ازريابي علوم بر اساس تعاريف قرآن كريم

پدیدآورجعفر ناظم رعایا

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 998 بازدید
ازريابي علوم بر اساس تعاريف قرآن كريم

جعفر ناظم رعايا

آنچه در زير مي‏خوانيد، نوشته يكي از خوانندگان علاقه‏مند و وفادار اين مجله است كه در مقوله «درجه‏بندي ازرش علوم» بحثي جدي را پيش كشيده است. ضمن جلب توجه خوانندگان ارجمند به اين مقاله، يادآوري مي‏كنيم كه باب بحث و نقد و نظر در اين زمينه براي علاقه‏مندان همچنان باز است.
از ديدگاه علماي اسلامي علوم ارزشي اسلام عبارتند از: ادبيات عرب - منطق - فلسفه - كلام- عرفان - حكمت عملي - اصول فقه و فقه و متفرّعات آنها كه معمولاً در حوزه‏ها تدريس مي‏گردد و اين مقدار را در ظرف اجتماع واجب كفايي مي‏دانند.
بر مجموعه مذكور علم نجوم را نيز تا حدّي كه جوابگوي نياز وقت شناسي و قبله‏شناسي باشد ارزشمند مي‏شمارند. زايد بر اينها بر اساس حديث معروف: «العلم علمان علم الأديان و علم الأبدان» علم پزشكي را نيز براي تأمين سلامت جامعه لازم مي‏دانند و باقي علوم و فنون را «فضل» و از لوازم تأمين معيشت به حساب مي‏آورند.
به نظر نگارنده اين طرز تفكر يا به عبارتي فرهنگ پذيرفته شده در ميان علماي اسلامي كه علوم و فنون ديگر را جزء علم‏الأديان نمي‏داند، باعث «جدايي دين از علوم گرديده» و قرينه نظريه روشنفكرنماياني است كه دين را از سياست جدا مي‏دانند!.
دو موضوعِ جدايي علوم و سياست از دين را نمي‏توان تقصير شخصي مشخص دانست زيرا اتفاقي است كه نطفه آن در چهار قرن پيش و همزمان با آغاز نهضت‏هاي علمي - صنعتي - فرهنگي در غرب منعقد گرديده است و به تدريج رشد و توسعه يافته و به صورت يك فرهنگ اعتقادي در آمده است.

