در آغاز بخش « تناسب آيات و سور» مقدمهوار، تعريفي لغوي و اصطلاحي از واژه « تناسب » ارائه داده ، به دنبال آن به بحثي كوتاه و اجمالي پيرامون دلايل ضرورت پرداختن به علم تناسب و فوايد اين دانش قرآني مينشينيم.
« تناسب » يا « مناسبت » در لغت به معني هم شكلي و نزديك به هم بودن است و در اصطلاح علوم قرآن، ربط دهنده بين آيات را گويند. از « تناسب» گاه با تعابير « تناسق» و « اتساق » نيز ياد شده است.
بدرالدين زركشي مينويسد:
« المناسبة في اللغة : المقاربة و فلان يناسب فلاناً اي يقرب منه و يشاكله و منه النسيب: الذي هو القريب المتصل : كالا خوين وابن العلم و نحوه[1]».
ترجمه: « مناسبت » در لغت يعني نزديك به هم بودن و فلان چيز بافلان مناسب است، يعني بدان نزديك است و همانند آن. واژه « نسيب» نيز از همين ريشه است كه همان خويشاوند نزديك ميباشد، مانند : دو برادر يا پسر عموها و جز آن.
در كتاب « الاتقان في علوم القرآن» نيز چنين آمده است:
« المناسبة في اللغة المشاركلة و المقاربة و مرجعها في الآيات و نحوها الي معني رابط بيننها عام او خاص، عقلي او حسي او خيالي او غير ذلك من انواع العلاقات او التلازم الذهني كالسبب و المسبب والعلة و المعلول و النظيرين والضدين و نحوه[2]».
ترجمه : « مناسبت » در لغت به معني همگوني و نزديك به هم بودن است و در آيات و مانند آنها به معنايي بر ميگردد كه ميانشان ربط ايجاد ميكند. اين رابط يا عام است يا خاص، عقلي است يا حسي يا تلازم ذهني، مانند : سبب و مسبب، علت و معلول، نظاير، اضداد و چيزهاي ديگري از اين قبيل.
همچنين برهانالدين عمر بقاعي در كتاب« نظم الدرر في تناسب الايات و السور» نوشته است :
« علم مناسبات القرآن علم تعرف منه علل ترتيب اجزائه و هو سر البلاغة الادائه الي تحقيق مطابقة المعاني لما اقتضاه من الحال و تتوقف الاجادة فيه علي معرفة مقصود السورة المطلوب ذلك فيها و يفيد ذلك معرفة المقصود من جميع فلذلك كان هذا العلم في غاية النفاسة و كانت نسبته من علم التفسير نسبة علم البيان من النحو[3]».
ترجمه : علم مناسبات قرآن دانشي است كه بدان وسيله، علل چگونگي ترتيب يافتن اجزاي قرآن باز شناخته ميشوند. همين علتهاست كه گوياي اسرار بلاغي قرآن در همساز آمدن معاني آن با حال مخاطبان بشمار ميروند. مهارت در اين رشته نيز بدان وابسته است كه مقاصد كلي سورهها ـ كه به شناخت اهداف يكايك جملههاي قرآني ميانجامد ـ شناسايي گردند. بر اين اساس ، علم مناسبات در نهايت درجه ظرافت قرار دارد و خويشاوندي و رابطه آن با دانش تفسير همچون رابطهاي است كه ميان علم « بيان » و علم « نحو» وجود دارد.
