آثار باستانى: نشانههاى برجا مانده از پيشينيان
به مجموعهاى از اشيا، دستسازها، مكانها، بناها و كتيبههايى كهاز پيشينيان برجاى مانده و از فرهنگ و تمدّن آنها، يارخدادهاى تاريخ* بشرى حكايت دارد، «آثارباستانى» گفتهمىشود. واژه آثار در آيه «كانوا هُم أشَدَّ مِنهُم قُوّةً و ءاثاراً فِىالأرضِ = آنها از ايشان نيرومندتر بودند و آثار پايدارترى در روى زمينازخود باقى گذاشتند» (غافر/40، 21 و 82) به همين معنا آمده است. موضوع بحث در اين مقاله، آثارى است كه از پيشينيان برجاى مانده وقرآن كريمبا اين ويژگى به آنها اشاره دارد؛ بنابراين، آثارى مانند كشتى نوح (هود/11، 38 و 44)، سكّه اصحاب كهف (كهف/18،19)، سدّ ذوالقرنين (كهف/18،94) و... كه از آثار پيشينيان است و قرآن، بدون توجّه به پيشينه از آنها ياد كرده، گرچه امروزه از آثار باستانى به شمار مىآيند، از موضوع بحث خارجند.قرآن كريم موارد قابل توجّهى از آثار باستانى مانند تابوت* بنىاسرائيل (بقره/2،248) را ضمن سرگذشت اقوام گذشته، وبرخى موارد مانند مقام* ابراهيم (آلعمران/3، 97) را به صورت مستقل بيان كرده است.
تفكّر در آثار باستانى:
خداوند در آياتى چند از مردم خواسته است كه براى نگريستن در سرگذشت پيشينيان، به سير* و سياحت بپردازند و آثار برجاى مانده از آنان را از نزديك مشاهده كنند. اين درخواست گاهى به صورت امر: «قُل سِيروُا فِىالأَرضِ ثُمّ انظُروا كَيفَ كانَ عـقِبَةُ المُكَذّبِينَ = بگو در زمين بگرديد؛ سپس بنگريد كه فرجام تكذيبكنندگان چگونه بوده است» (انعام/6، 11) و گاهى به صورت استفهام توبيخى آمده است: «أفَلَميَسيروا فِىالأرضِ فَيَنظُروا كَيفَ كان عـقِبةُ الّذين مِن قَبلِهِم = آيا در زمين نگشتهاند تا ببينند فرجام كسانىكه پيش از آنان بودند، چگونه بوده؟». (غافر/40، 82)قرآن، كسانى را كه از كنار خرابههاى برجاى مانده از پيشينيان كه حكايتگر وقوع عذاب الهى بر آنان است، بدون تفكّر* مىگذرند، نكوهيده: «وإنّكم لَتمُرّونَ عَليهم مُصبِحينَ * وبِالّيلِ أفلاتَعقِلونَ» (صافات/37، 137 و 138) چنانكه درباره آثار برجاى مانده از قوم* لوط چنين آوردهاست:«ولَقَد أَتَوا عَلَىالقَريَةِ الّتى أُمطِرَت مَطَرالسَّوءِ أَفَلَم يَكُونُوا يَرَونَها...». (فرقان/25،40)
هدف قرآن از ذكر آثار باستانى
1. عبرت:
عبرت*گيرى، مهمترين هدفى است كه قرآن كريم از ياد كرد سرگذشت امّت*هاى پيشين و آثار برجاى مانده از آنان پى مىگيرد؛ از اين رو از آثار باستانى با عنوان «آيه» (نشانه) يا «آيه بيّنه» (نشانهاى روشن) ياد كرده است.قرآن، خانههاى خالى برجاى مانده از قوم ثمود* را «آيه»:«فَتِلكَ بُيوتُهم خاوِيةً بِما ظَلَموا إنّ فِى ذلكَ لاَيةً لِقَوم يَعلَمونَ» (نمل/27، 52) و ويرانههاى برجاى مانده از قوم لوط پس از نزول عذابالهى را «آيه بيّنه» دانسته است: «إنّا مُنِزلونَ عَلى أهلِ هـذِه القَريَةِ رِجزاً مِن السَّماءِ ... * و لَقَد تَرَكنا مِنها ءايةً بيّنةً لِقوم يَعقِلونَ». (عنكبوت/29، 34 و 35)
