باران: قطرههاى فرود آمده از ابرها، به خواست خداوند براى پايدارى زندگى
باران قطرههاى آبى است كه از ابرها بر زمين فرو مىريزد. برخى از واژهپژوهان[1] و مفسران[2] اين واژه را معادل واژه «مطر» در زبان عربى دانستهاند، هر چند بعضى «مطر» را به هر آنچه كه از آسمان ببارد معنا كردهاند.[3] واژه مطر 15بار در 9 آيه قرآن آمده است كه تنها در دو آيه 102 نساء/4 و 24 احقاف/ 46 به معناى باران است و در ديگر موارد به صورت مجازى درباره فرو فرستادن عذاب بر بعضى از امتهاى پيشين به كار رفته است. (اعراف/7، 84؛ انفال/ 8، 32؛ هود/11، 82؛ حجر/ 15، 74؛ فرقان/ 25، 40؛ شعراء/26، 173؛ نمل/ 27، 58) در بيش از 50 آيه قرآن از معنا و مفهوم باران با الفاظ و واژههاى گوناگون ياد شده است. اين آيات را به اعتبار معناى واژهاى كه بر باران دلالت دارد مىتوان به سه دسته تقسيم كرد: در دسته نخست واژه «مَطَر» به كار رفته است كه در برگيرنده همه گونههاى باران مانند باران سودمند و زيانبار و باران تند و آرام است. در دسته دوم واژههايى كه بر گونهاى از باران دلالت دارد استعمال شده است. اين واژهها عبارت است از: «غَيْث» يعنى باران سودمند (لقمان/31،34؛ شورى/42،28؛ حديد/57،20يوسف/12،49)[4]، «وَدْق» كه برخى آن را نام ذرات كوچك آبى دانستهاند كه ابتدا از ابرها خارج[5] و از پيوستگى آنها باران ساخته مىشود[6] و بعضى هم آن را به مطلق باران معنا كردهاند[7](نور، 24، 43؛ روم/30، 48)؛ «وابل» يعنى باران تند و شديد[8] (بقره/2، 264 ـ 265)، «طَلّ» به معناى باران آرام با قطرات ريز (بقره/2،265)[9] و «صَيِّب» يعنى باران شديد همراه با رعد* و برق. (بقره/2،19)[10] در دسته سوم از واژههايى استفاده شده است كه به سبب وجود قرينهاى يا مناسبتى در معنا بر باران دلالت دارد. اين واژهها عبارت است از: «ماء» به معناى آب كه بيش از 30 مرتبه به دلالت قرينهاى در آيه به معناى باران به كار رفته است و در بيشتر موارد وجود فعل «اَنْزَلَ» يا همريشههاى آن در تعابيرى چون «اَنزَلَ مِنَ السَّماء ماءً» بر اين كاربرد دلالت دارد (براى نمونه ر. ك: بقره/ 2، 22؛ ابراهيم/ 14، 32؛ حجر/ 15، 22 و...) و در آيات «فَفَتَحنا اَبوبَ السَّماءِ بِماء مُنهَمِر» (قمر/ 54، 11) و «اَنّا صَبَبنَا الماءَ صَبـًّا» (عبس/80، 25) تعبير «فَفَتَحنا اَبوبَ السَّماءِ» و فعل «صَبَبنَا» (ريختيم) قرينهاى بر كاربرد «ماء» در معناى باران است. واژه ديگر، «سماء» به معناى آسمان است كه به سبب فرود آمدن باران از آسمان* به آن سماء گفتهاند. (انعام/6،6؛ هود/ 11، 52؛ مرسلات، 77، 3)[11]؛ نيز «رَجْع» كه به معناى بازگرداندن است و چون آسمان باران را بر مىگرداند به آن رجع[12] گفتهاند (طارق/ 86، 11)[13] و «رزق» كه به سبب نقش باران در پيدايش روزى، از آن اينگونه تعبير شدهاست. (جاثيه/ 45، 5)[14] همچنين است واژه «ناشرات». (مرسلات/77،3)[15]در آياتى كه از واژه «وابِل» و «طَلّ» استفادهشده، از باران در قالب تمثيل سخن رفته و مجموعاً در 18 آيه، باران در تمثيلهاى قرآن به كار رفته است. (براى نمونه نك: بقره/2، 19، 264؛ اعراف/7، 57؛ يونس/10 24؛ رعد/13، 17)
براى بخش بسيارى از آيات باران تفسير علمى بازگو شده است. (براى نمونه نك: حجر/15، 22؛ نور/24، 43؛ روم/30، 48) در معناى آيات 11 انفال/8 و 48 فرقان/25 نيز تفسير عرفانى ارائه كردهاند.
