برج

پدیدآورمحمدجواد معموری

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 5

تاریخ انتشار1388/02/05

منبع مقاله

share 3040 بازدید

برج: بناى بلند و شاخص

اين كلمه در زبان فارسى به هر بناى شاخص اعم از قلعه، كاخ، بارو، كوشك و هر ساختمان بلند يا وسيع ديگر گفته مى‌شود و بناهاى تاريخى زيادى در ايران به نام برج معروف هستند؛ در اصطلاح هيئت به منزلگاه ستارگان و نيز به هريك از ماههاى دوازده‌گانه سال در روز شمار شمسى گفته مى‌شود.[108] زبان دانان عرب به دليل وجود همخانواده‌هاى فراوان و در بسيارى موارد ناسازگار با هم[109]، در شناسايى ريشه اين كلمه دچار سردرگمى شده و احياناً براى آن دو اصل مستقل ياد كرده‌اند: ظهور و پناهگاه.[110] برخى نيز جهت برقرارى ارتباط بين اين واژه با ديگر همخانواده‌هاى آن مانند تبرّج به دو شاخصه بلندى و در معرض ديد بودن در تعريف برج اشاره كرده‌اند[111] بعضى هم اصل آن را ظهور دانسته و براى تعميم اين مفهوم به منظور شمول بر همه مشتقات اين ريشه كوشيده‌اند.[112] اين در حالى است كه ريشه شناسان، برج به معناى مورد نظر را از واژگان معرّب شمرده، براى آن سابقه‌اى يونانى و به تبع آن سريانى قائل‌اند.
واژه پِرگِس در يونانى به معناى كنگره‌هاى روى باروى شهر، در زبان سريانى با اندكى تغيير به معناى مناره، كنگره و ماندگاه مسافران و به همين مناسبت در خصوص توقفگاه اجرام آسمانى به كار رفته و به احتمال بسيار اصطلاحى نظامى در شام و عربستان شمالى از مناطق تحت نفوذ روميان بوده و از آن به گويشهاى آرامى و سپس عربى پا گذاشته وبا پذيرش قواعد جمع عربى به شكل بروج در قرآن به كار رفته است.[113]
واژه برج در عربى نيز مانند فارسى كاربردى وسيع داشته، بر هر بناى شاخص اطلاق مى‌شود.[114] مطالعه سير تاريخى اين واژه در كتابهاى لغت نشان مى‌دهد كه برج در آغاز تنها بر باروهاى ساخه شده بر گوشه‌هاى ديوارهاى شهر، قلعه‌ها و كاخها اطلاق مى‌شده[115] و سپس دچار توسعه معنايى شده[116]، بر خود آن بناها نيز صرف نظر از وجود بارو گفته شده است.[117]
واژه برج به شكل جمع مكسّر (بروج) 4 بار در قرآن آمده كه تنها يك مورد آن به معناى مورد نظر است (نساء/ 4، 78) و بقيه موارد به برجهاى آسمان به معناى منزلگاه ستارگان ارتباط دارد. (‌=>‌بروج) افزون بر واژه بروج، كليدواژه‌هاى «صرح: خانه و بناى مرتفع و قابل ديد» [118]، «قصر* و صحن و سرا» [119]و نيز «برج و قلعه» [120]، «حصن: مكان و بناى بلند و غير قابل دسترس[121] و محفوظ و مطمئن[122] و نيز دژ دفاعى» [123]، «صياصى: دژهاى دفاعى و غير قابل نفوذ[124] و نيز قصر» [125]، «مصانع: قلعه و حصن» [126] و «قصر: كاخ بلند و محكم و استوار» [127] نيز در مواردى به برج معنا شده يا در تعريف برج از آنها ياد شده است.