قرآني كه اكنون در دست ماست از سوره « فاتحه » آغاز و به « ناس » ختم ميشود. آنچه مورد اتفاق همگان است،جمعاوري سورههاي قرآن بر ترتيبي غير از ترتيب نزول آنهاست[1].اكثر سورههاي ابتداي قرآن، مدنياند و سور مكي در تنظيم، مؤخر افتادهاند. بر همين اساس كوششهاي مختلفي در جهت زمانبندي قرآن عرضه شده است كه از جمله آنها كار « نولد كه » مستشرق آلماني است.[2]
جداي از اين، از دير باز اين سؤال در بين محققان علوم قرآني مطرح بوده است كه : آيا ترتيب حاضر را رسول اكرم (ص) معين كرده است، به طوريكه تخلف از آن جايز نيست؟ يا اصحاب خود به چنان چينشي دست زده و نهايتاً بر آن اتفاق كردهاند؟ به اصطلاح آيا اين ترتيب، توقيفي است يا اجتهادي ؟
در اين خصوص سه عقيده كلي وجود دارد:
1ـ توقيفي بودن ترتيب سورهها.
2ـ اجتهادي بودن ترتيب سورهها
3ـ قول به تفصيل كه چينش عمده سور را توقيفي ميداند و اجتهاد و نظر صحابه را تنها در تنظيم چند سوره، دخيل معرفي ميكند.
طرفداران هر يك از اين سه نظريه، در اثبات اعتقاد خويش به نقض و ابرامهاي گوناگون پرداختهاند تا مدعاي خويش را به كرسي بنشانند . دلايلي كه درباره هر كدام از نظرات بالا ارائه شده است، سخت محتاج بررسي است كه در اينجا مختصراً به بحث و گفتگو گذاشته ميشود.
1ـ نخستين دليلي كه معتقدان به توقيفي بودن ترتيب سورهها بر سخن خود اقامه كردهاند، مسأله قرائت، ختم و تدريس قرآن در روزگار رسول خدا(ص) است. آنان ميگويند نظر به اينكه قرائت ، ختم و آموزش قرآن خواه ناخواه از جايي آغاز ميشد و به نقطهاي پايان مييافت، ناچار بايد حكم نمود كه در آن زمان ابتدا و انتهاي مشخصي براي قرآن وجود داشته كه طبعاً به صلاحديد حضرت رسول (ص) صورت گرفته است[3] . بنابراين اعتقاد،« جابجايي سورهها، نظم قرآن را تباه ميسازد[4]».
مطالبي كه در مقدمات اين دليل به چشم ميخورد، هيچ ارتباطي با نتيجه استنباط شده ـ كه اثبات مدعاست ـ ندارد . قرائت و آموزش قران در دوره زندگاني حضرت رسول (ص) قاعدتاً به همان كيفيتي بوده كه در اعصار واپسين، مراعات شده است. گاه ممكن است در امر آموزش و قرائت، يك يا چند سوره مد نظر واقع شوند و بقيه فروگذار گردند. درباره ختم قرآن نيز بايد توجه داشت كه در دوران حيات پيامبر (ص)، همواره انتظار نزول وحي ميرفت و بنابراين نميتوان ختم قرآن را جز به معني تلاوت سورهايي قلمداد كرد كه تا آن موقع تشكل لازم را يافته بودند.
راستي بي معنا نيست كه صحابهاي در سال 5 هجرت قرآن را ختم كرده باشد و ما آن را تلاوت سراسر قرآن بخوانيم ؟! قرآني كه در آن هنگام هنوز بخشايي از آن فرود نيامده بود، تا چه رسد به اين كه جايگاه يكايك سورههاي آن در مصحف، مشخص شده باشد. علاوه بر اين گفتني است كه در هيچ يك از نقلهاي موجود، از ترتيب قرائت در حضور روسل خدا(ص) خبري نيست تا احياناً بتواند به عنوان دليل بر توقيفي بودن چينش سورهها اخذ شود.
