تبليغات از ابزارهاي رايج براي انتقال فكر. فرهنگ و هر گونه پيامي به ديگران است. مكاتب فكري، فرهنگها و تمدن هاي مختلف از ديرباز كوشيدهاند با بهره گيري از شيوههاي گوناگون، پيامهاي مورد نظر خويش را به مخاطبان انتقال دهند. در قرآن كريم از شخصيتهاي ارجمندي سخن به ميان آمده است كه د رمسير اهداف بلنـد الاهـي و بسط و گستـرش فرهنگ دينـي از هيچ كوششـي دريغ نميكردهانـد. بدون شك، رفتار، گفتار و كردار اين شخصيتها ـكه عمدتاً در زمرهي پيامبران الاهي بودهاندـ ميتواند به عنوان اسوه و الگو، رهنماي همهي رهپويان حقيقت باشد.
نويسندهي محترم كوشيده است ضمن بيان اصول حاكم بر رفتارهاي تبليغي اين اسوهها، به استخراج شيوههاي تبليغي آنها بپردازد و آنگاه آن را با اصول و شيوههاي حاكم بر تبليغات در جهان امروز مقايسه كند و در پايان، ويژگيها و امتيازات روش تبليغ قرآني را برشمارد.
كليد واژهها: تبليغ، روشتبليغ، تبليغات جهاني، تبليغات استكباري، اسوه هاي قرآني، مبلغان اسوه، الگوهاي تبليغي.
يكي از راه هاي شناخت بهتر و عميق تر شيوه هاي تبليغ در قرآن. مقايسه ي آنها با روش هاي تبليغات در جهان امروز است. اين مقايسه مي تواند اعتبار. پويايي و اثربخشي شيوه هاي قرآني را بيش از پيش روشن كند و مبلغان امروز را در جهت گسترش ارزش هاي معنوي و الاهي ياري رساند.
در نوشتار حاضر. نخست به ذكر عناوين مهم ترين شيوه هاي تبليغ در قرآن ـ كه شخصيت هاي اسوه در دعوت خود از آن بهره جسته اند ـ پرداخته ايم و آنگاه شيوه هاي شناخته شده ي تبليغات د رعصر حاضر راـ كه از سوي رسانه ها و دستگاه هاي تبليغي اجرا مي شود ـ معرفي كرده ايم و سپس اصول حاكم بر شيوه هاي دو طرف را به مقايسه نهاده ايم و در پايان امتيازات تبليغ پيامبران و اولياي خدا را نسبت به تبليغات مادي گرايانه ي عصر حاضر برشمرده ايم.
پيامبران و اولياي الاهي كه در قرآن كريم به عنوان شخصيت هاي دعوت كننده به حق معرفي شده اند, با توجه به شرايط و مقتضيات زماني, مكاني و اجتماعـي, از روش هـا و شيوه هـاي گوناگونـي استفـاده مي كرده اند تا جايي كه از آيات قرآن نزديك به دويست و پنجاه شيوه قابل استنباط و استخراج است. در اين بخش, به معرفي مهم ترين شيوه ها كه عموماً به طور مشترك از سوي شخصيت هاي اسوه ي قرآني در دعوت مردم به دين حق مورد استفاده قرار گرفته است, مي پردازيم[1].
يادكرد اين نكته ضروري است كه اتخاذ اين شيوه ها در دوران انبيا و اوليا با توجه به امكانات و فضاهاي تبليغي آن دوران بوده و بديهي است كه با شيوه هاي كنوني تفاوت بسيار دارد. به طور مثال, اغلب برخوردهاي تبليغي شخصيت هاي قرآني در قالب شيوه هاي مستقيم و رخ به رخ ـ به صورت انفرادي و يا جمعي ـ بوده است, در حالي كه در نظام تبليغي كنوني, اين شيوه تنها بخش اندكي از حجم وسيع تبليغات را دربر مي گيرد.
اكنون به ذكر عنوان شيوه ها و شمار تكرار آنها در قرآن كريم مي پردازيم. اين شيوه ها عبارتند از:
2ـ1ـ استدلال و منطق متين (ده مورد).
2ـ2ـ نُصح و خير خواهي خالصانه (نه مورد).
2ـ3ـ بيان صريح عقايد (هشت مورد).
2ـ4ـ مهرباني و شفقت ورزي (هشت مورد)
2ـ5ـ يادآوري نعمت هاي الاهي (هشت مورد).
2ـ6ـ انذار و هشدار (شش مورد).
2ـ7ـ پاسخ آرام و نرمي و مدارا در برابر تهمت و خشونت (شش مورد).
2ـ8ـ عدم درخواست مزد (شش مورد).
2ـ9ـ هجرت براي يافتن عرصه هاي جديد دعوت (پنج مورد).
2ـ10ـ مقايسه (پنج مورد).
2ـ11ـ تشويق و ترغيب (پنج مورد).
2ـ12ـ مرحله بندي دعوت (چهار مورد).
2ـ13ـ استفاده از همه ي فرصت ها (چهار مورد).
2ـ14ـ اميد بخشي و پرهيز از يأس (چهار مورد)
2ـ15ـ جدال و مناظره ي نيكو (چهار مورد).
2ـ16ـ برائت از شرك و مشركان (چهار مورد).
برخي ديگر از شيوه هاي تبليغي كه بنا بر آيات قرآن و روايات معتبر در دستور كار چهره هاي قرآني بوده و در دامنه اي محدودتر مورد بهره برداري قرار گرفته است, بدين قرار است: 1) همراهي و مدارا با مخاطبان؛ 2) تبشيـر؛ 3) فعاليـت پنهانـي؛ 4) مبارزه ي عملـي با شـرك؛ 5) خطـاب توام با عقل و وجـدان (فطـرت)؛ 6) تحريك ايمان؛ 7) صبر و استقامت؛ 8) نظم و وقت شناسي؛ 9) دعوت به اصلاح اقتصادي؛ 10) خطابه و سخن وري؛ 11) وعظ و اندرز؛ 12) حكمت هاي ظريف و دقيق؛ 13) تكل به زبان هاي متعدد؛ 14) احقاق حق و داوري عادلانه؛ 15) آواز نيكو؛ 16) پيش تازي در خيرات؛ 17) توجه ويژه به خانواده؛ 18) تلاش براي دفع اتهام؛ 19) سپس گزاري دائم؛ 20) تاسيس كعبه, مساجد و مراكز تبيليغي؛ 21) اهتمام ويژه به نماز و زكات؛ 22) مهمان نوازي؛ 23) اقناع تدريجي؛ 24) تشكيل كادر اصلي و مركزي دعوت.
