جاذبه شگرف قرآن
مترجم: عزالدین رضانژاد
مستشرق بلغاری دکتر توفیان تیوفانوفا - استاد دانشگاه صوفیا و عضو انجمن مستشرقان آمریکایی و عضو اتحادیه مستشرقان اروپایی - تأکید کرد که وی به طور کامل اسلام را پذیرفت، چون اسلام دین حقی است که میان بشر مساوات ایجاد میکند و همه حقوق انسانی را حفظ میکند و ارکان صلح و امنیت را در همه جوامع بشری محکم و استوار میسازد.
وی در گفتگو بیان کرد که بیش از 12 سال برای انجام ترجمه صحیح قرآن کریم به زبان بلغاری عمر صرف کرد و پس از اتمام آن و این که معانی و مفاهیم قرآن کریم را به خوبی شناخت و با تأمل در آموزههای اسلام و تمدّن و فرهنگ غنی، که دستاوردهای آن دین بود، آن را به عنوان دین پذیرفت. به نظر وی، تمدّن اسلامی در میان تمدنهای همه جهان، پیشرفتهترین تمدّن به شمار میرود.
وی اظهار داشت که پنج سال است مسلمان شده... و در سال 1999 میلادی فریضهی حج را انجام داده و به خاطر پذیرش اسلام، مخالفتی از سوی خانوادهاش ندیده است. وی، تنها فرد مسلمان در خانوادهاش است، همسر و دخترش همچنان بر دین مسیحیت (ارتودکس) باقی ماندند.
همانگونه که میدانید برخی از مستشرقان، اسلام را با میل و رغبت پذیرفتند، همانند اندیشمند «معاصر» آقای رژهگارودی و آقای هوفمان و دیگران، و برخی دیگر بر دین خودشان باقی ماندند و از اسلام دفاع کردند مثل مستشرق مجارستانی آقای روبرت سیمون و مستشرق اسپانیایی آقای سیمون هایک، اینک بفرمایید که انگیزههایی که شما را به پذیرش اسلام وا داشته، چیست؟
● حقیقتاً من دیر زمانی است که اسلام و زبان عربی را آموختم، در رشته زبان عربی دانشگاه بغداد فارغ التحصیل شدم و سپس برای آموختن زبان عربی و ادبیات آن به دانشگاه قاهره رفتم و در آموزشگاه استشراق در روسیه به مدرک دکتری دست یافتم و اینک به عنوان استاد دروس اسلامی در دانشگاه صوفیا در بلغارستان مشغول فعّالیت هستم و نیز استاد آموزشگاه اسلامی و عضو انجمن مستشرقان آمریکایی و نیز عضو مؤسسّهی انگلیسی تحقیقات خاورمیانه و عضو اتحادیهی مستشرقان اروپایی میباشم. و این مسئولیتها مرا وادار ساخت که تعدادی از کتابهایم را در موضوع تمدّن اسلامی منتشر کنم.
بعضی از مستشرقان غیر واقع بین، به اسلام طعنه میزنند و به معارف قرآن کریم ایراد میگیرند آنان گفتند: قرآن سخن بشر است نه کلام الهی، همچنین نسبت به آیات مکی و مدنی خردهگیری کردند و حقیقت وحی را منکر شدند و تهمتهایی را به صورت شبهه در مراکز علمی پخش کردند. من و هر مستشرق واقع گرا این روش مطالعه شرقشناسی را رد میکند. استشراق به طور کلی برای اسلام و مسلمانان ناهنجار و شرّ به شمار نمیرود، گرچه خیلی اشتباهات در ترجمههای مفاهیم قرآن کریم وجود دارد، که عدهای از مستشرقان آن را فراهم ساختهاند لیکن ما باید میان اشتباه عمدی و غیر عمدی فرق بگذاریم.
پس آنان که - ناخودآگاه - مرتکب اشتباه میشوند، بر میگردد به این که تسلّط کامل به زبان عربی ندارند. و نیز اشتباه آنان نتیجه عدم فهم درست معانی آیات قرآن کریم است. من هم احتمال دارد در بعضی از آموزشهایم اشتباه بکنم لیکن این اشتباهات عمدی نیست. آنچه که من دوست دارم در اینجا توضیح دهم این است که هر مستشرقی در شناخت اسلام و تمدّن اسلامی سهمی دارد، و هر مستشرقی در این زمینه، تخصّص ویژهی خودش را دارد. خدای را سپاسگزارم که توانستم واژهها و معانی قرآنی را به زبان بلغاری ترجمه کنم، با این ویژگی که مستلزم به فهم دقیق معنی، سبک و سیاق متن بودم، و این ویژگی همان چیزی است که دارالافتاء بلغارستان بر آن اعتماد کرد و ترجمهی مرا میان مؤسسات اسلامی، به ویژه مساجد و نیز میان مسلمانان به طور گسترده پخش کرده است.
