشرايع، ص 182؛ كشف الغمه، ج 2، ص 25؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 81 .
69 ـ بحارالأنوار، ج 14، ص 204.
70 ـ همان، ج 14، ص 192.
71 ـ البرهان فى تفسير القرآن، ج 3، ص 133.
72 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 16.
73 ـ همان، ج 43، ص 18.
74 ـ بنگريد به: فاطمه زهرا، از تولّد تا شهادت، ص 33-31.
75 ـ تحريم / 12.
76 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 64.
77 ـ كشف الغمه، ج 2، ص 40؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 158.
78 ـ الميزان، ج 19، ص 346؛ مجمع البيان، ج 5، ص 320.
79 ـ تاريخ ابن خلدون، ص 161.
80 ـ مائده / 75.
81 ـ الغدير، ج 2، ص 312.
82 ـ علل الشرايع، ص 184.
83 ـ نساء / 68.
84 ـ تحريم / 12.
85 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 13.
86 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 212؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 158.
87 ـ بحارالأنوار، ج 2، ص 3.
88 ـ بنگريد به: على قرآن ناطق، ص 86.
89 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 8 .
90 ـ آل عمران / 42.
91 ـ احزاب / 33.
92 ـ (خطيب بغدادى در تاريخ بغداد، زمخشرى در تفسير كشاف، ج 1، ص 193، فخر رازى در تفسير، ج 2، ص 70، ابن اثير در اسد الغابه، ج 2، ص 12، سبط ابن جوزى در كتاب تذكرة الائمه، امام واحدى در اسباب النزول، ابن صباغ مالكى در الفصول المهمه، ص 7، سيوطى در الدر المنثور، ج 5، ص 198، طبرى در ذخائر العقبى، ص 21، قرطبى در الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 182، ابن عربى در احكام القرآن، ج 2، ص 166، ابن عبد البر در الاستيعاب، ج 2، ص 460، بيهقى در السنن الكبرى، ج 2، ص 149، حاكم نيشابورى در المستدرك، ج 2، ص 416، امام احمد حنبل در مسند، ج 1، ص 331، نسائى در خصائص، ص 4، طبرى در تفسير، ج 22، ص 5، خوارزمى در مناقب، ص 35، هيثمى در مجمع الزوائد، ج 9، ص 166 و ابن حجر در صواعق المحرقه، ص 85) به نقل از: فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص 90.
93 ـ تاريخ ابن خلدون، ص 434.
94 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 15.
95 ـ (قندوزى در ينابيع الموده، ص 260، محمّد صالح كشفى در مناقب، امرتسوى در ارجح المطالب، حافظ ابوبكر شافعى در تاريخ بغداد، ج 13، ص 331، ابن عساكر در تاريخ كبير، ج 1، ص 319، حافظ سيوطى و رافعى در التدوين، طبرى در ذخائر العقبى، و صفورى در نزهة المجالس، ص 227)، به نقل از: فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 121.
96 ـ ينابيع الموده، ص 260.
97 ـ بحارالانوار، ج 14، ص 197؛ قصص الانبياء، ص 353.
98 ـ تحريم / 12.
99 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 20؛ الغدير، ج 2، ص 61.
100 ـ (حاكم در المستدرك، ج 3، ص 152، خطيب بغدادى در تاريخ خود، ج 3، ص 54، محب الدين طبرى در ذخاير العقبى، ص 48، صدر الحفاظ كنجى شافعى در الكفايه، ص 222، سيوطى در إحياء الميت، ص 257، متقى هندى در كنزالعمال، ج 6، ص 219 و 112 و شبلنجى در نورالأبصار، ص 45) به نقل از: الغدير، ج 2، ص 62.
101 ـ الغدير، ج 3، ص 175.
102 ـ تحريم / 11.
103 ـ الغدير، ج 2، ص 61.
104 ـ آل عمران / 45.
105 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 48.
106 ـ همان.
107 ـ همان، ج 14، ص 207. البته درباره باردارى حضرت مريم(س) روايت معتبرى داريم كه چون به وسيله نفحه روح القدس حمل برداشت نُه ساعت طول كشيد هر ساعتى به اندازه يك ماه.
108 ـ مريم / 31-29.
109 ـ بحارالأنوار، ج 14، ص 207.
110 ـ احقاف / 15.
111 ـ اصول كافى، ج 2، ص 365؛ البرهان فى تفسير القرآن، ج 4، ص 172.
112 ـ انعام / 85-84.
113 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 37.
114 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 82.
115 ـ اين روايت را خطيب بغدادى در تاريخ بغداد، ج 1، ص 316، خوارزمى در مناقب، ص 229، محب الدين طبرى، حموينى، ذهبى، ابن حجر مكى، متقى هندى، زرقانى و قندوزى از اهل سنت نقل كردهاند. (بنگريد به: فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 83).
116 ـ تحريم / 12.
117 ـ آل عمران / 43.
118 ـ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 160.
119 ـ علل الشرايع، ص 182.
120 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 76 و 84.
121 ـ فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 221.
122 ـ ارشاد ديلمى، ج 1، ص 270.
123 ـ آل عمران / 191.
124 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 35.
125 ـ آل عمران / 35.
126 ـ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 83.
127 ـ آل عمران / 43.
128 ـ آل عمران / 42.
129 ـ الميزان، ج 3، ص 188.
130 ـ بنگريد به: بحارالأنوار، ج 43، ص 22، 24، 26، 36، 37، 49 و 78.
131 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 49.
132 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 197.
133 ـ آل عمران / 45.
134 ـ مريم / 19.
135 ـ آل عمران / 42.
136 ـ بنگريد به: الغدير، ج 5، ص 49؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 78.
137 ـ بنگريد: به على قرآن ناطق، ص 86.
138 ـ مريم / 24.
139 ـ الميزان، ج 14، ص 43.
140 ـ بحارالأنوار، ج 14، ص 209.
141 ـ اصول كافى، ج 1، ص 346؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 79.
142 ـ مريم / 25.
143 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 29.
144 ـ همان، ج 43، ص 45.
145 ـ همان، ج 43، ص 30.
146 ـ همان، ج 43، ص 29.
147 ـ آل عمران / 37.
148 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 27، 29، 31 و 77.
149 ـ همان، ج 35، ص 251؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 261.
150 ـ آل عمران / 37.
151 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 91.
152 ـ همان، ج 43، ص 74، 60 و 31.
153 ـ همان، ج 43، ص 46-45.
154 ـ آل عمران / 37.
155 ـ الميزان، ج 3، ص 174.
156 ـ شرح چهل حديث، ص 203.
157 ـ بحارالأنوار، 43، ص 2.
158 ـ صحيح بخارى، ج 1 و 5 به نقل از: سيرى در صحيحين، ص 324.
159 ـ صحيح بخارى، ج 1، 4 و 5 به نقل از: سيرى در صحيحين، ص 325.
160 ـ مريم / 28-27.
161 ـ الخصال، ص 364.
162 ـ مريم / 23.
163 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 177؛ احقاق الحق، ج 19، ص 16؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 177.
164 ـ مريم / 26.
165 ـ تاريخ طبرى، ج 3، ص 236؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 134 و ج 2، ص 19؛ الغدير، ج 7، ص 226 و 229؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 248.
166 ـ اصول كافى، ج 1، ص 459؛ علل الشرايع، ص 184.
167 ـ الخصال، ص 206 و 235.
168 ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 53.
169 ـ همان، ج 43، ص 52.