در نیمه دوم قرن سیزده هجری و در رویارویی با پیشرفتهای خیرهکننده غرب و تهاجم همهجانبه استعمار به کشورهای اسلامی[1] جریانهایی در ایران شکل گرفت که برخی دینی[2] و برخی غیردینی[3] بودند. یکی از این جریانها که با هدف اتحاد امت اسلامی و با شعار بازگشت به قرآن و دوران طلایی چهل سال اول اسلام شکل گرفت؛ «جریان قرآنیان شیعه»[4] است. طرفداران این جریان که قرآن را در بخش اعتقادات کافی و بینیاز از سنت میدانستند[5] چشم خود را بر روی بخش وسیعی از روایات بستند و سنت را بهطور جدی مورد نقد قرار دادند. از آنجا که یکی از مهمترین اهداف شکلگیری این جریان، دعوت امت اسلامی به اتحاد[6] و در نتیجه بازگشت به شوکت اولیه اسلام[7] و بهترین وسیله برای تحقق این امر، بازگشت به قرآن بود؛[8] انتقاد ایشان بیشتر به آن بخش از عقاید و شعائر شیعه باز میگشت که از نظر ایشان برای تحقق امر وحدت زیانبار به نظر میرسید. به همین علت عقایدی مانند امامت، شفاعت، توسل، رجعت و شعائری مانند عزاداری، زیارت و ساخت حرم و گلدسته و گنبد و روایاتی که در این زمینه واردشده بود بهشدت از سوی ایشان مورد انتقاد قرار گرفت. در این مقاله ضمن معرفی کوتاه قرآنیان شیعه، شعار کفایت قرآن از سوی ایشان موردنقد و بررسی قرار میگیرد.
سید اسدالله میراسلامی معروف به خرقانی اولین کسی است که با شعار بازگشت به قرآن، شکلگیری جریان قرآنیان شیعه را در ایران رقم زد. پس از او چهرههای دیگری همچون: محمدحسن شریعتسنگلجی، علیاکبر حکمیزاده، میرزا یوسف شعار تبریزی، عبدالوهاب فرید تنکابنی، سید ابوالفضل برقعی، حیدرعلی قلمداران، دکتر سید صادق تقوی و سید مصطفی حسینی طباطبایی این راه را پی گرفتند.
یکی از عمدهترین علل نامیده شدن قرآنیان غیر شیعه به این نام، دیدگاه آنان در مورد کفایت قرآن با شعار «حسبنا کتاب الله» و بینیازی آن از سنت است. از دیدگاه آنان هر آنچه از امور دینی مورد نیاز انسان است در قرآن ذکرشده و چیزی از آن فروگذار نشده است؛ بنابراین جایی برای سنت باقی نمیماند و نیازی به آن نیست. این دیدگاه در بین قرآنیان مصر، پاکستان، هند و اصولاً قرآنیان غیر شیعه به یک اصل ثابت و اساسی تبدیلشده است و تقریباً همه آنان با اندکی اختلاف به این اصل پایبندند.[9] اما دیدگاه قرآنیان شیعه در این زمینه، تا حدودی متفاوت است و به جرأت میتوان گفت در بین قرآنیان شیعه، کسیکه بهکفایت قرآن بهطور مطلق و بینیازی کلی آن از سنت اعتقاد داشته باشد وجود ندارد.
با بررسی مجموع نظرات قرآنیان شیعه در این زمینه میتوان به این نتیجه رسید که از دیدگاه آنان: بیان قرآن در بخش اعتقادات کافی است و نیازی به سنت ندارد و در بخش فروع و احکام نیز برخی از احکام مانند وضو بهطور مفصل در قرآن ذکر شده است و نیازی به سنت ندارد و برخی مانند نماز بهصورت مجمل ذکر گردیده که تفصیل آن را باید از سنت آموخت.[10] این دیدگاه را که سید صادق تقوی بهعنوان راهکاری برای اتحاد امت اسلامی بیان کرده است،[11] دیگر قرآنیان شیعه نیز به مضامین مشابه[12] ذکر کردهاند.
