مجموعه مقالات «در آستان امامان، با محوريت «شرح زيارت جامعه كبيره» تقديم شيفتگان آل پيامبر(ص) مىشد در اين مقاله نيز فرازهايى از اين زيارت را مورد بحث قرار مىدهيم.
«وشهداء على خلقه» و خداوند شما را به عنوان گواهان بر خلق خود قرار داد. "شهداء" جمع شهيد است، اين واژه در اصل به معناى حضور توأم با مشاهده همراه با اعلام است، «و هو يدل على علم و حضور و اعلام»(1) در قيامت خداوند گواهان متعددى براى اعمال انسان قرار داده است كه هر گونه راه فرارى بر مجرمان بسته مىشود. اين شهود عبارتند از:
1- ذات مقدّس ربوبى كه عالم به ريز و درشت اعمال انسان و حتى عالم به ضمير اوست.
«و ما تكون فى شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لاتعملون من عمل الّا كنا عليكم شهوداً اذ تفيضون فيه و ما يعزب عن ربّك من مثقال ذرة فى الارض و لا فى السماء و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الّا فى كتاب مبين.»(2) در هيچ حال و كارى نمىباشى و هيچ قسمتى از قرآن را از ناحيه او تلاوت نمىكنى و شما مكلفان هيچ كارى نمىكنيد مگر آنكه در همان حالى كه بدان مىپردازيد ما حاضر و گواه شما هستيم و چيزى باندازه سنگينى ذرّهاى نه در زمين و نه در آسمان از (احاطه ذات و قدرت و علم) پروردگارت پنهان نيست و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر نيست مگر آنكه در كتابى روشن (در لوحى كه واقع اشياء در آن منعكس و در منظر مقرّبان آشكار است) ثبت مىكند.
"يعزب" از ماده عزوب به معناى غيبت و پنهان است.
"ذرّه" به معناى جسم بسيار كوچك است و به همين جهت به مورچههاى ريز نيز ذرّه گفته مىشود.
"كتاب مبين" اشاره به علم وسيع پروردگار است كه گاه از آن تعبير به "لوح محفوظ" مىشود.
از اين آيه استفاده مىشود كه خداوند برتمام شؤون و حالات پيامبر و بر تلاوت حضرت: تلاوت هر بخشى از قرآن، شاهد وناظر است و نيز تمامى اعمال آدميان از لحظه آغاز در منظر گواهانى است كه از سوى خداوند جهت نظارت بر آنان گماره شدهاند و همه موجودات زمين و آسمان از كوچكترين آنها تا بزرگترين شان در منظر خدا و احاطه علمى او بوده و در كتابى روشن درج شدهاند.
از نامهاى ذات مقدّس ربوبى نام "شهيد" است. ابن اثير مىگويد:
"الشهيد هو الّذى لايغيب عنه شىء؛ شهيد به معناى كسى است كه چيزى از او پنهان نمىماند."(3)
نام شهيد به عنوان يكى از اسماء خداوند در قرآن كريم نوزده بار آمده، 8 بار در قرآن «انّ اللّه على كل شىء شهيد؛ همانا خداوند بر همه چيز گواه است.»(4)
و 8 بار «و كفى باللّه شهيداً؛ خدا گواهى را بسنده است.»
در آيات و احاديث نام شهيد به معناى حضور علمى خداوند در جهان و در ميان موجودات آن آمده است و بدين سان روشن مىگردد كه خداوند در تمامى موجودات حضور دارد و اين به معناى حلول و اتحاد وجودى نيست بلكه به معناى حضور و احاطه علمى است.
شاهد بالاستقلال اعمال بر اساس توحيد افعالى فقط خداوند است، ديگر شهود باذن او تحمّل شهادت و ابراز آنرا دارند.
مولى على(ع) فرمود: «انّ اللّه سبحانه عند اضمار كلّ مضمر و قول كلّ قائل و عمل كل عامل؛(5) همانا خداى سبحان نزد نهان كارى هر نهان كنندهاى و گفتار هر گويندهاى و كار هر عاملى است.»
«و كفى باللّه شهيداً»(6)
سرّ اين كفايت آن است كه او عالم مطلق است.
