تبیین فرجام مقاومت و سازش با دشمن از منظر قرآن کریم

پدیدآورریحانه حقانینادره رحیمی‌نژاد قره اغاج

نشریهمجموعه مقالات همایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم

شماره نشریه1

کلمات کلیدی4915

چکیدهرویارویی حق با باطل، سنتی الهی است که از گذشته­ی تاریخ آغاز شده و در تقابل مستمر خود با فراز و نشیب هایی مواجه بوده است. گاهی حق بر باطل پیروز می شده و گاهی جریان باطل از برتری ظاهری برخوردار بوده و این برتری، طرفداران حق را در مقابل دوراهی مقاومت یا تسلیم قرار می داد. از این رو شناخت آثار و پیامدهای مقاومت و سازش نقش بسزایی در انتخاب یکی از دو مسیر پیش رو دارد. پژوهش حاضر به روش اسنادی و با شیوه توصیفی- تحلیلی به فرجام هر کدام از منظر قرآن کریم می پردازد. بر اساس یافته های تحقیق، سازش با دشمن؛ ارتداد، گمراهی، ذلت و خشم خدا را در پی دارد و مقاومت در برابر دشمنان حق علاوه بر رزق الهی، نزول فرشتگان، محبوب خدا واقع شدن، نصرت و عزت، موجبات غلبه­ی اسلام بر کفر و تشکیل تمدن جهانی اسلام را فراهم می کند.

share 2515 بازدید

مقدمه

    در طول تاریخ، درتقابل مستمر بین حق و باطل، گاهی حق به پیروزی ظاهری رسیده و گاهی باطل بر اریکه قدرت، خودنمایی می کند؛ لکن قرآن کریم پیروزی نهایی حق بر باطل را سنت قطعی و سرنوشت حتمی تاریخ بشر می داند؛ به طوری که هیچ نام ونشانی از باطل باقی نماند. برای تبیین این امر، خداوند خود را حق مبین (نور: 25) وغیر او را باطل معرفی می کند. (حج: 62) و در بیان پوچی و فانی بودن باطل، آن را به کف روی آب مثال می زند که عمر کوتاهی داشته؛ ولی آب و دیگر مواد سودمند باقی ماندنی است. (رعد: 17)

    با وجود وعده های قطعی خداوند در غلبه­ی حق بر باطل، زمانی که جبهه­ی حق با قلت عِدّه و عُدّه مواجه بود، اضطراب و تشویش در قلب برخی از پیروان حق بوجود می آمد که آیا مقاومت و ایستادگی در برابر جریان باطل با وجود برتری ظاهری آن، می تواند ثمر بخش باشد یا باید در مقابل دشمن سر تسلیم فرود آورده و تابع خواسته های او شد؟ این پرسش که اغلب از طرف منافقان و افراد ضعیف الایمان مطرح و سپس در سطح وسیعی در جامعه منتشر می شد؛ در هر عصری مورد توجه رهبران انقلابی بوده و آنان را در تکاپوی اتخاذ روش عقلی و منطقی قرار می داد. قرآن کریم، عزت واقعی را از آنِ خدا و رسول و مؤمنان دانسته و راهکارهای رسیدن به عزت دنیا و آخرت را در مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن بیان نموده و از سازش با باطل بشدت برحذر می دارد.

    موضوع مقاومت و تسلیم از دیرباز مورد توجه اندیشمندان اسلامی بوده؛ اما آنچه که امروز براهمیت این بحث می افزاید؛  صف آرایی دشمنان اسلام برعلیه حق از یکسو؛ و تشکیل محور مقاومت در برابر استکبار جهانی، از سوی دیگر می باشد. بر این اساس پژوهش حاضر عهده دار تبیین فرجام مقاومت و سازش از منظر قرآن کریم می باشد که پس از بحث مفهوم شناسی و نگاهی کوتاه به مقاومت و تسلیم و ترفندهای دشمن در به سازش کشاندن مؤمنان، به زمینه ها وآثار و تبعات هر کدام از منظر قرآن کریم می پردازد. از آنجایی که شناخت دقیق این آثار در جامعه­ی ایمانی، نقش بسزایی در انتخاب یکی از دو مسیر مقاومت یا سازش دارد، اهمیت موضوع و ضرورت آن دو چندان می نماید. در واکاوی های صورت گرفته، اثر مستقلی که ناظر به این مسأله باشد، یافت نشد؛ اما یک مقاله با عنوان: «تسلیم یا مقاومت در برابر دشمن (امریکا) » در مجله­ی پیام، شماره 130، پاییز 1397 به قلم آقای علی اصغر نصیری یافت شد که نگارنده دو مقوله تسلیم و مقاومت در برابر امریکا را از منظر قرآن و واکاوی تاریخ معاصر و نظرات رهبر معظم انقلاب بررسی کرده است.

واکاوی مفهومی

    بحث از فرجام مقاومت و سازش مسبوق به مفهوم شناسی واژه های "فرجام"، "مقاومت" و "سازش" می باشد، لذا قبل از ورد به بحث اصلی، به تبیین مفهوم واژگان مذکور پرداخته می شود.