عدهّای از مستشرقان غیر واقعبین اسلام و حکومتی که مسلمانان در آغاز دوران اسلام ایجاد کردهاند، خردهگیری میکنند و میگویند: اسلام خطر جدیدی است که جهان را تهدید میکند شما نسبت به سخن آنان چه میفرمایید؟
● اسلام برای غیر مسلمانان خطری به شمار نمیرود ما در برابر حقایق مهمّی قرار داریم و یکی از نکات اساسی آن این است که اروپا از ره آوردهای تمدن اسلامی و دستاوردهای فرهنگی، علمی و تمدّنی بهره گرفت و به ویژه در زمینهی پزشکی، داروسازی، ریاضیات، نجوم و غیر اینها از موفقیتهای علمی دیگر که مسلمانان نسبت به دیگران پیشقدم بودهاند. حقیقتی که جز کینهتوزان آن را انکار نمیکنند، این است که تمدّن معاصر اروپایی بر پایهی تمدّن اسلامی استوار است پس ریشهی تمدّن غرب، اسلام و مسلمانانند. وقتی ما به آموزههای استشراقی غیر واقعگرا نگاه کنیم، بسیاری از طعنها و گمانههای باطل را میبینیم، که مستشرقان در آموزههای خود تکرار میکنند اسلام بردگی را روا میشمارد و زن مسلمان مظلوم و زیر دست است و نمیتواند به حقوق و آزادیاش همانند زن غربی دست یابد، و نیز مرد در سایهی تعالیم اسلام از آزادیهای گسترده برخوردار است از جمله: حق گزینش چند همسر است یکی دیگر از طعنهها این است که اسلام از یک سو آزادی عقیده را مطرح میکند و میگوید: لا اکراه فی الدین... ولی از سوی دیگر اگر مسلمانی دست از اسلام بردارد و دین دیگر را بپذیرد، حکم قتل او صادر میشود.
شما چگونه این افتراهای مستشرقان را رد میکنید و پاسخ میدهید؟
● چند کتاب نشر دادم که در آن به این نوع افتراهات و شبهات پاسخ داده شده. تألیفاتم حاوی بسیاری از حقایقی است که اسلام منادی آن است، مانند این که هر فرد آزاد است که عقیدهای که به آن ایمان دارد، انتخاب کند، چون عقیده، پذیرش درونی است که اجبار در آن فایدهای ندارد، و هر مؤمنی به طور کامل حق دارد که شعایر دینی را انجام دهد و مطابق شریعتش با آزادی و صراحت، عمل کند و حتی پیروان ادیان دیگر در سایهی حکومت اسلامی صدر اسلام و حتی امروزه آزادی کامل داشتهاند. و دولت اسلامی همهی امکانات زندگیِ همراه با صلح و صفا را برای آنان فراهم آورد.
امّا آنچه که بعضی از مستشرقان نسبت به حکم قتل مرتد و کسی که از دین اسلام خارج شد اظهار داشتهاند، به آنها میگویم: در نظام غربی برای بعضی از خیانتهای بزرگ، کیفر شدیدی دیده میشود، مرتد در اسلام کسی است که امور ثابت قطعی در اسلام را انکار میکند، پس کیفر در اینجا، تنها برای مسألهای همانند ارتداد نیست بلکه کیفر برای توطئهی دینی است که مرتد در حق جامعهای که در آن زندگی میکند به کار گرفته است، عقوبتی که به خاطر رها کردن دین اسلام برای وی در نظر گرفته شده است.
امّا نسبت به مطالبی که مستشرقان دربارهی طرف داری اسلام از بردگی مطرح میکنند... باید گفت که من در خلال تحقیقات عمیقم نسبت به اسلام و نیز کنار کار ترجمهی قرآن کریم به زبان بلغاری و تلاشهای مداوم در فهم درست اسلام...، آیهای از قرآن کریم را نمییابم که بردگی را امضا کرده باشد بلکه آیات زیادی آزادی بردگان را به صراحت دلالت دارد علاوه بر اینکه اسلام آزادی بردگان را از ویژگیهای اعمال عبادی قرار داده است «به عنوان مثال» یکی از مصارف زکات، آزادی بردگان است و نیز در اسلام کفّاره حنث «شکستن» قسم و قتل خطائی و ظهار آزادی برده است، بلکه بسیاری از احادیث نبوی به آزاد ساختن بردگان تشویق میکنند. پس اسلام به طور ویژه تلاش میکند تا برده داری و به بردگی گرفتن را خاتمه بخشد. بر اساس مطالعاتم غرب نقش طولانی در ایجاد بازار جهانی برای خرید و فروش بردگان داشت و تردیدی نیست که سیاهان آمریکایی، از نوادگان آفریقاییها، به زور به عنوان برده آمریکا بُرده شدند و نوادگان آنها از نتایج اختلاف نژادی رنج میبردند.
