قرآن كريم همچون تورات، مراحل و دورههاي خلقت جهان را در آياتي چند تذكر داده است.در اينجا مراحل خلقت از نظر قران و علم را مورد بررسي قرار ميدهيم و سپس اشارهاي به مراحل خلقت از نظر تورات خواهيم داشت. قرآن كريم در اين مورد چند دسته آيات دارد:
« ان ربكم الله الذي خلق السموات و الارض في سنة ايام » [1]
« در حقيقت پروردگار شما آن خدايي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.»
«الله الذي خلق السموات و الارض و ما بينما في سنة ايام»[2]
« خدا كسي است كه آسمانها و زمين وآنچه بين آنهاست را در شش روز آفريد.»
تذكر: به نظر ميرسد كه مقصود از « سموات و ارض» مجموعه جهان هستي باشد يعني تعبير « آسمانها و زمين و آنچه آنهاست» كنايه از مجموعه هستي است.
سوم: « قل أئنكم لتكفرون بالذي خلق الارض في يومين و تجعلون له اندادا ذلك رب العالمين و جعل فيها رواسي من فوقها و باركفيها و قدر فيها اقواتها في اربعة ايام سوآءً للسائلين ثم استوي الي السماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا اوكرها قالتا اتينا طائعين فقضاهن سبع سموات في يومين و اوحي في كل سماء امرها و زينا السماء الدنيا بمصابيح و حفظا ذلك تقدير العزيز العليم»[3]
« بگو: آيا شماييد كه واقعا به آن كسي كه زمين را در دو هنگام آفريد، كفر ميورزيد و براي او همتاياني قرار ميدهيد؟ اين است پروردگار جهانيان. و در [زمين] از فراز آن [لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد و مواد خوراكي آن را در چهار روز اندازهگيري كرد[كه] براي خواهندگان، درست[و متناسب با نيازهايشان] است. سپس آهنگ [ آفرينش ] آسمان كرد، و آن بخاري بود. پس به آن و به زمين فرمود: « خواه يا ناخواه بياييد.» آن دو گفتند: «فرمانپذير آمديم.» پس آنها را [به صورت ] هفت آسمان، در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمان كار[مربوط به ] آن را وحي فرمود،و آسمان[اين] دنيا را به چراغها آذين كرديم و [آن را نيك] نگاه داشتيم؛ اين است اندازهگيري آن نيرومند دانا.»
«ءأنتم أشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها فسواها و اغطش ليلها و اخرج ضحاها و الارض بعد زلك دحاها اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبال ارساهامتاعالكم و لانعامكم»[4]
« آيا زنده شدن شما [بعد از مرگ] مهمتر است يا آفرينش آسمان؟ خداوند آن را بنا كرد و برافراشت و منظم ساخت، شب آن را تاريك و روز آن را آشكار ساخت، و زمين را بعد از آن گسترد، آبهاي دروني آن و گياهان و چراگاههاي آن را خارج نمود، و كوهها را بعد از آن پا برجا ساخت، تا وسيله زندگي براي شما و چهارپايانتان فراهم گردد.»
تذكر: در آيات دسته اول يك مضمون تكرار شده است. و آن اينكه خداوند« آسمانها و زمين را در شش روز (يوم) خلق كرده است».
در آيات دسته دوم كلمه« بينهما» اضافه شد يعني خداوند آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست را در شش روز (يوم) خلق كرد.
در آيات دسته سوم(فصلت/9ـ12) مجموعا سخن از هشت روز(يوم) گفته شده است.
در اينجا چند پرسش مطرح ميشود كه بايد در ضمن مباحث آينده روشن شود:
1ـ منظور از « سموات و ارض» چيست؟
2ـ منظور از «يوم» چيست؟ آيا قبل از خلقت خورشيد و زمين و پديدامدن شب و روز ميتوان سخني از آفرينش جهان در شش «روز» (فاصله طلوع تا غروب خورشيد) گفت؟
3ـ اگر مراد از يوم روز معمولي است، تعارض اين مطلب با يافتههاي علمي 0چگونه حل ميشود؟ كه ميگويند جهان در طي ميلياردها سال بوجود آمده است.
4- اگر مقصود از « يوم» شش دوره است اين دورهها از نظر علمي كدام است؟
5ـ تعارض آيات سوره فصلت كه سخن از هشت يوم ميگويد با آيات دسته اول و دوم كه خلقت سموات و ارض را در شش يوم ميداند چگونه حل ميشود؟
6ـ با توجه به اينكه قدرت خدا نامحدود و مطلق است پس چرا جهان را در يك لحظه نيافريد و در شش روز يا شش دوره خلق كرد؟
اصل اين لغت به معناي زمان محدود مطلق است چه كم يا زياد، مادي يا ماوراء مادي، روز يا اعم از روز و شب. و اين واژه « يوم» در قرآن در لغت حداقل در چند معنا استعمال شده است:
« فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام في الحج»[5]
« و هر كس كه [قرباني حج] نيافت [بايد] در هنگام حج سه روز روزه [بدارد].»
« فذكر هم بايام الله»[6]
« و روزهاي خدا را به آنان يادآوري كن »
« تلك الايام نداولها بين الناس»[7]
« ما اين روزها [ي شكست و پيروزي] را ميان مردم به نوبت ميگردانيم.»
در حديثي از اميرالمومنين علي (ع) آمده است:
« الدهر يومان يوم لك و يوم عليك .»[8]
« روزگار دو روز (دوره9 است يك دوره به نفع تو و يك دوره بر عليه توست.»
و در روايتي زير آيه 54 سوره اعراف از معصوم (ع) نقل شد كه فرمودند:
« في سنة ايام يعني في سنة اوقات.»[9]
« در شش روز يعني در شش وقت. »
تذكر: با توجه به سياق آيات خلقت آسمانها و زمين در شش يوم، مقصود از «يوم» همان دوره يا مرحله است. و از اينجا پاسخ پرسش سوم( تعارض بين يافتههاي علمي در باب خلقت جهان در ميلياردها سال با آيات مربوط به خلقت آنها در شش روز) روشن ميشود. چرا كه اگر مقصود آيات شش دوره يا مرحله خلقت باشد و مقصود شش روز معمولي ( از طلوع تا غروب نباشد ديگر تعارضي پيدا نميشود. و يافتههاي علمي با آيات خلقت جهان در شش دوره قابل جمع است.
در لغت به بالاي هر چيزي « سماء » گويند و پايين هر چيزي را « ارض » گويند.[11]اما آسمان و زمين در قران به معاني متعددي بكار رفته و يا به مصاديق گوناگون اطلاق شده است ( كه توضيح همه آنها از موضوع اين قسمت نوشتار خارج است)[12]و فقط به چند معنا و مصداق اشاره ميكنيم.
1ـ آسمان به معني جهت بالا و زمين بمعني پايين ( ابراهيم /4) .
2ـ آسمان به معني جو اطراف زمين ( ق/9) .
