باد: جا به جايى هوا، به خواست خداوند براى بارش باران و آثارى ديگر در طبيعت
واژه باد را معادل واژه «ريح» در زبان عربى دانستهاند.[1] واژه «ريح» از ريشه «رـوـح» است[2] كهدر معناى رايحه و بو (يوسف/ 12، 94) و شكوه و قدرت (انفال/ 8، 46) نيز به كار رفته است. كليدواژههايى را كه در قرآن به مفهوم باد اشاره دارد با توجه به معناى واژه مىتوان به سه دسته تقسيم كرد: 1. واژههايى كه بر مطلق باد دلالت دارد. اين واژهها عبارت است از: ريح (نك:آلعمران/3، 117؛ يونس/10،22؛ سبأ/34، 12) و رياح (جمع ريح) (نك:بقره/2،164؛ اعراف/ 7، 57؛ روم/30، 48) كه به ترتيب در 17 و 10 آيه آمده است.[3] 2.واژههايى كه بر گونهاى از باد دلالت دارد. اين واژهها عبارت است از: حاصب (باد شديدى كه با خاك و سنگ همراه است)[4] (اسراء/17،68؛ عنكبوت/29،40؛ قمر/ 54، 34؛ ملك/ 67، 17)، اِعصار (باد همراه گرد و غبار)[5] و گردباد.[6] (بقره/2،266) 3. واژههايى كه به قرينه مناسبتى در معنا و مضمون آيه و بعضى روايات، برخى مفسران آن را به معناى باد تفسير كردهاند. اين واژههاعبارت است از : ذاريات: (پراكنندگان)[7] (ذاريات/51، 1)، حاملات (حملكنندگان)[8] (ذاريات/ 51،2)، جاريات (روانشوندگان)[9] (ذاريات/ 51، 3)، مقسّمات (قسمت كنندگان)[10] (ذاريات/ 51، 4)، مرسلات (فرستادگان)[11] (مرسلات/77، 1)، عاصفات (تندروندگان)[12] (مرسلات/ 77، 2)، ناشرات (گسترانندگان)[13] (مرسلات/ 77،3)، فارقات (جدا كنندگان)[14] (مرسلات/77،4) و ملقيات (القاكنندگان)[15] (مرسلات/77، 5)؛ همچنين آيات متضمن واژههاى طوفان (اعراف/7،133، عنكبوت/29، 14)، موج (براى نمونه نك: هود/11،42)، برق (براى نمونهنك: بقره/2،19) و صاعقه (براى نمونه نك: فصّلت/41،13) كه معمولا همراه با وزش باد پديد مىآيد با مفهوم باد مرتبطاست.عموم آياتى كه در آنها از واژه «رياح» استفاده شده است آثار باد را در جايگاه نعمت و رحمت خداوند بيان مىكند. بيشتر آيات متضمن واژه ريح(براى نمونه نك: اسراء/ 17، 69؛ فصّلت/41،16) و آياتى كه در آنها واژههاى «حاصب» و «اعصار» به كار رفته است، كاركرد باد را در عذاب كافران توضيح مىدهد. در دسته آياتى كه از واژه «ريح»استفاده شده است سه آيه فرمانروايى سليمان(عليه السلام) را بر باد بازگو مىكند. (انبياء/21، 81؛ سبأ/34، 12؛ ص/38، 36) از مجموع آيات در 7 آيه از باد در مقام تمثيل استفاده شده است (بقره/2، 266؛ آلعمران/3، 117؛ اعراف/7، 57؛ ابراهيم/ 14، 18؛ كهف/ 18، 45؛ حجّ /22، 31؛ فاطر/ 35، 9) و در آيات متضمن واژههاى ذاريات، حاملات، جاريات، مقسّمات،[16] مرسلات، عاصفات، ناشرات، فارقات و ملقيات به باد سوگند ياد شدهاست.[17]
باد پديدهاى طبيعى است كه انسان با بعضى از دو كاركرد مفيد و راحتىبخش و مخرب و مشقتآفرين آن براى طبيعت و انسان آشناست، ازاينرو قرآن به يادآورى پديده باد (بقره/2، 164؛ جاثيه/45، 5) و كاركرد دوگانه آن پرداخته است. براى بيان دوگانگى كاركرد باد به تأثير آن در حركت كشتى* يا دستخوش موج و طوفان كردن آن اشاره شده است: «هُوَ الَّذى يُسَيِّرُكُم فِى البَرِّ والبَحرِ حَتّى اِذا كُنتُم فِى الفُلكِ وجَرَينَ بِهِم بِريح طَيِّبَة وفَرِحوا بِها جاءَتها ريحٌ عاصِفٌ وجاءَهُمُ المَوجُ مِن كُلِّ مَكان» . (يونس/10، 22)[18] بازگويى بعضى از كاركردهاى دوگانه باد در آيات ديگر دنبال شده است. قرآن در بيان كاركردهاى مفيد آن، باد را به حركت درآورنده كشتيها[19] (اين سخن ناظر به چگونگى كشتيرانى در دورههاى پيشين است) (روم/30، 46؛ شورى/42، 33) و حركتدهنده (اعراف/7،57؛ روم/30، 48؛ فاطر/35،9) و باروركننده[20] (حجر/15، 22) ابرهاى بارانزا يا بارور كننده نباتات[21] مىداند. قرآنباد را براى انسان، بشارتدهنده باران مىداند (اعراف/7، 57؛ فرقان/25، 48؛ نمل/27، 63؛ روم/ 30، 46) كه به آشنايى انسان با نقش باد در بارش باران اشاره دارد. بازگويى اين كاركردها براى توضيح جايگاه باد در طبيعت نيست، بلكه قرآن با انتساب پديده باد و اين امور به خداوند از دانستههاى انسان براى توجه به خالقيت و قدرت خدا و دعوت به توحيد و نفى شرك (نمل/27، 63) و شكرگزارى (روم/30، 46) بهره مىگيرد و متناسب با اين ديدگاه، باد و كاركرد آن را آيه و نشانهاى از خداوند (روم/ 30، 46) براى انسانهاى عاقل (بقره/ 2، 164؛ جاثيه/ 45، 5) و صابر و شكرگزار (شورى/ 42، 33) ترسيم مىكند. قرآن در بيان كاركرد مخرّب باد، توانايى باد براى تخريب طبيعت و به مشقت و هلاكت انداختن انسان را با دو رويكرد ابتلا و امتحان انسان و عذاب و نابودى كافران بازگو مىكند. گرفتارى در درياى طوفانى و موجخيز به علت باد شديد (يونس/ 10، 22) و زرد و پژمرده شدن زراعت و گياهان زمين بر اثر وزشباد آفتزا (روم/30، 51) را مىتوان از موارد كاركرد باد در ابتلا و امتحان دانست. اين ابتلا و امتحان، يا تنبيه و بيدارى از غفلتها و روىآورى صادقانه به خداوند را در پى دارد (يونس/10،22) يا زمينه كفر را فراهم مىآورد. (روم/30، 51) كاركرد باد در عذاب و نابودى كافران، هم در گذشته براى قوم عاد[22] (فصّلت/41،16؛ احقاف/ 46، 24؛ قمر/54، 19؛ ذاريات/51، 41؛ حاقّه/69، 6) و لوط[23] (قمر/54، 34) رخ داده است و هم در جايگاه تهديدى براى كفرورزى انسان بازگو شده است. (اسراء/ 17، 68 ـ 69؛ ملك/ 67، 17) قرآن بادِ نابودكننده قوم* عاد را با تعابيرى چون صَرْصَر (صداى شديد[24]، سرماى شديد)[25] (فصّلت/ 41، 16؛ قمر/54، 19؛ حاقّه/69، 6)، عقيم (بىفايده)[26](ذاريات/51، 41) و عاتيه: (سركش[27] و خارج از حد)[28] (حاقّه/ 69، 6) وصف مىكند و از بادى كه سبب هلاكت قوم* لوط شده است با واژه حاصب ياد مىكند: «اِنّا اَرسَلنا عَلَيهِم حاصِبـًا اِلاّ ءالَ لوط نَجَّينـهُم بِسَحَر» . (قمر/54، 34) قرآن داستان عذاب امتهاى پيشين را براى انذار و بازداشتن ديگران از كفرورزى بيان مىكند: «فَاِن اَعرَضوا فَقُل اَنذَرتُكُم صـعِقَةً مِثلَ صـعِقَةِ عاد وثَمود» . (فصّلت/ 41، 13)
نيروى باد ممكن است در شرايطى براى يارى بندگان با ايمان به كار رود؛ مانند وزش باد شديد بر سپاه مشركان در جنگ احزاب* كه آنان را از جنگ با مسلمانان بازداشت[29]: «يـاَيُّها الَّذينَ ءامَنوا اذكُروا نِعمَةَ اللّهِ عَلَيكُم اِذ جاءَتكُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَيهِم ريحـًا» . (احزاب/ 33، 9)
فقيهان شيعه[30] هنگام وزش باد شديد به رنگهاى سرخ و سياه و زرد كه موجب وحشت مردم شود، خواندن نماز آيات را واجب دانستهاند؛ اما فقيهانسنى[31] به استحباب آن نظر دادهاند.
