از آغاز انتشار اسلام در سراسر جهان، نياز مبرم به ترجمه و تفسير قرآن براي تبليغ اسلام و ترويج معارف قرآناحساس ميشد. اين نياز روز افزون موجب شز تا از نخستين روزهاي گسترش دامنه اسلام به سرزمينهاي غير عربي،گروهي از اصحاب پيامبراكرم(ص) دست به ترجمه قرآن بزنند كه معروفترين آنها ترجمه سلمان فارسي است 1 ضرورت ارائه ترجمهاي دقيق و روان از قرآن از يك سو و ترجمه ناپذيري قرآن از سوي ديگر، مترجمان وعلاقمندان به ترجمه قرآن را به تكاپوي يافتن راه حلي براي عرضه معارف قرآن در قالب ترجمه وا داشت. آنانميدانستند كه ترجمة صحيح و مطلوب، ترجمهاي است كه همة مفاهيم و مطالب متن اصلي را بيان كرده و از اينجهت با آن برابري كند. در حاليكه اگر تمام جن و انس جمع شوند تا چيزي مثل قرآن (به زبان عربي يا غير عربي)ارائه دهند نخواهند توانست همچون قرآن، با عباراتي گويا و موجز و پر معنا مقاصد اين كتاب آسماني را بيان كنند. ازاين رو، به قول ايزوتسو، مترجم زبردست ژاپني، آيات ترجمه شده حتي در بهترين صورت، چيزي جز معادلهايجزئي و ناقص نيست.2
از طرفي اگر همين ترجمههاي ناقص هم نباشد، بسياري از مردم غير عرب از فهم مطالب قرآن بهكلي محروم خواهندبود. از اين رو تلاش براي نگارش ترجمههاي قرآن به اكثر زبانهاي زنده دنيا از صدها سال پيش آغاز و اكنون هزارانترجمه كه به روشهاي متفاوت فراهم آمده در كتابخانههاي معتبر دنيا نگهداري ميشود.
ترجمه لغات قرآن بدون جملهبندي. مانند ترجمه لسان التنزيل (ناشناس، قرن چهارم) وترجمة القرآن، علامه محقق مير سيد شريف جرجاني (740 - 816).
به اين ترتيب كه زير هركلمه ، كلمهاي معادل آن به زبان فارسي نوشته شودبدونآنكه دستور زبان فارسي رعايت شود. مانند ترجمه طبري، ترجمه ابو الفتوح رازي و دهلوي و...
اين نوع ترجمه توسط عماد الدين ابو المظفر شاهپور عالمشافعي در اوايل نيمه دوم قرن پنجم هجري ابداع شد. وي كوشيد تا نقصها و نارسائيها ترجمههاي تحت اللفظيگذشته را با معادل سازيهاي نسبتاً كاملتر و رساتر اصلاح و با ترجمه معاني و مفاهيم آيات و ترجمه تفسيري در كنارترجمه الفاظ همراه كند تا بدين وسيله «الفاظ پارسي معناي كامل و دقيق تازي را برساند» وي نام اين ترجمه را تاجالتراجم في التفسير للاعاجم گذشت.
اين ترجمه كه متأثر از ادبيات و عرفان خواجه عبداله انصاري است توسط ابو الفضل رشيدالدين ميبدي در نيمه نخستين قرن ششم هجري مطرح و در تفسير «كشف الاسرار و عدة الابرار» عرضه شد.
برخي از شعرا مطالب اخلاقي و حكمتهاي الهي قرآن را در قالب شعر در آوردهاند تاجذابيت قرآن كه در ترجمهها از بين ميرود تا حدودي در قالب نظم حفظ و تأثيرش افزون شود. شاعراني مانند آغاشاعر قزلباش دهلوي به زبان اردو ، سيد جعفر حسين استروي به زبان پشتو و اميد مجد به زبان فارسي از اين روشبراي ترجمه قرآن سود جستهاند.
در اين ترجمه، تكرار در رديف همراه با سايهاي از سجع ديده ميشود و در ترجمه از نثرمسجع استفاده شده است تا قرابت بيشتري با سبك قرآن داشته باشد. مانند ترجمه نسفي به فارسي و ترجمهپروفسور آربري به انگليسي و ترجمه تفسير كاشف از بي آزار شيرازي.
