قرآن يك معجزه گويااست. نيازي به معرفي ندارد. خودش بسوي خود دعوت ميكند، مخالفان را به مبارزه ميخواند، محكوم ميسازد، و از ميدان مبارزه پيروز بيرون ميآيد، لذا پس از وفات پيامبراسلام(ص) همانند زمان حيات او به دعوت خود ادامه ميدهد،هم دين است و هم معجزه، براي اثبات آن هم قانون است و هم سند صحت قانون.
قرآن مرز مكان و زمان را در هم شكسته و مافوق مكان و زمان قرار گرفته چرا كه معجزات پيامبران گذشته و حتي معجزات خود پيامبر اسلام(ص) غير از قرآن، روي نوار معيني از زمان و منطقه مشخصي از مكان و در برابر عدهاي خاص صورت گرفته است. چنانكه ميدانيم اموري كه رنگ زمان و مكان را به خود گرفته باشند به همان نسبت كه ازآنها دورتر ميشويم حقيقت آنها كمرنگتر جلوه ميكند و كهنه ميگردد، اين از خواص حوادث زماني است.
ولي قرآن بستگي به زمان و مكان ندارد، همچنان به همان شكلي كه در 1400 سال پيش در محيط تاريك حجاز تجلي كرد، امروز برما تجلي ميكند. بلكه گذشت زمان و پيشرفت علم و دانش به ما امكاناتي داده كه بتوانيم استفاده بيشتري از آن نسبت به اعصار گذشته بنماييم. پيداست كه هرچه رنگ زمان و مكان به خود نگيرد تا ابد و در سراسر جهان پيش خواهد رفت.و بديهي است كه يك دين جهاني و جاوداني بايد سند حقانيت جهاني و جاوداني هم در اختيار داشته باشد.
امورخارق العادهاي كه از پيغمبران قبل از رسول الله بعنوان صدق گفتار آنها ديده شده همه جنبه جسماني داشته، شفاي بيماران غير قابل علاج، زنده كردن مردگان، سخن گفتن كودك، عصاي موسي،همه و همه جنبه جسماني دارند، يعني چشم و گوش انسان را تسخير ميكنند، ولي الفاظ قرآن كه از همين حروف و كلمات معمولي تركيب يافته آنچنان معاني بزرگي دربردارد كه دراعماق جان و دل انسان نفوذ ميكند. روح فرد را مملو از اعجاب و تحسين ميسازد، و افكار وعقول را در برابر خود وادار به تعظيم كرده و تنها با مغزها و انديشه و ارواح انسانها سروكار دارد.
و بدين ترتيب است كه قرآن مخالفان خود را و آناني كه در اعجاز آن شك و ترديد دارند را به تحدي دعوت كرده، چرا كه در طريقه نزول اين كتاب آسماني و درهر قسمت آن كه دقت و تامل كنيم، سراسر رمز و راز بوده و از پس تامل و تفكر در آن به حقايق اين هستي دست پيدا ميكنيم.
از جهتي اعجاز قرآن را ميتوان به دو بعد، اعجاز در لفظ و اعجاز در معني تقسيم كرد. از جهتي قرآن دريچهاي نوين را به جهان هستي، و جهان آخرت باز كرد. كتابي كه افقي ديگر، نسبت به هستي و حيات را، براي بشر به ارمغان آورد،در قرآن حكمتي بيپايان نهفته است. توانسته در طول تاريخ علت و منشاء تحولات روحي عميقي بشود، بطوري كه اين تحولات مبدا تحولات اجتماعي گرديده است(3).
كتابي كه اسرار بسياري كه در طبيعت وجود دارد را گفته، و ناگفتههاي بسياري را نيز براي پژوهش و تحقيق بشر به كنه كائنات و حيات روي زمين قرار داده. علي رغم اينكه اگر بنا بود تمامي سخنان خداوند ذكر شود تمام درياها براي مركب شدن و تمامي درختان براي قلم شدن نيز كمبود.(4) واز جهت ديگر قرآن از شيوايي و بلاغت خارقالعاده و شگفتانگيزي برخوردار است. ويژگياي كه بسياري از متفكران و انديشمندان را به تامل وتفكر واداشته. بطوريكه با تلاش و تحقيقات فراوان به نتايجي فوقالعاده و جالب دست پيدا كردهاند.و بدين ترتيب بود كه انديشمندان و متفكران اسلامي به اين حقيقت دست يافتند كه خارقالعاه بودن قرآن تنهادر مفهوم آن ختم نميشود.
چنانچه دكتر علي شريعتي در اين مورد ميگويد(5):
اثبات يك "نظم علمي رياضي"در تركيب قرآن، امروز از طريق تحقيقات علمي جديد امكانپذير شده است. بر مبناي تحقيقات انجام شده، آيات نازل شده در مكه كوتاه، و آيات نازل شده در مدينه بلند ميباشد، مسائل توصيفي با جملات كوتاه و مسائل تحليلي با جملات بلند، همچنين مجموع كلمات قرآن 66600 كلمه و مجموع آيات قرآن 6660 ميباشد كه به طور متوسط طول معدل هر آيه 10 كلمه ميباشدو از نظر شماره كلمات نازل شده هر سال به نسبت مشابهي افزايش مييابد. به عبارتي در هر سال حدود 500 كلمه بر مقدار كلمات نازل شده سال قبل افزوده ميشده است.
