قرآن و نشانه های مستکبران و پیامد های استکبار

پدیدآورخلیل منصوری

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2209 بازدید
قرآن و نشانه های مستکبران و پیامد های استکبار

خلیل منصوری
اشاره: شايد خوي و منش استكباري ، يكي از زشت ترين خصلت هايي است كه آدمي را از هم گرايي و جامعه پذيري باز مي دارد. به اين معنا كه اين منش به عنوان عامل بازدارنده اي عمل مي كند كه بحران جامعه پذيري را پديد مي آورد و نمي گذارد تا زمينه هاي هم گرايي در انسان تقويت شود و رشد كند. جامعه پذيري ، مساله و نيازدولت ها و جوامع بشري است. اگر در فرآيند جامعه پذيري افراد اختلال پديد آيد ، واگرايي ، تضادها ، درگيري ها و جنگ هاي فردي و اجتماعي جامعه انساني را از هم مي پاشاند و دچار اختلال و بحران هاي نابودساز مي سازد. از اين رو شناخت نشانه هاي مستكبران و آثار و پيامدهاي آن براي مقابله و مبارزه با اين خوي و خصلت نابودگر از منابع معرفتي مقتن مفيد و سازنده است. نوشتار حاضر تلاشي است تا با گزارشي هر چند كوتاه ، نشانه ها و آثار آن را از قرآن اين مهم ترين منبع وحياني و شناختي به دست داده شود.

مفهوم شناسي

استكبار به معناي برتري خواهي ، امتناع از پذيرش حق از روي عناد، بزرگ بيني و خود بزرگ بيني دروغين ( نك : معاجم و فرهنگ نامه هاي چون التحقيق ، لسان العرب ، مجمع البحرين ) خويي را مي گويند كه موجب مي شود تا شخص خود را بزرگ شمارد و از اين رو، از قانون و يا هر امر معقول و عرفي ، گردن كشي و سرپيچي مي كند. اين خصلت فردي و شخصي مي تواند به يك پديده اجتماعي نيز تبديل گردد و جامعه اي به بيماري و خوي زشت استكباري دچار و مبتلا گردد. به نظر مي رسد كه استكبار به عنوان يك پديده اجتماعي هم از نظر تاريخي و هم مصداقي ديده و گزارش شده است ؛ چنان كه بر پايه همين مستندات گزارش ها ي تاريخي ، آثار و پيامدهاي آن زيانبارتر ارزيابي شده است. قرآن از اين خصلت هم به عنوان يك خصلت شخصي و هم پديده اجتماعي ياد كرده و به تحليل و تبيين آن از جهات مختلف و متعدد پرداخته است.
واژه استكبار و مشتقات آن در قرآن 48 بار به كار رفته است ؛ افزون بر اين واژگاني ديگري به همين معنا با تاكيد بربيان ويژگي هاي ديگري ازخصلت استكباري چون "عتو" در قرآن آمده است . در همه موارد كاربرد اين واژه و ديگر واژگان مشابه ، اين نكته قابل استنباط است كه استكبارورزي، خوي و منش غير اخلاقي ، ناهنجاري اجتماعي و امري ناپسند و زشت به شمار مي آيد.