در اين سبك مترجم خود را از قيد ترجمه تحت اللفظي رهاساخته و به ترجمه مفهوم قرآن ميپردازد و با حفظ معناي اوليه، آن را به زبان دوم بازگو ميكند و خلاصه تفاسير را لابلاي ترجمه ميگنجاند. از اين دست ميتوان به ترجمهي مرحوم الهي قمشهاي و آيت الله ياسري اشاره كرد.
منظور از ترجمه پيوسته، ترجمهاي است كه مترجم در هنگام ترجمه، قرآن رايك واحد به هم پيوسته و يك مجموعه از هم ناگسسته بداند كه قسمتي، قسمت ديگر را تفسير ميكند (انّ القرآنيُفسر بعضه بعض).
در روش نوين ترجمه پيوسته آوايي ،ضمن حفظ پيوستگي مطالب و خارج نشدن از سبك آوايي قرآن، با استفادهاز تفاسير ارتباط آيات و معاني لغات آشكار شده و با بكارگيري كلمات مناسب و افزودن جملات تفسيري وتوضيحي در پرانتز و دستهبندي و رديف كردن و تيترگذاري و استفاده از علائم و رموز جديد نگارش و يا توضيحبرخي مطالب لازم در پانويس ترجمه را هر چه بيشتر به متن اصلي قرآن نزديكتر ميكند.3
روش ترجمه پيوسته نخستين بار در ايران توسط دكتر عبدالكريم بي آزار شيرازي در تفسير كاشف و كتاب قرآنناطق مطرح شد . وي در تفسير خويش تلاش كرد تا ضمن ارائه ترجمهاي روان از آيات قرآن با تيترهاي مشخص ومرتبط، مفاهيم آيات را به يكديگر پيوند زده و باتفسير آيات فهم آنها را آسان كند. وي با اين اقدام گام بلندي در زمينهآسانسازي درك مفاهيم قرآن برداشته است.
با تكيه بر «نظريه وحدت موضوعي سورهها» و با استناد بر ساختار درختي هر سوره ميتوان ترجمهاي گوياتر وسهل الوصولتر از آنچه در تفسير كاشف فراهم آمدهاست، تنظيم كرد. به كمك اين روش در كمترين فرصت وبيشترين دقت به عمق معاني آيات قرآن دست مييابيم . زيرا ارتباط آيات را در متن ترجمه وارد كرده و آن را بهصورت يك متن پيوسته ارائه ميدهد.
در اين شيوه جديد مطالب هر سوره با جمله بنديهاي كامل و روان به گونهاي ترجمه ميشود كه خواننده هر سوره رابهشكل يك متن پيوسته احساس كرده و پايان يافتن آيه و شروع آيه ديگر را كاملاً به هم مرتبط ببيند. و در مجموع پساز خواندن يك سوره، با غرض اصلي سوره ارتباط برقرار كرده و اهداف و مقاصد سوره را به خوبي درك كند.
در اين روش هيچگاه خواننده با جملات منقطع كه نتيجه ترجمه گُسسته آيات قرآن است برخورد نميكند. بلكه بامتني پيوسته و يك دست (همچون ساير كتب موجود) مواجه ميشود كه درك معاني و مقاصد آن بسيار سهل و آساناست.به طور خلاصه اين روش نوين اهداف زير را دنبال ميكند.
1ـ ساماندهي تلاشي مؤثر به منظور جلوگيري از مهجوريت قرآن در بيننسل جوان
2ـ حذف دافعههاي زباني ترجمه قرآن براي اكثر جواناني كه با زبان عربي اُنس ندارند
3ـ آسانسازي امكان دسترسي به مفاهيم قرآن در كمترين زمان (حد وسط بين ترجمه و تفسير)
4ـ ايجاد جذابيتهاي نوشتاري در ترجمه قرآن
به نظر ميرسد كه از سبكهاي رايج، ترجمه پيوسته و تفسيري از گيرائي و تأثير گذاري بيشتري در نسل جوانبرخوردار باشد. به خصوص كه بر اساس اين سبك، ترجمه قرآن با توضيحات و عبارات ربطي به شكل متني متصلو يكپارچه در ميآيد .از اين رو درك و فهم آن براي خوانندهاي كه به چنين سبكي در همة مكتوبات (اعم از كتابهايدرسي و غير درسي) عادت كرده است آسانتر خواهد بود.
