از معاني بركت آنچه به كار ما ميآيد اينهاست كه برگزيدهايم:
البركة: النماءُ و الزيادة. ( بركت يعني رشد وفزوني.)
« بارك الله الشيء و بارك فيه و عليه . وضع فيه البركة .» ( خداوند كسي يا مالي را بركت بخشيد و در آن بركت نهاد، يعني فزوني و زيادت به آن داد.)
« و بارك علي محمد و آل محمد: اي اثبت له و ادم ما اعطيته من التشريف و الكرامة.» ( بر محمد و آل محمد بركت ببخش، يعني خداوندا! هر آنچه از شرافت و كرامت به ايشان بخشيدهاي آن را با ثبات و مداوم قرار ده.)
«اين معنا از مفهوم بركت از «برك البيعر، اذاناخ في موضعه، فلزمه.» گرفته ميشود . يعني آن هنگام كه شتر سينه بر زمين مينهد و آرام ميگيرد و ثابت در جاي خويش ميماند.»
«و تطلق البركة ايضا علي الزيادة و الاصل الاول.» ( و بركت همچنين بر زيادت نيز اطلاق ميشود. اما اصل، همان معناي نخست ‹ يعني ثبوت › است.1)
« و تبارك الله: تقدس و تنزه و تعالي و تعاظم. لاتكون هذه الصفة لغيره، اي تطهر.» ( تبارك الله يعني: خداوند مقدس، پاك و منزه، بلند مرتبه و بزرگ است. اين صفت، جز باري او نيست يعني پاك و منزه است خداوند از هرچه دربارهاش انديشه كنند›.)
« و روي ابن عباس: و معني البركة، الكثرة في كل خير.» ( ابن عباس روايت ميكند: كه بركت يعني كثرت و فراواني در هر خيري.)
« و قال ابن الانباري: تبارك الله اي يتبرك باسمه في كل امر.2» ( ابن انباري ميگويد : تبارك الله يعني در هر كاري به نام نامي خداوندگار بركت جسته ميشود.)
از آيات شريفه قرآن چنان برميآيد كه بركت بخشيدن، امري است مختص خداوند. يعني فقط بدست او و از جانب حضرت حق است كه بركت به كسي يا مالي يا امري تعلق ميگيرد.
برخي از كسان يا اموري كه خداوند به آنها بركت بخشيده مباركشان گردانده ـ و در قرآن ذكر آن آمده است ـ عبارتند از:
كره زمين3، مكه مكرمه4، فلسطين و اراضي مقدسه5، كوه جودي6، سرزمين قوم سبا7، آب باران8 ، درخت زيتون9، پيامبران10 و قرآن مجيد.
در موارد مذكور ذيل، صفت مبارك براي قرآن نيز آمده است:
« و هذا كتاب انزلناه مبارك مصدق الذي بن يديه و لتنذرام القراي و من حولها و الذين يؤمنون بالاخرة يؤمنون به، وهم علي صلاتهم يحافظون.»
« و اين قرآن، كتابي است كه آن را فرو فرستادهايم و مبارك است. كتابهاي آسماني پيشين را نيز تصديق ميكند و براي آن است كه مردم مكه و اطراف آن را بوسيله آن بيم دهي. كساني كه به آخرت ايمان دارند، به قرآن ايمان ميآورند و بر نمازهاي خويش نگاهبان و پاسدارند.»11
« و هذا كتاب انزلناه مبارك فاتبعوه و اتقوا لعلكم ترحمون12.» ( و اين قرآن كتاب مباركي است كه آن را فرو فرستادهايم. پس، از آن پيروي كنيد و پرواي خدا را پاس بداريد، باشد كه رحمت خداوندي شما را شامل شود.)
« و هذا ذكر مبارك انزلناه افانتم له منكرون.» ( و اين قرآن كتابي است كه ما خود آن را فرو فرستادهايم. آيا شما ـ حقانيت ـ آن را انكار مينماييد؟ )
« كتاب انزلناه اليك ليدبروا آياته و ليتذكر اولوا الالباب.» ( اين قرآن كتابي است كه ما آن را به سوي تو فرستادهايم و مبارك است. تا خردمندان در آيات بينديشند و پند گيرند.)
