آيه تطهير:
بخش دوم آيه 33 احزاب /33 به «آيه تطهير» شهرت يافته است[16]:«إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنكمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ و يُطَهِّرَكُم تَطهِيرًا» . اين آيه با «إِنَّما» كه به تصريح لغويان، براى حصر است، آغاز شده و انحصار اراده الهى به آنان را بيان مىكند. تقديم جار و مجرور (عنكم) برمفعولٌ به (الرجس) و نيز اعراب نصب (أهلالبيت) كه مفيد اختصاص است، بر اين تأكيد مىافزايد. تعبير «يُطهِّركُم» در پى «لِيُذهِبَ عَنكُمالرِّجسَ» تأكيدى بر طهارت و پاكيزگى به دنبال دور شدن پليدىها است و «تَطهِيرًا» كه مفعول مطلق است نيز تأكيدى ديگر براى طهارت به شمار مىرود. «الرِجسَ» كه با الف و لام جنس است، هرگونه پليدى* فكرى و عملى اعمّ از شرك، كفر، نفاق و جهل و گناه را در برمىگيرد.[17]اين آيه، از جمله آياتى است كه مجادلههاى كلامى فراوانى را به همراه داشته است؛ زيرا شيعه با استناد به متن آيه و نيز روايات شأن نزول، بر امامت و عصمت* اهل بيت(عليهم السلام)و نيز اختصاص اهلبيت بهخمسه طيّبه استدلالكرده؛[18] درحالىكه بسيارى از اهل سنّت چنين برداشتى را نپذيرفته و با استفاده از قبل و بعد آيه كه درباره همسران* پيامبر است، همسران را نيز از «أَهلَالبَيتِ» به شمار آوردهاند.[19] براى تبيين و تفسير آيه، در ابتدا بايد معناى اراده الهى (يُريدُاللّهُ...) مشخّص و در مرحله بعد، مقصود از«أَهلَالبَيتِ» روشن شود.
اراده الهى، يا تكوينى است، يعنى در پى آن، متعلّق اراده الزاماً محقّق مىشود، مانند اينكه خداوند اراده كرد آتش بر ابراهيم(عليه السلام)سرد و بىضرر شود، واين اراده بى درنگ محقّق شد: «إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَن يَقولَ لهُ كُن فَيَكون» (يس/36،82) يا تشريعى است؛ يعنى اراده، با وقوع مقصود ملازم نيست؛ مانند اراده و خواست خداوند در انجام واجبات و پرهيز از محرمات كه ممكن است در موارد فراوانى محقّق نشود. اراده در اين آيه، تكوينى است، نه تشريعى؛ يعنى خداوند اراده كرده كه اهل بيت پيامبر از هرگونه پليدى دور باشند و آنان را پاك و پاكيزه قرار داده است و در پى اين اراده، دورى از آلودگىها و صفت طهارت* براى آنان تحقّق يافته است؛ زيرا اراده تشريعى خداوند مبنى بر دور بودن از پليدىها و پاكيزگى انسانها با انجام تكاليف، به اهل بيت پيامبر اختصاص ندارد؛ بلكه خداوند اراده كرده است همه انسانها از پليدىها برحذر و به طهارت و پاكيزگى متّصف باشند؛ چنانكه در دستور به غسل و وضو مىفرمايد: خداوند به اين وسيله مىخواهد شما مسلمانان را پاك كند: «مَا يُريدُ اللّهُ لِيَجعلَ عَليكُم مِن حَرج و لـكِن يُريدُ لِيُطهِّرَكُم...» . (مائده/5، 6)[20] قرينه ديگرى كه اراده تكوينى در اين آيه را نشان مىدهد، اين است كه به استناد روايات فراوانى كه در شأن نزول خواهد آمد، اين آيه در منقبت و ستايش اهل بيت است و اگر اراده، صرفاً تشريعى باشد، ديگر منقبتى نخواهد بود؛ زيرا اين اراده، براى همه وجود دارد؛[21] البتّه اراده تكوينى، با جبر ملازم نيست؛ زيرا اراده تكوينى خدا بر آنچه در عالم تحقّق يافته است و مىيابد، تعلّق مىگيرد؛ چه از مسير انتخاب فاعل مختار و چه از طريق فاعلهاى جبرى و طبيعى باشد و اهل بيت(عليهم السلام)به دليل شايستگى ذاتى و اكتسابى، در عين قدرت و اختيار براى گناه كردن، به اختيار خودشان گناه نمىكنند.[22]
