تبیین مساله
خداوند هدف خود ازخلقت انسان را تعالی و رشد
بیان میکند و برای رسیدن به این هدف از هیچ امکان و برنامه ای فروگذار ننموده
است. برنامه جامع دین در کتاب خدا به همراه راهنمایی پیامبران، در
اختیاربشرقرارداده شده است واین هادیان راه از هرجهت کامل وشرایط اسوه بودن را
دارا هستند و به جهت فضیلتی که خدا به هرکدام عنایت نموده، سرآمد قوم، امین خدا
درزمین ومرسلین او بودند که باید رسالت خویش را به نحوی شایسته انجام دهند.
ازآنجایی که در مسیرحق همواره موانع غیرحق وشیطانی وجودداشته است برای تعالی حفظ
ره پویان این مسیر، ایستادگی در برابر
موانع، دستورالعملی کارا بوده که خداوند پیامبران را به عنوان هادیان و معتمدین و
مسولین در رأس مقاومت و آنها را مأمور به همراهی مردم در این پایداری نمود تا در
پرتو تبات قدم، بتوان دین را در جامعه نهادینه وموفق و پیروز، به سرمنزل رهایی
برساند. برای محقق شدن چنین امری خداوند ابتدا کسانی را برگزید که خود را آماده
برای پذیرش حق کرده اند و روح و جان آنها، سخن وعملشان جز برای حق نیست و حفظ
مسیرتوحیدی برای آنها مهم ترین دغدغه است وقتی خط توحید وصراط مستقیم را شناختند؛
برای ماندن در این راه مستقیم نسخه ای جز استقامت و ثبات قدم در برابر ناملایمات
نمی شناسند. خداوند نیز ازآنها عهدی میگیرد که مردم متوجه عزم آنها دراین
مسیرباشند. اکنون که همت سالکان طریق مستقیم مشخص شد؛ نوبت حمایت های همه جانبه
الهی است که برای هرمرحله از مقاومت
پاداشی و سعادتی را تضمین کند که دلگرمی محکمی باشد و از سوی دیگرموانع
وآسیبهای را را نیز مشخص نمود تا سالک طریق متوجه خطرات راه باشد وقدمی در پایداری
عقب نگذارد. و بداند شیرینی پایانی برهمه این زحمات میارزد .خداوند در قرآن کریم
چنان رضایت همه جانبه خودرا از مومنین وصلحا تبیین میکند که جای هیچ شبه وتردید
در تبعیت از الگوهای مقاومت باقی نمی گذارد واین رضایت، سختی مقاومت را در شکل های
متفاوت برجان رهرو راه آسان میسازد تا جایی که حاضراست ازجان ومال خود و فرزندانش
بگذرد و فقط آنچه در نزد او دیده میشود را ببیند.
ضرورت تحقیق
امروزه عمل
به دستورات دین مورد هجمه رسانه های ضددین قرارگرفته ومقاومت بیش ازبیش دربرابراین
هجوم را میطلبد گرچه دراین امر غفلت ازجنگ نرم شایسته نیست ولی درطول تاریخ جنگ
سخت نیز همواره حربه دشمنان اسلام بوده است، که مقابله با هرکدام جزبا پایداری
وتوکل به خدا میسرنخواهدبود. بنابراین لازم است تا فرهنگ مقاومت باردیگرتبیین
شودوگزاره های قرآنی وروایی آن بیان شودتا انگیزه استقامت روبه فزونی گراید
ومکایددشمن سرکوب وشبهات موجود درمقابله فرهنگ ایثار ومقاومت رخت بربندد.
روش تحقیق
این مقاله
به روش نقلی با استفاده از منابع کتابخانه ای به صورت توصیفی و تحلیلی به بررسی
مساله الگوهای قرآنی مقاومت میپردازد.و ابتدا به استخراج الگو های قرآنی پرداخته
است و سپس به تبیین مقاومت در سیره این بزرگان پرداخته است.
پیشینه بحث
با بررسی
منابع مشخص شد که تا کنون منبع مستقلی در این مورد یافت نشد.بلکه بیشترمنابع
مربوطه درباره استقامت وتعاریف از آن نوشته اند و ذکرالگوهای قرآنی به صورت کلی
مطرح گردیده است اما بدین گونه که ویژگی الگوهای مقاومت عنوانی برنوشته ها باشد
مدرکی یافت نشد. درضمن کتب اخلاقی میتوان این عنوان را مشاهده نمود.مانند:1
1. اخلاق در قرآن (جلد 2; فروع مسائل
اخلاقی، فصل بیستم).
2.اسطوره های مقاومت و صبر و شکیبایی ،ناصرمکارم
شیرازی
مفهوم شناسی
قبل از
بررسی محتوایی الگوهای قرانی مقاومت به تبیین مفهومی تعدادی از کلمات کلیدی در این
موضوع میپردازیم.
