عدل الهي و حسابرسي اخروي

پدیدآورکبری مجیدی بیدگلی

تاریخ انتشار1388/02/12

منبع مقاله

share 1337 بازدید
عدل الهي و حسابرسي اخروي

كبري مجيدي بيدگلي
تقديم

اين اثر ناچيز را تقديم مي كنم به پيشگاه مبارك و مقدس منجي عالم بشريت ،قطب دايره امكان،گل نرگس آخرين اميد،حضرت بقيه الله الاعظم روحي له الفداء.

چكيده:

بررسي ارتباط عدل الهي وحسابرسي اخروي بندگان در قرآن موضوع اين نوشتار را تشكيل مي دهد. بدين معنا كه پاداش وكيفر دادن نيكوكاران وبدكاران از مظاهر عدل پروردگار مي باشدبه عبارتي ميان عدل خدا به معناي عدالت جزايي او با اعمال نيك و بد بندگان او پيوندي مستقيم وجود دارد.پروردگار عالم بر پايه ميزان عدالت خود حساب نيكوكاران وبدكاران ازهم جدا مي سازد وحسابرسي انسانها را طبق رفتار و كردارشان مي سنجد وبه آنان هشدار مي دهد كه سرنوشت هر كسي درگرو اعمال اوست.
در اين نوشتار كوتاه ومختصر تلاش شده تا گوشه اي از مسئله رابطه حسابرسي اخروي انسانها و عدالت الهي به تصوير كشيده شود.

كليدواژه:عدل،عدالت الهي،حسابرسي اخروي، جزا،پاداش، نيكوكاران، بدكاران، سرنوشت، اعمال

مقدمه:

از مباحث مهم وكليدي دين مبين اسلام بحث عدل است اين مسئله و مباحث پيوسته به آن از اهميت وجايگاه ويژه اي در معارف الهي برخوردار بوده وبيان كننده رابطه حق با جهان وانسان است.درقرآن كريم از توحيد گرفته تامعاد از نبوت گرفته تا امامت وزعامت و از آرمانهاي فردي گرفته تا اهداف اجتماعي همه و همه بر محور عدالت استوارگشته است.چنانچه عدل در قرآن همدوش توحيد،ركن معاد،هدف تشريع نبوت،فلسفه زعامت وامامت،معياركمال فردو مقياس سلامت اجتماع مي باشد.
...وامايكي از مسائلي كه در بحث عدل الهي مطرح مي شود مسئله مجازات اعمال در آخرت است .بطوريكه معاد ورسيدگي به اعمال نيك و زشت ،پاداش و كيفردادن ،خود ازنشانه هاي عدل خداست.معمولاًيكي از دلايلي كه براي اثبات معاد اقامه مي شود اين است كه چون خداعادل است اعمال بشر براي محاسبه و پاداش و كيفر نمي گذارد.اين نوشتار نيز تا حدي به مسئله پيوند حسابرسي اعمال بندگان با عدل پروردگار اشاره دارد.اميدوارم كه مورد رضايت و توجه اصحاب علم و تحقيق قرار بگيرد.

اهميت و ضرورت گفتمان عدالت:

در تاريخ معرفت بشري ،مسائل مربوط به عدالت ازجايگاه ويژه اي برخوردار است اگرچه تأمل و مداقه در وجه محققانه آن به انديشمندان هركدام از اديان تعلق داشته اما بدليل ورود اين بحث درتمامي عرصه هاي حيات بشري متفكران همواره دريك تفكر جدي با اين بحث بوده اند. بطوريكه تأثير آن برفرهنگ آداب و زبان ،سياست،اقتصادوديگر عرصه هاي زندگي فردي و اجتماعي انسان برقدرواندازه اين وجه مهم از افزوده است .بنابراين ارائه طرحي نزديك به واقع از امكان دستيابي به اين حقيقت ،چه بسا آهنگ زندگي و ايده آل حيات را دستخوش دگرگوني ژرف مي سازد .
عدالت از ديدگاه قرآن از ارج والايي برخوردار است ودررديف واژه هاي كليدي و تكراري و نيز از جمله ويژگي هاي بارز پروردگار متعال محسوب مي شود:"ان َموضوع العدل و الاحسان وخاصه العدل فضلا عن وروده المتكرر في القرآن الكريم"1 كه دركناراصولي همچون توحيد،نبوت ومعاد ياد مي شود.چنانكه در قرآن به قدري از اين واژه يادشده است كه بدان لقب"رياض العدل"يعني گلزار عدالت داده اند.
عدالت يكي از صفات جماليه پروردگاراست كه ازيك سو با اصل ايمان به خدا پيوند دارد و ازسوي ديگر بافلسفه احكام،پاداش وجزا،جبروتفويض گره مي خورد.ازاين جهت ،اعتقادبه اصل عدالت يانفي آن مي تواند چهره تمام معارف ديني رادگرگون سازد.گذشته ازاين بازتاب عدل الهي درمسائلي همچون عدالت اجتماعي ،عدالت اخلاقي ومسائل تربيتي نيز قابل انكار نيست وبه همن دليل است كه امت اسلامي امتي ميانه و وسط مي باشند وداراي نظامي عادلانه است چرا كه اگر اشك دارد،شمشير هم دارد.1همچنين عدالت باعث تحقق بهتر زندگي جوامع انساني است2وبواسطه عدالت است كه امنيت،آسايش و عافيت فراهم مي شود3. هيچ چيزي مانند عدالت موجب آباداني شهرها نمي گردد4 .عدالت بركت ورحمت را چند برابر ساخته 5وهركس به عدل وانصاف عمل كند خداوند ملك او را استوار مي دارد6.وازهمه مهمتر برقراري قسط وعدل از مهمترين علل بعثت انبياءمي باشد.7