3ـ آسمان به معني كرات آسماني و زمين به معني كره زمين ( فصلت /11).
4ـ آسمان به معني مقام قرب و حضور الهي و زمين به معني مراتب نازل وجود. (سجده/5) كه شامل آسمان معنوي ميشود.
پس هميشه آسمان و زمين در قرآن به معناي مادي نيست. تا بخواهيم آن را در مورد خلقت جهان مادي و مراحل تشكيل و تكون آن حمل كنيم. هر چند كه ظاهر آيات 9ـ12 سوره فصلت همين آسمان و زمين مادي است. اما برخي مفسران در مورد آيات 4ـ5 سوره سجده احتمال آسمان معنوي را تقويت ميكنند.[13]
تذكر: بيان تعداد آسمانها(سموات سبع) و رمز عدد هفت يك بحث مستقل ميطلبد و لذا در اينجا متعرض نميشويم.[14]
پيدايش جهان هستي و مراحلي كه گذرانده است يكي از پرسشهاي ديرين بشريت بوده و هست. هر گاه انسان به آسمان پرستاره، كوهها، درياها و ... خيره ميشود با خود ميانديشد كه چه كسي و چگونه اينها را بوجود آورد و چه دورانها و مراحلي را گذرانده است.
در اين رابطه اديان الهي، فلاسفه و متخصصان كيهانشناس و زمين شناس اظهارنظرهائي كردهاند كه در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
1ـ « تالس» (640قبل از ميلاد ) كه او را نخستين فيلسوف يوناني دانستهاند معتقد بود كه : جهان هستي از آب بوجود آمده و همه تغييرات جهان در اثر عناصري است كه در آب تأثير ميگذارد تختهسنگها ، آبهاي يخ بستهاي است كه سالها از انجماد آنها گذشته است.
خاكريزهها در اثر تغييرات هوا پيدا شده است و هوا آبي است كه به صورت بخار در آمده است و آتش از برخورد اجسام منجمد شده كه از آب بوجود آمده است پيدا شده است.
ابرها كه از بخار آب تشكيل شده با بخارهاي جديد برخورد ميكند و در نتيجه آتشي از آنها بوجود ميآيد كه برق ميناميم و اين آتش به طرف فوقاني جهان متصاعد ميشود و سوراخهايي ايجاد ميكند كه اين سوراخها نوراني هستند و ستارگان ناميده ميشوند.[15]
2ـ اناكسيمندر شاگرد تالس ميگفت: اصل هستي، مبهم يا بيانتها است و مقصود او هوا و خلأ نامحدود بود. در آن همه چيز ظاهر ميشود و ناپديد ميگردد و اين عمل در أثر حركت دائمي است. او جهان را به صورت سه لوله ( ديوار جامد تو خالي) تو در تو تصور ميكرد كه لوله اولي سوراخي دارد كه ما آنرا به صورت آفتاب مشاهده ميكنيم.
3ـ « لوسيت» و « دموكريت» مكتب اتمي را پايهگذاري كردند و گفتند: خلأ جهان، آكنده از ذرات مخفي است است كه به چشم در نميآيد و اين ذرات ازلي است و جوهر آن تغيير ناپذير است. آسمان و زمين از آنها پديد آمده است.
4ـ « اناگزارگور» معتقد بود كه عناصر جهان چهار چيز است: آتش، آب، هوا، خاك. كه همگي ازلي هستند.
5ـ « هراكليت» ميگفت: اصل ستارگاني كه ما ميبينيم بخارهايي است كه متراكم و سنگ شده است.
در سفر پيدايش مراحل خلقت را اينگونه ميبينيم:
روز اول: خدا آسمانها و زمين را آفريد. و شب و روز را آفريد. (نور را ايجاد كرد).
روز دوم: خدا گفت فلكي باشد در ميان آبها و آبها را از هم جدا كند. خدا فلك را آسمان ناميد.
روز سوم: خدا گفت آبهاي زير آسمان در يك جا جمع شود و خشكي ظاهر گردد و خشكي را زمين ناميد. و خدا گفت زمين نباتات بروياند.( علف و درخت و ميوه و ...)
روز چهارم: خدا دو نير(شيئي نوراني) بزرگ ساخت نير اعظم را براي سلطنت روز و نير اصغر را براي سلطنت شب و ستارگان . و خدا آنها را در فلك آسمان گذاشت.
روز پنجم: خدا گفت آبها به انبوه جانوران پر شود( نهنگها و خزندگان و ...) و پرندگان بالاي زمين بر روي فلك آسمان پرواز كنند.
روز ششم: پس خدا حيوانات زمين بهايم و حشرات زمين را به اجناس آنها بساخت. پس خدا آدم را به صورت خود آفريد.[16]
روز هفتم: خدا از همه كار خود كه ساخته بود فارغ شد و آرامي گرفت. پس خدا روز هفتم را مبارك خواند.[17]
« مستر هاكس» در قاموس كتاب مقدس در مورد مقصود از واژه « روز » در مراحل خلقت مينويسد:
« اما بايد دانست كه قصد از لفظ روز نه همين بيست و چهار ساعت معتاد ميباشد . بلكه قصد از مدت مديد و طويلي است.»
و سپس در مورد تعارض مطالب سفر پيدايش با يافتههاي علوم تجربي مينويسد:
« اگر كسي به ديده اعتراض بنگرد و در باب اول سفر پيدايش نظر كرده بگويد اينها به هيچ وجه با قواعد علم هيئت و معرفة الارض و علم نبات و حيوان مطابقت نمينمايد.
جواب گوئيم اولاً مطلب و قصد از اين مطالب علمي نيست.
ثانيا نيك واضح است كه با علوم رئيسه بخوبي مطابقت مينمايد و ما را فرصت گنجايش آن مطالب در اينجا نميباشد.»[18]
اما دكتر موريس بوكاي فرانسوي در اين مورد مينويسد:
« حكايت كتاب مقدس بدون هيچ ابهامي آفرينش را در شش روز كه يك روز استراحت (روز سبقت) در پي دارد. ( با تشبيه به روزهاي هفته) نقل ميكند:
بنابر استباط از كتاب مقدس، كلمه « روز » فاصله زماني واقع بين دو طلوع متوالي يا دو غروب متوالي خورشيد براي ساكن زميني است روزي كه بدين ترتيب تعريف شود، تابع دوران زمين به دور خودش ميباشد، بديهي است كه بنابر منطق محض نميتوان از روزهايي كه اينچنين تعريف شده سخن گفت و حال آنكه سازماني كه باعث پديد آمدن آن گرددـ يعني وجود زمين و گردش دور خورشيد ـ طبق حكايت مقدس در نخستين مراحل آفرينش هنوز مستقر نشده است.»[19]
در مورد مراحل شش گانه با توجه به يافتههاي علمي و برداشتهايي كه از قرآن ميشود احتمالات متعددي ميتواند مطرح شود.