درخواندن قرآن و عمل به دستورها و فرمانهاي حيات بخش آن، زيادت و فزوني در امور خير است. چنانچه در آياتي كه آورديم پاس نماز داشتن، پروا و پرهيزگاري، پذيرفتن حق، تدبردر آيات خداوند و پندگرفتن از آنها . از جمله موارد خيري است كه برخاسته از صفت مبارك در قرآن است.
درتفسير مجمع البيان پيرامون اين صفت چنين ميخوانيم :
« و انما سماه مباركاً لانه ممدوح مستعد به. فكل من تمسك به نال الفوز» ( خداوند قرآن را از اين رو مبارك نامور كرده كه قرآن كتاب ستودهاي است كه بوسيله آن سعادت و كامروايي نصيب آدمي ميگردد. هركس به قرآن چنگ زند رستگار ميشود.)
« و قيل ان الركة ثبوت الخير علي النماء و الزيادة و منه تبارك الله : اي ثبت له ما يستحق به التعظيم لم يزل و لايزال.» ( بركت يعني پايداري خير بر فزوني و زيادت، و از همين لغت « تبارك الله» برگرفته شده يعني پيوسته و در همه حال آنچه كه شايسته تعظيم و بزرگداشت است براي خداوند ثابت و برقرار ميباشد.)
قرآن مبارك است يعني خواندن قرآن خير است، عمل به قرآن خير است ، علم نخستين و آخرين در قرآن است، آموزش گناهان در قرآن است وحلال وحرام خداوند نيز در قرآن بيان شده است.
« و قيل البركة: الزيادة فالقرآن مبارك لما فيه من زيادة البيان علي ما في الكتب المتقدمة لانه ناسخ لايرد عليه نسخ لبقائه الي آخر التكليف.13» ( بركت يعني زيادت. قرآن از آن رو مبارك است كه نسبت به كتابهاي آسماني پيشين بيانات افزونتري دارد و چون قرآن آن كتابها را نسخ كرده اما خود ناسخي ندارد چرا كه تا پايان دوراني كه تكليف بر انسانها بار ميشود، قرآن نيز هست .)
سخن ديگر آنكه خداوند خود را با همين صفت درباره نزول قرآن ستوده است. آنجا كه ميفرمايد: « تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً.14»( پاك و منزه بزرگ و متعالي ، فزوني بخش و پاي دارنده خير است آن خداوند كه قرآن را بر بندهاش فرو فرستاد تا براي جهانيان بيم دهندهاي باشد.15)
و بالاخره آنكه قرآن در شبي مبارك نيز نازل گشته است:« انا انزلناه في ليلة مباركة انا كنامنذرين.16» ( ما قرآن را در شبي مباكر فرو فرستاديم. همانا كه ما ترسانندهايم .)
از آنچه گفتيم دريافتيم كه صفت مبارك براي قرآن به معناي آن است كه قرآن موجب سعادت وكامروايي، باعث فزوني و كثرت درهمه خيرهاست. خواندن قرآن، عمل به آن، فهم آيات آن همگي باعث سعادت و كامرائي اهل ايمان است و عامل خير ونيكي.
براي آشنايي با كمال عزت قرآن، نخست به معناي لغوي اين كلمه توجه ميكنيم: « العزيز : من صفات الله عزوجل و اسمائه الحسني.» ( عزيز: يكي از اسماء و صفات خداوند است.)
« قال الزجاج : هو الممتنع فلا يغلبه شيء. و قال غيره: هو القوي الغالب كل شيء … » ( عزيز يعني كسي كه در بلندائي قرار دارد كه غلبه بر او ميسر نيست ، تسخيرناپذير و دست نيافتني است و از ديگر سو، او بر همه چيره است.)
