پيش به سوى سراب
فرار دختران به عوامل گوناگونى بستگى دارد، ولى آنگاه كه خانه به يك محيط ناامن تبديل مى شود، برخى از دختران راهى به جز فرار نمى بينند؛ اين رهيدن، سرآغاز لغزيدن در سراب است، سرابى كه رفتن در پى آن، غلتيدن در چاه تباهى را به همراه دارد. خيلى زود دختران براى گذراندن زندگيشان به كارهاى غيراخلاقى و انواع جرمها روى مى آورند و هر فردِ فرصت طلبى مى كوشد به گونه اى از جسم و روحشان بهره گيرد. گرچه دختران فرارى به خيال خويش از ناملايمات زندگى خانوادگى مى گريزند، امّا با فرار خود، جداى از مسائل شخصى و مشكلات عاطفى و روحى خويش، به گسترش روزافزون بزهكارى در جامعه نيز كمك مى كنند و در نتيجه، سلامت كل جامعه را به خطر مى اندازند.
اصولاً براى شناخت هر پديده اجتماعى بايد به دنبال علل و ريشه هاى آن بود و اگر اين ريشه ها شناسايى شوند، تحقيق درباره اهداف و دسترسى به اطلاعات مورد نياز براى درمان آن درد اجتماعى، آسانتر خواهدشد. بر اين اساس در پژوهش حاضر، به بررسى ريشه يابى دينى فرار دختران از خانه مى پردازيم. گرچه تحقيقات فراوانى درباره علل روان شناختى و اجتماعى فرار دختران انجام شده، اما در اين نوشتار سعى شده علل فرار دختران از منظر قرآن كريم و رهيافت هاى قرآنى ريشه يابى شود.
در يك بررسى كلى در مى يابيم كه قرآن كريم، عوامل بسيارى را براى رفتن انسانها در مسير ضلالت وگمراهى برشمرده و پيوسته آنها را از پيامدها و خطرات گمراهى برحذر داشته است. اما دراين مجال به بررسى هشت عامل مهم در ظهور پديده خانه گريزى دختران از نگاه قرآن و اسلام مى پردازيم. پيشاپيش اعلام مى كنيم كه اين موضوع از دو زاويه ديگر يعنى جامعه شناسى و روانشناسى اجتماعى نيز قابل بررسى است.
۱- نداشتن تكيه گاه معنوى (ضعف ايمان): يكى از عوامل فشارهاى روانى در قرآن، نداشتن تكيه گاه معنوى است، زيرا وقتى انسان خدا را فراموش كند، زندگى دشوار مى شود: «هر كس از توجه به من سر باز زند، زندگى او تنگ و تاريك مى شود»(۱)
انسانى كه با خدا نباشد و تكيه گاه ايمان نداشته باشد، نه قناعتى دارد تا سرمايه معنويت و غذاى جانش باشد، نه اخلاقى كه بتواند جلوى طغيان شهوتش را بگيرد و نه اميدى كه او را به سوى آينده پيش برد. كسى كه خدا را فراموش مى كند تمام آرزوهايش به دنيا محدود مى شود؛ اما امكانات مادّى، جان انسان را كه در پى جاودانگى است سيراب نمى سازد. چنين فردى پيوسته در فقر روحى به سر مى برد و دل در گرو چيزى دارد كه قابل دسترسى نيست؛ او همواره با آرزوهاى برآورده نشده و هراس از زوال نعمتها همنشين است.
اين آموزه هاى قرآنى در بسيارى از دختران فرارى مصداق مى يابد. براستى اگر دختر فرارى داراى تكيه گاه معنوى باشد، با توجه به دستورهاى دينى مى تواند با تمام مشكلات و گرفتاريهاى خانواده و اجتماع وخواهش ها و تمايلات غريزى خود كنار آمده، در كانون خانواده زندگى زيبايى را براى خود و ديگران بسازد. اما اگر دخترى سايه سار اَمْن ايمان را ترك گويد و ارتباط خود را با خداوند قطع كند، پروردگار وعده زندگى سختى را به او داده است. اين جاست كه تمام غرايز نفسانى به يكباره به جان او افتاده، او را در مسيرى مى كشاند كه انتهاى آن گريز از خانه مى باشد زيرا ديگر كانون خانواده را پاسخگوى نيازهاى خود نمى داند.(۲) جالب اين است كه اكثر دختران فرارى يا علاقه اى به نماز ندارند و يا از روى بى ميلى و عدم خلوص نيّت با خدا ارتباط دارند، در حالى كه از نگاه قرآن، تنها نماز و ياد خدا، انسان را از هر فحشا و هر عمل زشتى بازمى دارد و چه بسا اگر اين دسته از دختران ارتباط بيشتر خود را با خدا از طريق نماز فراهم مى كردند، هيچ وقت به فكر گريز از خانه نمى افتادند. همانا نماز انسان را از هر زشتى و پليدى باز مى دارد.»؛(۳)
بى ترديد، فرار دختران از خانه، يكى از بدترين منكرات است، چرا كه با ترك خانه و خانواده و ورود به اجتماع، زمينه ارتكاب صدها عمل نامشروع در جامعه فراهم خواهد شد. البته ضعف دينى و ناآشنايى فرزندان با مسائل دينى، اغلب به دليل ناآشنايى والدين با موازين و معارف اسلامى است كه موجب عدم انتقال معارف و احكام اسلامى به فرزندان يا انتقال نادرست آن مى شود و در هر صورت زمينه دور شدن فرزندان از مسائل دينى و عبادى و ارتكاب اعمال زشت را فراهم مى آورد.