باد در فرمان سليمان:
خداوند نيروى باد را در اختيار و فرمان سليمان*(عليه السلام) نهاده بود. (انبياء/21،81؛ سبأ/34،12، ص/38، 36) سليمان(عليه السلام)خواستار حكومتى از خدا بود كه پس از او زيبنده كسى نباشد(ص/38، 35) و خداوند اختيار باد را به او واگذاشت: «فَسَخَّرنا لَهُ الرّيحَ تَجرى بِاَمرِهِ» . (ص/38،36) شتاب حركت باد در مُلك سليمان(عليه السلام) به گونهاى بود كه صبح به اندازه مسافت يك ماه و عصر به اندازه مسافت يك ماه ديگر راه مىپيمود: «وَ لِسُلَيمـنَ الرّيحَ غُدُوُّها شَهرٌ ورَواحُها شَهرٌ» . (سبأ/34،12) در بعضى از روايتها آمده است كه سليمان با استفاده از سرعت حركت باد از جايى به جاى ديگر مىرفت.[32] بعضى بر اين باورند كه خداوند باد را ويژگى حكومت سليمان قرار داد تا نشانهاى بر ناپايدارى و گذرا بودن مُلكاو باشد.[33]سوگند به باد:
بخشى از سوگندهاى قرآن به چيزهايى كه به معناى باد دانسته شده عبارت است از: «و الذّريـتِ ... * فَالحـمِلـتِ ... * فَالجـرِيـتِ ... * فَالمُقَسِّمـتِ...» (ذاريات/51، 1 ـ 4) و «والمُرسَلـتِ.... * فَالعـصِفـتِ... * والنّـشِرتِ... * فَالفـرِقـتِ ... * فَالمُلقِيـتِ...» . (مرسلات/77، 1 ـ 5) هريك از اين امورى كه به آنها سوگند ياد شده است، به سبب مناسبتى كه معناى آنها با ويژگى يا كاركرد باد دارد، به معناى باد تفسير شده است. بيشتر مفسران از 4 سوگند سوره ذاريات تنها ذاريات (پراكنندگان) را به معناى باد دانستهاند.[34] در روايتى از اميرمؤمنان، على(عليه السلام)نيز ذاريات به باد معنا شده است.[35] زمخشرى[36] و فخررازى[37] بر خلاف بيشتر مفسران حاملات (حملكنندگان)، جاريات (روانشوندگان) و مقسّمات (تقسيمكنندگان) را نيز به باد معنا كردهاند. بعضى از مفسران از 5 سوگند ابتداى سوره مرسلات تنها عاصفات (تندروندگان) را به معناى باد دانستهاند[38]؛ اما برخى مرسلات (فرستادگان) و ناشرات (گسترانندگان) را هم باد معنا كردهاند.[39] بنا به روايت طبرسى بعضى فارقات را هم به معناى باد دانستهاند[40] و ميبدى نظر كسانى را آورده است كه هر 5 سوگند را به معناى باد دانستهاند.[41]تفسير علمى باد:
باد پديدهاى طبيعى است كه قدما چگونگى پيدايش و تأثير آن در طبيعت را در بخش طبيعيات فلسفه بررسى مىكردند[42] و در علوم جديد بر پايه تجربه نظراتى درباره آن سامان يافته است. براساس اين علوم باد جزئى از هوا و جوّ زمين است كه داراى وزن و حركت گردشى است و حركت آن به سبب فشارى است كه از سوى خورشيد يا گردش زمين بر آن وارد مىشود و براى بارش باران وجود بادهايى از جناحهاى گرم و سرد و صعود به بالا براى بارور كردن ابرها و ايجاد حالتانقلاب و ناپايدارى در منطقه تشكيل ابر لازماست.[43]با توجه به اين گزارشهاى علمى، برخى مفسران با رويكرد تفسير علمى، آيات مربوط به باد را بررسى كردهاند[44]؛ يكى از نويسندگان معاصر كه با نگارش كتاب باد و باران در قرآن كوشش بسيارى در اين راستا كرده است اعتقاد دارد نكات اساسى و مبانى اصلى علم جديد درباره پديده باد، در گزينش كلمات و تعبيرهاى بعضى آيات به خوبى منعكس شده است.