1ـ علامه طباطبائي (ره) در الميزان زير آيه 9 سوره فصلت مينويسند:
« مقصود از « يوم» در « خلق الارض في يومين » برههاي از زمان است نه روز خاص معهود يعني مقدار حركت كره زمين به دور خودش كه اين ( احتمال دوم) ظاهر الفساد است و اطلاق كلمه « يوم» بر قطعهاي از زمان كه حوادث زيادي را در بردارد، زياد است و استعمال شايعي است».
و سپس به آيه 140 سوره آل عمران و 102 سوره يونس استشهاد ميجويند و مينويسند:
« پس دو روزي كه خداوند زمين را در آن دو خلق كرد دو قطعه زمان است كه زمين در آن دو مرحله كامل شد. و اينكه يك روز نفرمود دليل اين است كه دو مرحله متغاير بوده مثل مرحله مذاب بودن و جامد يا مثل آن. »
و سپس شش روز بودن خلقت آسمانها و زمين را متذكر ميشوند و بيان ميكنند كه چهار مرحله آن در سوره فصلت بيان شده است دو مرحله در مورد خلقت زمين و دو مرحله در مورد خلقت آسمان(از مرحله دخان بودن تا تسويه آسمانهاي هفتگانه) و سپس توجيه خاصي براي « اربعة ايام » ( فصلت/10) ميكنند كه در مبحث بعدي ذكر ميكنيم.[20]
2ـ استاد مصباح يزدي در مورد شش روز (ستة ايام، اعراف /54) دو احتمال را مطرح ميكنند:
ايشان متذكر ميشوند كه در ميان بنياسرائيل و اهل كتاب بويژه يهود اين مطلب شهرت داشت كه خداوند آفرينش را از يكشنبه آغازيد و در جمعه به پايان برد و شنبه را به استراحت پرداخت . و سپس متذكر ميشوند: ظاهرا اين احتمال خيلي بعيد است زيرا « روزها » از نظر علم جغرافيا عبارتند از مدت حركت زمين به دور خودش (حركت وضعي ) و در لغت گاه روز را در برابر شب به كار ميبريم كه در عربي«نهار» ميگويند . و يوم: اعم است از روز تنها يا شبانهروز. قبل از پيدايش زمين و خورشيد و آسمان تصور روز ممكن نميبود. و شنبه و يكشنبهاي در ميان نبود. اگر نص قاطعي نيز در اين مورد ميداشتيم در نهايت ميتوانستيم گفت كه : روز در اين مورد يعني زماني به اندازه بيست و چهار ساعت ولي چنين نصي نيز نداريم.
ايشان ، با بررسي واژه « يوم» در قرآن ميگويد كه « يوم» در معاني غير از « روز » هم به كار رفته است و آيات يوسف / 54، نحل/8 و حج /47 و معارج /4 و حديثي از نهجالبلاغه را شاهد ميآورد . و سپس نتيجه ميگيرد كه : از بررسي اين همه ميتوان گفت كه احتمال اينكه منظور از شش روز، شش دوره خلقت باشد بعيد نيست.
و سپس با ذكر آيات 9ـ12 فصلت مينويسند: ميتوان احتمال داد كه منظور از دو روز، در آفرينش آسمان دو مرحله خلقت باشد: در يك مرحله به صورت گاز يا دود(دخان). و مرحله بعدي به صورت آسمان هفتگانه.
در زمين نيز به همين قرار: يك روز به گونه گاز يا مايع و روز ديگر مرحلهاي كه به صورت جامد درآمده است( كه هنوز مركز زمين مايع است).[21]
3ـ استاد مكارم شيرازي[22]با توجه به آيات 54 سوره اعراف و 9-12 سوره فصلت و يافتههاي علمي، دورانهاي احتمالي شش گانه خلقت را اينگونه مطرح كردهاند:
اول : مرحلهاي كه جهان به صورت توده گازي شكل بود.
دوم: دوراني كه تودههاي عظيمي از آن جدا شد و بر محور توده مركزي به گردش درآمد.
سوم: مرحلهاي كه منظومه شمسي تشكيل يافت(از جمله خورشيد و زمين).
چهارم: روزي كه زمين سرد و آماده حيات گرديد.
پنجم: مرحله بوجود آمدن گياهان و درختان در زمين .
ششم: مرحله پيدايش حيوانات و انسان در روي زمين.
ايشان در تفسير آيات 9-12 سوره فصلت چند نكته را يادآوري ميكنند:
الف ـ استعمال « يوم » و معادل آن در فارسي (واژه روز) و در لغات ديگر به معني « دوران» بسيار رايج و متداول است.
ب : در مورد كلمه « ثم » « ثم استوي الي السماء »[23]كه ظاهرا خلقت آسمانها را پس از خلقت زمين و متعلقات آن قرار داده است مينويسند:
تعبير « ثم» ( سپس) معمولاً براي تأخير در زمان ميآيد ولي گاه به معني تأخير در بيان ميباشد. اگر به معني اول باشد مفهومش اين است كه آفرينش آسمانها بعد از خلقت زمين صورت گرفته است ولي اگر به معني دوم باشد هيچ مانعي ندارد كه آفرينش آسمانها قبلاً صورت گرفته و زمين بعد از آن، ولي به هنگام بيان كردن ، نخست از زمين و ارزاق، كه مورد توجه انسانهاست شروع كرده و سپس به شرح آفرينش آسمانها پرداخته است.
معناي دوم گذشته از اين كه با اكتشافات علمي هماهنگتر است با آيات ديگر قرآن نيز موافقت دارد. و سپس به عنوان شاهد آيات 27ـ33 سوره نازعات « ءأنتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها فسواها و اغطش ليلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلك دحاها» را ذكر ميكنند. كه روشن ميسازد مسايل مربوط به زمين بعد از آفرينش آسمانها بوده است.
سپس مطالبي راجع به آسمانهاي هفتگانه و آسمان دنيا و « اربعة ايام » در آيه 10 سوره فصلت بيان ميكند كه در جاي مناسب مطالب ايشان را ذكر خواهيم كرد.[24]
4ـ آقاي دكتر موريس بوكاي در مورد مراحل شش گانه خلقت پس از توجه به اين نكته كه : در تورات سخن از شش روز متعارف است كه خدا در روز هفتم ( روز شنبه كه آن را « سبت» ميخوانند ) به استراحت ميپردازد. و اين روز همين فاصله زماني واقع بين دو طلوع يا دو غروب متوالي خورشيد براي ساكن زميني است . متذكر ميشود كه : در قرآن كريم كلمه يوم بكار رفته كه بمعناي دوره ميآيد و سخن از روز هفتم استراحت نيست و اين نكته از عجايب علمي قرآن است ايشان سپس آيات 54 سوره اعراف و 9ـ12سوره فصلت را مطرح ميكند و به بحث ميپردازد.[25]
سپس در مورد مراحل خلقت از نظر علوم جديد مينويسد:
« دانش نو ميگويد كه جهان از جرم گازي با دوران كند تشكيل شده و جزء اصلي آن هيدروژن و بقيه هليوم بود سپس اين سحابي به پارههاي متعدد با ابعاد و اجرام قابل ملاحظهاي تقسيم شد... و همين جرم گازي بعدها كهكشانها را تشكيل داد... و در اثر فشارها و نيروي جاذبه و پرتوهاي وارده باعث شروع واكنشهاي (گرما ـ هستهاي ) شد و از اتمهاي ساده اتمهاي سنگين بوجود آمد و هيدروژن به هليوم و سپس كربن و اكسيژن تبديل ميگردد تا به فلزات و شبه فلزات منتهي ميشود.» [26]
نتيجهگيري ميكند كه: جريان كلي خلقت دو مرحله داشته است:
الف : تكاثف و تراكم تودهاي گازي در حال چرخش.