به کسانی که میگویند: زن در سایهی اسلام همواره ضعیف شمرده شده و آزادانه به حقوقش دست نیافته است، میگویم: این دیدگاه، اشتباهی بزرگ و خالی از حقیقت است که هیچ پایهای ندارد، اگر به اسلام بنگریم به خوبی در مییابیم که زن مسلمان به همه حقوقش دست یافته. بلکه نسبت به زنان غربی در وضعیت بهتر قرار دارد. زن مسلمان، حقّ ِ مالکیت، خرید و فروش، رهن، وصیّت و وقف و... دارد و زن در اسلام همانند مرد در امور مختلف نقش دارد.
همچنین زن در اسلام، در مسألهی ازدواج، با هر مردی که وی او را پسندیده است، اختیار دارد «در حقیقت حرفِ اول از آنِ اوست» و نمیتوان زن را به ازدواج با مردی که دوست ندارد، مجبور ساخت. همچنین زن از حقِ ارث از پدر و مادر و شوهر برخوردار است و کوتاه سخن آنکه زن مسلمان از سهم فراوان آزادی که اسلام برای وی قایل است، برخوردار میباشد.
پس از پذیرش اسلام از سوی شما؛ دیدگاه مؤسسّات استشراق نسبت به شما چگونه است؟ بعد از آن که مسلمان شدید، نسبت به این مؤسسّات و روشهای «فکری و کاری» مستشرقان چه نظری دارید؟
● چنانکه پیش از این گفتم که برخی از مستشرقان با پخش شبهات نسبت به تعالیم قرآنی و آموزههای پیامبر اسلام (ص) و نیز صحّت وحی الهی به اسلام ایراد میگیرند. آنان ادعّا میکنند که قرآن کریم وحی الهی نیست بلکه کلام بشر است و نیز ادعّاهای دروغین دیگر. تردیدی نیست که این نوع دیدگاه استشراقی، دیدگاه اشتباهی است که نتیجه آن دشمنی تاریخی غرب است که از دوران طولانی گذشته سرچشمه گرفته است. من به عنوان مستشرقی که تحقیقات و آموزههای صحیح مرا به پذیرش اسلام وادار ساخت و از آن جهت که با روش استشراقی معانی اسلام و مسلمانان آشنا هستم، از تعالیم دین اسلام آن چنان که آموختم و پذیرفتم، دفاع میکنم من به روش واقعبینی در تحقیقات اسلامی ملتزم هستم و شکی نیست که روش استشراقی غیر واقعی، زاده حرکت استعماری و تبلیغی مسیحیت است که هدف آن مشوّه ساختن چهرهی اسلام و پخش اشتباهات عمدی دربارهی اسلام میباشد.
روش استشراقی واقعگرایی، با هدف علمی روشن ارتباط دارد هدف آن، فراگیری اسلام و شناخت حقایق آن و فراگیری میراث اسلامی و تأکید بر نقش تمدّن و فرهنگ اسلامی در پیشرفت جوامع بشری است. شکی نیست که دیدگاه من نسبت به مؤسسّات استشراقی غیر واقع گرا آن است که از هر آنچه که از این مؤسسّات نشر مییابد، باید پرهیز کرد و اسلام من، مرا وادار میکند که در برابر هر یک از این آموزههای استشراقی ضدّ اسلامی و مسلمانان دفاع کنم. اما دیدگاه مؤسسّات استشراقی نسبت به من، پس از آن که مسلمان شدم تغییری پیدا نکرده است؛ و همچنان در بسیاری از انجمنهای استشراقی در غرب عضویت دارم.
آیا ممکن است با مهمترین گرفتاری در زمینهی مسایل اعتقادی در بلغارستان آشنا شویم؟ وضعیت مسلمانان در آنجا چگونه است؟
● مستشرق بلغارستانی دکتر توفیان نوفا میگوید: وقتی از نقشه اعتقادی «و جمعیت مذهبی» در بلغارستان سخن میگوییم باید دقت و صراحت را مدّنظر قرار دهیم جمعیّت بلغارستان در حال حاضر به بیش از هشتاد میلیون نفر میرسد جمعیت مسلمانان 3/12 درصد است در حالی که جمعیت مسیحیان 7/83 درصد از مجموع مردم بلغارستان است - با توجه به برخی تردیدها در دقیق بودن این سرشماری - باید گفت که بلغارستان از نژادهای گوناگون تشکیل شدهاند که بر اساس نژادی و گرایشهای اعتقادی قابل تقسیماند. و مسلمانان بلغارستانی در زمان برپایی حکومت اسلامی توسط دولت عثمانی اسلام را پذیرفتند - لیکن وابسته به ترکها نیستند و به زبان ترکی سخن نمیگویند. آنان در مرزبندی هویّتشان دچار مشکل اند. ناگفته نماند که فشار حکومتهای بلغارستانی در برخی از زمانها به ویژه در زمان گذر مراحل تاریخی مختلف سبب نشد که مسلمانان دست از اسلام بردارند و به مسیحیت گرایش پیدا کنند.