[45] به باور وى، ازتعبيرِ «اَقَلَّت سَحابـًا ثِقالاً» (اعراف/7،57) كه كاركرد باد را در جابهجايى ابرهاى سنگين بيانمىكند وزن داشتن هوا و باد را مىتوان فهميد، زيرا به لحاظ علمى ابر* چيزى جز هوا نيست.[46] واژه «تصريف» كه به معناى گرداندن است در تعبيرِ «تَصريفِ الرِّيـحِ» (بقره/2،164؛ جاثيه/45، 5) حركت گردشى باد را مىرساند. مشتقات واژه ارسال در تعابير «اَرسَلنَا الرِّيـحَ» (حجر/15، 22)، «اَرسَلَ الرّيـحَ» (فرقان/25، 48؛ فاطر/35،9) و «يُرسِلُ الرِّيـحَ» (اعراف/7، 57؛ نمل/27، 63؛ روم/30، 46، 48) مىرساند كه چيزى از مبدأى به مقصدى با نيرو يا وسيلهاى بهراه افتاده است.[47] يادآورى تابش خورشيد (فرقان/ 25، 45) و گردش شب و روز (بقره/2، 164؛ جاثيه/ 45، 5) پيش از ذكر باد به تأثير خورشيد و گردش زمين در حركت باد اشاره دارد.[48]استفاده از واژه «رياح» در آياتى كه باد را زمينهساز و بشارت دهنده باران مىداند (براى نمونه نك: اعراف/7،57؛ حجر/ 15، 22؛ نمل/ 27، 63) رساننده نياز به وجود بادهايى براى بارش باران* است.[49] در روايتى آمده است كه پيامبر هنگام وزش باد، از خداوند وزيدن بادها (رياح) و نوزيدنباد (ريح) را درخواست مىكرد.[50] برخى در توضيح اين روايت گفتهاند كه وزش بادهاى متعدد، بارش باران را به دنبال دارد اما وزش يك باد، حاصلى ندارد يا سبب خسارت مىشود[51]واژه «يَعرُجُ» در «يَعلَمُ ... ما يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ و ما يَعرُجُ فيها» (سبأ/34،2؛ حديد/57، 4) به بالارفتن باد اشاره دارد.[52] واژه «لَوقِحَ» در «واَرسَلنَا الرِّيـحَ لَوقِحَ» (حجر/15، 22) كاركردباد را در بارورى ابرها[53] يا درختان و گياهان[54] مىرساند. واژه «تُثيرُ» در «يُرسِلُ الرّيـحَ فَتُثيرُ سَحابـًا» (روم/ 30، 48) و «اَرسَلَ الرّيـحَ فَتُثيرُ سَحابـًا» (فاطر/ 35، 9) بر وجود حالت انقلاب و ناپايدارى هوا به هنگام تشكيل ابرهاى بارانزا دلالت دارد، زيرا «تُثيرُ» از ريشه «ثـوـر» بهمعناى انقلاب و دگرگونى است.[55]
باد در تمثيلهاى قرآن:
در پارهاى از تمثيلهاى قرآن، از باد و بعضى كاركردهاى آن سخن به ميان آمده است. بازگويى اين تمثيلها براى توضيح وضع مشركان (حجّ/22، 31) و كافران (ابراهيم/14، 18؛ آلعمران/3، 117) و تأثير انفاق براى غير خدا بر اعمال (بقره/ 2، 266) و زودگذر بودن جلوههاى دنيا (كهف/ 18، 45) و چگونگى حيات پس از مرگ (اعراف/ 7، 57؛ فاطر/ 35، 9) است. قرآن كسى را كه به خدا شرك بورزد مانند شخصى مىداند كه، از آسمان سقوط كرده، باد او را به مكانى دور پرتاب مىكند: «فَكَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ ... تَهوى بِهِ الرّيحُ فى مَكان سَحيق» . (حجّ/22، 31) بعضى از مفسران سقوط از آسمان و پرتاب شدن به مكان دور دست را كنايه از سقوط مشرك، از مقام انسانيت و قرار گرفتن در جايگاهى بسيار دور از شأن انسانى مىدانند.