عوامل ايجادي منش و پديده استكباري

پيدايش اين منش شخصي و فردي و يا پديده اجتماعي به عوامل چندي ارتباط داده شده است. به اين معنا كه استكبارورزي ، چه از سوي فرد يا جامعه بازتاب و برآيند ، عواملي چند است كه زمينه پيدايش و بروز آن را در انسان و جامعه فراهم مي آورد. قرآن عواملي چند را براي پيدايش و يا زمينه هاي پيدايش استكباربيان كرده است . از آن ميان مي توان به مال و ثروت( زخرف آيه 51 و يونس آيه 88) قدرت نظامي و موقعيت سياسي (زخرف آيه 51، فصلت آيه 15) فقر فرهنگي و عدم استقلال فكري( زخرف آيه 54 ، غافر آيه 47) توهم برتري در خلقت و آفرينش ( ص آيه 75 و نيز اعراف آيه 7)كفر (بقره آيه 34) هواي نفس و خود پرستي ( بقره آيه 87) گناه و جرم پيشگي ( جاثيه آيه 31 و نيز يونس آيه 75) و غفلت از قدرت خداوند( فصلت آيه 15 و نيز قصص آيه 78) است.
هر يك از عواملي كه قرآن به عنوان زمينه ها و عوامل پيدايش استكبار در انسان و جامعه ياد كرده است ، عواملي است كه مي توان در جوامع امروز استكباري به آساني ردگيري و شناسايي كرد و در خوي و رفتار آنان يافت. در برخي از نوشته ها و فيلم هاي مستند و حتي تخيلي كه در برخي از جوامع استكباري پديد مي آيد مي توان عاملي چون قدرت نظامي ، برتري در آفرينش مانند رنگ پوست و حجم جمجمه و يا كفر و گناه را ردگيري كرد. كوكلوس كلان ها در آمريكا در گذشته (تا دهه شصت ميلادي ) سياهان را تنها به جرم پستي رنگ از شمار انسان ها بيرون دانسته و به فيجع ترين وضع شكنجه كرده و مي سوزاندند. در حال حاضر نيز با نوعي تبعيض نژادي نسبت به ديگر رنگين پوستان اين رفتار استكباري ادامه دارد. اين ها برخي از آثار خوي و پديده استكباري است كه جوامع انساني را رنج مي دهد . از همين رو مي بينيم كه چه سان استكبارورزي موجب مي شود كه انسان ها از هم دور شده و پديده واگرايي در يك جامعه رشد كند و افراد انساني به حاشيه رانده و از همه حقوق ابتدايي بشري خود ( خوراك و پوشاك و سرا) محروم گردند، به گونه اي كه حاشيه نشيني به مفهوم خاصي در جوامع استكباري پديدار گردد و بحران هاي انساني و اجتماعي و نيز سياسي را در پي داشته باشد.