ب : انفكاك آن به صورت پارههائي با استقرار خورشيد و سيارات منجمله زمين.[27]
سپس يادآور ميشود كه طبق آيات 9ـ12 سوره فصلت نيز همين دو مرحله لازم بود تا اجسام آسماني و زمين تكوين يابد. اما در مورد چهار دوره بعد كه مربوط به زمين و گياهان و حيوانات است يادآور ميشود كه زمين چند عصر و دوره زمينشناسي دارد كه انسان در عهد چهارم پديد آمد.[28]
5ـ يكي از صاحبنظران معاصر خلقت جهان را در چند عنوان بررسي كرده و با آيات قرآن تطبيق ميكند كه ما به صورت خلاصه ذكر ميكنيم:
ايشان با ذكر آيه 7 سوره هود « و هو الذي خلق السموات و الارض في سنة ايام» مينويسند:
« در آغاز ظلمت و تاريكي سراسر جهان را فرا گرفته بود و بجز خداوند يكتا هيچ كس و هيچ چيز نبود. « فقضاهن سبع سموات في يومين »[29]آنگاه خداوند متعال طي دو نوبت فرمان بناي آسمانهاي هفتگانه را صادر فرمود.»
سپس با اظهار بياطلاعي از ماده اوليه جهان ( و تأييد آن به وسيله آيه 51 سوره كهف و سخني از برخي دانشمندان) مينويسند: آنچه از نظر قرآن و دانشمندان محقق است اين مصالح عبارت بودند از ذرات دور و گاز كه در فضا سرگردان اما چنان پراكنده بودند كه بندرت به يكديگر برميخورند. «ثم استوي الي السماء و هي دخان»[30]
ايشان به عنوان شاهد سخن « سر جميس جينز» دانشمند فلك شناس را ميآورد كه ميگويد: ماده كون از گازهائي كه در فضا انتشار دارد آغاز گشته و از تراكم اين گازها سديم ( مه رقيق ) پديد آمده است.[31]
سپس نتيجه ميگيرند كه : خداوند طي دو دوره از اين گازها آسمانهاي هفتگانه را بنا نهاد (فصلت /12 ) و بوسيله ستونهاي نامرئي كه امروز از آنها به نيروي جاذبه عمومي تعبير ميشود كرات آسماني را استوار گرداند(لقمان/10).
ايشان با ذكر آيه 7 صافات :
« انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب»
« ما آسمان پايين را با ستارگان درخشان زينت بخشيديم» مينويسند:
بدين ترتيب ميليونها ذره گاز و دود به شكل ابرهاي عظيم به دور هم گرد آمدند... تودههاي ابر ذرات را به سوي مركز جذب ميكرد و بالاخره توده انبوه ابر جمع ميگشت و ذرات آن به يكديگر نزديك ميشد. اين ذرات كه به يكديگر اصطكاك پيدا مينمود، توليد گرما ميكرد و گاهي در مركز ابر گرما چنان شدت مييافت كه توده را به تابش ميافكند و فضاي تاريك را روشن ميساخت سرانجام ميليونها توده ابر به صورت ستاره درآمدند . آسمان پايين چراغاني گرديد.(البته همه ستارگان هم در يك زمان پيدا نشدند.
در ميان اين درياي جوشان(دود و گاز) طرحي مارپيچي، از اثر چرخش مداري پيدا گرديد . اين شكل مارپيچ كه آن را كهكشان راه شيري مينامند. ماده خورشيد و منظومه شمسي و زمين ما در يكي از بازوان آن قرار داشت. « و جعل الشمس سراجا» [32] « و خداوند خورشيد را چراغ جهان افروز قرار داد. » در اين بازوي كهكشان راه شيري طوفاني پرآشوب پديد آمد و جريان تند گازها آنها را به چرخش درآورد و همچنانكه ميچرخيد به شكل فرفرهاي پهن و عظيم درآمد و پارههاي نوراني، برگرد آن روان گشت.
اين فرفره بزرگ چرخيد تا اينكه كم كم گازها به مركز آن كشيده شد و در آنجا به صورت گوي عظيم و فروزاني تراكم يافت و سرانجام اين گوي فروزان « خورشيد» گرديد.
پارههاي گاز و غباري كه گرداگرد خورشيد را هالهوار، فرا گرفته بود از هم پاشيد و هر پاره از آن به صورت گردابي درآمد. هر گرداب مسيري جداگانه داشت و در آن مسير به دور خورشيد ميگرديد. در گردابهاي نزديك به خورشيد گرما و در گردابهاي دوردست سرما حكومت ميكرد. از برخي ذرات گاز، بخار آب پديد آمد و مانند شبنم روي ذرات غبار مينشست و چون ذرات غبار به هم ميرسيدند، رطوبت شبنم آنها را به يكديگر ميچسبانيد. و گاهي نيز به شكل پارههاي يخزده آب و گل در ميآمدند. نيروي جاذبه اين پارهها را به سوي يكديگر جذب ميكرد و بزرگ ميشدند و گوي عظيم و چرخاني پديد ميآورند. و سرانجام اين گوي« زمين» گرديد.
بعد ساير سيارات(عطارد ـ زهره ـ مريخ ـ مشتري ـ زحل ـ اورانوس و نپتون و ...) نيز از گردابها پديد آمدند و هر سياره در مسير خود، برگرد خورشيد ميگرديد.
زمين شكل ميبندد و به صورت گوي بزرگي از صخرههاي خشك و عريان جلوهگر است. ( نه حيات ـ نه هوا ـ نه ابر) تودههاي بخار آب و ديگر گازها همراه با تودههاي گل، قرنها پيش در آن مدفون شده و اينكه آن گازها، در ميان صخرههاي زمين محبوسند. از شكسته شدن اتمهاي مخصوص صخرههاي زمين گرما پديد ميآيد و در ژرفاي زمين صخرههاي چنان گرم ميشوند كه گداخته ميگردند و همراه با حبابهاي گاز به جوش در ميآيند و از آتشفشانها فوران كرده به روي زمين روان ميشوند.