2ـ باز به نظر همين گروه از معتقدان ، براي اثبات توقيفي بودن ترتيب سورهها ميتوان به عرضه قرآن از سوي پيامبر(ص) بر جبرائيل استناد كرد كه همه ساله يك بار و در سال حجة الوداع دوبار انجام گرفت[5]
عرضه قرآن از جمله مسائلي است كه بارها دراحاديث مطرح شده [6] اما در ضمن آنها هيچ جا از ترتيب عرضه و لزوم پايبندي به آن، سخني به ميان نيامده است تا مسلمانان به پيروي از آن مأمور گردند. به نظر ميرسد حتي اگر پيامبر (ص) در عرضه خود ترتيب ويژهاي را مراعات ميكرد، مادام كه حكمي در اين مورد صادر نشده بود ، باز تبعيت از ترتيب مورد نظر ضروري و واجب نبود؛ چه اساساً به نظر ميرسد هيچ جنبهاي از جنبههاي اعجاز قرآن به نوع نظم حاكم بر سورهها وابستگي ندارد.
3ـ « از جمله دلايلي كه بر توقيفي بودن ترتيب سورهها وجود دارد حالت خاصي است كه بر چينش سورهها حاكم است : توالي « حواميم » و سورههايي كه با « الر» شروع ميشوند، جدايي ميان « مسبحات» ، قرار گرفتن سوره « طس» ميان دو سوره طسم شعراء « طسم القصص» و همچنين فاصله شدن سوره « المطففين» در بين دو سوره « الانفطار» و «الانشقاق» (حاكي از اين وضعيت خاص است9. اگر ترتيب سورهاي قرآن به خاطر وجود حكمتي، توقيفي نبود، بيگمان ميبايست « مسبحات » پشت سر هم ميآمدند ، «طس» پس از «قصص» ذكر ميشد و « مطففين » قبل از « انفظار» يا بعد از « انشقاق » قرار ميگرفت و ميان سورههاي دارنده « الر» نيز فاصله ميافتاد [7]».
خلاصه اينكه عدم وجود ملاك مشخص در ترتيب موجود، نشان ميدهد كه اين ترتيب ، توقيفي است نه اجتهادي.
اما اين كجا و اثبات توقيف در تنظيم سورهها كجا! زيرا با اندك تأملي روشن ميگردد كه هيچ گونه تلازم منطقي ميان مقدمه و نتيجه سخن وجود ندارد.
سيوطي،پس از بيان اين به اصطلاح دليل، مسأله اختلاف مصاحف ابي بن كعب و ابن مسعود را كه در تضاد با راي خود ميبيند، چنين پاسخ ميدهد:
» بسيار اتفاق ميافتاد كه در قرآن، نسخ، دامنگير شكل، سور و آيات آن ميگشت. بر اين اساس، دور از واقع نخواهد بود كه گفته شود: ترتيب مصحف عثماني بر طبق توقيفي قرار دارد كه سرانجام در آخرين عرضه قرآن بر جبرائيل ، تثبيت شده است. با وجود اين، خبر آخرين نسخ ( كه اين بار شكل و ترتيب قرآن را در برگرفته بود) به اطلاع أبي و ابن مسعود نرسيد[8]».
از اين رو مصاحف آنان بر ترتيبي كه قبل از وقوع نسخ بود بر جاي ماند.
در پاسخ بايد گفت با توجه به امتناع وقوع نسخ تلاوت و عدم اشتمال نسخ بر ترتيب سورهها، وجه بطلان سخن سيوطي معلوم است. ولي حتي بر فرض پذيرش توجيه جلالالدين در اين باره، باز جاي سؤال باقي خواهد بود كه : ترتيب مصحف امام علي (ع) را چگونه بايد پاسخ گفت ؟! او پس از رحلت پيامبر (ص) و به وقوع پيوستن همه نسخها، به جمعاوري قرآن و تنظيم سورهها مبادرت ورزيد و قطعاً به هر نوع نسخي كه دامن قرآن را گرفته بود آگاهي نام داشت. با اين حال، ترتيب مصحف ايشان با مصحف عثماني تفاوت بسيار دارد.[9]»
جالب اينجاست كه سيوطي در « الاتقان » قدري بعد از بيان استدلالي مشابه آنچه در اينجا از « تناسق الدرر» به نقل آمده است، مينويسد:
« آنچه آدمي در قبول آن رغبت بيشتري از خود نشان ميدهد ، عقيدهاي است كه بيهقي بر آن رفته است،مبني بر اين كه ترتيب همه سورههاا ، توقيفي است مگر برائت وانفال[10].»