باران پديدهاى طبيعى است كه پارهاى ويژگيها و كاركردهاى آن در طبيعت و زندگى، براى انسان آشناست و در قرآن از آنها سخن به ميان آمده است. اين ويژگيها عبارت است از: پاكى و پاككنندگى (فرقان/25، 48)، مبارك بودن (ق/50،9) و گونههاى بارش تند (بقره/ 2، 19، 264 ـ 265) و آرام. (بقره/2، 265) در قرآن پس از يادآورى هريك از اين ويژگيها، بعضى از كاركردهاى باران، متناسب با آن ويژگى نيز بازگو شده است. مجموع كاركردهايى كه قرآن در اين آيات و ديگر آيات براى باران بيان كرده عبارت است از: تأمين آب* آشاميدنى[16] (حجر/15، 22؛ نحل/16، 10؛ فرقان/25، 48 ـ 49؛ واقعه/ 56، 68 ـ 69) و ديگر آبها[17] (رعد/ 13، 17؛ مؤمنون/ 23، 18؛ سباء/34، 16؛ زمر/39، 21؛ قمر/ 54، 12)، حيات زمين[18] (براى نمونه نك: بقره/ 2، 164؛ نحل/ 16، 65؛ روم/ 30، 24)، پيدايش درختان و گياهان و كشتزارها و تأمين غذاى موجودات[19] (براى نمونه نك: بقره/ 2، 22؛ يونس/10، 24؛ عبس/ 80، 25 ـ 29)، سرسبزى طبيعت[20] (انعام/ 6، 99؛ حجّ / 22، 63)، طهارت[21] (انفال/ 8،11) و در شرايطى نابودى زراعت و محصولات كشاورزى. (بقره/2،264). ازميان اين ويژگىها در فقه با استناد به آيات «يُنَزِّلُ عَلَيكُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمبِهِ» (انفال/8،11) و «اَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهورا» (فرقان/25،48) از خاصيت پاك كنندگى باران سخن رفته و آن را از مصاديق «آب مطلق» شمردهاند.[22]
قرآن با يادآورى اين ويژگيها و كاركردها از دانستههاى انسان براى تبيين جهانبينى توحيدى (براى نمونه نك: بقره/ 2، 22؛ نمل/ 27، 60) و نگاهى به فراخور اين ديدگاه به پديده باران (براىنمونه نك: بقره/ 2، 164؛ نحل/16، 65؛ نمل/ 27، 63)، ناپايدارى جلوههاى دنيا (يونس/10، 24؛ حديد/57، 20)، بىحاصل بودن انفاق براى غير خدا (بقره/2،264)، بركت انفاق براى خدا (بقره/2،265) و چگونگى معاد (براى نمونه نك: اعراف/ 7، 57؛ روم/ 30، 48 ـ 50) بهره مىجويد. قرآن نزول باران و كاركردهاى طبيعى آن را به خداوند نسبت مىدهد (براى نمونه نك: بقره/2، 22؛ انعام/ 6، 99؛ زمر/39،21) و بدين وسيله شرك (نمل/ 27، 11) و باور به آن را (بقره/ 2، 22) نفى مىكند؛ همچنين آن را گواهى بر بعضى از صفات خداوند مانند خالقيت (رعد/13، 16 ـ 17)، رحمت (براى نمونه ر. ك: اعراف/ 7، 57؛ روم/ 30، 46)، رزاقيت (بقره/2، 22؛ غافر/40،13؛ جاثيه/45، 5)، لطف و دانايى (حجّ/ 22، 63) و قدرت (حجّ/ 22، 5 ـ 6؛ كهف/ 18، 45؛ مؤمنون/23،18؛ روم/ 30، 50) مىداند، بر اين اساس باران در جايگاهى فراتر از پديدهاى صرفاً طبيعى، رحمت[23] (اعراف/ 7، 57؛ فرقان/25، 48، نمل/ 27، 63؛ روم/ 30، 46، 50؛ شورى/42، 28) و آيتى از خداوند (براى نمونه نك: بقره/2،164؛ اعراف /7، 57 ـ 58) است كه به اندازهاى معين (مؤمنون/ 23، 18؛ زخرف/43،11) در جايى مشخص فرو مىريزد (اعراف/ 7، 57؛ روم/ 30، 48؛ فاطر/ 35، 9) و حيات دوباره زمين و رويش گياهان و درختان پس از بارش باران، نشانهاى بر توانايى خداوند بر زنده كردن مردگان و حقانيت معاد است: «والَّذى نَزَّلَ مِنَالسَّماءِ ماءً بِقَدَر فَاَنشَرنا بِهِ بَلدَةً مَيتـًا كَذلِكَ تُخرَجون» (زخرف/43،11 و نيز اعراف/7،57؛ حجّ/22، 5 ـ 6؛ روم/30، 48، 50؛ فاطر/ 35، 9؛ فصّلت/ 41، 39؛ ق/ 50، 9 ـ 11) و به هنگام كمبود باران، استغفار[24] (هود/11،52، نوح/71، 10 ـ 11) و توبه[25] (هود/11،52) در فزونى آن مؤثر است. بعضى از مفسران[26] كه تعبير «بَرَكات مِنَالسَماء» را در «لَو اَنَّ اَهلَ القُرَى ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكـت مِنَ السَّماء» (اعراف/7،96) به معناى باران دانستهاند، ايمان و تقوا را عامل بارش باران شمردهاند. براى اهل كتاب عمل به تورات و انجيل و آنچه از سوى پروردگارشان نازل شده است سبب خوردن روزى از آسمان و زمين مىشود: «لَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجيلَ و ما اُنزِلَ اِلَيهِم مِن رَبِّهِم لاََكَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم» . (مائده/5،66) بعضى از مفسران روزى آسمانى را در اين آيه (لاََكَلوا مِن فَوقِهِم) به معناىباران دانستهاند.[27] در روايات نيز براى هنگام كمبود باران به دعا[28] و خواندن نماز براى طلب باران[29] سفارش شده است. اين رويكرد قرآن به پديده باران، زمينهاى است تا كسانى با بهرهگيرى از خرد (بقره/2، 164؛ روم/30، 24؛ جاثيه/ 45، 5؛ طه/20، 53 ـ 54؛ زمر/39،21)، فكر (يونس/10، 24؛ نحل/16، 10)، بصيرت (نور/ 24، 43 ـ 44)، گوش شنوا (نحل/16، 65) و ايمان (انعام/ 6، 99) نعمتهاى خداوند را به ياد آورند (فرقان/25، 50) و شكرگزار باشند. (روم/ 30، 46)