گازها نيز از آتشفشانها بيرون ميزنند و در پيرامون زمين گسترده ميشوند و پوششي از هوا بر روي آن ميكشند. بخار آب سرد ميشود و ابرهاي كلان پديد ميآيد و بارانهاي نخستين فرو ميبارد. ميليونها سال همچنان باران ميبارد و در گودالهاي زمين فرو ميرود... قرآن در اين باره ميفرمايد:
«و انزلنا من السماء ماء قدر فاسكناه في الارض » [33]
« و بقدر آب از آسمان فرو فرستاديم كه آن را در زمين مسكن داديم.»
و: پيدايش حيات در روي زمين [34] ( اين مطلب را در يك بحث مستقل بررسي مي كنيم)
6ـ دكتر پاكنژاد در يك جلد از كتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر مبحث مفصلي تحت عنوان « اسلام و بيولوژي» دارد كه چگونگي شروع خلقت و آغاز حيات را مورد بررسي علمي ـ قرآني ـ روائي قرار ميدهد و آن را به صورت يك فيلم خيالي جالب بيان ميكند.[35]
ايشان در ابتداء با ذكر آيه « و هوالذي خلق السموات و الارض في ستة ايام و كان عرشه علي الماء » [36] به توضيح سه واژه ايام، عرش و ماء ميپردازد. و « ايام» را به « دوران » معنا ميكند.[37]
و سپس نتيجه ميگيرد كه : خدا قبل از هر چيز روح را، عقل را، قدرت را، نور را و ملائكه را آفريد سپس ظلمت را، همه در اخبار ديده ميشود شايد بتوان گفت به نظر اسلام ابتداء يك مرحله متافيزيك (عقل، روح و ...) سپس قدرت و انرژي و بعد آب و آنگاه دخان آفريده شد.
تودههاي دخان موجود بهم برخورده ايجاد گرما كردند بعدها خيلي سوزان شدند سپس در اثر طوفانهاي ايجاد شده شروع به چرخيدن نموده جز اثر فلكي يا كهكشانها و كانسارها درست شد.[38]
ايشان در جاي ديگر مينويسد: دانشمندان زيستشناس كه در بسياري از مطالب نظريههاي مخالف و مغاير هم داشتند، در بسياري موارد و از جمله درباره نشان دادن مراحل تكاملي آفرينش اتفاق رأي داشتند : به ترتيب زير:
تودهاي از گاز كهكشانها ـ منظومه شمسي ـ زمين، به ترتيب بوجود آمدند.
ابتدا زمين گداخته بود ـ سرد شد ـ جز جماد چيزي يافت نميشد ـ آبي پيدا شد ـ ملكولهاي اوليه ـ گياه ـ جنبندگان ـ خزندگان و پستاندران به ترتيب در گردونه تكامل آفرينش قدم به عرصه وجود گذاشتند.
و سپس مينويسد: اكثر دانشمندان زيستشناس براي تعيين قدمت و زمان حيات هر كدام از اين دسته طرحي داشتهاند. بدين طريق كه از ابتداي خلقت تا پيدايش انسان را يك سال يا يك هفته يا يك شبانهروز فرض كرده و براي هر كدام آن مدت مفروض را تقسيم زماني كردهاند.
مثلاً دانشمندي تمام مدت خلقت را يك شبانه روز فرض كرده: پيدايش كهكشانها را حدود ساعت هفت و خورشيد را هنگام ظهر و زمين را يك و دوازده ثانيه و پيدايش حيات را شش بعد از ظهر، و چهار دقيقه و دوازده ثانيه به ساعت 12 مانده را براي پيدايش پيش آهنگان انساني اختصاص داده است.[39]
7ـ دكتر حميد النجدي در مورد آيات سوره فصلت / 9ـ11 مي نويسد كه : « قبلاً دانشمندان فكر ميكردند كه زمين و آسمانها از يك جنس تشكيل شده است اما مباحث جديد علمي روشن كرد كه عناصر تشكيل دهنده زمين و كرات آسماني متفاوت است. يعني ستارگان از 99% هيدروژن تشكيل شده است اما زمين از عناصر و فلزات ( حدود صد عنصر) تشكيل شده است . و نتيجه گرفتند كه هر چند كه منشأ زمين و آسمانها يكي است اما اول زمين تشكيل شده و سپس ستارگان بوجود آمدهاند يعني ظرف تشكيل زمين با ظرف تشكيل ستارگان و سيارات متفاوت است و سپس متذكر مي شود كه اگر قرآن كريم در آيات فوق اول خلقت زمين و سپس خلقت آسمان را مطرح كرده است به همين لحاظ است.»[40]
8ـ صاحب نظران ديگري كه به اين بحث پرداختهاند عبارتند از:
حنفي احمد « ستة ايام» را به معناي شش نوبت از وقايع و حوادث ميداند و توضيحات مفصلي در مورد ادوار خلقت جهان و تطبيق آن با آيات بيان ميكند.[41]
عبدالمنعم السيد عشري نيز « ستة ايام » را به معناي شش دوره ميداند و ميگويد جنس ايام دراينجا غير از روزهاي معمولي ماست.[42]
در مورد آنچه كه مفسران و صاحبنظران محترم در مورد مراحل خلقت آسمانها و زمين بيان داشتند تذكر چند مطلب لازم است:
1ـ آنچه كه از آيات قرآن برميآيد خلقت آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست در شش مرحله ( يوم) صورت گرفته است.
در دو مرحله آفرينش آسمانها ( از دخان تا سبع سموات ) انجام پذيرفته است.
در دو مرحله خلقت زمين صورت گرفته است.
در دو مرحله بعدي آنچه ما بين زمين و آسمان است( كوهها،ارزاق، معادن ...)
قرآن در اين مورد اشاراتي كلي كرده و وارد جزئيات و تعيين زمان دورهها و نوع خاص تحولات آن نشده است.
2ـ تعيين دورهها و مراحل نسبت به چيزهاي تدريجي امكانپذير است.و تعيين مراحل و دورهها امري اعتباري و نسبي است. و لذا گاهي در يك موضوع ثابت( مثل رشد علم بشر يا پيدايش و تطور هنر...) تقسيمبنديها و مراحل متفاوتي ذكر ميشود كه هر كدام از زاويه خاصي به موضوع مينگرد.
گاهي همه اين مراحل و تقسيمبنديها صحيح و لازم است . و زواياي پنهان موضوع را روشن ميكند.
در مورد مراحل خلقت نيز اين مطلب صادق است. يعني ممكن است دورانهاي خلقت آسمانها و زمين را از منظرها و حيثيتهاي مختلف، تقسيمبنديهاي متفاوتي كرد . و ريشه همه اختلافات در نظريههاي علمي مراحل آفرينش جهان همين مطلب است . گاهي تقسيمبندي بر اساس گاز ـ مايع ـ جامد صورت ميگيرد.