همچنين جان ديوپورت در خصوص ويژگيهاي اين كتاب عظيم ميگويد: قرآن به اندازهاي ازنقائص مبرا و منزه است كه نيازمند كوچكترين تصحيح و اصلاحي نيست و ممكن است از او تا به آخر آن خوانده شود، بدون آنكه انسان كمترين ناراحتي از آن احساس كند.(6)
وي در ادامه ميگويد: همه اين معني را قبول دارند كه قرآن با بليغترين و فصيحترين لسان و به لهجه قريش كه نجيبترين و مودبترين عربها هستند نازل شده است. قرآن كتابي است مملو از درخشندهترين اشكال و محكمترين تشبيهات كه از معجزات اين كتاب عظيم ميباشد(7).
اينكه قرآن در وصف خود و ذكر ويژگيهايش، بعنوان كتابي محكم و استوار ياد ميكند، يكي از علل آن، همين موزونيت و هماهنگي در استفاده وكاربرد كلمات و حروف ميباشد. چنانچه يكي از راز و رمزهاي اين كلام خدا كه در پيچيدگي و ابهام فراواني قرار دارد حروف مقطعه قرآن هستند.
حروف مقطعه در آغاز 29 سوره از قرآن آمده است كه 26 سوره آن مكي و 3 سوره آن مدني است.
چنانچه به سورههايي كه با اين حروف آغاز شدهاند دقت كنيم،(بجز سه سوره كه جهت ديگري دارد)بعد از اين حروف بلافاصله يا بالفظ قرآن يا كتاب، از قرآن گفتگو ميشود(8).
طبه عبارتي در 26 سوره بلافاصله بعد از حروف مقطعه، با بياني محكم و قاطع از ويژگيهاي كتاب خدا سخن گفته شده كه به نظر ميرسد بين حروف رمز و قرآن يك رابطه و همبستگي خاصي وجود دارد.
به سورههايي كه با حروف رمز آغاز شدهاند دقت كنيد:
1- الم ذالك الكتاب لاريبفيههديللمتقين بقره
2- الم اللهلاالهاللههوالحيقيوم نزلعليكالكتاببالحقمصدقا آلعمران
3- المص كتاب انزل اليك فلا يكن في صدرك...اعراف
4- الر تلك الكتاب الحكيم يونس
5- الركتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبيرهود
6- الرتلك آيات الكتاب المبين يوسف
7- الرتلك آيات الكتاب و الذي انزل اليك...رعد
8- الركتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات...ابراهيم
9- الر تلك آيات الكتاب و قرآن مبين حجر
10- كهيعص ذكر رحمت ربك عبده زكريا مريم
11- طه ما انزلنا عليك القران لتشقي طه
12- طسم تلك آيات الكتاب المبين شعراء
13- طس تلك آيات القران و كتاب مبين النمل
14- طسم تلك آيات الكتاب المبين القصص
15- الم احسب الناسان يتركواان يقولوا...العنكبوت
16- الم غلبت الروم الروم
17- الم تلك آيات الكتاب الحكيم لقمان
18- الم تنزيلالكتابلاريب فيه من ربالعالمين سجده
19- يس والقران حكيم يس
20- ص و القران ذي الذكر ص
21- حم تنزيل الكتاب منالله العزيز العليم...غافر
22- حم تنزيلمن الرحمنالرحيم فصلت
23- حم عسق كذالكيوحياليكوالي...شوري
24- حم والكتاب المبين الزخرف
25- حم و الكتاب المبين الدخان
26- حم تنزيلالكتابمناللهالعزيزالحكيمجاثيه
27- حم تنزيلالكتابمناللهالعزيزالحكيماحقاف
28- ق و القران المجيدق
29- ن والقلم و مايسطرونقلم
به نظر ميرسد كه اين حروف در زمينه اعجاز لغوي قرآن است.نكتهاي كه در اين آيات ملاحظه ميشود، پيوندي است كه بين قسم به كتاب و حروف رمز در قرآن ميباشد. خداوند در قرآن بارها سخن خود را با قسم آغاز كرده.از جمله مواردي كه خداوند به آن قسم خورده، قرآن ميباشد. به عبارتي قرآن يكي از مصاديق سوگند در آيات الهي است.
در پنج سوره قرآن كريم خداوند به قرآن قسم ياد كرده كه در هر 5 سوره با حروف مقطعه آغاز ميشود. (9)
همانطور كه ملاحظه ميشود هر جا كه خداوند به اين كتاب عظيم قسم خورده آيه قبل از آن حروف مقطعه بودهاست.اين مسئله خود صحت رابطه بين حروف رمز و كتاب قرآن را تاييد ميكند.
بايد توجه داشت كه سورههايي كه با حروف مقطعه آغاز ميشوند، در جهت اثبات اعجاز قرآن و حقانيت پيامبر (ص) است. و بسياري از مفسران روي اين مسئله اتفاق نظر دارند.امام حسن عسكري(ع) دراين زمينه ميفرمايد:(10)
خداوند با آغاز كردن برخي سورهها با حروف نامبرده به ملت عرب ميگويد كه قرآن از همين حروف تشكيل شده است كه شما هم با همان كلام ميگوييد. چرا كه اگر ميگوييد كه سخن خدا نيست يك سوره مثل آن بياوريد.
و بدين ترتيب بود كه با استفاده از ادله امام حسن عسكري(ع) بسياري از متفكرين و دانشمندان اسلامي كوشش كردند تا بتوانند رمز و رازهاي اين حروف آسماني را دريابند. در اين نوشتار به بررسي نظرات برخي از اين متفكرين پيرامون اين بعد از اعجاز قرآن پرداخته شده است.
در اين زمينه استاد، با استفاده از ادله امام حسن عسكري (ع) كه همگي اظهار نظرهاي وي در اثبات و حقانيت گفتار آن امام ميباشد، وي در اين زمينه به چند نكته اشاره ميكند.(11)
1- سورهايي كه با حروف مقعطه آغاز شده 29 سوره است كه مطابق عدد حروف هجاي عربي است.
2- مجموع حروف مذكور بعد از حذف مكررات 14 ميباشد، كه در اين حروف جملهِ (صراط علي حق نمسكه) جمع شده است.
3- اين چهارده حرف در كلام عرب بيشتراز بقيه حروف استعمال ميشود و باز هركدام كثيرالاستعمالتر است زيادتر تكرار شده است.
4- بنيه كلمات عربي بر يك حرف و دو حرف تاپنج حرف است. و حروف اوائل سور مطابقه بنيه كلمات، يك حرفي است مانند:"ص"،"ق"،"ن"،و دو حرفي مانند: "حم" و "طس" و "يس" و "طه" و سه حرفي مانند: "الم"، "طسم" و چهار حرفي مانند "المص"، "المر"،و پنج حرفي مانند "كهيعص" و "حمعسق"
5- حروف هجا دو گونهاند: يكي آنها كه همشكل دارند و با نقطه از يكديگر تميز داده ميشوند مانند "د" و "ذ" و يا "ر" و "ز" و نوع ديگر آنهايند كه نظير و همشكل ندارند مثل "كاف" و "لام" و "ميم". در اين 14 حرف از حروف نوع اول يكي از همشكلها را آورده مثل "ص"، "ر"، و "ط" و يا "ع" و "نون" كه ميتوان با نقطه گذاري همشكل آنها را بوجود آورد. و از نوع دوم همگي را بجز "و" را آورده با اين ترتيب 14 حرف، جميع اشكال حروف را دارد.
6- سالها بعد از نزول قرآن، علومي كه براي زبان عرب مانند صرف و نحو و معاني و بيان و غيرها پيدا شد. ازجمله علوم لساني و علم قرائت و تجويد بوده در اين علم حروف هجا بر حسب كيفيت تلفظ و ادا به چندين قسم منقسم گرديد. و هر يك از اقسام، اسمي داشت مانند: "مهموسه" و "مجهوره"، "شديده" و "رخوه"، "مسبقه" و"منفتحه"، "مستعليه" و "منخفضه" و غيرها و از عجايب اينكه اين چهارده حرف اوايل سور، بطور دقيق نصف هر يك از اين اقسام را واجد است .
7- در جميع سوري كه با حروف هجا آغاز ميگردد، بجز سه سوره كه جهت ديگري دارد، بعد ازاين حروف بلافاصله يا بالفظ قرآن يا كتاب، از قرآن گفتگو ميشود.
اين متفكر اسلامي در مورد رمزهاي اين حروف مقطعه به 11 مورد اشاره كرده است.
1- اين حروف از متشابهات قرآن است كه خداي سبحان علم به آن رابه خود اختصاص داده و خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است (13).
2- هر يك از اين حروف نام سورهاي است كه در آغاز آن آمده است.
3- اين حروف اسمائي هستند براي مجموع قرآن.
4- مراد از اين حروف اين است كه اسماء خداي تعالي دلالت كنند.مثلا معناي (الف،لام،ميم)اين است كه "انا الله اعلم"، "من اللهم ميدانم" و معناي (الف،لام،ميم،راء)اين است كه "انا الله اعلم و اري"، من اللهم ميدانم و ميبينم" و معناي (الف،لام،ميم،صاد) اين است كه "انا الله اعلم و افصل"،"من كه اللهم ميدانم و جداكنندهِ حق از باطلم"، و در حروف (كاف،ها،يا،عين،صاد) كاف از "كافي" و هاء از "هادي" و ياء از "حكيم" و عين از "عليم" و صاد از "صادق" گرفته شده است. (اين مطلب از ابن عباس نيز روايت شده). مرحوم طبرسي در توضيح ادله خود ميگويد:
حروفي كه از اسماء خدا گرفته شده طرز قرار گرفته شدنش مختلف است، بعضي از حروف از اول نام خدا گرفته شده، مانند كاف كه از "كافي"، و بعضي از وسط گرفته شده، مانند ياء از "حكيم" است، بعضي از آخر گرفته شده، مانند ميم كه از "علم" گرفته شده
5- اين حروف اسمائي از خداست اما مقطعه و بريده، كه اگر از مردم كسي بتواند آنها را آنطور كه بايد تركيب كند، باسم اعظم خدا دست يافته، همانطور كه ميبينيد از نام سه سوره "الم" و "حم" و سوره "ن" ،اگر تركيب شود "الرحمان" درست ميشود. همچنين ساير حروف، چيزي كه هست ما انسانها قادر به تركيب آن نيستيم.(اين معنا نيز از سعيدبن جبير نيز روايت شده).
6- اين حروف سوگندهايي است كه خداي تعالي خورده، و كانه خداوند باين حروف سوگند ميخورد بر اينكه قرآن كلام اوست، و اصولا حروف "الف باء" داراي شرافتي هستند، چون با همين حروف است كه كتب آسماني و اسماء حسناي خدا و صفات عاليه او و ريشه لغتهاي امتهاي مختلف درست ميشود.