تنوع راه كارهاي زندگي و بهره برداري از امكانات پيچيده و گسترده ي مادي و رهيافت هاي تكنولوژي مدرن, موجب تنوع وسايل و ابزارها و شيوه اي تبليغ نيز شده است. اين تكنولوژي بات ورود خود, روش هاي سنتي تبليغ را به جرگه ي فراموشي كشانده است. در اينجا آنچه اهميت دارد شناخت عميق شيوه هاي امروزين تبليغات است كه بر تمام ابعاد زندگي انسان چنگ انداخته و حتي در حيات فردي و خانوادگي انسان نفوذ اجتناب ناپذير دارد.
روند تبليغات در جهان كنوني تحت تأثير پيدايش اين شيوه هاي جديد, چهره اي پيچيده و حساس پيدا كرده است, به طوري كه كارشناسان و متخصصان بيشماري پيرامون جزئي ترين مسايل آن به كاوش و بررسي مشغولند و با تقيقات و آزمايش هاي دامنه دار خود, فعاليت هاي تبليغي را هدايت مي كند , افزون بر اين سامانه هاي رايانه اي عظيم و پيشرفته اي نيز در اين امر مددكار آنها شده, با تكنولوژي مدرن خود به تسريع و تعميق و تنفيذ ترفندهاي تبليغاتي ياري مي رسانند. بايد توجه داشت كه مهم ترين مشخصه ي تبليغات در جهان امروز , جنبه ي غير ارزشي و الحادي آن است, كليه ي دستگاههاي تبليغاتي جهان در زير سيطره ي سردمداران كفر والحاد جهاني بوده و مروج مختلف مي باشند.
يكي از محققان در اين باره مي نويسد:
جريان حاكم بر جهان امروز يك جريان كفراندود و تك ساحتي است و معيارهاي ارزشي حاكم بر روابط و معادلات بين المللي متناسب با ماهيتتك ساختي همين جريان جهاني است؛ يعني معيارهاي غير الحادي و نظام ارزشي فراخاكي و ماوراي مادي هيچ گونه حاكميتي ب جهان امروز ندارد[2].
با عنايت به مطالب فوق, شيوه ها و راه كارهاي اصلي و پركاربرد تبليغات در جهان امروز را به اختصار از نظر مي گذرانيم:
در اين شيوه موضوع يا پيام تبليغي بدون پيرايه هي گوناگون و به دور از صحنه سازي و به كارگيري ابزارهاي مختلف, به طرزي ساده و روشن عرضه مي شود. تبليغ رخ به رخ و انفرادي معمولاً از اين نوع مي باشد. به بياني ديگر مي توان گفت:
در اين روش, پيامي بخصوص از سوي عامل نشر پيام به سوي گيرنده در جريان است و به طور متقابل با توجه به جريان اين معلومات, از سوي پيام گيرنده نيز اطلاعات و عكس العمل هايي به طرف پيام ده8نده جريان مي يابد[3].
متاسفانه از اين شيوه در سطحي بسيار اندك استفاده مي شود, چراكه بيشتر تاكتيك هاي تبليغي در جهان امروز خالي از اغراض و هدف هاي خاص سياسي و غيره نمي باشد.
هرچند درتبليغات امروزي, توجه چنداني به منطق عقلاني و استدلال متين نمي شود, اما به لحاظ اينكه خالي بودن تبليغ از تعقل و تفكر باعث بي رغبتي و بي توجهي مخاطبان خواهد گرديد, در مواردي شاهد استدلال و برهان ني هستيم. اين نوع تبليغ سبب رشد جامعه و ارتقاي سطح فرهنگ ملي مي شود. استفاده از اين شيوه در تبليغات ديني, سياسي, اقتصادي و فرهنگي بسيار ارزنده و پسنديده است, چراكه مهم ترين وظيفه ي دشتگاه هاي تبليغي , بيان حقايق و اقامه ي برهان واستدلال براي اقناع مخاطبان مي باشد.
البته تفكيك استدلال واقعي از تظاهر به استدلال, نكته اي بس با هميت است كه بايستي در مورد اقدامات تبليغي ـ استدلالي غربيان با دقت بيشتر صورت پذيرد؛ چه اينكه بسياري از كتب, مقالات و برنامه هاي تبليغاتي عرضه شده از سوي غربيان با ظاهري استدلالي اما بدون محتواي مستدل عرضه مي شوند كه در جاي خود قابل بررسي است.
بيشتر تبليغات استدلالي در نظام تبليغي غرب, در واقع شبه استدلال است. در اين روش, مبلغ يا دستگاه تبليغي براي فريب افكار عمومي در جهت هدف هاي خويش مجموعه اي از ترفندهاي موثر را به كار مي گيرد و با ايجاد تصويري از يك بيان و نطق استدلالي, مخاطب را به قبول پيام وادار مي سازد. كتاب ها و مقاله هايي كه با ظاهر مستدل و مستند و با پاورقي ها و استنادهاي مكرر, اما به دور از حقايق علمي نشر مي يابد, نمونه هاي اين نوع تبليغ به شمار مي روند. برخي از ترفندهايي كه در اين شيوه مورد استفاده قرار مي گيرند, عبارتند از: فضا سازي, استناد مجازي, استناد مكرر, نام گذاري معكوس, تظاهر به دقت نظر و غيره[4].
در برخي موارد, پيام تبليغي چنان وسيع با اهميت و داراي تازگي است كه نمي توان در يك مرحله به ابلاغ آن همت گماشت, لذا بايستي جامعه را براي پذيرش آن آماده ساخت. همچنين در جايي كه تبليغ متضمن بازداشتن مخاطبان از عادتي ديرين است, نمي توان يكباره پيام را عرضه نمود, بلكه بايد با زمينه سازي منتظر ماند تا زمان طرح و تثبيت پيام فراهم شود. (مبلغان غرب در كشورهاي جهان سوم, از اين شيوه بالاترين بهره را براي نشر فرهنگ مبتذل غربي گرفته و با طرح هاي مرحله اي و برنامه اي تدريجي به اهداف پليدشان دست يافته اند[5]).
همچنين دستگاه هاي تبليغاتي غرب, پس از انقلاب اسلامي همواره از اين شيوه در جهت القاي موضوع خود عليه انقلاب درسطح جهان وحتي در داخل كشور استفاده كرده, سعي نموده اند تا محورهاي درون غيبي چون نقض حقوق بشر در ايران, دخالت در اقدامات تروريستي در جهان انزواي سياس جمهوري اسلامي و ده ها مورد ديگر را به ذهان جهانيان تزريق نمايند.
يكي از رايج ترين شيوه هاي تبليغات سياسي ـ فرهنگي و تجاري غربي اين است كه با توجه به بازتاب هاي شرطي, پيام تبليغي را به يك عامل نامربوط, مشروط مي سازند. به طور مثال مربوط دانستن سطح دانش به نوع پوشش و ظاهر افراد در كشورهايي كه مورد تهاجم فرهنگي غرب قرار دارند, از موارد كاربرد اين روش است. مبلغان استكبار, براي تغيير آداب و مسخ فرهنگ جهان سوم بهره هاي فراواني از اين روش مي گيرند و موجب از خود باختگي آنان مي شوند. نمونه ي ديگر, ملازم شمردن دين و خرافه پرستي است كه در تبليغات غربي برآن پافشاري مي شود تا با شرطي كردن مردم نسبت به خرافه, آنها را از امور ديني بيزار نمايند و هرچه رنگ ديني دارد با خرافه يكسان پنداشته شود[6].