و اين چنين نهايتاً قول به تفصيل را ميپذيرد .
4ـ زركشي كه در « البرهان » موضعي مردد بين انكار و اثبات توقيف در ترتيب سور از خود بروز ميدهد، پس از محتمل دانستن اجتهادي بودن ترتيب آنها [11]، از اسبابي كه به اعتقاد وي دال بر توقيفي بودن چينش سورند ، چنين سخن ميگويد:
« براي ترتيب موجود سورهها در قرآن كريم،ملاكهايي وجود دارد كه نمايشگر توقيف در ترتيب آنها از سوي شخصي حكيم است: گاهي بر اساس حروف ، پشت سر هم قرار گرفتهاند چنانكه در « حواميم» ميبينيم و گاه بنابر موافقت معنايي اول يك سوره با پايان سوره قبل، مانند آخر حمد و اول بقره و زماني نيز به علت عماهنگي در وزن و ترنم، مانند آخر« تبت » و اول « اخلاص» و سرانجام گاهي بر اساس وجود شباهت كلي مطالب دو سوره پي در پي مانند «والضحي» و « الم نشرح »[12].
زركشي بر خلاف سيوطي ، معتقد است كه تنظيم سورهها بر پايه ملاكها و معيارهايي صورت گرفته است كه با دقت در وجه تناسب آنها ، فهميدني است. اين چگونگي مجموعاً ميفهماند كه ترتيب كنوني مصحف، از جانب وحي بوده و دستي از افراد بشر در آن دخالتي نداشته است.
به نظر ميرسد ملاكها و مناسبتهاي ياد شده، بيشتر ساختگي و خيالياند تا واقعي و عيني . اگر اين شيوه استدلال، قابل قبول باشد ، ميان هر دو سورهاي از قرآن كه تصادفاً كنار هم گذاشته شوند، معيارهايي كما بيش از همين دست را در وجه قرار گرفتن آنها پهلوي هم ميتوان ادعا نمود.
مسذله اجتهاد يا توقيف درترتيب سورهها،موضوعي ادبي و شعري نيست كه رد يا اثبات آن تنها با دستمايهاي از خيال و سخنپردازي. ممكن جلوه كند؛ بلكه مسألهاي نقلي است كه بايد از شواهد تاريخي براي ثابت كردن مدعا، بهره جست.
شايان ذكر است كه حتي بر فرض پذيرش سخن زركشي و در نتيجه قائل شدن به اينكه در پشت نظم حاكم بر چينش سورهها ، معيارهايي حكيمانه نهفته است كه بيهيچ تكلفي ميتوان آنها را شناخت، از كجا معلوم ميگردد كه رعايت چنان موازيني را پيامبر (ص) مد نظر گرفته است ؟! شايد كساني از صحابه، گرد هم نشسته و چگونگي ترتيب آنها را به شور نهادهاند و پس از تأملاتي در اين باره، سرانجام بر نظمي اينگونه اتفاق كردهاند.
5ـ يكي ديگر از ادلهاي كه در اين زمينه عرضه شده، حديثي است به نقل از ابي بن كعب از حضرت رسول (ص) كه در آن از سورههاي قرآن با ترتيب كنوني نام برده است. در اين روايت، يكايك سورهها از آغاز تا انجام ذكر شده و ثواب قرائت هر يك معين گشته است.[13]ميگويند كه بنابر حديث ابي، نام بردن همگي سورهها بر طبق ترتيب فعلي از سوي پيامبر (ص) ، به روشني ميفهماند كه قرآن كريم قبل از رحلت ، برترتيب فعلي و طبعاً با اشارات وحي، منظم گشته است.