«هو الّذى خلق السموات و الارض فى ستة ايام ثم استوى على العرش يعلم مايلج فى الارض و ما يخرج منها و ما ينزل من السماء و مايعرج فيها و هو معكم اينما كنتم و اللّه بما تعملون بصير؛(7) اوست كه آسمانها و زمين را در شش روز( يا شش شبانه روز يا شش دوران) آفريد و سپس بر تخت (تسلط و تدبر امور هستى) استيلا يافت، آنچه در زمين فرو مىرود (از آبها، مردگان، گنجها، ريشهها و حيوانات) و آنچه از زمين بيرون مىآيد (از فرشتگان، كتب آسمانى، تقديرات ربوبى، نوركرات، صاعقه و بارانها و آنچه به آسمان بالا مىرود (از فرشتگان، اعمال بندگان و برخى از اجنه و ارواح انسانها) همه را مىداند و هركجا باشيد او با شماست و خدا بر آنچه مىكنيد بيناست هيچ چيزى بر ذات مقدسش پوشيده نيست.»
«يوم هم بارزون لا يخفى على اللّه منهم شىء؛(8) روزى كه آنها (حاضرين در محشر) ظاهر و آشكارند چيزى از آنها بر خدا پنهان نمىماند.»
«و ان تهجر بالقول فانه يعلم السرّ و اخفى؛(9) و اگر گفتار خود را آشكار كنى(نيازى بدان نيست) زيرا او پنهان و پنهانتر را مىداند»(پنهان گفتگوى نهانى است پنهانتر تصوّر قلبى يا آنچه به قلب هم نيايد).
او نزديكترين به موجودات جهان هستى و بويژه انسانهاست.
«و نحن اقرب اليه منكم و لكن لا تبصرون؛(10) ما به او "محتضر" از شما نزديكتريم ولى نمىبينيد.»
«و نحن اقرب اليه من حبل الوريد؛(11) و ما به انسان از رگ گردن نزديكتريم.»
اينها راز و رمز كفايت شهادت حضرت حق است.
شاهد دوم: انبيا و بويژه خاتم انبياء حضرت محمد مصطفى(ص) است.
«فكيف اذا جئنا من كل امّة بشهيد و جئنا بك على هؤلاء شهيداً؛(12) حال آنها چگونه خواهد بود در آن روز كه براى هر امّتى گواهى بر اعمالشان مىطلبيم و تو را گواه اين امّت قرار خواهيم داد».
در آيه فوق اين نكته به صراحت ذكر نشده كه گواه هر امّتى پيامبر آنها است ولى قرائن نشان مىدهد كه مطلب همين است زيرا پيامبر هر امتى شايستهترين كس است كه گواهى بر امت خويش مىدهد.
در آيه شريفه تصريح نشده كه منظور از "هؤلاء" دقيقاً كيانند ولذا مفسران دو احتمال ذكر كردهاند بعضى گفتهاند اشاره به امت پيامبر(ص) است كه آن حضرت در قيامت شاهد و گواه بر آن خواهد بود، صالحان امّت را معرفى مىكند و مجرمان و تكذيب كنندگان را نيز معرفى خواهد كرد.(13)
ولى بسيارى از مفسران گفتهاند كه «هؤلاه» اشاره به جماعت انبياء است كه در جمله قبل به آنها اشاره شده به اين ترتيب پيامبر اكرم(ص) گواه گواهان و شاهد شاهدان است.
شاهد سوم امامان معصوماند.
«و قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغيب و الشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون؛(14) بگو عمل كنيد خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مىبينند و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار باز گردانده مىشويد و شما را به آنچه عمل كرديد خبر مىدهد.»
مبناى شهادت، تحمّل آن است يعنى ديدن اعمال. در روايات فراوانى از اهلبيت(ع) اين باور مطرح شده است كه اعمال امت بر امامان عرضه مىگردد، در برخى از آنها استناد به آيه محل بحث شده است در روايتى آمده است شخصى از حضرت امام رضا(ع) خواست كه براى من و خانوادهام دعا كنيد، فرمود: مگر دعا نمىكنم؟! «و اللّه ان اعمالكم للتعرض علىّ فى كلّ يوم و ليلة؛ به خدا سوگند اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه مىشود» راوى گويد: اين سخن بر من گران آمد، امام متوجه شد و به من فرمود: «اما تقرأ كتاب اللّه عزّ و جلّ و قل اعملوا....؛آيات كتاب خداوند عزّ و جلّ را نمىخوانى كه مىگويد...»آيه محل بحث را براى او خواندند.(15)
در زيارت حضرت ولى عصر(عج) آمده است: «السلام عليك يا عين اللّه فى ارضه؛(16) سلام بر تو كه چشم خداوند در خلق هستيد.»