[56] كفر به خداوند نابودى اعمال را در پى دارد. قرآن اعمال كافران را به خاكسترى در برابر تندباد در روزى طوفانى، مثال مىزند، به گونهاى كه نتوانند كمترين چيزى از آن را به دست آورند[57]: «مَثَلُ الَّذينَ كَفَروا بِرَبِّهِم اَعمــلُهُم كَرَماد اشتَدَّت بِهِ الرِّيحُ فى يَوم عاصِف لا يَقدِرونَ مِمّا كَسَبوا عَلى شَىء» . (ابراهيم/14، 18) براساس اين آيه اعمال كافران هيچ اثر سعادتبخشى در پى ندارد، چنانكه در آيه23 فرقان/25 هم آمده است: «قَدِمنااِلى ما عَمِلوا مِن عَمَل فَجَعَلنـهُ هَباءً مَنثورا» .[58]اينويژگى اعمال كافران (سعادتبخش نبودن) در تمثيل ديگرى مشخصاً درباره اثر انفاق آنان آمده است. قرآن انفاق كافران را در دنيا مانند باد سردى مىداند كه بر زراعت قومى كه بر خود ستم كردهاند بوزد و آنرا نابود كند[59]: «مَثَلُ ما يُنفِقونَ فى هـذِهِ الحَيوةِ الدُّنيا كَمَثَلِ ريح فيها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَوم ظَـلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَكَتهُ» . (آلعمران/3، 117) برخى انفاق كافران را براى رسيدن به مقاصد فاسدشان در دنيا، عملى فاسد مىدانند كه جز نتيجهاى فاسد به بار نمىآورد.[60]انفاق براى غير خدا و انفاق همراه با منت و اذيت مانند كفر موجب نابودى اعمال مىشود. قرآن اين انفاق را مانند گردبادى آتشين مىداند كه هنگام پيرى و ناتوانى شخص و داشتن فرزندانى ناتوان در باغ خرما و انگور او كه از زير درختان آن نهرهايى جارى است بوزد و همه را نابود كند: «اَيَوَدُّ اَحَدُكُم اَن تَكونَ لَهُ جَنَّةٌ مِن نَخيل واَعناب تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ لَهُ فيها مِن كُلِّ الثَّمَرتِ واَصابَهُ الكِبَرُ ولَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَاَصابَها اِعصارٌ فيهِ نارٌ فَاحتَرَقَت» . (بقره/2، 266) مفسران ويژگى پيرى: «اَصابَهُ الكِبَرُ» و داشتن فرزندانى ناتوان: «لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ» را اشاره به شدت نياز شخص و جبرانناپذير بودن خسارتى مىدانند كه بر اثر انفاق براى غير خدا و انفاق همراه با منت و اذيت حاصل مىشود.[61]زودگذرى جلوههاى دنيا را يكى از اين تمثيلها بيان مىكند؛ در اين تمثيل زندگى دنيا مانند گياهان سرسبزى است كه در پى بارش باران رخ مىنمايد و پس از مدتى به زردى مىگرايد و باد آن را به هر سو مىپراكند: «واضرِب لَهُم مَثَلَ الحَيوةِ الدُّنيا كَماء اَنزَلنـهُ مِنَالسَّماءِ فاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَرضِ فَاَصبَحَ هَشيمـًا تَذروهُ الرِّيـحُ» . (كهف/18، 45)[62] فرايند وزش باد تا بارش باران و حيات و سرسبزى دوباره زمين مثالى براى توانايى خداوند بر زنده كردن انسان پس از مرگ و حقانيت معاد است: «هُوَ الَّذى يُرسِلُ الرِّيـحَ بُشرًا بَينَ يَدَى رَحمَتِهِ حَتّى اِذا اَقَلَّت سَحابـًا ثِقالاً سُقنـهُ لِبَلَد مَيِّت فَاَنزَلنا بِهِ الماءَ فَاَخرَجنا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرتِ كَذلِكَ نُخرِجُ المَوتى» . (اعراف/7،57و نيز فاطر/35، 9)
