أثام: به احتمالى نام جاىگاهى در دوزخ
تك واژه قرآنى كه در آيه68 فرقان/25 آمده است: «والَّذينَ لايَدعونَ مَعَ اللّهِ اِلـهـًا ءاخَرَ ولا يَقتُلونَ النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ ولايَزنونَ ومَن يَفعَل ذلِكَ يَلقَ اَثامـا= وكسانىكه با خدا معبودى ديگر را نمىخوانند و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده، جز به حق نمىكشند و زنا نمىكنند. هركس چنين كند، به أثام خواهد رسيد».«أثام» در لغت بهمعناى گناه و به هر چيزى گفته مىشود كه جلو رسيدن پاداش را بگيرد.[21] درباره مفهوم قرآنى «أثام» دو ديدگاه اساسى وجود دارد: گروهى از مفسران و لغتشناسان با بهرهگيرى از آراى تنى چند از صحابه و تابعان، مانند ابنعباس، سُدّى و نافعبن ازرق، به مفهوم لغوى واژه توجه كرده و آن را مجازاً به «عذاب»[22]، «عقاب»[23]، «شر»[24]، «هلاكت»[25] و «جزا»[26] تفسير كردهاند و آن را از باب نامگذارى مسبب به نام سبب خويش دانستهاند;[27] زيرا همه آنچه را گفتهاند، از پىآمدهاى گناه است. صاحبان ديدگاه دوم، معتقدند كه مفهوم لغوى «أثام» مورد نظر نبوده و مراد از آن، اشاره به جاىگاهى ويژه است; چنانكه در روايت ابوامامه باهلى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در تفسير آيه59 مريم/19، «أثام» همانند «غى» چاهى در جهنّم* دانسته شده كه چرك و خونابه جهنميان در آن مىريزد.[28]
بعضى مفسران با بهرهگيرى از روايات تفسيرىِ برخى از صحابه و تابعان، چون عبداللهبنعمرو، عبداللهبن عمر، مجاهد، عكرمه و قتاده، أثام را نام درّهاى در جهنم دانستهاند.[29] برخى ازاين روايات كه در تفسير آيه44 حجر/15 نيز آمده، طبقات 7گانه دوزخ را برشمرده،[30] جهنم را پايينترين و دردآورترين طبقه دوزخ مىدانند. عمق آن طبقه چنان است كه اگر سنگى بزرگ از لبه آن پرتاب شود، پس از 70 [31] يا50 [32] سال به قعر آن مىرسد. يكى از عميقترين جاىگاههاى جهنم، درّه أثام است[33] كه براساس رواياتى ديگر، بر اطراف كوه «صعود» (كوهى آتشين در جهنم) واقع شده[34] و در آن، مواد مذاب[35] يا خونابه جهنميان[36] و شايد هر دو روان است; البته «أثام» يكى از نامهاى جهنّم نيز دانسته شده است.[37] برخى ديگر از روايات، أثام را درهاى پر از مارها و عقربهاى غولپيكر با نيشها و زهرهاى عذابآور مىدانند;[38] چنانكه شدت درد و رنج جهنم نيز نمىتواند بر سوزش و درد نيشها چيره شود.[39] برخى نيز آن را نام كوهى در جهنم مىدانند.[40] با توجه به عدم استناد اين قول به روايت، شايد مراد از آن، همان كوه صعود باشد كه دره اثام، گرداگرد آن واقع شدهاست.
گويا ميان سخن كسانىكه بهمعناى لغوى أثام پرداختهاند و آنها كه آن را نام جاىگاهى مىدانند، دوگانگى حقيقى وجود نداشته باشد; زيرا ديدگاه دوم مىتواند توضيح و بيان مصداق ديدگاه نخست باشد.