تعريف وتبيين واژه عدل :

هرواژه چنانچه به صورت جدا از كلمات ديگر ملاحظه گردد معناي انفرادي وتصوري ويژه خود رادارد.نخستين معنا كه واژه براي آن وضع شده است معناي اساسي آن را تشكيل ميدهد.
واژه عدل[كه در فارسي به معناي امري بين افراط وتفريط8ودر انگليسي Justice 9خوانده مي- شود]درعربي و معادل آن در زبانهاي ديگر درهرمتني يافت شود معناي را به ذهن مي آورد كه درتمامي موارداستعمال آن به نحوي وجوددارد.چيزي كه از آن به"امري درمقابل" ظلم يادمي- شود10.
ازعدالت تعريف هاي گوناگو ني ارائه گشته است؛ازآن جمله است :راغب اصفهاني درمفردات مي گويد:«عدل وعدالت به معناي مساوات است ،تقسيم كردن به طور مساوي عدل است ودرروايت آمده است: آسمان وزمين برعدالت بناشده اند بدين معنا كه اگر يك ركن از چهار ركن جهان برديگري زيادتر ياكمترشود،جهان نظم خود را ازدست مي دهد1.ابن منظور نيز عدل را به معناي تساوي ميان دوچيز تعريف كرده است.2شيخ طوسي در معناي آن چنين مي گويد:
«العداله في اللغه أن يكون الانسان متعادل الأحوال متساويا ً3؛عدالت
در لغت اين است كه انسان احوال متساوي و متعادلي داشته باشد»
علامه طباطبايي در معناي آن چنين گفته است:
«هي اعطاء كل ذي حق من القوي حقه و وضعه في موضعه الذي
ينبغي له 4 ؛عدالت اين است هرنيرويي هرحقي دارد به حق خود
برسد و درجايي كه شايسته است قرارگيرد»
اين تعاريف با وجود اختلاف در الفاظ به يك حقيقت اشاره دارند و آن تقسيم شايسته و رسيدن حق به حقدار است.

حقيقت و ماهيت عدالت:

عدالت رعايت تناسب هرچيز است ودر جهان آفرينش، اعطاي هرچه راكه فراخور حال آن است به او دادن وچون جهان آفرينش داراي اصالت است ،عدالت كه وصفي از اوصاف آن است نيز داراي اصالت مي باشد .برخي انديشمندان براين باورند كه عدالت امري اعتباري است وباقرارداد اجتماعي وعقلايي پديد مي آيدوبرخي نيز بر اين باورند كه عدالت مساله اي اخلاقي است نه طبيعي ونهادي اجتماعي است كه بايد وضع شود ؛زماني كه نهادهاي اجتماعي امكانات و توانمنديهاي خود رابرحسب قواعد عدلانه توزيع كنند عدالت برقرار مي شود؛مثلا عدالت سياسي يعني اينكه نهادهاي سياسي ،امكانات يا مناصب را برحسب قواعد عادلانه توزيع كنند.بنابراين هيچ رابطه منطقي قانع كننده ميان طبيعت وعدالت وجود نداردومي توان عدالت را
ازاصولي كه ساخته و پرداخته عقل انسان است استنتاج كرد.1
اين پندار علاوه بر عدم سازگاري آن با معناي عدالت ،چون به دور(توقف توزيع عادلانه برعدالت وبرعكس)منتهي مي شود، پذيرفته نيست.
عدالت همسان باپديده هاي جهان كه اصالت دارندوهستي ويژه خود را از جهان هستي گرفته اند وجود دارد و آن تناسب فيزيكي در آفريده هاي جهان است كه هرپديده اي اجزا و شرايط مناسب خود را دريافت كندودرجاي مناسب خود قرار بگيرد ودر حديث آمده است :«باالعدل قامت السموات و الارض»2.
هرچند عدالت در انسان يكي از فضايل نفساني و از صفات حقيقي اوست ودر سياست رعايت حقوق افراد و جامعه است ليكن تفاوت عدالت در مواردي كه ظهور مي كند سبب تفاوت درمعناي كلي آن نيست هرچند درمصاديق گوناگون ظاهراً مختلف نشان مي دهد.
معناي كلي عدالت همان تناسب و شايستگي است كه توضيح داده شد. اما اين تناسب در صفات انسان ،تعادل ميان آنهاوپرهيز از افراط وتفريط وميانه روي،صفت عدالت رادرانسان ايجاد مي كند رعايت حقوق افرادو حق مناسب هركس رابه اودادن وهركسي را درجاي خود قراردادن ،عدالت سياسي است وبرهمين اساس عدالت اقتصادي،اجتماعي و فردي است كه هرگاه معناي كلي عدالت را برافراد ومصاديق خارجي تطبيق كنيم، درهرمصداق وفردي ،معناي ويژه اي به خود مي گيرد،اما در كلي معنا تفاوتي ندارند.