فرجام

   بر وزن و معنی انجام است که به معنی انتهاء و آخر باشد، عاقبت، خاتمه، ختام و بد فرجام به معنی بد عاقبت و در مقابل، نیک فرجام آن که عاقبت کارش نیکو باشد. ( دهخدا، 1373، ج10: ص15026)

مقاومت

    مقاومت: اسم مصدر به معنی ایستادگی، برابری و مقابلی، پافشاری، استقامت، پایداری(دهخدا، 1373، ج13: ص18811) اين واژه در قرآن کریم استعمال نشده و در همین مفهوم مشتقات ماده "ق و م" از جمله "استقامت" بکار رفته است. در معنايى جامع مى‏توان گفت نظر به اينكه اصل واحد در اين ماده، مفهومى است در برابر قعود و معناى اصلى آن به پاداشتن عمل است، مقاومت با توجه به معناى‏ مشارکتی باب مفاعله، به معناى شرکت دو شخص در فعل که هر دو هم فاعلند و هم مفعول؛ و اگر به معنی استقامت آمده، شاید از این جهت باشد که پایداری در هر دو حیث فاعلی و مفعولی لحاظ می شود. رهبر معظم انقلاب در معنای مقاومت می فرمایند: «معنای مقاومت این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را راه حق می داند، راه درست می داند، و در این راه شروع به حرکت کند و موانع نتواند او را از حرکت در این راه منصرف کند و او را متوقّف کند.(بیانات مقام معظم رهبری در مراسم سی‌امین سالگرد رحلت امام خمینی رحمه‌الله؛ 14/03/1398)

استقامت

    استقامت به معنی؛ راستی، اعتدال، ایستادن، راست ایستادن، راست شدن است. (دهخدا، 1373، ج2: ص1839) جوهری آن را به "اعتدال در امر" معنی کرده است. «و الاسْتِقامَةُ: الاعتدالُ. يقال: اسْتَقَامَ‏ له الأمر. (جوهری، 1376ق، ج5: ص 2017) راغب در مفردات فرموده: الِاسْتِقَامَةُ يقال في الطريق الذي يكون على خطّ مستو، و به شبّه طريق المحقّ. نحو: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‏ (فاتحة: 6) (راغب اصفهانی،1412ق،ص692) استقامت به راهى گفته می شود كه بر خط راست باشد. راه حق به ‏چنين راهى تشبيه شده است، مانند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» و لازمه آن، استقامت انسان بر راه مستقيم است: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا». مصطفوى در التحقيق فرموده: استقامت، باب استفعال است و دلالت مى‏كند بر طلب پایداری در امری، خواه ارادى باشد و خواه طبيعى و يا عملى. (مصطفوی، 1430ق، ج9: ص381) ابن عاشور نیز حقیقت استقامت را در عدم انحراف و میل کردن می داند که به وجه استعاره به هر چیزی که حسن عمل و سیره را بر اساس حق و صدق جمع کند ؛ اطلاق می شود. (ابن عاشور، 1420ق، ج25: ص50)

سازش

    این واژه در قرآن به صورت مشتقات "صلح" و "سلم" استعمال شده است، به همین سبب مفهوم این دو واژه بررسی می شود.

    صلح

    واژه صلح در لغت به معنی آشتی، سِلم، تراضی میان متنازعین، سازش ( دهخدا، 1373، ج9: ص13248) و از بین بردن نفرت میان مردم است: «الصُّلْحُ‏ يختصّ بإزالة النّفار بين الناس.» (راغب اصفهانى، 1412ق، ص489) و برخی هم به مصالحه بین مردم معنا کرده اند: تَصَالُحُ‏ القَوْمِ بينهم. (صاحب، 1414ق،ج‏2: ص459) صلح در اصطلاح در حقیقت استمرار حالت عادی بوده و نوعی ترک فعل و خودداری از اعمال خشونت و رفتار خصمانه محسوب می شده و اگر مواردی به دنبال جنگ رخ می داد، اغلب در قالب قراردادهایی تحقق می یافت که فقها آن قراردادها را با عناوین خاص مانند ذمه، استیمان، هدنه و نظایر آن مطرح می کردند. (عمید زنجانی، 1389، ج2: ص219)

سلم

    واژه "سلم" به معنی آشتی و صلح که در مقابل جنگ است. ( دهخدا، 1373، ج8: ص12107 ) ازهری این ماده را با فتح و کسر "سین" به صلح و سازش معنا کرده است. (ازهری، 1421ق، ج‏12: ص310) برخی از معاجم واژگان: (السِّلْمُ‏ و السَّلَمُ‏ و السَّلْمُ‏ و السَّلَامُ و المُسَالَمَةُ: به معنای واحدِ صلح گرفته اند. (صاحب، 1414ق، ج‏8: ص333 و راغب اصفهانی، 1412ق؛ ص423) در قرآن کریم، واژه "سَلم" نیز در این معنا بکار رفته است: «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ» (محمد: 35) در این آیه شریفه، خداوند زنهار می دهد که در امر قتال سستى نكرده و هرگز مشركين را به صلح و متاركه جنگ دعوت نكنيد در حالى كه شما غالبيد و خدا ناصر شما عليه ايشان است، و چيزى از اجر شما را كم نمى‏كند، بلكه اجرتان را بطور كامل به شما مى‏دهد. (طباطبایی، 1374، ج‏18: ص373)

