در زمان موسی(ع) فرعونی حکومت میکرد که بدزبان، گردنكش و
نسبت به خدا نافرمان بود و عمر او از همه فراعنه طولانیتر شد. ( ابناثیر، 1385ق،
ج1: ص170) و هيچيك از فراعنه نسبت به بنى اسرائيل خشنتر، سنگدلتر و بد رفتارتر
از او نبود. وی بنیاسرائیل را مورد شکنجه و عذاب قرار داده و آنان را به خدمت
گرفته و از آنها بيگارى میکشید. او آنان را به گروههای مختلفی تقسيم کرده بود.
گروهى را به بنايى و گروهى را به كشت و كار واداشت. همه به كارهاى فرعون مشغول
بودند و هر کس كارى نداشت جزيه مىداد. (طبری، 1387ق، ج1: ص387) او بر فرزندان
اسرائيل به بدترين گونهاى فرمان مىراند. ايشان را آزار مىكرد و به بردگى
مىكشاند و سختترين شكنجه را در حقشان روا مىداشت. (ابن اثیر، 1385ق ج1: ص170)حتی
گاهی بنىاسرائيل را به جاى سایر بردگان به كار گماشت. (همان) او مردم را به دو
طبقه مستضعف و مستكبر (بردگان و اشرافيان) به نام سبطيان و قبطيان، تقسيم نموده
بود. قبطيان همان فرعونيان بودند كه در اطراف فرعون به هوسبازى و عيش و نوش و ظلم
و ستم سرگرم بودند و همه اختيارات كشور در دست آنها بود. ولى به عكس سبطيان طبقه
پايين اجتماع و ستمديدگان بودند كه همواره زير چكمه و چنگال فرعونيان، رنج میبردند.
موسى(ع) و بنى اسرائيل از سبطيان بودند ولى فرعون از قبطيان. به اين ترتيب
نژادپرستى عجيبى در كشور مصر و اطراف، حكمفرما بود و قبطيان میخواستند همين وضع
ادامه يابد. (عمادزاده، 1388: ص493) قرآن در این باره میفرماید: «إِنَّ
فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً
مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ
الْمُفْسِدينَ؛ (شعراء: 4) فرعون در زمين برترىجويى كرد، و اهل آن را به گروههاى
مختلفى تقسيم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مىكشاند، پسرانشان را سر مىبريد و
زنانشان را (براى كنيزى و خدمت) زنده نگه مىداشت او به يقين از مفسدان بود». این
شکنجهها به مدت 400 سال به طول انجامید اما آنان به امید روز رهایی، همه آن مصائب
را تحمل میکردند.(محدث جزایری، 1110ق: ص224) خداوند بر بنى اسرائيل لطف كرد و
پيامبرى به نام موسى(ع) را فرستاد و آنها را از زير يوغ استعمار و استثمار فرعونى
نجات بخشد. (بقره: 49)با توجه به آنچه بیان شد در این مقاله تلاش میگردد به بررسی
فعالیت های قوم بنیاسرائیل در دوران حضور حضرت موسی (ع) و بعد از ایشان پرداخته و
نسبت مقاومت و موفقیت در این قوم را از منظر قرآن کریم بررسی نماید.
روش شناسی
از آنجا که موضوع
مورد مطالعه، در بستر زمان اتفاق افتاده و متعلق به گذشته تاریخی است، از روش
تاریخی بهره گرفته شده است؛ چراکه فرآیند بررسی و تحلیل ما بر مبنای اسناد گذشته
است. در تحقیقات تاریخی محقق حقایق و اطلاعات گذشته را جمعآورده، ارزشیابی میکند
و صحت و سقم آنها را بررسی میکند و با ترکیب دلایل و تجزیه و علل آنها به صورتی
منظم و عینی به نتایج میرسد. (نادری وهمکاران، 1394: ص62-65)بنابراین از تکنیکهای
روش میدانی، نظیر مصاحبه، مشاهده، پرسشنامه و... برای جمعآوردن اطلاعات استفاده
نخواهیم کرد، بلکه اطلاعات با اسناد موجود گرد آورده میشود. پس روش تحقیق این
رساله «روش اسنادی کتابخانهای» است که زیرمجموعه روش تاریخی محسوب میشود.