۲- پاسخ به غريزه جنسى: امروزه نياز جنسى و عدم امكان پاسخگويى مناسب به آن، يكى از مهمترين علل فرار برخى دختران از خانه به شمار مى آيد.
آموزه هاى قرآنى تأكيد بسيارى بر اين مسئله دارند و درباره آن دو نوع سازماندهى در نظر گرفته شده است:
الف: ارضاى غريزه جنسى از طريق مشروع و حلال كه كامل كننده دين و مايه آرامش انسان است: «از جنس خودتان همسرى برايتان آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد...»(۴)
ازدواج، مانع طغيان شهوت است و از بروز رفتارهاى ناپسند برآمده از طغيان غريزه جنسى جلوگيرى مى كند و لذا در اين هنگام هم فرد به آرامش مى رسد و هم جامعه؛ همان چيزى كه قرآن وعده داده است.
ب: تعديل غريزه جنسى: اسلام در كنار تشويق به ازدواج، افراط و تفريط در غريزه جنسى را نمى پذيرد و برخلاف روانشناسى مادّى، معاشرت و شوخى و اختلاط با نامحرم را حرام يا مكروه مى داند.
اين آئين با هر نوع تحريك شهوت جز از طريق مشروع، مخالفت مى ورزد. قرآن كريم، از زن مى خواهد صدايش را نازك نسازد تا با پاسخ آزمندانه شنونده بيمار روبه رو نشود.
اگر قرآن براى تعديل غريزه جنسى، زنان و مردان را به رعايت حجاب سفارش كرده، به اين خاطر است كه همين نياز جنسى است كه علت و ريشه بسيارى از انحرافات اخلاقى و ناهنجارى هاى اجتماعى مى شود كه امروزه يكى از اين ناهنجارى ها، فرار دختران از خانه است. برخى دختران فرارى به داشتن رابطه با جنس مخالف و برخى به ارتكاب اعمال نامشروع اعتراف دارند. اين رابطه به دو صورت مى تواند باشد:
اوّل: توسط بى بند و بارى خود دختران، كه طبق آموزه هاى اسلامى رفتن در وادى هوسرانى و مسائل جنسى، خصوصاً توسط نوجوانان و جوانان عاقبتى جز تباهى ندارد؛ چنانچه امام على(ع) مى فرمايند: «أَوَّلُ الشَّهْوَةِ طَرَب وَ آخرُها عَطَب؛(۵) اول شهوت، شادى و خوشى و آخر آن خستگى و هلاكت است.»
دوم: صورت ديگر اين است كه رابطه با جنس مخالف توسط فرد ديگرى به دختران پيشنهاد مى شود. اين مورد نيز در قرآن هشدار داده شده كه عاقبتى جز انحراف از راه راست ندارد: و مردم هوس باز و پيرو شهوت، مى خواهند كه شما از راه حق و رحمت الهى بسيار دور و منحرف گرديد.»:(۶)
بنابراين از ديدگاه قرآن رفتن در وادى شهوت و ميل جنسى، چه توسط خود فرد يا ديگران، در هر دو صورت به انحراف و هلاكت مى انجامد و به راستى گريز دختران از خانه و خانواده، آيا شروع انحراف و هلاكت نيست !