تاريخچه وانگيزه بحث عدل الهي :

مسئله عدل الهي در كلام اسلامي تاريخي كهن دارد و مي توان گفت از نخستين روزهاي ظهور اسلام مطرح بوده است .علاوه بر آيات نوراني قرآن كريم كه بر عدل الهي تأكيد و تصريح نموده است ،دراحاديث نبوي وسيره پيامبراكرم(ص) نيز اين مسئله مورد توجه شاياني قرارگرفته است وحتي گفتگوهايي در اين باره ميان پيروان برخي از اديان با پيامبر اكرم (ص)صورت پذيرفته است چنانچه شيخ صدوق روايت كرده است:
«روزي فردي يهودي نزدپيامبرآمد و درباره مسائل زيادي از آن حضرت
سخن گفت كه ازآن جمله عدل الهي بودويهودي پرسيدكه آياپروردگارت
ستم مي كند؟پيامبر درپاسخ فرمودندخير. يهودي دليلش را پرسيدوپيامبر
جواب دادكه چون خداوند زشتي ظلم را مي بيند ونيازي هم ندارد.يهودي
باز پرسيد كه آيا دراين باره آيه اي نازل گشته؟حضرت اين آيات راتلاوت
نمودند" ...وماربك بظلام للعبيد"1،" ان الله لايظلم الناس شيئا ولكن الناس
انفسهم يظلمون"2 ،"..وماالله يريد ظلما للعباد.."3،"وماالله يريد ظلما للعالمين" 4
پس از پيامبر(ص) درعصر خلفاءنيز مسئله عدل الهي مورد بحث و گفتگو بود امام علي (ع)به عنوان برترين شخصيت علمي وكلامي پاسخگوي پرسشهايي كه دراين باره مطرح مي شد،بودند وبانظارت دقيق وروشنگري هاي خود از بروز انحراف در اينگونه مسائل جلوگيري مي كردند گفتگوهاي آن حضرت در مسائل قضا وقدر،جبرواختيار،گواه روشن اين مدعاست.
پس از اين دوره فصل جديدي در تاريخ الهيات اسلامي گشوده شد.افزايش انديشه هاوافكار گوناگون در اثر بسط جغرافياي اسلام و اختلاط وآميزش آنان با فرهنگ هاي گوناگون از يكسو و اختناق سياسي دستگاه اموي كه سبب قطع رابطه مردم باخاندان وحي ورسالت شده بود ازسوي ديگر باعث پيدايش فرقه هاي مختلف و طرح ديدگاه هاي متفاوت درباره مسائل اعتقادي وازجمله درباره عدل الهي گرديد .حسن بصري (متوفاي 110 هجري) كه در آن زمان به عنوان يكي از انديشه پردازان در جهان اسلام مطرح بود به انگيزه دفاع از عدل الهي به تفويض(درمقابل جبر) گرايش يافت و گفت:«همه چيز به قضاوقدرالهي است مگرگناهان»5 .قدريه نيز همين اعتقاد را برگزيدند ونوبت به معتزله مي رسد آنان نخست نظريه تفويض را پذيرفتنداما به انگيزه دفاع از عدل خدا، به تبيين درست عدل الهي پرداخته6 وانديشه تفويض را همچون جبر ايطال نمودند.چنانچه شاگردان برجسته آنان نظير هشام بن حكم وديگران درترويج ديدگاه ائمه اهل بيت از هيچ كوششي دريغ نمي ورزند.
اهل حديث از اهل سنت نيزدراين دوره مطابق روش ومبنايي كه برگزيده بودند از ورود به بحث هاي كلامي پرهيز مي كردند وبه تخطئه قدري گري وتفويض بسنده مي كردند.درهرحال آنان بحث كلامي ويژه اي در باب عدل الهي ندارندوولي پس از آنكه ابوالحسن اشعري به دفاع از انديشه هاي آنان پرداخت از روشهاي كلامي بهره جست وهمين امر موجب تحول ژرف درمباحث كلامي بويژه عدل الهي گرديد.
حاصل اينكه مسئله عدل الهي پيوسته مورد توجه و اهتمام بوده است وبحث هاي كلامي در اين باره تاريخي ديرينه داردو انگيزه اين مباحث نيز اثبات منزه بودن افعال الهي از قبايح و ناروايي ها بوده است.

مصاديق وشاخه هاي كلي عدل الهي :