گاهي تقسيم بندي بر اساس كرات آسماني ـ زمين ـ انسان صورت ميگيرد.
گاهي تقسيم بندي بر اساس موجودات بيجان و جاندار صورت ميگيرد.
پس اشكالي ندارد كه علوم كيهان شناسي و زمين شناسي و زيستشناسي مراحل خلقت را به گونهاي متفاوت با قرآن يا كتاب مقدس تقسيم كرده باشد. و لازم نيست كه اين مراحل هميشه باهمانطباق داشته باشد. و تفاوت تقسيمبنديها از لحاظ طول دورهها يا نوع دورهها مستلزم تعارض علم و دين نيست. چون هر كدام از اين تقسيمبنديها از ديدگاه خاصي صورت گرفته و ممكن است در جاي خود صحيح و لازم باشد به عبارت ديگر زبان علم و دين در اين موارد متفاوت است.
تذكر: اين نكته روشن است كه مبناي تقسيمبندي مراحل خلقت در قرآن(آسمان ـ زمين ـ مابينآنها ) است.
3ـ همانطور كه گذشت واژه « سموات و ارض» در قرآن در معاني مختلفي استعمال ميشود. و لذا ممكن است كه گفته شود همه آيات مربوط به مراحل خلقت آسمان و زمين ناظر به خلقت آسمان و زمين معهود و مادي كه ما ميبينيم نيست بلكه در برخي از آيات ( مثل سجده/4-5) احتمال دارد كه مقصود خلقت موجودات ماوراء طبيعي و معنوي از درجات بالا تا پايين باشد همانطور كه برخي از مفسران اشاره كرده بودند.[43]
4ـ از مقايسه برخورد قرآن با مراحل خلقت با مطالب تورات فعلي و فلاسفه يونان و يافتههاي جديد علوم تجربي معلوم ميگردد كه مطالب قرآن سازگار با يافتههاي علوم است در حالي كه برخي مطالب تورات و فلاسفه ، اين سازگاري را ندارد. (همان طور كه بيان شد ) و اين مطلب عظمت و حقانيت قرآن كريم را نشان ميدهد. بلكه اعجاب هر خوانندهاي را برميانگيزد.
اما اين مطالب، اعجاز علمي قرآن را اثبات نميكند. چرا كه مراحل كلي خلقت در شش روز قبل از اسلام(در تورات) نيز مطرح بوده است و به صورت طبيعي مردم جزيرةالعرب كه با يهوديان زندگي مي كردند في الجمله از آن اطلاع داشتند. ( هر چند كه در قرآن روز هفتم يعني روز استراحت مطرح نشده است.)
قرآن كريم نيز وارد جزئيات نشده است. پس تذكر اين مطالب در قرآن ( به صورت كلي و مجمل) نميتواند اعجاز علمي آن را اثبات كند.
5ـ از آنجا كه مطالب قرآن در مورد خلقت آسمانها و زمين به صورت كلي و مجمل است تطبيق قطعي آن با نظريه علمي خاص در باب مراحل پيدايش جهان صحيح به نظر نميرسد.
بلي اگر مثلاً بگوئيم محتمل است كه مقصود از دخان همان مراحل گاز بودن جهان باشد و ... اشكالي ندارد.
6ـ مراحلي كه استاد مكارم شيرازي فرمودند با آياتي كه مراحل خلقت را برميشمارد منطبق نيست چرا كه طبق نظر خود ايشان مرحله اول و دوم مربوط به خلقت آسمانها و مرحله سوم و چهارم مربوط به خلقت زمين است و مرحله پنجم و ششم كه در آيه 10 سوره فصلت بيان شده است«و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها في اربعة ايام » مربوط به خلقت كوهها، معادن و ارزاق است و در اين مراحل سخني از خلقت انسان و حيوان در ميان نيست. در حالي كه ايشان مرحله ششم خلقت را مربوط به پيدايش حيوانات و انسان ميدانند.[44] و اين مطلب با مرحله ششم تورات تناسب بيشتري دارد.
تذكر: در مورد مراحلي كه آقاي دكتر بيآزار شيرازي بر شمردند بايد متذكر شويم اولاً ظاهر كلام ايشان اين است كه آفرينش خورشيد را يك مرحله مستقل قرار داده است در حالي كه در قرآن كريم خلقت آسمانها (دخان ـ سبع سموات) دو مرحله قرار داده شده است و آفرينش خورشيد نيز در دل اين دو مرحله جاي ميگيرد.
و ثانيا لازم بود كه ايشان ذكر ميكردند كه اين تطبيقها بين مطالب علمي و قرآن به صورت احتمالي است. چرا كه ممكن است مبناي تقسيمبندي مراحل در قرآن و علم يكسان نباشد و يا در آينده تقسيمبنديهاي علمي تغيير كند.
8ـ در مورد سخنان آقاي دكتر پاكنژاد بايد متذكر شويم كه خلقت مرحله متافيزيك ( روح، عقل، قدرت، نور، ملائكه) كه ايشان از روايات استفاده كرده بود از موضوع بحث ما كه مراحل خلقت آسمانها و زمين مادي است خارج است. و تحت آيات ( ستة ايام) مورد بررسي قرار نميگيرد. مگر آنكه آسمان را در اين آيات اعم از آسمان معنوي و مادي فرض كنيم.
در آيات دسته اول و دوم كه در صدر بحث ذكر شد ( هفت آيه اعراف / 54 ـ يونس/3ـ هود/7 ـ حديد /4 ـ سجده /4 ـ فرقان /59 ـ ق / 38)مراحل خلقت جهان در شش دوره ( يوم) گفته شده است.
اما در آيات سوره فصلت / 9-12 به نظر ميرسد كه هشت دوره بيان شده است.
« خلق الارض في يومين ـ و قدر فيها اقواتها في اربعة ايام ـ فقضاهن سبع سموات في يومين »
« خلقت زمين در دو مرحله و خلقت كوهها و ارزاق در چهار مرحله و خلقت آسمانها در دو مرحله كه جمعا هشت مرحله (دوران) ميشود.»
پاسخ: مفسران قرآن در اين زمينه چند نظر ابراز كردهاند كه هر كدام ميتواند معاني آيات را باهم سازگار و جمع كند و تعارض ظاهري را برطرف كند.