[128] در واقع تفكيك چندان مشخصى بين برج و ديگر بناهاى مشابه در قرآن برقرار نشده و مفسران نيز در بسيارى موارد هر واژه را به ديگرى معنا كرده و تفاوت چندانى بين آنها نديده‌اند.[129] اين نابسامانى در تعريف واژگان تا اندازه زيادى متأثر از وضعيت زندگى عرب شمال در دوره قبل از اسلام است كه عمدتاً در خيمه‌ها يا خانه‌هاى بسيار ابتدايى زندگى كرده و ساختمانهاى شاخص در زندگى آنها كاربرد چندانى نداشته، تنها در حين مسافرت به مناطق اطراف از جمله شام و يمن و ايران به چنين بناهايى برمى‌خورد يا در ارتباط با برخى اقوام مهاجر مانند يهوديان كه در چنين بناهايى زندگى مى‌كردند يا در موقعيتهاى جنگى از آنها استفاده مى‌كردند با چنين بناهايى آشنا مى‌شود؛ ازاين‌رو عمده واژگان مربوطه را نيز از زبانهاى پيرامونى به استعاره گرفته و به طور طبيعى تفاوتهاى كاركردى هر بنا را مورد توجه ويژه قرار نداده، همه را به نوعى يكسان مى‌شمرد.[130]
آيه 78 نساء/ 4 به ناگزيرى مرگ براى انسانها هر چند در برجهاى محكم و استوار پناه برند، اشاره دارد: «اَينَما تَكونوا يُدرِككُمُ المَوتُ ولَو كُنتُم فى بُروج مُشَيَّدَة» . روشن است كه منظور از برج در آيه الزاماً بنايى ويژه و متفاوت با قلعه، قصر و... نيست، بلكه هرگونه ساختمان محكم و به ظاهر نفوذناپذير مورد نظر است.[131] برخى نيز احتمال داده‌اند كه بروج* در اين آيه نيز به معناى برجهاى آسمان است و آيه گوياى آن است كه انسان حتى اگر به آسمان يا كرات آن پناه برد باز در نهايت مرگ او را خواهد ربود.[132] مفسران معمولا ذيل اين آيه به داستان زنى اشاره مى‌كنند كه همسرش برجى بلند برايش ساخت تا او را از مرگ در امان نگه دارد؛ اما آن زن سرانجام با زهر عنكبوتى كه توانسته بود از برج بالا رود كشته شد.[133] در نمونه ديگرى از آيات برخوردارى اقوام گذشته از كاخهايى در دشت وكوهستان (اعراف/ 7، 74) و نيز بناهاى مرتفع قوم عاد بر بالاى بلنديها (شعراء/ 26، 129)[134] ياد شده و به آثار بر جاى مانده از گذشتگان و از جمله بناهاى بلند و محكم و استوار كه امروز تهى از ساكنان خويش، ويران گشته[135] اشاره شده است: «فَكَاَيِّن مِن قَريَة اَهلَكنـها وهِىَ ظالِمَةٌ فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُروشِها وبِئر مُعَطَّـلَة و قَصر مَشيد» . (حجّ/ 22، 45)