مصاديق عدل خداوند عبارتند از :
1- عدل تكويني(عدل در آفرينش و تدبير):منظور اين است كه خداوند متعال هركسي را به اندازه آنچه استحقاق دارد،وجودواستعداد وكمالات وجودي عطا مي كندو از مواهب و نعمت ها ارزاني مي دارد.آيات كريمه "ربنا الذي اعطي كل شي ء خلقه ثم هدي"1و" الذي خلق فسوي والذي قدر فهدي" 2بيانگر اين مطلب است. همين گونه است حديث نبوي معروف «باالعدل قامت السموات والأرض»3.
2- عدل تشريعي: به اين معنا كه خدا موجوداتي را كه شايستگي دريافت كمالات عقلاني ومعنوي دارندرا ازهدايت هاي تشريعي برخوردار ساخته ومعارف وتعاليم ديني را كه تأمين كننده نيازها و وپرورش دهنده استعدادهاي آنان است را از طريق عقل و وحي به آنها آموخته است . به عبارت روشنتر خداوند از يك سو در وضع تكاليف وجعل قوانيني كه سعادت بشري در گرو آن است اهمال نمي ورزد و ازسوي ديگرهيچ انساني را به آنچه مقدورشان نيست مكلف نمي سازد يعني تكليف بمالايطاق نكرده است.
3- عدل جزايي:معناي عدالت جزايي درخداوند اين است كه در مقام پاداش ميان نيكوكاران وستمكاران فرق مي گذارد.برپايه عدل كيفر مي دهد وجزاي هر انساني را متناسب با اعمالش مقرر مي كند وازپاداش نيكوكاران نيز نمي كاهد وآنچه را شايسته آنان است وبه آنها وعده داده،به آنان عطا خواهد نمود "...ونضع الموازين القسط ليوم القيامه فلاتظلم النفس شيئا..."4.واژه قسط در آيه
"...شهدالله ان لااله الا هو والملائكه واوللعلم قائما بالقسط..." 1همه مصاديق ومظاهر عدل و قسط را شامل مي شود چنانكه يكي از اقوالي كه علامه طبرسي در تفسير اين آيه نقل فرموده اين است كه خدا تدبير خلق (تكويني – تشريعي)وجزاي اعمال را براساس عدل انجام مي دهد .2

سرنوشت هركسي درگرو اعمال اوست

چنانچه همگي مي دانيم پروردگار عالم دارنده صفات جمال و كمال همچون عدالت مي باشد و به هيچيك از مخلوقاتش ستم روا نمي دارد و از نشانه هاي عدالتش اين است كه بين نيكوكاران و بدكاران، مؤمن وكافر ، عمل زشت و زيبا و ... تفاوت قايل است .چون مساوي دانستن اينگونه موارد ،نمايانگر اوج ستم و جهالت مي باشد .خداوند قادر،پيامبرانش را با دلايل و براهين روشن و محكم فرستاد و با آنها كتاب و ميزان نازل فرمود تا عدالت و دادگري را بر پا دارند .گروهي به راه خدا رهنمود گشتند ودر مقابل گروهي از هدايت الهي سرپيچي نموده و به بيراهه افتادند و از عقيده فكر صحيح و اعمال نيكو فاصله گرفتند وكساني كه راه هدايت را برگزيدند با مشكلاتي چون جهاد فداكاري ، مبارزه با نفس ، نبرد و دشمن با باطل پرستان ،زشتي ها و گناهان روبروگشتند و اين مبارزه را تا آخرين لحظات زندگيشان ادامه دارند.آيا مي توان تصور كرد كه اين چنين افراد بزرگوار ونيكوكاري با انسانهاي پست فطرت ،گناهكار وجنايتكاراني كه درلجنزار فساد و شهوتراني وتباهي ها غرقند وآگاهانه تاريكي ها را برروشنايي وگمراهي رابرهدايت ترجيح ميدهند همطراز و برابر باشند؟هردوگروه نيكوكار و بدكاره ،زندگي را به پايان مي برند . گروهي در راه اعتلاي گفته پروردگار و برافراشتن پرچم حق وپاكسازي زمين از شرو فساد به جهاد برخاستند و گروهي در مسير دنيا پرستي ،شهوتراني، حركت با شيطان در جهت تأمين خواسته هاي نفساني و حيواني تلاش و كوشش نموده اند.
با اين وصف آيا يكسان شمردن سرنوشت تمامي اينها بايكديگر به دورازعدالت الهي نمي باشد؟ عقل سليم چنين چيزي را نمي پذيرد چه برسد به خداوند عادل مطلق .آري يكسان شمردن هر دو گروه حكمي است ستمگرانه .خداوند در سوره جاثيه مي فرمايد " ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين امنوا وعملو الصالحات سواء محيهم و مماتهم ساء ما يحكمون "3 :
آيا كسانيكه مرتكب گناهان و بدي ها مي شوندگمان ميبرندكه ما آنان را همچون كساني به شمار مي آوريم كه ايمان مي آورند وكارهاي پسنديده انجام مي دهند وحيات و ممات وآخرتشان يكسان مي باشند؟ چه بد قضاوت و داوري مي كنند. درآيه بعدي نيز مي فرمايد:"خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريده است تا به هركسي در برابركارهايي كه انجام مي دهند سزا وجزا داده شوند وبه انسانها هيچگونه ستمي نگردد".1
يكسان دانستن سرنوشت نيكوكاران وديگران نتيجه فكر و انديشه سطحي نگران است كه دنيا را هيچ وپوچ ومسخره مي دانند. خداوند مي فرمايد :" ما آسمانها و زمين وچيزهايي كه بين آن دو تا است را بيهوده نيافريديم .اين گمان كافران است .واي بر كافران كه به آتش دوزخ دچار مي شوند آيا كساني را كه ايمان مي آورند وكارهايي شايسته انجام مي دهند همچون تبهكاران به شمار آوريم ويا اينكه با بزهكاران برابر بدانيم "2
اما بسياري ازمردمان اين حقيقت را نمي دانند وتنهاتعداد اندكي پندمي گيرند .خداوند مي فرمايد:
"قطعا آفرينش آسمان ها وزمين بسي دشوارتر است ازآفرينش مردمان ،ولي بيشتر مردمان نميدانند چشمهاي آنان ازديدن حق كور است باآنكه حق را مي بينند .وكسانيكه ايمان آورده اند و كارهاي نيكو كرده اند با كسانيكه بدكاره اند يكسان نيستند. اما شما كمتر پند مي گيريد. روز قيامت قطعا فرا مي رسد وشكي در آن نيست ولي بيشتر مردم تصديق نمي كنند"3
بنابراين لازم است كه روزي فرارسد كه درآن روز همه حقايق آشكار ونهاني هاي درون ظاهر گردند:"ولله ما في السموات وما في الارض ليجزي الذين اساءوا بماعملوا ويجزي الذين احسنوا بالحسني"4:هرآنچه درآسمانها وزمين است متعلق به خداست.سزانجام خداوند به بدكاران دربرابر كارهايي كه مي كنندكيفرمي دهد ونيكوكاران را دربرابر كارهايي كه مي كنند به بهترين وجه پاداش عطا مي كند."
دراين ميان مشركان شديدامسئله حساب وكتاب قيامت را انكاركرده وباآن به مخالفت مي -پردازندوسوگندان سنگين مي خورند كه چنين امري غير ممكن مي باشد.خداوندنحوه تكذيبشان را بيان فرموده وبه دلايل زير آن را مردود اعلام مي دارد:
1- چنين امري به اقتضاء حكمت ودانش خدا صورت مي گيرد.
2- تاحق ازباطل بازشناخته شود.
3- تاصف راستگويان از دروغگويان مشخص گردد.
به طوركلي سرنوشت آدمي بااعمال اوگره خورده است.مسلمااستغاثه،تضرع،دعاونيايش موجب برطرف شدن عذاب مي شود.چه بسا كارهاي خداپسندانه اي كه تقدير خيري را نتيجه مي بخشد ياچه بسااعمال نارواي بندگان بويژه ظلم به ديگران موجب تقديرات بدي مي شود1 .
تاآنجا كه علت عذابهاي الهي براي امتهاكفروعنادآنهاوپافشاري درمقابل انبياءبوده است2ازسوي ديگر قرآن كريم سرنوشتهاي خوب ونيكو را مربوط به ايمان وتقواي جوامع بشري مي داند :
"ولو ان اهل القري واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض..."3:اگراهل شهرها وآبادي ها ايمان مي آوردند وتقوا پيشه مي كردند بركات آسمان وزمين را برآنان مي گشوديم.
آري درآن جهان هر كس آن درود كه دراين جهان كشته وخود راباآن ماهيت شخصي مي يابد كه دراين جهان براي خود شاخته است.4