بحث راجع به نظم و نوع گردآمدن مطالب قرآني در كنار هم و انسجام يا ناهماهنگي آنها را بايد از جمله مسايلي شمرد كه دانشمندان اسلامي از ديرباز مد نظر قرار دادهاند. نظريه پردازان مسلمان هر چند عموماً اعجاز قرآن را قطعي و مسلم انگاشته اما گاه در وجوه اعجاز باهم اختلاف پيدا كردهاند. عدهاي از آنان كه اكثريت قاطعشان را تشكيل ميدهند اصلي ترين عنصري را كه معجزه بودن قرآن را به بار آورده است، سبك بياني خاص اين كتاب آسماني ميدانند و در عين كه معجزه بودن قرآن را به بار آورده است، سبك بياني خاص اين كتاب آسماني ميدانند و در عين حال ، برخي ديگر همچون نظام معتزلي (م 221 هـ .ق) درست در مقابل نظريه بالا پنداشتهاند:
« اعجاز قرآن (صرفاً) در پشت غيب گوييهاي آن نهفته است و نظم و تأليف آن در دسترس بشر قرار دارد، اما اراده خداوندي آدمي را از دست زدن به گردآوري سخناني همانند با آن باز داشته است[4]».
ناگفته پيداست كه اين داوري كه همان « قول به صرفه [5]» در اعجاز است، معجزه بياني كتاب محمد (ص) را بكلي از جنبه تأليفي مردود دانسته است.
همين نگرش باعث شده است كه ملحدان و معاندان در كيفيت نظم قرآن طعن وارد سازند و پراكنده گوييهاي ظاهري قرآن را كه در اكثر مواقع از عدم دريافت معناي اصيل و باريك آيات، ناشي شده است، همچون دليلي بر عدم اصالت آن علم كنند.
عزالدين بن عبدالسلام معتقد است:
« المناسبة علم حسن و لكن يشترط في حسن ارتباط الكلام ان يقع في امر متحد مرتبط اوله بآخره فان وقع علي اسباب مختلفة لم يشترط فيه ارتباط احد هما بالآخر و من ربط ذلك فهو متكلف بما لايقدر عليه الابربط ركيك يصان عنه حسن الحديث فضلاً عن احسنه فإن القرآن نزل في نيف و عشرين سنة في احكام مختلفةو ما كان كذلك لايتأتي ربط بعضه ببعض[6]».
ترجمه : مناسبت، علم نيكويي است ولي در حسن ارتباط سخن شرط است كه در مورد مطلبي هماهنگ و يكپارچه كه آغاز و انجام آن باهم در ارتباط باشد، گفتگو نمايد. اما اگر سخني بنابر انگيزههاي گوناگون ايراد گردد،ديگر لازم نيست كه ابتدا و انتهاي آن باهم بخواند . در اين حالت چنانچه كسي بخواهد ميان اجزاي سخن ايجاد ربط كند، حداكثر آنچه متكلفانه به انجام آن موفق خواهد شد، ساختن ربطي ركيك و دور از ذهن است كه سخنان نيكو ـ تا چه رسد به بهترين سخنان ـ از آن بدورند . قرآن در طي بيست و اندي سال در پي انگيزههاي گوناگون و در خصوص احكام مختلف فرود آمده است و آنچه بر چنين وضعيتي باشد، اجزاي آن باهم ارتباطي ندارند.
برخي عالمان نيز به اشكالي كه در سخن عزالدين به چشم ميخورد، چنين پاسخ گفتهاند:
« قدوهم من قال : لايطلب للاي لكريمة لانها علي حسب الوقائع المتفرقة تنزيلاً و علي حسب الحكمة ترتيباً [7]».
ترجمه : اين اعتقاد كه ميگويد : نبايد براي آيات قرآن به دنبال مناسبتي گشت، پنداري بيش نيست، زيرا اگر چه آيهها بر حسب حادثههاي گوناگون و پراكنده نازل شده، اما بر اساس حكمت ترتيب يافتهاند.
در هر صورت، مهمترين وجه اعجاز از نظر عالمان بلاغت، همين ترتيب و تركيب خاص قرآن است و بيتوجهي به اين تركيب و يا تجزيه و دستچين كردن و ريختن آن در قالب محدود و يك بعدي بشري، قرآن را از كلام الهي و معجزه بودن مياندازد و آن را در جلوهاي پر از ابهام و تكرار ارائه ميدهد.