باران افزون بر كاركردى كه در طبيعت دارد، ممكن است در شرايطى براى يارى مؤمنان يا عذاب كافران به كار رود. بارش باران در جنگ بدر هنگامى كه دستيابى قريش بر چاههاى آب، مسلمانان را از دسترسى به آن بازداشته بود از موارد يارى مؤمنان است كه قرآن آن را عامل آرامش دلها و پايدارى مسلمانان مىداند[30]: «يُنَزِّلُعَلَيكُم مِنَ السَّماءِ ماءً ... لِيَربِطَ عَلى قُلوبِكُمويُثَبِّتَ بِهِالاَقدام» (انفال/ 8، 11) و بارش شديد باران بر قوم نوح و نابودى كافران پس از آنكه نوح را دروغگو و مجنون خوانده بودند (قمر/54، 9 ـ 11) رخدادى براى عذاب كافران است. (هود/11، 44؛ قمر/54، 11، 16)
باران در تمثيلهاى قرآن:
در بخشى از تمثيلهاى قرآن از باران و پارهاى ويژگيها و كاركردهاى آن سخن به ميان آمده است. بازگويى اين تمثيلها براى توضيح پايدارى حق و ناپايدارى باطل (رعد/ 13، 17)، نابجا و بىحاصل بودن انفاق و بخشش براى غير خدا (بقره/2،264)، بركت انفاق براى خدا (بقره/2،265)، ترس و دلهره منافقان (بقره/ 2، 19)، زودگذر بودن جلوههاى دنيا (يونس/10، 24؛ كهف /18، 45؛ حديد/57، 20) و حقانيت معاد (براى نمونه نك: (اعراف/ 7، 57؛ فاطر/35، 9) است. قرآن حق را ماندگار و باطل را از بين رفتنى مىداند و براى توضيح اين سخن به بارانى كه در زمين آبى همراه كف جارى مىكند مثال مىزند. در اين مثال باطل مانند كف روى آب از بين مىرود و حق همانند آب كه در زمين مىماند پايدار است[31]: «اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت اَودِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحتَمَلَ السَّيلُ زَبَدًا رابِيـًا ... كَذلِكَ يَضرِبُ اللّهُ الحَقَّ والبـطِـلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَيَذهَبُ جُفاءً واَمّا ما يَنفَعُ النّاسَ فَيَمكُثُ فِى الاَرضِ كَذلِكَ يَضرِبُ اللّهُ الاَمثال» . (رعد/13، 17) انفاق براى غير خدا و نشان دادن به مردم، كارى باطل و بىحاصل است كه قرآن آن را مانند پاشيدن بذر بر روى سنگى مىداند كه لايه نازكى از خاك آن را فرا گرفته باشد و باران شديدى بر آن باريده، بذر و خاك را بشويد و چيزى بر جاى نگذارد: «كَالَّذى يُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاس ... فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفوان عَلَيهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلدًا لايَقدِرونَ عَلى شَىء مِمّا كَسَبوا» (بقره/2،264)؛ اما انفاق براى خشنودى خداوند مانند درختى ريشه دار و محكم است كه هم از بارانهاى تند و هم از بارانهاى آرام بهره مىگيرد و ثمرهاى دو چندان به بار مىآورد: «مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ وتَثبيتـًا مِن اَنفُسِهِم كَمَثَلِ جَنَّة بِرَبوَة اَصابَها وابِلٌ فَـاتَت اُكُلَها ضِعفَينِ فَاِن لَم يُصِبها وابِلٌ فَطَـلٌّ» . (بقره/2،265) زندگى منافقان همراه ترس و وحشت است؛ قرآن آنان را مانند كسانى مىداند كه در تاريكى گرفتار باران شديد و صاعقه شده و از ترس صاعقه و مرگ انگشتانشان را در گوش نهادهاند[32]: «كَصَيِّب مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُـلُمـتٌ و رَعدٌ و بَرقٌ يَجعَلونَ اَصـبِعَهُم فىءاذانِهِم مِنَ الصَّوعِقِ حَذَرَ المَوتِ» .