اعجاز روانشناختی قرآن یکی از ابعاد اعجاز علمی قرآن میباشد که از سه زاویه قابل طرح است؛ نخست گزارههای روانشناختی قرآن که با بررسی بینش روانشناسی موجود در قرآن کریم صورت میگیرد. دوم از جهت استنباط نظام روانشناختی قرآن (با توجه به مبانی، اهداف، اصول، روشها، عوامل و موانع روانشناختی مطرح شده در قرآن) و سوم از جهت تأثیرات روانشناختی قرآن در مخاطبان که نمونهای از آن در تأثیر موسیقای قرآن جلوهگر میشود.
در این نوشتار، پس از تبیین رویکردها در اعجاز روانشناختی قرآن و رابطه قرآن و روانشناسی، نگاهی مجموعی به موضوعات متعدد روانشناسی مطرح شده در قرآن صورت گرفته، سپس برای هر موضوع نمونههایی از آیات مرتبط ذکر و بررسی شده تا در نهایت پس از ارائه بینش روانشناسانه موجود در قرآن، اعجاز این بینش و نظام شگرف قرآن کریم بر مبنای ویژگیهای شخصیت سالم تبیین گردد.
قرآن، روانشناسی، اعجاز علمی، اعجاز روانشناختی، شخصیت سالم.
تاکنون ابعاد مختلفی از اعجاز قرآن کشف شده است که از مهمترین آنها میتوان به اعجاز بیانی، اعجاز تشریعی و اعجاز علمی اشاره کرد.
یکی از ابعاد اعجاز علمی قرآن که تاکنون مورد توجه بایسته قرار نگرفته، اعجاز روانشناختی قرآن میباشد؛ بنابراین، در این نوشتار برانیم تا ضمن بررسی موضوعات روانشناسی مطرح شده در قرآن کریم و ارائه دورنمایی کلی از بینش روانشناسی قرآن، اعجاز این بُعد از قرآن کریم را بیان نماییم.
اگر چه در زمینه اعجاز علمی قرآن کتابهای زیادی نگاشته شده، پیشینه کوتاه آن به اوایل قرن چهاردهم بر میگردد (رضایی اصفهانی، چیستی و چالشهای اعجاز علمی قرآن، 12). اعجاز روانشناختی قرآن نیز به عنوان یکی از ابعاد اعجاز علمی قرآن از موضوعات نوپدید در حوزه اعجاز قرآن میباشد و امین خولی (1965م) را میتوان پایهگذار این بعد از اعجاز قرآن دانست (رضایی اصفهانی، علوم قرآنی 2 اعجاز قرآن، 88). امین خولی این بعد از اعجاز را در چند نوشته خویش از جمله «البلاغة العربیة و اثر الفلسفة فیها»، مدخل «تفسیر» دائرة المعارف الاسلامیة و مقالهای در مجله دانشکده ادبیات قاهره با عنوان «البلاغة و علم النفس» مطرح کرده است.
وی در این مقاله سوم به نحوی بین روانشناسی و بلاغت ارتباط ایجاد کرده و در پی بوده تا راه را برای طرح ایده جدید خود، یعنی اعجاز روانشناختی قرآن، فراهم آورد (ر.ک: برهان و عرفان، 339). در واقع، وی با تقریری جدید و ایجاد ارتباط بین بلاغت و روانشناسی، این موضوع را پذیرفتنی کرده است (اعجاز قرآن و تحلیل، 4-182 به نقل از: رضایی اصفهانی، علوم قرآنی 2 اعجاز قرآن، 86-88).
از دیگر آثار نگاشته شده در زمینه اعجاز روانشناختی «الاعجاز النفسی فی القرآن الکریم» از دکتر مصطفی رجب و «الاعجاز النفسی و تربوی فی القرآن الکریم و السنة المطهرة» از دکتر عبدالرحمن العیسوی در سال 1428م انتشار یافته است، ولی کتاب اخیر عملاً به موضوع اعجاز تربیتی نپرداخته، بلکه اعجاز روانشناختی قرآن را مطرح کرده است (رضایی اصفهانی، علوم قرآنی، 2/274-275).