۳- جدايى والدين (طلاق): جدايى والدين در يك خانواده از نظر فشار روانى بيشترين اثر منفى را بر فرزندان دارد. از نظر اسلام و قرآن، همان گونه كه ازدواج زيبا و دوست داشتنى است،(۷) طلاق و از هم پاشيدگى خانواده نيز زشت به شمار مى رود. پيامبر اكرم(ص) مى فرمايند: «نزد خداوند هيچ عملى منفورتر از اين نيست كه خانواده اى در محيط اسلامى به وسيله جدايى [طلاق] ويران گردد.»(۸) طلاق از چند منظر براى دختران مشكل آفرين مى شود: اوّل، مشكل عاطفى است، كه جدايى پدر و مادر ساليان سال روحيه آنها را جريحه دار مى كند. دوّم، مشكلات اجتماعى است كه شانس ازدواج مطلوب را از دختر مى گيرد. سوم، شكل خانوادگى است كه در قالب برخورد نامادرى يا ناپدرى و فشارهاى روانى و حتى گاه فيزيكى او را وادار به فرار از خانه مى كند.(۹)
به سبب بروز اين گونه مشكلات است كه اسلام سعى كرده از بروز طلاق جلوگيرى كند و اهرم هايى از قبيل:رسيدگى در محكمه خانوادگى،(۱۰) رعايت ايام عدّه، رجوع عملى، وجوب پرداخت نفقه زن شيرده بعد از طلاق و... را در مسير طلاق مى گذارد(۱۱) تا مبادا اين عمل ناپسند انجام گيرد. تمام اين تدابير و دستورات قرآنى بدين علت است كه طلاق، سنگين ترين ضربه را به بنيان خانواده و روح فرزندان وارد مى آورد. او را پريشان و سرگردان مى كند و اگر تكليف دختر نامشخص شود و پدر يا مادر به او بى توجهى كنند و او نتواند اين حالت را تحمل كند، در اين صورت يكى از راههاى نجات از اين پريشانى و عذاب را فرار از خانه مى پندارد.
* تبعيض و ظلم : منظور از تبعيض اين است كه رفتار والدين يا يكى از آنان نسبت به همه فرزندان، يكسان نباشد و در دادن امكانات و آزاديها و يا در برخوردها، تفاوت بين فرزندان قائل شوند. اين عامل باعث ايجاد عقده هاى روانى در دختران مى شود و وقتى به خاطر بى مهرى و بى توجهى والدين روحيه اش درهم شكست، ديگر در خانه جايى براى خود نمى بيند و گاه دست به فرار مى زند.
پيامبر اكرم(ص) نيز در مورد قائل نشدن به تبعيض ميان فرزندان مى فرمايد: «عدالت را بين فرزندان مراعات كنيد، همان گونه كه دوست داريد آنان در نيكى و اظهار لطف با شما به عدالت رفتار نمايند»(۱۲). در روايتى آمده كه وقتى به پيامبر(ص) خبر دادند كه خداوند دخترى به او عطا فرموده، نگاه حضرت به چهره اصحابش افتاد كه ناخشنود بودند، سپس فرمود: اين چه حالتى است كه در شما مى بينم خداوند گلى به من عطا فرموده، آن را مى بويم و روزى او با خداست.(۱۳)
اسلام نسبت به روح لطيف و احساسات دختران تا آنجا اهميت قائل شده كه به والدين سفارش نموده: اگر كسى به بازار برود و چيزى بخرد و آن را به خانه براى زن و فرزندان ببرد و درخانه، دختران را براى گرفتن تحفه مقدم بدارد و دخترش را خشنود كند، مانند اين است كه برده اى از اولاد اسماعيل را در راه خدا آزاد كرده است.(۱۴)
در جاى ديگرى پيامبر اكرم(ص) به كسانى كه به دختران ظلم نمى كنند و بين آنها و پسران تبعيض قائل نمى شوند، وعده بهشت مى دهد: «هر كه دخترى داشته باشد و به او آزارى نرساند و بى احترامى نكند و پسرش را بر او مقدم نكند، خداوند او را وارد بهشت مى كند.»(۱۵)
يكى ديگر از رفتارهاى ناپسند نسبت به دختران، وادار كردن آنها به ازدواج با كسى كه نمى پسندند مى باشد. والدين حق ندارند در مسئله ازدواج، مردى را كه دخترشان نمى پسندد به او تحميل كنند و او را به زور وادار به ازدواج كنند. آنها نبايد هوى و هوس و خواسته هاى صنفى و قبيله اى خود را در ازدواج دختران و پسران خود اعمال كنند.