در اينكه اهل بيت چه كسانى هستند سه رأى وجود دارد: در نقل از عكرمه، وى با استناد به آيات قبل و بعد اين آيه مىگويد مقصود از اهلبيت فقط همسران پيامبر است؛[23] ولى گويا اين رأى غير قابل استفاده باشد؛ زيرا همه ضماير در جملههاى قبل و بعد آيه، مؤنث است و ضمير فقط در اين بخش آيه تغيير يافته و به صورت جمع مذكّر آمده است و اگر خطاب به همسران بود، تغيير در ضمير و سياق وجهى نداشت. افزون بر اين، اين نظر فقط از عكرمه نقل شده كه از خوارج و منحرفان در دين به شمار مىآيد.[24]
نظر دوم كه در ميان اهل سنّت شهرت دارد، اين است كه اهل بيت، افزون بر همسران، شامل پيامبر(صلى الله عليه وآله)على*، فاطمه، حسن و حسين*(عليهم السلام)نيز مىشود.[25]آنان براى اثبات نظر خود، به سياق آيات، استدلال كردهاند؛ زيرا آيات پيش از آيه تطهير و آيه پس از آن، به همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله)مربوط است؛ در عين حال، ضمير «عنكم» نشان مىدهد كه تعدادى از مردان نيز در اهل بيت داخلند. در پاسخ به اين استدلال گفتهاند: با توجّه به اينكه انطباق ترتيب نزول با ترتيب كنونى قرآن محرز نيست، واقع شدن يك آيه به دنبال آيه قبل، موجب انعقاد سياق نمىشود؛ افزون بر اينكه تأمّل در آيه نشان مىدهد كه سياق آيه تطهير با سياق آيات قبل و بعدِ آن، دو سياق است؛ زيرا تغيير ضماير از جمع مؤنّث مخاطب كه در مجموع 22 ضمير است به جمع مذكّر مخاطب، نشان دهنده تغيير سياق است؛ گذشته از اينكه آيه تطهير، شأن نزولى مستقل از آيات مربوط به همسران حضرت دارد؛ همچنين سياق مربوط به آيات همسران پيامبر، سياقى همراه با عتاب است و هيچگونه ستايشى در آن نيست؛ در حالى كه سياق آيه تطهير، سياق تمجيد است.[26]
نظر سوم، ديدگاه شيعه است كه مقصود از اهل بيت(عليهم السلام)؛ پيامبر، على، فاطمه*، حسن و حسين(عليهم السلام)هستند و همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله)به هيچ وجه در آن داخل نيستند؛ زيرا چنانكه گفته شد، از آيه، عصمت و مصونيّت تكوينى اهل بيت از گناه استفاده مىشود كه به اعتقاد شيعه، خمسه طيّبه چنين هستند؛ ولى كسى درباره همسران پيامبر، چنين ادّعايى نكرده است؛ البتّه مهمترين دليل اين نظر، روايات فراوان نقل شده از طريق شيعه و سنّى است كه اهل بيت به خمسه طيّبه تفسير شده است. حسكانى از عالمان اهل سنّت، در شواهد التنزيل، پانزده تن از صحابه را نام مىبرد كه اين حديث را نقل كردهاند. اين صحابه عبارتنداز: على(عليه السلام)، فاطمه(عليها السلام)، حسن بن على، انسبنمالك، براء بن عازب انصارى، جابربن عبدالله انصارى، سعدبنابىوقّاص، سعد بن مالك، عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر طيّار، عايشه، ام سلمه، عمر بن ابى سلمه، واثلةبن اسقع و ابىالحمراء.[27] در منابع اهل سنّت مانند صحيحمسلم،[28] صحيح ترمذى،[29]مسند احمدبنحنبل،[30] المستدرك على الصحيحين،[31] تفسير طبرى،[32] و تفسير الدّرالمنثور[33] سيوطى نيز اين روايات نقل شده است. اين روايات به قدرى فراوان است كه برخى پژوهشگران، آن را متواتر مىدانند.[34] در شرح احقاقالحق، بيش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنّت گردآورى شده و منابع شيعه در اين زمينه، از هزار هم مىگذرد.[35] حسكانى در شواهدالتنزيل، بيش از صد و سى حديث در اين زمينه نقل كرده است.