همچنین در حوزه بهداشت روان، اخلاق و روانشناسی اسلامی آثار فراوان دیگری نگاشته شده که به بررسی گزارههای قرآنی در مباحث روانشناسی پرداخته و به طور ضمنی و غیر مستقیم به اعجاز روانشاختی اشاره نمودهاند، ولی هیچ کدام ادعای اعجاز نکردهاند. از این آثار عبارت است از:
قرآن و روانشناسی از محمد عثمان نجاتی؛ قرآن و بهداشت روان از دکتر احمد صادقیان؛ روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام از تقی ژالهفر؛ بهداشت روانی با نگرش به منابع اسلامی از محمدرضا سالاریفر و همکاران؛ بهداشت و سلامت روان با نگرش به آموزههای دینی و سیره معصومان(ع) از سلیمان قاسمی؛ بهداشت روانی در اسلام از سید حمید فتاحی؛ اخلاق اسلامی از احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی؛ بهداشت روانی (بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامهریزی در مكتب اسلام) از دكتر سید ابوالقاسم حسینی؛ آرامش روانی و مذهب از دكتر صفدر صانعی؛ بهداشت روان در اسلام از دكتر سیدمهدی صانعی؛ مجموعه مقالات اسلام و بهداشت روان.
اعجاز علمی در علوم انسانی، به ویژه مباحث روانشناختی و تربیتی، با سه رویکرد مطرح میشود:
الف) گزارههای قرآنی دالّ بر اخبار غیبی روانشناختی؛
ب) استنباط نظام روانشناختی از قرآن؛
ج) بررسی نقش قرآن در ایجاد تحوّل روانی در صدر اسلام و جوامعی که قرآن در آن اجرا میشود.
در رویکرد نخست عموماً به بررسی اعجاز در گزارههای قرآنی پرداخته میشود؛ یعنی با ذکر برخی آیات و تبیین نکات و اشارات جالب و شگفتانگیز آن در حوزه مباحث روانشناختی، ادعای اعجاز میشود، در حالی که اکثر گزارههای قرآنی تنها جالب و شگفتانگیز میباشند؛ زیرا در صورتی میتوان اعجاز روانشناختی آیات و گزارههای قرآنی را ادعا کرد که اثبات شود قبل از قرآن مطرح نبوده است که اثبات چنین ادعایی در همه موارد مشکل است (همان، 274ـ285).
اما آنچه میتوان اعجاز آن را با توجه به ضوابط مقبول اعجاز مطرح کرد، نظام روانشناختی یا بینش شگرف روانشناسی قرآن (رویکرد دوم) است که با نگاه مجموعی به همه آیات و استقرای تام موضوعات روانشناسی مطرح شده در قرآن استنباط میشود. تحوّل اعجازآمیز روانی و روحی مخاطبان قرآن در اثر شنیدن آیات الهی نیز رویکردی است که ادعای اعجاز آن به صواب نزدیکتر است؛ زیرا در طول تاریخ بارها اتفاق افتاده و در قرآن نیز بدان اشاره شده است: «وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (انفال/2)؛ «و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود، ایمانشان افزون گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند». در این آیه با اشاره به رویکرد درمانِ روانشناختی عاطفی ـ هیجانی برای فرد دچار استرس، برقراری نوعی ارتباط عاطفی با دیگری (مانند درمانگر) یا منبع دارای قدرتی معنوی (مانند خداوند) را عاملِ تحولی شگرف در درمانِ مشکلات روحی ـ روانی معرفی مینماید (قاسمی، بهداشت و سلامت رون با نگرش به آموزههای دینی و سیره معصومان، 203-204).