ماهیت و چیستی استقامت در قرآن

     مفسران در ماهیت استقامت در قرآن نظرات مختلفی ارائه کرده اند؛ شيخ طوسى و طبرسى در چیستی استقامت آورده اند: «استقامت استمرار داشتن در جهت واحد است و اين ‏كه نه به سمت راست عدول كند، و نه به سمت چپ.» [1] آلوسی استقامت را ملازمت به روش مستقیم که بین افراط و تفریط در علم و عمل و اخلاق است، تلقی کرده (آلوسی، 1415ق، ج6: ص34) و مراغی آن را در پیوسته و ثابت قدم بودن به صراط مستقیم که هیچگونه کژی در آن نیست؛ معنا کرده (مراغی، بی تا، ج12: ص90) و ابن عاشور به دوام در تمسک به اسلام به وجهی پایدار و استوار بیان نموده است. (ابن عاشور، 1420ق، ج11: ص339) علامه طباطبایی (ره) واژه های "قیام"، "اقامه" و "استقامه" را از ماده "قام" می داند که ظاهراً از قیام آدمی گرفته شده؛ چون انسان در حالت قیام از هر حال دیگری بهتر تعادل خود را حفظ می کند و در نتیجه به تمامی اعمال خود از ثبات و حرکت و ... مسلط تر است و کنترل تمام قوا و افعال خود را در دست دارد. این کلمه در قرآن بر متعادل ترین حالت هر چیز استعاره شده است. "اقامه"، به معناى بپا داشتن هر چيز است به نحوى كه تمامى آثار آن چيز مترتب بر آن شود، و هيچ اثر و خاصيتى پنهان و مفقود نماند، مانند اقامه عدل و استقامت به معنی طلب قیام از هر چیز و استدعای ظاهر شدن تمام آثار و منافع آن است. (طباطبایی، 1390ق، ج11: ص47) " استقامت طريق" در آیه شانزده سوره جن اين است كه راه متصف باشد به آن وصفى كه غرض از راه، همان وصف است، و آن اين است كه كوتاهترين و روشن ترین راه بوده و ما را دچار ترديد نسازد. همچنين استقامت آدمى در يك كار اين است كه از نفس خود بخواهد كه در باره آن امر قيام نموده آن را طوری اصلاح كند که فساد و نقص به آن راه نيابد و به حد كمال و تماميت خود برسد. (همان) از جمع بین اقوال مفسران می توان به این نتیجه رسید که استقامت، طلب ثبات قدم و دوام در صراط مستقیم و روشن، بدون افراط و تفریط است که منجر به ظهور تمام آثار و منافع آن بشود.

    در فرهنگ قرآن، موارد متعددی برای استقامت ذکر شده، از جمله: 1- استقامت در استمرار عهد مسلمانان در مقابل دسته خاصی از مشرکان 2-پایداری در اشاعه توحید در برابر مشرکان و متابعت نکردن از روش آنان 3- استواری در استمرار بر انجام ماموریت الهی مطابق با مأموربه 4- اراده مستقیم شدن مشرکان در اعتقاد به یکتایی خدای متعال 5- ثبات قدم برای استمرار داشتن در قول به ربوبیت 6- ثبات قدم و استواری ویژه پیامبر در استمرار ماموریت الهی 7- پایداری در استمرار به طریق اسلام 8- ثبات در استمرار درخواست صراط مستقیم. (امامی، 1389، ج1: ص162-159)

    گر چه استقامت در قرآن و منابع اسلامی به معنای عام، تمامی موارد انجام وظیفه و ایفای مسئولیت ها را شامل می شود؛ «فاستقم کما أمرت» (هود:113) اما بی شک یکی از مصادیق بارز استقامت به عنوان یک فریضه، صحنه جهاد است و از آنجا که جهاد از فرایض مهم و مؤکد شریعت است، همان میزان هم، استقامت در آن مؤکدتر و مورد اهتمام بیشتر شرع می باشد. (عمید زنجانی، 1389، ج1: ص161-160) و آنچه که در این مقاله مراد نظر نگارنده است؛ استقامت در جهاد در حوزه های مختلف نرم افزاری و سخت افزاری در برابر طاغوت هاست.

ماهیت و چیستی صلح و سازش در قرآن

    صلح از قدیمی ترین آرمان های بشری است و به دلیل این که بیش از هر ارزش دیگر در معرض تهدید و مخاطره بوده، همواره انسان ها چه از دیدگاه نظری و چه به لحاظ راه حل های عملی، مقطعی در تلاش چاره جویی برای رسیدن به آن بوده اند. (عمید زنجانی، 1389، ج2: ص219) در آموزه های دین اسلام، صلح اساس زندگی اجتماعی انسان هاست و این اصل ریشه در فطرت انسان دارد و تمام روابط اجتماعی و سیاسی بر پایه­ی صلح و همکاری متقابل در تمام سطوح اجتماعی استوار می شود. از سوی دیگر عمده ترین عامل جنگ و خونریزی - تفوق و تبعیض - مردود شمرده شده است.

    عمق اندیشه صلح در اسلام تا آنجا پیش رفته که در موارد صلح میان دولت اسلامی با جوامع غیر اسلامی، وفاداری به پیمان های دو یا چند جانبه مورد تاکید قرار گرفته: (انفال: 73-72) و از خدشه وارد کردن هر گونه دشمنی و ستیزه جویی در روابط صلح آمیز بین جوامع برحذر می دارد: «...وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا» و البتّه نبايد كينه‏توزى گروهى كه شما را از مسجد الحرام باز داشتند، شما را به تعدّى وادارد. (مائده: 2) و در آیاتی هم در صورت رغبت دشمن به صلح، دستور صریح به صلح و توکل بر خدا می دهد: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» و اگر به صلح گراييدند، تو [نيز] بدان گراى و بر خدا توكّل نما. (انفال: 61) و در مورد کسانی که میل به قتال ندارند و یا تحت تأثیر عوامل دیگر خود را از این کار کنار کشیده و طرح دوستی می افکنند؛ به مؤمنان هشدار می دهد که از جنگ با آنان پرهیز کنید: «فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ» (نساء:90) اما در صورت داشتن خوی تجاوزگری و نقض عهد و پیمان از جانب کفار و مشرکین و توهین به اسلام، هیچگونه صلحی را نپذیرفته و با آنان بجنگید و رهبران و سردمداران کفر را به هلاکت برسانید. (توبه: 12و10 و 8  و 7) بنابراین روابط صلح آمیز متقابل جوامع از منظر اسلام باید به گونه ای باشد که حقوق جامعه اسلامی رعایت و استقلال همه جانبه­ی آن حفظ شود و منجر به وابستگی و سرسپردگی به دشمنان اسلام و خدشه دار شدن عزت مسلمانان نشود.