اين شيوه قرابت و شباهتي با روش استدلالي دارد, با اين تفاوت كه در اينجا تاكيد بر نفي و محكوم كردن پيام هاي رقيب است. در اين روش كه در فعاليت هاي تبليغي سابقه ي طولاني دارد , نفي كليه ي پيام ها و خنثي نمودن شيوه ها و ترفندهاي طرف مقابل, زمينه ساز اثبات پيام مطلوب بوده و در جايي به كار مي رود كه دلايل و برهان هاي كافي براي اثبات اعتقاد و پيام اصلي مبلغ در دسترس نمي باشد, در نتيجه او از راه غيرمستقيم سعي در القاي آن پيام مي نمايد. (اين روش به طور كلي ناستوده و نامشروع نيست؛ زيرا اگر با روش استدلالي آميخته و تابع حقيقت و واقعيت باشد, تركيب معقول و قابل استفاده اي حاصل مي شود كه ماهيت ارشادي دارد[7]), اما امروزه درتبليغات جهاني از اين شيوه تنها براي كم رنگ كردن انديشه هاي انقلابي, اسلامي و نوگرايانه در صحنه ي بين المللي و نيز در جهت گسترشش فرهنگ غربي استفاده مي شود.
3ـ7ـ دعايه و جنگ رواني
اين دو اصطلاح را مي توان با تعريفي مشابه, تبيين نمود, چراكه "دعايه" نوعي تبليغات با شيوه ي تحريك احساسات و سوق دادن روحيه ها به جهتي خاص و به كارگيري سخنان راست و دروغ و شايعه و ديگر شيوه هاي خلاف واقع است كه همين مفاهيم در جنگ رواني نيز مورد توجه قرار مي گيرد. جنگ رواني را چنين تعريف كرده اند:
جنگ رواني, استخدام طرح هاي تبليغي و غير تبليغي به منظور تأثير بر آرا و احساسات و موضع گيري ها و رفتارهاي گروه هاي دشمن, بي طرف و يا دوست است كه به اهداف ملي كمك برساند[8].
در اين شيوه در كنار عمليات نظامي, از هر گونه ابزار سياسي, فرهنگي, اطلاعاتي و اقتصادي در جهت تضعيف روحيه ي مخاطبان و تثبيت پيام هاي مورد نظر, بهره گيري مي شود. روش هاي مقطعي كه در اين راستا به عمل مي آيد عبارتند از: روش تكرار, طنز و فكاهي, تظاهر به اعتقادات ديني به منظور خلع سلاح طرف مقابل, دروغ و تهمت, مظلوم نمايي, شعارهاي توخالي و پرطمطراق , وحشت آفريني, شايعه پراكني و وعده هاي پوچ و گمراه كننده[9].
در برنامه هاي تبليغي مستقيم, چه انفرادي و چه گروهي, روش طرح ناگهاني و القاي پيام در كوتاه ترين مدت جايگاه ويژه اي يافتهاست. به منظور تبليغات آني و اثرگذاري هاي سريع و بهره جويي از فرصت هاي كوتاه و طلايي به ويژه از طريق تلويزيون و سينما (رسانه هاي ديداري) اين روش به طور وسيع كاربرد دارد. قطع فيلم سينمايي و يا برنامه اي ويژه براي اعلام خبري حساس و يا پخش آگهي يك كالا و پيام بازرگاني در لابه لاي پخش برنامه هاي پربيننده, مانند برنامه هاي جوانان, مسابقه ي هيجاني فوتبال, نمونه هايي از اتخاذ اين شيوه مي باشند.
در پيشرفته ترين شكل اتخاذ اين شيوه , پيام فرهنگي يا آگهي تجاري آنچنان سريع و شتابان ارائه مي شود كه بيننده تنها فرصت دريافت آن را در حافظه خود مي يابد, به طوري كه حتي در زمان پخش, امكان فهم كامل و تحليل پيام را پيدا نمي كند, اما به طور طبيعي پس از پايان برنامه, پيام ذخيره شده در ذهن به تدريج تحليل شده تأثير خود را بر جاي مي نهد.
يكي از ترفندهاي پركاربرد تبليغات غربي, جوسازي مثبت يا منفي درباره ي موضوع هاي مورد نظر, به ويژه در عرصه ي سياسي و اجتماعي است. در اين مسير مجموعه اي از شيوه هاي متفاوت به طور هماهنگ بهره برداري مي شود تا هدفي خاص تامين گردد. منظور از اين اصطلاح آن است كه دستگاه هاي تبليغاتي به منظور القاي يك پيام ـ كه معمولاً دروغ و يا آميخته به دروغ است ـ از راه هي مختلف سمعي, بصري, مطبوعاتي, سينمايي و ... ذهن مخاطب را در محاصره ي شديد پيام هاي مكرر و مشابه قرار داده و او را به پذيرفتن اجمالي موضوع قانع مي سازند. نمونه هاي متعدد اين شيوه را در برخورد هماهنگ عوامل استكبار با انقلاب اسلامي از طريق راديو, تلويزيون, سينما, روزنامه ها, مجله ها و خبر گزاري ها شاهديم؛ از جمله نسبت تروريسم و اتهام دخالت جمهوري اسلامي در انفجارها يا هواپيما ربايي هايي كه در برخي كشورها رخ داده است.
نكته ي قابل توجه در اين جاست كه هرچند, دراين گونه حركت هاي ناجوانمردانه تبليغاتي, پس از مدتي آفتاب حقيقت از پس ابرهاي تهمت و جوسازي آشكار و حقانيت جمهوري اسلامي در مواضع خود ثابت و دروغ پردازان دستگاه تبليغي غرب رسوا مي گردند, اما استكبار در خلال اين جريان و در اين مدت به حداقل اهداف خود يعني پر شدن اذهان از امكان دخالت ايران در اين گونه موارد و تلقين اين تصور به افكار عمومي دست يافته است. افزون بر اين, آنان حتي در هنگام رسوايي, سعي درگسترش جوسازي خود دارند و تا آن زمان كه مجبور به اعتراف نشوند, حتي از اشاره اي به برائت طرف مقابل طفره مي روند.
