داستان پرفراز و نشیب بنیاسرائیل پر از موفقیتها و شکستها،
فرمانبری و نافرمانی، وزشتیها و خوبیهایی است که آیینه عبرت اقوام بعدی از جمله
مسلمانان است. اهتمام قرآن بر بازگویی پر تکرار و مداوم داستان بنیاسرائیل و
مقاطع مختلف زندگی آنان و تاکید روایات بر همگونی مسلمانان با بنیاسرائیل در
اتفاقات و موفقیتها و شکستها نشانگر لزوم عبرتآمیزی از داستان زندگی این قوم
است. قومی رنج کشیده که در نهایت سختی و تحمل ظلم و بردگی و خفت، با رهبری پیامبری
موعود که سالها در انتظار او بوده است، با فرمانبری از او و استقامت در سختیها
تبدیل به قومی برگزیده میشود.
نتیجه شوم و تلخ و خفتانگیز بنیاسرائیل و جنایتهای بیشماری
که تا قرنها و بهویژه در عصر حاضر توسط پیروان این قوم انجام میگیرد، تابو و
مانعی از بررسی و تحقیق درباره یکی از مقاطع ویژه و درخشان در تاریخ زندگی و
تحولات این قوم شده است. صرف نظر از ماهیت و اقدامات ضد انسانی و ضد دینی پیروان
ادعایی این قوم در طول تاریخ، آنچه مسلم است یکی از عوامل مهم پیروزی بنیاسرائیل
و تبدیل شدن به قوم برگزیده در مقطعی خاص، بهکارگیری عنصر مقاومت و صبر در مقابل
موانع ایجاد شده توسط فرعونیان مستکبر و ظالم بود.
سالها ظلم و قتل و
تجاوز و به بردگی کشاندن مردم توسط فرعون، آنان را از انتظار و پیگیری برای آمدن
منجی موعود، منصرف نکرد، با آمدن حضرت موسی و تبعیت از رهبری ایشان و صبر و
استقامت در آرمانهای خود، مردم از زیر یوغ بردگی و استثمار فرعونیان رها شدند.
این قسمت از تاریخ بنیاسرائیل که نمایانگر دوران استقامت و صبر و به تبع آن
پیروزی و تبدیل شدن به قوم برگزیده است، در ضمن آیاتی از سوره اعراف برای مسلمانانی که در شریط مشابهی قرار داشتند
بازگو شده است.
قرآن برای نهادینهسازی ارزشهای اخلاقی، از روشهایی
حکیمانه استفاده میکند. این روشها نیز در فرایندی مشخص و منطقی بهکار گرفته شده
که بخشی از این فرایند استفاده از قصههای تاریخی است که منطبق بر شرایط محیطی
معاصران نزول میباشد. در فرایند نهادینهسازی مولفه و گفتمان صبر و مقاومت نیز از
روش بازگویی قصههای امتهای پیشین و انبیا استفاده شده است. بخشی از این قصهها،
مربوط به تاریخ زندگی قومی است که شباهت بسیاری به حوادث جامعه اسلامی دارد.
پیشینه تحقیق:
بحث درباره بنیاسرائیل ضمن بیان داستانهای حضرت موسی در
کتابهای تفسیری بسیاری آمده است. همچنین بهصورت مستقل کتابهایی در این زمینه به
رشته تحریر در آمده است از جمله کتابهای پژوهشی در جلوههای هنری داستانهای قرآن
نوشته محمود بستانی؛ تحلیل قصص، ررویکردی تحلیلی به قصههای قرآن نوشته محمد
شریفانی؛ بررسی تاریخی قصص قرآن، محمد بیومی مهران.
همچنین در کتابهای
قصص الانبیاء به موضوع سرگذشت این قوم پرداخته شده است که سابقهای دیرینه در میان
تالیفات اسلامی دارد و دهها و شاید صدها کتاب در زمینه آن نوشته شده است. از جمله
در تالیفات قطب راوندی، ابنکثیر، ابواسحاق نیشابوری، علامه مجلسی، سید نعمت الله
جزایری، جاد المولی، ناصر مکارم شیرازی، سیدهاشم رسولی محلاتی، حسن عباس، عبدالوهاب
نجار و...
در این کتابهای ارزشمند معمولا به سرگذشت این قوم در ضمن
دیگر داستانهای قرآنی پرداخته شده، و بهندرت به تطبیق شرایط بنیاسرائیل با
شرایط جامعه اسلامی پرداخته شده است. در موضوع این پژوهش (تطبیق سرگذشت قوم بنیاسرائیل
با مسلمانان صدر اسلام در شرایط خفقان و فشار مکه و نهادینهسازی گفتمان صبر با
استفاده از معرفی الگوی مقاومت بنیاسرائیل) نوشتهای یافت نشد. البته برخی
پژوهشگران در موضوع تطبیق گزارشهای تاریخی با آیات قرآن، تحقیقاتی کردهاند، از
جمله آقای دانشکیا در کتاب تاریخ در قرآن، که به بررسی تطبیقی گزارش غزوه بدر،
احد و تبوک در قرآن و منابع تاریخی مثل طبری، واقدی و ابن هشام پرداخته است. مؤلف
در این کتاب آیات مربوط به حوادث را با تطبیق بر شرایط زمانی و مکانی و اتفاقات
پیرامونی بررسی کرده است.
روش تحقیق:
تحقیق حاضر با رویکردی تنزیلی که به سیر نزول آیات مطابق با
شرایط محیطی و پیرامونی نزول قرآن توجه دارد، تدوین شده است. از نظر هدف نیز
کاربردي و به جهت روش کار در زمره تحقيقات توصيفي قراردارد و نحوه جمع آوری دادهها،
نیز به صورت اسنادی و کتابخانهای میباشد.
اهداف قصههای قرآنی
قرآن کتاب هدایت است؛ کتابی که دارای برنامههایی متعدد
برای دنیا و آخرت در جنبههای مختلف زندگی انسان است. با وجود معارف عمیق و مهم در
قرآن جای این پرسش وجود دارد که این همه داستان در قرآن چه سنخیتی با معارف بالا و
عمیق دارد؟ معارف عمیق و گسترده کجا و بیان داستان زندگی اقوام گذشته کجا؟ قرآن با
یادآوری داستان اقوام گذشته به دنبال چه هدفی بوده است؟
میتوان گفت: از
جهتی، آنچه در ذهن و فکر آدمی برای آینده خویش
به خطور میآید در صفحات تاریخ زندگی گذشتگان یافت میشود و از جهتی دیگر
با اینکه برنامههای قرآن برای حال و آینده بشریت است، نگاهی به گذشته تاریخ بشریت
درستی بسیاری از برنامههای پیشروی قرآن را ثابت میکند. اگر قرآن دستور به صبر و
تقوا و مبارزه با مستکبران میدهد، نشانی از تحقق نتیجه این فرامین را در گذشته در
نقل داستان امتها، اقوام و افراد به تصویر میکشد.
از دیگر سو، ارائه دعوت دینی و بیان مفاهیم دینی ضمن قصههای
قرآنی یکی از اهداف داستانهای قرآنی است.
برای مثال، قرآن، به بطلان سهگانهپرستی در ضمن نقل ماجرای حضرت عیسی
اشاره کرده است. یا در ضمن داستان حضرت نوح به استدلال برای توحید پرداخته است
(مهدوی،1381، ص87-88) همچنان که یکی از تفاوتهای اصلی قصههای قرآن با قصههای
تاریخی در جهتدار بودن قصه است. گزارشهای تاریخی قرآن، جهتدار و با نگرش و هدف
خاصی بازگویی میشود.(حسینی ژرفا، 1394، ص63)
نمونههای بسیاری از استفاده ائمه اطهار از روش قصه برای
تبیین مفاهیم دینی و اخلاقی نقل شده است، این روش تاثیر بالایی در شنوندگان دارد.