افزون بر دو گناهِ شرك و آدمكشى ظالمانه كه سبب وارد شدن در أثام مىشود، گناه كبيره «زنا» نيز چنين فرجامى دارد; اما تأمل در روايات ذيل آيه 59 مريم/19 نشان مىدهد كه زناكارانِ اصراركننده بر اين گناه، در جاىگاهى به نام «غى» عذاب مىشوند[41] كه طبيعتاً بايد درد و رنج بيشترى از اثام داشته باشد. از مهمترين ويژگىهاى كسى كه وارد اثام مىشود، دو چندان بودن عذاب وى و جاودانگى آن است: «يُضـعَف لَهُ العَذابُ يَومَ القِيـمَةِ ويَخلُد فيهِ مُهانـا». (فرقان/25،69) موضوع «خلود» باعث دوگانگى نظريات مفسران درباره عذاب شوندگان اثام شده است. برخى معتقدند: با توجه به اينكه آيه، درصدد وصف بندگان پرهيزگار خدا بوده، آنها از چنين گناهانى مبرّا هستند و جاودانگى عذاب، به كافران و مشركان اختصاص دارد، ارتكاب هر سه عمل (شرك، قتل و زنا) با هم به اثام منتهى مىشود.[42] گروهى بر اين باورند كه ارتكاب هركدام از گناهان يادشده، به گرفتارى اثام مىانجامد.[43] اين گروه، براى اثبات ديدگاه خود به آيات 93 و 116 نساء/4 استناد كردهاند.
برخى از ايشان براى خلود در آيه 69 فرقان/25 مفهوم خاصى را قايل شده و آن را به توقف طولانى تفسير كردهاند كه در گناهِ شرك، ابدى، و در غيرِ آن، پايانپذير است;[44] بنابراين اگر كسى در حال شرك، دو گناه ديگر را هم انجام دهد، به عذاب ابدى و خواركننده و دوچندان «أثام» گرفتار مىشود; بر اين اساس، قاتلان و زناكاران غيرمشرك اگر توبه نكرده، و گرفتار اثام شوند، ازجاودانگى در عذاب مستثنا هستند.
منابع
اصحاب الجحيم فى القرآن; التحقيق فى كلمات القرآن الكريم; تفسير اطيب البيان; تفسير القمى; التفسير الكبير; جامعالبيان عن تأويل آى القرآن; الجامع لاحكام القرآن، قرطبى; الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور; روحالمعانى فى تفسير القرآن العظيم; الكامل فىاللغة والادب; كشفالاسرار و عدة الابرار; كنزالعمال فى سنن الاقوال والافعال; لسانالعرب; مجمعالبيان فى تفسير القرآن; مفردات الفاظ القرآن; الميزان فى تفسير القرآن; النكت والعيون، ماوردى.رضا خراسانىنژاد، تقى صادقى
[21]. مفردات، ص63; لسان العرب، ج1، ص74; التحقيق، ج1، ص34، «أثم».
[22]. لسان العرب، ج1، ص74.
[23]. تفسير ماوردى، ج4، ص158.
[24]. جامعالبيان، مج11، ج19، ص57.
[25]. الكامل، ج2، ص55.
[26]. التفسيرالكبير، ج24، ص110.
[27]. روحالمعانى، مج11، ج19، ص71.
[28]. كشف الاسرار، ج7، ص65; جامع البيان، مج9، ج16، ص125.
[29]. مجمعالبيان، ج7، ص281; تفسير قمى، ج1، ص407.
[30]. تفسير قمى، ج1، ص406; تفسير قرطبى، مج5، ج10، ص21.
[31]. كنزالعمال، ج14، ص524.
[32]. جامعالبيان، مج11، ج9، ص57 و 125.
[33]. همان، ص58.
[34]. تفسير قمى، ج1، ص407.
[35]. همان.
[36]. الدرالمنثور، ج6، ص277.
[37]. التفسيرالكبير، ج24، ص110.
[38]. الدرالمنثور، ج6، ص276.
[39]. اصحاب الجحيم، ص39.
[40]. روح المعانى، مج11، ج19، ص71.
[41]. تفسير قرطبى، مج6، ج11، ص84.
[42]. مجمعالبيان، ج7، ص312; اطيبالبيان، ج9، ص656; تفسير ماوردى، ج4، ص157.
[43]. كشفالاسرار، ج7، ص65; تفسير ماوردى، ج4، ص157، جامعالبيان، مج11، ج19، ص57.
[44]. الميزان، ج15، ص240.