نظريه «وحدت موضوعي سورههاي قرآن» از مباحثي است كه در سالهاي اخير مورد توجه خاص قرآن پژوهان ومفسران قرار گرفته است. بر اساس اين نظريه هر سوره داراي يك هدف اصلي است و محتواي سوره با فصلها ومقاصد فرعي قابل تفكيك است . هر دسته از آيات به لحاظ تناسب دروني و ارتباط نزديكي كه با يكديگر دارند ذيليك فصل قرار ميگيرد. اين فصلها در يك نكته اساسي كه هدف و غرض اصلي سوره را تشكيل ميدهد مشتركند. بنابر اين لازمه طبيعي اعتقاد به وحدت موضوعي سورهها اين است كه به ارتباط ارگانيك و منطقي آيات با يكديگرمعتقد باشيم بگونهاي كه بتوان در يك نمودار درختي همه آيات را از طريق محورها و عناوين فرعي به يك عنوان وموضوع اصلي متصل ساخت. در صورتي كه بتوان نمودار درختي سوره را ترسيم كرد. بر اساس آن ميتوان مفاهيمآيات را به يكديگر متصل كرده و ترجمه پيوستهاي را كه حاكي از معاني لغات و مقاصد سوره باشد ارائه كرد.
هر ترجمهاي (بجز ترجمه تحت اللفظيو لغوي) براي درك معاني خاص لغات در آيات و جايگاه نحوي آنها درجمله و مفاهيم واقعي هر آيه نيازمند يك پشتوانه تفسيري است. از اين رو، همة مترجمين قرآن يا مفسر بودهاند و يا باتكيه بر تفاسير معتبر در وادي ترجمه گام نهادهاند.
تفسير الميزان يكي از علميترين و معتبرترين تفاسير رايج در جامعه علمي مسلمانان است. ديدگاههاياجتماعي و فلسفي علامه طباطبائي با گشودن راهي جديد براي درك معاني قرآن ،زمينه ساز رويكرد و استقبال نسلجوان و دانشگاهي به قرآن و تفسير بوده است.
به علاوه، علامه طباطبائي از معدود مفسران شيعي است كه نظريه وحدت موضوعي سورهها را پذيرفته است. ويابتداي هر سوره با گشودن فصلي تحت عنوان «بيان» اهداف ومقاصد اصلي سوره را مطرح كرده است. در برخي مواردنيز به فصل بندي سورهها پرداخته است .به همين دليل نيز اين تفسير مبناي ترجمه حاضر قرار گرفته است. در اينترجمه در موارد زير از تفسير گرانقدر الميزان بهرهگيري شده است.
1ـ كشف غرض سوره و ساختار نهائي آن (ارتباط آيات با يكديگر و با غرض سوره)
2ـ تعيين معاني مفردات قرآن (لغات)
3ـ تجزيه و تركيب آيات به عنوان پايه اصلي ترجمه
4ـ استخراج مفهوم تفسيري آيه و معاني كنايهاي و استعارهاي الفاظ (معناي نهائي آيه)
5 ـ ارائه توضيحات و نكات تفسيري در پاورقي و متن اصلي ترجمه
6ـ تعيين شأن نزولها و ميزان اعتبار روايات تفسيري
بر اين اساس، بايد اين ترجمه را «ترجمه پيوسته قرآن بر اساس تفسير الميزان» ناميد. گفتني است با اين روشميتوان نظرات تفسيري علامه طباطبايي(ره) را به شكلي جذاب و آسان در اختيار نسل جوان قرار داد.