مخاطبان پس از شنیدن این رویدادها، گویا مخاطب مستقیم آن نبودهاند، ولی به اندیشه
و تأمل فرو میروند و در عمل و رفتار خود تجدید نظر میکنند. آنان بهگونهای
غیرمستقیم، پیام قصه را دریافت و با عمق جان آن را درک میکنند.(واسعی، 1388،
ص151-152)
از اهداف قصه زندگی گذشتگان میتوان به مواردی همچون
آموختن نكات مهم بهطور غيرمستقيم، نشان
دادن اينكه هر مسأله يا مشكل، منحصر به فرد و جديد نبوده، بلكه همواره بهنوعي
وجود داشته است، ايجاد رابطه بين گذشته، حال و آينده اشاره کرد. داستانها، بهگونه
فرازماني وفرامكاني عمل میکنند. آنها گذشته را به حال ربط ميدهند و آنگاه، هر
دو زمان گذشته و حال را به آينده ميافكنند. در واقع داستان، با ايجاد رابطه بين
زمانها و با فتارهاي مختلف، و بين ايدهها و مفاهيم و بين رفتارها و ارزشها،
شنونده را قادر ميسازد كه فكر و عملش را بازنگري و پيشبيني كند. از سوي ديگر، تار
و پودهاي فكری، عاطفي و ذهني و حوادث اجتماعي كه در داستانها به هم پيوستهاند،
فرد را در جهت حل مشكلات شخصي اش رهبري ميكنند.(مسبوق، 1395، ص189)
بنابراین میتوان بعضی اهداف قرآن در بازگویی تاریخ را اینگونه
گفت: استوار کردن دل پیامبر، موعظه و تذکر برای مؤمنان، عبرتگیری از گذشتگان،
ایجاد زمینه تفکر و تامل، هشدار به کافران، آیه بودن تاریخ(دانشکیا،
1393، ص50-55)
چرایی تکرار قصه
در چرایی تکرار قصهها در قرآن مطالب و نکات مختلفی گفته
شده از جمله جلوههای بلاغی تکرار، تکمیل تصویرها(حسینی ژرفا، 1377، ص52-54)،
تثبیت و استقرار اندیشهها در اذهان، هشدار به کفار قریش، شاهد آوردن برای
مطلبی(مهدوی، 1381، ص27-29) و... اما نکتهای که کمتر به آن توجه شده هدف خاص قرآن
از بیان نکتهای متناسب با شرایط مخاطبان داستان است. یکی از حکمتهای تکرار قصهها
در قرآن، تناسب تکرار با پیام و هدف سوره است.
داستان حضرت موسی
با اینکه در بیش از 30سوره تکرار شده است، اما در هر بار موضوعی از آن برجسته شده
و بر نکته خاصی تاکید شده است، برای نمونه از آنجا که در سوره قصص، هدف خداوند،
عبرت گرفتن پیامبر و همه مؤمنان مبنی بر پیروزی نهایی جریان حق پس از مبارزه با
باطل است، به استبداد فرعون و... اشاره شده و از وعده نصرت برای مومنان گفته شده
است.(قنادی،1381، ص74-78)
بیشتر قصههای قرآن مکیاند. طبیعت دعوت دینی نیز در آن
برهه اقتضا میکرد که نخست پایههای دیانت استوار گردد. از همین روی، با توجه به
شرایط سخت و مشکلات و بحرانهای گوناگون اقلیت دینی مسلمانان، یکی از اهداف و
پیامدهای قصههای قرآن، کاستن از فشار عاطفی شدید بر پیامبر و مؤمنان است. قصههای
قرآن در ایجاد آرامش روحی و روانی نقش مهمی دارند، از ر هگذر بازگویی قصههای رنج
و صبر پیشینیان، تصویری بدیع از صبر و استقامت در راه ابلاغ حق، پیشروی پیامبر و
مؤمنان پدید آمده و آنان را به ادامه راه امیدوار میساخت.(حسینی ژرفا، 1377،
صص205و244-245) بنابراین، باید حکمت تکرار قصهها را از این منظر و زاویه نیز مورد
توجه قرار داد که داستانی، برای القای مطلبی خاص در شرایطی خاص، نیاز به بازگویی
مجدد دارد که از این منظر دیگر مسأله تکرار مطرح نمیشود، بلکه باید گفت اقتضایی
خاص، موجب نزول این آیات و ذکر این قطعه از تاریخ زندگی قومی مشابه شرایط روز
جامعه مسلمان شده است.
کارکردهای الگو
الگو یا سرمشق در لغت عربی معادل اسوه است. با توجه به نظر
لغتشناسان(راغب، 1414ق، ص76-77؛ جوهری، 1990م، ج 6، ص2268؛ فیومی، 1414ق، ج1،
ص15) میتوان گفت اسوه به معنای صبر و آرامش و تحمل ناملایمات و مصیبتهایی است که
با مشابهت دادن خود با دیگری -که دچار آن مصیبتها شده- بهدست میآید.
برخی درباره واژه اسوه نوشتهاند: کاربرد اصلی این واژه در
امور دشوار و مصائب است که مفاهیمی همچون مداوا، تسهیل وآرامش دادن را در پی دارد
و در کاربرد ثانوی به معنای الگو، سرمشق و مقتدای کلی بهکار رفته است.(کامیابی،
1397، ص39) بنابراین، کارکرد اسوه و الگوبرداری، نوعی تسکین و آرامش و افزایش قدرت
تحمل در ناملایمات و مشکلات با استفاده از همذاتپنداری بین دو طرف میباشد. این
تسکین و افزایش قدرت تحمل وقتی بیشتر نمود پیدا میکند که اسوه معرفی شده، دچار
مصیبتهای سختتر و شدیدتر بوده باشد.
از این روی میتوان گفت: اسوه دو کاربرد دارد 1. تسهیل امر،
یعنی الگوگیرنده میفهمد رسیدن به مقصود، همچنان که برای اسوه میسر شده برای او
نیز ممکن است، لذا سختی راه را بهتر تحمل میکند؛ 2. ترسیم راه، یعنی الگوگیرنده
میتواند پا جای پای اسوه بگذارد و از باب «ره چنان رو که رهروان رفتند» از الگو
بهعنوان سرمشق پیروی کند. این کارکرد، الگوگیرنده را از تردید و سرگردانی در
انتخاب مناسبترین و نزدیکترین راه وصول به مقصد نجات میدهد.(کامیابی، 1397،
ص53)
از عينيترين و سريعترين راهها برای تبیین مفاهیم دینی و
رسيدن به كمالات الهی، معرفی الگوی متناسب با شرایط مخاطب است. از آنجا كه روش
معرفی الگويى، محتواى تربيت و مفاهیم دینی را به صورت عينى و عملى ارائه مىدهد و
نوعی همذاتپنداری را ایجاد میکند، يكى از روشهاى بسيار مؤثر در تربيت و انتقال
معارف دینی است. اصولا به دلیل انس انسانها با امور محسوس، اثرپذیری از نمونههای
عینی بهتر اتفاق میافتد و بهترین و والاترین مفاهیم عقلی و اخلاقی، زمانی که به
صورت تجلی عینی و خارجی در افراد دیده شوند، بهتر درک و تصدیق میگردند.