آثار و تبعات تسلیم در برابر دشمن

    مستکبران در طول تاریخ، جهت وادار کردن مردم به اطاعت و تسلیم در برابر خواسته های آنان، از ترفندهای مختلف از جمله فشارهای روحی و جسمی مانند: استخفاف، (زخرف: 54) [2]، تحقیر (شعراء: 111) [3]، تمسخر(بقره:212) [4]، تهدید به شکنجه و قتل (اعراف:124و 127وشعراء: 49) [5] و محاصره اقتصادی ( منافقون:7) [6] بهره می جستند تا در نهایت آنان را برده وار مطیع فرمان خود نموده و اهداف ننگین خود را پیاده کنند. قرآن کریم ضمن تقبیح عمل غیر انسانی مستکبران و وعید انتقام و عذاب دنیوی و اخروی، جامعه مؤمنان را به صبر و مقاومت توصیه کرده و از تسلیم در مقابل آنان برحذر می دارد. در آیات متعددی تبعات سازش و تسلیم در برابر دشمنان ضلالت و گمراهی، انحراف از دین و ارتداد و در نهایت ذلت و خواری و خشم خداوند بیان شده است.

ضلالت و گمراهی

    کینه توزی و عداوت دشمنان اسلام نسبت به مؤمنان به حدی بود که حتی حاضر نبودند شاهد نزول خیر و برکتی از جانب خدا بر آنان باشند: (بقره:105) [7] یکی از مصادیق بارز خیر، بعثت پیامبر اسلام و نزول کتاب آسمانی و دینی بود که مردم را به عبودیت خدا فرا خوانده و از پرستش جبت و طاغوت بر حذر می داشت. مغایرت این عقیده با خوی استکباری دشمنان، باعث اعمال فشار و جنگ با مومنان شده تا در نهایت دست از ایمان خود بردارند:«وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا» (بقره:217)  ولی قرآن کریم آن ها را انذار داده و می فرماید: هر کس کفر را با ایمان عوض کند، مسلما از راه راست گمراه شده: (بقره:108) [8] و در آیه دیگری از گمراهی دور و دراز آنان که به خدا شرک می ورزند: (نساء:116) و یا منکر اصول اساسی دین می باشند، خبر می دهد: (نساء:136) و کسانی که نافرمانی خدا و رسولش را کرده اند به گمراهی آشکار تهدید می کند. (احزاب:36) بنابراین، از دیدگاه قرآن کریم، عاقبت ضلالت، حبط اعمال در دنیا و آخرت و ورود در دوزخ و نتیجۀ سازش با کفار و دشمنان چیزی جز خسران: «فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ» (آل عمران:149) نخواهد بود. و این خسران با توجه به اطلاق آن، علاوه بر آخرت، خسران در دنیا را نیز شامل میشود.

انحراف از دین و ارتداد

    تعاملات اجتماعی مسلمانان با کفار و مشرکین، حاکی از روابطی بر مبنای صداقت و احترام متقابل بود؛ ولی در بعضی موارد، افکار شیطانی و تعصبات جاهلی موجبات درگیری و کشمکش های طرفینی را فراهم می کرد و بیشتر مواقع این تنازلات در عقیده و شریعت صورت می گرفت. مسلمانان نیز در این جریان به عنوان پاسداران دین، تسلیم خواسته های نامشروع کفار و مشرکین نمی شدند؛ ولی در برخی موارد عده ای با نیتِ هدایت آنان به دنبال کسب رضایت شان بودند و این قضیه به صورت مماشات و سازش با آنان درمی آمد تا در مقابل، از حمایت دشمنان در رفع نیازهای زندگی و کسب و کار برخوردار شوند. (فضل الله، 1419ق، ج2: ص196) قرآن کریم از این تفکر باطل برحذر داشته و به پیامبر گوشزد می کند که قضیه اهل کتاب، خصومت شخصی نیست که بتوانی آن را به صداقت تبدیل کنی؛ بلکه قضیه حق و باطل است و در صورت کوتاه آمدن از مواضع به حق خود ، دشمنان دین در جایگاه عقیدتی و فکری خود استحکام یافته و جرأت بیشتری برای درگیری پیدا می کنند تا جایی که عقیده­ی خود را بر مسلمانان تحمیل نموده و آنها را وادار به پیروی از کیش و آئین باطلشان می کنند: «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى‏شوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى‏. (بقره:120و آل عمران:100) و این نهایت آرزوی آنان است: «وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَق‏»بسيارى از اهل كتاب- پس از اينكه حق برايشان آشكار شد- از روى حسدى كه در وجودشان بود، آرزو مى‏كردند كه شما را، بعد از ايمانتان، كافر گردانند. (بقره:109) بر این اساس سازش و مداهنه با کفار و مشرکان فرجامی جز دست برداشتن از عقاید حقه و تبعیت از آیین باطل آنان ندارد و در این صورت ولی و یاوری برای مؤمنان نخواهد بود. (بقره:120) و در کلام دیگری پیروی از هواهای نفسانی دشمنان را به ستمگری تعبیر می کند: (بقره:145)

ذلت و خشم خدا

    قرآن کریم در آیه دیگری از رفتار برخی از مؤمنان در طرح دوستی پنهانی با دشمنان خدا به خاطر جلب حمایت آنان به شدت انتقاد و از آن نهی می کند و به آن ها اعلام می دارد که خداوند به آشکار و پنهان شان آگاهتر است و هر کس چنین کاری انجام دهد، از راه خدا گمراه شده است: (ممتحنه: 1) زیرا دوستی با دشمنان خدا نه تنها از شدت بغض و کینه­ آنان نسبت به مؤمنان کم نمی کند؛ بلکه اگر به ایشان دست یابند، دشمنی خود را اعمال کرده و دست خود را به بدی و کشتن و اسیر کردن و زبانشان را به طعنه و ناسزاگویی باز می کنند و دوست دارند که شما کافر شوید: «إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ»(ممتخنه: 2) و بازگشت به کفر درواقع، به معنای فروپاشی فرهنگی و هویتی جامعه اسلامی است، که زمینه ساز تبعیت کامل از کفار و دشمنان در تمام  عرصههای سیاسی، اقتصادی و نظامی می شود و درنهایت، منجر به سلطۀ همه جانبۀ کفار بر جوامع اسلامی و ذلت مسلمانان میشود.

