يك رديف آيات ديگر آياتي است كه نمونه اش آيه 76 سوره نساء است. از آيه 71 مي خوانيم: يا ايها الذين امنوا خذوا حذركم فانفرو اثبات أو انفروا جميعاً اي اهل ايمان! احتياط خودتان را بگيريد، يعني درمقابل دشمن احتياط خودتان را رعايت كنيد. يا گروه گروه كوچ كنيد يا همه با يكديگر، ولي به هر حال درهرشرايطي احتياط خودتان را از دست ندهيد. و ان منكم لمن ليبطئن فان اصابتكم مصيبه قال قد انعم الله علي اذلم أكن معهم شهيداً. بعضي از اين مردم منافق يا ضعيف الايمان هستند كه كندي مي كنند، اين پا و آن پا مي كنند، مي خواهند خودشان را كنار بكشند، و وقتي كه كنار كشيدند اگر مصيبتي بر شما وارد شود مي گويند عجب شانس من گرفت! خدا خوب به من رحم كرد كه من با اينها حاضر نبودم والا من هم آسيب مي ديدم. يعني يك مردمي كه تابع اين هستند كه جريان چه پيش بيايد،اگر اين جور شد مي گويند چقدر خوب شد. قبلاً يك فكري ندارد. فرق مؤمن و غير مؤمن اين است كه مؤمن از آن اولي كه در راهش قدم برمي دارد فكرش تا آخر فرق نمي كند، شكست هم بخورد باز فكرش همان فكر اول است، پيروز هم بشود فكرش فكر اول است، چون از ابتدا ] معتقد بوده[ هل تربصون بنا الا احدي الحسنيين (سوره توبه، آيه 52) ما موفق هستيم، كشته بشويم موفقيم. كشته هم نشويم موفقيم. ولي اينها دريك حالت دودلي زندگي مي كنند كه اگر آنها ناراحتي ببينند مي گويند شانس ما گرفت، خدا به ما رحم كرد كه ما آنجا نبوديم. برعكس اگر آنها پيروز شوند مي گويند عجب كار بدي شد، خوب بود ما هم رفته بوديم.
و لتئن اصابكم فضل من الله ليقولن كان لم تكن بينكم و بينه موده يا ليتني كنت معهم فافوز فوزاً عظيما.
بعد مي فرمايد: فليقاتل في سبيل الله الذين يشرون الحيوه الدنيا بالاخره . بجنگند درراه خدا مردمي كه زندگي دنيا را مي فروشند درعوض آخرت، و هركسي كه در راه خدا بجنگد چه كشته شود يا غالب شود خداي متعال اجر عظيم به او مي دهد. بعد مي فرمايد:«و ما لكم لاتقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء والولدان چه مي شود شما را؟! چرا درراه خدا و در راه آن مستضعفين از مردان و زنان، مردم بيچاره اي كه مستضعف و مستذل و اسير دست آنها هستند ]نمي جنگيد؟![ برويد براي نجات آنها؛ كه اين آيه دلالت مي كند بر اينكه شرط جهاد اين نيست كه خودشان مورد هجوم واقع شده باشند، اگر عده اي درجاي ديگر مورد هجوم و مورد استضعاف هستند ديگران مي توانند براي نجات آنها وارد بشوند. الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القريه الظالم اهلها آنها كه دست به دعا بلند كرده اند و مي گويند: خدايا ما را از اين شهري كه مردمش ظالمند بيرون كن واجعل لنا من لدنك ولياً و اجعل لنا من لدنك نصيراً (26) از ناحيه خود براي ما سرپرست قرار بده و ياور قراربده.
آيه محل نظرم اين آيه است: الذين آمنوا يقاتلون في سبيل الله اهل ايمان درسبيل الله مي جنگند. والذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت و اما كساني كه كافرند در راه طاغوت مي جنگند، در راه شيطان مي جنگند، در راه بت ها مي جنگند، در راه انسانهايي كه مثل بت هستند مي جنگند. بعد مي فرمايد: فقاتلوا اولياء الشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفاً. اين همه كه ما مردم خودمان را از شيطان مي ترسانيم يا ما را از شيطان مي ترسانند كه شيطان با اهل باطل است، مكر شيطان نمي دانيد چقدر زياد است! قرآن مي گويد به عكس، مكر شيطان خيلي ضعيف است. بجنگيد، از مكر شيطان نترسيد. آياتي ]درقرآن هست[ كه مكر شيطان را - يعني خدعه هاي شيطنت آميز انسانها و يا خدعه هايي كه شياطين جن به اينها القا مي كنند- به طور كلي ناچيز تلقي مي كند. اين آيه هم جزو همين آيات است.
سوره روم، از آيه 1تا آيه .11 آياتش را بخوانيم و ترجمه كنيم:
بسم الله الرحمن الرحيم. الم. غلبت الروم. في ادني الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون. في بضع سنين لله الامر من قبل و من بعد و يومئذ يفرح المؤمنون. بنصرالله ينصر من يشاء و هوالعزيز الرحيم. وعدالله لايخلف الله وعده ولكن اكثرالناس لايعلمون.
