امت مقتصده: گروه ميانه رو در امر دين و تسليم دستورات الهى
«امت» در لغت به معناى جماعتى است كه امرى واحد، مانند دين، زمان يا مكان آنان را گرد هم آورد،[59] و «مقتصده» از مصدر اقتصاد به معناى ميانهروى (اجتناب از افراط و تفريط)[60] است، بنابراين، تركيب «امت مقتصده» در لغت به معناى جماعتى ميانهرو است. برخى اقتصاد را به معناى استقامت در عمل دانستهاند، زيرا كسى كه چيزى را قصد كرده مستقيم به سوى آن حركت مىكند، بر خلاف كسى كه در طلب خويش حيران است.[61]امت مقتصده در اصطلاح به جماعت ميانهرو در امر دين و تسليم فرمانهاى الهى گفته مىشود؛[62] جماعتى كه با عمل به فرمانهاى الهى همواره از افراط و تفريط دور بوده و درحد اعتدال بهسر مىبرند.
اين تركيب يك بار در قرآن كريم و در آيات مربوط به اهل كتاب آمده است. اين آيات بيانگر آن است كه اگر اهل كتاب ايمان آورده و پرهيزگار مىشدند، خداوند گناهانشان را زدوده و آنان را وارد بهشت مىكرد و اگر تورات و انجيل و آنچه كه از پروردگارشان به سوى آنان فرود آمده برپا مىداشتند از بركات آسمانى و زمينى برخوردار مىشدند. بعضى از اهل كتاب ميانهرو و بسيارى از آنان بد عملاند: «ولَو اَنَّ اَهلَ الكِتـبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَكَفَّرنا عَنهُم سَيِّـاتِهِم ولاََدخَلنـهُم جَنّـتِ النَّعيم * ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجيلَ وما اُنزِلَ اِلَيهِم مِن رَبِّهِم لاََكَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم مِنهُم اُمَّةٌ مُقتَصِدَةٌ و كَثيرٌ مِنهُم ساءَ ما يَعمَلون» (مائده/5 ، 65 ـ 66)
واژه «مقتصد» در آيه 32 فاطر/35 درباره ميانهرو بودن برخى از بندگان خدا بهكار رفته و آنان را ميان گروهى كه به خود ستم كردهاند و كسانى كه به سوى خيرات پيشى مىگيرند قرار داده است. در آيه 32 لقمان/31 نيز درباره گروهى از انسانها بهكار رفته است كه پس از نجات يافتن از گرفتارى در امواج دريا از اعتدال خارج نشدهاند. افزون بر آيات ياد شده كه واژه «امت مقتصده» و «مقتصد» در آن آمده، آيات ديگرى هم بدون استفاده از الفاظ ياد شده، مرتبط با مفهوم ميانه و ميانهروى* است؛ همچون آيات 143 بقره/2، درباره ميانه بودن امت اسلامى، 9 نحل/16 در مورد ارائه صراط مستقيم از سوى خداوند به عنوان راهى ميانه، 29 اسراء/17 و 67 فرقان/25 درباره لزوم ميانهروى در بخشش، 19 لقمان/31 در توصيه به اعتدال در راه رفتن از سوى لقمان به فرزندش و 110 اسراء/17 كه به خواندن نماز با آهنگ ميانه (نه بلند و نه كوتاه) دستور مىدهد.