(بقره/2، 19) زودگذر بودن جلوههاى دنيا مسئله ديگرى است كه قرآن در اين تمثيلها به بيان آن پرداخته است. قرآن زندگى دنيا را مانند بارانى مىداند كه رويش گياهان ناشى از آن، كشاورزان را به شگفتى وا مىدارد؛ اما پس از چندى اين رويش به زردى و خشكى مىگرايد: «اَنَّمَا الحَيوةُ الدُّنيا ... كَمَثَلِ غَيث اَعجَبَ الكُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّيَهيجُ فَتَرهُ مُصفَرًّا ثُمَّ يَكونُ حُطـمـًا» . (حديد/57،20) در تمثيل ديگرى زندگى دنيا، مانند گياهان سرسبزى است كه در پى بارش باران رخ مىنمايد و پس از مدتى به زردى مىگرايد و باد آن را به هر سو مىپراكند: «واضرِب لَهُم مَثَلَ الحَيوةِ الدُّنيا كَماء اَنزَلنـهُ مِنَ السَّماءِ فاختَلَطَبِهِ نَباتُ الاَرضِ فَاَصبَحَ هَشيمـًا تَذروهُ الرِّيـحُ» (كهف/18،45)[33]؛ همچنين زندگى دنيا را مانند بارانى مىداند كه در پى آن گياهان مىرويد و زمينْ زيبا و آراسته مىگردد و مردمان خود را بهرهمند از آن مىدانند؛ اما ناگهان به فرمان خداوند آنچنان از بين مىرود كه گويى وجود نداشته است[34]: «مَثَلُ الحَيوةِ الدُّنيا كَماء اَنزَلنـهُ مِنَ السَّماءِ فاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَرضِ مِمّا يَأكُلُ النّاسُ والاَنعـمُ حَتّى اِذا اَخَذَتِ الاَرضُ زُخرُفَها وازَّيَّنَت وظَنَّ اَهلُها اَنَّهُم قـدِرونَ عَلَيها اَتـها اَمرُنا لَيلاً اَو نَهارًافَجَعَلنـها حَصيدًا كَاَن لَم تَغنَ بِالاَمسِ» . (يونس/10،24) معاد و زنده شدن مردگان مسئله ديگرى است كه بسيارى از اين تمثيلها براى توضيح آن آمده است. قرآن زنده شدن مردگان را مانند سرسبزى و حيات زمين خشك و مرده در پى بارش باران، تصوير مىكند: «فَاَنزَلنا بِهِ الماءَ فَاَخرَجنا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرتِ كَذلِكَ نُخرِجُالمَوتى» . (اعراف/7، 57ونيز حجّ/22، 5ـ6؛ روم/30، 48، 50؛ فاطر/35، 9؛ فصّلت/41، 39؛ زخرف/ 43، 11؛ ق/50، 9 ـ 11)پيدايش باران:
توضيح علمى پيدايش باران بر عهده علم مبتنى بر تجربه بشرى است، ازاينرو تكامل ابزار شناخت تجربى اين پديده، نظريههاى گوناگونى را سامان داده است.[35] در دوران جديد، بخار ناشى از تابش خورشيد بر آبهاى سطح زمين را سبب پيدايش ابر و بارش باران مىدانند.[36]آنچه قرآن به صراحت درباره پيدايش باران بازگو مىكند عبارت است از: بارش باران از آسمان (براى نمونه نك: انعام/ 6، 99؛ نحل/ 16، 10؛ مؤمنون/ 23، 18؛ نمل/ 27، 60)، تأثير باد* در شكلگيرى ابر و ريزش باران (براى نمونه نك: اعراف/7، 57؛ حجر/ 15، 22؛ فرقان/ 25، 48)، بارش باران از ابرها (براى نمونه نك: نور/ 24، 43؛ روم/ 30، 48؛ فاطر/ 35، 9) و بارش تگرگ از كوههايى در آسمان. (نور/ 24، 43) قرآن اين مطالب را براى تبيين علمى باران بيان نمىكند، بلكه وجود خداوند و توانايى او را براى انسان يادآور مىشود، زيرا جز «بارش تگرگ از كوههايى در آسمان» ساير سخنان را انسان در هر دورهاى به تجربه درمىيابد. تعبير قرآن درباره «باد» كه آنرا بشارت دهنده باران براى انسان مىداند (براىنمونه نك: نمل/ 27، 63؛ روم/ 30، 46) گواهى بر آشنايى انسان با كاركرد «باد» در بارش«باران» است.
از روايات[37] دينى هم به سبب وجود احاديثى با دلالتهاى گوناگون، نظريه بدون معارضى به دست نمىآيد، ازاينرو نظر مفسران درباره پيدايش باران، به دو دوره پيش و پس از تبيين علمى پيدايشباران در علوم تجربى جديد تقسيم مىشود[38]: تا پيش از تبيين علمى پيدايش باران بيشترمفسران باور داشتند كه منشأ باران آسمان است[39]؛ اما پس از تبيين علمى پيدايش باران، عموم مفسران بخار آبهاى سطح زمين را منشأ پيدايش ابرها و بارش باران مىدانند.[40]مفسرانى كه آسمان را منشأ باران دانستهاند، اين باور را بر پايه آيات و رواياتى كه نزول باران را از آسمان مىداند، استوار كردهاند. در بعضى ازاينروايتها آمده است كه باران از آسمان هفتم بر ابرها فرود مىآيد و باران آبى است كه از عرش خدا آمده و از آسمانى به آسمان ديگر فرو مىريزد تا به آسمان دنيا مىرسد و ابرها تنها وظيفه غربال كردن آن را دارد و اگر ابرها نبود آبِ آسمان، زمين را نابودمىكرد.[41] از مفسران پيشين، طبرى[42]، طوسى[43] و زمخشرى[44] بعضى از كسانى هستند كه آسمان را منشأ باران دانستهاند، هرچند طبرى در تفسير آيه 43 نور/24 بارش باران از ابر را پذيرفته و در تفسير آيه 48 فرقان/25 سماء (آسمان) را بهمعناى ابر دانسته است.[45] طوسى نيز اين نظر را در تفسير آيه 43 نور/24 در كنار آراى ديگر نقلكرده است.