گرچه علم كلام و عقايد به صورت مدون و كلاسيك سابقهاى به درازاى عمر بشر ندارد ولى از آنجا كه بشر همواره با دين و تعاليم مذهبى سر و كار داشته، اين علم هم كم و بيش در ميان انسانها رواج داشته است; چه اين كه مسلما بشر در حدود سنجش خود، منطقى براى اثبات عقيدهاش داشته، و از آن استفاده مىكرده است.
اولين و اصلىترين خاستگاه مباحث كلامى در جهان اسلام، قرآن كريم (معجزهى جاويد پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم) است كه با دعوت همگان به پذيرش حق و گردن نهادن به اصول اعتقادى (كه نوعا در فطرت آدمى نهفته و سرشت انسانها با آن آميخته است) جايگاه طرح اين مباحث را در ميان مسلمانان ميسر ساخت و اعتقادات دينى مسلمانان با گسترش اسلام و رويارويى با افكار و انديشههاى ديگر مذاهب، بحثهاى طولانىاى را در دامنش به وجود آورد.
با نزول وحى و ابلاغ پيام الاهى، جانهاى تشنه، از درياى معارف دينى سيراب مىشدند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم باحضورش در جمع مؤمنان هرگونه پرسشهاى اعتقادى مردم را يا از طريق وحى و يا با سخنان خويش، پاسخ مىفرمود.
نمونههايى از بيان مسايل اعتقادى توسط پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم(غير از مجموعه وحى قرآنى) در ضمن خطبهاش آمده است (1) كه اصول توحيد ومسايل مختلف صفات الهى را بيان فرموده است.
اگر اين نظريهى دانشمندان جامعه شناسى معرفت را بپذيريم كه: «همهى آراى كلامى و فلسفى داراى زمينهاى سياسى و اجتماعىاند» (2) ، در عصر رسالت مدنى، با وجود حكومتى كه آن حضرت تشكيل داد و گسترش و وسعت آن در سال نهم هجرى (جنگ تبوك) و فراهم آورى سى هزار مرد جنگى، چنان وحدت ويكپارچگى را در ميان مسلمانان ايجاد كرده بود كه تقريبا اكثريت قبايل باديه نشين جزيرة العرب با آن حضرت اتحاد داشتند، لذا در اين عصر (علاوه بر عواملى كه گفته شد) عاملى براى اختلاف فكرى كلامى وجود نداشت.
آنچه كه مايهى عدم اختلاف مسلمانان در مبانى اعتقادى زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود، علاوه بر دريافت مستقيم رهنمودهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و برخوردارى از متن كتاب وحى، و توجه به آيات قرآن است كه همه را به همسويى و الگو قرار دادن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرا مىخواند:
«و لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة» (احزاب/21).
و دستور مىدهد: آنچه را پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آورده، گردن نهيد و بدان چه شما را از آن برحذر داشته، دورى جوييد:
«ما آتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا» (حشر/7).
در عصر پيامبر (3) مسلمانان با مراجعهى مستقيم به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مرجع قرار دادن آن حضرت در امور كلى اعتقادات و احكام، هرگونه ابهام و تشكيك احتمالى در دين را رفع مىكردند و در بيشتر مواقع با اجتماع در محضر آن حضرت و با طرح پرسشهاى گوناگون دينى پاسخهاى آنها را دريافت مىكردند، و مجموعهى سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همراه با فعل و تقريرش«سنت» را تشكيل داده است.
شايد به خاطر جلوگيرى از انحرافات عقيدتى و ممانعت از رواج عقايد شخصى در دين، روايات نبوى، جدال در دين را نهى كرده است. (4)
از سوى ديگر، پرسشهاى مسلمانان و ديگر مردم، در باب مباحث كلامى و معارف دينى نوعا در حد توضيح خواستن و روشنگرى بوده تا انتقاد وخردهگيرى. لذا، سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به عنوان فصل الخطاب موجب پذيرش همگان قرار مىگرفت.
نمونههايى از اين پرسشها در كتب روايى نقل شده است كه اينك به ذكر فهرست و موضوعات كلى چند پرسش اكتفا مىكنيم:
1. پرسش حضرت خديجهعليها السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره اطفالى كه در جاهليت از دنيا رفتهاند. (5)
2. سؤال جابر انصارى از آن حضرت دربارهى «اولى الامر» و... (6)
3. سؤال اعرابى ازپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دربارهى : «صليعاء»، «قريعاء»، اولين خونى كه بر روى زمين ريخته شد و بهترين و بدترين مكان زمين. (7)
4. سؤال ابن عباس از «الكلمات التى تلقى آدم من ربه فتاب عليه...». (8)
5. پرسش امام على عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دربارهى ايمان. (9)
6. و نيز سؤال دربارهى تفسير «المقاليد». (10)
7. پرسش ابوهريره از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دربارهى آيه «لكل قوم هاد» . (11)
8. پرسش يهود از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دربارهى «رعد» (12)
و....