لازم به ذكر است كه حديث پژوهان در صحت اين روايت، تشكيكهايي جدي وارد ساخته و بدين ترتيب آن را از اعتبار ساقط كردهاند. البته در منابع رجالي از ابي بن كعب به عنوان راوي ممدوح و موثقي ياد شده است[14]، اما در اينجا برخي راويان ديگر كه در زنجيره سند واقع شدهاند،آن را از حجيت و اعتبار انداختهاند[15]. با توجه به اينكه حديث ثواب قرائت سورها ، تنها از ابي منشأ گرفته است، بدين جهت دور از صحت نحواهد بود كه گفته شود: اين حديث ، خبر واحدي است ضعيف كه به هيچ روي نميتواند مدعا را ثابت كند.
به علاوه نظم خاصي كه بر مصحف ابي بن كعب چيره بوده است، يكي ديگر از نشانههايي تواند بود كه بر عدم اعتبار حديث فوق دلالت دارد . سورههاي مريم، حج و شعراء كه در مصحف عثماني بعد از سوره يوسف رديف شدهاند، در مصحف ابي، بر آن مقدم افتاد بود. همچنين بايد اضافه كرد كه هر چند مصحف ابي چون مصاحف موجود، با « حمد» آغاز ميگشته و با « معوذتين» خاتمه مييافته، اما مشتمل بر « حفد» و « خلع» به عنوان دو سروه جداگانه بوده است[16].
بنابراين اگر حديث ثواب قرائت سورهها داراي اساس درستي بود، آيا نميبايست ابي بن كعب در مصحف خويش ترتيبي را مراعات مينمود كه در حديث رسولالله(ص) مذكور آمده بود؟!
6ـ باز ازجمله دلايلي كه در اين باب ارائه شده، حديث زيبدن ثابت است كه از « تأليف » قرآن در حضور رسول خدا(ص) سخن گفته است[17]. دراين حديث ميخوانيم :
« كنا عند رسول الله نولف القرآن من الرقاع [18]»
ميگويند: از آنجا كه معني « تأليف» عبارت است از :
« جمع اجزاي پراكنده و ترتيب آنها به شكلي كه هر جزء درجاي حقيقي خود قرار گيرد[19]».
بنابراين منظور زيد، گزارش واقعيتي بوده است كه از جريان چگونگي تنظيم آيات و سور پرده بر ميدارد.
دكتر صبحي صالح ، بدون ارائه هيچ گونه شاهدي بر سخن ياد شده، در نظر خود نتيجه ميگيرد كه سخن زيد بدين معناست .
لازم به يادآوري است كه در اين روايت، از تكرار و استمرار عمل گردآوري و تأليف سخن رفته است:« كنانؤلف» حاكي از استمرار كار تأليف در زمان گذشته است. از اين رو ناچار بايد به ماجراي تنظيم آيات وحياني كه هر از گاهي تجديد ميشده و نيازمند شكلگيري در قالب سورهها بوده است، اشعار داشته باشد . طي بيست و سه سال بعثت، در دفعاتي مكرر بر حضرت رسول (ص) وحي ميامد و او مأمور ميشد تا به ضبط دقيق آنها همت گمارد. بر اين اساس، نويسندگان وحي را بانگ ميداد كه به نگارش آيات در سيستم سورهها بپردازند. اين كار،با نظرات كامل حضرت رسول(ص) انجام ميشد، اما تنظيم نهايي سورهها وقتي درست مينمود كه سراسر پارههاي قرآن فرود آمده بود و ضرورتي در اين كار مشاهده ميشد . آن وقت هم ديگر به استمرار عمل تنظيم، چندان حاجتي نبود، بلكه با يكي دو نوبت، جايگاه هر يك از سورهها مشخص ميگشت!