قرآن کریم در جای دیگر با اشاره به این تحوّل اعجاز آمیز روانی و روحی بر مخاطبان خود میفرماید: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَی اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ» (زمر/23)؛ «خدا نیکوترین سخن را فرو فرستاده است؛ کتابی همگون (که آیاتش) مکرر است. پوستهای (بدن) کسانی که از پروردگارشان هراس دارند، از (شنیدن آیات) آن به لرزه درمیآید؛ سپس پوستهایشان و دلهایشان به یاد خدا نرم میشود. این رهنمود خداست که هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با آن راهنمایی میکند؛ و هر کس را خدا (به خاطر اعمالش) در گمراهی وانهد، پس هیچ راهنمایی برای او نیست». و باز میفرماید: «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ» (مائده/83)؛ «و هنگامی که آنچه را به سوی فرستاده[ی خدا] فرود آمده، میشنوند، میبینی، در اثر حقیقتی که شناختهاند، اشک (شوق) از چشمانشان سرازیر میشود. میگویند: «[ای] پروردگار ما! ایمان آوردیم، پس ما را با گواهان بنویس»؛ آیات مذکور این تحوّل اعجازآمیز روانی و روحی مخاطبان قرآن را در اثر شنیدن آیات الهی به خوبی به تصویر میکشاند.
ارتباط بین قرآن و روانشناسی را میتوان از سه جنبه مورد توجه قرار داد:
در این جنبه روانشناسی و دانش قرآنی به عنوان دو دانش و منبع معرفت مجزای از یکدیگر ملاحظه و مقایسه میشوند. در این مقایسه، وجوه اشتراک و افتراق هر یک در حل مشکلات بشر مورد توجه قرار میگیرد و با استفاده از آگاهیهای تخصصی روانشناسی به تحلیل روانشناختی مفاهیم قرآن پرداخته میشود.
در این جنبه قرآن به عنوان یک موضوع مورد بررسی روانشناختی قرار میگیرد که آیات آن چرا و چگونه و در چه شرایط زمانی و مکانی نازل شده است و تأثیر روانشناختی هر آیه بر مخاطب چیست؟
در این جنبه روانشناسی در بستر فرهنگ قرآن و اهلبیت(ع) و با توجه به تفسیر آیات قرآنی، از مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی قرآن متأثر گردد و روانشناسی جدیدی متولد شود (کاویانی، آیا روانشناسی اسلامی ممکن است؟، 173-175 با تصرف).
قرآن مردم را از لحاظ شخصیتی به سه گروه مؤمن، کافر و منافق تقسیم کرده است (بقره/2-21). هر یک از این گروههای سهگانه، خصوصیات اصلی و عمومی ویژه خود را دارد که از دو گروه دیگر جدا میسازد. از جمله خصوصیات عقیدتی، عبادی، اجتماعی، خانوادگی، اخلاقی، انفعالی و عاطفی، عقلانی و شناختی، زندگی علمی و حرفهای، و خصوصیات جسمانی؛ همه این ویژگیها و امتیازت در هر کدام از انواع سهگانه شخصیتی، در قرآن مطرح شده و قرآن آنها را از همدیگر متمایز میکند (نجاتی، قرآن و روانشناسی، 304-313 با تلخیص).
علاوه بر این، شخصیت مؤمن در قرآن، خود دارای سه درجه شخصیتی است؛ آنان که به خود ظلم میکنند، آنان که میانهرو هستند و آنان که پیشتازانند (فاطر/32).
مشخصه بارز شخصیت کافر آن است که دل و اندیشهاش را قفل کرده است و راهی برای نفوذ هیچ حرف تازه و اندیشه متفاوتی نگذاشته است و به همین دلیل، از درک حقایق عاجز است.