از طريق نزول آيات و سور مكى قرآن به خوبى استفاده مىشود كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ماموريت داشت در نخستين سالهاى رسالت و نبوت خويش، مردم را به سه اصل مهم اعتقادى فرا خواند كه مجموعهى رسالت پيامبران پيشين را تشكيل مىداد:
اولين گام، ابلاغ رسالت و وحى الاهى به مردمى بود كه در ميان آنان نشانههايى از آيينها و مرامهاى گوناگون وجود داشت.
در سورهى فصلت كه مكى است، چنين آمده :
«قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى...» (فصلت/6).
وجود آداب و رسوم جاهلى، راه يابى انحراف و تحريف در اديان توحيدى و ...از جمله عواملى بودند كه غالب مردم مكه را در دام دوگانه پرستى و پرستش بتان و... فرو برده بود.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم پس از ابلاغ رسالتخويش، مردم را به توحيد و عبوديتحق تعالى دعوت نموده، از آنان خواسته بود كه دست از شرك بردارند و از گناهان گذشتهشان توبه كنند:
«انما الهكم اله واحد فاستقيموا اليه و استغفروه و ويل للمشركين» (فصلت/6).
گستردگى جهل و نادانى، هواپرستى و اشتغال به امور دنيوى، عرب جاهلى را در زندان دنيا گرفتار ساخته بود وبسيارى از آنان، « زندگى را منحصر در اين دنيا دانسته، زندگى پس از مرگ را انكار مىكردند» (انعام/9).
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم اعتقاد به معاد را (كه همهى پيامبران پيشين، مردم رابه آن فرا خوانده بودند) مطرح فرمود.
توجه به چگونگى طرح مسايل اعتقادى و مباحث كلى عقايد دينى در قرآن، ما را سبتبه وضعيت تاريخ كلام اسلامى در عصر رسالتبيشتر آشنا مىكند و ضمنا در مىيابيم كه قرآن كريم چقدر به اهميت و تكرار آن پرداخته است.
ترتيب نزول - سورههاى مكى - عناوين مسايل اعتقادى و معارف دينى
2 يا 5 - قلم (68) - تبرئهى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از طعنهى دشمنان اسلام (مانند نسبت جنون و...) مساله امهال مهلت دادن به كافران و ستمگران كه در نهايتبه زيان آنان خواهد بود.
3 يا 4 - مزمل (73) - مسالهى معاد و رستاخيز; چند دستور براى مسلمانان...
4 - مدثر (74) - فرمان قيام، انذار كافران، تكبير پروردگار...، اشارات شديداللحنى به يكى از منكران و مخالفان( وليد بن مغيره) و پاسخ به طعن و تكذيب او; مسايل مربوط به معاد و علايم و خصوصيات بهشتيان و دوزخيان.
5 - فاتحة الكتاب (13) - خداشناسى و اوصاف خدا، اوصاف و نشانههاى بندگان صالح خدا، تبيين مساله هدايت و صراط مستقيم در قالب دعا و ابراز تنفر از كجروى و گمراهى.
7 - تكوير (81) - توصيف آغاز قيامتبه تغييراتى كه در آستانهى وقوع رستاخيز در جهان خلقت اتفاق مىافتد.
8 - اعلى (87) - بيان احوال سخت دلان در آخرت، و بشارت به رستگارى پاكدلان .
10 - فجر (89) - اشاره به فرا رسيدن روز جزا كه در آن روز بىايمانان با مشاهدهى آثار جهنم پند مىگيرند و متنبه مىشوند اما چه جاى پند گرفتن كه بىفايده و دير هنگام است.
18 - كافرون (109) - اتمام حجتبر كافران و سخن از عدم سازش; نفى التقاط و آميختگى ميان آيين توحيد و آيين شرك و بتپرستى.
22 - اخلاص (112) - توحيد، معرفت و شناختخدا و صفات او.
23 - نجم (53) - اشاره به گوشههايى از معراج حضرت محمدصلى الله عليه و آله و سلم و مقام قرب او كه از «قاب قوسين» هم فراتر و نزديكتر بوده است. توصيف اعمال، افكار و عقايد خرافاتى بت پرستان و مشركان.