1. الأُسْوَة
اسوه در لغت واژه
«اسوه» در لغت اُسوه و اِسوه يعنى: قدوه، سرمشق، الگو، نمونه، پيشوا، مقتدا، عبرت،
مثل، مثال، خصلتى كه شخص بدان لايق مقتدايى و پيشوايى گردد، مايه تأسّى، اقتدا و
پيروى، صبر و آنچه مايه آرامش و تسلّى اندوهگين گردد. جمع اُسوه، اُسًى و جمع
اِسوه، اِسًى است. اُسوه مانند قدوه هم به صورت مصدرى، به معناى پيروى كردن و
تأسّى نمودن، استعمال میشود و هم به صورت اسمى و به معناى آنچه بدان تأسّى و مورد
پيروى قرار میگيرد(راغب،1384 ج 1، ص 19؛ )ائتسى به يعنى
او را اسوه قرار داد و به او اقتدا كرد. أسوتُه
به يعنى او را اسوه و مقتداى وى قرار دادم. أساه
بمصيبته تأسيةً فتأسى يعنى او را تسليت و دلدارى داد و او آرام
گرفت اينكه به او گفت: چرا اندوهگينى، در حالى كه فلانى مانند توست؟ يعنى آنچه به
تو رسيده، به او نيز رسيده است؛ ولى او صبر كرد، پس تو هم به او تأسّى كن. واساه
بماله مواساةً يعنى در مال خود ديگرى را مثل خود دانست و
از مال خود به او داد(همان،ص20)
اسوه در اصطلاح
اسوه به
معنای الگو گرفتن و سرمش قرار دادن دیگری است، چه آن الگو خوب باشد و چه بد (راغب
اصفهانی، المفردات ، ذیل
ماده «ا س و) به همین جهت
قرآن اسوه معرفی شده از جانب خود را به صفت حسنه متصف مینماید: به حقیقت سرمشق و
الگوی زیبایی در پیغمبر خدا برای شما هست. برای کسانی که امید به خدا داشته و
جویای قیامت باشند و خدا را بسیار یاد کنند . (احزاب/ ۲۱) او سرمشقی مناسب برای همه انسانها در همه عصرها و
نسلها است. بدون تردید شناختن الگویی با چنین مقام بلند و رفیعی انسان را در
پیمودن حرکت به سمت پاکی و درستی یاری خواهد کرد.
2.مقاومت
مقاومت در لغت
واژه مقاومت
از واژه عربی «قوم» به معنای ایستادن و راست ایستادن گرفته شده است. قیام
درمقابل قعود به معنای ایستادن و نشستن از
حالات متضاد است.
مقاومت در اصطلاح
در اصطلاح
قرآنی و فرهنگ آن، مقاومت به معنای ایستادگی، به حالتی گفته میشود که شخص برای
انجام کارها و تحقق اموری انجام میدهد که شامل ایجاد مقتضی و از میان بردن مانع و
ایستادگی در برابر فشارهاست.
علت این که چنین حالتی را مقاومت یا استقامت میگویند، شباهتی است که میان عمل
ایستادن از یک سو و حالت ایستادگی و مقاومت وجود دارد؛ زیرا وقتی انسانی بخواهد به
بهترین وجه، کاری را انجام دهد و یا بخواهد از خود در برابر دیگری دفاع نماید و یا
حرکتی داشته باشد، به پا میخیزد و میایستد و قیام میکند.
واژگانی چون قیام، استقامت، مقاومت و مشتقات آن درعربی و ایستادن و ایستادگی و
مانند آن در فارسی به عنوان کنایه برای بیان این حالت خاص به کار میرود. از این
رو، وقتی میگوئیم که فلانی مقاومت کرد و یا استقامت ورزید و توانست در برابر
فلانی ایستادگی کند به معنای آن نیست که حتما برپا خاسته و روی پای خودش ایستاده
است؛ بلکه به معنای آن است که از مطالب و مقاصد خود دست برنداشته و کوتاه نیامده و
مقتضیات تحقق آن را فراهم آورده و با موانع آن مبارزه کرده و در
برابر فشار جنگیده است.
لزوما مقاومت و ایستادگی و استقامت به معنای قیام و ایستادن نیست، بلکه ممکن است
فرد نشسته باشد، ولی از مطلب و مقصد و مقصود خود دست برندارد. بنابراین میتوان
گفت که مراد از استقامت، مقاومت و ایستادگی در معنای اصطلاحی آن، استمرار و
پایداری بر مطالب، مقاصد، اصول، موضعگیریها و مانند آن است (بیآنکه از راه راست
منحرف شده و به کژی گراید و از مطالب و مقاصد خود دست بردارد و از مواضع اصولی خود
کوتاه آید، بلکه همه تلاش خود را انجام میدهد تا مقتضی را تحقق بخشیده و از موانع
بگذرد و یا در برابر فشارها مقاومت نماید و عقبنشینی نکند. (راغب ،1385ج9، ص:
346 )
مقاومت درفرهنگ قرآن
یكی از دو
هدف مقدس نبوت و رسالت و كتب آسمانی این است كه عدل و انصاف و مساوات و برابری را
در میان بشر بپا دارند..آزادی انسان، هزاران قوانین و مقررات و تعلیمات و فلسفه ها
و اخلاق و آداب ضد و نقیض به وجود آورده، و احتیاج او را هزار برابر كرده است.