کارکرد الگو در نهادینهسازی
مفاهیم دینی
قرآن از تاریخ زندگی اقوام گذشته بهعنوان ابزاری برای
رسیدن به هدفهای تربیتی خود استفاده میکند و سنتهای الهی حاکم بر تاریخ را در
قالب نمونههای تاریخی ارائه میکند.(جعفری، 1368، ص51) در این جهان در عالم تکوین
و تشریع، قوانین ثابتی هست که در ادیان آسمانی از آن به سنتهای الهی یاد میشود.
این قوانین همانگونه که در گذشته حاکم بوده و جریان پیدا کرده است، در حال و
آینده نیز حاکم بوده و جریان خواهد داشت و تغییرپذیر و تحویلبردار نیست. از جمله
سنتها این است که استواری و مقاومت در جهاد
براساس ایمان، پیروزی را به ارمغان میآورد و بیایمانی و سستی شکست و
نابودی را به همراه دارد(موحدی محب، 1392، ص181و 185)
انسان جهت تصمیمگیری و انتخاب نوع کنش، معمولا از تفسیر
کنش دیگران، محاسبه سود و زیان و اثار و پیامدهای هر کنش بهره میگیرد؛ اما چون
همواره توان تفسیر و محاسبات درست را ندارد (به ویژه کنشهای غیرقابل پیشبینی)
سادهترین و مناسبترین راه، در اختیار داشتن الگویی است که منطبق با آن و بدون
دغدغه تصمیم بگیرد. قرآن درصدد ارائه
الگویی عینی، تجربی و دست یافتنی برای مخاطب است. در قرآن از هر داستان،
نکات آموزنده و حکمتآمیز آن نقل شده تا مخاطب با در اختیار داشتن الگویی عینی و
تجربی بهراحتی پیام دین را درک و تحت تاثیر قرار بگیرد، نقل داستان و سرنوشت
اشخاص، جوامع و گروههای اجتماعی راهبردی اساسی در جهت تاثیرگذاری بر مخاطب است
(آخوندی، 1396، ص166-169)
در جنگ پرمخاطره احزاب، هنگامی که مسلمانان در شرایطی سخت و
دلهرهآور، در بوته آزمایش قرار گرفته و لشگریان قدرتمند مشرکان و کفار و یهود
و... همه از هر طرف به مسلمانان هجوم آورده بودند، بیم شکستن مقاومتشان میرفت،
در این شرایط، پیامبر اکرم که شرایط بسیار سختتری را گذرانده و تحمل کرده بود،
اسوه و سرمشق برای مسلمانان معرفی شد تا در آن شرایط بحرانی و دهشتناک، با تاسی به
استقامت و پایمردی پیامبر، از آن شرایط سخت عبور کنند.
گفتمانسازی الگویی
به نظر میرسد گفتمانسازی در حوزه معارف دینی براساس قصهها
و داستانهای تاریخی را خود قرآن پایهریزی کرده است، این روش در بسیاری از آیات
پیریزی شده است. در مواردی که صراحت در امر چارهساز نیست یا بهسبب معذورات و
عوامل و انگیزههای دیگری، قرآن از روش
القای غیرمستقیم معارف استفاده کرده است. روش گفتمانسازی براساس قصه یکی از
شیواترین، جذابترین و مؤثرترین روشهای دینی قرآن است. این روش در آموزههای ائمه
اطهار علیهم السلام نیز به دفعات مورد استفاده قرار گرفته است.
استناد به قصص قرآن برای اثبات و استدلال در مباحث کلامی از
جمله در تبیین علم لدنی و عصمت امام، دیدن و نشناختن امام، مسأله پذیرش ولایتعهدی
و... یکی از روشهای ابتکاری امام رضا(ع) در احتجاج مقابل شیعیان منحرف، عالمان
اهل سنت و مخالفان بوده است.(دیمه، 1397، ص181-182)
در روایتی از
امیرمؤمنان علی(ع) در احتجاج به علت سکوت و عدم قیام و جنگ با غاصبان جایگاه امامت
و رهبری جامعه، حضرت به سیره و روش پیامبران الهی استدلال کردند. در احتجاج صورت
گرفته، حضرت به وضعیت نوح، لوط، ابراهیم، موسی، هارون و محمد(ص) اشاره کرده و ضمن
بیان آیات مربوطه، عملکرد این پیامبران را مستند رفتار و عملکرد خود
دانستند.(طبرسی، 1403ق، ج1، ص189-190)
همچنین در ضمن
روایتی طولانی، پیامبر اکرم در توصیه به صبرورزی به حضرت امیر، در شرایط غربت و
اعراض مردم، با استدلال به آیه150 سوره اعراف، ایشان را به اسوه قرار دادن هارون
که در وضعیت مشابهی قرار داشته است، فرامیخواند.(سلیم بن قیس، 1405ق، ج2، ص565-569)
بنابراین، توجه به قصههای قرآنی از این منظر که پایهای برای استدلال قرار
بگیرند، در بیانات و روش اهلبیت نیز وجود داشته و بهکار رفته است، اما متأسفانه
کمتر مورد توجه عالمان و مفسران قرار گرفته است.
قرآن متنی ناظر به واقع
یکی از مطالب مهم پیرامون قرآن که کمتر به آن توجه میشود
این است که قرآن، مانند بعضی کتابهای اخلاقی نیست که در فضایی انتزاعی به نسخه
پیچی برای مشکلات روحی، اخلاقی و... پرداختهاند؛ بلکه قرآن همگام با تحولات
جامعه، طبق اصول اساسی وحیانی و به اقتضای حکمت الهی، با توجه به واقعیتهای انسان
و جامعه برنامههایی جامع و همیشگی و در عین حال منطبق بر شرایط و اقتضائات زمانی
و مکانی، معرفی کرده است.
نزول قرآن بهصورت تدریجی و همگامی آن با شرایط زمان و مکان
و همخوانی و همآهنگی آن با حوادث و وقایع روز، از عوامل مؤثر در ر شد اسلام بوده
است.( لک زایی، 1386، ص183) قرآن به تناسب چالشهای پیشآمده و موانع ایجاد شده،
موضع میگرفت و پیامبر و گروه مؤمنان را از آن موانع و چالشها عبور میداد.(بهجتپور،
1389، ص 47) حکمت الهی نیز ایجاب میکندآیات با توجه به نیازهای انسانهای مؤمن در
همان بستر و زمان خاص برای تبیین راه و حل مشکل نازل شوند. از این منظر قرآن، خود
بهترین کتاب تاریخی برای نشان دادن سیر تحولات و فراز و نشیبهای تاریخی جامعه
اسلامی است.
البته باید توجه شود که مسأله ناظر بودن قرآن به واقع و
واکنش به تحولات، به معنای تاریخمندی
قرآن و نقشپذیری قرآن از تحولات و شرایط
موجود که در نظریه حامد ابوزید و حسن حنفی مطرح شده، نیست؛ چون اساسا آنان در حوزه
تفسیر قرآن براساس ترتیب نزول وارد نشدهاند.( شاکر، 1389، ص114) بنابراین هر آیهای
پیامی روشن و کاربردی برای مخاطب معاصر نزول به همراه داشته است.
اهمیت توجه به شرایط
محیطی نزول
بدون توجه به شرایط مخاطبان و اقتضائات آنان، تکرارها بهصورت
مفاهیمی کلی و انتزاعی در حوزه اخلاق و تربیت و.. دیده میشوند؛ اما توجه به شرایط
مخاطبان معاصر نزول و اقتضائات آنان مشخص میکند، افزونبر اینکه انسان برای خارج
شدن از غفلت، نیاز به تکرار مفاهیم اخلاقی دارد، مهمتر از آن، الزامی برای شنیدن
و بهکارگیری آن پیام در آن شرایط خاص وجود داشته است. در واقع حکمت آمدن این آیه
در این شرایط فهمیده میشود.