1ـ راه مشهور و معروف آن است كه بگوييم آنجا كه قرآن ميفرمايد: چهار دوران ( اربعة ايام فصلت/10) منظور تتمه چهار دوره است. بدين ترتيب كه در دو دوره اول از اين چهار دوره، زمين آفريده شد و در دو دوره بعد از همان چهار دوره ساير خصوصيات زمين بوجود آمد. و دو دوره هم كه خلقت آسمانها بود مجموعا شش دوره(يوم) ميشود كه در آيات هفتگانه اول بدان اشاره شده بود. يعني هفتگانه (ستةايام) قرينه اين تفسير و تقدير ميشود.[45]اين تفسير مورد قبول صاحبان تفسير نمونه نيز هست.[46]
2ـ علامه طباطبائي در الميزان مينويسد: مقصود از « اربعة ايام » با توجه به قرائن همان فصول چهارگانه است كه بر اساس ميل شمالي و جنوبي زمين بوجود ميآيد . و تقدير ارزاق در اين چهار فصل است پس جمله ( في اربعه ايام ) فقط قيد جمله اخير( قدر فيها اقواتها) است و حذف و تقديري در آيه وجود ندارد.[47]
تذكر: بنابراين تفسير آيه 10 سوره فصلت مربوط به اصل خلقت زمين و آسمانها نيست و از دو آيه قبل و بعد مستقل است.
آقاي دكتر صادقي نيز معتقد است كه در تعارض هشت روز با شش روز تقريبا عموم مفسران متحير ماندهاند و سخناني بر خلاف ظاهر آيه دارند و سخن حق اين است كه «اربعة ايام » در اين آيات مربوط به اصل آفرينش زمين نيست بلكه مربوط به تكميل آن است و روي اين اصل دو روز براي خلقت زمينها و دو روز براي تشكيل هفت آسمان و دو روز ديگر در اين آيات فصلت ذكر نشده است. مربوط به آفرينش ستارگان در نخستين آسمان و ديگر امور بوده است.[48]
3ـ ممكن است گفته شود كه آيه 10 سوره فصلت « و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها في أربعةايام سواء للسائلين» يك آيه مستقل است كه مربوط به حالات و تغييرات خاص زمين در چهار مرحله است. (نه خلقت اصل زمين كه در دو مرحله بوده است) كه دراين چهار دوره زمينشاسي، پيدايش كوهها ،معادن و ارزاق موجودات پديد آمد.[49]
دكتر موريس بوكاي با يك جمله ( زمين چند عصر و دوره زمينشناسي دارد كه انسان در عهد چهارم پديد آمد) اشارهاي مختصر به اين احتمال كرده است.[50]
هر كدام از سه راه حل ارائه شده را بپذيريم سازگاري و جمع بين آيات سوره فصلت و آيات ديگر در مورد مراحل خلقت برقرار ميشود. اما لازم است كه اشاره به نقد و بررسي اين راهحلها بنمائيم.
راه اول: مستلزم تقدير گرفتن كلمهاي محذوف(تتمه ـ كل ذلك) است و تقدير خلاف ظاهر است. پس راه اول مستلزم قبول چيزي برخلاف ظاهر آيه است.
راه دوم: ( نظر علامه طباطبائي) توسط صاحبان تفسير نمونه از چند جهت مورد اشكال واقع شده است:
الف ـ اين تفسير هماهنگي ميان جملههاي آيات مورد بحث ( فصلت / 9ـ12) را تأمين نميكند. چرا كه در مودر خلقت آسمان و زمين يوم به معناي دوران آغاز پيدايش است ولي يوم در مورد خصوصيات زمين و مواد غذائي به معني فصول سال ميباشد.
ب ـ نتيجه اين تفسير آن است كه در آيه فوق از شش روز آفرينش تنها از دو روز آفرينش زمين وآفرينش آسمانها بحث شده اما از دو روز باقيمانده كه مربوط به خلقت موجوداتي ميان زمين و آسمان ( ما بينهما)است سخني به ميان نيامده است.[51]
البته اشكال اول قابل جواب است . چرا كه در مباحث قبل بيان شد كه « يوم» در قرآن كريم در معاني متعددي به كار رفته است و اشكالي ندارد كه در اينجا نيز در دو آيه به دو معناي متفاوت به كار رود.
و اشكال دوم نيز قابل جواب است چرا كه لازم نيست در هر آيهاي تمام مراحل خلقت بيان شود و لذا در آيات سورههاي اعراف/54 ـ يونس /3 ـ هود /7 ـ حديد/4 سخن از خلقت شش دورهاي آسمانها و زمين شده است اما هيچ سخني از خلقت موجودات بين آسمان و زمين ( ما بينهما ) نشده است.
راهحل سوم از دو جهت قابل اشكال است: اول آنكه در آيه 10 سوره فصلت سخن از چهار مرحله نمي گويد بلكه سه مرحله « جعل فيها رواسي ـ بارك ـ قدر فيها اقواتها» آفرينش كوهها، معادن و تقدير ارزاق را بيان ميكند.
و ثانيا سخني از خلقت انسان نميگويد تا بگوئيم در عهد چهارم زمينشناسي انسان بوجود آمد.
نتيجه: توجه به آيات 27ـ33 سوره نازعات براي مبحث ما راهگشاست در آنجا مراحل خلقت را اين گونه برميشمارد:
« ء النتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها فسواها و اغطش ليلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلك دحاها اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبان الرساها».
يعني دو مرحله مربوط به خلقت آسمانها(بنا كردن و برافراشتن ـ تسويه و تنظيم) و دو مرحله مربوط به زمين ( پيدايش شب و روز كه مربوط به حركت زمين است ـ دحو الارض ). [52]
و دو مرحله مربوط به حوادث زميني ( منابع آب و گياهان ـ آفرينش كوهها).
پس با توجه به آيات سوره نازعات و تطبيق آن با آيات سوره فصلت ميتوانيم نتيجه بگيريم كه راهحل اول ( يعني تقدير گرفتن: في تتمه اربعة ايام ـ كل ذلك في اربعة ايام) مناسبترين راه حل است.[53]چرا كه قرآن كريم در آيه 10 سوره فصلت نيز همان مطالب آيه 27 سوره نازعات را ميفرمايد:
« و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها» [54]
« اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبال ارساها»[55]
ارزاق و اقوات از همان گياهان است و آب يكي از موارد منابع است و قرآن نيز در اين موارد نمونه ذكر ميكند و در مقام شمارش تمام ارزاق و مابع نيست. و مسأله كوهها نيز در هر دو آيه آمده است.
پس معلوم شد كه مقصود از چهار دوره ( اربعة ايام) در فصلت /10 همان دو مرحله خلقت زمين به اضافه دو مرحله خلقت ملحقات زمين(كوهها ـ ارزاق ـ منابع ...) است.
چرا خداي قادر مطلق جهان را در يك لحظه نيافريد؟
برخي مفسران با طرح اين پرسش اينگونه پاسخ دادهاند:
خداوند قادر مطلق است و ميتوانست جهان را در يك لحظه يا شش دوره طولاني بيافريند. ولي چرا در شش دوره آفريد:
پاسخ اين پرسش را در اين مطلب ميتوان يافت كه اگر خدا جهان را در يك لحظه ميآفريد انسان كمتر ميتوانست علم و قدرت و نظم و برنامهريزي حساب شده خلقت را احساس كند.
همين طي مراحل مختلف طولاني ميتواند نظم فوق العاده و قدرت ناظم را به بشر بشناساند. مثل كودكي كه در طي 9 ماه و با طي مراحل مختلف بوجود ميآيد[56].