اشاره به همان داستان معروف جنگ روم و ايران است كه روميها دريكي از جنگها كه مقارن با دوران مكه بود شكست سختي از ايرانيها خوردند و اين سبب خوشحالي مردم مكه شد. مردم مكه يعني كفار جاهليت خودشان را از نظر مسلك به ايرانيها نزديكتر مي ديدند تا روميها، چون مي گفتند اين دين پيغمبر تيپش تيپ دين مسيح و يهود است و لهذا پيروزي ايرانيها را پيروزي خودشان مي دانستند و پيروزي روميها را پيروزي تيپ پيغمبر. اينها ايرانوفيل بودند و آنها روموفيل. خبر رسيد كه روميها از ايرانيها شكست خوردند. اينها خيلي خوشحال شدند. آيه نازل شد كه دركمتر از ده سال اين شكست جبران خواهد شد، و امر دست خداست، كارها را جلو يا عقب ببرد، و نصرت دست خداست، خدا عزيز و رحيم است. در آخر فرمود كه اين وعده خداست، وعده خدا تخلف ندارد، حتماً خواهد شد، كه سر اين قضيه ميان مسلمين و بعضي از كفار قريش گروبندي شد. يكي از مسلمانان اول گويا به سه سال گروبندي كرد، بعد كه پيش پيغمبر آمد ايشان فرمود وحي به من رسيده كه بضع سنين (بضع كمتر از ده سال را مي گويند)، برو مدتش را تغيير بده. رفت و به او گفت تا كمتر از ده سال روميها غلبه خواهند كرد. با همديگر شرط بندي كردند. در وقتي كه مسلمين به مدينه آمده بودند قضيه واقع شد يعني روميها ايرانيها را شكست دادند.
غلبت الروم. في ادني الارض ]روميها مغلوب شدند[ در نزديكترين زمين يا در سرزمين پست و پايين (كه الآن من درست حضور ذهن ندارم كه چيست) و هم من بعد غلبهم سيغلبون. ولي بعد از اين مغلوبيت عن قريب غالب خواهند شد. في بضع سنين در اند سال (بضع معادل با كلمه «اند» در زبان فارسي است كه بين 3تا10 را مي گويند.) لله الامر من قبل و من بعد كار دست خداست از جلو و از بعد، هميشه كار دست خداست. و يومئذ يفرح المؤمنون. بنصرالله و آن روز برعكس امروز كه كفار شادمانند مؤمنين به اين نصرت الهي خوشحال خواهند شد. ينصر من يشاء و هوالعزيز الرحيم. خدا هركه را بخواهد نصرت مي دهد و او غالب و مهربان است. وعد الله لا يخلف الله وعده وعده اي است كه خدا داده، تخلف هم نخواهد شد، اين كار قطعي است. و لكن اكثر الناس لا يعلمون. يعلمون ظاهراً من الحيوه الدنيا و هم عن الآخره هم غافلون. اينها يك ظاهر و نمودي از دنيا را مي دانند ولي از آخرت و پنهان و حقيقت غافلند.
از اينجا بيشتر موردنظر است: اولم يتفكروا في انفسهم ما خلق الله السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق و اجل مسمي و ان كثيراً من الناس بلقاء ربهم لكافرون. آيا اينها با خود فكر نمي كنند كه خدا اين عوالم را، اين سماوات و اين زمين را و هرچه در بين آسمان و زمين هست بيهوده و عبث نيافريده، جهان بحق برپاست و تا مدت معيني كه بايد باشد هست ولي بسياري از مردم به لقاء پروردگارشان كافرند يعني آخرت و بازگشت به حق را ايمان ندارند در صورتي كه اگر آخرت و بازگشت به حق نباشد اين خلقت عبث و پوچ است.
تا اينجا خلقت آسمان و زمين بود، از اين به بعد وارد امري كه مربوط به جامعه انساني است مي شود: او لم يسروا في الارض فينظروا كيف كان عاقبه الذين من قبلهم نمي روند در زمين سير كنند تا ببينند پايان كار كساني كه قبل از اينها و مانند اينها بودند به چه نكبت و بدبختي و به چه هلاكتي رسيد يعني اينها بر باطل هستند و باطل پايانش اينچنين است. كانوا اشد منهم قوه از اينها خيلي نيرومندتر بودند. و اثاروا الارض و عمروها اكثر مما عمروها زمين را اثاره كرده اند يعني زمين را كنده اند و آباد كرده اند بيش از آنكه اينها آباد كرده اند، يعني آنها مردمي بودند كه خيلي كارها كرده ند. و جاءتهم رسلهم بالبينات پيغمبرانشان آمدند با دلايل روشن اينها را دعوت به حق كردند ولي اينها نپذيرفتند. فما كان الله ليظلمهم و لكن كانوا انفسهم يظلمون. خداوند هرگز چنين نيست كه به مردمي ظلم كند، خودشان به خودشان ظلم مي كنند، يعني وقتي كه به آنها عرضه مي شود و نمي پذيرند چنين پايان بدي دارند.
باز همان مسئله حق و باطل و پيروزي حق است.
26- نساء- 75