بنابراین برخلاف دیگر قرآنیان که قرآن را بهطور کامل بینیاز از سنت میدانند و در تفسیرشان بیشتر بر روش تفسیری قرآن به قرآن و تفسیر لغوی و تأویل، تکیه میکنند؛ قرآنیان شیعه تنها قرآن را در بخش اعتقادات کافی، قابلفهم و بینیاز از سنت میدانند و آن را در بخش احکام و مجملات نیازمند به سنت میشمارند. بنابراین، دیدگاه کفایت قرآن از نظر قرآنیان شیعه کلیت ندارد و تنها شامل آیات اعتقادی میگردد و بر همین اساس در تفاسیر ایشان علاوه بر روشهای فوق از سنت و اقوال صحابه و تابعین نیز استفاده شده است.
گرچه آیات قرآن در برخی از موضوعات اعتقادی همچون توحید، نبوت و اصل معاد، محکم، صریح و روشن است اما در برخی از موضوعات نیز همچون رؤیت خداوند، کرسی، جبر و اختیار، قضا و قدر و برخی از صفات خداوند، متشابه است؛ و این موضوع خود سبب ایجاد اختلافات و مذاهب مختلف عقیدتی از قبیل مجسمه، مشبهه، جبریه، قدریه و... در بین مسلمانان گردیده و وجود این اختلافات عقیدتی خود بهترین شاهد بر متشابه بودن آیات و نیاز آن به سنت است.
ممکن است گفته شود که اختلاف روایات در این موضوعات، باعث بروز اختلافات عقیدتی گردیده است. در پاسخ به این اشکال میتوان گفت: این سخن در صورتی قابلبررسی است که بین خود قرآنیان در موضوعات عقیدتی اختلافی وجود نداشته باشد؛ بنابراین، وجود اختلافات عقیدتی در بین قرآنیان- که تنها منبع عقیدتی خود را قرآن میدانند- بهترین دلیل است بر اینکه علت بروز اختلافات عقیدتی تنها به اختلاف روایات باز نمیگردد، بلکه اختلافسلیقهها در برداشت از قرآن نیز میتواند به بروز آن منجر شود.
قرآنیان شیعه نیز که در برخی از مسائل اعتقادی از قبییل: اصل امامت، مهدویت، شفاعت، عزاداری و زیارت با شیعیان اختلاف دارند، در بین خودشان هم در این مسائل وحدت نظری وجود ندارد و خود نیز در این زمینه گرفتار اختلاف شدهاند؛ بهعنوان نمونه، برخی از آنها عزاداری را از مظاهر شرک میدانند،[13] درحالیکه برخی دیگر، همان مراسم عزاداری را بهترین وسیله برای گسترش جهان اسلام و شیوع مذهب بر حق شیعه معرفی میکنند. [14] بنابراین وجود چنین اختلافاتی در عقاید قرآنیان، که تنها منبع عقیدتی خود را قرآن میدانند خود بهترین دلیل است بر اینکه قرآن در بخش اعتقادات هم به سنت نیازمند است.
اشکال دیگری که به قرآنیان شیعه در این زمینه (کفایت قرآن در بخش اعتقادات) وارد است اینکه: به چه دلیل در بهرهگیری از روایات، قرآن را به دو بخش احکام و اعتقادات تقسیم کرده و در بخش اول آن را نیازمند سنت و در بخش دوم بینیاز از آن دانستهاند؟ آیا خود قرآن چنین تقسیمبندی را به ایشان آموخته است یا اثری از آن در روایات یافتهاند؟ یا اینکه احساس کردهاند که تمام آیات اعتقادی قرآن ساده و برای همه قابلفهم است و نیازی به توضیح و تفسیر روایی ندارد؟ اگر چنین است پس اینهمه انشعابات و اختلافات مذهبی از کجا پدید آمده است و چرا خود قرآنیان هم در این زمینهها باهم اختلاف دارند؟ چطور قرآنیان شیعه، سنت را در بخش احکام و مجملات میپذیرند و در بخش اعتقادات کنار میگذارند در حالیکه منبع صدور همه این روایات یکی است؟ آیا واقعاً مباحث توحیدی مطرحشده در سنت پیامبر(ص) و خطبههای علی(ع)چیزی به ایمان مؤمنان نمیافزاید؟ قطعاً خطبههای پیامبر گرامی اسلام(ص)و امام علی مرتضی(ع) در بالا بردن سطح ایمان افراد بسیار مؤثر بوده است. بهعنوان نمونه ابن ابیالحدید معتزلی در شرح نهجالبلاغه میگوید: «من به همه آنچه امتها به آن سوگند یاد میکنند سوگند میخورم که از پنجاه سال پیش تاکنون بیش از هزار بار این خطبه را خواندهام[15] و هرگز نشده آن را بخوانم مگر آنکه در درونم لرزش و ترس و موعظهای تازه پیدا شده است. این کلمات بهشدت در دل و جانم تأثیر گذاشته و اعضا و جوارحم را به لرزه افکنده است...».[16] او همچنین در رابطه با یکی دیگر از خطبههای نهجالبلاغه گفته است: «این خطبه[17]بهگونهای است که اگر بر کافر زندیقی که سخت منکر رستاخیز و قیامت است خوانده شود قلب او را به لرزه درمیآورد و اعتقادش را متزلزل میسازد».[18]
البته آنچه مسلم است اینکه آیات هدایتی قرآن برای ایجاد حداقل ایمان در دل افراد، بدون نیاز به سنت، کافی و اثرگذار است؛ اما نقش مکمل سنت در تفسیر همین دسته از آیات و توانایی آن در بالا بردن درجات ایمان افراد را بههیچوجه نباید نادیده گرفت.
لازمه دیدگاه کفایت قرآن (در بخش اعتقادات) این است که اولاً: مباحث اعتقادی را بهسادگی بتوان بدون نیاز به سنت و هیچگونه شرح و تفسیری از قرآن آموخت. ثانیاً: برداشت همه مخاطبان، خوانندگان و شنوندگان قرآن از آیات اعتقادی باید یکسان و مشابه باشد؛ چون اختلاف برداشتها نشانگر قابلیت حمل آیات بر معانی مختلف است که لازمه آن نیاز به شرح معتبری همچون سنت است. ثالثاً: خود قرآنیان با توجه به این دیدگاهشان نباید در موضوعات اعتقادی کتابی نوشته یا در شرح و تفسیر مباحث اعتقادی به سنت متوسل شده باشند.
اما در مقام عمل میبینیم که هیچیک از این لوازم تحققنیافته است؛ چون اولاً: در قرآن آیاتی با موضوع مباحث اعتقادی وجود دارد[19] که بدون شرح و تفسیر سنت، مقصود واقعی از آن روشن و مشخص نمیشود.
ثانیاً: برداشت همه مخاطبان و خوانندگان قرآن از آیات اعتقادی یکسان و مشابه نبوده است. پس اگر اختلافی در برداشتهای آنان از آیات اعتقادی وجود داشته باشد نشانگر قابلیت حمل این آیات بر معانی مختلف و نیاز این آیات به شرح معتبری همچون سنت است. بهعنوان نمونه یکی از مباحث اعتقادی که در بین قرآنیان مورد اختلاف است بحث شفاعت است بهگونهای که برخی از قرآنیان بهطورکلی شفاعت را در آخرت انکار کرده و در دنیا به معنی استغفار گرفتهاند[20] و برخی تحقق آن را برای انسان منتفی دانسته[21] و برخی دیگر وجود شفاعت را به اذن خداوند پذیرفتهاند. [22] نمونه دیگری که قرآنیان شیعه در آن گرفتار اختلاف شدهاند مبحث امامت است بهگونهای که برخی از آنها همچون برقعی در رد امامت و به ویژه مهدویت کتاب نوشتهاند[23] و برخی دیگر همچون مامقانی ضمن اشاره به نصب امام از طرف خداوند و عصر ظهور، امام زمان؟عج؟ را حجت منتظر خوانده است.[24] بنابراین نمیتوان پذیرفت که قرآن در تمام مباحث اعتقادی بینیاز از سنت است. بله آیات هدایتی قرآن در ایجاد حداقل ایمان در دل افراد بدون نیاز به سنت مؤثر است؛ اما نیاز برخی از آیات اعتقادی به سنت را نمیتوان نادیده گرفت؛ علاوه بر اینکه سنت در رابطه با تمام آیات قرآن میتواند نقش مبین و مکمل را ایفا کند.
