ابوقيسبنفاكِهبنمغيرهقريشى: از تيره بنىمخزوم و از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله)
او از تيره بنىمخزوم[18] و يكى از 7[19] يا 5 تن[20] مسلمانى است كه در مكّه به پيامبر(صلى الله عليه وآله)گرويده; امّا هنگام هجرت* حضرت به مدينه، ازطرف پدران و اقوام خويش از هجرت بازداشته و زندانى شدند و اندك اندك فريفته شده،[21] يا در برابر شدت شكنجههاى مشركان تاب نياورده، از اسلام برگشتند.[22] از جزئيات زندگى ابوقيسدر اين دوره و پيش از آن، بيش از آنچه بيان شد، اطلاعى در دست نيست.وى در سپاه مشركان مكّه، در جنگ بدر* (دومهجرى) حضور يافت و به دست حمزةبن عبدالمطلب[23] يا على*بنابىطالب (به گفته ابناسحاق) و يا بهدست عمار*بنياسر (به گفته ابنهشام)[24] كشته شد. واقدى چگونگى كشته شدنش را چنين گزارش مى كند: چون بنىمخزوم در جنگ بدر، شدت خشم مسلمانان را درباره ابوجهل* دريافتند، براى حفظ جان او، لباس جنگىاش را به تن عدهاى كردند تا مسلمانان را بفريبند و ابوقيس يكى از افرادى بود كه لباس ابوجهل بر تنش پوشانده شد و حمزه*، به تصوّر اينكه ابوجهل است، بر او حمله برد و به قتلش رساند.[25] در هر صورت ابوقيس در جنگ بدر و در حال كفر كشته شد.[26]
ابوقيس در شأن نزول:
مفسران در ذيل دو آيه، از ابوقيس سخن بهميان آوردهاند:1. درذيل آيه97 نساء/4: «اِنَّ الَّذينَ تَوَفّـهُمُ المَلـئِكَةُ ظالِمى اَنفُسِهِم قالوا فيمَ كُنتُم قالوا كُنّا مُستَضعَفينَ فِى الاَرضِ قالوا اَلَم تَكُن اَرضُ اللّهِ وسِعَةً فَتُهاجِروا فيها فَاُولـئِكَ مَأوهُم جَهَنَّمُ وساءَت مَصيرا= كسانى هستند كه فرشتگان* جانشان را مىستانند; درحالىكه بر خويشتن ستم كرده بودند. از آنها مىپرسند: در چه كارى بوديد؟ گويند: ما در روى زمين مردمى زبون گشته بوديم. فرشتگان گويند: آيا زمين خدا پهناور نبود كه در آن مهاجرت كنيد؟ مكان اينان جهنّم و آن بد فرجامى است.» طبرى مىگويد: آيه درباره عدهاى از جوانان مرتد، ازجمله ابوقيسبنفاكه نازل شده است.[27]
طبرسى به نقل از ابوحمزه ثمالى آورده است كه آيه درباره گروهى از مردم است كه به اسلام گرويده بودند; امّا در بدر با مشركان همراه شدند و گويا ابوقيسبن فاكه ازجمله آنان بودهاست.[28]
2. طبرى در ذيل آيه 49 انفال/8 از مجاهد نقل كرده است كه آيه، درباره گروهى از قريش ازجمله ابوقيس است.[29] طبرسى[30] و آلوسى[31] نيز آيه را در همين باره دانستهاند. مجلسى، تفصيل داستان شأن نزول را چنين آورده است: عدهاى از جوانان قريش در مكّه اسلام آوردند; امّا پدرانشان، آنان را زندانى كردند و مانع هجرتشان شدند. آنان [هنگامه] بدر با قريش خارج شدند; درحالىكه در ترديد و نفاق بودند. ازجمله آنان ابوقيسبنفاكه بود. اينان چون به ياران اندك رسول خدا نظر كردند، گفتند: اينان تهىدستاناند و دينشان آنان را فريفته و هم اكنون كشته مىشوند كه خداوند اين آيه را درباره آنان نازل فرمود: «اِذيَقولُ المُنـفِقونَ والَّذينَ فى قُلوبِهِم مَرَضٌ غَرَّ هـؤلاءِ دينُهُم و مَن يَتَوَكَّل عَلَىاللّهِ فَاِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيم= منافقان و كسانىكه در دل بيمارى دارند، گفتند: اينان را دينشان فريفته است و هركس به خدا توكل كند، همانا خداوند با عزت و حكمت است».[32]
منابع
بحارالانوار; تاريخ اليعقوبى; جامعالبيان عن تأويل آى القرآن; جمهرة انسابالعرب; روحالمعانى فىتفسير القرآن العظيم; السيرة النبويه، ابنهشام; مجمعالبيان فى تفسير القرآن; المغازىسيد عليرضا واسعى
[18]. السيرة النبويه، ج2، ص641.
[19]. المغازى، ج1، ص72.
[20]. تاريخ يعقوبى، ج2، ص28.
[21]. السيرة النبويه، ج2، ص641.
[22]. تاريخ يعقوبى، ج2، ص28.
[23]. المغازى، ج1، ص150.
[24]. السيرة النبويه، ج2، ص711.
[25]. المغازى، ج1، ص86.
[26]. جمهرةانسابالعرب، ص144.
[27]. جامعالبيان، مج4،، ج5، ص317و319.
[28]. مجمعالبيان، ج3، ص150.
[29]. جامعالبيان، مج6، ج10، ص29.
[30]. مجمعالبيان، ج4، ص846.
[31]. روحالمعانى، مج6، ج10، ص23.
[32]. بحارالانوار، ج19، ص255.