معناى عرفانى باد:
در بعضى فرهنگنامهها،[63] باد در شمار اصطلاحات صوفيه و به معناى نصر ضرورى الهى براى همه موجودات و موافقترين اسم براى حال سالك[64]آمده است. برخى نيز آن را به دگرگونىِ دل از حالى به حال ديگر معنا كردهاند. اين دگرگونى اگر از مشرق و عالم وحدت باشد آن را «باد صبا» و اگر از مغرب و عالم كثرت باشد «باد دبور» مىگويند.[65] برخى به نقل از تذكرة الاولياء گفتهاند: باد صبا، بادى است كه از زير عرش مىوزد[66]؛ همچنين باد صبا را نفحهاى رحمانى از شرق عالم روح دانستهاند كه به خير و نيكى برمىانگيزد[67] و زمينه پذيرش و موافقت با شرع را فراهم مىآورد. باد دبور را با ويژگى مخالف باد صبا شناسانده و آن را زمينهساز چيرگى هواى نفس و مخالفت با شرع دانستهاند.[68] از باد صبا و «باد دبور» با واژههاى «صبا» [69] و «دبور» [70] نيز ياد شده است.در اصطلاحات صوفيان واژه «نسيم» هم آمده است كه معنايى نزديك به باد صبا دارد و آن را به وزيدن باد عنايت معنا كردهاند.[71] براى بعضى كاربردهاى واژه باد در مثنوى معنوى معانى گوناگونى از جمله خواست، قدرت، عنايت و نصرت خداوندى را بازگو كردهاند.[72]
در رويكرد تفسير عرفانى قرآن هم، براى باد معناهاى گوناگونى بازگو شده است. اين معانى بيشتر در تفسير آياتى آمده است كه باد را بشارت دهنده رحمت خداوند مىداند. (براى نمونه نك: فرقان/25، 48، نمل/27،63) سلمى در تفسير آيه 57 اعراف/7 از بعضى نقل مىكند كه هر بادى گونهاى از رحمت را مىپراكند؛ مثلا باد توبه رحمت محبت را بر قلب مىپراكند و بادهاى خوف، رجاء، قرب و شوق، هريك به ترتيب، رحمتِ هيبت، انس، شوق و شعلههاى شيفتگى را مىپراكنند.[73] سلمى براى بادهاى بشارت دهنده معناهاى ديگرى نيز نقل كرده است كه بعضى از آنها عبارت است از: بادهاى پشيمانى پيشاپيش توبه،[74] بادهاى قدرت بشارت دهنده به منازل انس، بادهاى فضل خداوند بشارت دهنده به نجات از عدل او، بادهاى شفقت خداوند به سوى قلبهاى اوليايش[75]، بادهاى فضل خداوند پيشاپيش انوار معرفتش و بادهاى كرم خداوند بر قلبهاى بندگان برگزيدهاش.[76] سلمى ريح طيبه (يونس/10،22) را بادهاى كرم خداوند معنا كردهاست كه بر سالكان راه شوق و قرب خداوند مىوزد و خشنودى آنان را از اين عنايت و رعايتِ خداوند در پى دارد و ريح عاصف (يونس/10،22) را جلوهاى از قدرت خداوند مىداند تا اين سالكان را به فنا برساند.[77] ابن عربى باد را به نفحات الهى[78] و ربّانى[79] معنا كرده است كه قلبها را زنده[80] مىكند، صفا مىدهد و استعداد پذيرش تجليات را فراهممىآورد.[81] ميبدى در معناى چند آيه (يونس/10،22؛ حجر/15،22) باد را باد عنايت[82] و گاهى هم باد شادى[83] و رعايت[84] نام نهاده است كه از افق و كانون عنايت مىوزد؛ همچنين در تفسير آيه22حجر/15 تعبير بادهاى كرم را كه بر اسرار عارفان مىوزد آورده است.[85]
منابع