خصوصیت بارز شخصیت منافق از دیدگاه قرآن، دوگانگی ریشهای در ظاهر و باطن است؛ به همین دلیل، به شک و تردید و عدم قدرت تصمیمگیری و ناتوانی در قضاوت مبتلا میشود (بقره/8-20 و منافقون/1-10). کفر و نفاق از منظر قرآن یک بیماری است؛ بدین معنا که عدم تعادل شخصیتی انسان موجب میشود که به گروه منافقان و کافران بپیوندد.
بنابراین شخصیت کافر و منافق، یک شخصیت نامتعادل و بیماری روحی و روانی است. این بیماری روحی و روانی تاثیر خود را در جسم انسان نیز نشان میدهد و تنها در صورتی درمان میپذیرد که به نسخه اعتدال بخش قرآن عمل شود.
«قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ» (بقره/69)؛ «گفتند: برای ما از پروردگارت بخواه تا روشن کند برایمان که رنگ آن (گاو) چگونه است؟ (موسی) گفت که او میگوید: در حقیقت آن گاوی زرد است که رنگش یک دست است که بینندگان را شاد میسازد».
امروزه روانشناسان به ارزش روانی گوناگون رنگها در دو مقوله سمبولیسم رنگها (نماد پردازی و معنای کنایی رنگها) و روانشناسی رنگ توجه دارند؛ مثلاً در بررسیهای انجام شده دریافتهاند که باید رنگ اتاق و اثاثیه آسایشگاههای روانی زرد روشن باشد؛ زیرا این رنگ را شاد و شادکننده یافتهاند که اثر آرامش دهنده و تسکین دهنده بر اعصاب و روان بیماران حسّاس و نازک طبع و زود رنج را دارد (انصاری، دنیای شگفتانگیز رنگها، 98 با تلخیص). البته تأثیر این رنگ فقط بر بیماران روانی نیست، بلکه بر همه انسانهاست (مارکس لوشر، روانشناسی رنگها، 87).
مسلّماً این بینش و برداشت راجع به رنگها و این رنگ خاص در فرهنگ زمانه عصر نزول نمیگنجد و فقط وحی الهی میتوانسته است بیش از یک هزار سال بر پژوهش علمی رنگها سبقت بگیرد.
الف) رشد کودک و مراحل آن: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (نحل/78)؛ «و خدا شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد، در حالی که هیچ چیزی نمیدانستید؛ و برای شما، شنوایی و دیدگان و دلها (ی سوزان) قرار داد، تا شاید شما سپاسگزاری کنید».
ب) رشد زبان و عوامل مؤثر در آن: «خَلَقَ الْإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَيانَ» (الرحمن/3 و 4)؛ «انسان را آفرید؛ «بیان» را به او آموزش داد».
در رشد زبان یک سلسله عوامل مادی (رشد بدنی، هوش، محیط خانواده و....) (آلعمران/46) اثباتپذیر در آزمایشگاهها و عوامل غیرمادی (اراده خداوند و سخن گفتن در گهواره) دخالت دارد.
ج) خانواده: خانواده از عوامل مؤثر در رشد انسان است. قرآن کریم با تأکید بر ایجاد خانوادهای سالم و آرام، بر این نکته نیز تأکید کرده است: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (روم/21)؛ «و از نشانههای او این است که همسرانی از (جنس) خودتان برای شما آفرید، تا بدانها آرامش یابید؛ و در بین شما دوستی و رحمت قرارداد. قطعاً، در آن[ها] نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند».
د) رشد شخصیت: قرآن در زمینه بعد جنسی بر این نکته تأکید نموده که محرومیت جنسی لزوماً موجب آسیب نیست: «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّی يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (نور/33)؛ «و کسانی که (وسایل) ازدواج نمییابند، باید خویشتنداری کنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد». این نظریه برخلاف نظریه فروید است، ولی با نظر مزلو قابل تفسیر است (ر.ک: جمعی از نویسندگان، روانشناسی رشد (2) با نگرش به منابع اسلامی، 2/978).
