آلموسى
در قرآن، يك بار به آل موسى تصريح شده است: «وَقالَ لَهُم نَبِيُّهُم إِنَّ ءَايَةَ مُلكِهِ أَن يَأتِيَكُمُ التَّابوتَ فيِهِ سَكِينَةٌ مِن رَبِّكُم وَ بَقِيَّهٌ مِمّا تَركَ ءَالُمُوسى و ءَالُ هـرُون... = و پيامبرشان بديشان گفت: در حقيقت، نشانه پادشاهى او [=طالوت] اين استكه آن صندوق [عهد] كه درآن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان، وبازماندهاى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون*[در آن]برجاى نهادهاند... به سوى شما خواهد آمد». (بقره/2، 248) يك بار نيز از دودمان موسى با واژه «ذرّيّه» كه به برخى معانى آل نزديك است، ياد شده: «ووَهَبنا لَهُ إسحقَ و يَعقوبَ... و مُوسى و هـرونَ ... * وَ مِن ءَابائِهِم وَ ذُرِّيـتِهِم و إِخونِهِم = و به او، اسحاق و يعقوب را بخشيديم ... و موسى و هارون را... و از پدران و فرزندان و برادرانشان.» (انعام/6، 84و87)مقصود از آلموسى:
به سبب گوناگونى معناى آل، مفسّران، در مقصود از آلموسى نيز چند نظر دارند: 1. خاندان موسى وهارون؛[55] 2.موسى و خواصّ خاندان او؛[56] 3. خود موسى* كه براى بزرگداشت و احترام، با چنين تعبيرى از او ياد شده است؛[57] 4. پيروان او؛[58] 5.پيامبران ازنسل يعقوب پساز موسى وهارون.[59]آلهارون:
در آيه 248 بقره/2 در كنار آل موسى از آلهارون نيز ياد شده و ذرّيّه در آيه 84 و87 انعام/6 شامل آل هارون نيز مىشود. هيچ يك از صاحبنظران، وجود فرزند را براى هارون منكر نشدهاند؛ امّا درباره فرزند داشتن موسى اختلاف است. به نظر برخى، حضرت موسى فرزند نداشته؛ از اينرو، «آل» را كه در آيه پيش آمده است، به خاندان موسى و هارون كه از نسل هارون استمرار يافته، تفسير كردهاند.[60] شايد برخى از كسانى كه آل را در آيه به معنايى جز خاندان موسى و هارون تفسير كردهاند، به اين نكته توجّه داشتهاند كه موسى فرزندى نداشته است. به نقل عهد عتيق، هارون داراى چهار پسر به ترتيب به نامهاى ناداب، ابيهو، العاذار و ايثامار[61] بوده كه همگى از سران خاندانها و طايفههاى لاوى بودند[62] و بنا بر نقل همان كتاب، موسى نيز داراى دو فرزند به نامهاى جرشوم و أليعازر (يا أليعزر)[63] بوده است.ميراث آل موسى و آل هارون:
«..و بَقيَّةٌ مِمّا تَرَكَ ءَالُمُوسى و ءَالُ هـرون....» (بقره/2، 248) به استناد آيه پيشين، فرشتگان، باقىمانده ميراث آل موسى و آل هارون را كه در صندوقى نگهدارى مىشده، به صورت نشان لياقت طالوت، در حكمرانى بنىاسرائيل، نزد آنان آوردند. ( =>الواح موسى)فضايل آل موسى و آل هارون:
«...وَ مَوسى و هـرونَ ... * و مِن ءَابائِهم و ذُرِّيَّـتِهِم وَ إِخونِهِم وَاجتَبَينـهُم وَ هَدَينـهُم إلى صِرط مُستَقِيم * أُولـئِكَ الَّذِينَ ءَاتَينهُمُ الكِتبَ و الحُكمَ والنُّبُوَّة ... = وموسى و هارون را ... و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانيان برترى داديم]و آنان را برگزيديم و به راه راست هدايت كرديم.... آنان كسانى بودند كه كتاب وحكم و نبوّت بديشان داديم.» (انعام/6،84 و87 و 89) فضايلى كه قرآن براى برخى از فرزندان، پدران و برادران موسى و هارون برشمرده، چنين است:1. برگزيدگى:
«...وَ اجتَبَينهُم....» برخى مفسّران، برگزيدگى را انتخاب آنان براى نبوّت* يا رسالت دانستهاند؛ زيرا برگزيدگى* پيامبران، همان بعثتآنها است[64] وبرخى آنرا فيضالهى مىدانند كه انواع نعمتها از آن بدون كوشش بهدست مىآيد و ويژه پيامبران و برخى نزديكان صديق و شهيد آنها است.[65]2. هدايت يافتن به صراط مستقيم:
«...وَ هَدينهُم إلى صِرط مُستَقِيم....» و صراط* مستقيم به دين الهى تفسير شده است.[66]3. برخوردارى از كتاب آسمانى:
«...ءَاتَينهُم الكِتب....» صحف موسى و انجيل عيسى و زبور داوود از جمله آنها است.[67] به نظر فخررازى، اين آيه به اعطاى علم فراوان به آنها اشاره دارد.[68]4. دريافت علم و حكم:
«...ءَاتَينهُمالكِتبَ والحُكم.» برخى مفسّران، مقصود از «حكم*» در آيه را عقل،[69] علم و فقه،[70] حكمت،[71] فهم كتاب آسمانى و شناخت احكام آن،[72] مقام قضاوت[73] يا مقام زمامدارى[74]دانستهاند.5. برخوردارى از مقام نبوت:
«...ءَاتَينهُم ... النُّبُوَّة...».منابع:
تفسير التحريروالتنوير؛ التفسير الكبير؛ تفسير المنار؛ جامعالبيان عن تأويل آىالقرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى؛ روحالمعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ فرهنگ اصطلاحات قرآنى؛ كتاب مقدّس؛ الكشّاف؛ كشفالاسرار و عدةالابرار؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ مواهب الرحمن فى تفسير القرآن؛ الميزان فى تفسير القرآن.على نصيرى
[55] قرطبى، ج3، ص163.
[56] الميزان، ج2، ص291.
[57] الكشّاف، ج1، ص294؛ مجمعالبيان، ج2، ص614.
[58] التفسير الكبير، ج6، ص191؛ مواهب الرحمن، ج4، ص126.
[59] الكشّاف، ج1، ص293؛ فرهنگ اصطلاحات قرآنى، ص8.
[60] التحرير والتنوير، ج2، ص494.
[61] كتاب مقدّس، خروج 6 : 23.
[62] همان: 25.
[63] همان، خروج 18: 3.
[64] التفسير الكبير، ج13، ص67.
[65] المنار، ج7، ص590.
[66] جامع البيان، مج5، ج9، ص342.
[67] همان، ص343؛ كشفالاسرار، ج3، ص417.
[68] التفسير الكبير، ج13، ص68.
[69] جامع البيان، مج5، ج9، ص343.
[70] قرطبى، ج 7، ص 24.
[71] مجمعالبيان، ج4، ص513؛ روحالمعانى، مج5، ج7، ص313.
[72] جامع البيان، مج 5، ج 9، ص 343.
[73] مجمعالبيان، ج4، ص513؛ روح المعانى، مج5، ج7، ص313؛ المنار، ج7، ص592.
[74] التفسير الكبير، ج13، ص68.