الامثال فى القرآن الكريم؛ انوار التنزيل و اسرارالتأويل، بيضاوى؛ البحر المحيط فىالتفسير؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسير القرآن العظيم، ابنكثير؛ التفسير القرآن الكريم، ابنعربى؛ تفسيرالقمى؛ التفسيرالكبير؛ تفسير كنزالدقائق و بحرالغرائب؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ الجواهر فى تفسير القرآن الكريم؛ جواهرالكلام فى شرح شرايع الاسلام؛ حقائق التفسير؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روض الجنان و روحالجنان؛ شرح اصطلاحات تصوف؛ الشفاء (طبيعيات)؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه؛ فتح القدير؛ فرهنگ فارسى؛ الفقه على المذاهب الاربعه؛ الكشاف (طبيعيات)؛ كشفالاسرار و عدةالابرار؛ لسان العرب؛ لغتنامه؛ مثالهاى زيباى قرآن؛ مجمع البحرين؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ مجموعه آثار، بازرگان؛ معارف قرآن؛ المعجم الاحصائى لالفاظ القرآن الكريم؛ المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم؛ مفردات الفاظ القرآن؛ موسوعةكشاف اصطلاحات الفنون والعلوم؛ موسوعة مصطلحات التصوف الاسلامى؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ النكت والعيون، ماوردى.غلامرضا قدمى
[1]. لغتنامه، ج3، ص3935، «باد»؛ فرهنگ فارسى، ج2، ص1701، «ريح».
[2]. لسانالعرب، ج5، ص355، «روح».
[3]. المعجم المفهرس، ص326؛ المعجم الاحصائى، ج2، ص817، 819.
[4]. لسان العرب، ج3، ص198، «حصب».
[5]. الصحاح، ج2، ص750؛ لسانالعرب، ج9، ص238، «عصر».
[6]. لسان العرب، ج9، ص238، «عصر»
[7]. كشفالاسرار، ج9، ص307؛ مجمع البيان، ج9، ص230؛ التحقيق، ج3، ص292، «ذرو».
[8]. مفردات، ص258، «حمل»؛ التفسير الكبير، ج28، ص195.
[9]. مفردات، ص194، «جرى»؛ التفسير الكبير، ج28، ص195.
[10]. مفردات، ص670، «قسم»؛ الكشاف، ج4، ص395.
[11]. مفردات، ص352، «رسل»؛ تفسير ماوردى، ج6، ص175؛ مجمع البيان، ج10، ص628.
[12]. تفسير ماوردى، ج6، ص176؛ مجمع البيان، ج10، ص628.
[13]. مفردات، ص805، «نشر»؛ تفسير ماوردى، ج6، ص176؛ مجمع البيان، ج10، ص629.
[14]. مفردات، ص633، «فرق»؛ تفسير ماوردى، ج6، ص176؛ مجمع البيان، ج10، ص629.
[15]. مفردات، ص745، «لقى»؛ مجمع البيان، ج10، ص629.
[16]. الكشاف، ج4، ص394ـ395؛ التفسير الكبير، ج28، ص195.
[17]. كشف الاسرار، ج10، ص336؛ مجمع البيان، ج10، ص628ـ629.
[18]. التبيان، ج5، ص359ـ360؛ مجمعالبيان، ج5، ص153.
[19]. تفسير ابنكثير، ج3، ص445؛ ج4، ص127.
[20]. مجمع البيان، ج6، ص511؛ تفسير قرطبى، ج10، ص12.
[21]. الميزان، ج12، ص145ـ146.
[22]. روضالجنان، ج17، ص65؛ تفسير ابن كثير، ج4، ص102.
[23]. مجمع البيان، ج9، ص291؛ فتح القدير، ج5، ص127.
[24]. مجمع البيان، ج9، ص11؛ الميزان، ج17، ص377.
[25]. تفسير ابنكثير، ج4، ص284؛ الميزان، ج17، ص377.
[26]. مجمع البيان، ج9، ص240؛ الميزان، ج18، ص380.
[27]. تفسير بيضاوى، ج4، ص313؛ الميزان، ج19، ص393.
[28]. التبيان، ج10، ص95؛ تفسير ابنكثير، ج4، ص440.
[29]. مجمع البيان، ج8، ص531.