سلطه‏طلبي غرب، يا كوتاهي شرق؟

بعضي نينديشيده غرب مادي‏گرا را باعث پيش‏آمد وضع موجود در شرق مي‏شمارند. در حالي كه اگر غرب، مادّي‏گرا هم نشده بود، چون در نتيجه نهضت علمي - صنعتي به اقتدار مي‏رسيد باز هم از اعمال سلطه بر شرق اجتناب نمي‏كرد زيرا يكي از آثار اقتدار، تسلّط بر ضعفا و فرودستان است وگرنه اقتدار، بي‏معني و مفهوم باقي مي‏ماند.
يكي از دلايل اين كه مي‏گوييم اگر غرب مادي هم نشده بود باز هم به فكر ايجاد سلطه بر شرق، مي‏افتاد؛ جنگهاي صليبي است كه به نام دين و معنويت به راه انداختند و عليرغم اين كه به مدت دويست سال شرق اسلامي را زيرفشار شديد حملات خود قرار دادند سرانجام چون «در موازنه قوا كفّه شرق چربيد» ناگزير از عقب‏نشيني شدند.
در همين چهار قرن اخير نيز كه نهضت علمي - صنعتي غرب آغاز گرديد و به تدريج به اوج رسيد در دو قرن اول آنكه در محاسبه موازنه قوا خود را برتر از شرق نمي‏يافتند فشارِ زيادي بر شرق وارد ننموده و به اعزام سفير و ميسيونهاي مذهبي و نمايندگيهاي بازرگاني و معاهدات سياسي(كه مقدمه پايگاههاي استعماري شدند) اكتفا كردند و پس از كسب آگاهيهاي كافي از تواناييهاي شرق، در دو قرن اخير اقدام به عمليات قهرآميز و استعمارگرانه نمودند و پس از بيداريِ نسبي شرق و استقلال‏طلبي در نيمه دوم قرن بيستم ناگزير به عقب نشيني فيزيكي و تغيير چهره به شكل نو استعماري شدند.
پس چون معمولاً قدرت نيازمند ميدان قدرت‏نمايي است و هر فرد يا اجتماع و ملتي بر اساس اصل حسّ و تمايل فطريِ صيانتِ ذات و برتري جويي و تكامل‏طلبي در صدد جلب منافع خويش است. غرب مقتدر و منفعت‏طلب نيز طبيعتا مقتضيات فطري خود را به هر نحوي كه ممكن باشد، ابراز داشته و مي‏دارد.
بنابراين تقصير بر عهده شرق است كه نه نداي دين را لبيك مي‏گويد، نه ارزش مليت خود را پاس مي‏دارد و نه خصوصيات فطريِ صيانتِ ذات را مراعات مي‏نمايد و لذا سرزمين مقدس ديني و ميراث ملي و افتخارات و كيان قومي و نژادي خود را عرصه تاخت و تازِ مهاجمان مي‏بيند و كاري انجام نمي‏دهد!.
شايد تا قرن دهم هجري با توجه به شرايط و مقتضيات زمان (بامقداري تسامح) اشخاص برجسته‏اي مانند بوعلي‏سينا و نصيرالدين‏طوسي و امثال آنان مي‏توانستند الگوي يك فرد مسلمان دانشمند و حامل علوم معروف و مذكور در صدر اين مقال به شمار آيند (كه بودند و دنيا هم قبول داشت و دارد) اما از دقت و تدبّر در مفاهيم جهانشمول و ابد مدتِ قرآنِ كريم به اين نتيجه مي‏رسيم كه افراد به هر درجه‏اي از علوم و فنون نايل شوند و علوم و فنون به هر ميزان از توسعه و كاربرد برسند، نمي‏توانند براي هميشه الگو و نمونه و مقياس علوم اسلامي قرار گيرند چه رسد به اينكه ما بخواهيم آنها را در ادبيات عرب، منطق، فلسفه، كلام، عرفان، حكمت علمي، اصول فقه و فقه و متفرعات آنها محدود و محصور نماييم و با مقداري بلند نظري، پزشكي و نجوم را نيز در اين رديف به شمار آوريم و به هرگونه علوم و فنون ديگري با استناد به رواياتي، عنوان فضل بدهيم و از لوازم معيشت بشماريم!.