حسابرسي بندگان:

پس ازآنكه پروردگاردوباره زندگي تازه را به مردگان بازگرداند آنهاراگردآورده ونزدخويش محشورمي نمايد،تابه اعمال نيك وبدشان رسيدگي نمايد وزمين هم به حوادثي كه بررويش اتفاق افتاده،گواهي دهد.خداونددرسوره زلزله مي فرمايد:"هنگامي كه زمين سخت به زلزله درانداخته شودوزمين سختي ها وبارهاي خود رابيرون مي اندازد وانسان مي گويد:زمين را چه شده است؟درآن روز زمين خبرهاي خودرابازگو مي كند،بدان سبب است كه پروردگار توبه او پيام مي دهد درآن روز مردمان دسته دسته و پراكنده بيرون مي آيند تا كارهايشان و بدي اشان نموده شودپس هركسي به اندازه ذره غباري كارنيكوكرده باشد آن را خواهد ديد وهركس به اندازه ذره غباري كاربدي كرده باشد آن را خواهد ديد.1درجايي ديگر چنين آمده است :"ويوم يحشر اعداء الله الا النار فهم يوزعون حتي اذا ماجاءوهاشهداليهم سمعهم ابصارهم وجنودهم بماكانوا يعملون":2 روزي دشمنان خدا به سوي آتش دوزخ رانده مي شوند.هنگامي كه دركنار دوزخ گردآمدند گوشها،چشمها و پوستهاي ايشان وكارهاي كه در دنيا كرده اند گواهي مي دهند.وباز درسوره مجادله چنين مي فرمايد:"روزي خداوند همه را زنده ميگرداندوآنها را ازكارهايي كه كرده اند آگاه مي سازد.كارهاي كه ايشان آنها رافراموش كرده اماخدا آنها را شمارش كره است"3.