آثار و نتایج استقامت

    استقامت ورزی مومنان در راه حق دارای آثاری است که برخی بازگشت به امور دنیایی و برخی تأثیرگذار در امور اخروی  می باشند و در این مجال به تبیین آن ها از دید گاه قرآن سعی شده است.

توسعه رزق الهی

خداوند متعال در سوره جن بیان می دارد که اگر جن و انس بر طريقه اسلام استقامت بورزند، ما رزق بسيارى روزيشان مى‏كنيم: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» (جن: 16)" ماء غدق" به معناى آب بسيار است، و بعيد نيست از سياق استفاده شود كه جمله‏"لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً" مثلى باشد كه بخواهد توسعه در رزق را برساند. (طباطبایی،  1374، ج‏20: ص71) و شايد مقصود از "ماء" معنى اعم اراده شده؛ زيرا كه آبِ مادىِ جسمانى، حيات بخش بدن و طبيعت مادّى است و آبِ رحمت كه از سر چشمه فيض الهى تراوش نمايد حيات بخش دل مرده انسانى است و محل پيدايش و جاى فرود آمدن آن قلبى است كه با متانت و استقامت و پايدارى در طريق توحيد و ايمان و تقوى همراه باشد. كسى كه طالب چشيدن آب رحمت و معرفت و محبت الهى است بايستى ايمان او با متانت و استقامت و بردبارى توأم گردد (امین، بی تا، ج14: ص148) در روایتی از امام علی علیه السلام «لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» به پر شدن قلوب آنان با ایمان: «لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ» (حویزی، 1415ق، ج5: ص438) و در روایت امام صادق علیه السلام به علم کثیری که از ائمه آموخته می شود؛ معنا شده است: «مَعْنَاهُ لَأَفَدْنَاهُمْ عِلْماً كَثِيراً يَتَعَلَّمُونَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ.» (همان، ص439)

نزول فرشتگان بر آنان

    از دیدگاه قرآن حصول استقامت امرى است از جانب خداى متعال، و فعليت آن، در طاعت خداوند و در اعتقاد به ربوبيت اللّه و به مشیت الهی مى‏باشد. (امامی، 1389، ج1: ص164) «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ.»(براى هر يك از شما كه خواهد به راه راست رَوَد.) (تکویر: 28)استقامت‏كنندگان، در دنيا از مايه‏هاى حيات حقيقى بهره‏مندند و در آخرت هم بهشت موعود به آنان بشارت داده شده است:«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ ...» در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‏آيند [و مى‏گويند:] «هان، بيم مداريد و غمگين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد. در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم،(فصلت: 31-30) این دو آیه از نحوه استقبال فرشتگان از مومنان ثابت قدم و تقویت قلوب و پاکی نفوس آنان و بشارت به کرامت و ایمن بودن از حزن و اندوه و ترس در دنیا و آخرت خبر می دهد. (طباطبایی، 1390ق، ج17: ص389) ابا بصير مى‏گويد: از امام باقر علیه السلام سؤال كردم چه زمانى ملايكه مژده­ی: «أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ.» بر آنان نازل مى‏گردند؟آن بزرگوار فرمود: «عند الموت و يوم القيامة.»: به هنگام مردن و در روز قيامت. (بحرانی، 1415ق، ج4: ص788)

نصرت و یاری خداوند

    نظریه مقاومت به عنوان یک نظریه­ی رهایی بخش، از متن اسلام ناب محمدی برخاسته و در طول تاریخ، با مقاومت رهبران دینی و در راس آنان، پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام، راه بر رهپویان مقاومت نمایانده شده است. بر این اساس، هرگاه رهروان حق با پایداری در مقابل باطل و نظام سلطه­ی زمان، ایستادگی کرده و حق را یاری نموده اند؛ خداوند نیز نصرت خود را شامل حال آنان کرده است: «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُه‏» (حج: 40)

    واژه­ی "نصرت" از ماده­ی (ن، ص، ر) بر رساندن خیر دلالت می کند و وقتی گفته می شود که خداوند مسلمانان را نصرت داد؛ بدین معنی است که آنان را بر دشمنشان پیروزی داد: (ابن فارس، 1404ق، ج5: ص435) یکی از وعده های حتمی خداوند، نصرت و یاری پیامبران و جنود الهی است، در آیات 173-171 سوره صافات می فرماید: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ» و قطعاً فرمان ما درباره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين‏] رفته است: كه آنان [بر دشمنان خودشان‏] حتماً پيروز خواهند شد. و سپاه ما هرآينه غالب‏آيندگانند. "كلمه­ی خداى تعالى براى ايشان"، عبارت است از قضايى كه در باره آنان رانده و حكمى كه كرده. و" سبقت كلمه" يا به اين است كه عهد آن مقدم باشد و يا به اين است كه به نفوذ و غلبه مقدم شود و حرف" لام" در جمله" لهم" معناى منفعت را افاده مى‏كند، (طباطبایی، 1374، ج17: ص269)كلمه" جند" به معناى مجتمعى است انبوه و متراكم و مراد از" جندنا" جامعه‏اى است كه فرمانبردار امر خدا باشد و در راه خدا جهادنمايد. (همان: ص 270) و در کلام دیگری نصرت قطعی را در دنیا و آخرت به فرستادگان خود و مؤمنان اختصاص می دهد: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» (غافر: 51) نصرت رسولان خدا و مؤمنان در دنیا یعنی آنان هم در حجت و دليل منصورند و هم بر دشمنان خود پیروزند، يا به اينكه خدا ياريشان مى‏دهد تا دشمنان را زيردست كنند، و يا به اينكه از ايشان انتقام مى‏گيرد (همان) و نصرت خدا در روز قیامت هم به این معناست که در روز قیامت آن ها را خوار و رسوا نمی کند:«يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا» (تحریم: 8) بنابراین پیامبران و پیروان حقیقی آنان در سایه مقاومت مستمر و مرعوب نشدن در برابر دشمن همواره از نصرت الهی در دنیا و آخرت بهره مند خواهند شد.