فطرت، معياري قرآني

در قرآن كريم معيارها و اصولي هست كه در صدر اسلام عملاً مراعات مي‏شده ولي ممكن نبوده است كه طبقه‏بندي شوند و اهميت آنها را از لحاظ وجوب و استحباب و مباح و فضيلت و غير اينها مشخص و مشروع نمايند زيرا براي ابناي زمان قابل ادراك نبوده و هزاران كتاب گنجايش تحمّل آنها را نداشته است و اكنون هم ندارد و لذا بر عهده مردم قرون و اعصار است كه مطابق اصول و معيارهاي كلام‏الله مجيد، تعداد و كيفيت و وجوب و غير واجب بودن علوم و فنون را بازشناسند و به مقتضاي آنها عمل كنند و يكي از معجزات عظيم قرآن كريم نيز همين است كه رهنمودهاي آن در تمام عصور و دهور در درجه اعلاي كارايي و كاربردي قرار دارد و كَلِمَةُ اَللّه هِيَ العُلْيا.
دين اسلام يك نظام موضوعه آسماني مناسب با مقتضيات فطرت براي انسانيت است.
فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفا فِطْرَتَ الّلهِ الّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ‏الّلهِ ذلِكَ الدِّينُ القَيِّمُ وَ لكِنّ. أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ»1.
«پس همت استوار بدار براي برقراري دين حنيفي كه با ناموس آفرينش همساز باشد كه انسانها را هم (كه نظام دين براي آنان وضع شده است) بر اساس همان فطرت آفريده است، تبديلي براي آفرينش خداوند نيست، دين پايدار چنين است (كه با نظام آفرينش هماهنگ باشد) و ليكن اكثر مردم اين را نمي‏دانند».
در اين آيه دين راستين يعني يك نظام الهي را آن‏گونه نظامي معرفي فرموده است، كه مطابق با اصول فطرت باشد و الگوي فطرت را انسان معرفي فرموده است و اين به معني آن است كه يك نظامي ديني بايد متناسب با مقتضيات وجودي عامه مردم باشد و لذا بايد ماهيت وجودي مردم را شناخت تا معلوم شود چه مقتضياتي دارند تا يك نظام ديني بر اساس آن مقتضيات تنظيم گردد تا پايدار بماند.
بارزترين خصوصيت وجودي انسانها اين است كه از دو بخش جسم و روح يعني ماده و معنا آفريده شده‏اند و معلوم است كه هر يك از اين دو بخش مقتضيات و نيازمنديهايِ مربوط به خود را دارند و لذا نظام ديني هم بايد به گونه‏اي تنظيم شود كه ناظر و جوابگوي نيازها و مقتضيات هر دو بخش وجودي انسانها باشد.
بعضي بر اين باور هستند كه دين از ناحيه خدا وضع شده است تا بخش روحي - معنوي انسانها را تقويت و آنان را نسبت به ماديات بيزار نمايد. در حالي كه دين وضع شده است تا هر دو بخش معنوي و مادي وجود انسانها را همسان تقويت و بين آنها تعادل برقرار نمايد.

ترويج زهدگرايي، به جاي عدالت فراگير!