[1] اعراف / 54 و نيز يونس / 3و هود/7 و حديد / 4.
[2] سجده /4 و نيز فرقان/ 59 و ق/38.
[3] فصلت / 9ـ12.
[4] نازعات/27ـ33.
[5] بقره / 196.
[6] ابراهيم /5.
[7] آل عمران/140.
[8] نهج البلاغه، حكمت 390.
[9] ر.ك: تفسير برهان، زير آيه 54 سوره اعراف و تفسير نمونه، ج 6، ص 200 به بعد.
[10] ر.ك: مفردات راغب و نيز التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ماده يوم.
[11] همان،ماده سماء و ارض .
[12] براي اطلاعات بيشتر ر. ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 165 به بعد و نيز بحث « هفت آسمان» در همين نوشتار.
[13] براي اطلاعات بيشتر ر. ك: تفسير الميزان، ج 16، ص 247.
[14] ر.ك: مبحث « هفت آسمان» در همين نوشتار.
[15] محمد غلاب، فلسفه يونان، ج 1، ص 8 و نيز عبدالغني الخطيب، قرآن وعلم امروز، ص 69ـ 70، ترجمه دكتر اسدالله مبشري.
[16] كتاب مقدس، سفر پيدايش ، باب اول، شماره 1ـ 31 با تلخيص.
[17] همان،باب دوم،شماره 1ـ 3 با تلخيص.
[18] مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، انتشارات اساطير، چاپ اول اساطير، بيروت، 1377 ش.
[19] دكتر موريس بوكاي، مقايسهاي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه ذبيحالله دبير، ص 183ـ184 با تلخيص.
[20] الميزان، ج 17، ص 363ـ364. ر.ك: تفسير برهان، زير آيه 54 سوره اعراف و تفسير نمونه، ج 6، ص 200 به بعد.
[21] معارف قرآن، دو جلدي، ص 241ـ243.
[22] ر.ك: آية الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 6، ص 202 و نيز ج 20، ص 222 به بعد و نيز پيام قرآن، ج 2، ص 166ـ167.
[23] فصلت /11،ج 20، ص 222-231.
[24] ر.ك: نمونه، ج 20، ص 222ـ231.
[25] مقايسهاي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم ، ص 183 ـ 187.
[26] همان، ص 196 با تلخيص
[27] همان،ص 198.
[28] همان، ص 200.
[29] فصلت /12.
[30] فصلت/11.
[31] جميس جينز، پيدايش و مرگ خورشيد و نيز النجوم في مسالكها.
[32] نوح /16.
[33] مؤمنون/18.
[34] بيآزار شيرازي، گذشته و آينده جهان، ص 19ـ31 با تلخيص.
[35] اولين دانشگاه و آخرين پيامبر،ج 1،ص 96.
[36] هود/7.
[37] همان، ص 104.
[38] همان،ص 114.
[39] همان، ص 148 با تلخيص.
[40] ر.ك: دكتر حميد النجدي، الاعجاز العلمي في القرآن الكريم، ص 91ـ 94.
[41] ر.ك: حنفي احمد، التفسير العلمي للايات الكونية في القرآن، ص 119 و 128 و 131.
[42] ر.ك: عبدالمنعم السيد عشري، تفسير الايات الكونية في القرآن الكريم، ص 27.
[43] ر.ك: الميزان، ج 16، ص 247.
[44] نمونه، ج 6، ص 202 و ج 20، ص 222 و پيام قرآن ، ج 2،ص 166ـ167.
[45] بر طبق اين تفسير، آيه 10 سوره فصلت تقدير دارد يعني اينگونه بوده است: (و قدر فيها اقواتها في تئمة اربعة ايام) و يا به تعبيري كه در تفسير كشاف آمده است ( كل ذلك في اربعة ايام) .
[46] تفسير نمونه، ج 20،ص 224.
[47] تفسير الميزان ، ج 17 ، ص 364.
[48] ر.ك: دكتر محمد صادقي ، زمين وآسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 94ـ103.
[49] از نظر فسيل شناسان و ديرينشناسان دورههاي پيدايش جانداران به اين صورت است:
دوران اول: انواع مرجانها ، ماهيان زردهدار، سوسماران، مارها، لاك پشتها ، و خزندگان زميني پديد آمده است.
گياهان اين دوره جلبكها ، سرخسها ، پنجه گرگها و دم اسبها.
دوران دوم: پرندگان پيدا شدند كه قديميترين آنها « اركئورنيت» است كه شبيه بچه كبوتر بوده است. گياهان اين دوره گلدار بودند مانند: انجير، بلوط و گردو...
دوران سوم: پستانداران كه در اواخر دوره دوم پيدا شده بودند زياد شدند. و تنوع پيدا كردند. مثل : اسب، گاو و شتر و ....
گياهان در اين دوره تنوع و تكثر يافتند.
دوران چهارم: انسان پيدا ميشود و وضع گياهان به صورت كنوني در جهان جلوهگر ميگردد.
(براي اطلاعات بيشتر ر. ك: بيازار شيرازي، گذشته وآينده جهان، ص 37ـ42 كه از زمينشناسي و تكامل نقل ميكند. )
البته دورانهاي زمينشناسي را به چهار دوره يخبندان نيز تقسيم كردهاند كه عبارتنداز:
اول: گونز 500 هزار سال پيش.
دوم: ميندل 275 تا 200 هزار سال پيش .
سوم : رپس 200 تا 75 هزار سال پيش.
چهارم : وورم 75 تا 10 هزار سال پيش. انسان در دوره چهارم بوجود آمد.
( ر.ك: احمد رهبري، انسان پيش از تاريخ، ص 13، دانشكده ادبيات 1354 ش، كه از باستانشناسي عصر حجر نقل ميكند. )
[50] مقايسهاي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم ، ص 200.
[51] برگرفته از تفسير نمونه ، ج 20، ص 225.
[52] در مورد « دحو الارض» و معاني احتمالي آن ( حركت زمين، گسترش زمين و ....) به مبحث زمين در همين نوشتار مراجعه كنيد.
[53] هر چند كه تقدير گرفتن خلاف ظاهر است اما با توجه به قرائن ( آيات ديگر) ناچاريم اين تقدير را بپذيريم اين روش در ادبيات فارسي هم مرسوم است چنانكه ميگوييد: از اينجا تا مكه ده كيلومتر است و تا مدينه پانزده كيلومتر است يعني راه اينجا تا مكه ( ده كيلومتر) به اضافه تتمه راه بين مكه و مدينه ( پنج كيلومتر) مجموعا پانزده كيلومتر است. در اينجا نيز دو دوره خلقت زمين و دو دوره خلقت ملحقات زمين مجموعا چهار دوره است.
[54] فصلت /10.
[55] نازعات / 27
[56] براي اطلاعات بيشتر، ر.ك: تفسير نمونه، ج 6، ص 203.