محبوب خدا واقع شدن

   حب یکی از گرایش های فطری بشر است که خداوند در جریان آفرینش انسان در وجود او به ودیعت گذاشته است. ریشه محبت، کمال و جمال دوستی است و چون مؤمنان تمام اوصاف کمال و جمال را در خدا می یابند؛ لذا شدید ترین محبت را به خدا دارند: «وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‏» (بقره: 165) از سوی دیگر در برخی آیات ارتباط ظریفی بین حب بندگان نسبت به خدا و اطاعت از رسول و حب الهی برقرار شده: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّه‏» (آل عمران: 31). در آیه دیگری به رابطه بین حب و صبر و ایمان اشاره دارد؛ بدین معنی که ایمان به خدا سرچشمه صبر و صبر و استقامت باعث محبوب شدن آدمی در نزد خدا می شود.«وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ » (آل عمران: 146) اینان همواره در حال تضرع، از خداوند متعال آمرزش گناه و اسرافشان و ثبات قدم و نصرت و یاری بر علیه کفار را طلب می کردند و پروردگارشان آنان را به مقام محسنین که مورد محبت او هستند، مفتخر می گرداند: «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ» (آل عمران: 148)

    از مهم ترین عوامل پیروزی در برابر دشمن، صفوف محکم و به هم پیوسته­ی رزمندگان اسلام است که با روحیه ای وصف ناپذیر از دین و حق دفاع می کنند؛ اینان کسانی هستند که متعلق محبت الهی قرار می گیرند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»(صف:4) برخی از مفسران می گویند: در این آیه نفس پیکار مطرح نیست؛ بلکه نیت و انگیزه پیکار و نحوه­ی مواجهه با دشمن مطرح است. ( مکارم شیرازی، 1371، ج24: ص63) برخی دیگر حب الهی را که از رحمت الهی به بندگان افاضه می شود، مشروط به نیت خالصانه در راه خدا و اقامه حق و از بین بردن باطل و اعتلای کلمه خدا و اسقاط سخن شیطان و حاکمیت دین در سراسر عالم می دانند و اگر انگیزه های غیر خدایی مانند تعصبات قومی و قبیله ای، مطامع شخصی در آن دخالت داشته باشد، متعلق حب الهی نخواهند بود. (فضل الله، 1419ق، ج22: ص181) محبت وقتی به بنده نسبت داده شود، به معنی طلب نزدیکی کردن به خداوند است و محبت خدا به بندگان، همان بخشش نعمت هاست: «فَمَحَبَّةُ اللّه تعالى للعبد إنعامه عليه، و مَحَبَّةُ العبد له طلب الزّلفى لديه.» (راغب اصفهانی، 1412ق، ص215) و در توصیف کسانی که در برابر مؤمنان، فروتن و در برابر کافران، سرسخت و قدرتمند هستند و همواره در راه خدا جهاد کرده و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند، می فرماید که اینان گروهی هستند که خدا را دوست دارند و خدا هم آنان را دوست دارد: «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ‏ يُحِبُّهُمْ‏ وَ يُحِبُّونَهُ‏» (مائدة: 54) اثر و نتیجه محبت الهی،آمرزش گناهان و ورود در نور ولایت خداوند است: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» (بقره: 257)

عزت و سربلندی

    بی شک عزت و سربلندی که ریشه در قرآن و سنت اهل بیت علیهم السلام دارد، در پرتو فرهنگ مقاومت دست یافتنی است. عزت از ماده (ع زز) بر شدت و قوت و غلبه دلالت می کند. (ابن فارس، 1404ق، ج4: ص38) که در اصل از «عزاز» گرفته شده و سرزمین محکم و نفوذناپذیر را «أَرضٌ عزاز» گویند. (راغب اصفهانی، 1412ق، ص563) و در اصطلاح عزت حالتى است که از شکست انسان پیش گیرى کرده و مانع مغلوب شدن انسان در مقابل دشمنان مى گردد. در قرآن به دو نوع عزت؛ عزت ممدوح که مخصوص خدا و رسول و مومنان است: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ » (منافقون: 8) و عزت مذموم که حالت نفوذناپذیرى در مقابل حق و عدم پذیرش واقعیات مى باشد؛ اشاره شده است. این عزت در واقع ذلت است. قرآن کریم مى فرماید: «بَلِ الَّذينَ كَفَرُوا في‏ عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ»آرى، آنان كه كفر ورزيدند در سركشى و ستيزه‏اند.(ص: 2) (همان)