« و العز : خلاف الذل، و لعز في الاصل : القوة و الشدة و الغلبه.» ( عزت ، توانمندي و پيروزي است كه معناي مقابل آن، خواري و خفت است .)
« و العز و العزة : الرفعة و الامتناع.» ( عزت در اصل، قوت، شدت و چيرگي است، رفعت و شوكت و نفوذناپذيري است. بر همه چيز پيروزاست ، توانمند و برتر است ، يعني : خلل ناپذير است، بر همه كس و بر همه چيز پيروز است ، توانمند و برتر است ، يعني اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند ، توان رويارويي و برابري با آن را ندارند . همانا كه قرآن خود ميفرمايد :« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيراً17.» ( اي پيامبر به كافرا ن بگو : اگر جن و انس گرد هم آيند تا همانند اين قرآن را بياورند ، هرگز قادر نخواهند بود چنان كنند ، هر چند جملگي پشتيبان يكديگر باشند .)
قرآن عزيز است يعني هيچ خلل و باطلي در آن راه ندارد. فرازمند و پيروز و نفوذناپذير است ، چنانچه خود ميفرمايد: « ان الذين كفروا بالذكر لما جاءهم و انه لكتاب عزيز لاياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد18.» ( آنان كه به قرآن ـ آن هنگام كه به سويشان آمد ـ كافر شدند ، ـ نميدانند كه ـ براستي ، اين قرآن كتاب عزيزي است كه باطل از پس و پيش در او راه ندارد . فرو فرستادهاي از سوي خداوند دانا و ستوده است.)
قرآن عزيز است يعني به تمام كتابهاي آسماني پيشين همينه و برتري وچيرگي دارد.
اين را هم از قرآن ميخوانيم: « و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقاً لما بين يديه من الكتاب و مهيمناً عليه.» ( و ما اين كتاب ـ قرآن ـ را به راستي به سوي تو فرستاديم در حالي كه كتابهاي پيشين را تصديق ميكند و بر آن كتابها برتري و همينه وچيرگي دارد.)
علاوه بر اين ، قرآن از جانب خداوند كه او هم عزيز حكيم ، عزيز حليم ، و عزيز رحيم است نازل گشته است. چنانچه در قرآن ميخوانيم : « تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم. 20» ( اين كتاب از سوي خداوند عزيز حكيم نازل شده است.) ، « تنزيل الكتاب من الله العزيز العليم.21» ( اين كتاب از سوي خداوند عزيز عليم نازل گشته است.) ،
« تنزيل العزيز الرحيم.22» ( قرآن ، فرو فرستادهاي از جانب خداوند عزيز رحيم است.) و به راه راست و مستقيم خداوندي كه عزيز حميد است هدايت ميفرمايد. « و هو الحق يهدي الي صراط العزيز الحميد.23» ( قرآن حق است و به راه ‹ خداوند › عزيز حميد هدايت ميكند.)
بنابراين صفت عزيز حاكي از آن است كه قرآن :
1ـ نفوذناپذير و بلند مرتبه و چيره است.
2ـ خلل و باطل و ناراستي در آن راه ندارد.
3ـ بر همه كتابهاي آسماني پيشين برتري و رفعت دارد.
4ـ از سوي خداوندي كه خود نيز عزيز است نازل گشته است.
درباره اصل و ريشه لغت فرقان گفتهاند :
« يدل علي تمييز و تزييل بن شيئين.24» ( ‹ فرق › دلالت بر جداسازي و تمييز دادن ـ و در نتيجه شناخت ـ ميان دو امر است.) و نيز داريم : « الفرق : خلاف الجمع ، الفصل بين شيئين.25»
دو تعبير مذكور ، همان معناي نخست را در بر دارد. چنانچه در بيان ماجراي شكافتن رود نيل ، خطاب به بني اسرائيل ميخوانيم :
« و أذ فرقناكم البحر 26» ( آن زمان كه دريا را براي شما شكافتيم.)