يكي از روش هاي رساندن پيام تبليغي به مخاطب و اقناع او تكرار پيام است. اگر موضوع عقلاني و داراي نكته هاي ظريف باشد, در هر ترار, نكات جديدي از آن بر مخاطب مكشوف مي گردد و چنانچه موضوع, ارشادي و خطابي باشد, تكرار آن در قانع شدن مخاطب و عمل به توصيه ها موثر است. در اثرگذاري تكرار, تفاوتي ميان پيام درست و نادرست و صدق و كذب نيست, حتي گفته اند: (اكذب ثم اكذب ثمَّ اكذب حتي يصدِّقك النّاسُ) اين ضرب المثل بيانگر اين واقعيت است كه حتي دروغ را مي توان با تكرار به افكار عمومي تلقين كرد, چنانچه در تبليغات غربي امروزه مرسوم است[10].
در تبليغات امروزي نقش ستاره هاي سينمايي ـ به ويژه زنان ـ و قهرمانان ورزشي بسيار برجسته و ممتاز است. البته بهره براري هايي كه از اين عناصر به عمل مي آيد, از حد يك كالاي اقتصادي بيشتر نيست. استفاده ي هدف دار از شهرت و جاذبه ي يك قهرمان ورزشي بدون درنظر گرفتن شخصيت انساني و والاي او, بدترين نوع سو’ استفاده است. همچنين در مورد زنان زيباروي و ستاره هاي سينما كه همواره درخدمت منابع قدرت هاي سياس و اقتصادي يعني زر و زور حاكم مي باشند؛ به طوري كه اگر اين عناصر از گردونه ي تبليغات جهان امروز جدا شوند, چيز قابل توجهي از آن برجاي نمي ماند. يكي از نويسندگان در اين باره مي گويد:
استفاده از همين جاذبه ي رهبري قهرمانان و ميل به پيروي و تقليد از آنان است كه موجب شده است سينما گران, نخست قهرماناني بيافرينند, وسايل شهرت و محبوبيت آنان را فراهم آورند و سپس از وجود آنان سوداگرانه بهره مند گردند[11].
از جمله شيوه هاي موثر دستگاه هاي تبليغاتي امروز جهان كه مخاطبان را بدون كمترين تأثير پذيري از خرد و منطق سليم به پذيرش ايده هاي خود وا مي دارد, القا است كه داراي پيچيدگي و اقسام متعددي مي باشد. در اين شيوه, تصور و ذهنيت مردم نسبت به واقعيت هاي اجتماعي بر اساس هدف هاي ويژه ي سياسي يا اقتصادي يا فرهنگي دستخوش دگرگوني مي شود. تبليغات القايي, اعتقادات و ذهنيت هاي تازه اي در جامعه پديد مي آورد كه بر خلاف اعتقادات قبلي است. القا داراي عناصري است كه عبارتند از : محور القا (مثل تعارض حجاب زن با فعاليت اجتماعي او!) محمل القا (دلايل توجيه محور القا), سوژه ي القا 0حوادث و جريان هايي كه بهانه ي طرح محور القا مي شوند).
مهمتر از همه, محور القا است كه رد حقيقت هدفي است كه القاگر براي تلقين به جامعه برگزيده است. تبليغ القايي را مي توان در برابر تبليغ ارشادي دانست, چون در القا, طرح واقعيت ملاك نيست ولي در ارشاد مطابقت با واقعيت ضرورت تام دارد[12].
در مورد القا اين نكته نيز اهميت دارد كه القاگر خود را در موقع قدرت و حاكميت قرار نمي دهد و به اين وسيله پيوند عاطفي با مخاطب برقرار مي سازد ضمن آنكه هيچ ادعاي آشكاري نكرده است تا مردم با پي بردن به بي اساس بودن آن, ماهيت و هدف اصلي او را كشف كنند.
در تبليغات جهان امروز به جاي خصلت أزاد انديشي و أزادمنشي, تظاهر به أن مشاهده مي شود؛ بدين ترتيب كه در خلال خبرها, تحليل ها و برنامه هي تبليغاتي سعي مي كنند نوعي بي طرفي و أزاد انديشي را به نمايش بگذارند, ضمن أنكه با دقت توجه دارند كه أنچه در نهايت فهميده مي شود متناسب با سياست هاي از پيش تعيين شده باشد. در كتاب (پژوهشي در تبليغ) أمده است:
در نظام هاي ليبراليستي و غربي گرچه از أزادي تبليغ و انتخاب و ارزش نهادن به عقايد و أراي عمومي و انديشه ها صحبت مي شود, اما از سوي ديگر با به كارگيري انواع شيوه ا و ترفندها و روانشناسي ها و تلقين ها و القائات, ذهنيت جامعه و افكار عمومي را به گونه اي مي سازد كه مكانيسم و انتخاب مردم در همان راستا قرار گيرد كه نظام حاكم مي خواهد[13].
از أنجا كه مقايسه ي تك تك شيوه هاي تبليغي اسوه ي قرآني با شيوه هاي تبليغ در جهان امروز, كاري دشوار بلكه ناممكن است. ابتدا اصول حاكم بر شيوه هاي هر يك از دو مكتب تبليغي را مرور كرده, سپس به مقايسه ي آنها مي پردازيم.
مهم ترين ويژگي تبليغات مدرن كه در تمام شيوه هاي آن رسوخ كرده است عدم التزام به حقيقت و واقعيت است, به طوري كه اين موضوع حتي در تعريف تبليغات در فرهنگ غربي نيز ملحوظ مي باشد. اتوكلاين برگ, متخصص روان شناسي اجتماعي مي نويسد:
درست است كه لغت پروپا گاندا در اصل, كلمه ي احترام آميزي بوده است, اما امروزه معناي ناپسندي از آن مستفاد مي شود. تبليغات به معناي دخل و تصرف درعقايد به منظورهاي معيني است. در آمريكا معمولاً تبليغات را از تربيت تفكيك مي كنند, به اين علت موضوع تربيت حقيقت است و حال آنكه درتبليغات, حقيقت و عدم حقيقت تفاوتي ندارد[14].
همين موضوع است كه تبليغات امروزي را به كلي از آموزش دور مي سازد چراكه تبليغ واقعي نوعي رون آموزشي به شمار مي رود. نويسنده ي كتاب زمينه ي جامعه شناسي كار آوازه گر را چنين ترسيم مي كند:
آوازه گر به وسيله ي آميختن حقيقت با دروغ, نمودها را به صورتي جلوه مي دهد كه باعث تمكين مردم به خواست هاي او مي شو[15].
نويسنده ي مباني تبليغ نيز چنين مي گويد:
در جهان امروز كه تحت تأثير معيارهاي تبليغي غرب عمل مي شود, تلاش براي ايجاد تغييرات مطلوب در افكار عمومي و لو با تحريك حساسيت هاي جنسي و تحريف وقايع اجتماعي و حقايق تاريخي و انحراف افكار عمومي از مسايل حياتي جامعه ي بشري, اگر منجر به تحقيق اهداف مشخص گردد, يك اقدام موفق تبليغي به شمار مي آيد[16].