در مواردي كه علامه طباطبائي از بيان يكي از موارد ششگانه فوق (به هر دليلي) اجتناب كرده، نظرات نهائي باكمك ساير تفاسير بهگونهاي برگزيده ميشود كه تعارض مبنائي با نظرات علامه نداشته و قرائني بر خلاف آن در تفسيرالميزان مشاهده نگرد.
يكي از مباني بنيادي ترجمة كتابهاي مقدس آن است كه در ترجمه، متن اصلي از افزودههاي مترجم مشخصباشد. رعايت اين اصل در كتاب اصيل و ريشهداري همچون قرآن كه مستند به وحي الهي بوده و طهارت و پاكي آنبطور كامل حفظ شده، از اهميت دو چندان برخوردار است. در ترجمه پيوستهتفسيري قرآن كه به ناچار افزودنيها وجملات ربطي آن فراوان است، از دو طريق در حفظ امانت ترجمه دقت لازم به عمل ميآيد: نخست آنكه عبارات غيرقرآني را به حدّ اقل كاهش داده و جز در موارد ضروري و آنهم با كمترين كلمات چيزي به اصل ترجمه افزوده نشود.دوم : ترجمه آيات با قلم و فونت متفاوتي از افزودههاي مترجم ارائه شود.
البته تأكيد اين نكته ضروري است كه در برخي موارد به منظور نشان دادن ربط آيات، شأن نزولها و مفاهيمتفسيري به ناچار عبارات افزوده شده از اصل متن بيشتر ميشود اما در هر حال بايد سعي كرد كه چنين امري به مواردضروري و ناگزير محدود شود.
يكي از اقدامات بايستهاي كه براي تسهيل ارتباط نسل جوان با قرآن و مفاهيم آن ضروري به نظر ميرسد، تهيهفهرست مطالب براي هر سوره است؛ به گونهاي كه قاري قرآن قبل از مطالعه هر سوره نمايي كلي از مباحث را دريافتهو هدف و غرض اصلي سوره را درك كند. فهرست مطالب با ارائه اجمالي مباحث، خواننده را به خواندن سوره تشويقكرده و در او انگيزه درك نكات بيشتر رابوجود ميآورد. به علاوه، وجود فهرستي از مطالب سورهها در انتهاي قرآنكريم، امكان دستيبابي به موضوعات و مطالب مور دنياز پژوهشگران را فراهم آورده و راهنمايي لازم رابه آنان ارائهميدهد.
در اين ترجمه كه در پرتو نظريه وحدت موضوعي سورهها فراهم آمده و بر اساس ساختار كلي سوره تنظيم شده،فصلها و عناوين فرعي سوره به صورت (ميان تيتر) در متن گنجانده شده و در ابتداي آيات مربوطه قرار داده ميشودو متن ترجمه را به متون كلاسيك موجود نزديك مينمايد.
قرآن در شمار يكي از كتب ادبي، بلكه عاليترين متن ادبي است كه همه اصول فصاحت و بلاغت در آن بطوركامل رعايت شده است، تا بدان پايه كه هر كس كمترين آشنائي با ادبيات عرب داشته باشد، به اعجاز ادبي قرآناعتراف دارد بدون شك ترجمه چنين كتابي بدون توجه به آرايههاي ادبي و زيبائيهاي نگارشي ترجمهاي ناقص ونارساست. از اين رو در ترجمه حاضر سعي شده حتي الامكان طنين زيبا و بيان فاخر قرآن در قالب زبان شيرينفارسي انعكاس يابد و بانگارش متني استوار ودر عين حال گويا و روان مقصود اصلي از ارائة چنين ترجمهاي حاصلشود علاوه بر آن به اقتضاي سخن از كلمات، عبارات، ضرب المثلها، كنايات و... كه حلاوت و جذابيت سخن راباخود به ارمغان ميآورد،استفاده شود. و بدين طريق متن ترجمه براي خواننده فارسي زبان هر چه بيشتر خواندني وداراي كشش باشد .
همچنين رعايت اصول ويرايش واستفاده از علايم نقطه گذاري كه خواندن و درك مقصود را آسان ميكند نيز ازبايستههاي اين ترجمه است.