در برخى موارد اجبار دختران به ازدواج با مردى كه دوست ندارند، يكى از علل فرار تلقّى شده است. اين عمل در سيره پيامبر(ص) و معصومين(ع)، نهى شده است. پيامبر اكرم(ص) نظر دختران خود را در مسئله ازدواج دخيل مى دانند و نظرخواهى ايشان از حضرت فاطمه(س) در امر ازدواج، درسى است براى پدرانى كه خود به جاى دختر، تصميم مى گيرند . چنان كه ملاحظه شد، در فرهنگ قرآن و معصومين(ع) هيچ رفتار تبعيض آميزى ميان دختر و پسر مشاهده نمى شود، بلكه سفارش به اكرام و محبت به دختران شده است. چه بسا اگر چنين سفارشاتى نبود، ظلم و ستم هاى فراوانى بر دختران روا داشته مى شد و با ايجاد عقده هاى روانى و شخصيتى در وجود دختران زمينه هاى ظهور صدها ناهنجارى در خانه و اجتماع فراهم مى شد. همچنان كه امروزه رفتار تبعيض آميز برخى والدين و ظلم آنان بر دختران، باعث بروز عقده هاى روانى و نهايتاً انگيزه فرار در ذهن آنان مى شود، لذا قرآن و شريعت اسلامى براى جلوگيرى از بروز اين گونه ناهنجارى ها درجامعه اسلامى، به عدم تبعيض ميان فرزندان دختر و پسر سفارش كرده است زيرا دختران، با روحيه و عواطف لطيف در برابر بى مهريها و بى توجهى ها تاب نمى آورند و ممكن است دست به رفتارهاى نابهنجارى مانندگريز از خانه بزنند.(۱۶)
* يأس و نااميدى : امروزه بسيار مشاهده مى شود كه دختران به خاطر داشتن احساسات لطيف و نيز عدم توانايى كافى در رويارويى با مشكلات مختلف درخانه، مدرسه يا اجتماع و محيط دوستان - به علت بى حوصلگى، بى صبرى، اخلاق تند و... ناشى از ضعف روحيه مذهبى - دچار يأس ونااميدى مى شوند، بطورى كه تمام درها را به روى خود بسته مى بينند و به ناچار در پى يافتن دريچه گريزى به سوى رهايى ازمشكلات و دردسرها دست به فرار مى زنند.(۱۷) طبق رهيافت هاى قرآنى كسى كه توان رويارويى با مشكل را ندارد، نوميد شده و قدرت مقاوت را از دست مى دهد: «وقتى كه با مشكلات سختى روبه روشد، نااميد مى شود.»(۱۸)
مشكلات بسيارى، دختران را در سنين نوجوانى و جوانى تهديد مى كند اعم از مشكل روحى دراثر از دست دادن عزيزان، دوستان يا شرايط مناسب زندگى، مشكل فيزيكى مانند بيمارى و ... و نيز مشكلات مالى و ساير سختى هاى زندگى، همراه با ناتوانى دختران در حل شرايط موجود يا سامان بخشيدن به مشكلات به علت سستى بنيه مذهبى و عدم توجه به توصيه هاى دينى در اين شرايط، باعث يأس و نااميدى آنها و فراهم آمدن زمينه هاى فرار مى شود. چون كسى كه نااميد از خلق و خدا باشد و اميد رستگارى نداشته باشد، با خود مى گويد: من كه آخرت بدى دارم پس لااقل نبايد لذات دنيا را از خود دريغ كنم. با اين انديشه نادرست، ارتكاب گناه براى او آسان مى شود و در درياى عصيان غرق مى شود. خداوند در قرآن دستور مى دهد: «به بندگانم كه برنفس خود اسراف كرده اند، بگو هرگز از رحمت خدا نوميد نشويد.»(۱۹) «انسان مؤمن در دشوارى ها و سختى ها ازرحمت خداوند نااميد نمى شود بلكه ايمانش تثبيت مى گردد»(۲۰)، ولى سست ايمانها با از دست دادن نعمت در نااميدى و ناسپاسى و كفر فرو مى روند؛ ايشان هنگام امتحان به سبب كفر و شرك، هراسان مى شوند.(۲۱) بدون علت قابل قبول فرياد مى كشند گويا با جهانى از اشباح روبه رويند: «هر فريادى را از هركجا بلند شود عليه خود مى پندارند.»(۲۲)
بنابراين در فرهنگ قرآنى يأس و نااميدى كه خصلت افراد سست ايمان است، مذمت شده و افراد مؤمن هيچ وقت دچار يأس نمى شوند زيرا اين خصلت، انسان رابه سوى هر منكر و زشتى مى برد، حتى تا سر حد كفر و شرك. دخترانى كه در اثر يأس و نااميدى از خانه مى گريزند، در واقع اولين منكر را مرتكب شده اند(۲۳) و چه بسا بعد از آن به خيال دست يافتن به آزادى و نجات از نوميدى به سوى كارهاى غير اخلاقى و ديگر منكرات نيز كشيده شوند.