در تبليغات جهاني وسايل و ابزارها و شيوه هاي نامشروع در كنار شيوه ها و ابزارهاي مشروع مورد بهره برداري قرار مي گيرد و دست اندركاران تبليغات التزام و تعهدي در اين زمينه ندارند. در دايره المعارف كاليرز, ذيل واژه ي پروپاگاندا آمده است:
در يك مفهوم دقيق, تبليغات نسبت به ارزش ها حالت بي طرفانه دارد. محتواي تبليغات مي تواند درست يا غلط, دمكراتيك يا غيردمكراتيك, منطقي يا غير منطقي باشدو. به همين ترتيب اين مفهوم نسبت به روش هاي مختلف انتشار افكار نيز خنثي است[17].
در تبليغات كنوني به ويژه نوع غرب اهداف, توجيه گر وسايلند:
از ديدگاه غرب, تبليغات بايد در افكار عمومي تغييرات مناسب را به نفع هدف هاي تعيين شده ي اقتصادي و سياسي و نظامي به وجود آورد, بدون اينكه جامعه از صحت و ضرورت و اصالت اين تغييرات آگاهي يابد؛ يعني د رحقيقت نوعي غفلت آفريني در ذات تبليغات امپرياليستي و غربي همواره وجود دارد,در حالي كه از ديدگاه اسلام, تعريف تبليغات جز ابلاغ و رساندن پيام نيست[18].
همچنين در مورد تبليغات ميسيونري مسيحيت گفتهاند:
هر عنوان و شسوژه اي مي تواند ابزار پيشبرد اهداف سازمان ميسيونري باشد. ميسيونرهاي مسيحي در هر محيط و شرايطي قرار گيرند, خود را با آن منطبق ساخته و زمينه اي براي تبليغات فراهم مي كنند. در سال هاي اخير, مسيحيت با ماركسيسم هم پيوندي برقرار كرده و الاهيات رهايي بخش را به عنوان مسيحيت انقلاب مطرح ساخته است[19].
دستگاه هاي تبليغاتي امروزي, اعم از رسانه هاي جمعي و محافل م مجامع تبليغي عموماً در خدمت منافع استكباري قرار داشته و بر اين اساس, در برخورد با دين, خداباوري و معنويت از در بي اعتنايي و حتي گاهي ستيز و مقابله در آمده اند. بسياري از دستگاه هاي تبليغي در جهان امروز زير سلطه و مالكيت يهوديان اداره مي شوند و يكي از تشكل هاي آنان, جمعيت فراماسونري است كه با سازماندهي مخفي تشكيلات سري همواره درحال تخريب و فتنه انگيزي در كشورهاي مختلف بوده اند. يكي از نويسندگان مي گويد:
هدف نهايي فراماسونرها تاسيس يك جمهوري لائيك جهاني است و به اين مطلب در نشست جهاني خود كه در سال 1900 د رپاريس منعقد شد, تصريح كرده اند[20].
بخشي از بيانيه ي آنان چنين است:
ما به پيروزي بر دينداران و معبد مذهبي اكتفا نمي كنيم, بلكه مقصد اصلي نابود كردن دين از صحنه ي وجود است[21].
صهيونيست ها جبهه ي ديگري را تشكيل مي دهند كه بيشترين اهتمامشان بر تسخير شبكه هاي ارتباطات و اطلاعات و تبليغات جهاني است. آنها سعي دارند از راه هاي گوناگون مردم را از دينشان خارج ساخته و يا مردد و بي تفاوت گردانند و در نهايت به زير سلطه ي خود درآورند[22].
شايد مهم ترين جلوه ي يكسو نگري تبليغات امروزي توجه صرف به امور دنيوي و كناره گيري و پرهيز از عنايت به موضوعات اخروي باشد كه اين خود نواقص بسياري رادر پاسخ گويي نيازهاي همه جانبه ي بشر رقم مي زند. چنانكه اين تبليغات پرحجم و هزار لايه باعث سرخوردگي و زدگي انسان در برخي جنبه هاي زندگي مادي نيز شده است و او را به جست و جوي چشم اندازهاي حيات بخش ديگر واداشته است.
يكي از آثار عدم پايبندي كارگزاران تبليغ در جهان امروز به حقيقت, عدم هماهنگي گفتار و كردار آنها است. چه بسيار وعده ها و خبرها و پيش بيني ها و تحليل ها از سوي شبكه هاي تبليغي جهان به روي انتن ها مي رود, اما بهره اي از واقعيت ندارد و حتي گاه خود فرستندگان اين پيام ها به صحت آنها باور ندارد. تاسف برانگيزتر آنكه, به آنچه اعلام مي كنند خود عامل و پاي بند نمي باشند. در موارد بسياري شاهديم كه يك رسانه, رسانه هاي ديگر را به سانسور و منع آزادي ها متهم مي كند, اما خود نيز د رشرايط مشابه همان گونه عمل مي كند.
د رتبليغات فرهنگي و تجاري, همواره از عناصري استفاده مي شود كه هوا و هوس هاي نفساني انسان را بر مي انگيزد؛ چه اينكه انسان غرق د رشهوت, مخرات و لذات مادي هرگز از هوشياري كامل برخوردار نبوده و از مسايل حياتي خويش غافل مي ماند و اين بهترين فرصت براي ارباب تبليغات امروزي است تا از طريق چنين مخاطباني اهداف خود را تحقق بخشند.
دامنه و وسعت تبليغات امروزي به حدي است كه هيچ فرد و قشر و گروهي ازآحاد جوامع از تيررس آن به دور نيست, در خانه و مدرسه, كوچه و خيابان, كارخانه و كارگاه, شهر و روستا و همه جا پيام هاي ترويج به طور پي در پي ذهن انسان ه را به خود مشغول مي دارد و تحت تأثير قرار مي دهد؛ به عنوان نمونه به وضعيت تبليغات در آفريقا كه در پايين ترين سطح فرهنگي قرار داد, توجه كنيد:
هم اكنون درآفريقا 149/14 ميسيونر (مبلغ) مسيحي به فعاليت مشغولند و 671/16 مدرسه عالي و 500 مدرسه مذهبي و 600 بيمارستا و 120 اردوگاه آوارگان و 511 درمانگاه به منظور ترويج مسيحيت فعاليت دارند. هم اكنون 160 ايستگاه راديويي در آفريقا به تبيلغ مسيحيت مي پردازند[23].
در برخي كشورهاي غربي, در حال حاضر, براي هر 100 نفر 60 نسخه روزنامه وجود دارد[24]. روزنامه ها و مجله هاي با شمارگان چند ميليوني به چاپ مي رسدو شمار مخاطبان خبرگزري ها به بيش از ميليارد بالغ مي شود.