[36] در مضمون بسيارى از اين احاديث آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)؛ على، فاطمه، حسن* و حسين(عليهم السلام)را زير كسا (پوششى) قرار داد و آيه تطهير نازل شد؛[37] البتّه در برخى از اين احاديث آمده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)پس از نزول آيه، آنان را جمع كرد و بر آنان كسايى قرار داد و فرمود: اللّهم هؤلاء اهل بيتى. اين روايات، به حديث كسا شهرت يافتهاند.[38] از جمله اين روايات، رواياتى است كه از امّ سلمه و عايشه نقل شده كه بر اساس آنها، وقتى از پيامبر(صلى الله عليه وآله)مىپرسند: آيا ما نيز جزو اهل بيت هستيم؟ حضرت آنان را مشمول آيه نمىداند.[39] تعداد ديگرى از اين احاديث بيانمىدارد كه پس از نزول آيه پيشين، پيامبر(صلى الله عليه وآله)مدّت شش ماه هنگامى كه براى نماز صبح از كنار خانه فاطمه(عليها السلام)مىگذشت، صدا مىزد: الصلوة يا اهلالبيت انّما يريداللّه ليذهبعنكم الرّجس اهلالبيت ويطهّركم تطهيراً. اين مدّت، ششوهفت ماه،[40] هشت ماه[41] نُه ماه[42] و حتّى هفدهماه[43] نيز نقل شده است. در پاسخ اين پرسش كه چگونه در اثناى وظايف زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله)مطلبى گفته شده كه شامل زنان پيامبر نمىشود، طبرسى گفته كه اين گونه سخن گفتن، در روش فصيحان عرب، شناخته شده است و در قرآن به آيات فراوان بر مىخوريم كه در كنار هم قرار دارند؛ ولى از موضوعات گوناگونى سخن مىگويند.[44] علاّمه طباطبايى هم گفته است: ما هيچ دليلى نداريم كه جمله «إنّما يُريدُاللّه» همراه اين آيات نازل شده؛ بلكه از روايات استفاده مىشود كه اين بخش جداگانه فرود آمده؛ ولى هنگام گردآورى قرآن در كنار هم قرار داده شده است؛[45] حتّى در يك روايت هم نيامده كه اين آيه، در ضمن آيات زنان پيامبر نازل شده است.[46]
منابع:
احقاق الحق؛ تفسير القرآن العظيم، ابنكثير؛ تفسير نمونه؛ جامعالبيان عن تأويل آى القرآن؛ الدرّالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ سبيل النّجاة فى تتمة المراجعات؛ سنن ترمذى؛ شواهد التنزيل؛ صحيح مسلم؛ الطبقات الكبرى؛ مجمعالبيان فى تفسيرالقرآن؛ مسند احمد بنحنبل؛ المستدرك على الصحيحين؛ الميزان فى تفسير القرآن.على خراسانى
[16] تتمة المراجعات، ص7.
[17] الميزان، ج16، ص312.
[18] مجمعالبيان، ج8، ص559؛ ابنكثير، ج3، ص492 و 493.
[19] ابنكثير، ج3، ص493 و 494.
[20] الميزان، ج16، ص310.
[21] مجمع البيان، ج8، ص560.
[22] نمونه، ج17، ص292.
[23] مجمع البيان، ج8، ص559.
[24] الطبقات، ج5، ص224.
[25] ابن كثير، ج3، ص492.
[26] مجمع البيان، ج7 و 8، ص560.
[27] شواهد التنزيل، ج2، ص18.
[28] صحيح مسلم، ج8، ص276 و 277.
[29] سنن ترمذى، كتاب التفسير، ج6، ص289.
[30] مسند احمد، ج1، ص544.
[31] المستدرك على الصحيحين، ج2، ص451.
[32] جامعالبيان، مج12، ج22، ص9.
[33] الدّرالمنثور، ج6، ص604.
[34] نمونه، ج17، ص302.
[35] احقاق الحق، ج2، ص502.
[36] شواهد التنزيل، ج2، ص33 ـ 139.
[37] صحيح مسلم، ج8، ص276؛ جامعالبيان، مج12، ج22، ص12.
[38] سنن ترمذى، ج6، ص289؛ مجمع البيان، ج8، ص559.
[39] مسند احمد، ج7، ص56؛ مجمعالبيان، ج8، ص559؛ المستدرك على الصحيحين، ج2، ص451.
[40] جامع البيان، مج12، ج22، ص9 و 10؛ شواهدالتنزيل، ج2، ص78.
[41] الدّرالمنثور، ج6، ص606؛ شواهد التنزيل، ج2، ص81.
[42] شواهد التنزيل، ج2، ص78.
[43] همان.
[44] مجمع البيان، ج8، ص560.
[45] الميزان، ج16، ص311.
[46] همان.