بحث مهدويت يكى از اساسى ترين و زنده ترين مباحثى است كه در رهاورد عرفانى بزرگان اهل كشف و شهود مورد توجه ويژه قرار گرفته و از اين رو، معارف عميق درباره آن مطرح كرده اند كه بازگو نمودن آن مى تواند گذشته از تغذيه فكرى و علمى و اعتقادى، به قلب ها و جان ها نورانيّت، حرارت، عشق، نشاط، تحرّك، پويايى، ايمان، استحكام، اميد و هدايت ببخشد.
از آن جا كه درباره حضرت مهدى(عليه السلام) با رويكرد عرفانى كم تر تحقيق شده است، به نظر مى رسد نشان دادن جلوه اى از سيماى پر فروغ آن حضرت در آينه عرفان اسلامى، براى همه تشنگان وادى انتظار، بخصوص نسل نوانديش جوان، مفيد، آموزنده و آگاهى بخش باشد.
يكى از اساسى ترين مسائل در بحث مهدويت «خلافت الهى» است; زيرا مسأله خلافت الهى در زمين كه خداى سبحان در قرآن كريم فرمود: «انّى جاعلٌ فى الارضِ خليفةَ» (بقره: 30) همچون داستان سفينه نوح و يا كشتى موسى و خضر و مانند آن ها نيست كه يك قضيه شخصى بوده و سپرى شده باشد، بلكه خلافت الهى يك فيض متصل و فوز مستمر است كه از اول با انديشه دوام و انگيزه استمرار طرح شده; چنان كه اصل خلافت از قلمرو نبوّت و رسالت فراتر رفته و به امامت رسيده است.1 به اين دليل، يكى از نكته هايى كه در عرفان اسلامى درباره حضرت مهدى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه ـ مورد توجه قرار گرفته «خلافت الهى» اوست.
از اين رو، برخى از بزرگان اهل معرفت از حضرت مهدى به عنوان خليفه الهى ياد نموده و گفته اند: «بى ترديد، براى خداوند خليفه اى است كه روزى ظهور خواهد كرد، و اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى بماند، باز هم خداوند آن روز را به اندازه اى طولانى خواهد نمود تا آن خليفه الهى كه از عترت رسول خدا و فرزند فاطمه و همنام پيامبر است، ظهور نمايد.»2
يكى ديگر از عرفا در اين باره مى گويد: «هرگاه حق سبحانه بر بنده خود تجلّى كند و او را از خويش فانى نمايد، لطيفه الهيّه در او پديد مى آيد كه آن لطيفه گاهى ذاتى و گاهى صفاتى است; اگر ذاتى باشد، آن صورت انسانى است كه از او به فرد كامل و غوث جامع ياد مى شود و دايره هستى بر محور او مى گردد و به واسطه او عالم حفظ مى شود و او همان كسى است كه از او به مهدى و خاتم تعبير مى شود و او خليفه خدا در عالم است.»3
همان گونه كه ملاحظه مى شود، در سخنان عرفا، بر عنصر «خلافت الهى» حضرت مهدى(عليه السلام) تكيه گرديده و از او به عنوان خليفه خداوند در زمين ياد شده است.
گرچه بحث ولايت در عرفان دامنه گسترده اى دارد، اما در اين جا تنها به جلوه اى از آن مباحث اشاره مى شود:
يكى از مهم ترين مسائل ولايت اين است كه «ولى» يكى از نام هاى خداوند است. در قرآن كريم فرمود: «فاللّه هو الولى» (شورى: 9) و بر اساس مبانى عرفان، اسماء الهى هيچ گاه بدون مظهر نيستند.4 پس مظهر اسم «ولى» همواره وجود خواهد داشت. بدين سبب است كه ولايت يك حقيقت هميشه زنده و پايان ناپذير است، به خلاف رسالت و نبوّت كه از اسماء الهى نيست و دوره اش با وجود خاتم الانبيا پايان پذيرفته است. عارف نامدار، محى الدين بن عربى در اين باره مى گويد: «بدون ترديد، ولايت فلك است كه احاطه و گستردگى خاصى دارد. به اين دليل، هيچ گاه قطع نمى شود. اما نبوّت تشريعى و رسالت در پيامبر اسلام پايان يافته است.»5
برخى ديگر از بزرگان اهل عرفان درباره ولايت ائمّه اطهار(عليهم السلام)بخصوص حضرت مهدى(عليه السلام) گفته اند: «خداى تعالى دوازده كس را از امّت محمّد برگزيده و مقرّب حضرت خود گردانيده و به ولايت خود مخصوص كرده و اينان را نايبان حضرت محمّد گردانيده، ولى در امّت محمّد(صلى الله عليه وآله)همين دوازده امام كسى بيش نيستند و ولى آخرين، كه ولى دوازدهم باشد، خاتم اولياء است و مهدى صاحب زمان نام اوست.»6
همچنين عارف قاسانى درباره خاتم ولايت بودن حضرت مهدى مى گويد: «خاتم ولايت مهدى است كه در آخر زمان مى آيد. همه انبيا و اوليا در معارف و حقايق تابع مهدى هستند. او در احكام تابع شرع محمّدى است و باطن او با باطن حضرت محمّد يكى است.»7
