بز
واژه «مَعْز» به معناى بز در قرآن فقط يك بار (انعام/ 6، 143) به كار رفته است؛ اما واژه «غَنَم» به معناى گوسفند كه شامل بز نيز مىشود[63] در سه جاى قرآن به كار رفته، و همينطور در آيات فراوانى در ضمن واژه «اَنعام»* (بز، ميش، گاو و شتر) به بز و فوايد آن اشاره شده است؛ همچنين بز از موارد قربانى است كه در قرآن با واژههاى «هَدْى» و «نُسُك» (بقره/2، 196) به آن اشاره شده است. (=>قربانى)قرآن ضمن تصريح به حلال بودن گوشت بز (انعام/ 6، 143) آن را در كنار چارپايان ديگر، ازنعمتهاى بزرگ و پرفايده خداوند شمرده (غافر/40، 79 ـ 80) و توجه به آنها را موجب پىبردن به تدبير الهى دانسته است. (مؤمنون/23،21)[64]
بز، قبل از ظهور اسلام در بين عربهاى حجاز مورد توجه بوده و بر اثر فوايد گوناگونى كه براى آنان داشت به عنوان يكى از اركان اقتصادى جامعه محسوب مىشد. از گوشت و پيه بز براى خوردن، از شير آن براى نوشيدن و ساختن پنير، كره، ماست و ...، از موى آن براى ساختن وسايل خانه و لباس و بالاخره از پوست آن براى ساختن چادر صحرايى، نيام شمشير، مشك آب، دلو، سفره طعام، خورجين و ... استفاده مىشد[65]، افزون بر اين برخى به مطالعه در فوايد پزشكى اين حيوان پرداخته و براى هريك از اجزاى بز خواصى معرفى كردهاند كه موجب حفظ سلامت انسان يا شفاى برخى امراض وى مىگردد.[66]چون بز نسبت به ميش هم علف كمترى مىخورد و هم شير و پيه بيشترى دارد[67] بياباننشينان به نگهدارى و پرورش آن علاقه بيشترى داشتند.
احكام فقهى بز:
1. در دوران جاهليت، عربها به تقليد از پدرانشان، احكام خاصى براى بعضى از حيوانات و از جمله بز قرار داده و آن احكام را به خداوند نسبت مىدادند (مائده/ 5، 103؛ انعام/6، 138) و در نتيجه آن احكام، گاهى خوردن گوشت برخى چارپايان حلال گوشت را حرام مىدانستند. خداوند ضمن باطل دانستن اين احكام، اعتقاد به آنها را جاهلانه شمرده و صدور آنها از طرف خويش را نفى كرده است: «و مِنَ الاَنعـمِ حَمولَةً وفَرشـًا كُلوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ... ثَمـنِيَةَ اَزوج مِنَ الضَّأنِ اثنَينِ ومِنَ المَعزِ اثنَينِ قُل ءالذَّكَرَينِ حَرَّمَ اَمِ الاُنثَيَينِ اَمَّا اشتَمَلَت عَلَيهِ اَرحامُ الاُنثَيَينِ نَبِّـونى بِعِلم اِن كُنتُم صـدِقين * ومِنَ الاِبِلِ اثنَينِ و مِنَ البَقَرِ اثنَينِ...» . (انعام/6، 142 ـ 144) بسيارى از مفسران مراد از واژه «فَرشاً» را كه كنايه از حيوانات كوچك و غير باركش است يا همان بز و ميش دانسته يا حداقل بز و ميش را از مصاديق آن به حساب آوردهاند.[68] در اين صورت دو آيه بعدى تفصيل «حَمولَةً و فَرشاً» خواهد بود.در اين دو آيه به شمارش چارپايان حلال گوشت، تحت 4 عنوان ميش، بز، شتر، و گاو پرداخته شده و مجموع آنها به عنوان 8 زوج معرفى شده است. كلمه «زوج» در زبان عربى به دو صورت به كار مىرود: الف. به هر يك از نر و ماده به تنهايى يك زوج گفته مىشود كه در نتيجه مجموع نر و ماده دو زوج مىشوند، زيرا نر، زوجِ ماده و ماده، زوجِ نر است. ب. به مجموع نر و ماده، يك زوج گفته مىشود.[69]
مفسران گفتهاند كه مراد از «... و مِنَ المَعزِ اثنَينِ...» همانند ديگر موارد مذكور در آيه (ميش، شتر و گاو) بز نر و بز ماده است[70]، بنابراين كلمه «زوج» در آيه به معناى نخست به كار رفته و مراد از 8 زوج، 8 فرد است؛ اما در روايتى از امامصادق(عليه السلام)در ذيل اين آيه منظور از «...ومِنَ المَعزِ اثنَينِ...» بز اهلى و بز وحشى دانسته شده[71] و در اين صورت كلمه «زوج» در آيه به معناى دوم به كار رفته است، زيرا بز نر و مادّه اهلى يك زوج، و بز نر و ماده وحشى يك زوج بوده و مجموع آنها دو زوج مىشود. در اين صورت 8 زوج مذكور در آيه شامل 16 فرد خواهد بود.[72]