عموم شيوه هاي امروزي تبليغات با استفاده ي وسيع از فناوري پيشرفته و وسايل مدرن صورت مي گيرد كه كار انتقال پيام و تأثير گذاري بر مخاطبان را آسان تر از گذشته نموده است. شبكه هاي راديو و تلويزيون در دهه هاي اخير گسترش شگفت انگيزي پيدا كرده و صنعت مطبوعات تحول چشم گيري يافته است. مهم ترين تحول در اين راستا, فرستادن ماهواره هاي فضايي به مدار كره ي زمين بوده كه تسهيلات گسترده اي براي تسريع تبادل اطلاعات و ارائه ي تبليغات به وجود آورد و در واقع, شبكه امپرياليسم خبري و تبليغي را دامنه و برد جهاني بخشيد.
روح حاكم بر شيوه هاي هدايتي انبيا و اوليا نيز داراي ويژگي هايي است كه بررسي آنها مي تواند در تمييز و تفكيك تبليغ ديني از تبليغ دنيوي راه گشا باشد. مهم ترين اين ويژگي ها مواردي است كه در پي مي آيد:
رعايت قواعد و حكام شرعي نخستين و اساسي ترين اصل حاكم ب تبليغ قرآني است. اين تعهد والتزام به معناي آن است كه مبلغ در تمام گام هاي تبليغي خود, خدا محور و قانونمند به پيش مي رود؛ محتواي دعوتش حقيقت ها و آيات و براهين است و ابزارها و شيوه هيش, اخلاقي, مشروع و تامين كننده ي رضايت باري تعالي. در اين زمينه, سفارش هاي قرآني شنيدني است:
در حقيقت, خدا به دادگري و نيكوكاري و بخشش به خويشاوندان فرمان مي دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مي دارد. به شما اندرز مي دهد, باشد كه پند گيريد.[نحل (16),90]
و چون (به داوري يا شهادت) سخن گوييد, دادگري كنيد, هرچند درباره ي خويشاوند باشد و به پيمان خدا وفا كنيد. اين است آنچه خداوند شما را به آن سفارش كرده است, باشد كه پند گيريد [انعام (6), 152].
مطالعه ي روش تبليغ اسوه هاي قرآني, حاكميت اين اصل را بر دعوتشان , به روشني ثابت مي كند. آنها درمسير دعوت, از حكمي اخلاقي يا قاعده اي عملي غفلت نورزيده اند.
بر اساس اين اصل, با توجه به شرايط زماني و مكاني و احوال مخاطبان, شيوه هاي مناسب و درخور, شناسايي و اتخاذ شده است. بي شك, رمز موفقيت دعوت هاي قرآني نيز علاوه بر داشتن صبغه ي الاهي, رعايت اين قاعده ي اساسي مي باشد, چراكه در تربيت, ارشاد و هرگونه روند هدايتي ديگر, شناخت و درك عميق شرايط مخاطبان و احوال زماني و زميني, راخه وصول به هدف را هموار مي سازد. مفهوم اصل حكمت در اتخاذ شيوه ها همين است. دستور صريح قرآن, همگان را به رعايت حكمت به عنوان شيوه يا ابزار يا محتواي اصلي دعوت فرا مي خواند:
با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگ دعوت كن. [نحل (16), 125]
نويسنده ي المنهج الحركي در اين باره مي گويد:
حكمت مستلزم آگاهي داشتن از شرايط و امكانات و حقايق امور است.
حكمت اصلي است اساسي در دعوت به خدا, در مجادله, مناظره, موعظه ي حسنه, ترسيم طرح ها و تعيين شيوه ها و رعايت احساسات مردم و آداب و عقايد آنها[25].
نگاهي به عوامل و اسباب تنوع و تغير شيوه هاي رسول اكرم (ص) و ساير پيامبران كه بر اساس گوناگوني شرايط و احوال مخاطبان اتخاذ شده, گوياي اين اصل اساسي است.
تبليغ د رقلمرو قرأن با حقيقت پيوندي مستحكم دارد و هيچگاه از أن تخطي نمي نمايد. در اين راستا , به رغم بزرگ نمايي هاي مرسوم در تبليغات دستگاه هاي استكباري در همه ي دوران ها, مبلغان قرأني در بيان حقايق راه مبالغه واغراق را در پيش نگرفته و مرزهاي راستي را به نيكي پاس داشته اند.
تبليغ در اسلام به معني رسانيدن پيام الاهي است, با تكيه بر شناخت حقيقت وارائه واقعيت و استفاده از زمينه هاي فطري, عقلي و عملي و دميدن روح ايمان و تعبد وتسليم و ايجاد شور و شوق در مخاطب, با رعايت اصل أزادي در انتخاب[26].
برخلاف تبليغات امروزي كه تنها پاسخگوي بخشي از نيازهاي دنيوي انسان است, شيوه هاي تبليغ انبيايي همواره تمام نيازها, ابعاد و گرايش هاي بشر را مورد توجه قرار داده است؛ نيازهاي جسمس, روحي, مادي, معنوي, دنيوي و اخروي, فردي, خانوادگي و اجتماعي و ... اين ويژگي را كه از اصل فطرت مداري تبليغ قرأني نشات مي گيرد, در تنوع شيوه هاي تبليغ قرآني شاهديم, براي مثال:
ـ نوح ضمن يادآوري نعمت هاي الاهي به اصلاح عقيده ي جامعه بيشتر مي انديشند.
ـ لوط در عين همراهي و پيروي دعوت ابراهيم, به علاج بيماري هاي اخلاقي قومش توجه ويژه دارد.
ـ شعيب د ركنار دعوت به توحيد, تاكيد بيشتري بر اصلاح روابط اقتصادي جامعه مي ورزد.
ـ موسي ضمن مبارزه ي جدي با استكبار, در راه علاج بيماري خودباختگي, بي وفايي و بهانه جويي بني اسرائيل تلاش مي كند.
ـ ابراهيم در راه بسط توحيد, هم سعي در گسترش فضاهاي توحيد و مظاهر ياد خدا دارد و هم با مشركان مناظره اي تماشايي برگزار مي كند.
ـ ذوالقرنين به فراخور نياز مردم, اصلاح امور اجتماعي و تقويت قدرت دفاعي كشور را مدنظر قرار مي دهد.
در شيوه هاي قرآني, از انجا كه انگيزه ي ايماني مهم ترين عامل تلاش آنها است, پيش تزي و اهتمام جدي مبلغان بسيار چشم گير مي باشد. مبلغ قرآني, عقب ماندن از حركت توده ي مخاطبان را بزرگ ترين ضد تبليغ مي شمرد و بدين جهت, همواره خود پيش از ديگران به محتوا و مفاد دعوت خويش عمل مي كند و پاي بن خويش را به تاليم دعوت ابراز مي دارد.