در مجموعه ديگرى از آيات از برخى كافران اهل كتاب ياد شده كه تنها از درون مناطق امن و از پشت ديوارهاى بلند به مقابله با پيامبر برخاسته، شهامت رويارويى با وى را ندارند. (حشر/ 59‌، 14)[136] آنان گمان مى‌كنند كه بناهاى محكم و استوارشان مى‌تواند ايشان را در برابر خداوند محافظت كند: «ظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ» . (حشر/59‌، 2) سرانجام خداوند مسلمانان را بر آنان چيره ساخته، آنان را از پناهگاههايشان[137] بيرون آورد و برخى را كشتند و ديگران را اسير كردند: «واَنزَلَ الَّذينَ ظـهَروهُم مِن اَهلِ الكِتـبِ مِن صَياصيهِم وقَذَفَ فى قُلوبِهِمُ الرُّعبَ فَريقـًا تَقتُلونَ وتَأسِرونَ فَريقـا» . (احزاب/ 33، 26) مفسران آيات سوره حشر را در شأن بنى نضير[138] و آيه احزاب را در شأن بنى قريظه[139] شمرده‌اند.
در آيه ديگرى از ماجراى ستيزه‌جويى فرعون با خداوند ياد شده است. وى از وزيرش مى‌خواهد كه برايش بنايى بزرگ و بلند[140] بسازد تا بر فراز آن رود و از وجود معبودى غير از خود آگاه گردد، گرچه احتمال وجود چنين خدايى را دور از ذهن شمرده، موسى را دروغگو مى‌پندارد: «يـاَيُّهَا المَلاَُ ما عَلِمتُ لَكُم مِن اِلـه غَيرى فَاَوقِد لى يـهـمـنُ عَلَى الطّينِ فَاجعَل لى صَرحـًا لَعَلّى اَطَّـلِعُ اِلى اِلـهِ موسى واِنّى لاََظُنُّهُ مِنَ الكـذِبين» . (قصص/28، 38 و نيز نك: غافر/ 40، 36 ـ 37). مفسران در تكميل اين داستان چنين افزوده‌اند كه فرعون پس از اتمام بناى برج بر فراز آن رفته، تيرى به آسمان رها كرد و چون خون‌آلود بازگشت، ادعا كرد كه بر خداى موسى چيره گشته است.[141] مفسران ذيل آيه 26 نحل/ 16 نيز داستان مشابهى از نمرود ذكر كرده‌اند. در اين آيه از ناكارآمدى مكر برخى گذشتگان و فروپاشى آنان از اساس و بنيان ياد شده است: «قَد مَكَرَ الَّذينَ مِن قَبلِهِم فَاَتَى اللّهُ بُنيـنَهُم مِنَ القَواعِدِ» . گفته شده كه اين آيه درباره برج بابل[142] است كه نمرود آن را براى رويارويى با خداوند ساخته بود؛ ولى سرانجام به فرمان خدا فرو ريخت.[143] اين برج در منابع اسلامى داراى 5000 ذراع طول و 3000 ذراع عرض دانسته شده است.[144]
در ماجراى ملاقات سليمان و ملكه سبأ از محلى با تعبير «صَرْح» ياد شده كه سليمان از ملكه مى‌خواهد در آن پا گذارد: «قيلَ لَهَا ادخُلِى الصَّرحَ» . (نمل/ 27، 44) منظور از صرح را خانه بلند و برجسته و شاخص دانسته‌اند.[145] قرآن كريم در ادامه آيه اين مكان را كاخى ساخته شده از بلور دانسته است: «صَرحٌ مُمَرَّدٌ مِن قَوارير» (نمل /27،44).[146]