در جاى ديگر نيز گفته است: «خاتم ولايت كسى است كه صلاح دنيا و آخرت با اوست و با رحلت او از دنيا نظام عالم از هم فرو مى پاشد. او عبارت از مهدى موعود در آخر زمان است.»8
يكى ديگر از بزرگان اهل عرفان مى گويد: «ظهور تمامى ولايت و كمالش به خاتم اوليا خواهد بود; چون كمال حقيقت دايره، در نقطه اخيره به ظهور مى رسد. خاتم اوليا عبارت از امام محمّد مهدى است كه موعود حضرت رسالت است و دور عالم به او كامل و تمام مى شود و حقايق اسرار الهى در زمان آن حضرت تمام ظاهر مى شود.»9 عارف عربى نيز از حضرت مهدى به خاتم ولايت ياد نموده و به تفصيل درباره او بحث كرده است.10
پس، معلوم مى شود يكى از مسائلى كه در عرفان اسلامى درباره حضرت مهدى مورد توجه قرار گرفته و به تفصيل از جنبه هاى گوناگون درباره آن بحث شده مسأله «ولايت الهى» آن حضرت است. از اين رو، از او به عنوان مظهر اسم «ولى» و خاتم ولايت ياد نموده اند.
نكته ديگر كه در رهاورد عرفانى اهل معنا درباره حضرت مهدى(عليه السلام)عنوان شده، آن است كه از منظر عرفا، مهدى براى عالم همانند قلب براى انسان است. از اين رو، عارف نسفى در اين باره مى گويد: «بدان كه انسان كامل را اسامى بسيارى است و جمله راست است. انسان كامل را مهدى، امام، خليفه، قطب، صاحب زمان، جام جهان نما و آيينه گيتى نما گويند. انسان كامل هميشه در عالم باشد و زياده از يكى نباشد. تمام موجودات همچون يك شخص است و انسان كامل دل آن شخص است و موجودات بى دل نتوان بود. پس انسان كامل هميشه در عالم باشد و چون دل زياده از يكى نبود، پس انسان كامل در عالم زياده از يكى نباشد.»11 در كلام اين عارف بزرگ، به چند نكته اساسى درباره حضرت مهدى(عليه السلام)اشاره شده است:
الف. چون نظام آفرينش هيچ گاه بدون انسان كامل نمى تواند وجود داشته باشد، پس انسان كامل گاهى در چهره نبى و رسول و زمانى در چهره امام و ولى همواره در عالم وجود دارد.
ب. همان گونه كه عالم صغير (انسان) بدون قلب نمى تواند حيات داشته باشد، عالم كبير (نظام آفرينش) نيز بدون قلب نمى تواند وجود داشته باشد، و در زمانى كه سلسله نبوّت پايان يافته و اداره امور عالم به دست اوصياى خاتم انبيا است، مهدى موعود(عليه السلام)به عنوان آخرين وصى پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله)، قلب عالم آفرينش بوده و در سايه حيات و وجود او، خون تلاش، حركت تكاپو به سوى كمال در پهنه نظام عالم و نشئه انسانى جريان دارد.
ج. همان گونه كه اگر كسى دو قلب داشته باشد، سالم نيست و نمى تواند به زندگى خويش ادامه دهد، نظام عالم نيز با وجود دو قطب و امام نمى تواند يك نظام سالم داشته و در مسير حركت تكاملى خود موفق باشد. از اين رو، انسان كامل در عالم بيش از يكى نيست و در عصر ما، حضرت مهدى(عليه السلام)سكّاندار عالم است. يكى از بزرگان اهل عرفان در اين باره گفته است: به دليل آن كه عالم هرگز بدون امام نيست، پس مهدى، كه قطب، امام و وارث است، تا روز قيامت به طور حتم در عالم وجود دارد.12
عرفا معتقدند: حق سبحانه در آينه دل انسان كامل تجلّى مى كند و عكس انوار تجلّيات از آيينه دل او بر عالم مى تابد و همگان با دريافت آن فيض، پديد آمده و حفظ مى گردند و تا انسان كامل در عالم وجود دارد، از تجليّات ذاتى و رحمت رحمانى و رحيمى حق تعالى براى عالم و پديده هاى هستى استمداد مى كند و آن ها به واسطه اين استمداد و فيضان تجليّات حق تعالى حفظ مى شوند.13 بنابراين، نظام آفرينش در حدوث و بقا، وامدار وجود پر بركت انسان كامل است، و به واسطه اوست كه فيض الهى نصيب عالم و آدم مى شود و از همين روست كه در زيارت «جامعه كبيره» درباره اهل بيت(عليهم السلام)كه پس از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)مصاديق بارز انسان كامل هستند، آمده: «بِكم فَتح اللّهُ و بِكم يختمُ و بكم ينزّلُ الغيث، و بكم يُمسكُ السّماءَ اَن تَقع علىَ الارضِ و بكم يُنفّسُ الهمَّ و يكشف الضُرّ»14; يعنى عالم با حقيقت وجود شما گشوده شده، و با شما ختم مى گردد; به خاطر شما باران فرو مى ريزد و به واسطه شما آسمان از ريزش باران به زمين باز مى ماند و با توسّل به شما گرفتارى ها و مشكلات برطرف مى شوند.