عرفان شهيد، راجع به نقش توجه به مناسبتهاي موجود ميان آيات هر سوره مينويسد:
« توجه به همبستگي آيات يك سوره در تفسير قرآن بسيار حائز اهميت است، زيرا تجزيه قرآن و تفسير هر يك جداي از تمامي سوره بيش از هر چيز براي قرآن زيانآور است[8]».
با اين وجود، اغلب مترجمان و مفسران از ابتدا همبستگي و ارتباط آيات را ناديده انگاشته و براين پايه، به تفسير بريده آيات روي آوردهاند. آيتالله سيد محمد باقر صدر در ريشهيابي پيدايش اين پديده در تفسير چنين اظهار ميدارد.
سرچشمه اين نوع تفسير بريده و گسسته اين است كه تفسير ابتدا شعبهاي از حديث بوده و محدثين قسمتي از هر آيهاي كه دربارهاش حديثي روايت شده بود، جداي از مجموعه آيات هر سوره ميآوردند و حديث مربوط را به دنبال آن نقل ميكردند . اين نوع تفسير كه مفسر يا محدث يك يا چند آيه را به وسيله احاديث پراكنده تفسير ميكرد، از عصر صحابه آغاز شد و تا عصر ابن ماجه و طبري در قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري با شرح و بسط بيشتر منتهي گرديد و به تدريج اطلاعات تاريخي و معلومات لغوي نيز بر آن افزوده گشت و هيچ گاه از چارچوبه احاديث و مدلولات لغوي پاي بيرون ننهاد [9]».
شايان گفتن است كه گرايش به سوي تفسير گسسته آيات، هنوز هم در بين مفسران قرآن مجيد طرفداران زيادي دارد.
اكنون جدا از هر چه قال و قيل كه در اين زمينه هست بايد گفت : آنچه در مبحث تناسب اهميت دارد اين است كه در برخورد با آيات،نخست سؤال شود ك آيا تكميل كننده مفهوم آيات قبلي هستند يا مستقل از آنها و اگر از آيههاي قبل مستقلند ، با آنها چه ارتباطي دارند[10]؟
چنانچه بخواهيم به هنگام قرائت قرآن به وجوه ارتباط و تناسب آيات پي ببريم، بايد گاهي به ذوق ادبي خويش مراجعه كنيم و گاهي به منطق فطري خويش تا به هر حال به يك رابطه عام يا خص، ذهني يا عيني. عقلي يا حسي يا تخيلي برسيم. در اينجا بايد توجه داشت كه هميشه استدلالات فلسفي و اصطلاحات فني، بيانگر اين رابطهها نيستند. بسيار اتفاق ميافتد كه رابطه ميان دو آيه، رابطه علت با معلول است . گاهي هم رابطه علت و معلولي نيست، بلكه مفاهيم دو آيه هم بافت، با همديگر همراهي و ملازمت دارد. در اين صورت غالباً برابري اضداد را با يكديگر نشان ميدهد. مانند : ذكر « عذاب»، توصيف «بهشت» پس از توصيف « دوزخ» ، متوجه ساختن دلها پس از به انديشه كشاندن عقلها و به پند و اندرز و موعظه پرداختن پس از بيان احكام [11].
آنچه در اين باب بيشتر ميتواند نظر را به خود جلب كند، درجه تشابه و پيوند معنايي ميان موضوعات مطروحه در چارچوب يك سوره است . زيرا بندرت اتفاق افتاده است كه مطلبي به طور كامل در يك آيه بيان شده باشد. به همين جهت آيات متعددي به دنبال آن و راجع به همان موضوع ميايد تا مفهوم آيه را تأكيد و تفسير كند، يا آن را توضيح دهد، يا استثنايي براي آن بياورد، يا منحصر بودن مصاديق را تفصيل بيشتري بخشد. در نتيجه اين چگونگيهاست كه آياتي كه در يك سياق قرار دارند، اغلب به طور آشكار، همانند و جفت يكديگر به نظر ميآيند[12].