24 - عبس (80) - شمارش بخشى از نعمتهاى الهى به منظور شكر نعمت و سپاسگزارى و توجه انسانها به سوى خدا... تاكيد بر وقوع قيامت و توصيف دوزخيان و بهشتيان.
27 - بروج (85) - سوگند به آسمان و روز قيامت و تاكيد بر وقوع آن به عنوان روز موعود... اشاره به علم خدا و احاطهى علمى او به اعمال و حركات و نيات انسانها و بيان عظمت قرآن و اصالت و اعتبار آن.
30 - قارعه (101) - بيان حادثهى قيامت، شدايد و احوال آن روز، سرنوشت نهايى انسان....
31 - قيامت (75) - حتميت وقوع معاد و اوضاع و احوال روز قيامت، توصيف انسانها در جهان آخرت در دو گروه: گروهى تازه رو و نورانى و گروهى با قيافههاى غمگين و ترشرو; روز حسرت بودن آخرت; خطاب به منكران جهان آخرت: خدايى كه انسان را از نيستى صرف، از نطفه و سپس از خون بسته آفريد، آيا توانا نيست كه مردگان را زنده كند؟
33 - مرسلات (77) - تاكيد بر وقوع قيامت و نشانهها و علايم وقوع آن، ذكر مواهب عظيم الهى براى بشر، توصيف اعمال و نشانههاى مجرمان و متقيان و سرنوشت هر دو گروه.
34 - ق (50) - مساله معاد و تعجب كافران از اين كه چگونه بعد از مردن و پوسيده شدن دوباره زنده مىشوند... منكران نبوت و پاسخگويى به توهمات واهى آنان... نشانههاى توحيد و قدرت الهى....
35 - بلد(90) - بيان اصحاب ميمنه(بهشتيان) و اصحاب مشئمه(دوزخيان)
36 - طارق (86) - توانايى خدا بر بازگرداندن انسان در قيامت (روز آشكار شدن رازها و نهانيها).
37 - قمر(54) - توصيف و تصورهايى از قيامت و معجزهى «شق القمر» به منظور اتمام حجتبا منكران و پيروان هوس; ترسيم عناد و مخالفت آنان با حق و اشاره به كيفيتحشر و...
38 - ص (38) - مسايلى مربوط به توحيد، مسايلى دربارهى قرآن و نزول آن، احوال منكران و اظهارات مشركان در مورد قرآن...
39 - اعراف (7) - داستان و احوال «اصحاب اعراف» جهت عبرتانگيزى و پند آموزى; كتاب هدايتبودن قرآن، اشاره به عالم ذر يا ميثاق اول يا عهد الست در آيه 172.
40 - جن (72) - صالح يا مؤمن بودن بعضى از طايفههاى جن; بيان بعضى از عقايد خرافى مردم دربارهى جن، عموميت دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم براى طايفهى جن و انس.
41 - يس (36) - مباحث معاد و رستاخيز و كيفيت زنده شدن مردگان در قيامت و به سخن درآمدن اعضا و جوارح انسان و شهادت دادن آنها عليه انسان....
42 - فرقان (25) - احتجاج با منكران دربارهى حقانيت رسالت و دعوت انبيا; پاسخ به آنان كه به بشريت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و فقرا طعنه مىزدند و تجسم حالبد اين گونه مردم در قيامت.
43 - فاطر(35) - ذكر شمهاى از نعمتهاى خدا، و ذكر مساله معاد و رستاخيز و بعضى از احوال قيامت، اشاره به ندامت و پشيمانى كفار و آرزوى بازگشت آنان به دنيا جهت جبران گذشته.
44 - مريم (19) - تاكيد بر مسالهى «حشر»(معاد) با سوگند به پروردگار; تنزيه خداوند از فرزند و شريك; بيان وحدانيتخدا و شرح شمهاى از احوال قيامت.
45 - طه(20) - گوساله پرستى بنىاسرائيل; مجادلهى فرعون با موسى عليه السلام .
46 - واقعه(56) - اعلام حتمى بودن وقوع روز قيامت و چگونگى پيدايش آن، توصيف احوال دوزخيان و بهشتيان ...
47 - شعراء (26) - توحيد، خوف از آخرت، تصديق به وحى حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم...
48 - نمل (27) - مساله خداشناسى و نشانههاى توحيد; احوال حشر و معاد....