به منظور ارائة نكات تفسيري و پاسخگويي به برخي از شبهات احتمالي در پاورقيِ ترجمه نكات و موارد ذيلافزوده ميشود:
1ـ توضيحات ضروري كه اضافه كردن آنها در متن آن را از حالت ترجمه خارج ميكند.
2ـ اضافه كردن نكات تفسيري همچون مفهوم كيد الهي در آية ( ان كيدي متين ).
3ـ بيان دلائل انتخاب عبارت خاص در ترجمة آياتي كه مشتمل بر استعاره، كنايه، يا ضرب المثل است، مانندترجمة ( يومَ يكشفُ عن ساقٍ) به روز بسيار سخت.
هدف سوره: اعلان شكست ديوانگان قدرت ،كه ميخواهند پيامبر خدا را با تهمت ديوانگي از چشم مردم بيندازند .
ن (نشانه است ؛نشانه ناتواني ديگران از آوردن كتابي چون قرآن ؛نشانه نبوت پيامبر و نشانه ناكامي تهمت زنندگان )سوگند به قلمو حقيقتي كه مينگارد1،دشمنان پيامبر و آنان كه تهمت ديوانگي و گمراهي به او ميزنند دروغگوياني هستند كه سرانجام ناكامخواهند ماند. اي پيامبر!ديوانگي و گمراهي هرگز برازنده كسي مانند تو نيست ؛نشانه اين سخن چهار چيز است:(يكم ) تو به مقامنبوت آراستهاي و به بركت اين نعمت كه پرورگارت به تو داده است ،ديوانه و گمراه نيستي2 تو پيوسته از اين نعمت بهرهمندخواهي بود و پاداشي كه پروردگارت در برابر انجام اين خدمت نصيب تو كرده، هميشگي است ، 3 پس اين تهمت سزاوار تونيست.( دوم)خلق و خوي تو بسيار زيبا و دوست داشتني است 4 و اين خصال نيكو با حال گمراهان و ديوانهگان سازگاريندارد.(سوم ) زود است كه اثر دعوتت آشكار شود و تو و آنان دريابيد 5 كه چه كسي ديوانه است6.(چهارم )گذشتهاز اين نشانههايروشن ،كافران نه شايستهاند و نه ميتوانند كه ديوانه و گمراه را از غير آن باز شناسند. تنها خداي تُست كه گمراهان راهش راخيلي خوب ميشناسد همان طور كه از راه يافتگان بهتر از هر كس با خبراست .7به خيال خام خود، با اين سخنان ميخواهندچهره پاك تو را خراب كنند و براي اين منظور به هر حيلهاي دست ميزنند . اما تو هرگز از كساني كه آيين تو را انكار ميكنند پيرويمكن؛8 هدف اصلي آنها از اين ياوهگوئيها آن است كه تو را به سازش بكشانند. ميخواهند كه تودر برابرانحرافاتشان نرمش نشاندهي و سكوت كني تا چه بسا آنان نيز از برخي اعتقادات خود دست بردارند 9 و از مخالفتهاي خود بكاهند . و با اين حيله تأثيردين تو را كمكم از بين ببرند و تو را به دنبال خود بكشانند.