آدمی هم استعداد بالا رفتن و پیوستن به ملأ اعلی و هم استعداد فرو رفتن در طبیعت
خود. سپس خدا برای هدایت این موجود مختار راهنما و پیامبرانی فرستاد و در همین
راستا ازآنهامیثاق گرفت که در مسیر حق
واقامه دین واستواری برتعلیم آن پایدارباشند.آنچه در استقامت مهم است این که در
پای هدف ایستاد، در راه بود ودرراه حرکت کرد. برای رسیدن به رشد وتعالی ایستاییی
معنا ندارد.هستی در مسیر الی الله رو به حرکت است. هرعاملی که انسان را در این
مسیریاری کند و ازهدف دورنسازد، از اهمیت بالایی برخوردار است. ایستادگی گاه فردی
ویا دسته جمعی، گاه با سخن با تدبیر با امرکردن، با اتحاد،انجام رسالت وگاه ممکن
است به دادن جان ومال نیز که ختم شود که آن حد اعلی مقاومت است. خطرهمه جانبه
پیامبران الهی را تهدید میکرد؛ولی ازاستقامت وحمایت از دین دست برنداشتند. فقط
باید باحق ودرمقابل غیرحق بود به هرطریقی که این همراهی حاصل ومنجربه اعتلای آن
درسطح جامعه شود.ودرآخرآنچه درنصیب انسان میشود بشارت به جنت، حکومت صالحان در
زمین وامنیت وامان الهی است.. (ترجمه الميزان، 1385،ج11، ص:63 )
ویژگیهای الگوی مقاومت
خداوندکریم
برای پایداری دردین پشتوانه های خویش را معرفی میکند وتمام آنچه که لوازم این مسیر
مهم است رادراختیار انبیا خویش قرار میدهد تا با طیب خاطرقدم دراین راه بگذارند
ومتقابلا آنها نیز امتشان را از این امور مطمئن سازند.این ملاکها وشرایطی که
خداوند بیان مینماید، هم معرفی الگوها و هم نموداری ازتمسک و عمل به این شرایط
توسط انبیاست تا به پیروان ایشان بفهماند، الگوهای قرآنی به صورت تمام وکمال به
فرامین حق عمل نموده ومصداقی بارز از استقامت پیشگان راه حق هستند برای وجود همین
اوصاف بود که خدا ایشان رابرگزید تا در نتیجه پیروان ایشان به عمل آنها نزدیک و
بتوانند آنان نیز این مدال افتخار راکسب کند. ملاک وویژگیهایی بطور نمونه بیان میشود.
1)
استقامت همگانی
ایمان، عمل درست و صحیح، تشویق به عمل به حق و
توصیه ی افراد به خویشتن داری و استقامت و صبر، چهار ركن و چهار ستون كاخ سعادت
بشر میباشند. باید در مقابل حوادث و ناملایمات ایستادگی و پایداری كرد.خداوند از
انبیائش مقاومت واستقامت طلب میکند ویژگی مقاومت پیشگان ودستورالعملهایی را بیان
میکند و در همان راستا همان صفاتی را که انتظاردارد در ویژگی آنها توصیف میکند
یعنی این ویژگیها هم علت وهم معلول است.انبیاء چنین ویژگی داشتد که الگو شدند
ودر راستای اراده حق این اوصاف درآنان متجلی ومبرز شد. راه راست ومستقیم است
وهرطریقی حرکت میخواهد.وجود مشكلات زیاد، استقامت و ایستادگی میخواهد.اگر
استقامت در همان مرحلهی اول پایان بپذیرد همه خودشان را صاحب حق و حقیقت میدانند.
اما زمان که میگذرد با مشكلاتی مواجه میشوند. آنهایی كه راه میافتند در ابتدا
خیلی زیادند، و آنها كه به مقصد میرسند كم هستند؛ یعنی به مقصد رسیدن استقامت میخواهد-(
مطهری.1384، ج26، ص: 800)
خداوند هم
استقامت فردی راتشویق میکند و هم استقامت جمعی را و لذا مردم را نیز به این
استقامت دعوت میکند.زیرا هدف استقامت فردی سوق دادن آحادجامعه به یک نظام واحد
منسجم و خلل ناپذیر پس استقامت به شکل فردی همه مشکل راحل نمیکندآيه شريفه"
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ
واحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ" بگو جز اين نيست كه من بشرى هستم مثل شما،
(با اين تفاوت كه) به من وحى مىشود، جز اين نيست كه معبود شما معبودى است واحد پس
در توجه به سوى او استوار باشيد.» «سوره فصلت، آيه 6» (ترجمه الميزان، 1380، ج17،
ص: 548)
«پیامبران
به خاطراعتقادشان به مسیرحق و به دلیل عهدی که با خدابستند مسیررا گم نمیکنند ولی
نگه داشتن جماعت دراین امرکارسختی است.برای همین پیغمبر اکرم دربارهی آیه سورهی
هود فرمودند: «شیّبتنی سورة هود»(طبرسی،1380، ج 5 ،ص 199 )سورهی هود مرا پیر کرد.
به خاطر تشدیدی که در این آیه هست. در حالی که در یک جای دیگر قرآن هم دارد:
«فلذلک فادع و استقم کما امرت» اما عنوان «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا
تطغوا» - منحرف نشوید، از راه برنگردید - خطاب سختی است که به خود پیغمبر است. این
خطاب، دل پیغمبر را میلرزاند. این به خاطر همین است که تغییر جهتگیریها و منحرف
شدن از راه اصلی - که هویت اصلی هر انقلابی به آن جهتگیریهاست و در واقع، سیرت
انقلابها همین جهت گیریهای اصلی است - بکلی راه را عوض میکند و این انقلاب به
هدفهای خود نمیرسد.»( مقام معظم رهبری،۱۳۸۹/۰۳)امام
خمینی نیز در بیانی نگرانی پیامبر ازسوره را از عدم استقامت امت میداند.
«در آنجا
امر به استقامت خود رسول خدا و کسانی که با او هستند هست، تابعین او. این است که استقامت
ملت را هم پیغمبر سنگینی اش را در دوش خودش میدید، و نگرانی
ای که پیغمبر داشت نسبت به اینکه ملت استقامت نکند، به این بود
که ـ به حسب احتمال
قوی ـ ایشان را وادار کرد به اینکه این کلمه را بفرمایند. استقامت در هر امر، و این دنبال این است که
انسان توجه به خدای تبارک و تعالی داشته باشد و به پیامبران خدا و
خصوصاً پیمبر خاتم که اینها چه نحو زندگی کردند و با چه مصیبتهایی استقامت
کردند، و در این بیست و چند سال که پیغمبر اکرم در بین این مردم بود
چه مصیبتهایی از همین مردم دید، وچه مصیبتهایی را پیش بینی کرد،
و توجه به اینکه او ولیّ امر این ملت است و استقامت این ملت هم از
اوخواسته شده است،»سایت کتاب جنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی )
2)اطمینان
يكی از ويژگیهای مهم مومنان راستين برخورداری
از روحيه ايثارگری وطمانینه وقدرت است سر اين است كه مؤمنان هر اقدامی كه میكنند
ناشی از ايمان به خداست و ايمان به خدا نيرويی است كه هيچ نيروی ديگری معادل آن
نبوده و در برابر آن تاب مقاومت نمیآورد... چنين كسی اطمينان و يقين دارد به اين
كه به هر تقدير چه كشته شود و چه بكشد برد با اوست زيرا هر دو تقدير پاداشش بهشت
است.