    عزت بر اساس آیات قرآن اصالتاً از آن خداوند تعالی است و اگر پیامبر و مومنان عزت دارند، عزتی تبعی و اعطایی است و هر کس که طالب عزت است باید از خدای تعالی بخواهد و همه­ی عزت ها ملک خداوند است: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً»هر كس سربلندى مى‏خواهد، سربلندى يكسره از آنِ خداست. (فاطر:10) چون غير از خداى عز و جل، هر كسى را فرض كنى، در ذاتش فقير، و در نفسش ذليل است، و چيزى را كه نفعش در آن باشد مالك نيست، مگر آنكه خدا به او ترحم كند، و سهمى از عزت به او بدهد، هم چنان كه همين كار را با مؤمنين به خود كرده است. (طباطبایی، 1374، ج17: ص28) بر همین اساس کسانی را که به دنبال طرح دوستی با کفار و پذیرش ولایت آنان جهت رسیدن به عزت هستند، نکوهش کرده و می فرماید: «الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» همانان كه غير از مؤمنان، كافران را دوستان [خود] مى‏گيرند. آيا سربلندى را نزد آنان مى‏جويند؟ [اين خيالى خام است،] چرا كه عزّت، همه از آنِ خداست. (نساء: 139) و در پاسخ کسانی که پیامبر و پیروان او را با خطاب لفظ "ازذل" (پست تر) تهدید می کردند، با قاطعیت تمام عزت را تنها خاص خدا و مؤمنان می داند و برای غیر نامبردگان چیزی جز ذلت را روا نمی داند و چنین ادعای گزافی را از نهایت جهل و نادانیشان بیان می کند: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُونَ»و [لى‏] عزّت از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤمنان است؛ ليكن اين دورويان نمى‏دانند. (منافقون: 8)  

    در روایات معصومین علیهم السلام جهاد راهی برای عزت اسلام و مسلمانان شمرده شده است :امیر المؤمنین علیه السلام در حکمت تشریع جهاد می فرماید:«فَرَضَ اللَّهُ ... وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَام‏ (شریف رضی، 1414ق، ص512) و جهاد را موجب عزت اسلام قرار داد. در خطبه ای از آن حضرت آنگاه که لشکری را به جنگ با شامیان بسیج می کرد، در سرزنش کوفیان چنین آمده : «... ارَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْاخِرَةِ بَدَلًا، وَ بِالذُّلِّ وَ الْهَوانِ مِنَ الْعِزِّ وَ الْكَرامَةِ خَلَفاً، ...‏» (خطبه: 34) آیا به عوض زندگی آخرت به زندگی دنیا خشنود شده اید؟ آیا ذلت را جانشین عزت خواسته اید؟

بنابراین مؤمنان در سایه استقامت در راه حق و تسلیم نشدن در برابر دشمنان خدا به عزتی حقیقی در دنیا که عطای الهی است، می رسند. اینان که برای رسیدن به اهداف الهی و مقدس خود، جان و مال خود را در متجر الهی در معرض فروش گذاشته و با خدا معامله می کنند، (توبه: 111) در آخرت نیز به فوز عظیم و بهشت جاودان و رضوان الهی نائل می شوند و فلاح و رستگاری و عزت واقعی همین است. (صف: 12-10)

غلبه کامل اسلام بر تمام ادیان

    تشکیل تمدن جهانی اسلامی در اندیشه­ی مهدویت که بر مبنای ازاله­ی هر گونه ظلم و ستم در سراسر عالم و جایگزینی عدالت شکل گرفته، بدون مقاومت امکان پذیر نخواهد شد. در قاموس مکتب منتظران واقعی، سازش و تسلیم در برابر نظام های سلطه­ی جهانی و طاغوت ها جایی نداشته و هم سویی و معاونت با ظلم و ستم محسوب می شود و این پایداری و مقاومت مستمر است که زمینه ساز تحقق وعده­ی الهی در جانشینی خلیفه خدا بر روی زمین و حاکمیت حکومتی صالح، عاری از ناأمنی و ظلم شده و بستری مناسب برای عبودیت خالصانه فراهم خواهد کرد. (نور: 55)

    قرآن کریم در آیات متعددی مؤمنان را به قتال با دشمنان خدا تا از بین رفتن فتنه و بقای دین خدا ترغیب می کند؛ «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّه‏» (بقره: 193) زیرا اراده­ی خدای متعال بر این امر تعلق گرفته که در حکومت جهانی مهدوی، دین اسلام به عنوان دین مرضی خداوند، در عالم بشریت انتشار یابد و این امر به مجاهده و تلاش نیاز دارد تا عواملی را که سد راه پیشرفت اسلام شده و می خواهند نور خدا را خاموش کنند؛ «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ ...» (صف: 8) از بین برده و یا به عنوان زیر دستان جامعه اسلامی جزیه بپردازند و خدا نور خود را کامل کند: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» و حال آنكه خدا نور خود را كامل خواهد گردانيد. (همان) از سوی دیگر اراده­ی خداوند بر غلبه­ی کامل دین اسلام بر سایر ادیان است؛ لذا مسلمانان باید هر فتنه ای را که به اذن و مشیت الهی بر پا می شود، به نفع حرکت پیروزمندانه اسلام در سطح جهانی تلقی کنند و سزاوار نيست كه سستى و نگرانى به خود راه داده و در امر قتال كوتاه بيايند و بايد بدانند كه اگر ايمان داشته باشند خدا خواسته دست بالا قرار گيرند:«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد، تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند، هر چند مشركان را ناخوش آيد. (صف: 9) (طباطبایی، 1374، ج9: ص329)بنابراین شرط تحقق وعده­ی الهی و حاکمیت کامل دین خدا، مقاومت و ایستادگی در تمام عرصه های زندگی است.

 

خلاصه و نتیجه گیری

درمجموع، بررسی آیات قرآن کریم نشان میدهد:

1-     اصل اولی در روابط مسلمانان با کفار و مشرکان در عرصههای مختلف بر صلح و روابط مسالمت آمیز بر مبنای احترام متقابل و پایبندی به عهد و پیمان است.

2-    اگر کفار و مشرکان بنا را بر بد عهدی و نقض پیمان گذاشته و دشمنی خود را آشکار سازند؛ تسلیم و سازش در مقابل آنان ممنوع و ایستادگی و مقاومت در برابر آنان لازم است.

3-    ترفند مستکبران در تسلیم و وادار به اطاعت کردن مردم؛ استخفاف، تحقیر، تمسخر، تهدید به قتل و شکنجه و اخراج از سرزمین و محاصره اقتصادی است.