به نظر نگارنده يكي از علل عقب‏ماندگي مسلمانان هم اين است كه به جاي اين كه اصل عدالت را در تمام شؤون فردي و اجتماعي خود (منجمله در شؤون مادي و معنوي) وارد و برقرار نمايند گرايش به زهد را جانشين عدالت كرده‏اند و به ماديات كه كالبد روح و معنويات است، بي‏رغبتي نشان مي‏دهند و ارزش و اهميت آن را در تكامل مدنيت و يا حدّاقلّ در امر دفاع از كيان اسلامي در برابر نظامهاي مهاجم مادّي‏گرا باز نشناخته‏اند.
معنويت و دينداري در اين نيست كه ما در امر نظام دين سليقه‏اي و گزينشي عمل كنيم، بلكه اصل معنويت اين است كه رهنمودهاي آسماني را به درستي ادراك و هر يك را در جاي خود مراعات نماييم: ذلك الدين القيم.
خردمندان به خوبي مي‏دانند كه عظمت كلام خداوند متناسب است با عظمت خود خداوند و لذا هر رهنمود خداوند را هر چند در واژگاني محدود بيان شده باشد، يك اصل مسلم مي‏دانند و ضرورتي نمي‏بينند كه براي هر موضوعي، آيات بسياري نازل شده باشد.
در عين حال كساني هم هستند كه بدون تدبر كافي و به خصوص با توجه به حجم كوچك قرآن كريم كه از 77400 كلمه تشكيل شده است، قرآن كريم را يك كتاب غير علمي مي‏پندارند و نمي‏توانند باور كنند كه اين كتاب بتواند رهبري و هدايت تمام علوم و فنون و اقتصاد و سياست و ... و به طور كلي تمام مسايل و نيازمنديهاي مبتلا به كليه افراد و جوامع انساني را در تمام قرون و اعصار شامل باشد هر چند خداوند صريحا فرموده باشد: «...وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الكِتابَ تِبْيانا لِكُلِّ شَي‏ءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً...»2.
باري دين راستين يك نظام الهي است كه اصول و مباني آن را خداوند وضع فرموده و مسلمانان را مكلّف فرموده است كه با توجه به مقتضيات فطرت و نواميس آفرينش و نيازمنديها و شرايط زمان و مكان، خود انسانها بر حسب اصول موضوعه الهي و مقتضيات فطري، فروع و اجزاء و ضروريات نظام را بازشناسند و بر حسب آنها اقدام نمايند: «فاقم وجهك للدين حنيفا» و ... و تصريح فرموده است كه در مباني موضوعه الهي و نواميس فطرت تغييري ايجاد نكنيد تا نظام ديني شما پايدار بماند: «لا تبديل لخلق‏الله ذلك الدين القيم...» .
بنابراين و به طور خلاصه به غير از اصول و معيارهاي كلي و امور عبادي كه به وسيله وحي و سنت مشخص شده است، فروع و ضروريات نظام اسلام(دين) در هماهنگي با مقتضيات فطرت در هر زمان و مكاني بايد به وسيله خود مسلمانان تعيين گردد كه از جمله امور مربوط به نظام اسلامي، علوم اسلامي است و محدود كردن آنها به ادبيات عرب - منطق - فلسفه - كلام - عرفان - حكمت عملي- اصول فقه - فقه - و متفرعات آنها موجه نمي‏باشد.