رمز پیروزی
قدرت و مؤمنان در برابر دشمنان در این فرمایش الهی است که: » فَلا تَهِنُوا وَ
تَدْعُوا إِلَى السَّلْم وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ
یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ"مبادا در مبارزه کوتاهی کنید و به دشمن پیشنهاد سازش
دهید. شما بالاترید چون خدا با شماست و مطمئن باشید نتیجه مقاومت را بیکم و کاست
به شما میدهد. »(آل عمران،139)
درک این
جایگاه وشان است که ازمومن کوهی ساخته
بلکه به فرمودهی معصومین بالاتراز کوه که با حوادث چیزی ازایمان آن فرسایش نمیشود. بشارت به بهشت پاداش انسان موحداست.«إِنَّ الَّذِينَ قالُوا
رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا
تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ
تُوعَدُونَ»( فصلت، آيه 30) آنان كه گفتند پروردگار ما خداست پس آن گاه استقامت
ورزيدند اينان ملازم با بهشتند در حالى كه در آن جاودانند و در حالى كه اين بهشت
خالد، جزاى اطاعتها و كارهايى است كه در دنيا براى تقرب به خدا انجام مىدادند.
اين آيه شريفه از آيندهاى كه در انتظار مؤمنين است، و استقبال ملائكه خبر مىدهد
و آن بشارت به كرامت، امان را ازترس از اندوه که دلیلش عذاب است يا محروميت از
بهشت و یامانند گناهانى كه از مؤمنين سر زده است. ملائكه ايشان را دلدارى مىدهند
به اينكه گناهانشان آمرزيده شده است. (ترجمه الميزان، 1385ج17، ص:2 -593 )
3) درخواست استقامت
ازخدا
«وَ لَمَّا
بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ
ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِري و چون با جالوت و
سپاهيانش رو برو شدند گفتند: پروردگارا صبرى بما ده و قدمهايمان استوار كن و
برگروه كافران پيروزمان گردان»( بقرة : 250). خداوند هم درایات دیگرشرط ثبات وپایداری
وصبر را یاری دین خدا میشمرد.«أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ
یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ. اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر خدا را
یارى کنید و براى خشنودى او با کافران بجنگید و از دینش حمایت کنید، او نیز با
فراهم آوردن اسباب پیروزى، شما را یارى مىکند و گامهایتان را در میدان نبرد
استوار میسازد» ( آل عمران، 190)منظور از اینکه خدا مؤمنان را یاری میکند؛ یعنی
اسباب پیروزی بر دشمن را برایتان فراهم مىسازد. به هر وسیلهای؛ با انداختن ترس
در دل دشمنان، دادن قدرت اراده به مؤمنان، برنامهریزی دقیق، یاری فرشتگان، تغییر
مسیر حوادث به نفع مؤمنان، جذب مردم به مؤمنان. این تعبیر، بهترین تشویق برای
مقاومت و مبارزه است. چون مؤمنان را به قدرت نامحدود خدا متصل میکند.
4) اطاعت فراگیر وجدی
در باره
پيروى از كفار فرموده:« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ
الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً وَ اتَّبِعْ
ما يُوحى إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ »(احزاب،1) با اينكه محال است كه آن جناب به
پروردگار خود شرك بورزد، و يا آنچه كه به وى وحى شده از تبليغش سر باز زند، و يا
كافران و منافقان را اطاعت كند، و يا وحى پروردگارخودراپیروى ننمايدولی خداوند
اهمیت مسئله رابیان واجرای دستورحق تاکید میورزد که پیامبردرمسیروحی و برضد
کافران است. ( ترجمه الميزان،1385، ج11، ص: 77)
5) ایستادگی عالمانه
خداوند
انبیائش راباعلم وحجت وبینه به سوی مردم میفرستد تاکم و کاستی در اجرای دین پدید
نیاید. این علم وآگاهی است که استقامت را به پیش میبرد.مانند این آیه که میفرماید:
« وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ
الَّذي فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنين»( النمل : 15)
6)عاقبت اندیشی
انسان
براساس فطرت کاربیهوده وبدون منفعت انجام نمیدهد. میخواهد که نهایت کارپیروز باشد
لذا خداوند به او اطمینان میدهد که عاقبت از آن مومنین است. « قالَ مُوسى
لِقَوْمِهِ اسْتَعينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها
مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين" موسى بقوم خود گفت:
از خدا كمك بجوييد و صبورى كنيد كه زمين از آن خداست و به هر كس از بندگان خويش
بخواهد واميگذارد و سر انجام نيك، از آن پرهيزگاران است» (اعراف : 128)
7)یادآوری
نعمت و شکرگزاری
خداوند به اسوههای مقاومت خود یادآور میشود که
به نعمت هدایت ونبوتی که به آنها داده شده شاکرباشند که این خود جزیی از رسالت است
واین رسالت ونبوت رامنتی برانبیاءخودمیشمرد.«انَّ إِبْرَاهِيمَ كاَنَ أُمَّةً
قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ، شَاكِرًا
لانْعُمِهِ اجْتَبَیناهُ وَ هَدَیناهُ
إِلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ(ابراهیم ،121)، خود امتى بود مطيع پروردگار و به راه
مستقيم حركت مىكرد و از مشركان نبود ابراهيم شاكر نعمتهاى الهى بود. خدا هم او را
انتخاب كرد و به راه مستقيم هدايتش نمود.»