با يان پيش تازي در عمل, همچنين مطابقت تام گفتار و كردار مبلغ ثابت مي شود كه خود عامل ديگري در اثر بخشي دعوت خواهد بود. لذاا اسوه هاي قرآن درپي هر شعر و آموزه اي , پيش از همگان به پياده كردن آن كمر همت بستهاند, چراكه:
اگر هدف از گفتر,. صرفاً يك تمرين لساني و عملاً فاقد پشتوانه ي كرداري باشد, در حقيقت مبلغ روي يك پل يخي در آفتاب سوزان ايستاده است و با آب شدن پل به قعر دره ي ناكامي سقوط خواهد كرد[27].
بدين سبب است كه پيامبر پس از تحريم ربا در آيات الاهي, نخست رباي عمويش (عباس) را وامي گذارد و مي فرمايد: (اوّل رِباً اَضَعُه ربا عَمِّي العَباس)[28].
فطرت انساني مهم ترين زير ساخت شخصيت آدمي و سنگ بناي هرگونه تربيت است كه بدون توجه عميق و رعايت مقتضيات آن, هرگز روند تربيت و تبليغ ره به مقصود نمي سپرد. اين فطرت مداري موجب آن است كه اسوه هاي قرآن با همه ي طبقات بشري و سطوح جامعه ارتباطي صميمي و روان پيدا كنند و پيام و حياني خويش را ب گوش دلشان برسانند. علي (ع) يكي از اهداف بعثت انبيا را زمينه سازي تحقق ميثاق فطري آدمي با خداوند مي داند, درانجا كه مي فرمايد:
پس در ميان انسان ه, رسولان و پيامبران را پي در پي برانگيخت تا از آنان اداي پيمان فطري با خدا را بخواهد ... و گنجينه هاي خرد ايشن ر آشكار سازند[29].
با بررسي و بازيابي اصول سايه گستر بر شيوه هاي تبليغ قرآني و امروزي, مقايسه ي شيوه ها دراين دو مكتب با سهولت بيشتري انجام مي پذيرد, چراكه يك مطالعه ي تطبيقي در اين اصول و ويژگي ها, ضمن بيان تقابل ميان ويژگي هاي دو مكتب تبليغي, نزديك ترين و هماهنگ ترين مكتب با فطرت انساني نيز نشان مي دهد. اينك مقايسه را در چند بخش مي آوريم:
5ـ1ـ در تبليغ قرآني اصولي چون (تعهد به اخلاق و ارزش ÷ا) و (واقع نمايي و پرهيز از مبالغه) بر تمام شيوه هاي تبليغي سايه افكنده است (به عنوان نمونه در شيوه هاي برخورد استدلالي, بيان صريح عقايد, پاسخ آرام در برابر تهمت و خشونت, مناظره و جدال نيكو, مبارزه با خرافه ها و سنت هاي غلط), در حالي كه در تبليغ امروزي, با عدم التزام به مشروعيت ابزارها و شيوه ها مواجه هستيم كه در بسياري موارد منجر به بهره برداري از وسيله هاي نامشروع و شيوه هي غير انساني مي گردد (بخصوص در شيوه هاي : شبه استدلال, تظاهر به آزاد منشي, روش شزطي و تداعي معاني, روش جوسازي, سوءاستفاده از جهل, طمع و هوس انسان و ترويج شايعه).
5ـ2ـ در تبليغ انبيايي, تمام شيوه ها بر اساس اصل اساسي حكمت به كار مي رود كه داراي مفهومي بس والاست و از انحراف روش ها از مسير حق و صلاح پيش گيري مي كند (به عنوان نمونه در شيوه هاي انداز, مقايسه, هجرت, استفاده از همه يفرصت ها, مرحله بندي دعوت, تعيين كادر مركزي دعوت, دعوت پنهان), د رحالي كه درتبليغ امروزي, محوريت هوا و هوس در بيشتر شيوه ها آشكار است. (به عنوان مثال د رشيوه هاي استفاده از جاذبه ي زنان در تبليغات فرهنگي و اقتصادي, روش شرطي به منظور افزايش مصرف, ترويج مليت و نژاد).
5ـ3ـ در عرصه ي قرآن, تمام روشها با پيش آهنگي اسوه ها عملي مي گردد و مطابقت كردار با گفتار بروزي آشكار دارد (به عنوان مثال در شيوه هاي: پيش تازي در خيرات, مهرباني و خيرخواهي, مهمان نوازي, اهتمام به نماز و زكات, توجه ويژه به خانواده) اما درنظام تبليغي كنوني, آـنچه خودنمايي مي كند جدايي انديشه ها وادعاها و رفتارها و به تعبير ديگر, عدم انطباق قول و فعل كارگزاران و مناديان تبليغات است (به ويژه در شيوه هاي تظاهر به آزاد منشي و آزادانديشي, شبه استدلال و استنادي ظاهر به منابع موثق).
5ـ4ـ در تبليغ قرآني, همه سونگري و توجه هماهنگ به كليه ي ابعاد وجودي آدمي, اصلي مهم به شمار مي رود. در اين راستا, شيوه هاي انبيا ناظر به زندگي مادي و معنوي, فردي و اجتماعي, سياسي و اقتصادي تمامي انسان هاست (مانند شيوه هاي استدلالي, دعوت به مشتركات و مناظره كه با عقل انسان سرو كار دارند و شيوه هاي ارتباط صميمي, عفو و گذشت, مواسات و اعطاي بخشش ـ كه بيشتر به حيات فردي انسان ها مرتبط است و روش هاي اصلاح روابط اقتصادي, داوري عادلانه, اهتمام به زكات, نظم و وقت شناسي ـ كه دنياي مردم را صلاح مي نمايد و شيوه هاي انذار, وعظ و اندرز ناصحانه, تبشير و شكر دائم كه آخرت ايشان را قرين سعادت مي گرداند). ليكن تبليغات امروزين, يكسو نگر بوده و در تعارض نيازهاي مادي و معنوي تنها به جنبه هاي حيات مادي و دنيوي انسان توجه دارد و از پاسخ گويي به نيازهاي روحي و اخروي او عاجز است.
5ـ5ـ در تبليغ قرآني, شيوه هاي غير مستقيم و عملي از تنوع و تكثر قابل توجهي برخوردارند و اين خود باعث گرايش بيشتر مخاطبان, آن هم به طور طبيعي و ناخودآگاه مي گردد؛ چراكه انسان در برابر تبليغ عملي و دعت غير مستقيم عادتاً مقاومت كمتري ابراز مي نمايد, (مانند شيوه هاي صبر و استقامت, تحمل آزار مشركان, خوش بيني به مومنان, عدم درخواست مزد, پيش تازي د رخيرات, التزام به نماز و شكر دائم) در حالي كه در تبليغ امروزي تنها شيوه هاي مستقيم, گفتاري و ادعايي به كار مي رود؛ يعني مبلغ نه با رفتار و منش, بلكه تنها به گفته ه, نوشته ها يا تصاوير سعي در تسخير خرد مخاطبان دارد؛ به عبارت ديگر دعوت قرآني همراه با ارائه ي اسوه هي كاملي است كه با تركيب شيوه هاي مستقيم و غير مستقيم (گفتاري و عملي) قادرند دل و عقل أدميان را يكجا به دست آورند. اما دستگاه تبليغاتي جهان امروز, نهايت توفيقش, تسخير موقت احساسات و عقل آدمي است و هرگز توان در اختيار گرفتن دل ها را ندارد.