چهارچوب نظری
باوجود نظریه های مختلف در رابطه با حوادث تاریخی، مبنایی
را نیز اسلام بر اساس آیات قرآن در مورد تاریخ بیان کرده است که این پژوهش مبتنی
بر آن انجام گرفته است. تاریخ صحنه تحول و
دگرگونی جوامع است و قرآن کتاب هدایت و رسالتش ارشاد و دگرگونسازی بشر است. (احزاب:
43) بنابراین، میتوان قوانین حاکم بر تحولات جوامع را از درون کتابی که رسالتش
دگرگونسازی جوامع بشری است، استخراج کرد. (صدر، 1381: ص73-76) قرآن کتاب تاریخ
نیست ولی حجم آیات تاریخی آن فراوان است. تأکید قرآن بر روایت تاریخ و شناخت و
تدبر در سرگذشت و سرنوشت امتها و انسانهای گذشته بیانگر اهمیت وقایع تاریخی و علم
به آن میباشد. در بسیاری از آیات قرآنی موضوعات تاریخی مکرر روایت گردیده و
تعدادی سوره های بزرگ قرآن درباره سرگذشت و احوال پیشینیان و ادیان پیش از اسلام
است. برخی آیات در مورد چیستی(تبیین توصیفی تاریخ) و برخی آیات در مورد
چرایی(تبیین علی تاریخ) حوادث است. قرآن کریم انسانها را به سیر و مطالعه در آثار
گذشتگان امر میکند (انعام: 11) و تغییر و تحولات آنان را یکی از راه های شناخت و
آگاهی انسان میداند و قوانین موجود در جامعه و تاریخ را قابل بررسی میشمارد. (صدر،
1381: ص78-79) برای درک نظر اسلام درباره تحولات تاریخی و عوامل سازنده آن چارهای
جز مراجعه به قرآن وجود ندارد. از بررسی مجموع آیات قرآن چنین بر میآید که قرآن
با دوگونه نظر به تاریخ مینگرد:
الف) نظر به مجموع تاریخ: سبک قرآن در بیان رویدادها و
حوادث تاریخی آمیختهای از سه روش «نقلی»، «تحلیلی و علمی» و «فلسفه تاریخی» است.
ازاینرو در بحث نظر به مجموع تاریخ، قرآن یک قانون علمی را برای مجموع تاریخ
ارائه نداده است. بلکه تنها به توصیف و پیشگویی ـ آنهم نه از نوع پیشبینیهای
علمی که ابطالپذیرند ـ پرداخته است. بلکه اتصال قرآن با عالمی ورای عالم مادی،
نظرات آن را فاقد خطا کرده است.
ب) نظر به اجزاء تاریخ: در مورد نظر به اجزاء تاریخ،
اظهارات قرآن کاملاً روشن و دلنشین است. تعمیمهای استقرایی با نتیجهگیریهای
مشخص و با برد محدود و معین در قرآن یافت میشود. از نظر قرآن، تحولات پدیدههای
طبیعی، تابع قوانین و علل و عوامل و در یک کلمه «سنت»هایی است که در جهان هستی
قرار داده شده است و اسلام بر وجود این قوانین و روابط علمی تأکید فراوان دارد:
«قد خَلَت مِن قبلکم سُننٌ فسیروا فی الارض فانظُوا کیف کان عاقبهُ المکذبین(آل
عمران: 10)؛ پیش از شما سنت هایی بوده است. پس در روی زمین بگردید و بنگرید که
سرانجام ِتکذیبکنندگان- دین و پیامبر خدا- چگونه بود.»