[46] طبرسى در بيشتر آياتى كه بحث نزول باران از آسمان را يادآور شده، آسمان را بهابر* معنا كرده[47] و در تفسير آيه 43 نور/24 نظربلخى كه آسمان را به معناى ابر و مراد از جبل(كوه) را تراكم يخ در ابر دانسته است تلويحاً مىپذيرد.[48] فخر رازى بيش از اين مفسران كوشيده است تا براساس آيات قرآن منشأ باران و چگونگى بارش آن را توضيح دهد و پس از اصرار بر بارش باران از آسمان در نهايت بارش آن را از ابرها پذيرفته است. فخر رازى آنجايى كه آسمانرا منشأ باران مىداند بيان كرده كه براساس آيات قرآن، باران از آسمان مىبارد و اگر بارش باران از ابرها ديده مىشود،[49] بايد معتقد بود، خداوند باران را از آسمان بر ابرها و از آنجا بر زمين مىفرستد.[50] او نظر بعضى طبيعتشناسان را كه باران را ناشى از بخار آب دانستهاند، ذاتاً ممتنع نمىداند؛ اما پذيرش آن را مبتنى بر اعتقاد كفرآميز نفى فاعل مختار و قدم عالم مىداند و يادآور مىشود: هنگامى كه خداوند بتواند باران را در ابر نگه دارد چرا توان نگهدارى آن را در آسمان نداشته باشد.[51] وى نظر بعضى از مفسران را كه آسمان را به معناى ابر دانستهاند، تأويلى بىدليل و خلاف نص قرآن مىداند و از ابوعلى جبائى نقلمىكند كه تنها در صورتى مىتوان آسمان را به معناى ابر دانست كه دليلى برامتناع بارش باران از آسمان در دست باشد.[52] فخررازى درنهايتْ بارش باران از ابرها را بر پايه مشاهده و تجربه بيرونى مىپذيرد و در تفسير آيه32 ابراهيم/14 مىگويد: گاهى كسانى در ارتفاعات بسيار بلند ابرهاى پايينتر از خود را ديدهاند و پساز فرود آمدن مشاهده كردهاند همان ابرها درآن منطقه باريدهاند.[53]
مفسرانى كه پس از تبيين علمى پيدايش باران، منشأ آن را بخار آبهاى سطح زمين دانستهاند، در تفسير آياتى كه نزول باران را از آسمان مىداند سه نظر بيان كردهاند: بعضى آسمان را به ابر معنا كردهاند.[54] برخى نيز آسمان را بازگوكننده جهت بارش دانستهاند كه از آسمان (بالا) به سوى زمين (پايين) است.[55] برخى هم اين گمانه را بازگو كردهاند كه تعبير نزول باران از آسمان به يافتههاى جديد علمى كه طبقات بالاى جو را در حركات و حالات جوى مؤثر مىداند اشاره داشته باشد.[56] به باور بعضى از اين مفسران شناخت چگونگى بارش از امور حسى و بىنياز از استدلال عقلى و نقلى است، با اين حال آيه «اَللّهُ الَّذى يُرسِلُ الرّيـحَ فَتُثيرُ سَحابـًا فَيَبسُطُهُ فِى السَّماءِ كَيفَ يَشاءُ و يَجعَلُهُ كِسَفـًا فَتَرَى الوَدقَ يَخرُجُ مِن خِلــلِه» (روم/30،48) را كه چگونگى شكلگيرى ابر و بارش باران را توضيح مىدهد، با يافتههاى جديد علمى سازگار مىدانند.[57]
تفسير علمى باران:
بعضى از مفسران، با رويكرد تفسير علمى، آيات مربوط به باران را بررسى كردهاند. يكى از نويسندگان معاصر كه با نگارش كتاب باد و باران در قرآن در اين راستا بسيار كوشيده است، اعتقاد دارد كه نكات اساسى و مبانى اصلى علم جديد درباره پديده باران، در انتخاب كلمات و تعبيرهاى بعضى آيات به خوبى منعكس شده است[58] و از هر سه نوع باران جبههاى، كوهستانى و طوفانى كه در كتابهاى علمى بازگو شده، در قرآن ذكرى يا نمونهاى به ميان آمده است.[59] بر پايه كاوشهاى علمى، براى بارش باران، وجود بادهايى از نواحى گرم و سرد لازم است تا به سوى بالا حركت كند و بارورى و حالت انقلاب و دگرگونى را در ابرهاى بارانزا فراهم آورد و بخار آب تقطيرشود.[60]به باور برخى، استفاده از واژه «رياح» در آياتى كه باد را زمينهساز و بشارت دهنده باران مىداند (براى نمونه نك: اعراف/7، 57؛ حجر/15، 22؛ نمل /27، 63) رساننده نياز به وجود «بادهايى» براى بارش باران است.[61] واژه «يَعرُجُ» در «يَعلَمُ ... ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وما يَعرُجُ فيها» (سبأ /34،2، حديد/57،4) به بالا رفتن باد و نقش آن در بارش باران اشاره دارد.[62] واژه «لَواقِح» در «اَرسَلنَا الرِّيـحَ لَوقِحَ» (حجر/15،22) كاركرد باد در بارورى ابرهاى بارانزا را مىرساند.[63] واژه «تُثيرُ» در «يُرسِلُ الرّيـحَ فَتُثيرُ سَحابـًا» (روم/30،48) و «اَرسَلَ الرّيـحَ فَتُثيرُ سَحابـًا» (فاطر/35،9) بر وجود حالت انقلاب و ناپايدارى هوا، هنگام تشكيل ابرهاى بارانزا دلالت دارد، زيرا «تثير» از ريشه «ثـ و ـ ر» به معناى انقلاب و دگرگونى است.