آثار و پيامدهاي استكبارورزي

اين خوي و يا پديده در انسان و جامعه آثار و پيامدهاي مخرب و زيانباري را در دو سطح فردي و جمعي به جا مي گذارد . برخي از اين آثار كه قرآن بدان اشاره كرده است در اين جا گزارش مي شود تا با شناخت اين آثار بتوانيم اشخاص و يا جوامع استكباري را بشناسيم و نسبت به آن ها واكنش درست و برخورد صحيحي بروز داده و از افتادن به دام آنان پرهيز كنيم . شناخت آثار و نشانه ها مي تواند ما را به شناخت اشخاص و افرادي كه از اين بيماري فردي و يا اجتماعي رنج مي برند كمك و ياري رساند. در حقيقت شناخت اين آثار ، شناخت مستكبر و يا جامعه استكباري است . از آن جايي كه بدون شناخت اين خوي و ناهنجار نمي توان به مبارزه با آن پرداخت گزارش كامل قرآن از نشانه ها، آثار و پيامدهاي خوي و ناهنجاري استكباري را پي مي گيريم. قرآن نشانه ها و آثار آن را چنين گزارش مي كند:
1. پيمان شكني : انسان ها و جوامع استكباري به هيچ عهد و پيماني پاي بند نيستند و به جهت خود برتر بيني حاضر نمي شوند كه با ديگران برخورد مشابه داشته باشند. در آياتي از قرآن ، به خوي و خصلت يهوديان اشاره مي شود. گفته شده است كه يكي از عوامل پيدايش استكبار، خود برتربيني است. يهوديان از آن جايي كه به گزارش قر‌آن خود را ابناءالله () و فرزندان خدا مي شمارند بر اين باورند كه از ديگر نژادها و اقوام بشري ،برتري دارند . در برخي از گزارش هاي توراتي آمده است كه آنان از فرزندان آدم و حوا و فرشتگاني هستند كه به عقد زناشويي فرزندان آدم در آمده اند و ديگر انسان ها از فرزندان افراد پستي بودند كه فرزندان آدم با آنان زناشويي كرده و نسل را افزايش داده اند. به هر حال ، چه به اين دليل و يا هردليلي كه تورات گزارش كرده باشد آنان به نوعي خودبزرگ و برتربيني دچار شده اند كه قرآن ازآن به (فرزندان خدا بودن) ياد مي كند. اين نوع نگرش در آفرينش خود ، چنان كه ابليس دچار شد و خود را برتر از آدم گلي يافت و گفت كه من از او برترم چون از آتش پديدار شده ام () عاملي است كه ديگران را از خود دور مي سازد و با هم گرايي و جامعه پذيري در تضاد مي باشد. برآيند اين تفكر و بينش و گرايش و حتي منش آن است كه نسبت به پيمان هايي كه با (ديگران) مي بندند وفادار و پاي بند نباشند. در قرآن گزارش مي شود كه يهود به جهت خوي استكباري خودبرتربيني اگر ديناري را به وام و امانت از (ديگري ) به دست داشته باشند آن را پس نمي دهند.() اين عدم وفا به قوانين و اصول ابتدايي و پيمان شكني از آن روست كه خوي و منش استكباري دارند. بنابراين يكي از نشانه ها و نيز آثار استكبارورزي ، عدم وفا به پيمان ها و عهد و قانون است. چنان كه قرآن به پيامبران نسبت به مستكبران هشدار مي دهد كه : به خدا سوگندهاي سخت خوردند كه اگر بيم دهنده اي بيايد بهتر از هر امتي هدايت يابند، ولي چون بيم دهنده اي آمد جز نفرت و بيزاريشان نيفزود؛ زيرا آنان قصد و نيت سركشي و استكبارورزي در زمين و نيرنگ هاي بد و زشت را دارند، هر چند كه اين نيرنگشان جز نيرنگبازان و اهل آن را در بر نمي گيرد.(فاطر آيات 42 و 43). در اين آيه به صراحت و روشني بيان شده است كه علت پيمان شكني با آن همه سوگند جز خوي و خصلت استكباري و نيرنگ ورزي ايشان نبوده است.
2. اتهام دروغ به ديگران بستن: از ديگر نشانه ها و آثار خصلت استكبارورزي آن است كه خود را تنها راستگويان و درستكاران مي دانند و ديگران را دروغگو قلمداد مي كنند. از اين رو اگر از زبان ديگري مطالب حق و درستي را بشنوند و با آن كه آن را حق و درست و راست مي يابند ولي چون جز به خود باور نداشته و ديگران را كس نمي شمارند آنان را متهم به دروغگوي مي كنند و به تكذيب ايشان مي پردازند. قرآن گزارش مي كند كه اين خصلت مستكبران موجب شد كه نه تنها زمينه براي پذيرش حق در ايشان فراهم نشود بلكه به دروغگويي اهل حق اقدام كنند و آنان را به عنوان دروغگويان از خود برانند. قرآن مي فرمايد: هنگامي كه آيات ما بر ايشان خوانده شود ، با خودبرتر بيني و خودپسندي روي بر مي گردانند.( لقمان آيه 7) قرآن اين روش ايشان را برخاسته پيروي از هوا و هوس دانسته مي فرمايد: هرگاه رسولي مي آيد كه با خواسته هاي نفساني ايشان همراه نيست استكبار مي ورزند و در پي همين بزرگ بيني گروهي از پيامبران را تكذيب و گروهي را مي كشند.( بقره ايه 87)