چگونه ميتوان از اين گروه كه ميخواهند با تهمت و حيلهگري دين تو را نابود كنند پيروي كرد؟ افرادي پست و سست رأي كهبه هيچ چيزي اعتقاد ندارند؛ واز همين رو آسان به مقدسات سوگند ميخورند؛10 عيب جويان تفرقه افكني كه جلوي كار خير راميگيرند 11 و نميگذارند حق به حقدار برسد؛تجاوز گر و گناهكارند12چنان كه گناه عادت هميشگيشان شده است ؛درشت گويانِبي تيره وتباري 13 كه در راه باطل به كينه توزي و دشمني بر ميخيزند.آيا به راستي به سخنِ چنين كساني ميتوان اعتماد كرد و به راهآنان رفت؟! ميداني چرا آنان چنين روش ناپسندي را در زندگي پيشه كردهاند؟ آنان به دارايي و توانايي خود فريفته شدهاند. 14 هماز اين رو ست كه دلايل روشن و آشكار هدايت را انكار ميكنند و آنها را داستانهاي خرافي گذشتگان مينامند.15
هميشه اوضاع بدين منوال نخواهد ماند. خيلي زود بيني چنين كسي را به خاك ميماليم و بر خرطوم او علامتي ميگذاريم16 تاخوارياش را همگان ببينند. آنان را نيز همانند باغداران ناداني كه خود را بر اوج قدرت ميديدند به خاك مذلت مينشانيم. آنگاهخواهند دانست كه زر و زور هيچ سودي به حالشان ندارد . (اما داستان باغداران) در شهر يمن مرد نيكوكار و ثروتمندي زندگيميكرد كه زمين و باغ بسيار داشت. او به هنگام برداشت محصول، نخست سهم مستمندان و بينوايان را ميداد و سپس بقيه راميفروخت . اما پس از مرگ وي ،فرزندانش تصميم گرفتند كه همه محصول را براي خود بردارند و چيزي به فقيران ندهند. چونهنگام درو فرارسيد، با يكديگر هم قسم شدند كه بامدادان و پيش از آمدن فقرا، همه ميوهها را بچيند17 و دانهاي برجانگذارند.18 آنان با اين قصد شوم به خواب رفتند. شبانگاه كه در خواب خوش بودند عذابي بر سر باغ فرود آمد. 19 و آن را به تلياز خاكستر بدل ساخت .20 چون پگاه شد يكديگر را از خواب بيدار كردند21 و با خوشحالي بهم ميگفتند اگر ميخواهيد ميوهايبچينيد برخيزيد. و به سوي باغ روان شويد.22 آنگاه در حالي كه آهسته و پنهاني با يكديگر مشورت ميكردند23 تصميم گرفتندطوري وارد باغ شوند كه بينوايان از ورود آنان با خبر نشوند.24 آنان در حالي كه مصمم به انجام اين كار بودند و خود را بر آنكاملاًتوانا ميديدند وارد باغ شدند.25 اما همين كه باغ را به آن وضع مشاهده كردند دريافتند كه در برابر عذاب الهي كه باغ را نابودكرد چقدر ناتواناند. به خود آمدند و گفتند: ما چه گمراه بوديم26 كه به خود وعده ميداديم كه ميوهها را بچينيم و چيزي به مستمندانندهيم! خود را توانا ميپنداشتيم غافل از آنكه نه تنها گمراهيم بلكه از مواهب مادي هم محروم ماندهايم .27 در اين هنگام يكي ازآنها كه از بقيه داناتر بود گفت: آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نميگوييد و او را از داشتن شريك منزه نميداريد؟ 28 و چرا برقدرت خود و ديگر اسباب ظاهري اعتماد ميكنيد؟ آنها در پاسخ گفتند: راست است ؛ چه اشتباه بزرگي كرديم و به خداي خودستم روا داشتيم ؛ او را ناتوان فرض كرديم وبراي او شريك قائل شديم .29 در حالي كه خداي ما خدايي است پاك از هر عيب كهبا مشيت خود جهان را اداره ميكند. پس به يكديگر روي نمودند و خود را به خاطر ظلمي كه مرتكب شده بودند ملامت كردند.30آنگاه باغداران ناله سر دادند : واي بر ما كه ستمكار بوديم. 