اهمیت و لزوم توجه به مخاطبان و شرایط و اقتضائات محیطی
و... در کلام امیرمؤمنان علی(ع) اینگونه بیان شده است: «مانَزَلَتْ آيَةٌ إِلَّا
وَ أَنَا أَعْلَمُ بِهَا أَيْنَ نَزَلَتْ وَ فِيمَنْ نَزَلَتْ، فِي سَهْلٍ أَمْ
فِي جَبَلٍ أَوْ فِي مَسِيرٍ أَمْ فِي مَقَام؛ آیهای نازل نشد مگر آنکه من بهتر
از هرکسی میدانم کجا و درباره چه کسی نازل شده است، در بیابان یا کوه، در راه یا
منزل» (حسکانی، 1411ق، ج1، ص40-46).
همچنان که اهمیت شناخت اشخاص و حوادث مرتبط با نزول آیه در
فهم مراد آیه دخالت جدی دارد، بهگونهای که این مطلب در کنار اهمیت حلال و حرام و
امر و نهی مستفاد ازآیات مورد اشاره قرار گرفته است. نیز آن حضرت میفرماید:
«عَلِمْتُ مَا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ مِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ أَمْرٍ وَ
نَهْيٍ أَوْ سُنَّةٍ أَوْ كِتَابٍ أَوْ فِيمَا نَزَلَ وَ فِيمَنْ نَزَلَ؛ من میدانم
آنچه که بهوسیله جبرئیل نازل شده، از
حلال و حرام، امر و نهی، یا سنت و کتاب یا اینکه برای چه حادثه و واقعهای نازل
شده و در مورد چه کسی نازل شده است. (حسکانی، 1411ق، ج1، ص43-44)
در اهمیت علت نزول نیز آن حضرت میفرماید: «مَا نَزَلَتْ
آيَةٌ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمْتُ فِيمَ نَزَلَتْ وَ عَلَى مَنْ نَزَلَتْ وَ بِمَ
أُنْزِلَتْ؛ آیهای نازل نشده است، مگر آنکه من میدانم در كجا و براى چه كسى و
براى چه چيزى نازل شده است.»(حسکانی، 1411ق، ج1، ص44) با توجه به اینکه حضرت
علی(ع) شناخت این موارد را فضیلتی بزرگ برای خود دانسته است، در این روایات اهمیت
و ضرورت شناخت محیط نزول آیات و شرایطی که موجب نزول آیات میشده است، روشن میشود.
قرآن برای نهادینهسازی گفتمان صبر در جامعه اسلامی در سورههای
مختلف مانند عصر، بلد، فرقان، سجده، بقره، انفال و... از ابزارهایی همچون بیان ویژگیهای صابران، فواید و آثار صبوری،
دستور صریح به صبرورزی و... بهره جسته است. در مقطعی خاص از سیر تحولات جامعه
اسلامی که مسلمانان نو ایمان زیر شکنجههای طاقتفرسا برای بیزاری جستن از ایمان
جدید تحت شدیدترین فشارها قرار داشتند، قرآن از روش بیان داستان و الگوهای صبوری و
مقاومت برای نهادینهسازی گفتمان صبر استفاده کرده است که قسمتی از آن در سوره
اعراف ضمن داستان سحره موسی و قوم بنیاسرائیل به عنوان دو الگوی صابران و عامل
صبر در موفقیت و نجات بنیاسرائیل از ستم طاغوت زمان خود، یعنی فرعون ذکر شده است.
سرگذشت بنیاسرائیل
بنیاسرائیل از نسل فرزندان یعقوب که به لقب اسرائیل شناخته
میشد پدید آمدند. پس از سالها سکونت یعقوب و فرزندانش در مصر، و درگذشت آنها،
حکومت بهدست فراعنه رسید، حضرت یوسف سرنوشت ستمگریهای فرعونیان نسبت به بنیاسرائیل
و آمدن منجی برای رهایی آنان را پیشگویی کرده بود. با افزایش نسل و جمعیت بنیاسرائیل
در حکومت فراعنه، ترس از قدرت گرفتن آنان، فراعنه را به فکر افزایش فشارها بر
آنان و محرومیت از مناصب انداخت. روز به روز فشارها بیشتر شد، جنایتهای وحشتناکی
بر مردان و زنان و کودکان روا شد. همه منتظر منجی موعودی بودند که حضرت یوسف خبر
از آمدنش داده بود(صحفی،1379، ص150-152)
داستانهای موسی در قرآن سه مرحله از زندگی آن حضرت را در
بر میگیرد: مرحله پیش از نبوت، مرحله نبوت و مبارزه با فرعون و نجات بنیاسرائیل
و مرحله مبارزات و کنشها با بنیاسرائیل که به اقتضای خود در سورههای مختلف آمده
است.(بستانی، 1384، ج1، ص233) بخشی از این مرحله دوم که با هدف
نجات بنیاسرائیل از چنگ فرعونیان صورت گرفته در سوره اعراف، ذکر شده است. در
ابتدا به مسأله ساحران میپردازیم.
ساحران فرعون
حضرت موسی در روزگاری به پیامبری برانگیخته شد که مردم مصر
شیفته سحر و جادو بودند و ساحران، کارهایی بسیار شگفتآور انجام میدادند، از این
جهت محبوبیت بالایی پیش مردم و دربار داشتند.(بیومی، 1389، ج 2، ص188-196) یکی از
توطئههای فرعون و کارگزاران و مشاورانش، بیحیثیت کردن موسی بهوسیله تهمتهای
ناروا، ولی عامهپسند بود. ، وقتی موسی، نشانههایی برای فرعون و درباریان آورد،
بعد از تهمت دیوانگی، ناجوانمردانه، این بار تهمت سحر به ایشان وارد کردند. در
کنار این تهمت، نیز قرار گذاشتند با جمعآوری ساحران از سرتاسر مصر، به گمان پوچ
خود، سحر موسی را باطل کرده و او را شکست دهند.
یکی از نویسندگان معاصر در این زمینه اینچنین نوشته است:
در روز معینی، ساحران ماهر از شهرهای مختلف مصر جمع شدند، مردم بسیاری نیز به
تماشای این رخداد بزرگ آمده بودند، ساحران از فرصت ویژهای که در آن قرار داشتند
استفاده کرده و از فرعون تقاضای پاداش فراوان در صورت پیروزی کردند، فرعون نیز
افزون بر وعده پاداش، قول تقرب ویژه در دستگاه قدرت و ثروت خود به آنها داد. در
اجتماع عظیم مردم، ساحران، طنابها و عصاهایی به شکل مار در آوردند. صحنهای
وحشتناک بهوجود آمد، همه چیز گویای پیروزی فرعون و شکست موسی بود. اما به قدرت
خدا معجزه موسی، صحنه را تغییر داد و همه چیز را عوض کرد، حتی قلب و وجدانهای بهخواب
رفته و گمراه شده ساحران را. آنها با دیدن نشانههای حقانیت موسی و دین او، به او
و پروردگارش ایمان آورده و به فرعون و قدرت و ثروتش پشت کردند. آنها در کمال شجاعت
و مردانگی در مواجهه با تهدیدات وحشتناک فرعون، بر ایمان به پروردگار موسی و هارون،
مقاومت کردند و دست از ایمانشان نکشیدند.(مکارم، 1381، ص256-263)
نخستین شکست فرعون در این صحنه، غلبه معجزه حضرت موسی بر
شعبده ساحران بود، اما مهمتر از آن اعتراف ساحران به بطلان خود و مسلکشان،- که
همان مسلک فرعون بود-و پشت پا زدن به فرعون و قدرت و ثروت و تقرب به او بود. ایمان
به موسی و پروردگار او ضربه نهایی و قدرتمندی بود که ساحران، برای رسیدن به آن،
خطر عذابهای سخت و کشته شدن در این راه به جان خریدند.