مفهوم و لوازم امت وسط؟

يكي ديگر از اصول و معيارهاي نظام اسلامي (دين) داشتن خصوصيت مركزيّت و اسوه و الگو بودن در تمام امور در ميان جهانيان است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ‏اُمّةً وَسَطا لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَليَ النّاسِ وَ يَكُونَ‏الرّسُول عَلَيْكُمْ شَهِيدا...»3.
«و بدين‏گونه (با تعيين قبله و رويكردي خاص) شما را امتي ميانه و نمونه براي عموم مردم (جهانيان) قرار داديم آن‏چنانكه پيامبر براي شما اسوه و نمونه و شاهد مي‏باشد» .
بايد توجه داشت كه خداوند واژه‏هايي را كه براي تركيب در آيات برگزيده است، علاوه بر اين‏كه نظر به تمام معانيِ متداول آنها در ميان مردم دارد؛ غالبا آن واژگان را به گونه‏اي در آيات تركيب مي‏كند كه در سياق آيات و فراز جملات و شؤون نزول و اهداف كلي نظام دين و ... معاني و مفاهيم جديدي را نيز بر آنها بار مي‏كند و بنابراين لغات و كلمات قرآن كريم متحمل معاني و مفاهيم بي‏شماري هستند و به همين دليل است كه قرآن كريم عليرغم محدود و معدود بودن آيات و كلمات(تقريبا 6236 آيه مشتمل بر 77400كلمه) مي‏تواند «تبيانا لكل شي‏ء» باشد.
بنابراين كلمه «وسط» علاوه بر معاني كه مفسران براي آن استنباط كرده‏اند مانند ميانه‏روي و عدالت و امثال اينها، معاني واژگاني خود را نيز در آيه افاده مي‏نمايد كه ذيلاً به بعضي از آنها بر حسب موقعيت مربوطه اشاره مي‏نماييم:
«وسط»، در خطّ آن را به دو قسمت مساوي تقسيم مي‏نمايد و خود نيز نه جزء چپ آن است و نه جزء راست آن، در حاليكه هم با راست رابطه دارد و هم با چپ، و اصولاً دو نيمه يك خط به وسيله نقطه منصّف با هم مربوط مي‏شوند.
«وسط»، در دايره، مركز آن است و تمام مدارات فرضي در دايره، با نقطه مركزي آن سنجيده مي‏شود و اصولاً قرارگاه پايه ثابت پرگاري است كه با آن دايره را رسم مي‏نمايند. بديهي است كه اگر موجباتي فراهم شد كه مركز دايره به سمتي حركت كند، بايد به همان نسبت به جوانب ديگر نيز حركت كند و پيش برود وگرنه مفهوم مركزيت خود را از دست خواهد داد.
«وسط»، در اعداد، ارقام كوچك و بزرگ را با هم جمع و تفريق مي‏كند و معدل را مشخص مي‏نمايد.
«وسط»، در ترازو، زبانه شاهين آن است كه در سنجش، نقطه اعتدال را ارائه مي‏نمايد.
«وسط»، در احجام، مركز هندسي و نقطه ثقل است كه وزن و حدود آنها را ارائه مي‏نمايد.
«وسط»، در چرخ اجتماعات، محور است و بايد آن‏چنان متعادل و هموار و نرم باشد كه به آرامي وزنه چرخ و گردش آن را تحمل نمايد و اجتماعات را در امنيت كامل به سوي هدف پيش ببرد.
«وسط»، در ميان يك قوم، شريف و رئيس و بزرگ آن است و بايد در چنان موقعيت و خصوصيتي باشد كه به قوم خود شرافت و عزت ببخشد.
«وسط»، معاني و مفاهيم بسيار ديگري دارد كه عرضه بيشتر آنها ضرورتي ندارد.
خلاصه اين كه «وسط» مركز است و لذا خداوند كه مسلمانان را «شهداءللناس» قرار داده است (خواسته است تا نسبت به ساير مردم جهان، مركز و اسوه و نمونه باشند و لذا، وسط بودن، معيار يك نظام اسلامي است، پس هر مقدار كه يك نظام اسلامي در وسط بودن، خصوصيات مربوطه را از دست بدهد، به همان نسبت در خصوصيات ديني ضعيف و ناپايدار مي‏گردد، زيرا وسط پايگاه ثابت پرگاري است كه دايره اجتماعات آدميان را رسم مي‏كند و هر گاه پايگاه در مركزيت ثابت نباشد، دائره منظمي رسم نخواهد شد.
اين قاعده بايد در تمام دواير مربوط به امور بي‏شمار جهانيان حاكم باشد و مراعات گردد، مانند:
دايره‏هاي بي‏شمار علوم - دايره‏هاي بي‏شمار فنون و صنايع - دايره‏هاي بي‏شمار سياستهاي مدني، اقتصادي، بازرگاني، پولي.
دايره نظامي، دفاعي و هرگونه و هر تعداد دواير ديگري كه وجود داشته باشد يا در آينده به وجود آيد.
پس حدود و تعداد و كميت و كيفيت تمام امور فرعي يك نظام ديني را نواميس آفرينش كه بر اساس اصل تكامل مستمر استوار است، تعيين مي‏نمايد «فِطْرَتَ الّلهِ الّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» كه از جمله آنها علوم و فنون و صنايع و سياست مي‏باشند.

پاورقيها:

1. روم(30) آيه 39.
2. نحل (16) آيه 89.
3. بقره (2) آيه 143.

مقالات مشابه

تبیین دیدگاه علم دینی آیت‌الله جوادی آملی

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهسیدحمید جزائری, عبدالباسط سعدالل

الإسلام سبق العلم

نام نشریهالعرفان

نام نویسندهمحمدعلی الزعبی

دست نياز به سوى قرآن و روايات

نام نویسندهمصطفی کریمی

قرآن كتابي عالمانه

نام نویسندهسیامک ظریفی

دين و معرفت علم

نام نشریهمکتب اسلام

نام نویسندهاحمد بهشتی

سازگارى و همسويى علم و دين

نام نشریهکلام اسلامی

نام نویسندهعباس شیخ شعاعی

رابطه علم و دين

نام نشریهکلام اسلامی

نام نویسندهمحمد ایزدی, آموزگار

فلسفه دين و فلسفه علم دين (1)

نام نشریهمکتب اسلام

نام نویسندهاحمد بهشتی