منابع

بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ ترتيب كتاب العين؛ تفسير المنار؛ تهذيب اللغه؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ السيرة النبويه، ابن‌هشام؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه؛ قاموس كتاب مقدس؛ كتاب مقدس؛ كشف الاسرار و عدة الابرار؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ مجمع‌البحرين؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ المصباح المنير؛ معجم الفاظ القرآن؛ معجم ما‌استعجم من اسماء البلاد و المواضع؛ معجم مقاييس اللغه؛ المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام؛ النكت والعيون، ماوردى؛ واژه‌هاى دخيل در قرآن مجيد.
محمد جواد معمورى



[108]. لغت نامه، ج‌3، ص‌3919‌ـ‌3920، «برج».
[109]. لسان العرب، ج‌1، ص‌359، «برج».
[110]. مقاييس اللغه، ج‌1، ص‌238، «برج»؛ بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌234.
[111]. لسان العرب، ج‌1، ص‌359، «برج».
[112]. التحقيق، ج‌1، ص‌242 - 243، «برج».
[113]. واژه‌هاى دخيل، ص‌140‌ـ‌141.
[114]. لسان العرب، ج‌1، ص‌359، «برج».
[115]. ترتيب العين، ص‌74، «برج».
[116]. الصحاح، ج‌1، ص‌299، «برج».
[117]. مقاييس اللغه، ج‌1، ص‌238؛ مجمع البحرين، ج‌1، ص‌176، «برج».
[118]. مقاييس اللغه، ج‌1، ص‌238؛ المصباح، ص‌337، «برج».
[119]. تهذيب اللغه، ج‌4، ص‌237، «صرح».
[120]. التحقيق، ج‌6‌، ص‌221، «صرح».
[121]. المصباح، ص‌139، «حصن».
[122]. مقاييس اللغه، ج‌1، ص‌238، «برج».
[123]. الصحاح، ج‌1، ص‌299، «برج».
[124]. لسان العرب، ج‌1، ص‌359، «برج».
[125]. تهذيب اللغه، ج‌12، ص‌265،«صيص».
[126]. لسان العرب، ج‌1، ص‌359؛ المفصل، ج‌5‌، ص‌454، 520‌.
[127]. جامع البيان، مج‌10، ص‌17، ص‌238 - 239؛ معجم الفاظ القرآن، ج‌2، ص‌373.
[128]. روض‌الجنان، ج6‌، ص25؛ مجمع البحرين، ج‌1، ص‌176، «برج».
[129]. تفسير ماوردى، ج‌1، ص‌507‌؛ كشف‌الاسرار، ج‌2، ص‌591 - 592‌؛ مجمع البيان، ج‌7، ص‌398؛ ج8‌، ص‌815‌.
[130]. المفصل، ج‌5‌، ص‌447‌ـ‌456؛ واژه‌هاى دخيل، ص‌140 - 141، 179.
[131]. مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌120؛ روض الجنان، ج‌6‌، ص‌25؛ تفسير المنار، ج‌5‌، ص‌266.
[132]. بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌234؛ الدرالمنثور، ج‌2، ص‌595‌؛ روح المعانى، مج‌4، ج‌5‌، ص‌129.
[133]. جامع‌البيان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌236‌ـ‌237؛ كشف الاسرار، ج‌2، ص‌600‌ـ‌601‌؛ الدرالمنثور، ج‌2، ص‌330.
[134]. التبيان، ج‌8‌، ص‌44‌ـ‌45.
[135]. جامع البيان، مج‌10، ج‌17، ص‌236؛ الدرالمنثور، ج‌6‌، ص‌61‌.
[136]. جامع البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌61‌؛ مجمع البيان، ج‌9، ص‌396.
[137]. بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌472.
[138]. جامع‌البيان، مج14، ج28، ص36‌ـ‌39؛ مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌386‌ـ‌387.
[139]. السيرة النبويه، ج‌3، ص‌249 ـ0 25؛ جامع‌البيان، مج‌11، ج‌21، ص‌181 ـ 186.
[140]. كشف الاسرار، ج‌7، ص‌305‌ـ‌306؛ مجمع البيان، ج‌7، ص‌398؛ ج‌8‌، ص‌815‌.
[141]. جامع البيان، مج‌11، ج‌20، ص‌96؛ كشف الاسرار، 305.
[142]. كتاب مقدس، تكوين 11 : 1‌ـ‌9؛ قاموس كتاب مقدس، ص‌155.
[143]. جامع‌البيان، مج‌8‌، ج‌24، ص‌130؛ تفسير قرطبى، ج10، ص65‌؛ روح‌المعانى، مج8‌، ج14، ص‌185.
[144]. معجم ما استعجم، ج‌1، ص‌219؛ تفسير قرطبى، ج‌10، ص‌69‌.
[145]. بصائر ذوى المتييز، ج‌3، ص‌409.
[146]. جامع البيان، مج‌11، ج‌19، ص‌209؛ مجمع البيان، ج‌7، ص‌351.

مقالات مشابه

بررسی آیات دور کردن شیاطین به‌وسیله شهاب‌سنگ

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهروح‌الله بهادری جهرمی

اعجاز نجومي قرآن

نام نشریهدو فصلنامه قرآن و علم

نام نویسندهسیدعیسی مسترحمه

حوار اللغة و الفلک فی ظلال القرآن الکریم

نام نشریهالحکمة

نام نویسندهحمید مجول النعیمی

مسافرتهای کیهانی

نام نشریهجهان دانش

نام نویسندهمحمدرضا مدنی کرمانی

فيزيك ستارگان در قرآن

نام نویسندهسیدحسین امیدیانی

درآمدی بر کیهان‏شناسی در قرآن

نام نشریهمعارف قرآن

نام نویسندهمحمدتقی مصباح یزدی