50 - غافر(40) - بيان بعضى از صفات الهى; دعا در درگاه خداوند; مساله معاد، رستاخيز و حشر و نشر.
50 - اسراء (17) - معراج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و بيان احكام فقهى چند موضوع....
51 - يونس(10) - دلايل اثبات وجود خدا، مساله وحى، نبوت و بعثت پيامبران; بيان مظاهر قدرت خداوند.
52 - هود(11) - اثبات حقانيت وحى و قرآن و عظمت و شكوه و اعجاز آن، مساله علم خدا به تمام امور.
54 - حجر(15) - جاودانگى قرآن، مصونيت آن از تحريف و تغيير و گزند دشمنان.
55 - صافات(37) - فرشتگان، معاد، احوال قيامت، شرح حال بندگان مخلص خدا.... ذكر سرنوشت كافران....
56 - انعام(6) - نهى از شرك به خدا; مساله وحى; نبوت و رسالت; مساله معاد و حشر و نشر.
57 - لقنان(31) - پس از وصف حال متقيان، احوال و خصوصيات منكران و مستكبران را بيان مىكند و از مشركان مىپرسد كه در مقابل آسمانهايى كه خدا بىستون نگاه داشته، شريكان خداى شما چه چيز آفريدهاند؟
58 - سبا(34) - محاجه و مناظرهى مستضعفان با مستكبران در قيامت، موضوع معاد و احوال قيامت...
59 - زمر(39) - بيان آثار توحيد و تنزيه خداوند از داشتن فرزند و بر شمردن عبادتهاى خالصانه; مساله معاد و رستاخيز و مسايل مربوط به احوال آن جهانى مؤمنان و كافران...
61 - فصلت(41) - مساله نزول قرآن; معاد و احوال قيامت و شهادت دادن چشم و گوش و پوست و تمام اعضا و جوارح دوزخيان بر عليه او.
62 - شورى(42) - نزول وحى، وحدت اديان آسمانى و نهى مردم از تفرقه و اختلاف در دين خدا، مباحث توحيد و معاد...
63 - زخرف (43) - پاسخ به ايرادهاى بيجاى مشركان; مساله معاد و ترسيم صحنهى رستاخيز; توصيف بهشتى كه براى نيكوكاران و وارثان آماده است.
64 - دخان(44) - اشاره به منكران قيامت و عدم بيهودگى آفرينش; ديدن جزاى كارها در قيامت; آثار و نشانههاى وقوع قيامت و احوال گناهكاران در آن روز.
65 - جاثيه(45) - نزول قرآن از سوى پروردگار، مايههاى عبرت در آفرينش...
66 - احقاف(46) - معاد و تعيين جايگاه و وضعيت آن جهانى مؤمنان وكافران; توانايى خداوند بر زنده كردن مردگان.
67 - ذاريات(51) - راستى و درستى وعدههاى الهى و قطعى و واقعى بودن جزاى اخروى; نشانههاى توحيد.
68 - غاشيه(88) - توصيفى از بهشت و دوزخ; احوال و عاقبت كار منكران; شادابى و رستگارى مؤمنان.
69 - كهف(18) - تشريح و تبيين مبدا و معاد و مسايل خداشناسى; نزول قرآن جهت اصلاح جامعه و...
70 - نحل(16) - ايمان و الوهيت و وحى و بعث و معاد.
71 - نوح (71) - اطاعت از خدا و پيامبر او; شمارش نعمتهاى خدا و آثار و نشانههاى توحيد، ذكر اصول عقيدتى و....
72 - ابراهيم(14) - موضوع اساسى آن: توحيد و توصيف قيامت و حساب و جزا...; وحدت و يكپارچگى تمام اديان آسمانى.
73 - انبياء(21) - اين سوره از موضوعات اساسى مربوط به عقيده، يعنى توحيد و نبوت و احوال معاد سخن مىگويد. و نيز مساله شفاعت و... مساله «حدوث و قدم قرآن»(مربوط به آيهى دوم اين سوره) يكى از بحثهاى كلامى عقيدتى است كه در اطراف قرآن مجيد ميان فرقههاى اسلامى مطرح شده و با ارايهى نظريات گوناگون، جنگ و جدال لفظى و عملى درگرفته است.
74 - مؤمنون(33) - مساله معاد و محاجه قرآن و اقامهى برهان عليه منكران معاد.
75 - سجده(32) - مساله توحيد، معاد و اوضاع قيامت و هشدار به ناباوران و اين كه بدكاران تقاضاى بازگشتبه دنيا مىكنند.