3. كشتن مخالفان و دعوت گران به حق: در آيه پيشين گزارش شده است كه خوي استكباري انسان موجب مي شود تا اهل حق و دعوت كنندگان آن را تنها به جهت آن كه مخالف هواي و هوس ايشان مي روند ، مي كشند ( بقره آيه 87) اين خصلتي است كه در جهان امروز مستكبران در پيش گرفته اند و هر آن كس كه مخالف هواي وهوس هاي ايشان رفتار نمايند به اشكال مختلف از صحنه اجتماع مي زدايند. تخريب شخصيت يا ترور شخص (فيزيكي ) در پي ترورشخصيت و يا ناكارآمدي آن از روش هايي است كه مستكبران بدان تمسك مي جويند. تكذيب و اتهام دروغ گويي و خلاف گويي روشي است كه در راستاي كنار نهادن اجتماعي و از ميان بردن وجه اجتماعي دعوتگران حق و حقيقت انجام مي شود. اگر اين روش ناكارآمد بود و نتيجه مطلوب را نداشته باشد، اقدام به ترور شخص و از ميان بردن فيزيكي آن مي كنند.
4. مخالفت با حق: از ديگر آثار و پيامدهاي فردي و اجتماعي خصلت استكباري آن است كه با حق و حقيقت به مخالفت مي پردازند. هر چيزي كه برخاسته و يا نمادي از حق باشد ، در نظر ايشان امري باطل است كه مي بايست به شدت با آن مبارزه كرد و اجازه فعاليت و رشد و بالندگي را به آن نداد. اگر با توحيد به عنوان يك امر معقول و حق ثابت عقلاني مبارزه مي كنند و يا با نمادهاي عبادتي و مناسك مرتبط به آن به مخالفت مي پردازند در اين راستاست . قرآن تاكيد مي كند كه مستكبران به جهت همين خصلت استكباري از توحيد و عبادت خداي يگانه سر باز مي زنند؛ زيرا آن را مخالف هواي و هوس خود مي بينند.( صافات آيات 35 و 36 و نيز نساء آيه 172 و غافر آيه60)
5. درخواست هاي نامعقول: از ديگر پيامدهاي روحيه استكبارورزي ، درخواست هاي نامعقول از ديگران است. آنان از آن جايي كه خود را در مقام برتر در آفرينش و خلقت مي يابند ، باور ندارند كه ديگران مي توانند حق باشند ، به حق بگويند و يا امري معقول را بيان و يا ارايه دهند. نگرش جامعه غربي در مساله افكار و انديشه ها در جامعه معاصر بيانگر اين خصلت استكباري ايشان است. آنان بر اين باورند كه انديشه و عقل غربي كامل ترين انديشه و تمدن و عقلي است كه انسان به رسيده است. نظريه پايان تاريخ فوكوياما كه تاكيد مي كند انديشه ليبرال دمكراسي غربي بهترين و برترين انديشه اي است كه انسان بدان رسيده است و مي بايست با اين انديشه پايان تاريخ انديشه اي انسان را در اين زمينه اعلام كرد ، برآيندي از همين تفكر و خصلت استكباري انسان و جامعه غربي است. آنان بر اين باورند كه خود برترين فكر و انديشه معقول را به جامعه انساني ارايه داده اند و مي بايست ديگران ( همه تمدن ها و انديشه هاي ديگر) اين انديشه برتر را بپيذيرند. در حقيقت اين خوي استكباري است كه موجب مي شود تا درخواست غيرمعقولي را ( نابودي همه فرهنگ و تمدن ها يعني آن رو سكه كه هانتينگتون درجنگ تمدن ها اعلام مي كند) از جوامع ديگر داشته باشند. بنابراين از خصايص روحيه استكباري اين است كه همواره خود را درجايگاه برتر ببينند و ازديگران درخواست نامعقول و نابخردانه اي داشته باشند. قرآن در اين باره با اشاره به مثالي مي فرمايد: آنان كه اميدي به ديدار و لقاي ما ندارند مي گويند كه چرا بر ما فرشتگان نازل نمي شوند و يا چرا ما خدايي كه پروردگارماست را نمي بينيم ؛ اين درخواست از آن روست كه آنان خودشان را بزرگ و برتر مي بينند و استكبار مي ورزند و برترجويي شگفتي در خود مي جويند.( فرقان آيه 21)