[64] واژه «مُعصِرات» در «اَنزَلنا مِنَ المُعصِرتِ ماءً» (نبأ/78،14) اشاره به تقطير و عصارهگيرى ابرها دارد.[65] وى بخشى از آيات (نور/24، 43؛ روم/30،48) را با چگونگى پيدايش ابرها و ريزش بارانهاى جبههاى مناسب مىداند؛ بارانهايى كه پيش از آن لكههاى نازكى از ابر در آسمان نمايان مىشود تا سطح آسمان را پردهاى لطيف از ابر بپوشاند و پس از آن به ترتيب قطعه ابرهاى طبقات پايين زمين و ابرهاى كم ارتفاعِ فشرده، آسمان را فرا گيرد و از لابهلاى قشرهاى ضخيم ابرها اولين دانههاى ريز باران خارج گردد. به باور وى از تركيب آيه «اَلَم تَرَ اَنَّ اللّهَ يُزجى سَحابـًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَينَهُ ثُمَّيَجعَلُهُ رُكامـًا فَتَرَى الوَدقَ يَخرُجُ مِن خِلــلِه» (نور/24،43) با آيه «اَللّهُ الَّذى يُرسِلُ الرّيـحَ فَتُثيرُ سَحابـًا فَيَبسُطُهُ فِى السَّماءِ كَيفَ يَشاءُ ويَجعَلُهُ كِسَفـًا فَتَرَى الوَدقَ يَخرُجُ مِن خِلــلِه» (روم/30،48) مىتوان در 8 مرحله فرآيند بارشهاى جبههاى را ترسيم كرد: 1. وزيدن مستمر باد از دو جناح: «يُرسِلُ الرّيـح» . 2.برخورد بادهاى دو جناح گرم و سرد و ايجاد حالت ناپايدارى: «فَتُثيرُ سَحابـًا» . 3.رژه قطار ابرها: «يُزجى سَحابـًا» . 4. راه افتادن و پراكنده شدن ابرها در آسمان: «فَيَبسُطُهُ فِى السَّماء» . 5. پوشيده شدن سطح آسمان از ابر: «ثُمَّ يُؤَلِّفُبَينَه» . 6.رسيدن ابرهاى متراكم به طبقات پايين: «فيَجعَلُهُ كِسَفاً» . 7. تراكم و انباشته شدن ابرها بر هم: «ثُمَّيَجعَلُهُ رُكامـًا» . 8.خروج اوليه قطرات از خلال ابرها: «فَتَرَى الوَدقَ يَخرُجُ مِن خِلــلِهِ» .[66]
در آيه 265 بقره /2 ضمن تمثيلى، از ريزش بارانهاى كوهستانى سخن به ميان آمده است: «مَثَلُ الَّذينَ ... كَمَثَلِ جَنَّة بِرَبوَة اَصابَها وابِلٌ ... فَاِن لَميُصِبها وابِلٌ فَطَـلٌّ» . در اين آيه از باغهايى در مناطق كوهستانى (رَبْوَه) ياد مىشود كه اگر بارانهاى درشت قطره و رگبارى (وابِل) كه بارانهاى جبههاى و طوفانى هستند بر آنها نبارد، ريزه باران (طَلّ) كه باران كوهستانى است آن را سيرابمىكند.[67]
در علوم جديد براى بارانهاى طوفانى اقسامى را يادآور شدهاند كه از جمله آنها رگبارهاى طوفانى و طوفانهاى استوايى است. رگبارهاى طوفانى را همراه با دگرگونى شديد هوا و تشكيل طبقات متوالى ابر دانستهاند كه به صورت رشته كوههاى بلند تا ارتفاعات يخبندان مىرسد و در آنجا بهصورت بلورهاى سوزنى يخ درمىآيد.[68] به اعتقاد وى آيات 19 ـ 20 بقره/2؛ 12 ـ 13 رعد/13 و 40 و 43 نور/ 24 يادآور طوفانها و بورانهاى رگبارى و ابرهاى طوفانى شديد است. در اين آيات از رعد و برق (بقره/2،19، 20، نور/24،43)، صاعقه* (رعد/13،13)، تاريكى (نور/24،40)، ابرهاى متراكم (رعد/13،12) و امواج دريا (نور/24،40) سخن به ميان آمده است.[69] تعبير «يُنْشِئُ» كه در اين باره تنها در آيه «يُنْشِئُ السّحابَ الثّقال» (رعد/13،12) آمده است، مىتواند اشاره به چگونگى پيدايش طوفانهاى رگبارآور باشد، زيرا اين پديده با مقدمات و شرايط خاص رخ مىدهد و «يُنشِئ» نيز پديد آمدن چيزى با مراحل رشد و تحول را بيان مىكند.[70]
در آيه 43 نور/24، بارش از كوههاى يخ يا تگرگ* آمده است: «يُنَزِّلُ مِنَالسَّماءِ مِن جِبال فيها مِن بَرَد» . اين تعبير قرآن با گزارشهاى علمى درباره وجود ابرهاى مستور و متشكل از يخ در ارتفاعات بلند هماهنگى دارد. بعضى از دانشمندان از اين ابرها با تعابير كوههاى ابر و كوههايى از برف يادكردهاند.[71]
اين پژوهشگر معاصر 5 سوگند ابتداى سوره مرسلات/77 را به باد معنا مىكند، و به اين ترتيب آيات 1 ـ 6 مرسلات /77 را نماياننده پرده پرده مراحل نشو و نما و عمل پديده كولاكهاى استوايى مىداند: «والمرسلات ... * فالعاصفات ... * والنشرات ... * فالفارقات ... * فالملقيات ... * عُذراً أو نُذراً» (مرسلات/77،1ـ6) و معتقد است همانگونه كه در اين آيات بعد از سخن از بادهاى ملايم و عادى يكباره قسم روى بادهاى كوبنده و پخش كننده و شكافنده و يادآورندهاى مىرود كه سبب عذر و بهانه يا ترس و بيم مىشود، در كولاكهاى استوايى نيز پس از بادهاى ثابت و آرام، بادهايى تند و شكننده و كوبنده مىوزد كه خاطرات آن بهترين بيم دهنده يا زنگ خطرى براى قيامت است.[72]
