يكي از مسايلي كه در عصر حاضر، پس از پيشرفتهاي عظيم علومتجربي، براي بشر مطرح شده است خلقت موجود زنده است. (انسان يا غير انسان) برخي متخصصان علوم پزشكي و زيستشناسي معتقدند بشريت در دهههاي اخير در اين راه گامهايي برداشته و مقدماتي را طي كرده است.
برخي از صاحبنظران و مفسران قرآن اين مطلب را مورد توجه قرار داده و با ذكر برخي آيات قرآن در مورد امكان پذير بودن يا غير ممكن بودن آن اظهار نظر كردهاند.
الف : در مورد امكان ناپذيري اين امر به آيه زير استناد شده است:
« يا ايهاالناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذين تدعون من دونالله لن يخلقوا ذبابا ولو اجتمعواله»[1]
« اي مردم مثلي زده شده است گوش به آن فرا دهيد، كساني را كه غير از خدا ميخوانيد هرگز نميتوانند مگسي بيافرينند هر چند براي اين كار دست به دست هم بدهند»
البته در بسياري از آيات قرآن كريم سخن از ايجاد حيات و آفرينش زندگي توسط خداوند كريم شده است (انعام/95 ـ بقره/28 ـ يونس/56 ـ مؤمنون /80 ـ توبه /116ـ دخان/8 ـ بقره/258ـ ق /43ـروم/40ـ نحل /65) ولي آيهاي كه به طور صريح دلالت بر حصر آفرينش به خدا كند نيافتيم و نيز كسي را كه به اين آيات در اين مورد استدلال كرده باشد نيافتيم.
ب : در مورد امكان پذير بودن آن به آيه زير استناد شده است:
« سخرلكم ما فيالسموات و مافيالارض جميعا ان في ذلك لايات لقوم يتفكرون»[2]
« و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است به سود شما رام كرد؛ همه از اوست قطعا در اين [امر] براي مردمي كه ميانديشند نشانههايي است.»
1ـ استاد مكارم شيرازي با ذكر آيه 73 سوره حج معماي حيات را به عنوان يك مسأله مبهم بشري مطرح كرده كه در طول تاريخ بشر همچنان در پردهاي از ابهام باقي مانده است و ميگويد :
« جالب اينكه ناتواني بشر امروز در برابر آفرينش يك مگس به همان اندازه كه در چهارده قرن قبل بود. البته جمعي از دانشمندان اظهار اميدواري ميكنند كه ما تدريجا اين فرمول و آن شرايط را كشف ميكنيم و شايد سرانجام بتوانيم سلولهاي زنده را از تركيب مواد بيجان بسازيم.»
سپس در اين اميدواري دانشمندان تشكيك ميكند و سخن برخي دانشمندان را در اين مورد نقل ميكند كه :
« پروفسور هانز» ميگويد : « تا هزار سال ديگر انسان به راز حيات پي خواهد برد ولي اين امر دليل بر اين نيست كه خواهد توانست مگس يا حشره ديگر و يا حتي سلول زندهاي بسازد.»[3]
ايشان ساختمان وجودي مگس را به دلايل مختلف پيچيدهتر از سفينههاي فضائي ميداند ( مثلاً مگس رشد دارد و آنها ندارند). سپس مينويسد:
« بر فرض كه انسان قادر شود شرايط آغاز حيات و فرمول آن را كشف كند و سلول زنده بسازد ولي نبايد فراموش كرد كه :
اولاً اين كار جز از طريق تقليد از جهان آفرينش و تركيب مواد آن باهم شبيه صنايع مونتاژسازي چيز [ديگري] نخواهد بود.
ثانيا بر فرض، ساختن يك سلول زنده حل شود مسأله موجودات پيچيده پر سلولي مطرح است مانند ساختمان يك مگس يا ملخ يا انسان. چه كسي ميتواند اميدوار باشد كه چنين اموري از طريق صنعتي امكان پذير باشد.»[4]
و در تفسير نمونه نيز در زير آيه 73 حج مينويسند:
«همه بتها و همه معبودهاي آنها و حتي همه دانشمندان و متفكران و مخترعان بشر اگر دست به دست هم بدهند قادر بر آفرينش مگسي نيستند.»[5]
2ـ دكتر بيآزار شيرازي درمورد پيدايش حيات به بررسي چند نظريه ميپردازد و به اين نتيجه ميرسد كه ايجاد حيات به دست بشر ممكن نيست:
الف : برخي معتقدند پيدايش سلول زنده تصادفي است و بر اثر تركيب مواد شيمايي با آب در طول زمان بوده است.
سپس ايشان به رد اين ديدگاه ميپردازد كه امروز ثابت و مسلم شده است كه هر چند محيط مناسب و مساعد با حال حيات باشد ممكن نيست بتواند ايجاد حيات نمايد. همچنين با هيچ نوع امتزاج و تركيب مواد شيمائي نميتوان جرثومه حيات را بوجود آورد.