76 - طور(52) - قطعى بودن وقوع عذاب در قيامت، تهديد دروغ انگاران به عذاب جهنم.
77 - ملك(67) - تحسين و تبريك خداوند در مورد فرمانروايى و حاكميت و قدرت مطلقهى او; آفرينش مرگ و حيات; پرسش نگهبانان جهنم از جهنميان كه آيا در زندگى دنيوى هشدار دهندهاى براى شما نيامده بود؟...
78 - حاقه(69) - «حاقه» يكى از نامهاى روز قيامت است، با شرح احوال قيامت و دوزخيان و عذابهاى آنان، احوال دو گروه (اصحاب يمين و اصحاب شمال) را بيان مىكند.
79 - معارج(70) - عذاب اخروى، اوصاف و احوال مؤمنان، بيان وضعيت كافران در قيامت.
80 - نبا(78) - با طرح يك سؤال از يك خبر و حادثه بزرگ يعنى قيامت و با تاكيد بر وقوع و عظمت آن آغاز مىشود. وصف بهشت، يادآورى عذاب جهنم و شدت آن و ندامت دوزخيان.
81 - نازعات(79) - تاكيد بر وقوع حتمى روز جزا و قيامت و شرح حالات انسان در آن روز...
82 - انفطار(82) - وقوع قيامت و شرايط و نشانههاى آن، سرنوشت وجايگاه «ابرار» و «فجار».
83 - انشقاق(84) - اشاره به دگرگون شدن نظم كيهانى كه پيش درآمد روز قيامت است و از آن ميان،اشاره به شكافتن يا شكافته شدن آسمان; حال مردم در قيامت: اصحاب يمين، اصحاب شمال.
85 - عنكبوت(29) - بيان سرگذشت كافران و تكذيب كنندگان; بحث از ايمان و آزمايشهايى كه در راه آن است...
86 - مطففين(83) - توصيف معاد و اوضاع رستاخيز و جهان آخرت; معرفى دو گروه «مقربين»و «مجرمين»; اشاره به لبخندهاى تمسخر آميز كافران به مؤمنان در اين جهان، و نيز خنديدن مؤمنان به كافران در روز قيامت.
93 - زلزله(99) - توصيف روز قيامت...
95 - محمد(47) - حبط يا احباط (در آيات 9و32) به اين معنى كه اعمال ناروا، كارنامهى اعمال نيك را تباه مىكند كه از مسايل مهم كلام اسلامى است.
حكيم ملا عبدالرزاق فياض لاهيجى (...1072ه.ق) وضعيت كلامى عصر بعثت و هجرت، چگونگى پاسخگويى به معارف الاهى در عصر امامت و نيز زمينهها و علل پيدايش «علم كلام» را چنين بيان نمود:
از زمان بدو ظهور ملت اسلام تا آخر زمان حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام مقرر نبود كه صحابه و تابعين در معارف الهى وساير مسايل دين گفتگو كنند و بر سبيل درس و بحث و تدوين و تاليف در افاده و استفاضهى علوم خوض نمايند; بلكه در زمان حضرت رسالت صلى الله عليه و آله و سلم بنابر آياتى كه مشتمل بر امر به نظر و فكر و تدبر و تامل در آيات آفاق و انفس عزصدور و شرف نزول مىيافت مدار عقلا و مستعدان اهل اسلام بر تامل و نظر بود و در سوانح مشكلات، مقربان مسند، رسالت را رجوع به استكشاف از زبان وافى بيان آن حضرت و ساير مردم را استعلام از خدمت مقربان درگاه رسالت ميسر و مقدور مىگشت. و همچنين بعد از زمان رسالت، خواص امت را استفاده از خدمتحضرت اميرالمؤمنين صلوات الله وسلامه عليه و عوام را از خدمتخواص مقرر بود و مسلمانان ممنوع بودند از گفتگو كردن در امور دينى و مجادله نمودن در معارف يقينى; و آن حضرت در اكثر زمان اگر چه از مقرخلافت و امامت ظاهرى بنابر مصلحتى كه مىدانست و مامور بدان بود ممنوع بود، اما در امور دينى و مسايل علمى مسلميتى نداشت كه احدى را ياراى مخالفت صريح تواند بود. و بعد از زمان حضرت اميرالمؤمنين صلوات الله وسلامه عليه طغيان ارباب عدوان به نوعى بالا نگرفت كه علماى اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را، كه اوصياى آن سرور بودند، ميسر شود اظهار علوم دين كردن و اجراى احكام شرع مبين نمودن; و بدين سبب عموم [عوام] الناس محروم شدند از تحقيق و تفتيش مسايل علمى و مطالب نظرى، مگر قليلى از نيك بختان شيعه كه مستعد به معرفت ائمه دين و موفق به ملازمت علماى طاهرين بودند و خدمت ايشان را بر نفس و اهل و مال برگزيده و كمر اطاعت وبندگى محكم بر ميان اعتقاد صادق بسته، در خفيه تحقيق علوم دين مىنمودند.