به تعبیر یکی از
نویسندگان، سرنوشتسازترین حادثه در معرفی دین و معجزات موسی برای همه مردم و
درباریان فرعون و مهمترین عامل گرویدن گروهی از بنیاسرائیل و در راس آنان نخبگان
علمی جامعه (ساحران) پیروزی حضرت موسی در رویارویی با ساحران بود. ایمان ساحران که
جزو نخستین گروه مؤمنان به حضرت موسی و خدای ایشان بودند، آنچنان تاثیر و وحشتی
در فرعون ایجاد کرد، که موجب سختترین واکنش از طرف وی شد، تهدید به زجرآورترین
نوع مرگ برای نخبهترین افراد مصر، واکنشی بسیار سخت در مقابل انبوه جمعیت مردم
بود، این واکنش، نشانگر تأثیرگذاری عمیق این رخداد بر مردم بود. بهطوری که باعث
ایمان گسترده بنیاسرائیل به حضرت موسی شد.(شریفانی، 1394، ص230-237) بنابر روایتی
از ابنعباس، بعد از ایمان آوردن ساحران، 60 هزار نفر از بنیاسرائیل به حضرت موسی
ایمان آورده و از پیروانش شدند.( طبرسی، 1372، ج4، ص716)
در مقابل تهدیدهای بسیار جدی و وحشتآفرین فرعون، ساحران با
پشت پا زدن به گذشته و تمام آبرو و اعتبار اجتماعی خود و استقبال از خطر و تهدید
پس از پاسخي كه به تصميم فرعون دادند، روي به سوي پروردگار كردند و دعا كردند و از
او تقاضاي شكيبايي در برابر شكنجه و قتل پادشاه کردند و از او خواستند در لحظهی
آخر، با تسليم كامل به پروردگار قبض روح شوند.
«لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ
ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعينَ * قالُوا إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ
* وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا
رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمينَ؛ (فرعون تهدید کرد)
سوگند مىخورم كه دستها و پاهاى شما را بهطور مخالف [دست راست با پاى چپ، يا دست
چپ با پاى راست] قطع مىكنم؛ سپس همگى را به دار مىآويزم! (ساحران) گفتند: «
(مهم نيست،) ما به سوى پروردگارمان بازمىگرديم! انتقام تو از ما، تنها بخاطر اين
است كه ما به آيات پروردگار خويش- هنگامى كه به سراغ ما آمد- ايمان آورديم. بار
الها! صبر و استقامت بر ما فرو ريز! و ما را مسلمان بميران» (اعراف: 124-126)
مراد از «افراغ صبر»، ريزش شكيبايي بر آنان بهگونهاي است
كه گويا لبريز از صبر شده باشند. ظاهر اين عبارت آن است كه ساحرانی که به موسی
ایمان آوردند ميدانستند در برابر آخرين درجهی شكنجه و خطر قرار گرفتهاند،
بنابراين، از پروردگار متعال آخرين درجهی شکیبایی را تقاضا كردند. تأثیر ايمان
آوردن كساني كه خود صاحبان فن و تخصصي مرتبط به يك معجزه هستند، بر مردم بسيار
بالا است و علت خشم شديد فرعون بر ساحران نيز، به دليل همين تأثير بود. چنانكه
اگر «وليد بن مغيره» كه داهيهی عرب در ادبيات بود، به حضرت محمد ايمان ميآورد،
در ايمان مكيان تأثير شگرفي میگذاشت.(بهجتپور، 1390 ج2، ص 470)
فرعون برای جبران
شکست سنگینی که در برابر حضرت موسی -بعد از ایمان ساحران و مردم- متحمل شده بود و
برای ارعاب و ایجاد وحشت با هدف پیشگیری از ایمان گسترده مردم، و در پی درخواست
اطرافیان و درباریان، در مرحله بعد، شگرد قدیمی خود که قتل عام گسترده جوانان و
اسارت زنان بود را مطرح کرد( اعراف: 127) حضرت موسی نیز ضمن دلداری و دادن وعده
نابودی فرعونیان و جانشینی قدرت برای بنیاسرائیل، آنان را به استعانت از خدا و
صبر و استقامت، دعوت نمود. «قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعينُوا بِاللَّهِ وَ
اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ
الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ * قالُوا أُوذينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ
بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ
يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ؛ موسى به قوم خود
گفت: از خدا يارى جوييد، و استقامت پيشه كنيد، كه زمين از آن خداست، و آن را به هر
كس از بندگانش كه بخواهد، واگذار مىكند؛ و سرانجام نيك براى پرهيزكاران است!
گفتند: پيش از آنكه به سوى ما بيايى آزار ديديم، پس از آمدنت نيز آزار مىبينيم!
(كى اين آزارها سر خواهد آمد؟) گفت: اميد است پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند، و
شما را در زمين جانشين آنهاسازد، و بنگرد چگونه عمل مىكنيد.»(اعراف: 128-129)
حضرت موسي در برابر اين تصميم، مردمانش را كه قدرت اجتماعي
نداشتند، به مددجویی و طلب ياري از خدا و شكيبايي توصیه كرد و فرمود: با اين دو
برنامه، ميتوانيد دوران سخت فشار را تحمّل كنيد و آن را پشت سرگذاريد. اگر او
بخواهد شما را وارث زمين ساخته و دشمن را نابود ميكند؛ ولی صبر و شكيبايي، بخشي
از خويشتنداري است و سنّت خدا، بر عاقبت پيروزمندانهی
پرهيزكاران است(بهجتپور، 1390 ج2، ص476)
در مرحله قبل، ساحران
مؤمن در برابر شدیدترین فشارها و شکنجهها، برای حفظ نهال ایمانی که تازه متولد شده و با هر فشاری
ممکن است بشکند، صبری بزرگ و نهایت استقامت را از خداوند درخواست کردند. آنان وقتی
ارزش سرمایه جدیدی که بهدست آورده بودند دانستند، آن را با تمام مواهب و مناصب
وعده داده شده از طرف فرعون عوض نکردند. حال برای حفظ این اندوخته ارزشمند ازگزند
فرعون از خداوند صبر و یاری میجویند.
در مرحله دوم از الگوی مقاومت بنیاسرائیل، رمز پیروزی و
نجات از ظلم و اسارت فرعونیان، صبر و استقامت عنوان شده است. همانطورکه در مرحله
قبل رمز حفظ ایمان نوپای آنان درخواست صبر از خدا و مقاومت از ناحیه آنان اعلام
شد. در این مرحله، رمز نجات از ظلم و استبداد و تهدید و ارعاب و وحشت انگیزی
فرعونیان، استعانت از خدا و صبر و استقامت عنوان شده است.
در مرحله سوم بعد از اعلام شکست و نابودی قوم فرعون، تحقق
وعده وراثت زمین را که قبلا از زبان حضرت موسی بیان شده بود را خبر میدهد.
«وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ
مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي بارَكْنا فيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ
رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَني إِسْرائيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ
يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ؛ و مشرقها و مغربهاى
پر بركت زمين را به آن قوم به ضعف كشانده شده زير زنجير ظلم و ستم، واگذار كرديم؛
و وعده نيك پروردگارت بر بنىاسرائيل، بهخاطر صبر و استقامتى كه به خرج دادند،
تحقق يافت؛ و آنچه فرعون و فرعونيان (از كاخهاى مجلل) مىساختند، و آنچه از باغهاى
داربستدار فراهم ساخته بودند، در هم كوبيديم» (اعراف: 137)
مراد از اين سرزمين، مناطق شامات و مصر بود كه زير سلطه
فرعون بود. بنابراين، خداي متعال، به وعده نيكي كه به بنياسرائيل در برابر
پايداري و صبرشان داده بود، عمل كرد و آنان به آنچه ميخواستند، رسيدند. تنها
بخشي از قبطیان در دريا غرق شده بودند، اما بقیه آنها در شهرهاي مصر داراي شكوه
و جلال پادشاهي بودند. خدای متعال برای اشاره به نابودی ثروت و قدرت باقی مانده
قبطیان در ادامه ميفرمايد: تمام آنچه را كه فرعونيان ساختند، نابود كرديم.
(همان، ج2، ص484)
در مرحله سوم نیز که خبر از تحقق وعدهای بزرگ میدهد- که
جایگزینی قدرت و وراثت سرزمینهای تحت سلطه فرعون برای بنیاسرائیل بوده است-
اشارهای به رمز این پیروزی و تحقق وعده الهی میکند که همان استقامت و صبوری مردم
بوده است.
در مرحله چهارم در سوره سجده، دو رکن و شرط امامت در بنیاسرائیل
معرفی شده است. خداوند در این سوره برای گروهی منتخب از بنیاسرائیل امامت و
پیشوایی دیگر مؤمنان را مطرح کرده است. اما دو شرط و زمینه اساسی برای این افراد
در نظر گرفته شده است. اول صبر و استقامت آنان و دوم یقین آنان به آیات الهی. «وَ
جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا
بِآياتِنا يُوقِنُونَ؛ و از آنان امامان (و پيشوايانى) قرار داديم كه به فرمان ما
(مردم را) هدايت مىكردند؛ چون شكيبايى نمودند، و به آيات ما يقين داشتند»(سجده:
24) در این آیه بهصراحت شرط اصلی پیشوایی و امامت در هدایت برای افراد، صبر در
شداید و سختیها و یقین به آیات ذکر شده است.(طباطبایی، 1390ق، ج16، ص266)
در این مرحله نیز رمز پیشوایی و امامت برای گروهی که هدایت
و سرپرستی و رهبری جامعه را بهدست میگیرند، صبر و مقاومت در کنار یقین به آیات
الهی در نظر گرفته شده است.
اما در مرحله پنجم به سرانجام موفقیتها و پیروزیها و
تبدیل آن به شکست و ذلت توسط بنیاسرائیل
اشاره شده است. در سوره بقره که مدنی است، سرانجام تلخ و ذلیلانه این قوم که با
عملکرد خود آنان رقم خورد و نه توسط دشمنان بیرونی یا عوامل محیطی و... ذکر
گردیده است و علت این عاقب شوم نیز همان عمل نکردن به رمز پیروزی ذکر شده است.
آنان با بیصبری و بهانهجوییهایی که ناشی از خستگی و کمطاقتی و عدم استقامت در
برابر مشکلات بود، دچار غضب الهی شده و از اوج عزت به حضیض ذلت کشانده شدند.
«وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ
واحِدٍ ....وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ
مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ
يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا
يَعْتَدُون؛ زمانى را كه گفتيد: «اى موسى! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا صبر
کنیم! ...و (مهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدايى
شدند؛ چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مىورزيدند؛ و پيامبران را به ناحق
مىكشتند. اينها بهخاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند»(بقره: 61) در این آیه
یکی از علل ذلت بنیاسرائیل، کفران نعمتها، عدم صبر و کمطاقتی بنیاسرائیل عنوان
شده است.( بیضاوی، 1418ق، ج1، ص84)
شرایط مسلمانان در مکه
نخستین ستیزهگریها با شعار توحید از سوی قدرتمندان سرکش
وسردمداران متکبری بهوقوع پیوسته است که بدون هیچ استحقاقی قدرت سیاسی و اقتصادی
را بهدست گرفته و با استثمار و بردگی محرومان، مدعی برتری و حتی اولوهیت بر
دیگرانند. در چنین شرایطی پیامبران با شعار توحید، مردم را به مبارزه در مقابل
نظام منحط و فاسد جاهلی طرفدار طاغوت فراخواندند.(خامنهای، 1356، صص71و 76 و81)
بعد از سه سال نبوت حضرت و دعوت پنهانی، پیامبر دعوت خویش
را علنی کرده و مردم را به عبادت خدا دعوت کرد. از آنجا که دعوت به توحید ملازم با
نفی شرک و بتپرستی بود، درگیریها بین پیامبر و مشرکان شروع شد(طبری، 1403ق، ج2،
ص64-65) در پی این درگیریها فضای رعبانگیز و وحشتآوری- همچون فضایی که فرعون
برای ساحران و بنیاسرائیل ایجاد کرده بود- توسط مشرکان و بزرگان قوم مکه برای
تازه مسلمانان بیپناه ایجاد شد.
بعضی محققان مراحل بعثت را به چهار مرحله طبقهبندی کردهاند.
1. مرحله دعوت پنهانی، که حدود 30 نفر جذب اسلام شده و تکالیف دینی خود را به دور
از چشم مشرکان و در تنگنای سختی در کوهها و درهها انجام میدادند. 2. مرحله دعوت
علنی و مسالمتآمیز 3. دفاع در برابر تهاجم بعثت ستیزان 4. جهاد در راه آزادی
جامعههای دچار سلطه.(معادیخواه،1377، ص72) شروع مرحله دعوت علنی و مسالمتآمیز
نیز از اعلان دعوت در میهمانی خویشاوندان
صورت گرفته است.(همان، ص78)
پس از شروع دوره مبارزه فراگیر و دعوت علنی به اسلام، که سه
تا پنج سال بعد از آغاز دعوت پیامبر اتفاق افتاد، آزار و شکنجههای مشرکان نیز
گسترش یافت. هر قبیله، بر مسلمانان جمع خود یورش میبرد و آنها را پس از دستگیری
با سختترین و بیرحمانهترین شکنجهها وادار به دست کشیدن از اعتقاد تازه خود مینمود
که البته در اغلب موارد راه به جایی نمی بردند. حدود دو سال این وضعیت ادامه داشت
تا اینکه پیامبر تصمیم به هجرت مسلمانان به حبشه برای رهایی از وضعیت سخت و بغرنج
پیش آمده گرفتند، در این هجرت حدود هشتاد مسلمان شرکت داشتند.(حکیم، 1385، ج1، صص
117و 128-131)
با به خطر افتادن منافع ثروتمندان و قدرتمندان مکه در پی
شروع دعوت اسلامی که همه را زیر پرچم اسلام به صورت مساوی درآورد و امتیاز طبقاتی
ناشی از ظلم و استبداد را از بین برد، موج واکنشهای منفی از طرف صاحبان قدرت و
ثروت شروع شد. شروع این واکنشها بعد از اعلام رسالت پیامبر در میان قوم و عشیره
خود اتفاق افتاد(الحسنی، 1413ق، ص133)
سه سال پس از شروع رسالت، مرحله جدیدی از دعوت بهصورت علنی
در میان عشیره پیامبر اتفاق افتاد. بعد از مدتی، قریش افرادی را برای مذاکره با
ابوطالب فرستادند تا برای دست کشیدن پیامبر از نفی و زیر سوال بردن بتها، حضرت را
مجاب کنند. این مذاکرات سه بار تکرار شد و هر بار، با پاسخهای کوبنده و حمایتهای
ابوطالب از پیامبر به شکست انجامید. بعد از به نتیجه نرسیدن مذاکرات و عقبنشینی
نکردن پیامبر از موضع دینی خود، آزار و اذیت و شکنجههای مشرکان شروع شد تا جایی
که به شهادت سمیه و یاسر منجر شد و عده کمی هم از اسلام برگشتند. این وضعیت تا سال
پنجم بعثت که هجرت به حبشه صورت گرفت ادامه داشت.(جعفرعاملی، 1402ق، ج2، صص 11،
28-30، 38و 49)
بهتدريج گروهي نومسلمان شكل گرفت كه در قوم و قبيله خود
پناهی نداشتند. اين گروه گرفتار شكنجه سخت مشركان بودند. عمار ياسر برده بنيمخزوم و
پدر و مادرش، بلال بن رياح غلامِ اميّه بن خلف، خباب بن ارت و ديگران را در روزهاي
داغ، برهنه، با دست و پاي بسته، گرسنه و تشنه روي سنگهاي
سوزان ميکشيدند و سنگهاي
سنگين و داغ را بر روي بدن آنها میگذاشتند.