7- اين حروف اشاراتي است به نعمتهاي خدا و بلاهاي او و مدت زندگي اقوام و عمر و اجلشان.
8- مراد ازاين حروف، اين است كه اشاره كند به اينكه امت اسلام تا آخر دهر باقي ميماند، ومنقرض نميشود. حساب عمل هم كه نوعي محاسبه است بر اين معنا دلالت دارد.
9- مراد از اين حروف همان حروف الفباء است. چيزي كه هست با ذكر نام بعضي از آنها،از ذكر بقيه بي نياز بود، درحقيقت خواسته بفرمايد: اين قرآن از الفباء تركيب شدهاست.
10- اين حروف به منظور ساكت كردن كفار در ابتداي سورهها قرار گرفته، چون مشركين به يكديگر سفارش ميكردند "مبادا به قرآن گوش دهيد، و هر جا كسي قرآن ميخواند، سر و صدا بلند كنيد تا صوت قرآن در بين صوتهاي نامربوط گم شود"، قرآن اين جريان را در آيه (...لا تسمعوا لهذا القران و الغوا فيهلعلكم تغلبون)(14) حكايت فرموده، و گاهي مي شد كه در هنگام شنيدن صوت قرآن سوت ميزدند، وبسا ميشد كف ميزدند، و يا صداهاي دسته جمعي درميآوردند، تااينكه بر رسول خدا(ص) اين حروف نازل شد، تا آن رجالهها را ساكت كند، چون وقتي اين حروف را ميشنيدند، به نظرشان عجيب و غريب ميآمد، و به آن گوش فرا داده و دربارهاش فكر ميكردند، وهمين اشتغالشان به آن حروف از جار و جنجال بازشان ميداشت، و در نتيجه صداي قرآن به گوششان ميرسيد.
11- اين حروف از قبيل شمردن حروف الفباء است، ميخواهد بفهماند، اين قراني كه تمامي شما مردم عرب را از آوردن مثلش عاجز كرده، از جنس همين حروفي است كه روزمره با آن محاوره و گفتگو ميكنيد، و اگر در چند جا و چند سوره اين حروف تكرار شده، براي اين بوده كه همه جا محكمي برهان را به رخ كفار بكشد.
متفكر بزرگ اسلامي در كتاب تفسير خود مينويسد(16): وجوهي كه مرحوم طبرسي نقل كرده هيچكدام قانع كننده نيست. و در رد اظهارات وي دلايلي را طرح ميكند.
در مورد نقل اول ميگويد: محكم و متشابه بودن از صفات آياتي است كه الفاظش بر معنايش دلالت دارد،و زمانيكه معاني الفاظ با عقايد مسلمه سازش ندارد، ميگوييم اين آيه متشابه است. و تاويل از قبيل معنا كردن لفظ نيست بلكه تاويلها عبارتند از، حقايق واقعي كه مضامين بيانات قراني از آن حقايق سرچشمه گرفته، چه محكماتش و چه متشابهاتش و بنابراين نه حروف مقطعه قرآن از متشابهات ميباشد، و نه معاني آن از باب تاويل.
و اما ده قول ديگر كه اصلا نميتوان تفسيرش ناميد، بلكه تصويرهايي است كه ازحد احتمال تجاوز ننموده و هيچ دليلي كه بر يكي از آنها دلالت كند در دست نيست. وي در ادامه ازقول ابن عباس ميگويد:
درتفسير (الف- لا- ميم) گفته شده كه "الف" اشاره به "الله" و "لام" به "جبرئيل" و "ميم" به "محمد(ص)" است. ونيز از بعضي ديگر نقل شده كه گفتهاند:
حروف مقطعه درقرآن داراي منظوري است، مانند حرف نون در سوره "ن" اشاره به اينكه در اين سوره بيشتر راجع به نصرت موعود بر رسول خدا صحبت شده و حرف قاف در سوره " ق" اشاره است به اينكه در اين سوره بيشتر درباره قرآن، و ياقهر الهي سخن رفته و برخي نيز گفتهاند براي هشدار دادن است.
اما خود در اين زمينه ميگويد:
نكتهاي كه در اينجا نبايد از آن غافل بود، اين است كه، اين حروف در چند سوره افتتاح شده، يعني در بيست و نه سوره، حروف مقطعه آمده كه بعضي با يك حرف افتتاح شدهاست. و اين حروف هم با يكديگر تفاوتي دارند،و آن اين است كه بعضي از آنها تنها در يك جا آمده مانند"ن" وبعضي ديگردر آغاز چند سوره آمده مانند "الم" و "المر" و "طس" ، با در نظر گرفتن اين دو نكته اگر كمي در اين سورههاييكه سرآغازش يكي است، مانند سورههاي (الف، لام ،ميم)، وسورههاي "طه" دقت كني، خواهي ديد، كه سورهائيكه حروف مقطعه اول آن يكي است، از نظر مضمون نيز بهم شباهت دارند،و سياقشان يك سياق است. بطوريكه شباهت بين آنهادر ساير سورهها ديده نميشود.