و ساير مسلمانان كه به سبب اغوا و طغيان ائمه جور و اقتضاى هواى نفس اماره توفيق اهتدا نيافتند، محتاج شدند كه به فكرها و راىهاى ناآزموده ناپرورده به منطق ناسنجيده، به ميزان نظر، خوض در مسايل علمى و معالم دينى نمايند، چه تحصيل معارف اگر چه نظرى است وعقل عقلا در تحقيق آن مستقل، ليكن هر آينه نظر صحيح مشروط به شرايط و موقوف به قوانين و ضوابط چند است كه حكماى سلف به ارشاد انبياى ماضى عليهم السلام به تدريج و تعاقب ايام ترتيب آن نمودهاند و در استكمال آن سعىهاى بليغ به ظهور رسانيده و بدون ممارست آن، دريافتحق و اصابت صواب به غايت متعسر بل متعذر.
وبالجمله چون مسلمانان در تحقيق حقايق رجوع به راىهاى ناصواب خود نمودند، از هر گوشه ناقصى به صورت كاملى سربرآورده در اضلال اهل اسلام فتنهى گوسالهى سامرى، شيوع تمام يافت.
و اعظم ميان آنها حسن بصرى بود كه در مسجد بصره به راهزنى اهل اسلام علم لالتبلند ساخته، رايت اضلال برافراخت. و در مجلس او گفتگو وجدال در مسايل دين بسيار شد، و تلامذه و شاگردان جمع آورده و اختلاف در ميان شاگردان وى به هم رسيد، نخستين كسى كه از تلامذه او كمر مخالفتبست، واصل بن عطا بود، كه در مسالهاى از مسايل راى او را مرجوح داشته، خلاف آن در نظرش رجحان يافت و بعد از مباحثه و گفتگوى بسيار از مجلس او گوشه گرفته ، از صحبت او اعتزال جست و در پيش اسطوانهاى از اسطوانات مسجد معركهاى در برابر معركهى استاد خود آراسته ، جمعى كه در آن راى با اوموافقت داشتند بر سر او گرد آمده هنگامه اختلاف آرا گرم گشت. وبالجمله گفتگو در اصول توحيد و ساير معارف دينيه نفيا و اثباتا متعارف شده، از گفتن به نوشتن رسيد و به تدوين و تصنيف انجاميد و مدارسه و مباحثه كتب مؤلفه شايع شد و اصول و قوانين موضوع شده، و فن حاصل شده از اين گفتگو را مسمى به علم كلام گردانيدند».
البته بازگويى همهى اختلافات (كمى و كيفى) در اين سلسله مقال، ميسر نخواهد بود ولى ان شاء الله در ادامهى مقال به ذكر طوايف كلامى و مبادىء خلاف و اختلاف اصحاب آرا به ويژه آنچه پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تا شهادت امام على عليه السلام رخ داده است، مىپردازيم.
1. ر.ك: تحف العقول، ص 31.
2. فلسفه و كلام اسلامى، ص 20، مونتگمرى وات، ترجمه ابوالفضل عزتى، شركت انتشارات علمى و فرهنگى.
3. سنن دارمى:1/108; اصول كافى:2/300; ملل و نحل (شهرستانى):1/85و 95.
4. ر.ك: بحار:8/350، باب 26، روايت 12.
5. ر.ك: بحار:23/289،باب 17،روايت 16.
6. ر.ك: بحار:9/281، روايت 4، باب 1.
7. ر.ك: بحار:11/176، روايت 22، باب 3، و نيز جلد 26، ص 324 و جلد 94، ص 20.
8. ر.ك: بحار: 69/68، روايت 21، باب 30.
9. ر.ك: بحار: 86/281روايت 42، باب 45.
10.ر.ك: بحار:35/399، روايت 8.
11. ر.ك: بحار: 59/375.
12. گوهرمراد، ص 44 46، چاپ اول، بهار 1372.
13. فاتحة الكتاب دوبار نازل شد وچون نخستين بار در مكه نازل شد، آن را مكى دانند.