حسابگري دقيق و سنجيده وهماهنگ با عدل:

حساب وكتاب تابالاترين حدي كه بتوان تصور كردبادقت وظرافت صورت مي گيردو
كوچكترين عمل نيك يابد ضبط مي شود ،خواه آن را انجام داده باشدويا نيت عملي كردن آن را داشته وهمجنان بر آن اصرارورزيده باشد.خداوند درقرآن مي فرمايد:"ونضع الموازين القسط ليوم القيامه فلاتظلم نفس شيئا ان كان مثقال حبه من خردل اتينا بها وكفي بنا حاسبين"4 بنابراين ميزان هاي عدالت ودادگري نهاده مي شود تاعدالت الهي باكاملترين چهره خودرانمايان سازد سپس مشخص مي گرددكه سرانجام هركسي درگرو سنگيني كفه ترازوي اعمال شايسته اوست:"...فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون ومن خفت موازينه الذين خسروا انفسهم في جهنم خالدون"5

حسابگروحسابرس عادل خداست:

خداوند مطلق شخصا وبدون واسطه به كار حساب وكتاب بندگانش رسيدگي مي كنو.پيامبر مي فرمايد :هيچ كس ازشما نيست مگر اينكه خداوند درروز قيامت بدون مترجم با او گفتگو نمايد پس به طرف راست مي نگردجزاعمالش چيز ديگري نمي بيندو به طرف چپ مي نگردجزآچه كه عرضه نموده چيز ديگري نمي بيند و بين دودست خود مي نگرد روبروي خود آتش جهنم رامي- بيند.پس ازخدابترسيد هرچندبدانه اي خرماصورت بگيرد.

مجازاتهاي اخروي ونسبت آنها باگناهان آدمي:

چنانچه مي دانيم مجازاتهاي اخروي باعدل جزايي خدا درارتباط است واينكه تناسب بين جرم وجزاي آن بايد مراعات گردد وازاين روبراي كسي كه ازقوانين رانندگي تخلف كرده،نبايد كيفري همانند كيفر شخص قاتل درنظر گرفت.ازسوي ديگر درشريعت كيفرهاي اخروي بسيارسنگيني براي گناهان انسان تعيين شده استوبراي مثال قرآن عقوبت كسي را كه مرتكب قتل عمد شود ،جاودانگي درجهنم مي داند.بنابراين مجازاتهاي اخروي خداوند نه ازجهت كيفيت ونه به لحاظ مدت آن باجرم وگناهان بندگان دردنيا تناسبي ندارد واين عدمتناسب باعدالت الهي سازگارنيست.
قبل ازهرچيز بايدديد ماهيت مجازاتهاي اخروي چگونه است.حقيقت آن است كه كيفر اخروي بامجازاتهاي قراردادي ازجهات گوناگون تفاوت دارد،مقدار وكيفيت مجازات قراردادي تابع وضع وقرارداد است وازهمين روست كه درنظامهاي حقوقي متفاوت گاه كيفرهاي مختلفي براي جرم واحد درنظرگرفته مي شود همچنين هدف از مجازاتهاي قراردادي علاوه برتسليت خاطر كسي كه موردجنايت قرارگرفته برقراري نظم اجتماعي وجلوگيري از تكرار جرم است.ولي مجازاتهاي اخروي امري قراردادي نيست بلكه نتيجه تكويني وقهري اعمال مجرمان دردنياست.همانگونه مثلا خوردن زهر دردنيا آثار تكويني اجتناب ناپذيري داردوچنين نيست كه اگركسي زهربنوشد دردادگاه احضار مي شود وبه كيفر بيماري يامرگ محكوم مي گردد.برخي ازآيات قرآن گوياي آن است كه مجازات هاي اخروي رابطه تكويني محكمي با گناهان دارد بلكه اساسا چيزي جزتجسم گناهان واعمال زشت انسان نيستند.1 "..و وجدوا ماعملوا حاضرا ولايظلم ربك احدا"2:وآنچه را انجام داده اند حاضر يابندوپروردگارت به هيچ كس ستم نمي كند.
اين آيه اعلام مي دارد كه اعمال آدمي درآخرت چهره حقيقي خودراآشكار مي سازد وانسان واقعيت وحقيقت اعمال خودرا مي يابدودرجاي ديگر مي فرمايد:"يوم تجد كل نفس ما عملت من خيرمحضرا .ماعملت من سوءتود لو ان بينها وبينه امدابعيدا"3: روزي كه هركسي آنچه ازكارنيك يا
زشت انجام داده حاضر مي يابدوآرزو ميكند كه كاش ميان او وكارهاي زشت فاصله اي دوربود1
بنابراين رابطه كيفراخروي بااعمال انسان همانند رابطه مجازاتهاي قراردادي باجرايم اجتماعي مجرمان نيست تاازعدم تناسب وسنگيني غيرعادلانه آن سخن به ميان آيدبلكه صورت حقيقي گناهان است كه درجهان بازپسين آشكارگرديده وچهره نموده است.پس همانگونه كه عمل ظاهرا ساده وكوتاه ،عواقب درازمدتي به دنبال دارد گناهان آدمي نيز تكوينا داراي پيامدهاي اجتناب- ناپذيري است.كه درآخرت ظهور مي يابد كه به تعبيردقيق ترخودگناهان واعمال زشت حقيقت خويش را در آخرت كه محل كشف حقايق وبرداشتن پرده هاست آشكار مي سازد.بنابراين جاودانگي قاتل انسان مؤمن دردوزخ نتيجه تكويني ارتكاب قتل است وازآنجاكه اوبااختيار خويش به اين عمل مبادرت ورزيده مسئله بي عدالتي وعدم تنايب كيفروپاداش كاملا منتفي است

خداي سختگير با صفت رحمت به حسابرسي مؤمنان مي پردازد:

نشانه هاي مهرومحبت پروردگار عادل درسراسر هستي ،فراوان و بيرون ازشماراست وانسان نيز همچون موجودات ديگر اين جهان ازاين رحمت بيكران بسي برخوردار.آن هم بايك امتياز؛ امتيازبرخورداري ازيك نعمت استثنايي يعني توانايي برخودسازي.خودسازي آگاهانه كه باشناخت نيك وبد ،زشت وزيبا وانتخاب يكي ازآن همراه است.2اين خودسازي درصورتي حاصل مي شود كه قسمتي ازكارهاي آدمي بازتاب مطلوب ويانامطلوب داشته باشد كه هركدام به ترتيب براي اوپاداش وعذاب اليم به همراه مي آورد واين عذاب دردناك يا عقاب است كه مي تواند آدمي رابرانگيزد تااز خود انساني بسازد كه شايسته ثواب باشدورهيده عقاب.براين اساس قرآن كريم مكررا از خشم خدا وخشمي كه دامنگير انسان هاي سركش مي شود3،عذاب دردناك او4 وسخت كيفري او5ياد مي كند.
نكته مهم ديگر اين ايت كه درباره حساب وكتاب مؤمن به خاطرعطوفت ورحمت خداوندي بااوچندان سختگيري ويكي دوتاكرده نمي شود زيرا مناقشه وجروبحث فنشانه عذاب است پيامبر(ص) مي فرمايند:"هريك ازشما به پروردگارش نزديك مي شود .بااو شانه بع شانه مي- گردد.سپس خداوند مي فرمايدآيا فلان وفلان كارراانجام داده اي؟مي گويدآري فلان كار رتانجام دادم سپس خدا مي فرمايدمن آنها را دردنيا برتوپوشاندموامروز نيز تورا مي آمرزم پس نامه اعمال نيكويش راتقديم مي كنداماكافران ومشركان رادرانظارعمومي چنين صدا مي زنند:اينها هماني هستند كه خداراتكذيب نمودند لعنت خداوندبرآنان باد"

نتيجه گيري :

باتوجه به مطالب ذكر شده در اين نوشتار مي توان گفت كه مسئله عدل الهي يكي از اصول بسيار مهم اعتقادي وكلامي است .عدل از اوصاف جماليه خداوند به شمارمي رود وگستره وسيعي را شامل مي شود.به نحوي كه رابطه بسيار مستقيمي با اعمال آدمي وپاداش وكيفر اخروي دارد واين پيوند آنجا روشن تر مي شود كه همگي درصحنه عدل خدا حاضر مي شوند وبه غير ازاعمال خويش چيز ديگري را مشاهده نمي كنند خدايي كه داراي صفات حكمت و عدالت است از ذره اي كارخيرو شر چشمپوشي نمي كند وباميزان قسط وعدل آنهارا مورد حسابرسي دقيق وهمه جانبه قرار مي دهدوحساب وكتاب نيكوكاران را از بدكاران جدا مي سازد وسرنوشت هركسي را طبق اعمالي كه در اين دنيا انجام داده رقم مي زند .

فهرست منابع

1- قرآن كريم ،ترجمه محمدمهدي فولادوند،چ3،دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامي،1418
2- امام علي (ع)،نهج البلاغه ،الشريف الرضي،ترجمه سيد جعفر شهيدي،انتشارات آموزش انقلاب اسلامي،شركت سهامي،چ2،1370
3- آمدي،عبدالواحد،غررالحكم ودررالكلم،بيروت،مؤسسه الاعلمي،1407
4- الطبرسي ،امين الاسلام،معجم البيان ،ج1،چ1،تهران،انتشارات ناصرخسرو،1365
5- عكاوي،انعام قوال،المعجم المفصل في علوم البلاغه،بيروت،دارالكتب العلميه،1996/1417
6- ابن منظور،لسان العرب،بيروت،داراحياء التراث العربي،ج11،1408
7- شيخ طوسي،المبسوط،چاپ المكتبه المرتضويه،ج7،
8- طباطبايي،محمدحسين،الميزان في تفسيرالقرآن،ج1،موسوي هنداني،انتسارات اسلامي،1363
9- فيض كاشاني،ملامحسن،تفسيرصافي،
10- راغب اصفهاني ،المفردات في غريب القرآن،چ مصر،1961/1381
11- دهخدا،علي اكبر،لغت نامه دهخدا،ج 36،تهران،1341
12- فهري،سيدابوالحسن ،فرهنگ المحبط،انتشارات يادواره كتاب،1380،ص501
13- دكتر معين،محمد،فرهنگ معين،انتشارات اميركبير،ج2،ص 2282
14- قرائتي،محسن،مجموعه درسهاي ازقران،قم،انتشارات در راه حق
15- مطهري ،مرتضي،العدل في الاسلام،دارالتعارف للمطبوعات
16-----------،عدل الهي ،انتشارات اسلامي ،چ اول،1361
17-----------،آشنايي باقرآن،ج6،صدرا،چ6 ،1381
18-----------،بيست گفتار، دفتر انتشارات اسلامي ،چ 7،
19- محمدي ري شهري،محمد،عدل درجهان بيني توحيدي،انتشارات ياسر،قم،چ 3
20- بلاغي ،صدرالدين ،عدالت وقضادراسلام ،تهران،اميركبير،چ اول
21- ميرباقري،سيدمحسن ،سيماي انسان مختار در قرآن، تهران ،انتشارات رايزن،چ اول،1378
22- جمعي از نويسندگان،مهارف اسلامي 2و1،تهران،انتشارات سمت،چ1،1367
23- حسيني بهشتي،آيت الله سيدمحمد،خدا از ديدگاه قرآن،انتشارات بقعه،چ2،1381
24-دفترتبليغات اسلامي حوزه علميه قم،مجله معارف اسلامي ،ش38،سال16، 1376
25- دانشنامه امام علي (ع)،
26- مجله نقدونظر،سال6،ش3و2،