گاه نيز هماهنگي و همگوني تصويري در ارائه مناظري از طبيعت ميتواند به عنوان وجه ارتباطي آيات به حساب آيد . نمونه اين نوع هماهنگي بخوبي در آيات زير، آنجا كه از بلنداي آسمان و شكوهمندي و پهناوري كره خاك و برجستگي كوهانها سخن رفته است، نمودار است[13]:
« افلاينظرون الي الابل كيف خلقت . و الي السماء كيف رفعت . و الي الجبال كيف نصبت . ولي الارض كيف سطحت [14]».
دلايلي كه اقتضا دارد علم تناسب آيات هر چه بيشتر مورد توجه قرار گيرد، در دو عنوان كلي زير خلاصه ميشود:
1ـ پاسخ به نظريهاي كه قرآن را كتابي از هم گسسته و درهم ريخته معرفي كرده است . بنابرآنچه به تفصيل در بخش « پراكنده به نظر آمدن قرآن » از نظر خواهد گذشت درخواهيم يافت كه غالب مستشرقان و برخي از دانشمندان اسلامي معتقدند قرآن، مجموعهاي پراكنده است كه رشته مطالب آن از هم پاره شده است. اينان در اثبات نظريه خويش عمدتاً به اجتهادي بودن ترتيب آيات و شيوه بياني قرآن نظر دارند كه در آن برخي تكرارها قابل مشاهده است و گاه در ميان آيات مربوط به يك موضوع خاص ناگهاين مسأله ديگري روئيده و به دنبال آن مجدداً موضوع نخستين از سرگرفته شده است[15].
در اين ديدگاه آنچه به وضوح ديدني است، تنزل دادن كلام آسماني قرآن به سطحي پايينتر از سخنان معمولي بشري است كه به هيچ روي نميتوان نشانهاي از اعجاز را در چگونگي نظم گرفتن مطالب آن جستجو نمود.
اكنون با توجه به آنچه گفته آمد ميتوان پرسيد: آيا اين تكرارها و پراكندهگوييهاي ظاهري. از ضعف تأليف و عدم تناسب ميان بخشهاي گوناگون آيات ناشي شده است؟ يا در پشت اين تنوعها و دوبارهكوييها نوعي وحدت و سازگاري نهفته است؟
جواب اين سؤال سرنوشت ساز در فصول آينده به تفصيل به نظر خواهد رسيد، اما آنچه اكنون اكنون به طور اجمال ميتوان گفت اين است كه با تكيه بر علم تناسب و با به دست آوردن ديگر مقدمات براي فهم محتواي قرآن،بخوبي ميتوان دريافت كه نه تنها هيچ گونه آشفتگي و درهم ريختگي موضوعات و مطالب در سطح سورهها موجود نيست كه نظمي شگرف سرتاسر هر كدام سورهها را فرا پوشانده است و براي هر يك از آنها بايد به وجود هدف يا اهدافي كلي قائل گشت كه موضوعات فرعي ديگر برگردشان دور ميزند. با اين طرز تلقي كه نظم قرآن را معجزه آسمان نمايانده است، در حقيقت از حوزه توانمند اعجاز قرآن در بعد بياني و ادبي آن پاسداري شده است.
2ـ دفاع از اصول اعتقادي شيعه در سايه پرداختن به تناسب آيات:
عموم مفسران اهل تسنن به هنگام مواجهه با آياتي كه بيانگر اصول عقيدتي تشيعاند (آيات تبليغ ، اكمال دين، تطهير و ولايت) ، از شأن نزولهاي زيادي كه در مورد آنها در لابلاي متون حديث وتفسير به نقل آمده است، دست بر ميدارند و در اثبات صحت برداشت خود به سياق آيات قبل و بعد استناد جسته و آنها را بدون ارتباط با عقايد اماميه جلوه دادهاند.