موكد اين معنا شباهتي است كه در آيات اول بيشتر اين سورهها مشاهده ميشود، مثلا در سورههاي (حا- ميم)، آيه اول آن عبارت است از( تلك آيات الكتاب)است. يا عبارتي كه اين معنا را ميرساند. با در نظر گرفتن اين شباهتها ممكن است آدمي حدس بزند كه بين اين حروف و مضامين سورههايي كه با اين حروف آغاز شده ارتباط خاصي باشد، مويد اين حدس آن است كه ميبينيم سوره اعراف كه با (الف- لا- ميم -صاد) آغاز شده، مطالبي را كه در سورههاي (الف- لا- ميم) وسورهِ(ص) هست، در خود جمع كرده، و نيز ميبينيم سوره رعد كه با حروف(الف، لام، ميم،راء) افتتاح شده، مطالب هر دو قسم سورههاي (الف لام ميم) و (الف لام ميم راء) را دارد.
از اينجا استفاده ميشود كه، اين حروف رموزي هستند بين خداي تعالي و پيامبرش صلوات الله عليه.
و اي بسا اگر اهل تحقيق در مشتركات اين حروف دقت كنند، و مضامين سورههائي كه بعضي از اين حروف در ابتدايش آمده با يكديگر مقايسه كنند، رموز بيشتري برايشان كشف شود.
وهمچنين معناي آن روايتي هم كه اهل سنت از علي (ع)نقل كردهاند،همين باشد،و آن روايت بطوريكه در مجمع البيان آمده اين است كه آن جناب فرمود:براي هركتابي نقاط برجسته و چكيدهاي است، و چكيده قرآن حروف الفباء است.
ادلهِ اين انديشمند اسلامي در راستاي برخي از سخنان مرحوم طبرسي ميباشد وي در اين زمينه ميگويد:
گفتهاند كه سبب آنكه اوايل اين سورهها خداي جل جلاله بحروف مقطعه ياد كرده است، آن است كه چون رسول (ص) قرآن خواندي مشركان بيامدندي و مجمع ساختندي و شعر خواندندي وسمر گفتندي تا مردمان آواز رسولالله نشنوندو در اسلام رغبت نكنند. اين حروف مقطعه فرستاد و ايشان مانند اين نشنيده بودند تا چون بشنيدند ايشان را عجب آمد خاموش شدند و گوش آن كردند. و در قولي ديگر آن است كه اين حروف بفرست تا گويد كه اين قرآن از جنس همين حروف است. و عبدالله عباس گفت: خداي تعالي به اين حروف قسم خورد تا آنكه كلام او از اين حروف منظوم است.
دكتر رشاد خليفه،دانشمند مصري پس سه سال كار و تلاش، نتيجه تحقيقاتش نتايج شگفتانگيزي را به دنبال داشت، و بدين ترتيب بود كه توانست به اثبات رساند كه اين كتاب بزرگ آسماني، محصول مغز بشر نيست و انسانها قادر نخواهند بود مثل آن را بياورند.
استاد مزبور براي كشف معاني حروف مقطعه از دستگاه الكترونيكي استفاده كرد. و از طريق اين دستگاه توانست درصد استفاده حروف را در سورهها بدست آورد دكتر رشاد گفت: ميدانيم كه قرآن مجيد 114 سوره دارد كه از ميان آن 86 سوره در مكه نازل گرديده، و 28 سوره در مدينه و از ميان مجموع سورههاي قرآن 29 سوره داراي حروف مقطعه ميباشد. جالب اين است كه اين حروف مجموعا نصف حروف 28 گانه الفباي عربي است كه عبارتند از:(ا - ح - ر- س- ص -ط - ع - ق - ك - ل - م - ن - ه- - ي) كه گاهي آنها را نوراني نيز مينامند.
او در ادامه تحقيقاتش به اين نتيجه رسيد كه ميان اين حروف و حروف هر سورهاي كه آنها در آغازش قرار گرفته، رابطهاي وجود داشته و براي اين كار تمام حروف 114 سوره را به طور جداگانه و همچنين مجموع حروف هر سوره را دقيقا تعيين كرده و با شماره هر سوره به مغز الكترونيكي سپرد. و به مدت دو سال طول كشيد تا به نتايج شگفتانگيزي رسيد. نتايج بدست آمده اين چنين بود:
1- نسبت حرف "ق" در سوره "ق" از تمام سورههاي قرآن بدون استثناء بيشتر است. يعني آياتي كه در طي 23 سال دوران نزول قرآن در 113 سوره ديگر قرآن آمده، آنچنان است كه حرف قاف در آنها كمتر بكار رفته، و اين حيرتآور است كه انساني بتواند مراقب تعداد هر يك از حروف سخنان خود در طول 23 سال باشد، و در عين حال آزادانه مطالب خود را بدون كمترين تكلفي بگويد. مسلما چنين كاري از عهده يك انسان بيرون است، حتي محاسبه آن براي بزرگترين رياضيدانهابدون كمك مغزهاي الكترونيكي امكانپذير نخواهد بود.
2- همچنين محاسبات نشان داد كه حرف "ص" در سوره "ص" نيز همين حال را دارد. يعني مقدار آن به تناسب مجموع حروف سوره از هر سوره ديگر قرآن بيشتر است. و نيز حرف "ن" در سوره "ن و القلم"، بزرگترين رقم نسبي را در 114 سوره قرآن دارد.