مقاومت موسی(ع) و یارانش
فرعون ادعای خدایی میکرد. (نازعات: 24) مردان بنیاسرائیل
را به قتل میرساند و زنانشان را برای بهره برداری، زنده نگه میداشت، هیچ کسی
جرأت ایستادگی و مخالفت در برابر دستگاه ستمگر او را در توان خود نمیدید. با آمدن
حضرت موسی(ع)، طایفه بنیاسرائیل، متحول شده و در جبهه مخالفت با نظام سلطه فرعونی
قرار گرفتند و در سایه صبر و پایداری به پیروزی رسیدند؛ لذا خداوند میفرماید: «وَ
أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ
مَغارِبَهَا الَّتي بارَكْنا فيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى
بَني إِسْرائيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ
قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ؛ و مشرقها و مغربهاى پر بركت زمين را به آن
قومِ به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم)، واگذار كرديم و وعده نيك پروردگارت
بر بنى اسرائيل، بخاطر صبر و استقامتى كه به خرج دادند، تحقّق يافت و آنچه فرعون و
فرعونيان (از كاخهاى مجلّل) مىساختند، و آنچه از باغهاى داربستدار فراهم ساخته
بودند، در هم كوبيديم». (اعراف: 137) در واقع خداوند با بیان داستان عبرت انگیز
قوم بنیاسرائیل، این مطلب را به همگان گوشزد میسازد که برای رسیدن به جامعه ایدهآل
و غلبه بر ظلم و بیعدالتی، در برابر سختیها و مشکلات، باید صبر و استقامت نمود و
این یک سنت و قانون تغییر ناپذیر در طول تاریخ بوده و خواهد بود. بنابراین وقتی
تاریخ پرفراز و نشیب بنیاسرائیل را مورد بررسی قرار میدهیم درمییابیم که آنان
تنها در نقاطی به موفقیت دست یافتهاند که از خود استقامت بیشتری نشان دادند و در
مواردی که از خود کمصبری به خرج دادند با شکست مواجه شدند. اکنون به یک نمونه از
موفقیت بنیاسرائیل اشاره میکنیم:
غرق شدن فرعونیان و موفقیت موسویان
فرعون وقتى ديد مردم از كار موسى هراسان شدهاند ترسيد كه
به موسى ايمان بياورند و ديگر او را نپرستند. اين بود كه پيش خود تدبيرى انديشيد (
ابن اثیر، 1385ق، ج1: ص185) و به وزير خويش گفت: «اى هامان! براى من بناى مرتفعى
بساز، شايد به وسايلى دست يابم، وسايل (صعود به) آسمانها تا از خداى موسى آگاه شوم
هر چند گمان مىكنم او دروغگو باشد». (غافر: 36-37)هامان دستور داد كه آجر بسازند
و او نخستين كسى بود كه آجر ساخت. آنگاه بَنايان و صنعتگران را گرد آورد و هفت سال
صرف ساختن آن كاخ كرد و آن را به اندازهاى بلند ساخت كه هيچ كاخ ديگرى به بلندى
آن نمىرسيد. ديدن آن بنا براى موسى سخت بود و او را رنج مىداد. از اين رو خداوند
به او وحى فرستاد و فرمود: بگذار هر چه مىخواهد بكند. من با او مدارا مىكنم ولى
در ظرف يك ساعت هر چه را كه ساخته از بين مىبرم. وقتى ساختمان كاخ او به پايان
رسيد، خداوند جبرائيل را مأمور ويران كردن آن ساخت. جبرائيل نيز تمام آن بناى
بلند را فرو ريخت و هر كس را كه در آن بنا كار كرده و هر چه را كه در آن به كار
رفته بود، همه را نابود ساخت. فرعون كه از كارهاى خداوند چنين چيزى را ديد، به
ياران خويش فرمان داد تا با موسى و بنى اسرائيل سختگيرى كنند. آنان نيز چنين كردند
و كار را به جائى رساندند كه بر بنى اسرائيل انجام كارهاى طاقت فرسائى را تحميل
نمودند. از اين رو، زنان و مردان بنى اسرائيل دچار سختى و خوارى شدند. تا پيش از