« فرق » نيز به همان معناي جداسازي است. درباره گروهي از ملائكه ميخوانيم : « و الناشرات نشراً ، و الفارقات فرقاً.27» ( سوگند به فرشتگاني كه ميپراكنند و سوگند به آنها كه جدا ميسازند.)
« تفرق » هم به همان معناي جداسازي است . در قرآن كريم ، پس از ذكر پيامبران ميفرمايد: « لانفرق بين احد منهم.28» ( ميان هيچ يك از آنان جدائي و تفاوتي نميگذاريم.)
« فرقان » هم به همان معناست ، چنانچه به صبح فرقان ميگويند از آن رو كه به هنگام صبح ميان شب و روز جدايي ميافتد.29 نيرو و توان و بينش براي جداسازي ميان « حق و باطل » و « درست و نادرست » « فرقان » نام دارد، چرا كه در قرآن ميخوانيم : « يا ايها الذين امنوا ،ان تتقوا الله يجعل لكم فرقاناً.30» ( اي مؤمنان ، اگر از خدا پروا داشته باشيد خداوند قدرت تشخيص و تمييز ( ميان حق و باطل ) به شما عنايت ميفرمايد.)
با توجه به معاني مذكور به صفت « فرقان » درباره قرآن توجه ميكنيم . در سه مورد اين تعبير درباره قرآن بكار رفته است:
« شهر الرمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان.» ( ماه مبارك رمضان همان است كه قرآن در آن نازل گشت . قرآني كه براي مردم پيام هدايت و مشتمل بر دلايل آشكار هدايت و ميزان تشخيص حق از باطل است.)
« و انزل التوراة و الانجيل من قبل هدي للناس و انزل الفرقان» ( خداوند پيشتر ، براي هدايت مردم تورات و انجيل را فرو فرستاد و ـ اينك ـ فرقان را نازل فرمود.)
« تبارك الذي انزل الفرقان علي عبده للعالمين نذيراً.» ( بلندمرتبه و فزوني بخش ـ خير ـ است خداوند كه فرقان را بر بندهاش فرو فرستاد تا بر تمام عالم ترساننده باشد.)
اينك ميپردازيم به بررسي معناي فرقان درباره قرآن.
بر اساس روايت به دو علت به قرآن ، فرقان ميگويند:
نخست مطلبي است كه در روايت پيامبر اكرم(ص) نقل شده است: « في مسائل ابن سلام ، انه سال النبي (ص) لم سمي الفرقان فرقاناً؟ قال : لا نه متفرق الايات و السور . أنزلت في غير الألواح و غيره من الصحف و التوراة و الانجيل و الزبور أنزلت كلها جملة في الالواح و الورق.31» ( عبدالله بن سلام ـ دانشمند يهودي كه مسلمان گشته بود ـ در ضمن پرسشهايي از پيامبر(ص) ، سوال ميكند كه فرقان ـ قرآن ـ چرا فرقان نام گرفته است؟ و پيامبر ميفرمايد : از آن رو كه آيات و سورههاي آن پراكنده و ( يك جا نازل نگشته ) در غير الواح نازل شده است ، اما كتابهاي ديگر آسماني يعني صحف ابراهيم و تورات و انجيل و زبور هر يك ، يك جا در الواح و ورق نازل شدهاند.»
اين معناي فرقان چه بسا همان باشد كه در آيه 106 سوره اسراء ميخوانيم : « و قرآناً فرقناه لتقراه علي الناس علي مكث و نزلناه و تنزيلاً.32» ( و قرآني است كه آن را پراكنده كردهايم تا بر مردم به درنگ برخواني و آن را به مرور نازل كردهايم.)
ناگفته نگذاريم كه اين بيان ، يكي از معاني فرقان را در بردارد و مانعي ندارد كه تورات هم به معناي ديگري كه خواهيم گفت و در روايات هم آمده است فرقان باشد ، چناچه در قرآن ميخوانيم : « و لقد اتينا موسي الكتاب و الفرقان لعلكم تهتدون.33» ( ما به موسي كتاب و فرقان داديم باشد كه هدايت شويد.)