تنها استثنايي كه در اين زمينه وجود دارد، سوره "حجر" است كه تعدا نسبي حرف "ن" در آن بيشتر از سوره "ن و القلم" است. اما جالب اين است كه سوره "حجر" يكي از سورههايي است كه آغاز آن "الر" ميباشد. و بعدا خواهيم ديد كه اين سورهها كه آغاز آنها با "الر" است، بايد همگي در حكم يك سوره محسوب گردد، و اگر چنين كنيم نتيجه مطلوب به دست خواهد آمد يعني نسبت تعداد "ن" در مجموع اينها ازسوره "ن و القلم" كمتر خواهد شد.
3- چهار حرف "المص" را در آغاز سوره "اعراف" در نظر بگيريد اگر الفها و ميمها و صادهايي را كه در اين سوره وجود دارد با هم جمع كنيم و نسبت آن را با حروف اين سوره بسنجيم، خواهيم ديد كه از تعداد مجموع آن در هر سوره ديگر قرآن بيشتر است. همچنين چهار حرف "المر" در آغاز سوره "رعد" نيز همين حال را دارد، و نيز پنج حرف "كهيعص" در آغاز سوره "مريم" اگر روي هم حساب شوند، بر مجموع اين پنج حرف در هر سوره ديگر قرآن فزوني دارند.
در اينجا به چهرهتازهتري از مسئله برخورد ميكنيم كه نه تنها يك حرف جداگانه در اين كتاب آسماني روي حساب و نظم خاص گسترده شده، بلكه حروف متعدد آن نيز چنين وضع حيرت آوري را دارند
4- تاكنون بحث درباره حروفي بود كه تنها در آغاز يك سوره قرآن قرار داشت، اما حروفي كه در آغاز چند سوره قرار دارد مانند (المر، الم)، شكل ديگري به خود ميگيرد، و آن اينكه بر طبق محاسبات مغز الكترونيكي مجموع اين سه حرف مثلا(ا- ل - م)، اگر در مجموع سورههايي كه با "الم" آغاز ميگردد حساب شود، و نسبت آن با مجموع حروف اين سورهها بدست آيد، از ميزان آن در هر يك از سورههاي ديگر قرآن بيشتر است.
در اينجا باز مسئله صورت جالبتري به خود گرفته و آن اينكه نه تنها حروف هر سوره قرآن تحت ضابطه و حساب معيني است بلكه مجموع حروف سورههاي مشابه نيز ضابطه و نظام واحدي دارند.
ضمنا اين موضوع نيز روشن ميشود كه از چه رو چند سوره مختلف قرآن با "الم" يا با "المرا" آغاز شده و اين موضوع تصادفي و بي دليل نيست.
استاد مزبور ضمن اين مطالعات به نكات جالبي دست يافت كه به طور اجمال طرح ميشود:
وي ميگويد تمام اين محاسبات در صورتي صحيح است كه به رسمالخط اصلي و قديمي قرآن دست نزنيم، (مثلا اسحق و زكوه` و صلوه`) را به همين صورت بنويسيم، نه مانند (اسحاق و زكات و صلاه`) در غير اين صورت محاسبات ما بهم خواهد خورد.
اين تحقيقات نشان ميدهد كه قرآن مجيد حتي يك كلمه و يك حرف كم و زياد نشده والا بطور مسلم محاسبات ماروي قرآن كنوني صحيح از آب در نميآمد.
در بسياري از ازسورههاي قرآن كه با حروف مقطعه آغاز ميشود، پس از ذكر اين حرف اشاره به حقانيت و عظمت قرآن شده است.
كه البته اين نكته در تعابير ديگر انديشمندان نيز طرح شده است.
اين انديشمند نيز دلايلي كه طرح ميكند، مشابه با نظرات ساير متفكرين بوده و در مواردي با آنها اتفاق نظر داشتهاست. وي در كتاب تفسير خود ميگويد:
دربسياري از سورهها بعداز حروف مقطعه ازقرآن سخن به ميان آمده و جمع بين حروف مقطعه و قرآن نشانه ارتباط نزديك بين آنهاست. قرآن از همين حروف شكل گرفته، و از جنس همين حروف است. انسانها نيز با استفاده از اين حروف تكلم ميكنند. اما باز از آوردن مثل قرآن ناتوانند، و به تصريح خود قرآن هرگز نخواهند توانست حتي سورهاي همانند قرآن بياورند، در حالي كه حروف را كاملا ميشناسند، و اين خود نشانه اعجازقرآن است.
ايشان در كتاب خود از ديدگاهي ديگر به اين مسئله نگريسته و ميگويد: علما اعداد بيست و هشت حرف را به نوراني و ظلماني قسمت كردهاند و آن چهارده حرف كه نوراني است، حروف مقطعه در قرآن است، كه بعد از حذف مكررات از تركيب آن حروف، اين كلام حاصل ميشود، (صراط علي حق نمسكه) و آن چهارده حرف ديگر ظلماني است. كه هفت عدد از آن علوي، و هفت عدد آن سفلي است.
حروف علويه عبارتند از: ب- د- و - ت - ذ- ض- غ
حروف سفليه عبارتند از: ج - ز- ف - ش- ث- خ- ظ-
كه در سوره مباركه فاتحه الكتاب، اين هفت حرف ظلماني سفلي نيست. و اينكه در قرآن اولين حرف مقطعه "الف" است، چرا كه الف مفرده در تمام زبانهاي ديگر ملل وجود داشته و در كتاب اول حرف از حروف هجاء است، مگر در لغت حبشي كه حروف سيزدهم و لغت رونيه كه حرف دهم است.
