اين ترجمه به گونه زبان سيستانى است كه ظاهراً با توجه به كاربردهاى اوائى ويژه آن متأثر از گونه بلوچىاست.[1] بنا به قرائن و امارات زبانشناسى، زمان كتابت آن بين سالهاى 250 تا 350 هجرى قمرى است. البته ژيلبر لازار بر اين نظر است كه كاربرد صورت ادات فعلى «مى» و حرف اضافه «در» به جاى «همى» و «اندر» در اين متن به رغم ديگر نشانههاى كهنگى، دلالت بر اين دارد كه اين متن از قرن پنجم قديمىتر نيست و ترجيحا به نيمه دوم اين قرن تعلق دارد.[2] مترجم اين اثر ناشناخته است . اندکي از آغاز اين ترجمه( از ابتداي قران تا آيه 213 سوره بقره) و اندکي از انتهاي آن ( تعدادي از سوره هاي کوچک قرآن ) افتاده است. به گفته دكتر على رواقى _ كه اين قرآن به كوشش ايشان منتشر شده است_ «ترجمه قرآن قدس، نمونه اى روشن از يك ترجمه بسيار دقيق و آگاهانه از قرآن است .و از نظر تاريخ زبان نيز از ارزشهاى ويژه و كم مانندى بهره ور است.»[3]
اين ترجمه كه مىتوان آن را تأثيرگذارترين اثر بر ترجمههاى قرآن كريم به زبان فارسى ناميد بنابر قول مشهور بر پايه تفسير محمد بن جرير طبرى (310- 226 هـ .ق ) در زمان پادشاهى منصور بن نوح سامانى (350-366 هـ .ق) و به دستور وى در حدود سال 352 هجري قمري به وسيله علماء و فقهاء ماوراء النهر در هفت جزء از عربى به فارسى برگردان شد.[4] اما برخى از محققان معاصر آن را نگارشى مستقل برشمردهاند كه تفاوت بسيارى با تفسير طبرى دارد.[5]
اين ترجمه که باعنوان "ترجمه و تفسير رسمى" نيز از آن ياد مىشود يك متن ادبى قابل توجه از نظر قرآن پژوهان، اديبان و زبان شناسان به حساب مىآيد و از منظر برابرسازى واژگان قرآنى و واژهسازى و واژهگزينى، گنجينهاى ارزشمند و فرهنگ آفرين در قلمرو زبان فارسى به شمار مي آيد.[6] تا آنجا که برخي محققان معتقدند اين کتاب از نظر ساختار و واژگان ، ارزشي هم سنگ با شاهنامه فردوسي در ادب فارسي دارد اما به عللي مهجور مانده است.[7] گفتني است بسياري از ترجمه هاي قرآن که در خراسان نگارش يافته اند ، يا تحت تاثير مستقيم اين ترجمه بوده اند يا به نحوي از آن الهام گرفته اند.[8]
اين نسخه که از مولفي ناشناخته است آيات 176 سوره اعراف تا آخر آيه 69 سوره نحل را در بر دارد.يا توجه به سياق کلي نگارش اين اثر آن را بسيار نزديک با آثار منثور قرن سوم و چهارم دانسته اند.[9] مترجمِ مفسر اين اثر در تفسير و ترجمه آيه ها و انتخاب واژگان بسيار دقيق است و با وسواس عالمان و احتياط پرهيزکاران گام برمي دارد.[10]
تفسير قرآن پاك، يا تفسير پاك، قطعهيى است در چهل و شش برگ، بازمانده از تفسيرى كهن و بىنام كه ظاهراً در سده چهارم يا آغاز سده پنجم هجرى به سادگى و شيوائى نگارش يافته است.[11] آنچه از اين تفسير بازمانده است دو نسخه است. يك نسخه حاوى آيات 56 تا 151 سوره بقره است و نسخه دوم از نيمه آيه پنجم تا آخر سوره شعرا و از سوره نمل تا دوازده آيه و چند كلمه را شامل است.[12]