مطلبي كه به روشني و بيهيچ تكلفي از سخن زيد برداشت ميشود،واقعيت توقيف آيات در بستر سورههاس كه در دوران زندگاني پيامبر اكرم(ص)و با نظارت و اشراف ايشان صورت گرفته است و در آن ترديدي نيست.
طرفداران نظريه توقيفي بودن ترتيب سورها براي اثبات مدعاي خويش، دليلهاي ديگري نيز اقامه كردهاند كه زا حيث اهميت از دلايل قبلي كمبهاتر مينمايد . در اين بين از دلايلي چون: وجود تناسب و ارتباط كامل ميان سورهها ،يكساني نسخههاي كهن قرآن و نظم و ترتيب شگفتانگيز قرآن [20]ميتوان نام برد كه پيشتر اشاراتي قوي براي رد و ابطال آنها از نظر گذشت و ديگر از تفصيل بيشتر موضوع ، چشمپوشي ميكنيم.
گفتني است برخي از محققان پارا از اين هم فراتر نهاده و مسأله توقيف راحتي به نامهاي سورهها نيز سرايت دادهاند[21]، حال آنكه :
« بسياري از اين نامها در عصر پيغمبر اكرم (ص) در اثر كثرت استعمال تعين پيدا كرده و هيچ گونه جنبه توقيف شرعي ندارند[22]».
گاهي تسميه سورهها بنابر اسمي صورت گرفته كه در آغاز همان سوره آمده است، چنانكه در سورههاي قلم، الرحمن و …. قابل ملاحظه است. گاهي اين نامگذاريها با توجه به موضوعاتي است كه در ضمن سور مورد بحث قرار گرفته است،مانند سورههاي بقره، آل عمران، اسراء، توحيد و بر هيمن اساس در قرآنهاي قديمي ،بسيار ديده ميشود كه در سر سوره نوشتهاند:
« سورة تذكر فيها البقرة و « سورةيذكر فيها آل عمران » . گاه نيز جمله نخست سوره را معرف آن قرار ميدهند ،مانند سوره « اقرا باسم ربك » ، سوره « اناانزلنا» و سوره « لم يكن » و نظاير اينها .
سرانجام زماني هم با وصفي كه سوره دارد به معرفي آن ميپردازند، چنان كه به سوره « حمد»، « فاتحه الكتاب» نيز گفته مي شود.
به شهادت اخبار و آثاري كه در دست است اين شيوه در صدر اسلام نيز دائر بوده و حتي عناوين سورههاي «بقره»، « آل عمران»، «هود» و « واقعه » در اخبار نوبي زيادي به چشم ميخورد[23].
1ـ عدهاي از پژوهندگان تاريخ قرآن،براي اثبات تفصيل در ترتيب سورهها به حديث « أعطيت مكان التوراة السبع الطول و اعطيت مكان الزبور المئين و اعطيت مكان الانجيل المثاني و فضلت بالمفصل[24]. استناد جستهاند . صورت استدلال آنان بدين قرار است: از آنجا كه پيغمبر (ص) اسامي اين بخشها را تعيين فرمودهاند، خودبخود روشن ميشود كه در دوران حيات ايشان، دست كم اين بخشها مرتب بوده است، بدين جهت ترتيب آنها توقيفي و غير قابل تغيير است.
حال براي روشن شدن چگونگي موضعي كه در قبال اين روايت بايد اتخاذ كرد، توجه به نكات چندي را ضروري ميدانيم: اولاً نه در اين حديث و نه جاي ديگر، از لازمالاجرا بودن ترتيب سورههاي قرآن سخني در ميان نيست و اصلاً حديث فوق در پي تقسيمبندي قرآن نبوده است بلكه اساساً سخن از انواع سورههاي كوتاه و بلندي است كه بر ايشان فرود آمده است و خود مأمور به تبليغ آنهاست، نه اينكه سورهها حتماً بنابر ترتيبي كه در حديث فوق آمده است، كنار هم نهاده شود و اتباع از آن واجب و ضروري باشد . ثانياً درهمه موارد نامبرده، حد و مرز مشخص و تعريف شدهاي وجود ندارد و گاه آميختگي در ميان آنها مشهود است. البته محدوده « سبع طوال» با اندك تسامحي، مشخص و پذيرفته است[25].