هـ) کفایت اجتماعی: کفایت اجتماعی عبارت است از: «قابلیتی که کودک میتواند به وسیله آن از منابع محیطی بهره جوید و نتیجه رشدی خوبی به دست آورد» (همان، 965). در قرآن کریم ویژگی نیاز به پیشرفت آدمی چنین مطرح شده است: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ» (انشقاق/6)؛ «ای انسان! در حقیقت، تو به سوی پروردگارت کاملاً تلاش میکنی (و رنج میکشی) و او را ملاقات میکنی». (همان، 636؛ به نقل از: زاهدی، «موضوعات روانشناسی در آیات قرآن. www.tebyan.net»).
یکی از ابعاد روانشناختی قرآن، موسیقای نهفته در اصوات و آوای آن است؛ یعنی تأثیرات پیچیده و شگفتآور ناشی از موسیقی و صوت حاصل از قرائت آیات و سورههای قرآن که در خوانندگان و شنوندگان ایجاد میشود.
یک نوع موسیقی درونی در کلام الهی وجود دارد که احساس شدنی است، اما تن به تشریح نمیدهد. این موسیقی در تار و پود الفاظ و در ترکیب درون جملهها نهفته است و فقط با احساس ناپیدا و با قدرت متعال ادراک میشود (معرفت، علوم قرآنی، 385).
به طور کلی، صوت و موسیقی دارای تأثیراتی ظریف و در عین حال عمیق و شگفتآور بر انسان است. اصوات دارای تأثیراتی بر روح و روان و حتی جسم همه مخلوقات، اعم از انسانها، حیوانات، گیاهان میباشد که اگر آدمی عالِم به این تأثیرات باشد، با به کارگیری درست اصوات و موسیقی در زندگی خود، آرامش، سلامت روح و جسم، رشد و تعالی خویش را از آن بر میگیرد.
گروهی از پژوهشگران و پزشکان کشورمان در سال 1382ش اقدام به آزمایشات و تحقیقات جالبی در زمینه تأثیر موسیقایی آوای قرآن کریم نمودند. آنان طی این آزمایش 40 بیمار همسان را که نیاز به عمل جراحی داشتند، در دو دسته قرار دادند. در روز عمل برای یک گروه از آنها از آغاز صبح تا لحظه عمل که بعد از ظهر همان روز بود، به پخش تلاوت آیات قرآن در اتاقشان پرداختند، اما گروه دوم فقط صدای عادی محیط بیمارستان را میشنیدند. در نتیجه این آزمایش، نتایج متفاوت و جالبی برای پزشکان و پژوهشگران حاصل آمد. گروهی که از صبح در معرض شنیدن قرائت آیات قرآن در اتاق خود بودند، از آرامشی بالاتر، ضربان قلب طبیعیتر و اضطراب و دغدغه کمتری برخوردار بودند (اخبار علمی فرهنگی و هنری، شبکه دوم سیما، 1382). این احساسات و تأثیرات را نمیتوان تنها ناشی از شنیدن مطالب و مفاهیم اشاره شده در این کتاب آسمانی دانست، بلکه ناشی از تأثرات حاصل از صوت و موسیقی الفاظ آیات موزون قرآن میباشد. دلیل این ادعا ناآگاهی بیماران مورد آزمایش از معانی آیات شنیده شده است. در حقیقت، این جنبه از اعجاز قرآن در درجه نخست به احساسات مبهمی بر میگردد که در قلب خواننده یا شنونده بر میانگیزد (معرفت، علوم قرآنی، 387 به نقل از: www.noormags.com مقاله احسان زرانی).