اينان در راهي كه پيش گرفتهاند عليرغم مفاد صريح اين آيات و نيز بياعتنا به شذن نزولهاي قطعي موجود در مورد آنها، بيهوده بر استنباط خويش پاي ميفشارند.
اين گروه از مفسران شايد با پيش فرضي كه خود برساخته و نيز نظر به قرائتي كه از قبل و بعد آيات دريافتهاند، آيه تبليغ را صرفا ناظر به ابلاغ احكام مربوط به اهل كتاب دانسته، آن را خالي از هر گونه دلالت بر مفهوم امامت علي (ع) معرفي ميكنند.
فخر رازي در ضمن يكي از بندهاي دهگانهاي كه در تفسير آيه مبارك «... ما أنزل اليلك من ربك » ميآورد، مينويسد:
« روايت است كه اين آيه در فضل علي بن ابي طالب (ع) نازل شده است و حضرت رسول (ص) پس از نزول آن دست علي (ع)را بالا برده و فرموده است: من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».
همو آنگاه ميگويد:
« گرچه اين گونه روايات بسيار است اما بهتر آن است كه آيه را در معني در امان داشتن رسول (ص) از گزند و آزار يهودان و نصاري و دستور به او كه با بيتوجهي به آنان به وظيفه تبليغ جامه عمل بپوشاند، قلمداد كنيم. زيرا با توجه به چند آيه قبل و بعد كه روي سخن آنها با يهود و نصاري است هرگز نميتوان آيه را بر وجهي حمل كرد كه با قبل و بعد خود،بيگانه بنمايد [16]».
هم آنان آيه اكمال دين را كه در ترتيب آيات سوره مائده در ميان آيات مربوط به احكام حيوانات قرار دارد[17]، منحصراً بهاكمال فرايض ديني و حلال و حرامها وابسته ميدانند . نيز در خصوص آيه مبارك:
« انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون [18]».
مراد از (ولايت ) را تنها به ياري و نصرت محدود ساخته و دراين جهت به ارتباط آيه با قبل و بعد آن استدلال كردهاند. در نتيجه اين تلقي، به زعم آنان ، اين آيه بيانگر امامت علي (ع) نيست.
همچنين همين تفسير گويان راجع به آيه تطهير اعتقاد دارند كه متعلق « بيت» در «اهل البيت» زنان پيامبر(ص) هستند، چرا كه از چندين آيه قبل تا چند آيه بعد، احكام و اوامري در مورد آنان بيان شده است.
دكتر صبحي صالح در بحثي پيرامون اسباب النزول ، بيان ميدارد:
« توجه به وجه مناسبت آيات در بسياري جايها از پرداختن به سبب نزول آنها بينياز ميكند[19]».
ما در كنار پذيرفتن كليت و اجمال اين سخن، همچنين توجه ميدهيم كه اگر روايت منقول درباره سبب نزول آيه. قطعي و متواتر باشد، ناچار ضمن پذيرش آن بايد بكوشيم ميان معنايي كه سبب نزول، ناظر بر آن است با آنچه از ظاهر سياق و قرائن داخلي آيه به دست ميآيد همخواني ايجاد كنيم، نه اينكه در همه جا بدون انديشيدن در محتواي آيه. فقط با تكيه بر فهم گذرا و ساده خود از پذيرفتن شأن نزولهاي قطعي سرباز زنيم.