پی نوشت ها:

1- مطهري،مرتضي،العدل في الاسلام (محاضرات في الدين والاجتماع)،دارالتعارف المطبوعات،ص6
1- مطهري،مرتضي،بيست گفتار،دفترانتشارات اسلامي،چ7،ص41
2- دانشنامه امام علي(ع)،ج7،ص74
3- نهج البلاغه ، خطبه 78
4- امام علي(ع)،غررالحكم و دررالكلم، ج6،بيروت،مؤسسه الاعلمي ،1407،ص86
5- همان ،ج 3 ،ص 205
6- همان ،ج 5 ،ص 355
7- مطهري ، پيشين ،ص7
8- دهخدا،علي اكبر، لغت نامه دهخدا ،ج 36 ،تهران ،1341،ص
9- ساعتچي ، محمد، فرهنگ فارسي-انگليسي نوين ،ج2،چ اول ،1370،ص 1148
10- فهري ،سيدابوالحسن ، فرهنگ المحيط ، انتشارات يادواره كتاب ، 1380،ص 501
1- راغب اصفهاني ، معجم مفردات الفاظ القران ،دارالكتب العربي ،ص 336
2- ابن منظور، لسان العرب ،نشر ادب الحوزه ،ج 11،ص 432
3- شيخ طوسي ، المبسوط، چاپ المكتبه المرتضويه ،ج 7 ،ص 217
4- طباطبايي ،محمد حسين ، الميزان في تفسير القرآن ،ج 1،ص 271
1- مجله نقد ونظر ،سال سوم ،ش 2و3 ،ص 9و8
2- فيض كاشاني ،ملامحسن ،تفسير صافي، ذيل آيه 7 ريا، سوره الرحمن
1- فصلت(41) / 46
2- يونس (10) / 44
3- غافر(40) / 31
4- آل عمران (3) / 108
5- سيد مرتضي ، امالي ،ج 1 ،ص 106
6- محمدي ري شهري ،محمد، عدل در جهان بيني توحيدي ،قم ،انتشارات ياسر،ص 94-89
1- طه (20) / 50
2- اعلي (87) / 3-2
3- تفسير صافي ،ج 2 ،ص 638.به نقل از كتاب آشنايي با قرآن تأليف شهيد مطهري ،انتشارات صدرا ،ج ،6 ص
4- انبياء(21) / 47
1- آل عمران(3) / 18
2- طبرسي ، معجم البيان،ج 1،ص 420 ؛عكاوي،انعام قوال،المعجم المفضل في علوم البلاغه ،بيروت،دارالكتب
العلميه،1996/1417
3- جاثيه (45) / 21
1- جاثيه (45) / 22
2- انبياء(21)/ 16
3- طباطبايي، محمدحسين ،الميزان ،ج11،ص321
4- نجم (53) / 31
1- ميرباقري،سيدمحسن،سيماي انسان مختار درقرآن،انتشارات رايزن،تهران،چاپ اول،1378،ص 34
2- كذبت قبلهم قوم نوح وعادوفرعون وذوالاوتادوثمودوقوم لوط واصحاب الايكه اولئك الاحزاب ان كل الاكذب الرسل فحق عقاب وماينظر هولاءالاصيحه واحده مالهامن فواق(ص / 15-12)
3- اعراف (7) / 96
4- دكترحسيني بهشتي،سيدمحمد،خداازديدگاه قرآن،ص 222
1- زلزله (99) / 8-1
2- فصلت (41) / 20-19
3- مجادله (58) /6
4- انبياء (21) / 47
5- مؤمنون (23) / 103-102
1- مثلا ممكن است گفته شودكه مرگ ونابودي مخلوقات خدا پس از آفرينش آنها با حكمت الهي وغايتمندي خلقت انسان سازگاري ندارد.
2- كهف (18) / 49
3- آل عمران (3) / 30
1- براي مطالعه بيشتر در زمينه عدل الهي درآثارفارسي مراجعه به كتاب عدل الهي اثر شهيدمطهري بسيار سودمند است
2- اين همان اصل برجسته وزنده اي است كه فلسفه وجودي يااگزيستانسياليسم سخت برآن تأكيد دارد وازآن به تقدم وجود انسان برماهيت او،اينكه ماهيت انسان ساخته وپرداخته خوداوست تعبير ميكند
3- طه (...) / 81
4- مزمل (...) / 13
5- انفال (..) / 52

مقالات مشابه

بهره مندان از اجر اخروي در رهيافت قرآني

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهپروین بهارزاده, مرضیه محصص

ثواب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدجعفر صادقی فدکی

عدل الهی و کارکردهای اجتماعی و فردی آن

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهجعفر عباسی

جزاي مضاعف در قرآن كريم

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدابراهیم سیدعلوی