2ـ دسته ديگري از همين معتقدان تصريح كردهاند كه :
« قرآن كريم در عهد نبوي تماماً به همين ترتيب كنوني مرتب بوده است مگر برائت و انفال[26]».
اين نظريه مورد قبول بيهقي و گروه ديگري از صاحبنظران قرار دارد. ابن عطيه در اين باره ميگويد:
« ترتيب قسمتهاي زيادي از قرآن در حيات رسولالله (ص) مشخص بوده است، مانند سبع طوال، حواميم و مفصلات، اما چه بسا كه تنظيم ديگر سورهها به امتهاي بعدي واگذار شده باشد.[27]».
ابو جعفر بن زبير معتقد است:
« بنابر گواهي آثار و اخبار، سورههايي كه ترتيبشان توقيفي است، تعدادشان بيش از آن است كه ابن عطيه گفته است . بنابراين تعداد كمي از سورههاي قرآن ميمانند كه در توقيفي يا اجتهاي بودن ترتيبشان اختلاف هست[28]».
قطع نظر از اين كه اين گروه هيچ ضابطه معيني بدست نميدهند كه چه قسمتهايي بنابر « توقيف» مرتب شده است و چه بخشهايي طبق اجتهاد صحابه، بايد دانست كه احتمالاً مستند ننوشتهاي ، آنگاه آنها را جزو « سبع طوال» رديف كردهاي »؟
عثمان هم در پاسخ ميگويد:
« پس از نزول هر پاره از قرآن كريم، پيغمبر (ص) كاتبان وحي را فرا ميخواند تا آيات نازله را در مدينه نازل شده بود و سوره برائت از آخرين سورههاي نازله در آنجا. موضوعات و داستان نزول اين دو سوره به هم شباهت داشتند از اين رو به گمانم رسيد كه اين دو سوره باهم يكي باشند . رسول خدا(ص) نيز رحلت فرمود و در اين مورد چيزي نگفت . از اين جهت، من آن دو را كنار هم قرار دادم و ميانشان « بسمله» ننوشتم [29]».
در اين خصوص بايد دانست كه برخي پژوهندگان براي اين حديث، اصالتي قائل نيستند و آن را جعلي و ساختگي ميدانند. دكتر صبحي صالح در اين باره مينويسد:
« سلسله سند اين روايت در همه طرق آن به « يزيد فارسي» ميرسد و اوست كه از ابن عباس نقل ميكند . اين شخص (يزيد فارسي) را بخاري در رديف راويان ضعيف نام ميبرد. آنگاه، چگونه ميتوان از چنين كسي خبري را پذيرفت كه در نقل آن منفرد است[30]».
راجع به عقيده تفصيل از اينها هم كه بگذريم ، باز اين سؤالات مطرح است كه : توقيفي بودن ترتيب بعضي سورهها بر اساس چه عللي است كه عدم لحاظ آنها در ترتيب بعضي ديگر، اشكالي ايجاد نميكند؟ ضابطه تمييز اينها از هم چيست؟ حتي اگر بتوان تقرير پيامبر اكرم(ص) را در ترتيب برخي سور موثر دانست ، آيا اين تقرير ميتواند نشانگر لزوم پايبندي به ترتيب فعلي سورهها باشد[31]؟!
در مقابل نظريههاي توقيف و تفصيل در ترتيب سوز:
« نظر و رأي اكثر عالمان ، اجتهاد در ترتيب سورههاست[32]».
« در ترتيب سور، توقيفي از جانب پيغمبر (ص)وجود نداشته بلكه رأي صحابه به سوره ها چنين نظمي بخشيده است[33]».