در اين اثر، با دو گونه ترجمه از آيات قرآن بر مي خوريم يکي ترجمه اي که همانند ترجمه رسمي کاملاٌ تحت اللفظي و بدون رعايت ساختار زبان فارسي است ( مانند ترجمه آيه 127 بقره) و ديگري ترجمه اي که در آن مترجم ساختار زبان فارسي را رعايت کرده است و از چار چوب ترجمه تحت اللفظي خارج شده است ( مانند ترجمه آيه 85 بقره) با توجه به اين ويژگي مي توان اين اثر را نخستين ترجمه معادل شناخته شده ناميد .اين ترجمه ، مانند بيشتر ترجمههاي قرآن ، از شرق ايران برخاسته و به همين دليل با ديگر ترجمهها در محدوده واژگانى - گويشى، تقريباً يگانگى دارد ترجمه اى كه در تفسير پاك از آيات قرآن مي بينيم، نسبت به تفسير طبرى، اندكى به فارسى روان معمول در سده 5 نزديكتر است.[13]
اين كتاب ارجمند را، مرحوم مينوى، متعلق به قبل از سال 400 هجرى مي داند.[14] با اين همه به سبب كثرت كلمات عربى، شايد بتوان آن را 50 يا 100 سال متأخرتر دانست .[15] اين كتاب از نظر واژگان و تركيب عبارات، به تفسير پاك نزديك است. متأسفانه از اين كتاب، جز تفسير و ترجمه آيات 78 تا 247 بقره ، چيزى باقى نمانده است. شيوه ترجمه اين كتاب، شيوه اى خاص است. که با شيوه ترجمه تحت اللفظي سده پنجم هجري متفاوت است بدين معنى كه برخلاف ترجمه و تفسير رسمي ،ترجمه مستقل از تفسير نيامده است و با آن در آميخته تا بگونه اي همه آيات را براى فارسى زبانان شرح دهد. اين شرح كه به اراده مؤلف مي بايد مختصر و فشرده باشد، ناچار شامل نوعى ترجمه نيز گشته است. با آنكه مترجم، هيچ در بند ترجمه دقيق آيات نبوده، و مي توانسته از ساختار زبان فارسي پيروي كند اما چنين روشي را برنگزيده است و به شدت تحت تأثير قالب هاي زبان مبدأ قرار دارد.[16]
اين ترجمه در ضمن تفسيرى فارسى از نويسندهاى ناشناس درج گرديده است سبك نگارش و ساير مشخصات تفسير نشان مىهد كه در زمانى نزديك به زمان طبرى يعنى قرنهاى چهارم و پنجم نوشته شده است.[17] اصل اين كتاب چهار جلد است كه متأسفانه تنها جلدهاى سوم و چهارم آن در دانشگاه كمبريج موجود است از اين رو به تفسير كمبريج شهرت يافته است. از نظر نثر و نگارش، اين كتاب يكى از زيباترين آثار نثر فارسى کهن است.[18] عبارات دستورى و واژگان كهن و گاه ناياب، اين كتاب را گنجينهاى تقريباً همسنگ ترجمه و تفسير رسمى ساخته است.[19] شيوه كار مترجم در اين كتاب، شبيه روش ترجمه كتاب «پاك» است يعنى تفسير و ترجمه آيات درهم آميخته است و از نظر ساختار زباني تا حد زيادي پيرو ساختار زبان عربي است.