در رويكرد تفسير علمى، براى تأييد ديدگاه تفسير علمى باران، از بعضى روايات نيز استفاده شده است.[73] روايت است كه خداوند ابرها را به منزله غربال براى باران قرار داد. تا يخهاى آسمان را ذوب كند و به صورت آب درآورد. اين روايت را متناسب با نظريه بارندگى از كوههاى يخى ارتفاعات در طوفانهاى رگبارى مىدانند.[74] در روايات ديگرى آمده است كه ابر حامل آب است و باد ابر را به حركت مىآورد و براى بارش باران ابرهايى از ناحيه جنگلى در ساحل دريا به وسيله باد دچار حركت و حالت تلاطم و دگرگونى مىشود. در دعا از خداوند به جاى «باد» «بادها» درخواست شده است؛ همچنين بخشهايى از خطبه اشباح نهج البلاغه[75] و دعاى طلب باران[76] امامسجاد(عليه السلام)را كه سخنانى درباره ابر و باران بيان كردهاند تأييدى بر اين رويكرد دانستهاند.
تفسير عرفانى باران:
باران از اصطلاحات عرفان و تصوف نيست؛ اما در بعضى تفسيرهاى عرفانى براى آياتى كه ويژگى «طهور» بودن باران (فرقان/25،48) و كاركرد آن را در تطهير (انفال/8،11) بازگو كردهاند، معناهايى آمدهاست. از قديمىترين اين معناها، گزارش سُلَّمى در تفسير اين دو آيه است كه افزون بر تأثير باران در طهارت ظاهرى، معنايى عرفانى از طهارت را نيز بازگو مىكند.[77] در تفسير آيه «يُنَزِّلُ عَلَيكُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُم بِهِ» (انفال/8،11) سُلَّمى از ابنعطاء روايت مىكند كه خداوند رحمتى بر بندگان فرو فرستاد تا نورى براى قلبها و درمانى براى وسوسه دلهايشان باشد.[78] ابن عربى «ماء» را در اين آيه، «علماليقين» مىداند، كه فرود آمده است تا خباثتنفس آدمى را بزدايد.[79] شريف لاهيجى در معناى باطنى اين آيه از امام باقر(عليه السلام)روايت مىكند كه «سماء» پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)و «ماء» على(عليه السلام)است و خدا به وسيله امام على(عليه السلام) دل كسانى را كه ولايت آن حضرت را بپذيرند تطهير مىكند.[80]در تفسير آيه «واَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهورا» (فرقان/25،48) سُلَّمى تأثير باران در طهارت قلب را نقل مىكند، افزون بر اين از نصرآبادى روايتمىكند كه ماء طهور، آب محبتى است كه بر قلب عارفان مىبارد.[81] ميبدى نيز اين سخن را از نصرآبادى نقل كرده است.[82] ابنعربى ماء طهور را آب علم مىداند كه از آسمان روح نازل شده است تا خداوند به وسيله آن، انسان را از باورهاى پليد و نادانيهاى زيانبار پاك كند و قلب مرده از جهالت اورا زندگى بخشد.[83]منابع
الاشارات العلمية فى الآيات الكونيه؛ الامالى، مفيد؛ الامثال فىالقرآن الكريم؛ بحارالانوار؛ پديدههاى جوى در هوا و طبيعت؛ پيام قرآن؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسير التحرير والتنوير؛ تفسير شريف لاهيجى؛ تفسير القرآن الكريم، ابنعربى؛ التفسير الكبير؛ تفسير المنار؛ تفسير نمونه؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجواهر فى تفسير القرآن الكريم؛ حقائق التفسير؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ شرحجامع الصغير؛ صحيحالبخارى؛ صحيفه سجاديه؛ فرهنگ فارسى؛ فىالسماء الآثار العلويه؛ الكافى؛ كتاب الخلاف؛ الكشاف؛ كشفالاسرار و عدةالابرار؛ لسان العرب؛ لغتنامه؛ مثالهاى زيباى قرآن؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ مجموعه آثار، بازرگان؛ معارف قرآن؛ المعتبر فى شرح المختصر؛ معجم الفروق اللغويه؛ معجم مقاييس اللغه؛ معالقرآن فى الكون؛ المغنى والشرح الكبير؛ المقنعه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ منتهى المطلب؛ نهجالبلاغه.سيد جعفر صادقى فدكى، غلامرضا قدمى
[1]. لسانالعرب، ج11، ص131، «مطر»؛ لغتنامه؛ ج3، ص3462؛ فرهنگ فارسى، ج1، ص446، «باران».
[2]. مجمع البيان، ج9، ص46.
[3]. التحقيق، ج11، ص129، «مطر».
[4]. التحقيق، ج8، ص292، «غيث»؛ مجمعالبيان، ج6، ص365؛ الفروق اللغويه، ص391.