پندآموزى از آثار برجاى مانده از پيشينيان بر اين اصل مبتنى است كه قرآنكريم بر دگرگون ناپذيرى سنّتهاى الهى درباره امّتهاى گذشته و حال تأكيد دارد: «فَلَن تَجِدَ لِسُنّت اللّه تَبديلا» (فاطر/35، 43) از اين رو همگان را به پرهيز از اسباب نگونسازى برخى از امّتهاى گذشته و به كارگرفتن عوامل نيكبختى آنان براى رستگارى فراخوانده است؛ به ويژه در برخى از آيات براين نكته پاى فشرده كه پيشينيان، داراى نفر و قدرت بيشترى بودهاند:«كانُوا أكثَر مِنهُم وَ أشَدَّ قُوّةً وَ ءاثاراً فِىالأرض...». (غافر/40، 82) نيز «وَ مَا بَلَغوا مِعشارَ مَا ءَاتَينـهُم...». (سبأ/34،45)
2. بزرگداشت:
قرآن از وجود «آيات بيّنات» (نشانههاى روشن) و «مقام ابراهيم» در مكّه كه از دوران حضرت ابراهيم(عليه السلام)بر جاى مانده، ياد كرده است: «فِيه ءايـتٌ بَيّنـت مَقامُ إِبرهيمَ» (آلعمران/3،97) و پيدا است كه هدف از ذكر آن، بزرگداشت و تجليل ابراهيم(عليه السلام)است؛ چرا كه مسلمانان، هنگام حج يا بازديد از مكّه، به نشانههاى برجاى مانده از دوران ابراهيم چون كعبه*، صفا و مروه، حجر اسماعيل، چاه زمزم و مقام ابراهيم برخورد كرده، به عظمت جاىگاه حضرت پى مىبرند.نمونههايى از آثار باستانى در قرآن
1. كعبه:
يكى از نامهاى كعبه، «بيت* العتيق» است: «وَليَطَّوَّفوا بِالبَيتِ العَتيقِ.» (حج/22، 29) درباره علّت وصف كعبه به عتيق، وجوهى گفته شده است[33]: برخى مىگويند: از آن جهت كه بنايى بس كهن و باستانى است، به آن «بيت العتيق» گفته شده؛ زيرا كعبه، نخستين بناى ساخته شده در زمين براى پرستش خداوند است: «إنّ أوَّلَ بَيت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلّذى بِبَكّةَ» (آلعمران/3، 96) از اينرو مىتوان گفت: كعبه كهنترين اثرباستانى به شمار مىرود كه قرآن از آن نام برده است.2. آيات بيّنات و مقام ابراهيم:
خداوند در خانه خود، نشانههايى روشن و مقام ابراهيم را برجاى گذاشته است: «فِيه ءايـتٌ بَيّنـتٌ مَقامُ إبرهيمَ.» (آلعمران/3، 97) مقصود از آيات روشن، آثار برجاى مانده از ابراهيم(عليه السلام)در كنار كعبه و تاريخ مجسّمى از اعصار گذشته و روشنگر خاطرههاى جاويدان پيشين، چون زمزم، صفا، مروه، ركن، حطيم، حجرالاسود، وحجر اسماعيل است.[34] در بين اين نشانهها، از مقام ابراهيم جداگانه ياد كرده؛ زيرا سنگىاست كه ابراهيم هنگام ساختن كعبه بر روى آن مىايستاده و اثر گامهايش بر روى آن باقى مانده است.[35]3. تابوت بنىاسرائيل:
تابوت، صندوقى بود كه موسى(عليه السلام)در واپسين روزهاى عمر خود، الواح تورات را كه احكام خدا در آن نوشته شده بود، به ضميمه عصا و لباس خود و لباس هارون و يادگارهاى ديگر در آن نهاد[36] و به وصيّش «يوشعبننون» سپرد. اين يادگار، ساليان سال با كمال احترام در ميان بنىاسرائيل نگاهدارى مىشد تا آنكه دشمنان،آن را از ايشان گرفتند؛امّا يكى از پيامبران بنىاسرائيل به نام «اشموئيل» براى اثبات مدّعاى خود مبنى بر شايستگى طالوت براى زمامدارى بنىاسرائيل، اين صندوق را بار ديگر به آنها نشان داد و گفت: نشان لياقت طالوت آن است كه فرشتگان آن تابوت را براى آنان خواهندآورد:[37]«وقالَ لَهُم نَبيُّهُم إنّ ءايةَ مُلكِه أَن يَأتِيَكُم التّابوتُ فيه سَكينَةٌ مِن ربِّكُم وَ بَقِيَّةٌ مِّماتَرَك ءَالُموسى و ءَالُهـرونَ....» (بقره/2، 248) اين امر نشان مىدهد كه تابوت، با آثار برجاى مانده از آلموسى و هارون تا اين زمان همچنان باقى بوده است.4. بدن فرعون:
فرعون* به رغم آنكه تا واپسين لحظه، از عناد و لجاجت در برابر موسى و آيين او دست نكشيد، هنگام غرق شدن، از ايمان خود خبر داد؛ امّا به او خطاب شد كه ايمان تو اكنون سودى نمىبخشد: «ءآلــَـنَ وَ قَد عَصيتَ قَبلُ و كُنتَ مِن المُفسِدينَ» (يونس/10،91) آنگاه خداوند خطاب به فرعون فرمود: ما بدن تو را پس از غرق شدن از آب بيرون مىافكنيم تا بماند و عبرت آيندگان شود: «فَاليَومَ نُنَجّيكَ بِبَدنِك لِتَكونَ لِمَن خَلفَكَ ءَايةً». (يونس/10،92) طبق وعده الهى، بدن فرعون به صورت اثرى باستانى و عبرتانگيز باقى ماند و هماكنون در موزه مصر نگهدارى مىشود.[38]5.
بقاياى آبادىها:
قرآن
خرابههاى شهرهاى قوم لوط، عاد و ثمود را نشانههاى برجاى مانده از آنان دانسته و
چون اين نشانهها در روزگار نزول آيات در دسترس مردم بوده، از آنها خواسته است تا
از سرگذشت اين اقوام درس بگيرند. بر پايه روايتى، امام على(عليه السلام)در عبور از
آثار بر جاى مانده از كسرا در مدائن به يكى از همراهانش كه براى بى اعتبارى دنيا
شعرى خوانده بود فرمود: «چرا اين آيه را نخواندى؟ «كَم تَركَوا مِن جَنّـت وَ عُيُون * وَ
زُرُوع وَ مَقام كَريم * وَ نَعمَة كَانوا فِيها فـكِهِينَ * كَذلِكَ و
أَورَثْنـها قَومًا ءَاخَرِينَ * فَما بَكَت عَلَيهِم السّماءُ وَ الأَرضُ و مَا
كَانوا مُنظَرِينَ». (دخان/44،25 ـ 29)[39]يكم. بقاياى آبادى قوم لوط:
خداوند بر اثر گناهان پى در پى و زشت قوم لوط، از آسمان بر آنان سنگ فرود آورد. «...لِنُرسِلَ عَليهم حِجارَةً مِن طين» (ذاريات/51، 33) و ديار آنان را درهم كوبيد: «فَجَعَلنا عَـليها سافِلَها» (حجر/15، 74) با اين حال، براى عبرت ديگران، گوشههايى از ويرانههاى آن را باقى گذاشت: «وتَرَكنا فِيها ءايةً» (ذاريات/51،37) از اين رو، به شهر قوم لوط از آن جهت كه بر اثر عذاب الهى زير و رو شده، «مؤتفكات*» گفته شده است:[40]«المُؤتَفِكـتِ أَتَتهم رُسُلُهم.» (توبه/9، 70) از برخى آيات قرآن برمىآيد كه اين ويرانهها تا عصر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)وجود داشته و اهل مكّه در مسير رفت و آمد خود به شام، از كنار آن عبور مىكردهاند:[41]«...و إنَّكم لَتَمرّونَ عَليهم مُصبِحين * و بِالّيل أفلا تَعقِلون». (صافات/37، 137 و 138)دوم. ويرانههاى قوم عاد:
قوم عاد*، خانههاى خود را بسيار باشكوه مىساختند؛ بهگونهاى كه در روزگار خود مانند نداشت: «...إرَمَ ذاتِ العِمادِ * الّتى لَميُخلَق مِثلُها فِى البِلـدِ...» (فجر/89، 7و8) امّا بر اثر سرپيچى از دعوت هود(عليه السلام)كيفر الهى بر آنان فرود آمد و فقط ويرانهاى از خانههايشان برجاى ماند: «تُدَمِّرُ كُلَّ شَىء بِأمرِ رَبِّها فَأصبَحوا لايُرى إلاّ مسـكِنُهُم.» (احقاف/46،25) از آيه «وعاداً و ثمودا و قَد تَبَيّن لَكم مِن مَّسـكِنِهم» (عنكبوت/29، 38) برمىآيد كه ويرانههاى قوم عاد در مسير تبوك بوده و تا عصر پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)وجود داشته است.[42]سوم. ويرانههاى قوم ثمود:
ثمود، خانههاى خود را از سنگ و در ميان كوه مىساختند: «وثَمودَ الَّذين جابوا الصَّخرَ بِالوادِ» (فجر/89، 9) امّا آنگاه كه بر اثر سرپيچى از دعوت صالح(عليه السلام)عذاب الهى فرود آمد، همين خانههاى بس مستحكم نتوانست آنان را محافظت كند و به ويرانهاى تبديل شد: «...فتِلكَ بُيُوتُهُم خـاويةً بِمـا ظَلَموا.» (نمل/27، 52) برخى مفسّران با استناد به اين كه «تلك» به مكانى اشاره دارد كه در دسترس بوده، گفتهاند: ويرانه خانههاى قوم ثمود تا عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله)باقى بوده است.[43] افزون بر آيه «...و قَد تَبَيّن لَكم مِن مَسـكِنِهم...» (عنكبوت/29،38) كه با صراحت بر اين مدّعا دلالت دارد، شواهد تاريخى نيز نشان مىدهد كه مردم مكّه هنگام سفر تجارتى به شام، از كنار سرزمين حجر كه ويرانههاى قوم ثمود در آن قرار داشت، عبور مىكردند.[44]منابع:
تفسيرالتحريروالتنوير؛ تفسير القرآن العظيم، ابنكثير؛ التفسير المنير؛ تفسير نمونه؛ العترة و القرآن؛ القاموس المحيط؛ كشفالاسرار و عدّةالابرار؛ كنز الفوائد، كراجكى؛ لسانالعرب؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن.على نصيرى
[33] مجمعالبيان، ج7، ص130.
[34] مجمع البيان، ج2، ص798؛ نمونه، ج3، ص15.
[35] كشفالاسرار، ج2، ص216.
[36] مجمعالبيان، ج2، ص614؛ ابنكثير، ج1، ص309.
[37] مجمعالبيان، ج2، ص614؛ نمونه، ج2، ص240 و 241.
[38] نمونه، ج8، ص378؛ المنير، ج11، ص260.
[39] العترة و القرآن، ص60؛ كنز الفوائد، ص145.
[40] لسان العرب، ج1، ص166 «اَفك»؛ القاموس المحيط، ج2، ص1235، «افك».
[41] مجمعالبيان، ج8، ص715.
[42] التحرير و التنوير، ج20، ص248.
[43] نمونه، ج16، ص128.
[44] نمونه، ج16، ص270.