8)پایبندی بر میثاق
یكی از دو
هدف مقدس نبوت و رسالت و كتب آسمانی این است كه عدل و انصاف و مساوات و برابری
رادر میان بشر بپا دارند..آزادی انسان، هزاران قوانین و مقررات و تعلیمات و فلسفه
ها و اخلاق و آداب ضد و نقیض به وجود آورده، و احتیاج او را هزار برابر كرده است.
آدمی هم استعداد بالا رفتن و پیوستن به ملأ اعلی و هم استعداد فرو رفتن در طبیعت
خود. سپس خدا برای هدایت این موجود مختار راهنما و پیامبرانی فرستاد و در همین
راستا ازآنهامیثاق گرفت (ترجمه الميزان، 1385،ج11، ص:63 )
«وَ إِذْ
أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ
مُوسى وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ وَ عيسَى ابْنِ
مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً. » (أحزاب : 69) به ياد آور آن
زمان را كه ما از انبياء، و از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم
ميثاقشان را بگرفتيم.»
دراین آيه "نبيين" را به لفظ عام
آورد، تا شامل همه شود، آن گاه از بين همه آنان پنج نفر را با اسم ذكر كرده، تنها
به منظور تعظيم و احترام شانى عظيم و مقامى رفيع ايشان است و براى اينكه اولو
العزم و صاحبشريعت و داراى كتاب بودند ولى رسول خدا (ص) را بر آنان مقدم داشت،
براى اينكه آن جناب برترى و شرافت و تقدم بر همه آنان دارد. مراد از ميثاق انبياء،
ميثاق خاص به ايشان است، هم چنان كه بردن نام پيغمبران به لفظ انبياء اين معنا را
مىفهماند، كه ميثاق پيغمبران ميثاقى است كه با صفت نبوت آنان ارتباط دارد، و غير
از آن ميثاقى است كه از عموم بشر گرفته است.
اما اینكه
آن عهد و ميثاقى كه از انبياء گرفته شده چيست، درآیات ديگرآن را عبارت از وحدت
كلمه درمیدانند. (ترجمه الميزان، 1385،ج16، ص: 271) شاید از این آیه منظوراز میثاق
رابهترفهمید. که میثاق همان پایداری در دین است.
«شَرَعَ
لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما
وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا
تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ
يَجْتَبي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيْ فَفَريقاً
كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُوأَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى
أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُون وَ مَا
تَفَرَّقُواْ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنهُمْ وَ لَوْ لَا كلَمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ
إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضىِ بَيْنهُمْ
وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُواْ الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِى شَكٍ
مِّنْهُ مُرِيبٍ لِذَالِكَ فَادْعُ وَ
اسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَ لَا
تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ
آئينى را
براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود، و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به
ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد
نكنيد. خداوند هر كس را بخواهد بر مىگزيند، و كسى را كه به سوى او باز گردد هدايت
مىكند. آنها پراكنده نشدند مگر بعد از علم و آگاهى، و اين تفرقه جويى به خاطر
انحراف از حق بود (و عداوت و حسد) و اگر فرمانى از سوى پروردگارت صادر نشده بود.به
همين سبب دعوت كن و چنانكه فرمان يافتهاى استوار باش و پيرو هوسهايشان مشو »(
شورى :15،13)
معناى"
اقامه دين" حفظ آن است به اينكه پيروىاش كنند و احكامش عمل نمايند، و در آن
تفرقه ننماييد، و وحدت آن را حفظ نموده، در آن اختلاف نكنيد. بر همه مردم واجب است
دين خدا را به طور كامل به پا دارند، و اقامه كردن دين عبارت است از اينكه به
تمامى آنچه كه خدا نازل كرده و عمل بدان را واجب نموده ايمان بياورند.
مجموع شرايعى كه خدا بر انبياء نازل كرده يك دين
است كه بايد اقامه شود، و در آن ايجاد تفرقه نكنند، چون پارهاى از احكام الهى است
كه در همه اديان بوده، ما دام كه بشر در دنيا باقى باشد، آن احكام هم باقى است، و
وجوب اقامه آن واضح ومطلق است، ولی چون مردم اختلاف کردند خداوند از پیامبر طلب
استقامت میکند. منظور از اقامه وجه اقامه نفس و واداشتن آن است بگونهاى كه بايد
و شايد مواجه عمل شود، و اقامه كردن نفس در هر امرى به معناى استقامت آن در آن امر
است این آیه درسوره هود هم ذکرشده است.
«فاسْتَقِمْ
كَمَا أُمِرْتَ وَ مَن تَابَ مَعَكَ وَ لَا تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ
بَصِيرٌ"پایيدار باش چنانكه دستورت دادهاند، با هر كه با تو سوى خدا آمده، و
سركشى مكنيد كه او بيناى اعمال شماست. » (112هود)
جمله"
كَما أُمِرْتَ" كه قيد جمله" فاستقم" است مختص به رسول خدا (ص)
است، و كس ديگرى در آن شركت ندارد،. ( ترجمه الميزان،1385، ج18، ص: 44 ، 40)
سیرمطالعاتی ومشاهده قرآنی نشان میدهد که این دستورالعمل همزمان با تشریع آیین
نوح است وتا زمان پیامبراکرم وپس از آن هم جاریست.