با عنايت به عدم كفايت دلايل مطروحه در باب توقيف و تفصيل در تنظيم سور، طرفداران اجتهادي بودن ترتيب سورهها، نظريه خويش را به دلايل روشني متكي دانستهاند كه توجه به آنها راهگشا به نظر ميرسد. اين ادله اجمالاً به قرار زير است:
1ـ قاطعترين دليلي كه در اين عرصه به چشم ميخورد، اختلاف مصاحف نخستين در ترتيب سورههاست[34]. اين اختلاف، در سطح مصاحف علي بن ابيطالب (ع)، عبدالله بن مسعود، ابي بن كعب، ابن عباس و امام ابوعبدالله صادق(ع) قابل رؤيت است[35]. بيگمان اگر از جانب رسول گرامي (ص) درباره چگونگي ترتيب سور توقيفي وجود داشت، مصاحف اين بزرگا، جز بر نظمي همساز با ترتيب وحياني، مرتب نميگشت.
در انكار اين دليل ممكن است گفته شود كه اين قبيل بزرگان پيش از آگاهي يافتن از وجود توقيف در خصوص ترتيب سور، به مرتب كردن تنظيم مصاحف خود دست زدهاند[36]. و بر اين اساس اجتهادي بودن ترتيب از درجه اعتبار ساقط است.
در پاسخ بايد گفت: اينان ـ بجز امام صادق(ع) ـ از بزرگترين ياران پيامبر (ص) بوده و برخي از آنان از ملازمت با آن حضرت (ص) نيز سود جستهاند. با اين حال، چطور ممكن است از اين موضوع آگاهي نيابند؟! كه اگر صحت داشت، قاعدتاً خبر آن در هر سو ميپيچيد . خبر توقيف، به اصحاب هم كه نميرسيد! بيشك به دوران صحابه و تابعان گزارش ميشد تا جعفربن محمد الصادق (ع) از آن اطلاع يابد و مصحف خود را چنان منظم كند كه بايد!
2ـ انتساب جمع فعلي به عثمان، كه در تاريخ و روايت از شهرت قابل تأملي برخوردار است، خود نشانهاي است كه اجتهادي بودن ترتيب سورهها را تأييد ميكند. ابن كثير ميگويد:
« ترتيب سورههاي قرآن كريم از اميرالمومنين، عثمان بن عفان است[37]».
3ـ علاوه براينها،مسائلي همچون عدم هماهنگي ترتيب كنوني سورهها با ترتيب نزول آنها[38] و نيز وارد نشدن دستوري از جانب شرع مقدس مبني بر عدم جواز ترتيبي غير از ترتيب فعلي، ميتواند به عنوان علائمي برآورد شود كه به اجتهادي بودن ترتيب سور حكم ميكند.
اكنون با توجه به آنچه در اينجا گذشت،ترديدي نميماند كه مصحف فعلي در زماني متأخر از روزگار نزول و بويژه در عهد خليفه سوم مرتب شده و نوع قرار گرفتن سور در مصحف ، هيچ جنبه توقيف شرعي نداشته است.
[1] براي نمونه ر.ك به : قرآن در اسلام، ص 150 .
[2] عبدالجليل ، تاريخ ادبيات عرب ،ترجمه : آذرتاش آذرنوش ( انتشارات اميركبير ـ تهران ـ 1363 هـ . ش) ص 86.
[3] الاتقان في علوم القرآن، ج 1ص 61.
[4] البرهان في علوم القرآن، ج 1ص 329.
[5] جلال الدين السيوطي، تناسق الدررفيتناسب السور، دراسةو تحقيق: عبدالقادر احمد عطا، (دارالكتب العميه ـ بيروت ـ 1406 هـ . ق) ص 57.
[6] براي نمونه ر.ك به: الاتقان في علوم قرآن ج 1 ص 62 و بحوث في تاريخ القرآن و علومه، ص 88 و پژوهشي در تاريخ قرآن،ص 88.
[7] تناسق الدرروفي تناسب السور، ص 60.
[8] همان مأخذ و صفحه.