2. در دوران جاهليت، خوردن جنين چارپايان را در صورتى كه زنده به دنيا مىآمد براى مردان حلال و براى زنان حرام مىدانستند؛ ولى اگر مرده به دنيا مىآمد، هم براى مردان و هم براى زنان حلال مىدانستند: «وقالوا ما فى بُطونِ هـذِهِ الاَنعـمِ خالِصَةٌ لِذُكورِنا ومُحَرَّمٌ عَلى اَزوجِنا واِن يَكُن مَيتَةً فَهُم فيهِ شُرَكاءُ...» (انعام/6، 139)، ازاينرو خداوند پس از بيان حليت گوشت چارپايان براى زدودن هر نوع شبههاى، به حلالبودن جنين آنها نيز تصريح مىفرمايد: «اَمَّااشتَمَلَت عَلَيهِ اَرحامُ الاُنثَيَينِ...» .(انعام/ 6، 143)
3. گرچه خوردن پيه بز و ديگر چارپايان در اصل حلال است؛ اما خداوند مقدارى از پيه آنها را بر يهوديان حرام فرموده بود: «و مِنَ البَقَرِ والغَنَمِ حَرَّمنا عَلَيهِم شُحومَهُما اِلاّ ما حَمَلَت ظُهورُهُما اَوِ الحَوايا اَو مَا اختَلَطَ بِعَظم» . (انعام/6،146) علت اين تحريم، بعضى از گناهان بنىاسرائيل بود: «ذلِكَ جَزَينـهُم بِبَغيِهِم» . (انعام/6،146)
4. يكى از واجبات حجّ، قربانى كردن است: «فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ اِلَى الحَجِّ فَمَا استَيسَرَ مِنَ الهَدىِ» . (بقره/2،196) براى قربانى كه در قرآن با واژه «هَدْى» به آن اشاره شده مىتوان هر يك از چارپايان مذكور (ميش، بز، گاو و شتر) را برگزيد، گرچه فقها بهترين قربانى را شتر و سپس گاو دانستهاند. بز قربانى بايد داراى شرايطى مانند سلامت جسمانى و ورود به سن دو سالگى بوده، مستحب است نر و فربه باشد.[73]
فوايد بز:
خداوند، بز و چارپايان ديگر را داراى فوايد و منافع فراوانى براى انسان مىداند: «و اِنَّ لَكُم فِى الاَنعـمِ لَعِبرَةً» . (مؤمنون/ 23، 21) در برخى آثار تلاش براى شمارش فوايد و خصوصيات گوناگون اين حيوان ديده مىشود.[74]همچنين توجه به نعمتهاى خداوند از قبيل چارپايان، انسان را به سوى تقوا و اطاعت از او سوق مىدهد. «واتَّقُوا الَّذى اَمَدَّكُم بِما تَعلَمون * اَمَدَّكُم بِاَنعـم وبَنين» . (شعراء/26، 132 ـ 133) از جمله فوايد بز كه در قرآن به آنها تصريح شده عبارت است از: استفاده از گوشت و پيه بز براى خوردن: «... و مِنها تَأكُلون» (نحل/16،5)، استفاده از شير آن براى نوشيدن: «... نُسقيكُم مِمّا فى بُطونِها...» (مؤمنون/ 23، 21)، استفاده از پوست آن براى ساختن خيمه صحرايى: «... و جَعَلَ لَكُم مِن جُلودِ الاَنعـمِ بُيوتـًا تَستَخِفّونَها يَومَ ظَعنِكُم ويَومَ اِقامَتِكُم...» (نحل/16، 80) و استفاده از موى بز براى ساختن وسايل منزل و لباس: «... و اَشعارِها اَثـثـًا و مَتـعـًا اِلى حين» . (نحل/ 16، 70)
منابع
التبيان فى تفسير القرآن؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ حيات الحيوان الكبرى؛ روضالجنان و روح الجنان؛ زادالمسير فى علم التفسير؛ سلسلة الينابيع الفقهيه؛ عجائب المخلوقات والحيوانات و غرائبالموجودات؛ الكافى؛ كتاب الحيوان؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ الميزان فى تفسيرالقرآن.احمد جمالى
[63]. مجمعالبيان، ج4، ص581؛ حياة الحيوان، ج2، ص148.
[64]. الميزان، ج15، ص23.
[65]. الحيوان، ج5، ص485ـ486.
[66]. حياة الحيوان، ج2، ص148؛ عجائب المخلوقات، ج2، ص406.
[67]. الحيوان، ج5، ص476، 488؛ حياة الحيوان، ج2، ص148.
[68]. جامعالبيان، مج5، ج8، ص85؛ التبيان، ج4، ص297؛ تفسيرقرطبى، ج7، ص74.
[69]. تفسير قرطبى، ج7، ص75.
[70]. جامعالبيان، مج5، ج8، ص86ـ87؛ مجمعالبيان، ج4، ص181؛ زادالمسير، ج3، ص138.
[71]. الكافى، ج8، ص226.
[72]. روض الجنان، ج8، ص68.
[73]. سلسلة الينابيع، ج30، ص442ـ444، «الدروس».
[74]. حياةالحيوان، ج2، ص148؛ عجائب المخلوقات، ج2، ص405.