9) مجاهده حقیقی دربرابر دربرابرطا غوت وظالم
كلمه"
جهاد" به معناى بذل جهد و كوشش در دفع دشمن است و بيشتر بر مدافعه به جنگ
اطلاق مىشود و ليكن گاهى به طور مجاز توسعه داده مىشود به طورى كه شامل دفع هر
چيزى كه ممكن است شرى به آدمى برساند مىشود. مانند شيطان كه آدمى را گمراه
مىسازد و نفس اماره كه آن نيز آدمى را به بديها امر مىكند و امثال اينها. در
نتيجه جهاد شامل مخالفت با شيطان در وسوسههايش و مخالفت با نفس در خواستههايش
مىشود كه رسول خدا (ص) اين قسم جهاد را" جهاد اكبر" ناميد «جاهِدُوا
فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي
الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ
مِنْ قَبْلُ وَ في هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا
شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا
بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير..." » ر
راه خدا جهاد كنيد و حق جهادش را بهجا آوريد. اوست كه شما را انتخاب كرد و براى
شما در اين دين كار سختى قرار نداد. از آيين پدرتان ابراهيم پيروى كنيد. او شما را
از پيش و در اين كتاب مسلمان ناميد تا پيامبر شاهد بر شما و شما شاهد بر همه مردم
جهان باشيد بنا بر اين نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و به خداوند اعتصام
جوييد كه او سرپرست شماست كه چه سرپرست و يارىرسان خوبى است» (حج : 78)
مراد از جهاد در آيه مورد بحث معناى اعم از آن و
از اين باشد و همه را شامل شود .خصوصا وقتى كه آن را مقيد به قيد (در راه خدا)
كرده به خوبى اين عموميت رانشان میدهد؛ چون اين آيه جهاد را متعلق كرده بر كارى
كه در راه خدا انجام شود پس جهاد اعم است. و اينكه فرمود: جهاد كنيد حق جهاد اين
مىشود كه جهاد شما در معناى جهاد خالص باشد يعنى فقط جهاد باشد. (نه هم جهاد و هم
تجارت يا سياحت يا غير آن) و نيز خالص براى خدا باشد و غير خدا در آن شركت نداشته
باشد. »
ودرآیه
دیگری میفرماید: «لا تُطِعِ الکفِرینَ وَ جهِدهُم بِه جِهادًا کَبیرًا: مطيع
كافران مشو و با آنها جهاد كن، جهادى بزرگ» (فرقان 52)
علامه طباطبایی ضمیر"به "به شهادت
سياق آيات، به قرآن بر مىگرداند و كلمه" مجاهده" و نيز"
جهاد" به معناى جد و به كار بردن نهايت نيرو در دفع دشمن وآیه را این گونه معنا اين مىکند كه: با قرآن
با دشمنان جهاد كن، يعنى قرآن را بر آنان بخوان و معارف و حقايق آن را بر ايشان
بيان كن و حجت را بر ايشان تمام نما.( ترجمه الميزان،1385، ج15، ص: 316)
«..بین جهادها جهادی هست که خدای متعال در قرآن
آن را «جهاد کبیر» نام نهاده: وَ جهِدهُم بِه جِهادًا کَبیرًا؛ یعنی بهوسیلهی
قرآن با آنها جهاد کن؛ جِهاداً کَبیرًا. این آیه در مکّه نازل شده. در مکّه جنگ
نظامی مطرح نبود؛ پیغمبر و مسلمانها مأمور به جنگ نظامی نبودند، جهاد آنها و کارِ
دیگر، ایستادگی و مقاومت و عدم تبعیّت است ؛ اطاعت نکردن از کفّار همان چیزی است
که خدای متعال به آن گفته جهاد کبیر. بین جهاد اصغرو جهاد اکبر یک جهاد هست که
خدای متعال آن را «جهاد کبیر» نام نهاده که آن همین است. «جهاد کبیر» یعنی چه؟
یعنی اطاعت نکردن از دشمن، از کافر؛ از خصمی که در میدان مبارزهی با تو قرار
گرفته اطاعت نکن. اطاعت یعنی چه؟ یعنی تبعیّت
نکردن در میدانهای مختلف؛ تبعیّت در میدان سیاست، در میدان اقتصاد، در
میدان فرهنگ، در میدان هنر. در میدانهای مختلف این شد جهاد کبیر»(فرمایشات مقام
معظم رهبری1395، 03)
10)تسلیم محض
تسلیم و
یژگی ممتاز دیگر اولیا الهی است که در مسیرتبیین حق تسلیم اوامرالهی هستند و
هرآنچه در این مسیربرای آنها پدیدآید ازجان ودل میپذیریند خداوند اين جمله را
مدام توجه مىدهد كه سعادت واقعى انسان دائر مدار نامگذارى نيست و احدى در درگاه
خدا احترامى ندارد مگر در برابر ايمان واقعى و عبوديت،
«وَ مَنْ
أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ
مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهيمَ خَليلا» ين چه كسى
بهتر از دين كسى است كه به اخلاص روى به جانب خدا كرد و نيكوكار بود و از دين حنيف
ابراهيم پيروى كرد؟ و خدا ابراهيم را به دوستى خود برگزيد.( نساء: 125) خداوند
انبیاء خود را متصف به این صفت مینمایید تا بیاموزد که راه برتری تسلیم
دربرابرخداست.
11) انابه وبازگشت به خدا
«فأَقِمْ
وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ
اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهْ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَاكِنَّ
أَكْثرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(30) * مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ
أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ لَا تَكُونُواْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ(31) باز آمدگان بسوى
وى، باشيد و از او بترسيد واقامه نماز كنيد و از مشركان مباشي.»