اين زمان هر گاه بنى اسرائيل را به كار وا مىداشتند، آنان را خوراك مىدادند ولى
از آن به بعد، هيچ خوراكى هم به آنان نمىدادند. در نتيجه، بنى اسرائيل رفته رفته
به بدترين وضع برگشتند. به طوری که آنان با زحمت فراوان قوت ناچیزی را فراهم
مىآوردند. سرانجام از اين وضع به حضرت موسی(ع) شكايت بردند. (ابن اثیر، 1385ق،
ج1: ص185) موسى(ع) به ايشان اندرز داد و گفت: «از خدا يارى جوييد، و استقامت پيشه
كنيد، كه زمين از آن خداست، و آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، واگذار مىكند
و سرانجام (نيك) براى پرهيزكاران است. (اعراف: 128) اميد است پروردگارتان دشمن شما
را هلاك كند، و شما را در زمين جانشين (آنها) سازد، و بنگرد چگونه عمل مىكنيد». (اعراف:
129) چون فرعون و يارانش در كفر پايدار ماندند و از گردنكشى خوددارى نكردند،
خداوند پى در پى نشانههاى خشم خويش را در ديده ايشان آشكار ساخت. (ابن اثیر،
1385ق، ج1: ص186) بدین ترتیب عذابهای مختلفی بر آنها نازل گردید که عبارت بودند از
طوفان، ملخ، آفت گیاهی، قورباغه و باران خون. (اعراف: 137) نخست خداوند بر آنان
طوفانى فرستاد كه همراه با بارانى پياپى و سنگين بود، چنان كه هر چه داشتند، غرق
كرد. از اين رو دست به دامان حضرت موسى (ع) زدند و گفتند: اى موسى، از پروردگار
خود بخواه كه اين آسيب را از ما دور سازد تا ما به تو ايمان بياوريم و فرزندان
اسرائيل را رها كنيم و همراه تو بفرستيم كه آنان را به هر كجا كه خواهى ببرى.» به
دعاى موسى، خداوند آن آسيب را برطرف ساخت ولى از بارانى كه باريده بود كشتههاى
ايشان روئيد و به ثمر رسيد. بعد گفتند: چقدر خوشوقت مىشديم اگر باران نمىآمد.
این بار خداوند به جاى باران ملخها را فرستاد كه به كشتزارهاى ايشان حمله بردند و
هر چه را كاشته بودند، خوردند. باز از موسى خواستند تا اين بلا را از سرشان رفع
كند تا به او ايمان بياورند. موسى دعا كرد و آن بلا را از ايشان دور ساخت ولى اين
بار هم ايمان نياوردند و گفتند: از آنچه كاشتهايم، هنوز مقدارى بر جاى مانده است.
خداوند آفتی را فرستاد كه همه كشتزارها و درختان ايشان را نابود كرد. خوراكشان را
مىخورد و نمىتوانستند چنين آفتى را چاره كنند. از اين رو، بار ديگر از موسى خواستند
كه آن آفت را از محصولاتشان دور سازد. موسى نيز چنين كرد ولى باز ايمان نياوردند.
اين دفعه خداوند قورباغههایی را فرو فرستاد كه در ديگها و خوراكهاى ايشان
افتادند و همهى خانهها را پر كردند. باز به موسى پناهنده شدند و درخواست كردند
كه گزند قورباغهها را از سرشان دور گرداند تا به او ايمان آورند. موسى از اين بلا
نيز نجاتشان داد ولى آنان از ايمان آوردن به او خوددارى كردند. آنگاه خداوند بر
آنها خون فرستاد، چنان كه آبهاى فرعونيان، همه تبديل به خون شد. فرعونى و
اسرائيلى هر دو از يك آب مىنوشيدند. ولى وقتى كه اسرائيلى آب برمىداشت همان آب
بود و هنگامى كه فرعونى برمىداشت خون بود. اين وضع هفت روز طول كشيد. باز
فرعونيان به تنگ آمدند و از موسى خواستند كه ايشان را از آن آسيب رهائى بخشد تا به
او ايمان آورند. موسى باز هم درخواست ايشان را پذيرفت و آن آسيب را رفع كرد. ولى
اين بار هم ايمان نياوردند. (ابن اثیر، 1385 ج1: ص186) آنان هنگامى كه در چنگال
بلا گرفتار مىشدند- همانند همه تبهكاران- موقتاً از خواب غفلت بيدار مىگشتند، و