پدر عمار در زير اين شكنجهها جان داد، مادرش در ميان شكنجه و با
حربه ابيجهل كشته شد.(بهجتپور، 1390، ج2، ص50)
آزار دیدن مردان و زنان مؤمن از اشراف خودکامه و خیره سر و
شکنجه شدن و به شهادت رسیدن خداپرستان بهدست جباران سنگدل، آزمایشی است که در
سرتاسر تاریخ نهضتهای توحیدی حضور دارد. خداوند با فرستادن سوره بروج از سابقه
تاریخی این حادثه یاد میکند.(فارسی، 1361، ص107) در این شرایط سخت و بحرانی
که بیشتر مسلمانان از طبقه محروم و مستضعف
جامعه تشکیل شدهاند و البته همراه با اسلام آوردن افراد کمی از صاحب نفوذان و
ثروتمندان نیز شده است، شدت شکنجه و فشارها برمسلمانان، موجب ترس و نگرانی از عدم
مقاومت و ارتداد مسلمانان بیپناه و مستضعف شد. همچنین خطر بازگشت و ارتداد
مسلمانانی با جایگاه و اعتبار اجتماعی بالا و قدرت و ثروت فراوان مثل ولید بن
مغیره وجود داشت که کمتر مورد آزار و اذیت بدنی قرار میگرفتند، اما متحمل انواع
فشارهای روحی و روانی و تمسخر میشدند.
یکی از راهکارهای مهم برای حفظ دین و عقاید مسلمانان در
این مقطع حساس که خطر تزلزل اعتقادی و برگشت از ایمان نویی که با رنج فراوان بهدست
آمده وجود داشت، رفتن به درههای اطراف مکه و دیدار و گردهمایی و انجام عبادت بهصورت
دسته جمعی بود.(ابناثیر، 1408ق، ج1، صص484و486) البته بعد از کشف این راهکار و
برخوردهایی که با چند مسلمان موقع انجام عبادت صورت گرفت، این راهکار تبدیل به
اجتماع مسلمانان در مکانهایی خاصی مانند خانه ارقم بن ارقم، جایی نزدیک کوه صفا
شد.(جعفرعاملی، 1402ق، ج1، ص260-261)
همچنین سیاست رفتن به حبشه که با هدف رها شدن عدهای از
مسلمانان از شکنجههای وحشتناک و طاقتفرسا و حفظ دین و همچنین گسترش آموزههای
دینی باتبلیغ اسلام در حبشه انجام شده است.(جعفرعاملی، 1402ق، ج2، ص49؛ رسولی
محلاتی، 1368، ج3، ص 194-197)
البته راهبرد و
راهکار همیشگی و مداوم مسلمانان در آن شرایط بحرانی، استقامت و صبرورزی بوده است.
از این روی مسلمانان دائما یکدیگر را توصیه به صبر و مقاومت میکردند.(فارسی،
1361، ص74 ) حتی حضرت خدیجه پیامبر اکرم را هنگامی که مورد تکذیب و اهانت و.. قرار
میگرفت، دلداری و تسلی میداد و مشکلات و موانع پیش آمده برای پیامبر را کوچک میشمرد(ابن
اسحاق، 1368، ص132) که همین مسأله تأثیر بسیاری در آرامش روحی پیامبر و تحمل
مشکلات سخت در تبلیغ رسالت داشته است.
راهبرد پیریزی و سپس نهادینهسازی استقامت و مقاومت با ذکر
نمونههایی مشابه یا شدیدتر از وضع مسلمانان در شکنجه مانند مؤمنان شکنجه شده قوم
اخدود که در آتش سوختند و معرفی الگوهای استقامت
که ساحران قوم فرعون بودند و دارای منزلت و پایگاه اجتماعی بالایی بودند، ولی
به بدترین شکنجهها و مرگها تهدید شدند بنیان نهاده شد.
همچنین اشاره به تقاضای صبر از خدا برای تحمل شکنجهها و
حفظ ایمان برای ساحران و بیان رمز پیروزی قوم بنیاسرائیل که همان صبر و استقامت
آنان بود که در مرحله آخر با کنار گذاشتن صبر و تحمل دچار ذلت و شکست شدهاند در
همین راستا دیده میشود.
این حوادث و جریانات تاریخی بسیار شبیه حوادث و جریاناتی
است که در دوران غربت اسلام در مکه جریان داشته است و مسلمانان با شنیدن داستان
حوادث تلخ گذشتگان و صبر و استقامت و سرنوشت نهایی آنان، علاوه بر افزایش آستانه
صبر و تحمل و دریافت آرامش روحی، به تاسی و الگو گیری از قهرمانان مقاومت میپرداختند.
همچنین رمز پیروزی بر مشکلات و موانع که در این داستانها تبیین شده، در قالب
گفتمان داستانی برای مسلمانان بیان شده است.
نتیجه:
از فواید نگاه
تنزیلی که همراه با توجه به شرایط محیطی نزول آیات و سورهها است، شناخت بستر نزول
آیات و امکان جری و تطبیق صحیح قرآن در شرایط محیطی مشابه نزول آیات میباشد. برای
نمونه تکرار قصههای صبرورزی و داستان مقاومت انبیا و مؤمنان در قرآن برای
مسلمانان کشور نیجریه و امثال آن که در وضعیت مشابهی با قهرمانان داستان استقامت
قرآنی دارند، تأثیر بسیاری دارد.
شایسته است حکمت تکرار قصهها را از این منظر و زاویه نیز
مورد توجه قرار داد که داستانی، برای القای مطلبی خاص در شرایطی خاص، نیاز به
بازگویی مجدد دارد. از این منظر تکرار قصه معنایی ندارد، بلکه باید گفت اقتضایی
خاص، موجب نزول این آیات شده است و ذکر این قطعه از تاریخ زندگی قومی درگذشته، -که
مشابه شرایط روز جامعه مسلمان میباشد- با هدفی خاص بوده است.