تبيين امت مقتصده:
ميانهروى تنها در محدوده حق و در محور صراط مستقيم، يعنى راه ميانهاى كه از سوى خداوند ارائه مىشود:«و عَلَى اللّهِ قَصدُ السَّبيلِ» (نحل/16،9)[63] معنا مىيابد؛ راهى كه از سوى خداوند ارائه شده يعنى اسلام[64] دينى ميانه و احكام و دستورات آن در حد اعتدال است. نمونههايى از اين احكام در زمينههاى گوناگون اقتصادى، اخلاقى و ... در قرآن چنين آمده است: 1. هرگز دست خود را به گردنت مبند (انفاق را ترك مكن) و آن را يكسره مگشاى (هرچه دارى به گزاف مده) (اسراء/17، 29) بندگان خداى رحمان كسانىاند كه ... در انفاق نه اسراف مىكنند و نه تنگ مىگيرند، بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالى دارند. (فرقان/25،67) 2. لقمان در توصيهاى به فرزند خويش وى را به اعتدال در راه رفتن فرا مىخواند. (لقمان/31،19) حكايت كلمات حكمتآميز لقمان در قرآن به نوعى سفارش همان امور به مسلمانان به حساب مىآيد. 3. در سوره اسراء/17، آيه 110 به خواندن نماز با صداى (معمولى)، نه بلند و نه كوتاه فرمان داده شده است.با توجه به اينكه راه ميانه همان اسلام و احكام آن است، ميانهرو كسى است كه در اين راه وارد شده و به همه احكام آن ملتزم باشد، ازاينرو كسانى كه بين اعتقاد به خدا و اعتقاد به رسول او جدايى انداخته و به بخشى از شريعت و احكام آن ايمان مىآورند و در اين ميان راه ميانهاى را مىجويند، حقّاً كافرند (نساء/4، 150)؛ نه ميانهرو، چنانكه منافقان نيز كه نه راه مؤمنان و نه راه كافران را مىپيمايند و بين آن دو سرگرداناند جايگاه آنان در آتش بوده (نساء/4، 143) و هرگز سهمى از عنوان ميانهروى ندارند.
در قرآن كريم، امت اسلامى، امتى معتدل، وسط و به دور از افراط و تفريطهاى گروههاى ديگر معرفى شده است:«وكَذلِكَ جَعَلنـكُم اُمَّةً وسَطـًا» (بقره/2، 143) برخى، چون مشركان و بتپرستان گرفتار جسمگرايى و دنياطلبى گشته و به آخرت اعتقادى ندارند و اهميتى براى امور روحى و معنوى قائل نيستند. در مقابل، عدهاى مانند نصارا، كمالات جسمانى را به كنارى نهاده و به تقويت جانب روح پرداختهاند. قدر مشترك هر دو گروه آن است كه به نتيجه مطلوب و هدايت صحيح دست نمىيابند؛ امّا امت اسلامى با هدايت دينى از سوى خداوند امت وسط قرار داده شده است، بهگونهاى كه نه ترك دنيا گفته و نه از معنويات دست كشيده است؛ به عبارت ديگر به هر دو جنبه جسمى و روحى وجود خويش توجّه كرده و از سعادت مادى و معنوى بهره برده است، ازاينرو امت اسلامى، امت ميانه، معيار سنجش افراط و تفريط[65] و بهترين امتهاست: «كُنتُم خَيرَ اُمَّة ...» (آلعمران/3،110)، به همين جهت، برابر روايتى از اهل بيت(عليهم السلام)، در قرآن از اهل كتابى كه اسلام آورده،[66] از پيامبر(صلى الله عليه وآله)پيروى كردهاند[67] وبراساس كتاب خدا و امر او سخن گفتهاند[68]، با تعبير «امت مقتصده» و ميانهرو ياد شده است. (مائده/5 ،66)
در برخى آيات آمده است كه به هنگام گرفتارى در امواج دريا همه انسانها خداوند را از روى اخلاص مىخوانند؛ ولى پس از نجات يافتن تنها برخى از آنها ميانهروى را در پيش مىگيرند. (لقمان/31، 32)
گفتنى است كه گرچه ميانهروى و اقتصاد از صفات پسنديده و از فضايل انسانى است؛ ولى اين صفت خود داراى درجاتى است كه دارندگان درجه پايين آن: «و مِنهُم مُقتَصِدٌ» (فاطر/35،32) در مقابل پيشىگيرندگان به نيكيها بوده و دارندگان درجه بالاى آن همان پيشى گيرندگان به خوبيها هستند: «و مِنهُم سابِقٌ بِالخَيرت» (فاطر/35،32) البتّه همه كسانى كه در درجات ياد شده به سر مىبرند با حفظ مراتب، عنوان ارزشى «ميانهرو» بر آنان صادق است، برخلاف گروه سومى كه در همين آيه (فاطر/35،32) با تعبير «كسانى كه به خويشتن ظلم مىكنند» از آنان ياد شده است: «و مِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِهِ»