الف) بینش اجتماعی روانشناسانه: بینش اجتماعی بدین معناست که شخص عکسالعمل مخاطب را حدس و تخمین بزند و متناسب با آن سخن یا رفتاری را از خود بروز دهد. این رویکرد سراسر قرآن را در برگرفته است، ولی در بسیاری از آیات ظهور بیشتری دارد؛ برای مثال، خداوند میفرماید: «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامی مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ * وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّی يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ... » (نور/32-33)؛ «و افراد بیهمسرتان و شایستگان از بندگانتان و کنیزانتان را به ازدواج (یکدیگر) درآورید. اگر نیازمند باشند، خدا از بخشش خود آنان را توانگر میسازد؛ و خدا گشایشگری داناست. و کسانی که (وسایل) ازدواج نمییابند، باید خویشتنداری کنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد». آیه نخست که در مقام خطاب به پدر و مادر افراد بیهمسر است آنان را به همسر دادن سریع فرزندانشان امر میکند، اما آیه بعد وقتی خود بیهمسران را مخاطب قرار میگیرند، آنها را به صبر و عفت ورزیدن امر و تشویق مینماید. در حقیقت، این نگاه قرآن به واکنش و عکسالعمل احتمالی مخاطب، یک بینش روانشناسانه بسیار عمیقی است که در آیات متعددی از قرآن نمود بارز دارد.
ب) بینش روانشناسانه متناسب با گونههای شخصیت: قرآن میفرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلی شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبيلاً» (اسراء/84)؛ «بگو: همه طبق (روش و خُلق و خوی) خویش عمل میکنند؛ و پروردگارتان داناتر است، به کسی که او رهیافتهتر است». در این آیه، «شاکله» از ماده «شکل» به معنای «مهار کردن حیوان» است (ر.ک: مصباح المنیر، فیومی، 321). به خود مهار نیز «شکال» گفته میشود و از آنجا که روحیات و سجایا و عادتهای هر انسانی او را به رویهای خاص مقید میکند، به آن «شاکله» گویند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 12/247).
ج) مکانیسمهای دفاعی ـ روانی در قرآن: در قرآن به سه نوع از مکانیسمهای دفاعی ـ روانی اشاره شده است: فرافکنی (منافقون/4)، دلیل تراشی (بقره/11 و 12) و واکنش سازی (بقره/204 و 205؛ منافقون/4) (نجاتی، قرآن و روانشناسی، 313-316).
د) بینش قرآن در حوزه بهداشت روان.
اساساً ویژگیهای شخصیتی را در سه بخش میتوان مورد مطالعه قرار داد:
1. ویژگیهای شناختی (cognitive)؛ یعنی نگرشها، اعتقادات، جهانبینی و اصول تفكر.
2. ویژگیهای عاطفی (emotional)؛ این ویژگیهایی كه بر مبنای ویژگیهای شناختی پدید میآیند، عواطف، هیجانات، احساسات، گرایشها، و دلبستگیها را در بر میگیرد.
3.ویژگیهای رفتاری (behavioral)؛ ویژگیهای رفتاری نیز به نوبه خود، زمینه و علت بروز ویژگیهای رفتاری و الگوهای عملكرد را پوشش میدهد.
اینك ویژگیهای شناختی، عاطفی و رفتاری شخصیت سالم را از نظر قرآن بررسی میكنیم.
این بخشی از ویژگیها را میتوان در چهار قسمت كلی بررسی كرد: ویژگیهای شناختی و شیوههای استنباط، نوع شناخت نسبت به مبدأ جهان، نوع شناخت نسبت به محیط (جهان پیرامون)، و نوع شناخت نسبت به خود.
ـ فردی که دارای شخصیت سالم است، پیرو ظن و گمان نیست: «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً» (یونس/36)؛ «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء/36).
ـ اهل تعقل، تحلیل، و استنتاج منطقی است: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا» (سباء/46)؛ «وَ يُريكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (بقره/73)؛ «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ» (انفال/22).
ـ اهل تحقیق، بحث، تضارب آراء و گفتگوی سالم به منظور كشف حقیقت است: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» (زمر/18).
ـ به بیان قرآن، شخصیت سالم جهان را دارای منشأ واحدی میداند كه نه تنها آن را به وجود آورده: «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ» (زمر/62)؛ بلكه به طور پیوسته آن را اداره میكند: «وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكيلٌ» (زمر/62)؛ «وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ» (انعام/164).