یکی از تفاوتهای القای پیام دینی بهصورت دستوری، با القای
پیام دینی بهصورت داستانی، در این است که در اولی نتیجه انجام وظیفه کاملا مشخص
نیست، اما در صورت دوم، علاوه بر همذاتپنداری شکل گرفته، معمولا نتیجه داستان بهصورت
عینی مشخص است و به مخاطب اینگونه القاء میشود که میتواند قدم در راهی بگذارد
که قبلا پیموده شده و نتیجه آن نیز مشخص شده است. این مسأله در مصممسازی مخاطب در
ایفای وظیفه مشخص شده، نقش مهمی دارد.
از نوآوریهای این
پژوهش، اشاره به این مطلب است که گاهی قرآن برای القای پیام خود، بدون تصریح و
استفاده از الفاظ امری، با زبان داستان، وظیفه و راهبرد کلی را برای مخاطب آیه
تعیین میکند. برای نمونه در این تحقیق مشخص شد که قرآن بهصورت غیرمستقیم، وظیفه
سنگین صبر و استقامت در مقابل شکنجهها و شرایط بحرانی را برای مسلمانان دوران
مکه، در ظرف قصه و داستان اقوام گذشته تبیین و تعیین نموده است.
این نوع از تبیین وظیفه که در قالب غیرمستقیم صورت میگیرد،
چه بسا تأثیر بیشتری از زبان امر و نهی مستقیم داشته باشد. قرآن بارها از این روش
برای روشن کردن افق راه آینده و گذر از موانع ایجاد شده در مسیر جامعه اسلامی
استفاده کرده است.
منابع:
قرآن کریم
ابناثیر، عزالدین(1408ق)،
الکامل فی التاریخ، تحقیق علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث.
ابناسحاق، محمد(1368)، السیر والمغازی لابن اسحاق،
تحقیق سهیل ذکار، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
ابنفارس، ابوالحسین(1404ق)، معجم مقاییس اللغه،
تحقیق عبدالسلامهارون، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
بستانی، محمود(1384) پژوهشی در جلوههای هنری داستانهای
قرآن، ترجمه موسی دانش، چ3، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
بیومی مهران، محمد(1389)، بررسی تاریخی قصص قرآن،
ترجمه سیدمحمد راستگو، چ2، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
بيضاوى، عبدالله بن عمر(1418ق)، أنوار التنزيل و أسرار
التأويل، بیروت: دار إحياء التراث العربي.
تميمى آمدى، عبدالواحد بن محمد(1366)، تصنيف غرر الحكم و
درر الكلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامی.
جوهری، اسماعیلبنحماد(1990م)، الصحاح، تاج اللغه و
صحاح العربیه، تحقیق عبدالغفور عطار، چ4، بیروت: دارالعلم للملایین.
حسینی عاملی، جعفرمرتضی(1402ق)، الصحیح من سیره النبی
الاعظم، چ2، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
حسینی ژرفا، سیدابوالقاسم(1394)، گونه شناسی قصههای
قرآن، قم: مدرسه اسلامی هنر.
حسینی ژرفا، سیدابوالقاسم(1377)،مبانی هنری قصههای
قرآن، قم، مرکز پژوهشهای صدا و سیما.
حسكاني، عبيدالله بن عبدالله(1411ق)، شواهد التنزيل
لقواعد التفضيل، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران: مجمع إحياء الثقافة الإسلامية،
موسسه طبع و نشر وزارت ارشاد.
حکیم، سیدمنذر، و گروه مولفان(1385) پیشوایان هدایت،
ترجمه عباس جلالی، قم: مجمع جهانی اهل بیت.
خامنهای سیدعلی و دیگران(1356)، دیدگاه توحیدی،
تهران: نشر فرهنگ اسلامی.
جعفری، یعقوب(1368)، بینش تاریخی قرآن، چ2، تهران:
دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
راغب اصفهانی، حسین،(1412ق)، مفردات الفاظ القرآن،
دمشق: دارالشامیه.
رسولی محلاتی، سیدهاشم(1368)، درسهایی از تاریخ تحلیلی
اسلام، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
دانشکیا، محمدحسین(1393)، تاریخ در قرآن،
قم: دفتر نشر معارف.
شریفانی، محمد(1394)، تحلیل قصص، ررویکردی تحلیلی به قصههای
قرآن، چ2، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی.
صحفی، سیدمحمد،(1397)، قصههای قرآن، چ2، قم:
انتشارات اهل بیت.
طباطبايى، محمدحسين(1390ق)،الميزان في تفسير
القرآن، چ2، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
طبرسى، احمدبن على(1403ق)، الإحتجاج على أهل اللجاج،
مشهد: نشر مرتضى.
طبرسى، فضلبن
حسن(1372)، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ3، تهران: ناصر خسرو.
طبری، محمدبن جریر(1403ق)، تاریخ الامم و الملوک،
چ4، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.
فراهیدی، خلیلبن احمد(1410ق)، العین، تحقیق
مهدی مخزومی، ابراهیم سامرائی، چ2، قم: دارالهجره.
فیومی احمدبن محمد(1414ق)، المصباح المنیر، چ2، قم:
دارالهجره.
قنادی، صالح(1381)، آشنایی با معارف قرآن، قصههای قرآن،
قم: سازمان حوزهها و مدارس علمیه خارج از کشور.
لکزایی، نجف(1386)، سیره پیامبر اعظم در گذر از جامعه
جاهلی به جامعه اسلامی، چ2، قم: بوستان کتاب.
موحدیمحب، عبدالله(1392)، تفسیر موضوعی قرآن کریم،
چ10، قم: دفتر نشر معارف.
مهدوی سیدسعید(1381)، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در
قرآن، قم: بوستان کتاب.
مکارم شیرازی، ناصر(1381)، قصههای قرآن، تدوین حسین
حسینی، چ2، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
معروف الحسنی، هاشم(1413ق)، سیره المصطفی، نظره جدیده،
چ2، قم: شریف رضی.
واسعی، سیدعلیرضا، محمدشمس الدین دیانی(1388)، درآمدی بر
روشهای تبلیغی ائمه، چ2، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
هلالى، سليم بن قيس(1405ق)، كتاب سليم بن قيس،
تحقیق انصارى زنجانى، قم: الهادی.
مقالات:
آخوندی ، محمدباقر، راهبردهای فرهنگی نفوذ اجتماعی دین
در آموزههای قرآن، فصلنامه پژوهشهای قرآنی، شماره 3، سال 22، ش پیاپی84،
پاییز 1396، ص150-173.
بهجتپور، عبدالکریم، رویکردی نو در تفسیر بر اساس
ترتیب نزول، پژوهشهای قرآنی، شماره 62-63، سال شانزدهم، تابستان و پاییز
1389، ص26-71.
شاکر، محمدکاظم، تفسیر بر اساس ترتیب نزول با سه قرائت،
پژوهشهای قرآنی، شماره 62-63، سال شانزدهم، تابستان و پاییز 1389، ص91-123.
کامیابیَ محمدمهدی، حسن طارمیراد، فضل الله خالقیان، تاملی
در معناشناسی واژه اسوه در قرآن و حدیث، علوم حدیث، شماره 2، سال 23،
1397، ص33-59.
دیمه کارگراب، محسن؛ ابوالفضل کریمی، استنادهای کلامی
امام رضا علیه السلام بهآیات قصص در حوزۀ امامت، فصلنامهعلمی
پژوهشی فرهنگ رضوی، شماره24، سال 6، زمستان 1397، ص157-184.
مسبوق، سیدمهدی، رسول فتحي مظفري، گلاويژ عليزاده، تاثير
داستانهاي قرآن بر سلامت روان، فصلنامه تحقيقات علوم قرآن و حديث
دانشگاه الزهرا(س)، شماره 2، سال سيزدهم، تابستان 1395، پياپي30، ص186-208.