توجه به ارتباط آيات و مجموعه نگري در تفسير قرآن، فوايد سازنده و ارزندهاي در بردارد كه ميتواند در درك و دريافت معاني بلند اين كتاب آسماني بسيار حائز اهميت باشد. اين فايدهها كه در عنوانهاي زير خلاصه ميشود، همراه با شرح و توضيحي كوتاه در پي ميآيد:
مفسران قرآن كريم با در نظر گرفتن اصل بنيادين انسجام و هماهنگي آيات، به معاني گرانباري دست يافتهاند كه بدون توجه بدان اصل، امكان دسترسي به آنها وجود نداشت. اين حقايق گرانسنگ در سايه ژرف نگري در ارتباط صدر و ذيل ايه، انسجام دو آيه همجوار و هم بافت و به طور كلي هماهنگي و هم سياقي گروه آيات يك سوره حاصل آمدهاند، ناگفته خود روشن است كه در اين روش از اسلوب و كيفيت ترتيب گرفتن آيات قرآن، بر فهم معاني آن استمداد شده است و شايد فرمايش امام علي (ع): « ينعلق بعضه ببعض[20] را بتوان ناظر بر همين معنا شمرد.
اگر بپذيريم كه با كنار هم نهادن آيات مشابه كه در سراسر قرآن پراكنده است ميتوان آفاقي نو در رسيدن به معاني جديد گشود،به طريق اولي بايد قبول كرد كه آيات همسايه در افاده مراد به هم وابستگي بيشتري دارند و چنانچه جداجدا و به شكل انفصالي مد نظر قرار گيرند از ارائه تمام معناي خود باز ميمانند . به عبارت ديگر « آيات قرآن داراي « قرائن كلامي» است كه گاهي در آيهي قبل و گاهي در آيهي قبل و گاهي در آيهي بعد ... يافته ميشود و بدون توجه به اين قرائن ، مفاد واقعي آيات بدست نميآيد[21]».
برخي مفسران كه از همين دريچه به مجموعه آيات نظر كرده، به معاني باريك و ارزشمندي پي بردهاند . نمونههاي بسياري از اين دست لطايف در تفاسير « الميزان في تفسير القرآن، « في ظلال القرآن » و « الاساس في الميزان» خواندني است و ما در فصلي كه بدين منظور گشودهايم، به يادآوري پارهاي از اين برداشتها خواهيم پرداخت.
فخر رازي به هنگام تفسير آيه 285 از سوره مبارك بقره مينويسد:
« و من تأمل في لطائف نظم هذه السورة و في بدائع ترتيبها علم ان القرآن كما انه معجز بحسب فصاحة الفاظه و شرف معانيه فهوايضاً معجز بحسب ترتيبه و نظم آياته و لعل الذين قالوا: انه معجز بحسب اسلوبه ، ارادو ذلك».
ترجمه : با ژرف انديشي در نظم شگرف و ترتيب بديع سوره بقره، دانسته ميشود كه همانگونه كه قرآن از جنبه فصاحت الفاظ و ارجمندي معانياش معجزه است، همچنين از جهت چگونگي ترتيب و تأليف معجزه بشمار ميآيد و چه بسا منظور آنان كه گفتهاند : قرآن به لحاظ اسلوب آن معجزه است، بيان همين نكته باشد.
اگر در نتيجه بيتوجهي به تناسب آيات، گمان رود كه برخي نابسامانيها در ترتيب آيهها وجود دارد،پس از دريافت وجود پيوستگي آنها به هم، بخوبي در مييابيم كه آيات جز در مواضع اصيل و فعليشان ، نميتوانند كارايي در خوري داشته باشند و در صورت جابجايي آنها نقصي جبران ناپذير پديد ميآيد. به بيان ديگر ، با پردهبرداري از وجوه همبستگي آيات ميتوان ديد كه چهرهاي تابناك از اعجاز قرآن در سازمان يافتن آيات به خودنمايي و جلوهگري نشسته است.
[1] البرهان في علوم القرآن، ج 1 ص 61.
[2] الاتقان في علوم القرآن، ج 2،ص 108.
[3] نظم الدرر في تناسب الايات و السور(مجلس دائرة المعارف العثمانية ـ حيدرآباد هند ـ1389 هـ . ق) ج 1، ص 6 مقدمه.