به دست و پا مىافتادند و از موسی(ع) مىخواستند كه دست به دعا بردارد و نجات آنها
را از خدا بخواهد اما همين كه طوفان بلا و امواج حوادث فرو مىنشست، همه چيز را
فراموش كرده به حال اول باز مىگشتند. موسى و هارون سرانجام از ايمان آوردن فرعون
و كسانش نااميد شدند. از اين رو، موسى(ع) دست به دعا برداشت در حالي كه هارون آمين
مىگفت. (همان) موسى(ع) گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموالى
(سرشار) در زندگى دنيا دادهاى، پروردگارا! در نتيجه (بندگانت را) از راه تو گمراه
مىسازند. پروردگارا! اموالشان را نابود كن و (به جرم گناهانشان،) دلهايشان را سخت
و سنگين ساز، به گونهاى كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند». (یونس:
88)خدا دعاى موسى و هارون را اجابت فرمود و به جز چارپايان و جواهر و زر و
زيورشان، ساير چيزهائى كه داشتند، مانند درختان و كشتزارها و خوراكىها و غلات و
غيره، همه را تبديل به سنگ ساخت. اين هم يكى از نشانههاى خشم خداوند و پيامبرى
موسى(ع) بود كه موسى(ع) براى فرعون و فرعونيان آورد. چون كار پيغمبرى موسی(ع) در
مصر به درازا كشيد و كوشش او براى هدايت فرعون سودى نبخشيد خداوند به او وحى
فرستاد و فرمان داد كه بنیاسرائيل را از مصر ببرد و تابوت يوسف بن يعقوب را نيز
با خويش حمل كند و در بيت المقدس به خاك سپارد. موسى(ع) درباره تابوتى كه پيكر
حضرت يوسف(ع) را در برداشت، به جست و جو پرداخت. هيچ كس در اين باره چيزى
نمىدانست جز پيرزالى كه جاى آن را در رود نيل به او نشان داد. جسد يوسف(ع) در يك
صندوق مرمرين بود كه موسى(ع) آن را از نيل بيرون آورد و برگرفت و با خويش برد.
هنگام بيرون رفتن از مصر به بنیاسرائيل گفت تا آنجا كه مىتوانند از زيور آلات
قبطيان وام گيرند. آنان نيز چنين كردند و گوهرهاى گرانبهاى بسيارى از قبطيان
گرفتند. آنگاه موسى(ع) به كسان خويش دستور حركت داد و بنیاسرائيل را شبانه از مصر
بيرون برد بدين جهت قبطيان از رفتنشان آگاهى نداشتند. هارون(ع) در پيشاپيش بنیاسرائيل
و موسى(ع) در پشت سرشان حركت مىكرد. شماره فرزندان اسرائيل هنگامى كه از مصر
بيرون مىرفتند، ششصد و بيست هزار بود. فرعون، همين كه از رفتن ايشان آگاه شد، با
لشكريان خويش به دنبالشان شتافت. هامان نيز پيشرو لشكر او بود. (ابن اثیر، 1385
ج1: ص187)هنگامى كه دو گروه به يكديگر را رسیدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال
فرعونيان گرفتار شديم». (شعراء: 61) اى موسى! هم پيش از آمدن تو به نزد ما، و هم
پس از رفتن تو، ما آزار و ستم ديدهايم. (اعراف: 129) پيش از آمدن تو، پسران ما
را- به خاطر تو- مىكشتند و زنان ما را زنده مىگذاشتند. اكنون نيز فرعون ما را
مىگيرد و مىكشد. (ابن اثیر، 1385ق، ج1: ص187) موسى(ع) گفت: «چنين نيست! يقيناً
پروردگارم با من است، بزودى مرا هدايت خواهد كرد». (شعراء: 62) فرزندان اسرائيل به
دريا (رود نيل) رسيدند. اينك آب در پيش رو و فرعون در پشت سرشان بود. از اين روى،
دل بر هلاك نهادند و يقين كردند كه نابود خواهند شد. ولى موسى(ع) پيش آمد و با
عصاى خويش به رود نيل زد. ناگهان آب شكافته شد و هر بخش از آب همچون ديوار بلندى
شد كه همانند كوه بزرگى بود. ميان آب دوازده راه باز شد كه هر راه براى گذشتن يك