اين ترجمه از "ابوالمظفر شاهفور" بن طاهر بن محمد از دانشمندان و اديبان سده پنجم هجرى است. نام كامل اين كتاب "تاج التراجم فى تفسير القران للاعاجم" است كه مؤلف آن را در ميان سالهاى 451-473 هجرى در طوس نگاشته است. مصححان تاج التراجم، اين اثر را نقطه عطفى در تاريخ ترجمه قرآن به فارسى دانستهاند و معتقدند كه اسفراينى نخستين مفسر و مترجمى است كه بر شيوه ترجمه تحت اللفظى قرآن انتقاد كرده و ترجمه خود را توأم با ديدگاههاى تفسيرى نگاشته است به اين ترتيب در ميانه سده پنجم هجرى فصل جديدى در ترجمه قرآن گشوده است.[20]
مترجم در اين كتاب تلاش كرده تا با بيان شأن نزول آيات هر سوره، رابطه معنايى جميع و يا اغلب آيه هاى سوره را آشكار نمايد. او همچنين در ترجمه عبارات قرآنى، به آراء و اقوال مفسران و نيز گزينش لغات مفهوم و روشن، عنايت خاصى داشته است. در اين تفسير از واژه هاى عربى بسيارى استفاده شده است، ولى اين واژه ها، لغاتى هستند كه در فارسى جاى داشته اند. در آن از لغات ناآشنا و نامأنوس كمتر استفاده شده، هر چند كه برخلاف متن، مقدمه آن داراى نثر مسجع، همراه با تلميح به آيات و احاديث و دعاهاست.[21]
اين ترجمه در ضمن تفسير بزرگى از قرآن كريم درج گرديده است. اين تفسير كه از متون كهن تفسيرى است به حدود قرن چهارم و پنجم هجرى مربوط مي باشد.[22] اين كتاب ظاهراً جلد ششم تفسير بزرگى است كه مشتمل بر ده جلد بوده است و آنچه اينک از آن باقى مانده تنها همين يك جلداست كه شامل آيه 76 سوره كهف تا اواسط آيه 23 سوره فرقان مىشود. ظاهراً مؤلف از علماى اهل سنت بوده است و به اهل تصوف هم گرايش داشته است.[23] به طور كلى ترجمه قرآن در اين كتاب از ترجمه هاى پيشين روانتر و عبارات فارسى كه ساختمان نحو عربى دارند در آن اندك تر است. حتى كه گاه مترجم به خود جرأت داده و از چارچوب لغوى ـ نحوى آيه تا حدودى بيرون آمده است، اما با اين وجود، اصولا مترجم همين كه به نكات دقيق رسيده، معنى جمله را دقيقاً مراعات كرده و باز به نحو عربى بازگشته است.[24] اين اثر به کوشش دکتر جلال متيني در سال 1352 تحقيق و تصحيح گرديد و در دو جلد ارائه شد.
يکي از کساني که ترجمه وي از آيات قران به لحاظ قدمت اهميت دارد ،ناصر خسرو قبادياني بلخي است. از وي که در شمار دانشوران و شعراي قرن پنجم هجري است آثار ارزشمند بسياري همچون "زاد المسافر" به جاي مانده است. نظر به قدمت و برجستگي هاي ويژه نثر او ،ترجمه هاي تحت اللفظي وي از آيات قران که در لابلاي آثارش باقي مانده است نيز ارزش خاصي مي يابد به ويژه برابر نهاد هاي فارسي ناصرخسرو براي واژگان قرآن ،شايان توجه است.[25]
اين ترجمه که از مترجمي ناشناخته است، از ابتداي سوره مريم تا پايان قرآن را در بر مي گيرد، دكتر على رواقى اين ترجمه را متعلق به اوائل قرن 5 هجرى دانسته است.[26] اين ترجمه از هر گونه تفسيرى خالى است و در آن ترجمه کلمات يك به يك زير الفاظ قرآنى نوشته شده اند. اين ترجمه از نظر گويش و واژگان، با ترجمه تفسير طبرى، شباهتهاى بسيارى دارد.[27] گرچه موارد زيادي نيز يافت مي شود که مترجم به ذوق وسليقه خود عباراتي روان تر و واژگاني دقيق تر برگزيده است.[28]