12)توکل به خدا
توکل وتفویض
اموربه خداونددرسی است که پیامبران واولیاءالهی همواره سرلوحه کارخویش قراردادهاند
واینگونه است که درسختی ها مقاوم وپایدار هستند قرآن اززبان آنها میگوید« رَبَّنا
عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَإِلَيْكَ الْمَصير »خدایا برتو توکل
میکنیم وبسوی تو باز میگردیم (غافر : 27 »
13) عدم اعتماد به ستمكاران
درآیاتی که
خداوند پیامبر را امربه استقامت نموده بلافاصله ایشان ومومنین را از اطاعت ظالمین
نهی نموده است واین خود به منزله تفسیر وتببین استقامتی است که خداوند ازایشان
انتظاردارد ماننداین کریمه «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا
فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا
تُنْصَرُونَ "بكسانى كه ستم كردهاند متمايل مشويد كه جهنمى ميشويد و جز خدا
دوستانى نداريد و يارى نميشويد» (113:هود)
حق مطلب اين است كه ركون به معناى صرف اعتماد
نيست، بلكه اعتمادى است كه توأم با ميل باشد، اين ركون چه در اصل دين باشد، و چه
اينكه در حيات دينى باشد مثل مداخله در امور مجتمع دينى و ولايت امور عامه را به
دست گرفتن، که در نتيجه در شؤون حياتى جامعه و يا فردى از افراد اثر سوء
بگذارد(ترجمه الميزان،1385، ج11، ص: 68)
خداوند در
این آیات ميان شؤونى كه هم مربوط رسول خدا (ص) و را جمع نموده است وفرموده نه
پيغمبر مىتواند در اين امور به ستمكاران ركون كند و نه امت او. كاملا روشن است كه
اين دو آيه مورد بحث به منزله نتيجهاى است كه از داستانهاى ملتهاى ستمكارى که
ازجمله كارهاى نكوهيده آنها پيروى از ستمكاران بوده، كه نتيجهاش فساد در زمين است
و آن فساد عبارت بود از رسميت دادن به سنتهاى ظالمانه واليان که مردم هم از آنها
پيروى مىكردند. چون آيه اولى مردم را نهى مىكند از اينكه از ستمكاران باشند، و
دومى نهى مىكند از اينكه به آنان نزديكى و به سوى آنان ميل و اعتماد كنند. منظور
از ستمكاران در آيه، كسانى نيستند كه صرفا ظلمى از آنان سرزده باشد، ونه آن عدهاى
هم كه دائما كارشان ظلم بلكه مراد آن عده از مردم كه حالشان در ظلم و ستم، هست، با
مؤمنان دشمنند و آنها را آزار نمودهاند. رکون ترك هر عمل ديگرى كه خوش آيند
ظالمان است، و يا مثل اينكه ظالم كارهايى كند كه براى جامعه دينى ضرر دارد، و
مسلمانها آن را ببينند و سكوت كنند و حقايق دينى را برايش بازگو نكنند، و يا امورى
را ترك كند که لطمه به اجتماع مسلمين بزند. و مسلمين سكوت كنند،و او زمام جامعه
دينى را در دست بگيرد و عهدهدار مصالح عمومى جامعه بشود. این اخص است از معناى
ولايتى كه در آيات بسيار ديگرى از آن نهى شده، زيرا ولايت به معناى نزديك شدن به
نحوى است كه مسلمين را در دين و اخلاقشان در معرض تاثیر قرار دهد و در نتيجه دين و
اخلاقشان كه از بين رفته و سنتهاى ظالمانهاى كه در جامعه دشمنان دين رايج شده در
ميان مسلمين رواج يابد، به خلاف ركون كه به معناى بنا نهادن دين و يا حيات دينى
است بر اساس ظلم ظالمين، و اين معنا از نظر مورد اخص از ولايت است، براى اينكه هر
جا كه ركون به ظالمى پيدا شود ولايت ظالم هم شده ولى هر جا كه ولايت ورزيدن به
ظالم يافت شد چنان نيست كه ركون هم باشد.
فرق ديگر اينكه خطر در ركون بالفعل است ولى در ولايت اعم از بالفعل است. و اما ميل
كردن به ظلمى از ظلمهاى آنان و راه دادن آن ظلم در دين، و اجراى آن در مجتمع
اسلامى و يا در محيط زندگى شخصى، ركون به ظالمين نيست، بلكه مباشرت در ظلم و وارد
شدن در زمره ظالمين است. (ترجمه الميزان، 1385، ج11، ص: 69)
14) مقابله با شیطان
بزرگترین
دشمن انسان که ازابتدا درمقابل مسیرهدایت او سد شد ابلیس بود.اگرچه مسیرحق براین
دشمن دیرینه بسته است ولی اوقسم خورده که سد راه بندگان خداخواهد شد؛ پس هرکس
ازمسیرحق فراتررود دردام اوگرفتارخواهدشد؛
بجزکسانی که بندگان مخلص خداهستند؛ به دلیل استقامت وثبات قدم ایشان در این
مسیر، شیطان نفوذی درآنان نخواهد داشت زیرا ایشان بروسوسه او آگاه و بنابردستور حق
همواره از دسائس او به خداپناه میبرند. ماننداین کلام ایوب «وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا
أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنىمَسَّنی الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَ
عَذَابٍ"و ياد كن از بنده ما ايّوب هنگامى كه به درگاه خداى خود عرض كرد:
(پروردگارا) شيطان مرا سخت رنج و عذاب رسانيده نجاتم بخش » (اعراف،41)
15) مقاومت در برابر مشکلات
استقامت
واژهای است که جز با صبرمعنا پیدا نمیکند و این صبر و پایداری در برابرمشکلات
است که میتواند امید به پایداری وایستادگی و استمرار درحرکت را یاری کند ازجمله
مهمترین آیاتی که ائمه رابعنوان پیشوایان دین معرفی میکند این آیه کریمه است..