عندليب گلشن اسرار، حافظ شيرازى، تمام معارف زيارت «جامعه كبيره» را در اين كلام نغز جمع نموده و خطاب به اهل بيت(عليهم السلام) گفته است:
از رهگذر خاك سر كوى شما بود هر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد
و در عصر كنونى، وجود مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) قبله دل ها و واسطه فيض الهى بر عالم و آدم است. لذا در دعاى نورانى «ندبه» از او به «سبب اتصال آسمان و زمين» ياد شده و چنين آمده است: «اينَ السببُ المتصلُ بينَ الارضِ و السماءِ»15 و در دعاى «عديله» نيز درباره آن حضرت آمده: «ثُم الحُجة الخلَف القائم المُنتظرُ المهدىُّ المرجى الّذى ببقائِه بَقيتِ الدُّنيا و بيُمنِهُ رزق الورى و بوجودِهُ ثبتتِ الارضُ و السّماءُ»16; يعنى پس از يازده امام ـ كه ياد شد ـ امام و حجت دوازهم قائم منتظر مهدى است كه اميدها به اوست و به واسطه او دنيا باقى و برقرار مى باشد و به بركت وجود او مردم روزى دريافت مى كنند و در سايه وجود او آسمان و زمين بر قرارند.
همه اين حقايق در رهاورد عرفانى بزرگان اهل معنا به طور مستقيم درباره حضرت مهدى(عليه السلام) عنوان شده اند. از آن ميان عارف نامدار محى الدين بن عربى مى گويد: «پس مهدى رحمت است; همان طور كه پيامبر رحمت بود; چنان كه خداوند فرمود: ما تو را نفرستاديم، مگر آن كه رحمت براى عالميان باشى، و مهدى چون كاملا بر اساس مشى و سيره پيامبر، رفتار مى كند، لذا دچار اشتباه نمى شود، پس به طور يقين رحمت عالميان است.»17
و عارف نسفى نيز گفته است: «هر دو طرف جوهر اول را در اين عالم دو مظهر مى بايد كه باشد. مظهر اين طرف، كه نامش «نبوّت» است، خاتم انبيا است و مظهر آن طرف، كه نامش «ولايت» است، صاحب الزمان است كه اسامى بسيار دارد; چنان كه جوهر اول اسامى بسيار دارد... البته بيرون خواهد آمد [= ظهور خواهد كرد ]احوال وى بيش از اين خواهد بود كه به نوشتن آيد.»18
در رساله منسوب به عارف عربى نيز درباره حضرت مهدى(عليه السلام) چنين آمده است: «والسلامُ على المحاذى للمرآة المصطفويةِ، المتحققِ بالاسرارِ المرتضويه، فيّاض الحقائق بِوجودهِ، قَسّام الدقائقِ بشهودِه، ابى القاسم محمد بن الحسن»19; سلام بر مهدى كه حقيقت ذات شريف او محاذى آينه وجود مصطفوى، و متحقق به اسرار مرتضوى است. از اين رو، افاضه و بخشايش حقايق به واسطه وجود او، و تقسيم دقايق با شهود او انجام مى شود.
در راستاى همين ديدگاه، عارف حماسه آفرين قرن، حضرت امام خمينى(قدس سره) در نغزى زيبا گفته است:
مهدى امام منتظر، نوباوه خيرالبشر خلق دو عالم سر به سر، بر خوان احسانش نگين
ذاتش به امر دادگر، شد منبع فيض بشر خيل ملائك سر به سر در بند الطافش رهين
حبّش سفينه نوح آمد در مَثَل، ليكن اگر مهرش نبودى نوح را مى بود با طوفان قرين
نوح و خليل و بوالبشر، ادريس و داود و پسر از آب فيضش مستمر از كان علمش مستعين
موسى به دست دارد عصا، دربانى اش را منتظر آماده بهتر اقتدا، عيسى به چرخ چارمين
آب عطا، فيض عميم، سحر سخن، كنز نعيم كان كرم، عبدالكريم، پشت و پناه مسلمين20
از آنچه بيان شد، اين نكته معلوم گرديد كه يكى از بهترين تجليّات رخ مهدى(عليه السلام) در آينه عرفان، واسطه فيض بودن آن حضرت است كه به تفصيل درباره آن بحث شده است.