وي در تفسير حروف مقطعه با ديدي عارفانه و عاشقانه سخن رانده و ميگويد:رازي از دوستي به دوست ديگر است، بي آنكه رقيب از آن آگاه گردد.
به عبارتي اين حروف را راز و رمزي بين رسول خدا و خود دانسته، كه ديگران از درك وفهم آن غافلند.
زان گونه پيامها داد يك ذره به صدهزار جان نتوان داد
در صحيفه دوستي نفس حظي است جز عاشقان ترجمه آن نخوانند و در خلوت خانه دوستي ميان دوستان، رازي است كه جز عارفان ندانند، و درنگارخانه دوستي رنگي است از بي رنگي كه جز والهان و مشتاقان نبينند.
تو چشم سرنابيناو چشم عقل بيناكن جمال چهرهجانان اگرخواهي كه بيني تو
وي در ادامه ميگويد، مفسران راجع به حروف رمز اول سورهها با هم اختلاف دارند. و محققان آنرا از تشابهات قرآن دانند، و مردم را بر فهم آن ناتوان بينند.بعضي گويند خداوند را در هر كتاب آسماني سّري است، و اين حروف در قرآن سّر الهي است. برخي ديگر آنها را نام سوره يا نام پيامبر مانند "طه" و "يس" و بعضي آنهارا سوگند خداوند به آن حروف دانند.اما خود نظري عارفانه داشته و ميگويد:
"الم"، نوازشي است، به زبان اشارت كه با مهتر عالم ميگويد وبه رمز "الف"، "لام" و "ميم" ميگويد: "اي سيد، از پرده واسطه جبريل يك دم در گذر تا صفت عشق، نقاب تعزز فرو گذارد. در آن شگفتيهاي پنهان و ذخيرههاي عيسي كه تورا ساخته است بنمايد".
"الف"، پيشواي حروف است و در ميان حروف معرف، به ديگر حروف پيوند ندارد، ولي ديگر حروف، به الف پيوند دارد، الف از اهّم حروف و ديگر حرفها رنگارنگ ونار هستند. پس هر حرفي از آن سه حرف، چراغي است از نور اعظم افروخته، آفتابي است از شرق حقيقت طالع گشته وبه آسمان غيرت ترقي يافته، صفات بشري و كدورتهاي خلق حجاب آن نور است و تا حجاب برجاست، طمع يافتن آن نور خطاست.
در واقع وي علت پنهان ماندن اين رموز در قرآن را نتيجه وجود حجابهايي در عقل و جان انسانها دانسته، و ميگويد زماني ما به اسرار آنها پي خواهيم برد كه حجابها را از دل و جان برداريم.
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد كه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا
مرحوم طالقاني،مفسر بزرگ قرآن، در زمينه حروف رمز در قرآن، ميگويد:
درباره حروفي كه اوايل بعضي از سورهها آمده رايها و نظرهايي است كه براي تاييد بعضي رواياتي آورده شده از مجموع اين نظرها و روايات چنين برميآيد كه ذكر اين حروف براي بيان مقصودي است، و آن مقصود را اجمالا بواسطه يا بدون واسطه ميتوان فهميد، يا براي همين است كه راه تفكر باز شود و عقلهاي ايماني بكارافتد. و بدين وسيله در اين كتاب معجزه آسماني بيشتر تدبر گردد.
به عبارتي اين مفسر بزرگ قرآن تصريح دارد كه راز و رمز اين حروف براي بشر قابل فهم و بررسي بوده، و خود اين حروف، انگيزهاي است براي تدبر و تعقل هر چه بيشتر در قرآن.
وي در ادامه، پس از جمع آوري نظرات و دلايل معتبر ديگر مفسران ميگويد:
اكنون احتمالاتي كه بنظرميرسد و نظرهاي معروف علما تفسير و روايت توجيه و بياني كه درباره هر نظري ميتوان گفت اين است كه، نامهاي سورههايي باشد كه بااين حروف آغاز شده، اين نظر را ميتوان چنين توجيه نمود كه اين حروف مخصوص، اشاره به آيات مخصوصي باشد كه در آن سوره است و حروف اول آن آيات مانند حروف اول سوره ميباشد، چون توجه به آن آيات و تامل در آن مورد نظر بوده حروف اول سوره شبيه به آن يا بعض آن آورده شده است.
چنانچه بيت ممتاز يك قصيده را بيتالقصيده گويند و در آغاز قصيده ميآوردند يا از مجموع مقاله بحثي جملهاي از آن را انتخاب مينمايند و عنوان قرار ميدهند مثلا در سوره بقره آياتي است كه با "الم" شروع شده: "المتر الي الذين خرجوا و يا "الم ترالي ملاء من بنياسرائيل"، يا "المتر الي الذي حاج ابراهيم" ،اين آيات در اواخر سوره پي در پي و نزديك به هم آمده، مانند اين مطلب را در سورههاي ديگري كه با حروف جدا جدا شروع شده ميتوان يافت.