ثالثاً: قرآنیان به دیدگاه خود در موضوع کفایت قرآن در بخش اعتقادات پایبند نبودهاند و در مورد آیات اعتقادی و مباحثی همچون توحید،[25] نبوت، معاد،[26] شفاعت[27] و ... توسط خرقانی، سنگلجی، برقعی، حسینی طباطبایی، قلمداران و دیگر قرآنیان کتابهایی نوشته شده یا در برخی کتابها فصلهایی اختصاصیافته است. ایشان علاوه بر این در کتابهایی که بهطور ویژه پیرامون مباحث اعتقادی نگاشتهاند از سنت برای شرح مباحث اعتقادی کمک گرفتهاند از جمله: سنگلجی کتابی با عنوان «توحید عبادت» تألیف کرده و در آن ضمن بیان انواع توحید و اقسام شرک با کمک سنت به شرح و تفسیر آیات مربوطه پرداخته است! او در این کتاب بحث جداگانهای هم با عنوان تفسیر توحید و یکتاپرستی دارد.[28] از دیگر قرآنیان هم فرید تنکابنی کتابی با عنوان «اسلام و رجعت» و قلمداران کتابهای جداگانهای در باب خلافت و امامت و شفاعت نگاشتهاند که موضوع همه آنها مباحث عقیدتی است. حسینی طباطبایی هم در کتاب «راهی بهسوی وحدت» بحثی با عنوان حل اختلاف در شئون توحید و بحثی با عنوان حل اختلاف در شئون وحی قرار داده و در آن پیرامون این دو اصل از اصول دین و حل اختلاف مسلمانان در باب توحید و وحی با کمک روایات به شرح و تفسیر آیات قرآن پرداخته است![29]برقعی هم کتابی با عنوان «اصول دین از نظر قرآن» دارد که در آن ضمن تفسیر آیات اعتقادی قرآن، اصول دینی متفاوت با نوع رایج آن در بین مسلمانان ارائه کرده است. اینها نمونههایی از تألیفات قرآنیان پیرامون مباحث اعتقادی است و باید از ایشان پرسید اگر آیات قرآن در بخش اعتقادات کافی و بینیاز از سنت است چرا شما پیرامون این موضوعات، کتاب نوشته و در شرح مباحث آن از سنت بهره گرفتهاید؟! آیا این کار شما نشانه نیاز این آیات یا نیاز مخاطبان شما به شرح و توضیح نبوده است؟!
اکنون به ذکر دو نمونه از عدم پایبندی قرآنیان شیعه به دیدگاه خود پیرامون کفایت قرآن در بخش اعتقادات، میپردازیم:
نمونه اول: سنگلجی در کتاب «توحید عبادت» پس از ذکر آیات مربوط به شفاعت و توضیح آن، روایتی از امام باقر(ع) در رد شمول شفاعت برای همه گنهکاران[30] و روایتی نیز از پیامبر اکرم(ص) در مورد کسانیکه مشمول شفاعت میگردند[31] آورده است. قلمداران نیز در بحث شفاعت ضمن تأویل معنای شفاعت به استغفار، روایتی از امام باقر(ع)[32] و در ادامه روایات دیگری از شیعه[33] و سنی[34] در تأیید[35] این مطلب آورده است. این کار قرآنیان شیعه برخلاف دیدگاه آنان است.