ب : برخي ميگويند حيات جاويدان است و به شكل هاگهاي زنده بسيار كوچك يا كوسموزون (Cosmosoan) از منظومهاي به منظور ديگر انتقال يافته و در طي يك تكامل عالي به صورت موجودات عاليتري درآمده است. ( اين فرضيه در سال 1865 توسط ريشتر (Richter)بيان گرديده است.)[6]
سپس ايشان به رد اين ديدگاه ميپردازد . و از قول « كريسيموريسين» نقل ميكند كه اين نظريه مردود است زيرا موجود زنده محال است كه از برودت و سرماي شديد فضا بگذرد و يا در اشعه كيهاني قوي كه در فضا پراكنده است تلف نشود.
ج : پارهاي ديگر از دانشمندان كه به آفرينندهاي دانا و توانا معتقدند اظهار ميدارند كه چنين نظم دقيقي كه در حيات برقرار است،با حساب تصاعد احتمالات ، محال است از روي تصادف حادث شده باشد.
سپس با ذكر منشأ حيات در علم جديد كه از پرتوپلاسم(جرثومه حيات) است كه يك ذره سلولي است ميگويد: حيات نشانهاي از قدرت بيچون الهي است و اوست كه در آغاز به موجودات مرده و بيجان حيات بخشيده است.[7]
3ـ دكتر پاكنژاد به آزمايشات سال 1954 ميلادي كه توسط « ميلر» صورت گرفته است اشاره ميكند كه توانست چند اسيد آمينه كه خشت اول بناي ماده زنده است را بسازد و همان سال در آزمايشگاه كمبريج انگلستان دانشمندي كيفيت تركيب يكي از ملكولهاي فوقالعاده پيچيده را روشن ساخت.
ايشان با استناد به آيه « وجعلنا من الماء كل شيء حي»[8] ميخواهد ثابت كند كه راه علم و قرآن در پيدايش حيات از همان آب و الكتريسته است و بشر توانسته است در اين راه به موفقيتهايي برسد.[9]
4ـ يكي از نويسندگان معاصر درمورد ايجاد جنين در لوله آزمايش به سخنان برخي پزشكان اشاره ميكند و سه راه آن را برميشمارد:
الف : لقاح اوول و اسپرم در لوله آزمايش و قرار دادن آن در رحم اجارهي (مادر ديگر)
ب : لقاح اوول و اسپرم در لوله آزمايش و قرار دادن آن در رحم مادر اصلي .
ج : لقاح اوول و اسپرم در لوله آزمايش و ادامه كار در لوله آزمايش تا كامل شدن كودك.
سپس با استناد به سخنان يك زيستشناس فرانسوي متذكر ميشود كه اين امر هنوز مشكلات فراواني سر راه خود دارد. سپس در مورد نظر اسلام در اين باره ميگويد:
خداي مهربان جميع موجودات زمين و آسمان را در اختيار بشر قرار داده تا آنها را تسخير كند و از آن بهرهمند گردد. اين مطلب در 22 مورد از قران كريم مورد بحث قرار گرفته است (مثل آيه 13 جاثيه)
سپس متذكر ميشود كه انتقال نطفه داراي محذورات شرعي است و از لحاظ اجتماعي نيز زيانبار است.[10]
در اينجا تذكر چند مطلب لازم است:
1ـ آيهاي كه مورد استشهاد استاد مكارم شيرازي قرار گرفته (حج/73) در مورد بتپرستان مشرك است كه غير از خدا، بتهايي را ميپرستيدند كه نفع و ضرري براي آنها نداشت و كاري از دست آنان ساخته نبود. و لذا خداوند در اين فقره از آيات كه از آيه 71 سوره حج شروع ميشود به نفي بتپرستي ميپردازد« و يعبدون من دون الله ما لم ينزل به سلطانا...»و سپس حالات مشركين را در مقابل آيات الهي مطرح ميكند (حج /72) و آنگاه مثالي براي مشركين بتپرست ميزند كه اين بتهاي شما اگر همگي جمع شوند نميتوانند مگسي خلق كنند « ان الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذبابا و لو اجتمعواله »[11] و سپس ميگويد هر گاه مگسي،چيزي از آنها بربايد نميتوانند آن را باز پس گيرند « وان يسلبهم الذباب شيئا لا يستنقذونه منه» .
آيات در مقام بيان ضعف بتها در همه كارهاست اين امري مسلم است ولي ربطي به اين ندارد كه انسانها بتوانند چيزي خلق كنند. بنابراين دليل ناتواني انسان نيست و اثبات نميكند كه خلق مخصوص خداست .
و جالب اين است كه استاد مكارم شيرازي در تفسير نمونه نيز همين سياق مذكور را براي آيات فوق پذيرفتهاند. اما باز اصرار دارند از آيه استفاده كنند كه بشر نميتواند چيزي خلق كند.[12]
2ـ دكتر بيآزار شيرازي ادعا كرد كه ثابت و مسلم است كه ايجاد حيات حتي در شرايط مناسب ممكن نيست و درست در نقطه مقابل او دكتر پاكنژاد با ذكر آزمايشات علمي ثابت كرد كه انسان در اين زمينه پيشرفتهائي كرده است.