[9] ر.ك به: محمد بن يعقوب الكليني الرازي، اصول كافي،ترجمه و شرح : سيد هاشم رسولي ( انتشارات علميه اسلاميه ـ تهران ـ بدون تاريخ ) ج 4، ص 444.
[10] الاتقان في علوم القرآن ،ج 1 ص 63.
[11] البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 328.
[12] همان مأخذ و جلد، ص 329.
[13] تفسير نوين، ص 20 مقدمه .
[14] ر.ك به: مولي عنايةالله القهبائي، مجمع الرجال( موسسه مطبوعاتي اسماعليان ـ قم ـ بدون تاريخ ) ج 1 ص 83 و نيز، محمد تقي النستري، قاموس الرجال(موسسه النشر اسلامي ـ قم ـ 1410 هـ . ق) ج 1، ص 352 و نيز،ابوالقاسم الخوبي، معجم رجال الحديث(دارالازهراء ـ بيروت ـ 1409 هـ . ق) ج 1، ص 364 و 365 و نيز: محمد بن علي الاردبيلي، جامع الرواة و ازاحة الشبهات عن الطرق و الاسناد (شركت چاپ رنگين ـ ؟ ـ 1334 هـ ق). ج 1 ص 39.
[15] ر.ك به: البيان في تفسير القرآن، ص 28 و 29 به نقل از : تفسير الفرطبي، ج 1، ص 78 و 79.
[16] ر.ك به: الزنجاني، تاريخ القرآن ص 88 و التمهيد في علوم القرآن ج 1، ص 264.
[17] صحبي صالح، مباحث في علوم القرآن ( انتشارات الشريف الرضي ـ قم ـ 1368 هـ . ش) ص 70.
[18] الاتقان في علوم القرآن، ج 1 ص 57.
[19] المفردات في غريب القرآن، ص 21.
[20] ر.ك به: تفسير نوين، ص 20 و 21 مقدمه.
[21] پژوهشي در تاريخ قرآن كريم،ص 98.
[22] قرآن در اسلام،ص 188.
[23] ر.ك به : همان مأخذ ، ص 187 و 188.
[24] البرهان في علوم القرآن ج 1 ص 326.
[25] در تعيين هفتمين عضو مجموعه « سبع طوال» ، اين اختلاف به چشم ميخورد كه آيا اين عضو، « انفال » است يا « برائت» يا هر دو،چون ميانشان« بسمله» اي فاصله نشده است.
[26] مناهل العرفان في علوم القرآن ج 1 ص 352.
[27]مناهل العرفان في علوم القرآن ج 1 ص 356 و 357 و مباحث في علوم القرآن، ص 72.
[28] مناهل العرفان في علوم القرآن ، ج 1 ص 357.
[29] جلال الدين السيوطي، التحبير في علم التفسير (دارالكتب العلميه ـ بيروت ـ 1408 هـ . ق ) ص 173 و 174 .
[30] مباحث في علوم القرآن، ص 72 و 73.
[31] محمد رضا المظفر در كتاب « اصول الفقه» درباره دلالت تقرير چنين مينويسد: « التقرير... فلاشك في انه يكون ظاهراً في كون الفعل جائزاً فيما إذا كان محتمل الحرمة » : ( محمد رضا المظفر، اصول الفقه ـ نشر دانش اسلامي ـ تهران ـ 1405 هـ . ق ـ ج 2، ص 62) كه متعلق تقرير را امري معرفي ميكند كه احتمال حرمت در آن برود، ولي آيا هيچ حرمتي در نوع ترتيب گرفتن سورهها در مصحف متصور است؟!
[32] الاتقان في علوم القرآن، ج 1 ص 62.
[33] مناهل العرفان في علوم القرآن ج 1 ص 353.
[34] حقائق هامة حول القرآن ، ج 1 ص 62.
[35] داود العطار، موجز علوم القرآن (موسسة الاعلمي للمطبوعات ـ بيروت ـ 1399 هـ . ق) ص 176.
[36] مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 1 ص 353.
[37] موجز علوم القرآن، ص 175.
[38] قرآن در اسلام، ص 150.