نمونه دوم: حسینی طباطبایی در بحث رؤیت خداوند، در تفسیر آیه شریفه «قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنْتَ مِنَ الْعَالِینَ»[36] ضمن مجازی دانستن مٖعنای «ید» به سخنان برخی از صحابه که در تأیید این معنا در تفسیر طبری گزارش شده اشاره میکند.[37] او همچنین در تأیید معنای مجازی «وجه» برای خداوند به روایتی از حضرت علی(ع) استشهاد میکند که آن حضرت در پاسخ به مردی مسیحی که از وجه خداوند سؤال کرد، آتشی تهیه و از او سؤال میکنند وجه این آتش کجاست[38] و مرد مسیحی پاسخ قاطعی دریافت میکند.[39]
همچنین یوسف شعار، در تفسیر آیه «إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»[40]ضمن مَجاز دانستن معنای آیه برای تأیید این دیدگاه خود از ادبیات و شعر عرب و فرهنگ لغت بهره برده است.[41]
بنابراین نتیجه میگیریم که برخی از آیات قرآن بهگونهای است که قابلیت برداشتهای مختلف را دارد و این قابلیت باعث به وجود آمدن اختلافات عقیدتی در بین مسلمین گردیده است. اگر گفته شود اشکال قابلیت حمل آیات بر معانی مختلف بدوی است و در صورت مراجعه به دیگر آیات محکم و بررسی آنها در کنار هم اختلاف برطرف میشود؛ در پاسخ میگوییم: این کاری است که ممکن است دانشمندان آگاه از علم تفسیر در بخشی از آیات بتوانند انجام دهند اما عامه مردم چه در عصر پیامبر(ص) و چه در زمان حاضر، از انجام چنین کارهایی عاجز و ناتواناند و مسلماً در برخورد با چنین آیاتی ناگزیر از پرسش معنا و مقصود آیه از خود پیامبر(ص) و علما بوده و هستند و این همان نیاز قرآن به سنت و عدمکفایت قرآن است. علاوه بر اینکه در بین خود علما و دانشمندان هم رویه یکسانی در برخورد با این آیات وجود ندارد و همین امر باعث بروز اختلافات عقیدتی در بین آنان شده و اختلاف علما و مفسرین شیعه و سنی در موضوع رؤیت خداوند از این قبیل است.
همین موضوع (تشابه برخی آیات عقیدتی) باعث شده که قرآنیان برخلاف دیدگاه خود (کفایت قرآن در بخش اعتقادات) ناگزیر به توضیح و تفسیر این آیات شده و در توضیح آن از روایات و اقوال صحابه و کتابهای شعر و لغت عرب استفاده کردهاند.
[1]. روشنضمیر، محمدابراهیم، جریان شناسی قرآن بسندگی، ص 55.
[2]. شمیم، علیاصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، ص 265 راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج 8، ص 536.
[3]. رونه دالمانی، هانری، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، متن، ص 1104.
[4]. قرآنیان نامی است که از همان زمانها بر این گروه اطلاق میشده است و به نظر میرسد که خودشان این نام را بر خود اطلاق کرده باشند؛ بهعنوانمثال، کسروی، در یکی از کتابهای خود، از دستههایی به نام قرآنیان نامبرده است که به نظر او پیروان محمد بن عبد الوهاب هستند. نک: کسروی، احمد، در پیرامون اسلام، ص 32.
[5]. تقوی، سید صادق، یک روش جدید و علمی برای از بین بردن کلیه اختلافات جزئی مسلمانان، صص 4 - 7؛ سنگلجی، محمدحسن (شریعت)، کلید فهم قرآن، صص 40 - 41؛ فرید تنکابنی، عبدالوهاب، اسلام چنانکه بود، ص 15؛ شعار، یوسف، تفسیر آیات مشکله، مجلس تفسیر قرآن، ص 8؛ برقعی قمی، سید ابوالفضل، قرآن برای همه، صص 46 - 51؛ برقعی قمی، سید ابوالفضل، تابشی از قرآن، ج 1 ص 19.
[6]. تقوی، سید صادق، یک روش جدید و علمی برای از بین بردن کلیه اختلافات جزئی مسلمانان، صص 4-7.
[7]. خرقانی سید اسدالله محو الموهوم و صحو المعلوم، غلامحسین نورمحمدی خمسه پور. مقدمه، صص 17-16 و 35-34.
[8]. همان، صص 18 و 19.
[9]. الهی بخش، خادم حسین، القرآنیون و شبهاتهم حول السنه، ص 265.
[10]. تقوی، سید صادق، یک روش جدید و علمی برای از بین بردن کلیه اختلافات جزئی مسلمانان ص 4-7.
[11]. همان.
[12]. از جمله: سنگلجی، محمدحسن (شریعت)، کلید فهم قرآن، صص 40 و 41؛ فرید تنکابنی، عبدالوهاب، اسلام چنانکه بود، ص 15؛ شعار، یوسف، تفسیر آیات مشکله ص 8؛ برقعی قمی، سید ابوالفضل، قرآن برای همه، صص 46 و 51؛ برقعی قمی، سید ابوالفضل، تابشی از قرآن، ج 1، ص 19.