تحقیقات علمی ثابت کرد که آن دسته از مسلمانان بلغارستانی که با نام «بوماق» شناخته میشوند، وقتی در محیط مسیحی بلغارستانی زندگی میکنند، ترجیح میدهند که خود را وابسته ترکها به شمار آورند از سوی دیگر کسانی که در منطقه ترک نشین زندگی میکنند ترجیح میدهند که خود را بلغارستانی بنامند. گاهی برخی از افراد به خاطر این که خودشان را به یکی از دو گروه بلغاری یا ترک منتسب کنند بر آن اند - که در حالات استثنایی و ویژه - تغییر عقیده دهند، از اسلام به مسیحیت برگردند یا از مسیحیت دست کشند و مسلمان گردند. چنان که گروه دیگری از «بوماق» - با قطع نظر از ترکها و بلغاریها - آشکارا و صریح اعلام میکنند که آنان مسلمانان بلغارستانی اند و هر کوششی که از آنان جهت تغییر وابستگی عقیدتی یا نژادی به خرج داده شود منجر به ناآرامی و آشوب در جامعهی بلغارستان خواهد شد.
عامل نهفته در ورای این شکاف که جامعه بلغارستانی در عقیده و نژاد از آن رنج میبرد چیست؟
● شکی نیست که در کنار کشمکشی که میان مسیحیت و اسلام در قارهی اروپا وجود دارد، درگیری مذهبی، جزئی جداناپذیر از تاریخ بلغارستان و کیان مردم بلغاری قلمداد شد و تردیدی نیست که وضعیت موجود در این منطقهی از جهان ارتباط تنگاتنگ دارد با آنچه که ساکنان بلغارستانی از رویدادهای گذشته به ارث بردهاند چنان که ملاحظات سیاسی در امور مذهبی دخالت داشته و به رغم همه این مسائل، در جامعهی بلغاری نوعی از همزیستی بدین نحو که هر دسته از این گروهها در دین، زبان، تمدّن و تقلید از دیگران و غیره وضعیت استقلالی دارند البته این مسأله در چارچوب وحدت جامعهی بلغارستانی است جز این که به صورت عمومی آنچه که در بلغارستان مطرح است این که مسلمان یعنی کسی که ترک است، حتّی در بلغارستان از «اسلام» به عنوان «دین ترک» تعبیر میشود و بلغارستانی یعنی کسی که مسیحی است لیکن «بوماق» با ویژگیهای مخصوص به خود که با بقیهی افراد جامعه بلغارستانی متفاوت اند.
همه میدانیم که مسلمانان در بلغارستان از حماقت تلاشهای کمونیستی که آنان - حتی مردگان آنها را مجبور به تغییر عقیده کرده است، رنج میبردند، آنان مجبور شدند که به کشورهای مجاور دیگر - به ویژه ترکیه - کوچ کنند، به نظر شما آیا بخشی از این تلاشها هم اکنون هم برای مسلمانان در بلغارستان وجود دارد؟
● تردیدی نیست که انگیزهی دینی برای جامعهی بلغارستانی اهمیّت زیادی دارد، جز این که در بلغارستان وابستگی نژادی بر وابستگی مذهبی مقدّم است و ما در اوضاع اخیر ملاحظه میکنیم که تعداد مؤمنان - چه مسلمان یا مسیحی - زیاد شدند جز این که واقعیت موجود در بلغارستان بر این نکته تأکید دارد که مؤمنان در عقائدشان عمیق نیستند و فقط در چارچوب مراسم دینی به احکام مذهبی ملتزم اند و به اطلاعات کمِ مذهبی بسنده میکنند و دین را به صورت اختیاری نه اجباری پذیرفتند و همهی اینامور به واسطهی حکومت کمونیستی است که مدّتی از زمان (آن کشور) را اداره میکرد. حکومت کمونیستی مردم را از انجام شعایر دینی به صورت صحیح منع کرده بود و اینک حتی بعد از گذشت چهارده سال از فروپاشی کامل نظام کمونیستی، آثار آن را همچنان شاهدیم.