«جَعَلْنَا مِنهْمْ أَئمَّةً يهَدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرَواْ وَ كَانُواْ بِايَاتِنَا يُوقِنُون»
و از آنها
امامان و پيشوايانى قرار داديم، كه به فرمان ما امر هدايت خلق خدا را بر عهده
گرفتند زيرا آنها شكيبايى كردند و به آيات ما یقین داشتند.» َ(سجده، 24)دراین آیات
صبرویقین رادوبال شایسته برای پیشوا بودن مطرح مینمایید هم علت وهم معلول رانتیجه
صبرمیداند.بزرگان دین وائمه اطهارپرچمداران ایستادگی هستند که خداوند به
خاطرویژگی ایشان را هم امام قرارداد و هم آنها را وارثان در زمین خواهدکرد تا این
پرچم مقاومت را برقله کمال بنشانند و وعده الهی راعینیت بخشند که عاقبت و امنیت
دراختیار مقاومت پیشگان است. واین بالاترین امیدی است که راه استقامت را هموارمیسازد.
مصادیقی که
انبیاء واولیاء دربرابرآن صبرکردن اقسام وانواع متفاوت راشامل میشود مانند:
الف:
تمسخر(:بقره، 75 ) ب:تفال بد (الأعراف : 131) ج: خلف وعده( بقرة: 246)د:سوالات
بیجا(108:آل عمران)ه: تقدم حفظ جان خود برپیامبر(مائدة : 24) ط: لجاجت (بقرة : 61)
16) مقابله بادنیاگرایی
استقامت
موانع جدی پیش رو دارد که گاه حرکت را کند میکند یا انسان را از به عقب میبرد.
دنیا طلبی ازجمله آنهاست. خدا ابهت مال دنیا را درپیش چشم مومن کوچک میکند.
هدفهای بزرگ را برای او مهم میسازد که توجه او ازحواشی بازداشته و به امید به خدا و زیباییهای مسیرحق
دل ببنددوبداند که تزیین مال دنیا، کارشیطان و دشمن خداست.درآیه پیش رو موسی از
خدا طلب کمک میکند که: « وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ
مَلَأَهُ زينَةً وَ أَمْوالاً فِي الْحَياةِ الدُّنْيا رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ
سَبيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا
يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الالیم" موسى گفت پروردگارا تو فرعون و
اطرافيانش را زينت و اموالى (سرشار) در زندگى دنيا دادهاى و نتيجهاش اين شده كه
(بندگانت را) از راه تو گمراه مىسازند، پروردگارا! اموالشان را نابود كن و
دلهايشان را سخت (و سنگين) ساز، تا عذاب دردناك را نبينند ايمان نياورند» (يونس :
88)
نتیجه گیری
با توجه به آیات قرآن هدف دین اقامه عدالت
درسایه یکتا پرستی است و زمانی عدالت اقامه میشود که از فرامین توحیدی وپیام
آوران توحید تبعیت نمود و در از اطاعت طاغوتیان وآنچه در مقابل توحید است سرباز زد
و به دلیل وجود دشمنیهای کفار وظالمین راه حق همواره با ایجاد موانعی ازسوی
دشمنان همراه بوده است ومقابله با این موانع مهمترین دلیل برمقاومت و ایستادگی
دربرابرخطرات موجود است؛ تادرنهایت درخت عدالت به ثمربنشیند و ریشه ظالمین کنده
وجهان به دست صالحان برسد و بتوانند دین حق را آنطورکه شایسته است؛ اقامه کنند.
استقامت شرایط خاص خود را داراست و نتایج حقیقی به دنبال خواهد داشت. انبیاء
بعنوان سرمداران مقاوت و کسانی که دراین راه به تبع ایشان مقاومت کنند به پاداش
نهایی خواهند رسید که همان وراثت زمین وعاقبت خیر و برخوردارشدن از سلام و درود
ملائک، در بهشت جاودان خواهدبود.خداوند همه جانبه ودرعین این که یک جهت را معرفی
میکند به اقامهیدین واحد، ماندن درراه واحد، سلم واحد، اطاعت از خدای واحد
وحرکت به سوی هدفی واحد، دستور میدهد وهمه را بسیج میکند که در خط انبیا و به
تبع ایشان در این مسیر با هرچه سد این راه است مقابله و در برابرآن ایستادگی کنند
و از ازتلاش وحرکت دست برندارند تا پیروز و سعادتمندگردند.
فهرست منابع
1-
راغب اصفهانی، حسین ابن محمد ، المفردات في غريب القرآن نویسنده، ،مصحح
داوودی،صفوان عدنان،ناشر:دارالشامیه بیروت.
2- زاهدی
تیر، اصغر ، محمدهادی، أمین ناجی دانشگاه پیام نور،
بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، ،فصلنامه مطالعات تفسیری،
شماره 38،دوره 10 ،تابستان 3- مكارم
شيرازى، ناصر ،تفسير نمونه، سال چاپ: 1374
3-مصطفوی، حسن التحقيق في كلمات القرآن الكريم
ناشر: مرکز نشر
آثار علامه مصطفویتاریخ نشر شهریور، 1385
4-موسوى همدانى سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان
موضوع: قرآن به قرآن و اجتهادىسال نشر : 1377
5-مکام شیرازی، ناصر،تفسیرنمونه، ناشر: دار
الكتب الإسلاميةمكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1374 ناشر : انتشارات صدرا،محل نشر:
تهران
6- میرقادری، سيد فضل اهلل و حسين کیانی بنمايه هاي ادبیات مقاومت
در قرآن مجله ادبیات دینی ص69