ـ فقط به این منشأ میتوان اتكا كرد: «تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً» (نساء/81).
ـ او مظهر قدرت و مهربانی است، لذا میتوان بر او اعتماد كرد: «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيمِ» (شعراء/217).
ـ شخصیت سالم مجموعه جهان و وقایع آن را پوچ و باطل و بیهدف نمیداند: «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» (آلعمران/191).
ـ دنیا را محل تلاش و كار و بهرهبرداری صحیح میداند: «وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (قصص/73)؛ «وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (مزمل/20)؛ «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» (قصص/77).
ـ اما دنیا را شایسته دلبستگی نمیداند؛ زیرا مرحلهای موقتی بوده و در مقایسه با آخرت ناچیز است: «أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ» (توبه/38)؛ «إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ» (یونس/7)؛ «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً» (كهف/46).
ـ او بلایا را عامل امتحان و تكامل میداند: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/124)؛ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ» (بقره/155).
ـ شخصیت سالم محدودیتهای خود را میپذیرد و از خود به اندازه توانش انتظار دارد و همین دیدگاه را نسبت به دیگران نیز دارد: «لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها» (بقره/233).
ـ در عین حال خود و هر انسان دیگر را مسئول اعمال خویش میداند: «أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى * وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» (نجم/38 و 39).
ـ خود را مبرّا از عیوب نمیداند و نقاط ضعف خود را میپذیرد: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ» (یوسف/53).
ـ در عین حال به ارزش وجودی خود احترام میگذارد و خود را جانشین خداوند در زمین میداند. خود و سایر همنوعان خود را موجودات تصادفی نمیپندارد، بلكه موجوداتی ارزشمند، منتخب، برگزیده، و دارای رسالت میداند: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً» (بقره/30).
ـ شخصیت سالم مورد نظر قرآن، شرط شاد بودن را نداشتن مشكل نمیداند، اما در عین حال چیزی او را ذوق زده و مغرور هم نمیسازد؛ به عبارت دیگر، از دست دادن و به دست آوردن، او را چندان دچار استرس نمیكند: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» (حدید/23)، «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» (غافر/83).
ـ سرخوش و ذوقزده نیست؛ لذا تفكر بزرگ منشی و فخرفروشی ندارد: «إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ» (قصص/76)؛ «إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ» (هود/10)؛ «لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» (آلعمران/188)؛ «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» (حدید/23).
ـ از احساس امنیت و آرامش برخوردار است: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» (انعام/82).
ـ مهار تمایلاتش را در دست دارد: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» (نازعات/40).
ـ لذا میتواند خشم خود را خاموش كند، از خشونت بپرهیزد، از بدیهای دیگران بگذرد و حتی در مقابل، به آنها نیكی رساند و كینه در دل نگیرد: «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ» (آلعمران/134).
ـ حسادت نمیكند و كمالگرا و برتری طلب نیست: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (نساء/54)؛ «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ» (نساء/32)؛ «وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ» (یونس/83).
ـ شخصیت سالم از اظهارنظر درباره چیزی كه نمیداند، پرهیز میكند: «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ» (نور/15)؛ «تُحَاجُّونَ فيما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ» (آلعمران/66)؛ «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً» (نجم/28)؛ «وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ» (جاثیه/24).
ـ اهل رعایت حد و مرزها و قوانین است: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (نحل/128)؛ «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف/96).
ـ حتی اگر در تنگنا بیفتد، دست به ستم یا قانونشكنی نمیزند: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2).
ـ در مشكلات وقار و صبر خود را از دست نمیدهد: «وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ» (بقره/177)؛ «فَصَبْرٌ جَميلٌ» (یوسف/18)؛ «فَاصْبِرْ صَبْراً جَميلاً» (معارج/5).