[30]. جواهرالكلام، ج11، ص407.
[31]. الفقه على المذاهب الاربعه، ج1، ص503.
[32]. جامعالبيان، مج12، ج22، ص84ـ85؛ الدرالمنثور، ج5، ص427ـ428؛ كنزالدقائق، ج10، ص470.
[33]. حقائقالتفسير، ج2، ص9، 186ـ187؛ كشفالاسرار، ج2، ص260.
[34]. تفسير ماوردى، ج5، ص360؛ مجمع البيان، ج9، ص229؛ الميزان، ج18، ص364ـ365.
[35]. تفسير قمى، ج2، ص336؛ الدرالمنثور، ج6، ص133.
[36]. الكشاف، ج4، ص395.
[37]. التفسير الكبير، ج28، ص195.
[38]. الدرالمنثور، ج6، ص492؛ الميزان، ج2، ص145.
[39]. جامعالبيان، مج14، ج29، ص283، 287؛ التبيان، ج10، ص223.
[40]. مجمع البيان، ج10، ص629.
[41]. كشف الاسرار، ج10، ص336.
[42]. الشفاء، ص59.
[43]. الجواهر، ج2، ص180؛ مجموعه آثار، ج7، ص330ـ331، «باد و باران در قرآن».
[44]. الجواهر، ج2، ص166؛ مجموعه آثار، ج7، ص336، «باد و باران در قرآن».
[45]. مجموعه آثار، ج7، ص330، «باد و باران در قرآن».
[46]. همان، ص337، 359.
[47]. مجموعه آثار، ج7، ص337، 357، «باد و باران در قرآن».
[48]. همان، ص337، «باد و باران در قرآن».
[49]. همان، ص360ـ363، «باد و باران در قرآن».
[50]. كشف الاسرار، ج1، ص437.
[51]. مجمع البحرين، ج2، ص245.
[52]. مجموعه آثار، ج7، ص359ـ360، «باد و باران در قرآن».
[53]. همان، ص360ـ361، «باد و باران در قرآن»؛ معارف قرآن، ص258.
[54]. الميزان، ج12، ص145ـ146.
[55]. مجموعه آثار، ج7، ص358، «باد و باران در قرآن».
[56]. الميزان، ج14، ص373.
[57]. الامثال فىالقرآن، ص226ـ228؛ مثالهاى زيباى قرآن، ص315.
[58]. مجمعالبيان، ج6، ص475؛ الميزان، ج12، ص36.
[59]. الامثال فى القرآن، ص258، 260.
[60]. الكشاف، ج1، ص405؛ الميزان، ج3، ص386.
[61]. مجمع البيان، ج2، ص654؛ الميزان، ج2، ص392ـ393.
[62]. البحرالمحيط، ج7،ص186؛ الميزان، ج13، ص318.
[63]. كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص306؛ شرح اصطلاحات تصوف، ج2، ص238، 239.
[64]. كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص306.
[65]. شرح اصطلاحات تصوف، ج2، ص238ـ239.
[66]. كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص306.
[67]. مصطلحات التصوف، ص523.
[68]. كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص522؛ شرح اصطلاحات تصوف، ج5، ص204.
[69]. مصطلحات التصوف، ص523.
[70]. كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص780؛ شرح اصطلاحات تصوف، ج5، ص204؛ مصطلحات التصوف، ص349.
[71]. كشاف اصطلاحات الفنون، ج2، ص1695؛ شرح اصطلاحات تصوف، ج10، ص21.
[72]. شرح اصطلاحات تصوف، ج2، ص238ـ239.
[73]. حقائق التفسير، ج1، ص231.
[74]. همان، ج2، ص62.
[75]. همان، ص127.
[76]. حقائق التفسير، ج2، ص95.
[77]. همان، ج1، ص298.
[78]. تفسير ابنعربى، ج1، ص663.
[79]. تفسير ابنعربى، ج2، ص162.
[80]. تفسير ابنعربى، ج2، ص162.
[81]. تفسير ابنعربى، ج1، ص663.
[82]. كشفالاسرار، ج4، ص279؛ ج5، ص311.
[83]. همان، ج4، ص279.
[84]. همان، ج7، ص54.
[85]. همان، ج5، ص311.