گروه از بنیاسرائيل بود. هنگام عبور، هر گروه مىگفت: بىگمان ياران ما در آب
نابود شدهاند. از اين رو، ديوارهاى قطور آب كه ميان راهها مانند كوههاى بزرگى
قرار گرفته بودند، به فرمان خداوند به گونه پنجرههائى درآمدند. در نتيجه، هر گروه
از بنى اسرائيل، هنگام عبور از نيل به چپ و راست خود مىنگريستند و ياران خويش را
كه از راههائى موازى راه ايشان گام برمىداشتند، مىديدند، تا وقتى كه همه به
كرانه ديگر رود نيل رسيدند و از آب گذشتند. بعد، فرعون و يارانش به كرانه نيل
رسيدند. آب، به همان حال باقى مانده بود. از اين رو، فرعون وقتى ديد از يك كرانه
به كرانه ديگر راههائى در ميان آب باز شده، به كسان خويش گفت: نمىبينيد كه آب
شكافته شده و براى من راه باز كرده تا بروم و دشمنانم را به چنگ بياورم؟ فرعون در
برابر دهانه راهها ايستاده بود و مىخواست با ياران خود از آب بگذرد ولى همراهانش
پيش نمىآمدند، زيرا اسبان آنها حركت نمىكردند. در اين هنگام جبرائيل، سوار بر
ماديان در آنجا فرود آمد و بر آب زد. اسبهاى فرعونيان همين كه بوى ماديان را
شنيدند در پى او شتافتند و پيش رفتند تا وقتى كه نخستين سوار به كرانه ديگر رود
رسيده بود و مىخواست بيرون برود و آخرين سوار نيز تازه داخل رود شده بود. درين
هنگام به آب فرمان داده شد كه آنان را فرا گيرد. آب نيز به طغيان درآمد و تلاطم
كرد و همهى فرعونيان را غرق ساخت در حاليكه بنى اسرائيل بر كرانه رود، غرق شدن
ايشان را تماشا مىكردند. جبرائيل، در این هنگام خود را به فرعون رساند و پارهاى
از گل رود را برگرفت و به دهان فرعون زد. فرعون هنگامى كه داشت غرق مىشد، گفت: من
اينك ايمان مىآورم به اين كه نيست خدائى جز همان خدا كه فرزندان اسرائيل به او
ايمان آوردهاند. اين را گفت و غرق شد. (ابن اثیر، 1385ق، ج1: ص187) وقتی او چنین
گفت از ناحیه خداوند متعال به او خطاب شد «الآن؟ در حالى كه قبلًا عصيان كردى، و
از مفسدان بودى». (یونس: 91) فرزندان اسرائيل، هنگامى كه رهائى يافتند، گفتند:
فرعون در آب غرق نشده است. موسی(ع) چون ديد كه پيروانش غرق شدن فرعون را باور
نمىكنند، دعا كرد و خدا مردهى فرعون را كه غرق شده بود از آب بيرون كشيد. بنیاسرائيل
جسد را گرفتند كه مايه عبرت كنند و بدان مثال بزنند. (ابن اثیر، 1385ق، ج1: ص185) بنابراین
استقامت بنیاسرائیل در مقابل فرعونیان نتیجه داد و آنها در برابر فرعونیان موفق
شدند. آنان به خوبی نشان دادند که تنها با استقامت میتوان در برابر قدرت عظیم و
تا دندان مسلح فرعون پیروز شد. «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كاَنُواْ
يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا الَّتىِ بَارَكْنَا فِيهَا
وَ تَمَّتْ كلَِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنىَ عَلىَ بَنِیإِسْرَائِيلَ بِمَا
صَبرَُواْ وَ دَمَّرْنَا مَا كاَنَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ مَا
كَانُواْ يَعْرِشُون؛ (اعراف: 137) و مشرقها و مغربهاى پر بركت زمين را به آن قومِ
به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم)، واگذار كرديم و وعده نيك پروردگارت بر
بنیاسرائيل، به خاطر صبر و استقامتى كه به خرج دادند، تحقّق يافت و آنچه فرعون و
فرعونيان (از كاخهاى مجلّل) مىساختند، و آنچه از باغهاى داربستدار فراهم ساخته
بودند، در هم كوبيديم».