با توجه به اين ديدگاهها معلوم ميشود كه در مورد ايجاد حيات بين دانشمندان رشتههاي علمي اختلاف نظر وجود دارد و امر مسلم و ثابتشدهاي در اين زمينه نميتوان ادعا كرد. و احتمال پيشرفتهاي بعدي در زمينه ايجاد حيات بعيد نيست.
3ـ خلق و آفرينش به دو معنا ميتواند باشد:
الف : ايجاد اشياءاز عدم (ايجاد و انشاء).
ب : نظم دادن اشياء از مادهاي كه قبلاً ايجاد شده است(تقدير) .
برخي از لغويين تصريح كردهاند كه واژه «خلق» در اين دو معنا بكار رفته است و برخي ديگر از لغويين مينويسند كه در واژه خلق تأكيد بر «ايجاد بر كيفيت مخصوص » است و لذا گفته شده كه اصل خلق همان تقدير است. به خلاف واژه « ايجاد » كه مقصود در آن جهت ابداع وجود است به صورتي كه قبلاً نبوده است.[13]
علامهطباطبايي نيز خلق را به معناي جمع كردن اجزاء چيزي ميداند .[14](يعني چيزي كه بوده است و ماده اوليه داشته است حالا ساماندهي شود.)
با توجه به اين معناي لغوي و اصطلاحي ميتوان گفت واژه « خلق » در قرآن به معناي دوم به كار ميرود . و لذا به حضرت عيسي(ع) در قرآن نسبت داده شده كه چيزهايي را به اذن خدا خلق ميكرد.
«اني اخلق لكم من الطين كهيئة الطير فانفخ فيه فيكون طيرا باذن الله»[15]
« من از گل براي شما [چيزي] همانند شكل پرنده ميسازم ، آنگاه در آن ميدمم، پس به اذن خدا پرنده ميشود. »
پس ميتوانيم بگوييم كه معناي اول خلق (ايجاد و انشاء از عدم) مخصوص خداست چون انسان در اختراعات و ابداعات خود چيزي را از عدم نميآورد و ماده اوليه اشياء را بوجود نميآورد.[16]
ولي خلق به معناي دوم (تنظيم و جمع اجزاء چيزي كه قبلاً بوده است) اختصاصي به خداوند ندارد . و همانطور كه خداوند نطفه انسان را تنظيم ميكد و كودكي بدنيا ميآورد « انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج»[17] به انسان نيز قدرتي داده است كه اگر با فكر و اراده همراه شود ميتواند چنين كند. و مانعي براي اين كار نيست و دليلي بر اختصاص نوع دوم خلق به خداوند نداريم. پس ممكن است با پيشرفت علمي ، افراد ديگر بشر نيز بتوانند پرندگان و يا ماده اوليه حيات را خلق كنند و يا انساني را از مخلوط كردن نطفه زن و مرد خلق كنند.[18] پس نميتوان گفت كه نظر قرآن مخالف اين امر است.
[1] حج/73.
[2] جائيه /13.
[3] راز آفرينش ، ص 139 ـ141.
[4] پيام قرآن،ج 2، ص 106 ـ 109.
[5] تفسير نمونه،ج 11،ص 171.
[6] ژرژگاموف، سرگذشت زمين،به نقل از گذشته و آينده جهان،ص 32 ـ35.
[7] گذشته و آينده جهان،ص 32 ـ 35.
[8] انبياء /30
[9] اولين دانشگاه و آخرين پيامبر ، ج 1، ص 136ـ 139.
[10] مصطفي زماني،پيشگوئيهاي علمي قرآن، ص 122 ـ 129.
[11] حج /73.
[12] تفسير نمونه، ج 14، ص 168 به بعد .
[13] ر.ك:مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 3، ص 108 ـ 110 و نيز ر.ك: مصباحاللغة، التهذيب .
[14] الميزان، ج 20، ص 388 و 209.
[15] آل عمران/ 49.
[16] برخي از فلاسفه معتقدند كه انسان در هنگام تفكر و ايجاد تصورات ذهني، به نوعي خلق ميكند و اين ضعيفترين مرتبه خلق است. بنابراين عقيده، ممكن است گفته شود خلق به معناي اول نيز اختصاص به خدا ندارد مگر آنكه بگوييم انسان در تفكر و تصور در حقيقت همان وجود ذهني خويش را به صورتهاي مختلف درميآورد پس خلق از نوع دوم است نه اول.
[17] انسان/2.
[18] البته كار حضرت عيسي(ع) همانطور كه قرآن اشاره ميكند (آل عمران/49) آيت و معجزه بود. ولي اين معجزات نسبت به مردم و علوم آن زمان معجزه بود. و معجزه جاويد نبود پس در زمانهاي بعد ممكن است بشر با پيشرفت خود بتواند امثال آن كارها (شفا دادن بيماران و خلق پرندگان و ...) را انجام دهد و تنها معجزه جاويدان كه هيچ كس در هيچ زمان نميتواند مثل آن را بياورد قرآن است.