[13]. قلمداران، شاهراه اتحاد، ص 285.
[14]. ممقانی، شیخ اسدالله، مسلک الامام، صص 45-44.
[15]. شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه 221.
[16]. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 11، صص 154-153.
[17]- شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه 109، ص 338.
[18]. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج 7، صص 203-202.
[19]. همچون: رؤیت خداوند، کرسی، جبر و اختیار، قضا و قدر و برخی از صفات خداوند که به شکلگیری فرقههایی همچون: مجسمه جبریه مفوضه و ... منجر شده است.
[20]. قلمداران، حیدرعلی، بحث شفاعت، تصحیح اسحاق دبیری، صص 54-56؛ همو، قلمداران، ارمغان آسمان در بیان عوامل و علل ارتقاء و انحطاط مسلمانان، ص 264.
[21]. قلمداران در کتاب بحث شفاعت خود میگوید: «در کتاب مجید آسمانی ما هیچ آیه و اشارهای به شفاعت انسانی برای انسانی اعم از پیامبر و غیر پیامبر نیامده و آن را ثابت نکرده است. و تمام آیاتی که در آن کلمه شفاعت آمده است اعم از نفی و اثبات درباره بتان که خدایان مشرکین بودند یا فرشتگان که مدبر و متصرف دربارهای از شئون خلقت و امور مأذونة آسمان و زمین هستند میباشد و این دو طائفه بتان و فرشتگان هیچکدام انسان نیستند که درباره انسان شفاعت کنند پس با دقت و تأمل و تعمق در آیات شریفه معلوم میشود که هیچ انسانی برای انسانی شفیع نخواهد بود» نک: قلمداران، بحث شفاعت، ص 47.
[22]. شعار، یوسف، تفسیر آیات مشکله، ص 42؛ سنگلجی، توحید عبادت، صص 133 و 140؛ خرقانی، سید اسدالله، محو الموهوم و صحو المعلوم، صص 229 و 230.
[23]. کتاب بررسی علمی در احادیث مهدی.
[24]. مسلک الامام فی سلامة الاسلام صص 5 و 13 و 14.
[25]. بهعنوانمثال، تفسیر خرقانی در مورد اینکه آیه «لَوْ کٰانَ فِیهِمٰا آلِهَةٌ إِلاَّ اَللّٰهُ لَفَسَدَتٰا فَسُبْحٰانَ اَللّٰهِ رَبِّ اَلْعَرْشِ عَمّٰا یصِفُونَ » (انبیاء/ 22) راجع به توحید است نک: خرقانی، محو الموهوم و صحو المعلوم، ص 301.
[26]. بهعنوان مثال، سنگلجی در انتهای کتاب کلید فهم قرآن، بخشی را به توحید، نبوت و معاد در قرآن اختصاص داده و در آنجا به تفسیر آیات قرآن در رابطه با اصول دین پرداخته است نک: سنگلجی، کلید فهم قرآن، صص 201، 208 و 230.
[27]. بهعنوانمثال، قلمداران کتابی با عنوان بحث شفاعت تألیف و در آن به تفسیر آیات قرآن پرداخته است.
[28]. نک: سنگلجی، توحید عبادت، ص 19.
[29]. نک: حسینی طباطبائی، مصطفی، راهی به سوی وحدت اسلامی، صص 94-31 و 155-95.
[30]. سنگلجی، توحید عبادت، ص 139.
[31]. همان، ص 140.
[32]. قلمداران، بحث شفاعت، ص 47.
[33]. همان، صص 51-48.
[34]. همان، ص 53-51.
[35]. استدلال او به این روایات در تأیید تأویل شفاعت به استغفار نیز محل اشکال است اما چون از محدوده بحث ما خارج است از پرداختن به آن خودداری میکنیم.
[36]. ص/75.
[37]. حسینی طباطبایی، بازنگری در معانی قرآن، ص 229.
[38]. حسینی طباطبائی، مصطفی، راهی به سوی وحدت اسلامی، ص 43.
[39]. این روایت و پرسش مرد مسیحی خود تأییدی است بر اینکه برخی از آیات قرآن متشابه و نیازمند سنت است.
[40]. قیامت/23.
[41]. شعار، تفسیر آیات مشکله، صص 47 و 48.