فضای جامعهی بنیاسرائیل پس از موسی(ع)
بنى اسرائيل بعد از حضرت موسى(ع)، به خاطر قانون شكنى و
رفاه طلبى، مجدّداً تحت سلطه و فشار طاغوت قرار گرفته، آزادى و سرزمين خود را از
دست دادند. (قرائتی، 1374، ج1: ص389) با افزایش یافتن گناه و فساد در میان بنیاسرائیل،
دشمن به آنان هجوم آورد و آنان طبق معمول برای پیکار با دشمن، تابوت را به همراه
خود بردند. اما در اين جنگ دشمن به تابوت دست يافت و در نتيجه بنى اسرائيل شكست
خوردند. دشمن در سرزمين آنان به يغماگرى پرداخت و گروهى را اسير كرد. آشفتگى و
پراكندگى در ميان بنى اسرائيل تا مدتها برجاى بود. آنان هميشه مدتى را در گمراهى
به سر مىبردند تا اینکه خداوند كسى را بر آنان چيره مىساخت كه از ايشان انتقام
مىگرفت. و وقتى توبه مىكردند و به سوى خدا برمىگشتند خداوند گزند دشمن را از
سرشان دور مىكرد. پس از درگذشت يوشع بن نون تا زمان اشموئیل این وضعیت ادامه پیدا
کرد. از مرگ يوشع آشفتگى كار بنى اسرائيل آغاز شد و رشته زندگى ايشان گاهى به دست
قاضيان و گاهى به دست پادشاهان و گاهى به دست پيروزمندان مىافتاد تا هنگامى كه
پايه فرمانروائى در ميانشان استوارى يافت و سر و سامان پذيرفت و اشمويل به پيامبرى
رسيد، چهار صد و شصت سال به درازا كشيد. (ابن اثیر، 1385ق ج1: ص214)
چارهاندیشی بنیاسرائیل
بنیاسرائیل براى نجات از آوارگى و خارج شدن از زير يوغ
طاغوت، تصميم به مبارزه گرفتند و از پيامبر خويش اشموئيل(ع) خواستند، براى آنها
فرمانده و اميرى انتخاب كند تا به رهبرى او با طاغوت مبارزه كنند، ولى با همه اين
ادعاها وقتى دستور صادر شد، همه آنها جز اندكى به ميدان نبرد پشت كرده و از دستور
سرپيچى نمودند. (قرائتی، 1374 ج1: ص389) مردم ستمديده بنیاسرائيل با آنكه براى
رهايى از چنگال ظالمان، از پيامبرشان درخواست تعيين فرمانده كرده بودند، ولى وقتى
پيامبرشان طالوت را كه جوانى چوپان و فقير و گمنام بود، به فرماندهى و زمامدارى
آنان تعيين نمود، گفتند: چگونه او مىتواند فرمانده ما باشد در حالى كه شهرت و
ثروتى ندارد؟ و ما به جهت ثروت و دارايى كه داريم، از او لايقتريم. اشموئیل(ع) وقتى
بهانهگيرى آنها را به خاطر فقر و ندارى طالوت شنيد، فرمود: بىگمان خدا او را بر
شما برگزيده است و او توانايى علمى و قدرت بدنى و نيروى لازم براى فرماندهى جنگ را
دارد. خداوند هر كس را كه بخواهد به خاطر لياقت و استعدادهاى نهفتهاش فرماندهى
مىبخشد. (همان: ص391) براى اينكه بنیاسرائیل به فرماندهى طالوت اطمينان و يقين
پيدا كنند، پيامبرشان به آنها گفت: صندوق مقدّس (همان: ص393) به آنها بازگردانده
مىشود، تا نشانهای براى انتخاب طالوت از سوى خداوند باشد. (همان) نهایتاً بنیاسرائیل
بنا به دلایل مختلفی چون ویژگیهای جسمانی و علمی طالوت و پیدا شدن تابوت و ...،
به ناچار طالوت را برای فرماندهی پذیرفتند و تصمیم به مبارزه و جنگ با دشمن
گرفتند.