تفسير شنقشى كه ترجمه تفصيلى ده سوره از قرآن مجيد از سوره فاتحه الكتاب تا يونس است به دليل آنكه اين ترجمه كهن هنگام تعمير حرم مطهر امام رضا (ع) از جدار حرم به دست آمده است از نام نويسنده و تاريخ نگارش آن اطلاع دقيقى در دست نمىباشد. اما از آنجا كه شيوه نگارش و خصوصيات لغوى آن مشابه با متون حدود قرن پنجم هجرى است آن را متعلق به اين دوره دانستهاند.[29] يكى از محققان با محاسبه درصد فراوانى واژههاى عربى بكار رفته در اين تفسير آن را متعلق به اواخر قرن ششم مىداند.[30]
نثر عمومى اين ترجمه اندكى فارسىتر از كتب پيشين است و تفسير را نيز در ترجمه تأثير داده است. پايه اصلى نثر فارسى آن را ساختارهاى عربى قرآن تشكيل مي دهد . در اين اثر مترجم كوشيده است تا ترجمه هاى كهن را از دو جهت اصلاح كند. يكى آنكه وى بر حسب دانش يا مذهب خويش، برخى كلمات پرمعنى و حساس را تغيير مى دهد تا مفهومى را كه خود مورد نظر داشته به ترجمه بدهد و ديگر آنكه گاه ساختار عبارات را اصلاح مى كند و مثلا فعلى را كه در آغاز آمده به آخر جمله منتقل مى كند و يا به جمله اى كه اصلا فعل ندارد، فعلى مى افزايد.[31]
ابوبكر عتيق محمد هروى نيشابورى معروف به سورآبادى (م - 494 ه) تفسيرى در هفت مجلد تأليف كرده است. نثر اين كتاب از جمله نثرهاى شيواى زبان فارسى در نيمه دوم سده پنجم هجرى است.[32] در اين ترجمه، كثرت يافتن واژههاى عربى و گرايش ساختار جملات به دستور زبان فارسى را مشاهده مىكنيم. و از اين جهت يك گام از ترجمه رسمى جلوتر است.[33] سورآبادى كاملاً مقيد بوده است كه در ترجمه و بكاربردن الفاظ و اصطلاحات معادل كلمات و تعبيرات عربى را به شرط امانت رعايت كند و در ترجمه هر لغت، واژهيى را بكار دارد كه معناى صريح و بىكم و كاست متن عربى را برساند از اين رو كتاب او در حكم كتاب لغت گرانمايه و پرسودي براى زبان فارسى شده است.[34]
[1] - دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، ج 2، ص 1702
[2] - دانشنامه جهان اسلام، ص 81
[3] - مقدمه قرآن قدس ص...
[4] - نخستين مفسران فارسى نويس، ص 114
[5] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص 551
[6] - سال سوم، گنجينه اي در دل تاريخ ، هفته نامه گلستان قرآن، شماره 23، ، ص 14
[7] - دانشنامه جهان اسلام،ص 71
[8] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص27
[9] - رواقي ، علي ، مقدمه کتاب، صفحه شش
[10] - همان ، صفحه 7
[11] - هزار سال تفسير فارسى، ص 57
[12] - نخستين مفسران فارسى نويس، ص 136
[13] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 15
[14] - بخشي از تفسيري كهن، مينوي، ص 3.
[15] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص97
[16] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ص 100.
[17] - نخستين مفسران فارسى نويس، ص 144
[18] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص103
[19] - دانشنامه جهان اسلام، ج 17، ص 80
[20] - مقدمه تاج التراجم، صفحه چهارم
[21] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 17
[22] - هزار سال تفسير فارسى، ص 911
[23] - هزار سال تفسير فارسى، ص 111
[24] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 17
[25] - ترجمان وحي،شمار? 15 ،ص 65
[26] - قرآن موزه پارس، دكتر علي رواقي، تهران، 1350، ص....
[27] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص129
[28] - همان، ص 133.
[29] - هزار سال تفسير فارسى، ص 259
[30] - دانشنامه جهان اسلام، ص 81
[31] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص158
[32] - هزار سال تفسير فارسى، ص 217
[33] - دانشنامه جهان اسلام، ص 81
[34] - هزار سال تفسير فارسى، ص 218