در روايتى از حضرت اميرمؤمنان على(ع) مىخوانيم كه حضرت فرمود: «انا شاهدكم و حجيج يوم القيامة عنكم؛(17) من گواه اعمال شما بوده و در روز قيامت از شما دفاع مىكنم.»
در دعاى دوم صحيفه سجاديه آمده: «و جعلنا شهداء على من جحد؛خداوند ما را شاهد بر منكران قرار داده است.»
در روايتى ديگر آمده كه:
«نحن الشهداء على شيعتنا و شيعتنا شهداء على الناس و بشهادة شيعتنا يجزون و يعاقبون؛(18) ما شاهدان بر شيعه و شيعيان ما شاهدان بر مردماند و به شهادت شيعيان ما جزاء داده و معاقب مىشوند.
"و جائت كل نفس معها سائق و شهيد؛(19) و هر انسانى وارد محشر مىشود در حالى كه همراه او سوق دهنده و شاهدى است.»
گرچه در آيه تصرح نشده كه اين سوق دهنده و شاهد از فرشتگان يا غير آنها هستند ولى قرائن نشان مىدهد كه مناسبترين افراد براى اين مأموريت بزرگ، فرشتگان هستند.
"و انّ عليكم لحافظين كراما كاتبين يعلمون ما تفعلون؛(20) و البته بر شما نگهبانانى است، بزرگوارانى نويسنده(از فرشتگان) كه (ظاهر و باطن و خلوص و ريا و مراتب كمال و نقص) آنچه را مىكنيد مىدانند.»
"يومئذٍ تحدّث اخبارها بانّ ربّك اوحى لها؛(21) در آن روز زمين تمام خبرهاى خود را بازگو مىكند چرا كه پروردگارت به او وحى كرده است."
در حديثى از پيامبر اكرم(ص) رسيده است مقصود از اخبار اينست كه:
"اخبارها ان تشهد على كل عبدو امة بما عملوا على ظهرها تقول عمل كذا و كذا يوم كذا فهذا اخبارها؛(22) اعمال هر يك از بندگان اعم از مرد و زن كه روى زمين انجام دادهاند خبر مىدهد، مىگويد: فلان شخص در فلان روز فلان كار را انجام داد اينست خبر دادن زمين.»
در احاديث متعددى از مولى على(ع) مىخوانيم:
«صلّوا المساجد فى بقاع مختلفة فانّ كل بقعة تشهد للمصلّى عليها يوم القيامة؛(23) در مساجد در قسمتهاى مختلف نماز بخوانيد زيرا هر قطعه زمين در قيامت براى كسى كه روى آن نماز خوانده گواهى مىدهد.»
مولوى گويد:
سر از آن رو مىنهم من بر زمين
تا گواه من بود در روز دين
يوم دين كه زلزلت زلزالها
اين زمين باشد گواه حالها
كو تحدث چهره اخبارها
در سخن آيد زمين و خارهها
"يوم تشهد عليهم السنتهم و ايديهم و ارجلهم بما كانو يعملون؛(24) در آن روز زبانها و دستها و پاهايشان بر ضد آنها به اعمالى كه مرتكب مىشوند گواهى مىدهند.»
"و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالو نطقنا اللّه الّذى انطق كلّ شىء؛(25) آنها به پوستهاى بدن خود مىگويند چرا بر ضدّ ما گواهى داديد؟ جواب مىدهند: همان خدائى كه هر موجودى را به نطق درآورده ما را گويا ساخت.»
" و شهدوا على انفسهم؛(26) عليه خود شهادت دادند."
اين وجدان بيدار چنان زبان به حقيقت گوئى مىگشايد كه به وى گفته مىشود كه تو خود حسابگر پرونده خود و قاضى آن باش و بگو تا چه كنيم.
"اقرء كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا؛(27) به او گفته مىشود: كتاب (اعمال قلبى و بدنى) خود را بخوان تو خود كافى هستى كه امروز حسابرس خود باشى."