مقاومت تعداد کمی از بنیاسرائیل
پس از مرحله انتخاب فرمانده برای جنگ، بنیاسرائیل مورد
امتحان الهی قرار گرفتند تا استقامتکنندگان حقیقی مشخص شوند. آنان در اولین مرحله
باید در برابر تشنگی استقامت میکردند اما گروه زيادى از بنیاسرائيل در این
آزمایش مردود شدند. (بقره: 249) گروه باقيمانده، دوباره به لحاظ روحى و معنوى مورد
آزمایش قرار گرفتند. بسیاری از آنان وقتى با سپاه انبوه جالوت مواجه شدند خود را
باختند و گفتند: ما توانايى مقابله با اين سپاه مسلح را نداريم. ولى آنهايى كه به
روز قيامت ايمان داشتند، گفتند: پيروزى به دست خداست، اى بسا گروههاى اندك كه به
اذن خداوند بر سپاهيان بزرگ پيروز مىشوند. (همان) بنابراین پيروزى در يك مرحله از
آزمايش، كافى نيست. افرادى در بعضى از مراحل موفق مىشوند، ولى در مرحلهاى ديگر
شكست مىخورند. در اين داستان گروهى رهبر را به خاطر فقر نپذيرفتند، گروهى در
آزمايش شكم، شكست خوردند و گروهى در برخورد با دشمن خود را باختند. (قرائتی، 1374
ج1: ص395) امام باقر(ع) مىفرمايد: افرادى كه تا آخر كار به طالوت وفادار ماندند،
سيصد و سيزده نفر بودند. (حویزی، 1383 ق ج1: ص251) هنگامى كه آنها (لشكر طالوت و
بنى اسرائيل) در برابر جالوت و سپاهيان او قرار گرفتند گفتند: «پروردگارا! صبر و
استقامت را بر ما فرو ريز و گامهاى ما را استوار بدار، و ما را بر جمعيت كافران
پيروز گردان». (بقره: 250)آنها نهایتاً به فرمان خدا سپاه دشمن را شكست دادند و به
هزيمت واداشتند (بقره: 251) و داوود (جوان كم سن و سال و نيرومند شجاعى كه در لشكر
طالوت بود) جالوت را با فلاخنى كه در دست داشت، كشت. (بقره: 251) او يكى دو سنگ آن
چنان ماهرانه پرتاب كرد كه درست بر پيشانى و سر جالوت كوبيده شد و در آن فرو نشست.
او فريادى كشيد و فرو افتاد، و ترس و وحشت تمام سپاه او را فرا گرفت و به سرعت
فرار كردند گويا خداوند مىخواست قدرت خويش را در اينجا نشان دهد كه چگونه پادشاهى
با آن عظمت و لشكرى انبوه به وسيله نوجوان تازه به ميدان آمدهاى آن هم با يك سلاح
ظاهراً بى ارزش، از پاى در مىآيد. (مکارم شیرازی و همکاران، 1353، ج2: ص246)
بنابراین تعداد اندکی از بنیاسرائیل که تا پایان مسیر استقامت کردند، به کمک
پروردگارشان توانستند سپاه عظیم جالوت را در هم شکسته و پیروز شوند.
نتیجه گیری
در بررسی قوم بنیاسرائیل مشخص شد که میان مقاومت و موفقیت
رابطه دو طرفه وجود دارد. به طوری که هر چه مقاومت و روش های بکارگیری این الگو به
بهتربن وچه ممکن انجام گیرد؛ به همان میزان موفقیت های بسیاری در زمینه های مختلف
محقق شده است. غرق شدن فرعونیان در نیل، ایجاد جامعه ایی بدور از بردگی، از طرفی
دیگر هر چه بنیاسرائیل از خود وادادگی نشان داده و دست از مقاومت بر داشتند شکست
های متعددی برای آنها رقم خورد که شکست اولیه در برابر سپاه جالوت نمونه ایی از آن
است.
منابع
قرآن کریم
ال بیکر، ترز، نحوه انجام تحقیقات اجتماعی،
ابن
اثير، علي بن محمد، الکامل في التاريخ،
بیروت، صادر، دارالفکر، ۱۳۹۹ق.
حويزى، عبد على بن
جمعه عروسى، تفسير نور الثقلين، تحقيق:
سيد هاشم رسولى محلاتى، چ4، قم، انتشارات
اسماعيليان، 1415ق.
صدر، سید محمدباقر،
سنت های تاریخ در قرآن، ص
الطبري، محمد بن جرير، تاريخالطبري، ج1،
عماد زاده، حسین، تاريخ انبياء،
قرائتی، محسن، تفسير نور، ج1،
محدث جزایری، قصص الأنبياء،
مکارم شیرازی،
ناصر، تفسیر نمونه، ج 4،
نادری، عزت¬الله و
سیف نراقی، مریم، روشهای تحقیق چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی
با تأکید بر علوم تربیتی.