[5]. مفردات، ص861، «ودق».
[6]. مجموعه آثار، ج7، ص383ـ384، «باد و باران در قرآن».
[7]. التحقيق، ج13، ص72، «ودق».
[8]. مقاييس اللغه، ج6، ص82، «وبل».
[9]. مفردات، ص522؛ التحقيق، ج7، ص114، «طل».
[10]. مجموعه آثار، ج7، ص371ـ372، «باد و باران در قرآن».
[11]. مفردات، ص427، «سما».
[12]. جامعالبيان، مج15، ج30، ص185.
[13]. مفردات، ص343، «رجع».
[14]. مجمع البيان، ج9، ص109.
[15]. جامع البيان، مج14، ج29، ص287.
[16]. الاشارات العلمية، ص75.
[17]. روح المعانى، مج8، ج14، ص47.
[18]. مجمع البيان، ج1، ص450؛ پيام قرآن، ج2، ص253.
[19]. مجمع البيان، ج4، ص528.
[20]. نمونه، ج14، ص19.
[21]. جامعالبيان، مج6، ج9، ص257؛ مع القرآن فى الكون، ص154.
[22]. المقنعه، ص63؛ منتهىالمطلب، ج1، ص17ـ18؛ المغنى، ج1، ص8.
[23]. التحرير و التنوير، ج19، ص47.
[24]. مجمع البيان، ج5، ص258.
[25]. مجمع البيان، ج5، ص258.
[26]. همان، ج4، ص698.
[27]. جامع البيان، مج4، ج6، ص411ـ412.
[28]. الامالى، ص303؛ شرح جامع الصغير، ج5، ص126.
[29]. الخلاف، ج1، ص685؛ المعتبر، ج2، ص361؛ صحيحالبخارى، ج2، ص20ـ21.
[30]. مجمع البيان، ج4، ص807.
[31]. الامثال فىالقرآن، ص180؛ مثالهاى زيباى قرآن، ص293.
[32]. مجمع البيان، ج1، ص149؛ الامثال فىالقرآن، ص177ـ178.
[33]. الميزان، ج13، ص342.
[34]. مثالهاى زيباى قرآن، ص241.
[35]. فىالسماء الآثارالعلويه، ص23ـ24؛ المعتبر، ج2، ص362.
[36]. پديدههاى جوى، ص245.
[37]. بحارالانوار، ج56، ص344، 398.
[38]. مجموعه آثار، ج7، ص386، «باد و باران در قرآن».
[39]. التبيان، ج7، ص496؛ الكشاف، ج3،ص246.
[40]. تفسير المنار، ج2، ص60؛ الجواهر، ج1، ص137؛ مجموعه آثار، ج7، ص386، «باد و باران در قرآن».
[41]. الدرالمنثور، 1، ص86ـ87؛ بحارالانوار، ج56، ص372ـ373.
[42]. جامعالبيان، مج1، ج1، ص236؛ مج5، ج7، ص380؛ مج11، ج21، ص40.
[43]. التبيان، ج7، ص447.
[44]. الكشاف، ج3، ص245ـ246؛ ج4، ص122، 686.
[45]. جامع البيان، مج11، ج19، ص28.
[46]. التبيان، ج7، ص447.
[47]. مجمعالبيان، ج1، ص149، 450؛ ج4، ص528.
[48]. مجمعالبيان، ج7، ص233.
[49]. التفسير الكبير، ج2، ص111.
[50]. همان، ص111؛ ج4، ص223؛ ج13، ص105، 107؛ ج24، ص88.
[51]. همان، ج4، ص223.
[52]. همان، ج13، ص105.
[53]. همان، ج19، ص126.
[54]. تفسير المنار، ج2، ص60؛ الجواهر، ج1، ص31.
[55]. الميزان، ج15، ص137.
[56]. مجموعه آثار، ج7، ص386ـ389، «باد و باران در قرآن».
[57]. تفيسر المنار، ج2، ص60.
[58]. مجموعه آثار، ج7، ص330، «باد و باران در قرآن».
[59]. همان، ص367.
[60]. همان، ص330ـ331.
[61]. همان، ص356.
[62]. همان، ص359ـ360.
[63]. همان، ص360ـ361؛ معارف قرآن، ص258؛ الميزان، ج12، ص146.
[64]. مجموعه آثار، ج7، ص358ـ359، «باد و باران در قرآن».
[65]. همان، ص362.
[66]. همان، ص380، 382.
[67]. همان، ص367، 369.
[68]. مجموعه آثار، ج7، ص374ـ375، «باد و باران در قرآن»؛ معارف قرآن، ص262.
[69]. مجموعه آثار، ج7، ص370، 372، «باد و باران در قرآن».
[70]. همان، ص372ـ373.
[71]. همان، ص373ـ374.
[72]. همان، ص376ـ377.
[73]. همان، ص363ـ366، 375.
[74]. الكافى، ج8، ص240.
[75]. نهجالبلاغه، خطبه 91.
[76]. صحيفه سجاديه، دعاى 19.
[77]. حقائق التفسير، ج1، ص258؛ ج2، ص62.
[78]. همان، ج1، ص258.
[79]. تفسير ابنعربى، ج1، ص470.
[80]. تفسير شريف لاهيجى، ج2، ص167ـ168.
[81]. حقائقالتفسير، ج2، ص62.
[82]. كشف الاسرار، ج7، ص55.
[83]. تفسير ابنعربى، ج2، ص162.