6. لجاجت و حق ناپذيري: نيتجه طبيعي خود برتر بيني اين است كه انسان از جاده حق و حقيقت دور شود و دربرابر حق به لجاجت پردازد. كسي كه براي ديگري ارزش انساني و يا اجتماعي قايل نيست و ديگري را در حد و اندازه هاي خود نمي يابد ، چنين شخصي هر گز سخن ديگري را نمي پذيرد و با او از سر گفت و گو وارد نمي شود . اصل لجاجت و يك دنده گي امري طبيعي براي مستكبران است. مستكبر چه شخص و چه جامعه وقتي خود را قوي تر و برتر و دانا و توانا تر از ديگري يافت و يا بر اين باور بود نمي تواند از ديگري چيزي به نام حق را بپذيرد ؛ زيرا باور ندارد كه ديگري بر عقل و روش معقولي باشد و يا بهتر از او بفهمد و درك كند . بنابراين يافته هاي ديگري هر چه باشد امري غير مقعول و نادرست و باطل است و مي بايست با آن مبارزه و مخالفت ورزيد . همين روحيه مستكبري و زمينه هاي آن موجب مي شود تا با حقي كه در نزد ديگري است به لجاجت بپردازد و آن را نپذيرد( فصلت آيه 15 و جاثيه آيه 6 تا 8)
7. احساس غرور و قدرت: اين گونه است كه در خود احساس غرور و قدرت مي كند و كسي را در جهان بنده نيست . روحيه خودبرتربيني در آفرينش و عقل و هوش و خرد موجب مي شود كه خود را چنان پندارد كه بر همه موجودات و يا هم نوعان سر آمد است و مي بايست ديگران به جهت فقدان عقل و خرد و كاهش آن ، سر به آستان ايشان بمالند. اين احساس غرور و قدرت است كه وي را از پذيرش ديگري و هم رديف بودن باز مي دارد و جامعه پذيري و هم گرايي را با بحران مواجه و روبه رو مي سازد. كسي كه از چنين روحيه و خويي برخوردار است هر گز با ديگري خود را در يك سطح نمي بيند و خواهان اطاعت ديگري از خود است.( فصلت آيه 15 و جاثيه آيات 6 تا 8).
8. استبداد و خودكامگي : برآيند طبيعي چنين بينش (جهان بنيي ) و نگرش ( نظريه عملي) و گرايش ( رويكرد عملي ) رفتاري استكباري در جامعه است. افراد و يا جوامع استكباري كه به اين چنين نگرش و رويكردي رسيده اند در نهايت آن را به شكل استبداد و خود كامگي نشان مي دهند. اجبار ديگران به پذيرش ديدگاه ها و رفتار از نتايج طبيعي چنين تفكر و رويكردي است. مستكبر در اين هنگام ديگري را نمي پذيرد و مي كوشد تا ديگري را به هر شكلي تحت سلطه خود در آورد. اين خوي اختصاص به حوزه عمل نداشته و حتي ديگري حوزه هاي انساني را در مي گيرد. مستكبران و يا جوامع استكباري خواهان تسلط بر افكار و انديشه و عقايد ديگران هستند. با هر فكر و عقيده مخالف به شدت مبارزه مي كنند و مي كوشند تا در حوزه افكار و انديشه نيز تحت سلطه و سيادت آنان قرار گيرند. قرآن از اين خوي استكباري در آيات چندي چون اعراف آيه 88 گزارش مي دهد. بنابراين مي بايست خودكامكي و استكبار را به عنوان نشانه اي از خوي استكباري ردگيري و شناسايي و در اين حوزه تحليل و تبيين كرد.
آن چه بيان شد برخي از مهم ترين آثار و پيامدهاي روحيه استكباري در اشخاص و يا جوامع است. اما تحليل و تبيين هر يك از اين خصلت ها با توجه به مصاديق امروزي آن وقتي و مجالي ديگري را مي طلبد كه از حوصله اين نوشتار كوتاه بيرون است.

مقالات مشابه

معناشناسی استکبار در قرآن کریم

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهاصغر افتخاری, مجتبی باباخانی

معناشناسی استکبار در قرآن کریم

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهاصغر افتخاری, مجتبی باباخانی

استمرار مبارزه با ولايت طاغوت

نام نویسندهخلیل پورمنصوری

استكبار

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدمهدی خراسانی

رفتار شناسي شخصيت مستكبران

نام نویسندهخلیل منصوری

استكبار و شيوه هاي مبارزه با آن در قرآن

نام نشریهمبلغان

نام نویسندهسیدصمد موسوی