در روايتى آمده است: "ما من يوم يمرّ على ابن آدم الّا قال له ذلك اليوم يابن آدم انا يوم جديد و انا عليك شهيد فقل فىّ خيراً و اعمل فىّ خيراً اشهد لك به يوم القيامة فانك لن ترانى بعده ابداً؛(28) روزى بر فرزند آدم نمىگذرد مگر آن روز مىگويد، فرزند آدم! من روز جديدم و من گواه تو هستم پس گفتار خوب و رفتار خوب در اين روز داشته باش تا در روز قيامت برايت شهادت دهم كه ديگر مرا نخواهى ديد."
در روايات اسلامى اعم از احاديثى كه از طرق شيعه يا اهل سنت رسيده مسئله تجسّم عمل از مسلمات گرفته شده به گونهاى كه مرحوم شيخ بهائى مىگويد:
«تجسّم الاعمال فى النشأة الاخروية قد و رد فى احاديث متكثرة من طرق المخالف و المؤالف؛(29) تجسم اعمال در جهان ديگر در احاديث زيادى از طريق موافقين و مخالفين نقل شده است.»
«يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضراً و ما عملت من سوء تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً؛(30) روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر مىبيند و دوست دارد ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانى زيادى باشد.».
«و وجدوا ما عملوا حاضراً ولايظلم ربّك احدا؛(31) و همه اعمال خود را حاضر مىبيند و پروردگارت به احدى ظلم نمىكند.»
«يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرّة شراً يره؛(32) در آن روز مردم به صورت گروههاى مختلف از قبرها خارج مىشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود پس هر كس به اندازه سنگينى ذرّهاى كار خير انجام داده آنرا مىبيند و هر كس به اندازه ذرّهاى كار بد كرده آنرا مىبيند.»
آيات و روايات در زمينه تجسّم اعمال فراوان است به همين مقدار بسنده مىكنيم.(33)
اينها برخى از گواهان اعمال در قيامتاند كه به بهانه گواه بودن امامان تقديم شد و الحمد لله.
1. معجم مقائيس اللّغة ، ج 3، ص 231.
2. سوره يونس، آيه 61.
3. النهاية، ج 2، ص 513.
4. سوره مائده، آيه 117؛ سوره حج، آيه 17؛ سوره سبأ، آيه 47، سوره فصلت، آيه 53؛ سوره مجادله، آيه 6، سوره نساء، آيه 33؛ سوره احزاب، آيه 55؛ سوره بروج، آيه 9.
5. غررالحكم، ح 3447.
6. سوره نساء آيه 79؛ سوره عنكبوت، آيه 52، سوره فتح، آيه 38، سوره احقاف، آيه 8.
7. سوره حديد، آيه 4.
8. سوره غافر، آيه 16.
9. سوره طه، آيه 7.
10. سوره واقعه، آيه 85.
11. سوره ق، آيه 16.
12. سوره نساء، آيه 41.
13. تفسير مجمع البيان، ج 3، ص 49، تفسير كشاف، ج 1، ص 512.
14. سوره توبه، آيه 105.
15. اصول كافى، ج 1، ص 219 باب عرض الاعمال؛ وسائل الشيعه، ج 6، ص 108 چاپ آل البيت ؛ بحارالانوار، ج 23، ص 247.
16. بحارالانوار، ج 99، ص 215.
17. نهج البلاغه، خطبه 176.
18. بحارالانوار، ج 7، ص 325.
19. سوره ق، آيه 21.
20. سوره انفطار، آيه 10 - 12.
21. سوره زلزال، آيه 4 و 5.
22. مجمع البيان، ج 10،ص 526.
23. لئالى الاخبار، ج 5، ص 179.
24. سوره نور، آيه 24.
25. سوره فصلت، آيه 21.
26. سوره انعام، آيه 130.
27. سوره اسراء، آيه 14.
28. بحارالانوار، ج 7، ص 318.
29. همان، ص 228.
30. سوره آل عمران، آيه 30.
31. سوره كهف، آيه 49.
32. سوره زلزال، آيات 6 - 7 - 8.
33. كتاب "تجسّم عمل" تأليف محمد امين رضوى در اين رابطه به تفصيل صحبت كرده است.