عدالت از عمومى ترين و شورانگيزترين مسأله هاست كه در بحث مهدويت مطرح است و گذشته از متون دينى و مباحث كلامى و اعتقادى، در عرفان نيز مورد توجه ويژه قرارگرفته و درباره آن حقايق ظريفى طرح و تبيين شده است كه دراين جا به اختصار در دو محور طرح و بررسى مى شود:
تأمين عدالت اجتماعى و پديد آمدن رفاه اقتصادى در زمان ظهور دولت كريمه حضرت مهدى يكى ديگر از معارف مهدويت در عرفان اسلامى است كه در رهاورد عرفانى بزرگان اهل معرفت عنوان شده. عارف بزرگ، سعدالدين حموى، با اشاره به اوصاف و كمالات وجودى حضرت مهدى(عليه السلام) درباره عدالت گسترى و ايجاد رفاه اقتصادى براى مردم در زمان حضرتش گفته است: «صاحب زمان، كه علم به كمال دارد، تماميت روى زمين را در حكم خود آورد و به عدل آراسته گرداند، كفر و ظلم را به يك بار از زمين بردارد و تمامت گنج هاى روى زمين بر وى ظاهر گردد، هرچند صفت وى كنم، از هزار يكى نگفته ام.»2120ـ امام خمينى، ديوان شعر، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1378، قصيده بهاريه، ص 26.21
برخى ديگر از بزرگان اهل عرفان نيز گفته اند: «در ايام حكومت مهدى، مردم در سايه عدالت زندگى مى كنند، روزگار سرسبز و پرطراوتى است. رزق و روزى در آن فراوان مى شود و مردم در كمال امنيت به عبادت خداى رحمان مى پردازند. مهدى كسى است كه صاحب مقام محمّدى بوده و صاحب اعتدال، و در اوج تمام كمالات قرار دارد، و دولت او به مدت چهل سال طول مى كشد كه اين عدد مراتب هستى است.»22
عارف نامدار، محى الدين بن عربى نيز در اين باره مباحث مفيدى مطرح نموده و از آن ميان به موضوع «عدالت اجتماعى» و «رفاه اقتصادى» در زمان ظهور آن حضرت اشاره نموده و گفته است: «هرگاه حضرت مهدى(عليه السلام) كه خليفه خداوند در زمين است، ظهور كند، زمين را پر از عدالت مى كند، در حالى كه از جور و ستم پر شده است. او عدل را در ميان جامعه پديد آورده، عدالت اقتصادى را اجرا مى كند، از نظر رفاه اقتصادى وضع به گونه اى مى شود كه وقتى شخصى به حضور او مى آيد و عرض مى كند يا مهدى از امكانات مالى كه در اختيار توست به من كمك نما، حضرت مهدى به اندازه اى به او كمك مى كند كه به زحمت آن را با خود مى برد.» 23
عارف شبسترى نيز در كلام نغزى به عدالت اجتماعى در زمان حضرت مهدى(عليه السلام)اشاره نموده و گفته است:
چو مهدى باشد آن جا عدل گستر براندازد زعالم جور يكسر
يكايك صورتش پيداست بر جاى از آن مى ماند او آن روز بر پاى
نماند در ميانه هيچ دعو كه صورت ها يكى گردد به معنا.24
از آنچه بيان شد، معلوم گرديد كه يكى از اهداف ظهور حضرت مهدى، كه در عرفان اسلامى مورد توجه قرار گرفته، اين است كه با ظهور آن حضرت، عدالت در همه شؤون زندگى بشر به اجرا گذاشته مى شود و همگان در استفاده از مواهب طبيعت و نعمت هاى الهى به طور عادلانه بهره مند مى شوند و آنچه در بيان عرفا آمده تنها جلوه اى از بركات دولت كريمه حضرت مهدى است كه در متون دينى و روايات بدان اشاره شده.
از آن ميان، حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) ذيل آيه مباركه «وَ اعلموا انَّ اللّه يُحىِ الارضَ بَعدَ موتِها» (حديد: 17) فرمود: «يُحييها اللّهُ بالقائِم ـ عليه السلام ـ فيعدلُ فيها فَيُحىِ الارضَ بِالعدلِ بعدَ موتِها بالظُلمِ»25; خداوند زمين را به وسيله قائم آل محمد(صلى الله عليه وآله)زنده مى كند، پس عدل در آن پديد مى آيد و زمين به واسطه عدل، پس از مرگ آن به وسيله ظلم دوباره زنده مى شود.