* خلق و خوى ناپسند: گاهى دختران در اثر آداب و معاشرت هاى بيرون از خانه، داراى نوعى شخصيت متفاوت از خانواده مى شوند كه تمايلات و مطالبات خاص خود را دارند، لذا يا نمى توانند خانواده و فشارهاى آن را تحمل كنند و يا به عكس، خانواده و ارزش هاى حاكم بر آن نمى تواند دختر را با اين شخصيت قبول كند. در هر صورت ممكن است، دختر شرايط خانه را تحمل نكند و دست به فرار از خانه بزند. قرآن كريم در مورد تأثيرگذارى شخصيت انسان بر رفتارش مى فرمايد: «قُل كُلّ يَعمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ؛(۲۴) هر كس براساس خلق و خوى و ساختار شخصيتى اش عمل مى كند.»
از ديدگاه قرآن، روحيات، خصايص و عادت هاى هر انسانى او را به چارچوبى مقيد مى كند كه آن را «شاكله»مى خوانند. امام صادق(ع) شاكله را طورى تفسير كرده كه نشان دهنده شخصيت باطنى انسان است. براساس اين رهيافت قرآنى، گاهى شاكله و شخصيت باطنى دختران است كه نمى تواند محيط خانه را مكان مناسبى براى حضور خود تحمل كند و ترجيح مى دهد آن را ترك گفته، به دنبال ايده آل هاى خود باشد. بر اين اساس، والدين بايد از دوران كودكى و بخصوص دوران بلوغ، براى ساختن يك شخصيت درست و مثبت براى فرزندان خود، تمام همتشان را به كار گيرند و سعى كنند در كودكى فرزندان را به گونه اى حمايت كنند كه به تمام احساسات و نيازهاى آنان به صورت صحيح و منطقى پاسخ گويند و نيز در سنين نوجوانى و جوانى مراقب دوستان و همنشينان او باشند تا با دوستان سالم و مؤمن رفت و آمد كنند. يكى از عوامل شكل دهنده شخصيت دختران، دوستان و همنشينان آنهاست كه اسلام در اين باره هشدار داده است. پيامبر اسلام مى فرمايد: «اَلْمَرئ ُعَليِ دينِ خَليلهٍ وَ قَرينه؛ بسيارند دخترانى كه خود گمراه و منحرف نبوده اند و دراثر معاشرت و دوستى با افراد فاسد درمسير فساد و گناه افتاده اند.» و اين عملى نمى گردد، مگر با اجراى دستورات دين مبين اسلام كه براى هر دوره از سنين انسان، فرامين و فرمول هاى خاص تربيتى ارائه نموده است.(۲۵)
* فقر و دنياگرايى : فقر از دو طريق زمينه فرار دختران را فراهم مى كند: اول اينكه، مسائل و مشكلات اقتصادى، فشارهاى روحى بسيارى را بر اعضاى خانواده، خصوصاً نان آور خانواده وارد مى آورد و گاهى ديده مى شود پدر به دليل فقر و تبعات آن، فرزندان را مورد بى مهرى و تنبيه قرار مى دهد و چون در بيشتر اين خانواده ها دختران فقط به ديده يك مصرف كننده و نانخور نگريسته مى شوند، اين رفتار، دختران را آزار مى دهد. قرآن كريم درباره بد رفتارى با فرزندان مى فرمايد: «به خاطر فقر و تنگدستى فرزندانتان را نكشيد كه روزى رسان آنها ما هستيم»(۲۶) برخى دختران به علت فشارهاى اقتصادى و عواقب آزار دهنده آن دست به فرار مى زنند.
دست هاى ديگر از دختران نيز به علت فقر و احساس كمبود ميان دوستان به دليل محروميت از برخى امكانات، از خانه فرار مى كنند، تا به آرزوها و خواسته هاى خود برسند كه رهيافت هاى اسلامى اين دسته را هم مذمت مى كند كه آخرت خود را براى دنيا نفروشند. «كادَ الفَقْرُ أَن يكُونَ كُفراً؛(۲۷) نزديك است كه فقر به كفر بينجامد.» نتيجه آن كه اگر فرهنگ دينى و اقتصادى اسلامى به درستى در جامعه حاكم باشد، نه دختران از خانواده خويش گريزان مى شوند و نه خانواده از بودن دختر در خانه احساس ناخوشايندى مى كنند.