31اميدواريم كه از پس اين توبه و هوشياري،پرودگار گناهان ماراببخشايد وباغي بهتر از اين در اختيار ما قرار دهد؛ چراكه ما به سوي او روي آوردهايم و به ذات پاكش دل بستهايم.32آريعذاب دنيايي طغيانگران چنين است؛ عذابي هولانگيز و تلخ كه در حال غرور بر آنان فرود ميآيد. اما عذاب آنان در آخرت كهبرخاسته از قهر خدا بر ايشان است از اين هم دردناكتراست و هيچ كس تاب مقاومت در برابر آن را ندارد. اين اندرزهارا بيانميكنيم؛ شايد مشركان متوجه شوند و از راه خويش باز گردند.33 اما براي تقوا پيشهگاني كه ايمان داشتند پرورنده همه چيز وهمه كس خداست ، بهشت با نعمتهاي فراوانش ـ بي كم وكاست ـ آماده است.34
اما مشركان به جاي آنكه از گناهان خود بازگردند؛ با ريشخند به مؤمنان ميگويند: عذابي در كارنيست .اگر قيامتي هم باشد حال مابا شما يكسان است!آيا به راستي تصور ميكنند كه ما سرانجامِ مسلمانان پاكدل را با تبهكاران سيه دل يكسان قراردادهايم؟!35زهي خيال باطل! هيچ عقل سليمي، چنين سخني را باور نميكند . چه خللي در فكر شما پيش آمدهاست كه چنين حكمميكنيد؟!36 اگر سخن شما پشتوانه عقلي ندارد ـ و خود ميدانيدكه ندارد ـ، آيا يكياز كتابهاي آسماني نزد شماست كه در آنخواندهايد:37«پاداش و عذاب شما مشركان بدانگونه است كه خود دوست ميداريد»؟!38 حال كه نه خرد خردمندان ونه گفتارمردان الهي ـ هيچ يك ـ سخن و انديشه شما را تأييد نميكند،؛آيا عهد و پيمان استواري از ما گرفتهايد كه تا قيامت معتبراست ومطابق آن با شما آن گونه كه به سودتان است رفتار ميكنيم ؟39
اي پيامبر از ايشان بپرس هنگامي كه خدا چنين حكمينكردهاست ، كدام يك از انان تضمين ميكند كه صحنه گردان قيامتباشد و پاداش مجرمان ومؤمنان را يكسان قرار دهد؟40 و وقتي آنها خود ناتوانند، آيا معبودهاي خيالي و بتهايي كه شريك خداقرار دادهاند ميتوانند با شفاعت يا دخالت خود سنت خدا را برهم بزنند و به نفع مجرمان حكم صادركنند؟ اگر راست ميگويند وچنين كساني را سراغ دارند، آنها را به ماهم معرفي كنند!41اما مشركان بايد بدانند كه نه پروردگار جهان شريك دارد و نه در آنروز(قيامت) اين شريكهاي خيالي شفاعتگر خواهند بود . تنها راه نجات آنهااين است كه در اين دنيا بندگي خدا را به جا آورده ودر مقابل او خاضع باشند . اگر امروز خدا را عبادت نكنند، در آن روز كه بسيار سخت خواهد بود،از آنان ميخواهند كه در برابرخدا به سجده بيفتند و او را عبادت كنند تا از عذاب رهايي يابند. اما هر چه تلاش ميكنند تا سجدهاي بجاي آورندنميتوانند.سهل است ،42 چون در دنيا بخاطر تكبري كه داشتند هيچگاه خدا را عبادت نكرده بودند. در آن حال چشمهايشان ازشرم به زير ميافتد و در حالي كه قهر الهي همه وجود آنان را فرا گرفته است، كاري از ايشان ساخته نيست . به ياد روزي ميافتندكه به بندگي خدا دعوت ميشدند وتن و روانشان در سلامت بود امااز عبادت سر پيچيدند و تكبر ورزيدند.43 اينجاست كه برگذشته خود افسوس ميخورند.