[4] درويش الجندي، النظم القرآني في كشاف الزمخشري (دارالنهضة ـ مصر ـ بدون تاريخ ) ص6.
[5] « صرفه» در لغت يعني منصرف كردن و برگردانيدن و در بحث اعجاز قرآن، يكي از وجوهي است كه برخي از دانشمندان در وجه اعجاز بدان معتقد شدهاند. نظام معتزلي نخستين عالمي است كه رأي به صرفه را اظهار داشته است . در ميان علماي شيعه اماميه نيز اين قول عمدتاً به سيد مرتضي منسوب است كه در اثبات اعجاز قرآن از طريق صرفه پافشاري كرده است. قائلان به صرفه معتقدند: « قرآن كريم با فصاحت و بلاغت بلايي كه دارد در حد اعجاز نيست و فصحا و بلغا قدرت / آوردن / نظير آن را دارند،لكن خداوند سبحان با ايجاد مانع اراده را از آنان سلب نموده است و يا معلومات و تخصصهايي را كه داشتند از آنان گرفته است.» براي آگاهي از دلايل طرفداران صرفه و پاسخ مخالفان آنها ر.ك : ابوالفضل ميرمحمدي، تحدي و صرفه ، مقالات و بررسيها (نشريه گروه تحقيقاتي دانشكده الهيات و معارف اسلامي)،دفتر 52ـ51، سالهاي 1371 ـ 1370 هـ .ش و نيز : عبدالجبار شرارة، مسألة التحدي و المعارضة في اعجاز القرآن، رسالة القرآن ، ( العدد الحادي عشر، 1413 هـ. ق) ، ص21.
[6] البرهان في علوم القرآن ، ج 1، ص 63 و نيز: الاتقان في علوم القرآن، ج 2 ص 108 و نيز: نظم الدررفي تناسب الآيات و السورج 1، ص 7 مقدمه.
[7] همان مأخذ و جلدها و صفحات .
[8] عبدالكريم بيآزار شيرازي و محمد باقر حجتي، تفسير كاشف ( دفتر نشر فرهنگ اسلامي ـتهران ـ 1363 هـ . ش) ج 1،ص 13.
[9] تلخيص و برداشت از محمد باقر صدر، انسان مسئول و تاريخ ساز از ديدگاه قرآن ترجمه : محمد مهدي فولادوند (بنياد قرآن ـ تهران ـ 1359 هـ . ش) ،ص 9ـ7.
[10] البرهان في علوم القرآن ، ح 1، ص 64 و نيز : الاتقان في علوم القرآن ج 2، ص 108 و نيز: نظم الدررفي تناسب الآيات و السور، ج 1،ص 8.
[11] مباحث في علوم القرآن، ص 155.
[12] ر.ك به : همان مأخذ، ص 152.
[13] همان مأخذ، ص 153.
[14] غاشيه / 20ـ17.
[15] براي مشاهده تكرار در بيان بعضي احكام در قرآن،از جمله بنگريد ؛ د : آيه 173 از سوره بقره كه محتواي آن در متن آيه 3 از سوره مائده تكرار شده است . نيز در طي آيات 235 تا 240 از سوره بقره، در بين آيات مربوط به احكام زنان ناگاه موضوع نماز مطرح شده و سپس پايان يافته است.
[16] التفسير الكبير (دارالكتب العلمية ـ بيروت ـ 1411 هـ . ق) ج 12، ص 154.
[17] مائده/3.
[18] مائده /55.
[19] مباحث في علوم القرآن، ص 157.
[20] امام علي بن ابي طالب (ع) نهج البلاغه ، تحقيق و فهارس: صبحي صالح ( دارلهجرة ـ قم ـ بدون تاريخ ) خطبه 133،ص 192.
[21] معارف قرآن،ج 1، ص 9.