4-    هزینهها و پیامدهای سازش و تسلیم در برابر دشمنان به مراتب بیشتر از ایستادگی و مقاومت در برابر آنان است، بر اساس آیات قرآن کریم، نتیجۀ سازش و تسلیم؛ ارتداد، گمراهی، ذلت و سلطۀ کفار بر مسلمانان است.

5-    از دیدگاه قرآن، نتیجۀ مقاومت و ایستادگی؛ توسعه رزق الهی، نزول فرشتگان، محبوب خدا واقع شدن، نصرت خداوند، عزت و سربلندی و غلبه اسلام بر تمامی ادیان است.

6-    مقاومت در تمام عرصه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برای تحقق تمدن نوین اسلامی به رهبری حجت الهی ضرورت دارد.

پی نوشت

[1] و (الاستقامة) الاستمرار في جهة واحدة، و ان لا يعدل يميناً و شمالًا. (طوسی، محمد بن حسن، بی تا، ج6: ص78 و طبرسی، فضل بن حسن، ج5: ص303)

[2] «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَپس قوم خود را سبك مغز يافت [و آنان را فريفت‏] و اطاعتش كردند، چرا كه آنها مردمى منحرف بودند.» (زخرف:54)

[3] «قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ گفتند: «آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كرده‏اند؟» (شعراء:111)

[4] «زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا»زندگى دنيا براى كسانى كه كافر شدند جلوه آراست تا كسانى را كه ايمان آوردند مسخره مى‏كنند. (بقره:212)

[5] «قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيي‏ نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ » [فرعون‏] گفت: «بزودى پسرانشان را مى‏كُشيم و زنانشان را زنده نگاه مى‏داريم، و ما بر آنان مسلطيم.» (اعراف:127)«لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعينَ» دستها و پاهايتان را يكى از چپ و يكى از راست خواهم بُريد سپس همه شما را به دار خواهم آويخت.» (اعراف: 124و شعراء:49)

[6] «هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا» آنان كسانى‏اند كه مى‏گويند: «به كسانى كه نزد پيامبر خدايند انفاق مكنيد تا پراكنده شوند، (منافقون:7)

[7] «ما يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِكينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُم‏» (بقره:105)

[8] «وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ»(بقره:108)

[9] وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِكُونَ بي‏ شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (نور:55)

 

منابع

قرآن کریم

نهج البلاغه

1-    ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، مصحح: هارون عبد السلام محمد، 6جلد، چاپ: اول، قم، ناشر: مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق.

2-    ابن‏عاشور، محمدطاهر، تفسير التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابن عاشور، 30جلد، چاپ: اول، بیروت، مؤسسة التاريخ العربي، 1420ق.

3-    ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، چاپ: اول، 15جلد، بيروت، دار احیاء التراث العربی، 1421  ق.

4-    امامى، عبدالنبى، فرهنگ قرآن، اخلاق حميده، 3جلد، چاپ: اول، قم، مطبوعات دينى،  1389

5-    امين، نصرت‏بيگم، تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن، 15جلد، [بى نا] ،چاپ: 1، [بى جا] ، [بى جا]،

6-    آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، 16جلد، دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون - لبنان - بيروت، چاپ: اول، 1415ق.

7-    بحرانى، هاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، 5جلد، چاپ:1، قم، موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامية، 1415ق.

8-    جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح، مصحح: عطار، احمد عبد الغفور، چاپ: اول، بيروت، 1376ق.

9-        حويزى، عبدعلى بن جمعه، تفسير نور الثقلين، 5جلد، چاپ: 4، قم، اسماعيليان، 1415ق.

10-    دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373

11-     راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، چاپ: اول، بيروت، 1412ق.

12-     شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)،  چاپ: اول، قم، 1414 ق.

13-     صاحب، اسماعيل بن عباد، المحيط في اللغة، مصحح: آل یاسین، محمد حسن، چاپ: اول، بيروت، ناشر عالم الکتب، 1414ق.

14-     طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، 20جلد، چاپ: دوم، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1390ق.

15-     طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، 20جلد، چاپ: 5، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1374ش.

16-     طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، 10جلد، چاپ: 3، تهران، ناصر خسرو، 1372

17-طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، 10جلد، چاپ: 1. بيروت، دار إحياء التراث العربي،

18-عمید زنجانی، عباسعلی، تدوین وتنظیم: موسی زاده، ابراهیم، دانشنامه فقه سیاسی (مشتمل بر واژگان فقهی و حقوق عمومی) 2 جلدی، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1389

19-فضل الله، محمد حسين، من وحى القرآن، 25جلد، چاپ: 1، بيروت، دار الملاك، 1419ق.

20-فولادوند، محمدمهدى، ترجمه قرآن (فولادوند)، 1جلد، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى، چاپ: 3، ايران - تهران، 1418ق.

21-مراغى، احمد مصطفى، تفسير المراغى، 30جلد، چاپ: 1، بيروت، دار الفكر، بی تا

22-     مصطفوى، حسن، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، چاپ: سوم، بيروت-قاهره-لندن، دارالکتب العلمیه، 1430ق.

23-مكارم شيرازى، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، 28جلد، دار الكتب الإسلامية، چاپ: 10، تهران، 1371

KHMENEI.IRپایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی)

مقالات مشابه

تبیین دستاوردهای اجتماعی مقاومت از منظر قرآن

نام نشریهمجموعه مقالات همایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم

نام نویسندهخدیجه حسین‌زاده, زهرا محمدی, مریم‌السادات موسوی

تبیین دستاوردهای اجتماعی مقاومت از منظر قرآن

نام نشریهمجموعه مقالات همایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم

نام نویسندهخدیجه حسین‌زاده, زهرا محمدی, مریم‌السادات موسوی