معناي ديگر فرقان همان است كه امام صادق (ع) بيان فرموده است؛ بخوانيد : « سالت اباعبدالله (ع) عن القرآن و الفرقان اهما شيئان واحد؟ فقال : القرآن جملة الكتاب و الفرقان المحكم الواجب العمل به.34» ( ابن سنان ميگويد : از امام صادق (ع) پرسيدم : آيا قرآن و فرقان يكي است؟ امام فرمود : قرآن همه كتاب است و فرقان آنچه است كه محكم ميباشد و عمل به آن واجب .)
در سخن ديگري داريم كه امام (ع) فرمود: « القرآن جملة التكاب و اخبار ما يكون ، و الفرقان المحكم الذي يعمل به و كل محكم فهو فرقان.35»
و نيز در نقل ديگر آمده است كه امام فرمود: « القرآن جملة الكتاب و اخبار ما يكون ، و الفرقان المحكم الذي يعمل به و كل محكم فهو فرقان.35»
و نيز در نقل ديگر آمده است كه امام فرمود: « الفرقان هو كل امر محكم ، و الكتاب هو جملة القرآن يصدقه من كان قبله من الانبياء.36»
در تمام تعابير فوق فرقان به عنوان يك امر محكم و استوار معرفي شده ، چرا كه با جداسازي ميان حق و باطل هر چه بماند روشن و محكم است. معلوم ميشود كه باطل و حرام كدام است و نبايد گرد آن كشت و حق و حلال كدام تا به آن عمل شود.
به اين ترتيب فرقان در هر دو معناي خويش بكار رفته است. يعني اگر معناي پراكنده بودن منظور شود فرمايش پيامبر (ص) اشاره به آن دارد كه : « لانه متفرق المحكم الذي يعمل به.»
و اگر جداسازي ميان حق و باطل باشد ، همان است كه امام صادق (ع) فرمود: « الفرقان المحكم الذي يعمل به .» يا :
« المحكم الواجب العمل به » يا : « كل امر محكم .»
در پايان تأكيد بر اين نكته لازم است كه فرقان نام ديگر قرآن نيست ، و همانگونه كه اشاره كرديم به تورات نيز فرقان اطلاق شده است.
1ـ چنانچه در كتاب معجم مقاييس اللغة ( 1/277) آمده است : الباء و الراء و الكاف اصل واحد و هو ثبات الشيء.
2ـ لسان العرب 10 /396.
3ـ سوره فصلت ، آيه 10.
4ـ سوره آل عمران ، آيه 69.
5ـ اعراف /137 ، اسراء /1 ، انبياء / 81 و 71 ، قصص /30.
6ـ خداوند به حضرت نوح فرمان داد كه چون به كشتي در نشستي مرا بخوان و بگو: رب انزلني منزلاً مباركاً و انت خيرالمنزلين . و چون كشتي بر كوه جودي بنشست معلوم آمد كه آنجا جايگاه مباركي است گويند جودي در سرزمين موصل ـ عراق كنوني ـ بوده است.
7ـ سوره سبا ، آيه 18 سرزمين قوم سبا همين بوده است .
8ـ سوره ق ، آيه 9.
9ـ سوره نور ، آيه 35.
10ـ حضرت نوح وهمراهانشان در كشتي : هود /48 ،خاندان حضرت ابراهيم : صافات /113 و هود/73 ، حضرت عيسي : مريم /31 از جمله كساني هستند كه نام آنها در قرآن در اين باره آمده است.
11ـ در تفسير مجمع البيان 4/516 آمده كه « انزلناه » و « مبارك » هر دو صفت براي « كتاب » است.
12ـ تفسير مجمع البيان 4/516.
13ـ تفسير مجمع البيان 4/516.
14ـ سوره فرقان ، آيه 1.
15ـ معاني مذكور همگي در تبارك نهفته است.
16ـ سوره دخان ، آيه 3.