شريكهاي پوشالي نه تنهانمي توانند متكبران را از عذاب آخرت برهانند بلكه در جلوگيري از عذاب دنيايي آنها نيز عاجزند.پسكساني را كه قرآن و رسالت تو را تكذيب ميكنند به من واگذار. ديري نميگذرد كه آنان را مرحله به مرحله ـ بي آنكه بدانند ـ بهسوي عذاب ميرانيم تا جائي كه شقاوت و بدبختيشان به نهايت برسد. اين عذاب ـ به خلاف عذابهاي معمول ـ از راه نعمتهايي است كه به آنها دل بسته بودند و هيچ تصور نميكردند مايه عذابشان گردد ؛44 به آنها مهلت ميدهم تا بابهرهگيري ازنعمت ها درميان گناه دست و پا بزنند .آري!اينچنين استوار چارة كارشان را ميكنم.زيرا نقشة من محكمو خدشه ناپذيراست.45 5
تهمت زنندگان از عذاب آخرت گريزي ندارند، پس چرا با تو مخالفت ميورزند وبهانه جويي ميكنند؟ مگرپذيرش اسلام چه زياني به آنان ميرساند ؟ آيا تو از آنهادستمزد خواستهاي كه آنها از غرامت آن احساس سنگيني ميكنند 46 و برايشانه خالي كردن از زيربار آن غرامت ، اسلام را نميپذيرند وبه تو تهمت جنونميزنند؟
به راستي آنان براي رهايي از عذاب چه انديشيدهاند ؟ آيا از پشت پرده غيبآگاهند و قوانين خدايي (سنتهايالهي )جهان را آنطور كه بخواهند رقمميزنند ؟47تا بتوانند سنت عذاب را به گونه ديگري بنگارند و خود را از عذاببرهانند و بدين سان خود را با مسلمانان يكسان كنند ؟
اي پيامبر! در برابر حكم پروردگارت ـ در به هلاكت كشاندن كافران از راهمهلت دادن و استدراج ـ شكيبايي كن و مانند يونس نباش .كه براي كيفر قومش شتاب كرد . هنگامي كه كاسه صبر يونس ازسركشي و ظلمي كه قومش روا ميداشتند لبريز شد، رو به خدا كرد و در حالي كه خشم گلويش را فشرده بود ،از خدابراي آنان درخواست عذاب كرد.48 اما قوم يونس توبه كردند بسوي خدا بازگشتند و او در شكم ماهي گرفتار آمد. واگر رحمت خدا به ياريشنميشتافت ، در بياباني بدون سرپناه و گياه، از شكم ماهي بيرون افكنده ميشد. در حالي كه به خاطر درخواست عجولانهاشبراي عذاب قوم خود ،مورد مذمت هم ميبود.49 اما پروردگارش توبه او راپذيرفت ؛او را برگزيد، و از صالحان قرار داد.50
تهمت زنندگان مشرك چون پيروزي تو را نظاره ميكنند و خود را در جلوگيري از آن ناتوان مييابند، از درد به خود ميپيچند .آنان وقتي آواي دلنشين قرآن را ميشنوند، با ديدگاني سرشار از كينه و خشم به تو مينگرند، چنانكه ميخواهند با چشمزخمخود تو را هلاك سازند. و چون از همه جا درمانده شدهاند، ميگويند پيامبر ديوانه است.51 و قرآن را شيطان و جن براوخواندهاند؛در حاليكه قرآن سخني است حكيمانه كه خداوند براي پند آموزي جهانيان فرو فرستاده است52.
1- (دائره المعارف نوين اسلام / دكتر پيرمن )
2- ساختمان معاني مفاهيم اخلاقي ، ديني در قرآن / ص 2 .
3- انواع ترجمه و توضيحات مربوطه از كتاب قرآن ناطق اثر حجت الاسلام دكتر عبدالكريم بي آزار شيرازي تلخيص شده است .
4- تعبير كشف از ساق ( يوم يكشف عن ساق ) براي بيان اوج سختي و اندوه است . زيرا به هنگام مصيبت و سختي و در حوادثي همچون سيل و زلزله شلوار را بالا كشيده و كمر را ميبندند .
5- حيله گري خداوند و كشاندن مشركان به سوي عذاب اشاره به يك سنت الهي است . خداوند كساني را كه به مال و ثروت دنيوي مغرور ميگرداند با همان مال عذاب ميكند . و با دادن نعمت هاي پي در پي ، غرور آنها را بيشتر و توفيق توبه را از آنها سلب ميكند .
6- غيب جائي است كه قضا و قدر همه امور هستي از آنجا تدبير ميشود و از آنجا همه امور با اندازه گيري محدود نازل ميگردد و سپس در دنيا ظاهر ميشود .
7- منظور از صاحب حوت يا همراه ماهي ، حضرت يونس است .
8- مراد از لاق به ابصار چشم زده است كه نوعي از تاثيرات نفساني است و دليل عقلي بر نفي آن نداريم بلكه هم تجربه و هم روايات ان را تاييد ميكند و يك عقيده خرافي نيست .