همچنين هر يك از اين حروف، اشاره به اسم و صفتي از خداوند است يا بعضي روشنبينان گويند، عالم ظهور و صفات و اسماء خداوند است. و هر پديدهاي مظهر يك اسم يا چند اسم ميباشد.چنانكه نور بسيط بحسب استعداد اجسام بصورت و رنگي در ميآيد، يا اعمال و آثار آدمي هر يك ظهور صفت و خلقي از اوست . كساني گويند كه حروف افتتاحيه سورهها اشارات و رموزيست بحوادث آينده مانند: زمان تاسيس و انقراض و مدت حكومتها و بقاء و فناء ملل، بعضي منشاء اين پيشگوئيها را تركيبات عددي از اين حروف دانستهاند، و بعضي گويند دلالت بر اسماء و صفاتي دارد كه مفاتيح غيب و منشاء آثارند. حوادثي كه مربوط به هر موضوعي است.
علماء متخصص در آن به اندازه پي بردن به علل و ظروف ميتوانند پيشبيني نمايند، طبيب آيندهِ بيمار و دوران مرض را از جهت شدت و ضعف وبحسب مزاجها تشخيص ميدهد. علماء اجتماع و زمين و هواشناسان از تحولات اجتماعي و جوي زمين و مقارنات كواكب و حوادث مربوطه به اين تحولات خبر ميدهند.كساني كه اخلاق و نفسيات ملل را ميشناسند و بخاصيت و آثار انواع حكومتها پي بردهاند، عزت و ذلت و بقاء و فناء ملل و دوام و سقوط حكومتها را در آيندهِ دور يا نزديك مينگرند، مقدار ضربهاي كه سنگي بر آب وارد ميسازد، يا بمبي كه در هوا منفجر مي شود، شدت و دوام و مقدار تشعشع و امواج را معين مينمايد.
هر اندازه فكر بر اسباب، ارتقاء يابد و روح در افق بلندتري احاطه نمايد، حوادث و مسببات را بيشتر و در دامنهِ پهناورتري مينگرد.
هر اندازه قدرت تاثير و چگونگي آن در نفوس واخلاق افراد و دستجات و ملل مختلف بيشتر ادراك شود، پيش بيني نسبت به آينده دقيقتر و وسيعتر ميگردد. پس ميتوان گفت حروف اوائل سور كه جزء قرآن است، رموزي از حوادث يا علل آن يا صفات مخصوص پروردگار باشد، كه با توجه و درك آن ميتوان هر چه بيشتر حوادثي كه مرتبط به تاثر قرآن است، پيش بيني نمود. چنانكه آياتي از قرآن و احاديثي كه از رسول اكرم(ص) و اميرالمومنين(ع) و ديگرائمه عليهمالسلام موجود است، اخبار صريح از بعضي حوادث آينده است. اين بيان تنها براي توجيه نظرها و رواياتي است كه حروف اوائل سورهها را درباره حوداث آينده دانسته، اما غيبي كه منشاش وحي يا الهام است بحث ديگر است.
عدد 28 و نصف آن در نظام كامل موجودات هم مشهود است.استخوانهاي مفاصل هر دست مهرههاي بالا و پايين پشت حيوانات تام الخلقه، شهپرهاي بال پرندگان، منازل شمالي و جنوبي قمر، در لغت عرب 14 حرف در كتابت نقطه گذاري ميشود. 14 حرف بي نقطه است و حرف "ي" بتنهايي بينطقه و در وسط نقطهدار است. در آغاز سورههايي از قرآن نيز 14 حرف آورده است. 14 حرف مسكوت مانده، اين تطابق قرآن با وضع لغت و خلقت نشانه آن است كه همه، آيات خداوند است. كه بصورتهاي گوناگون تجلي نموده، وبا حساب و اعداد مخصوصي صورت پذيرفته خصوصيت عدد 28 در ميان اعداد اين است، كه اجزاء هر عددي يا كمتر يا بيشتر از آن عدد است، جز اين چند عدد مثلا 28 نصفش 14 ربعش، 7، مخرج نصف 2، مخرج ربع 4، مخرج 28-1، مجموع همان 28 است.
1- وحي و نبوت، استاد محمد تقي شريعتي، ص 58
2- تفسيرنمونه، جلد اول، ص 84
3- پرتوي از قرآن، ج اول، صص 46 و47
4- لقمان - 27
5- قرآن و كامپيوتر،دكتر علي شريعتي،ص 24
6- جان ديو پورت - عذر تقصير به پيشگاه محمد ص - ص 111
7- همان منبع - ص 91
8- وحي ونبوت،ص 60
9- پژوهشي در سوگندهاي قرآني - مينا كمايي -ص 111
10- تفسيربرهان،جلد1، ص 34،به نقل از كتاب وحي ونبوت ص 58
11- وحي و نبوت،استاد محمد تقي شريعتي، ص 59
12- مجمع البيان في تفسيرالقرآن، ج اول، چاپ اول، ص 41
13- آل عمران - 7
14- فصلت - 6
15- تفسيرالميزان ،علامه طباطبايي،جلد 18، ص 8
16- همان منبع،ص 9
17- تفسيرگازر،جلداول،ص 28
18- به نقل از تفسيرنمونه، جلددوم، ص 306
19- سيد قطب،في ظلال القران، ج 5، چاپ اول، بيروت دارالشرق
20- كتاب حجه` التفسير - سيد عبدالله بلاغي - جلد اول - ص 29
21- تفسير ادبي و عرفاني قرآن مجيد - اثر خواجه عبدالله انصاريكشفالاسرار ده جلدي - تاليف ام احمد ميبدي جلد اول - ص 5
22- پرتوي ازقرآن - جلد اول - صص46-48
23- تفسير جامع، جلد اول، چاپ سوم، ص 103