بسيارى از مفسران در تبيين امت مقتصده، تنها به درجه پايين آن توجه كرده و بر همين پايه آيه 32 فاطر/35 را تفسير كردهاند. برخى امت مقتصده را گروه فرمانبردار دانستهاند كه از ارتكاب گناهان حذر دارد؛ ولى كاربرد واژه «مقتصد» نشان مىدهد كه اطاعت اين گروه به مرحله نهايت نرسيده است.[69] برخى آنان را كسانى دانستهاند كه نه ترك عمل مىكنند تا در زمره ستمكنندگان به خويش قرار گيرند و نه از ديگران پيشى مىگيرند تا جزو «سابِقٌ بِالخَيرت» باشند.[70] گفته شده: ميانهروى بالاترين درجه براى اهل كتاب است و همين صفت براى امت اسلامى مرتبهاى متوسط است و مرتبه بالاتر از آن، يعنى پيشى گرفتن به خوبيها: «سابِقٌ بِالخَيرت» مخصوص مسلمانان است.[71] برخى نيز ميانهروى را بر دو نوع دانستهاند: 1. ميانهروى بين افراط و تفريط كه مطلقاً امرى پسنديده است؛ مانند شجاعت كه حدّ اعتدال بين افراط تهور و تفريط ترس است. آيات 19 لقمان/31 و 67 فرقان/25 به اين نوع اشاره دارد. 2. ميانهروى كه كنايه است از آنچه ميان امر پسنديده و ناپسند قرار مىگيرد؛ مانند قرار گرفتن بين عدل و ظلم و نزديك و دور. آيه 32 فاطر/35 اين نوع را بيان مىكند.[72]
برخى معتقدند آيه 66 مائده/5 كه اهل كتاب را به مقتصده (فرمانبردار) و مرتكبان اعمال بد تقسيم مىكند، مربوط به قبل از اسلام است، زيرا اهل كتاب بعد از اسلام دو دستهاند: بدكاران (كسانى كه ايمان نياوردهاند) و سابق بالخيرات (ايمان آورندگان). گفته شده: مقتصد آن گروه از اهل كتاباند كه از افراط در ابراز بغض نسبت به مسلمانان به دور بوده و به آنان آزار نمىرساندند و با آنان ايمان نيز نياوردهاند.[73] به گفته ديگر، امت مقتصده كسانى هستند كه درباره عيسى بن مريم(عليه السلام)نه غلوّ كرده كه وى را خدا بدانند و نه تقصير ورزيده و درباره وى سخن سخيف و ناروا گفتهاند.[74] بنا به شأن نزولى مراد از امت مقتصده نجاشى و اصحاب او هستند.[75]
منابع
التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسير التحرير و التنوير؛ تفسير الصافى؛ تفسيرالقرآن العظيم، ابن كثير؛ جامع البيان عن تأويل آىالقرآن؛ روض الجنان و روح الجنان؛ لسان العرب؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ الميزان فى تفسيرالقرآن؛ نثر طوبى.ابوالفضل خوشمنش و بخش فلسفه و كلام
[59]. مفردات، ص 86 ؛ نثر طوبى، ج 1، ص 38، «امت».
[60]. لسانالعرب، ج11، ص 179 ـ 180؛ تاجالعروس، ج5 ، ص 190، «قصد».
[61]. مجمع البيان، ج 3، ص 341.
[62]. الميزان، ج 6 ، ص 39؛ نثر طوبى، ج 2، ص 302، «قصد».
[63]. جامعالبيان، مج 8 ، ج 14، ص 112 ـ 114.
[64]. همان، ص 112؛ تفسير ابن كثير، ج2، ص 584 .
[65]. الميزان، ج 1، ص 319 ـ 320.
[66]. جامع البيان، مج 4، ج 5 ، ص 413؛ روضالجنان، ج 7، ص 60 ؛ الصافى، ج 2، ص 51 .
[67]. التبيان، ج3، ص586 ؛ مجمعالبيان، ج 3، ص 342.
[68]. جامعالبيان، مج 4، ج 5 ، ص 413.
[69]. التحرير و التنوير، ج 6 ، ص 254.
[70]. التحقيق، ج 9، ص 270، «قصد».
[71]. تفسير ابن كثير، ج 2، ص 79.
[72]. مفردات، ص 672 ، «قصد».
[73]. التحريروالتنوير، ج 6 ، ص 254 ـ 255.
[74]. جامعالبيان، مج 4، ج 5 ، ص 412؛ التبيان، ج 3، ص 586 .
[75]. التبيان، ج 3، ص 586 ؛ مجمعالبيان، ج3، ص342.