نتايج حاصل از مقايسه ي بين شيوه هاي تبليغ در قرآن با شيوه هاي تبليغ د رجهان امروز را مي توان از دو بعد مورد توجه قرار داد؛ يكي از بعد نحوه ي اجرا و ديگري از بعد دست آوردها.
6ـ1ـ نحوه ي اجراي تبليغ در دو مكتب
از ديدگاه قرآن. مبلغ و مخاطب, امام و مأموم, پيامبر و پيرو در يك كلام, اسوه و متأسي جملگي در مسير رشد و تعالي و تقرب الي الله اند و در اين راه, همه ي انسان ها و حتي انبيا, صاحب درجات و مقامات متفاوت مي باشند. چنانكه آيات ذيل بيانگر اين مطلب اسيت:
بر اين پايه, با اتخاذ شيوه هاي صحيح و مشروع و موثر تبليغي, علاوه بر آنكه رهروان در صورت پذيزش و گردن نهادن به پيام و دستور حق, به مراتبي از سعادت و فلاح دست مي يابند, خود راهبر و اسوه نيز به لحاظ انجام مأموريت الاهي علاوه بر كسب پاداش, به درجات متعالي تر ارتقا مي يابد. اين مزيت هرگز در تبليغات امروزيجايي ندارد, براي اين كه كارگزاران تبليغات پس از انتظار پاداش مادي, درنهايت آنچه خواهانند بيش از شهرت و مقبوليت نيست. بنابراين اينان را از بهره هاي معنوي و اخروي نصيبي نيست.
هر روند تبليغي با هدف حصول بازدهي و نتايج به انجام مي رسد, لذا در مقايسه ي اجمالي نتايج و دست آوردهاي هر يك, جايگاهي با اهميت خواهد داشت. دريك نگا كلي و جامع به دست آوردهي تبليغ انبايي كه جلوه هاي آن سرتاسر جهان را فرا گرفته است از يك سو و نتايج تبليغات امروزي كه هر صبح و شام با آن مواجهيم از سوي ديگر مي توان گفت: با توجه به گستردگي فرهنگ توحيد و خدا محوري درميان انسان ها. انديشه هاي شرك آميز, كم رنگ يا بي رنگ شده است. هم چنين بلند بودن نداي اديان آسماني و تعاليم انبياي سلف سبب گرايش روزافزون دل هي حق پذير جهانيان به مكتب انبيا شده است.
نتيجه آنكه شيوه هاي تبليغي اسوه هاي قرآن داراي مزايا و برتري هاي قابل توجهي نسبت به شيوه هاي تبليغ امروزي مي باشند.
6ـ2ـ1ـ مزاياي شيوه هاي تبليغي اسوه هاي قرآن
1ـ تأثير عميق: به گواهي شواهد تاريخي و باستان شناسي, دعوت انبيا از ديرزمان, عميق ترين آثار را در شخصيت. رفتار و زندگي انسان ها و جوامع بشري بر جاي نهاده است. در جهان كنوني نيز, نداي ملكوتي اذان. در نيمي از جهان و آهنگ روح بخش ناقوس, در نيمي ديگر و ساير مناسك و شعارهاي بارز ديني در گوشه و كنار گيتي طنيين افكن است كه از جلوه هاي اين تأثير عميق به شمار مي روند. وجود آثار مظاهر ديني در تمام ابعاد زندگي دين داران عصر حاضر كه اكثريت قريب به اتفاق جهانيان را تشكيل مي دهند, نيز در اين زمينه قابل توجه است.
2ـ تأثير پايدار: دومين مزيت شيوه هاي تبليغي اسوه هاي قرآني, ماندگاري تأثير آنها در زماني طولاني است. اين تأثير با گذشت هزاران سال نه تنها به پايان نرسيده, بلكه همواره رو به تزايد است و هر انسان حق جوي سعادت طلب با سرخوردگي از مكاتب دنيوي بهآيين مسلماني ـ كه آيين مشترك همه ي اسوه هاست ـ پناه مي آورد, در حالي كه تبليغات امروزي با وجود تأثير سريع و آني به تدريج كارآيي و اثربخشي خود را در مدت كوتاهي, از دست مي دهد. گرايش روزافزون به دين و معنويت و به ويژه اسلام گرايي در عصر حاضر, پديده اي بس آشكار است كه سردمداران تبليغات استكباري را به نگراني و تكاپوي بسياري براي مقابله واداشته است. 3ـ ايمان زايي و شورآفريني: بالاترين مزيت شيوه هاي تبليغي قرآني, توانايي توليد ايمان و شور ديني و نشاط روحاني است. اين ايمان و شور كه در اثر دعوت اسوه هاي قرآن به وجود آمده, در طول تاريخ اديان توانسته است آفريننده ي حماسه هايي بي نظير و صحنه هايي شگفت انگيز از ايثار, فداكاري و جان فشاني باشد. چه بسيار انسان هاي با كرامتي كه در راه عقايد توحيدي كه انبيا و اوليا مروّج أن بوده اند, همه ي دارايي خود و حتي گاهي جان خويش را, از سر اخلاص تقديم نموده و در اثر پيروي دعوت أنان, به فلاح و رستگاري رسيده اند.
دكتر مصطفي عباسي مقدم در سال 1345 ش در كاشان متولد شد. دوره ي متوسطه را در همان جا به پايان برد. پس از أن دردانشگاه امام صادق (ع) مشغول تحصيل شد. دوره ي كارشناسي ارشد را در رشته ي الهيات و معارف اسلامي و تبليغ از دانشگاه امام صادق به پايان رساند و سپس تحصيلات خود را در قطع دكتري رشته ي علوم قرآن و حديث در دانشگاه تربيت مدرس ادامه داد. در سال 1376 از پايان نامه اش با عنوان "اسوه هاي قرآني و شيوه هاي تبليغي آنان" دفاع كرد. وي از سال 1368 تدريس در دانشگاه ها را آغاز كرده است. وي تاكنون در سمت هاي "مدير گروه مشاوره ي دانشگاه شاهد " و "معاون پژوهشي دانشگاه كاشان " انجام وظيفه نموده و هم اكنون عضو هيـات علمي گروه الهيات دانشگاه كاشان است. از ايشان كتاب هاي "اسوه هاي قرآني و شيوه هاي تبليغي آنان" و "نقش اسوه ها د رتبليغ و تربيت" منتشر شده و طرح هاي ديگري نيز در دست پژوهش و انتشار دارد.