ـ ضمن سازگاری با محیط در حد توان به رفع اشكالات محیط میپردازد: «إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ» (هود/88).
ـ كمفروشی یا كمكاری نمیكند: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ * الَّذينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ» (مطففین/1-3).
ـ مردم آزار و ضد اجتماعی (antisocial) نیست، از خشونت پرهیز میكند و رفتار نرم و توأم با مهربانی دارد: «وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً» (احزاب/58)؛ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آلعمران/159)؛ «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ» (آلعمران/134)؛ «مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً» (نساء/75).
ـ اگر به او بدی شود، حداكثر به همان اندازه پاسخ میدهد نه بیشتر: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ» (نحل/126).
ـ اما ترجیحا از بدی دیگران میگذرد: «وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرينَ» (نحل/126)؛ «وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (شوری/43).
ـ و در حالت بهتر، بدی را با خوبی پاسخ میدهد: «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» (رعد/22 و قصص/54).
ـ به دیگران نیكی میكند و نیكی آنان را با نیكی پاسخ میدهد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (نحل/90).
ـ و ترجیحاً نیكی دیگران را با نیكی بالاتری پاسخ میدهد: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَسيباً» (نساء/86).
ـ اگر به كسی نیكی كرد، او را با منت نمیآزارد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264)؛ «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِر» (مدثر/6).
ـ اجتماعی است و تكروی و انزوا ندارد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آلعمران/103).
ـ به نحو مؤثر ارتباط برقرار میكند و یك شنونده فعال (active listener) است: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18). جالب است كه در این آیه به جای كلمه «یسمعون» (شنیدن) از كلمه «یستمعون» (گوش دادن) استفاده شده است كه نشان دهنده «شنیدن فعال» (active listening) میباشد.
ـ جا را برای حضور اجتماعی دیگران تنگ نمیكند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ» (مجادله/11).
شخصیتی با ویژگیهای فوق بدون شك شخصیتی محبوب و دوست داشتنی خواهد بود و الگوی عینی آن در امامان معصوم(ع) قابل مشاهده است. این نكته در آیه «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/96)؛ «مسلّماً، کسانی که ایمان آورده و [کارهای] شایسته انجام دادهاند، بهزودی (خدای) گستردهمهر، برای آنان محبّتی (در دلها) قرار میدهد» بیان شده است. در این آیه، به طور فشرده از ویژگیهای شناختی و رفتاری شخصیت سالم تحت عنوان ایمان و عمل صالح نام برده شده است (مرعشی، مقاله موضع قرآن نسبت به بهداشت روان ـ با تصرف و تلخیص، به نقل از www.iec-md.org).
انگیزه نیروی محرکی است که در موجود زنده حالتی از نشاط و فعالیت برمیانگیزاند و رفتارش را آشکار میسازد و او را به سوی هدف یا هدفهای مشخصی راهنمایی میکند. این انگیزه یا جسمی یا روانی هستند.
انگیزههای جسمانی برای حفظ نفس و بقای فرد و نوع مهم هستند؛ مانند گرسنگی، تشنگی، خستگی، گرمی و سردی، درد و تنفس و انگیزههای جنسی. اما انگیزههای روانی، انگیزههایی هستند که به طور مستقیم نمیتوان آنها را به حالت فیزیولوژیک بدن که نتیجه نیازهای جسمانی هستند، برگرداند، ولی ارتباط با آنها دارند؛ مانند عشق و محبت که در نتیجه تأثیر و تأثّر مهارتها و عوامل رشد اجتماعی فرد به وجود میآیند. قرآن به بسیاری از این انگیزهها اشاره دارد:
الف) انگیزه مالکیت: این انگیزه از انگیزههای روانی است که انسان آن را در جریان رشد اجتماعی میآموزد؛ زیرا انسان از طریق فرهنگ محیط خود که در آن پرورش مییابد و نیز از راه مهارتها و آگاهیهای شخصی، عشق به تصاحب پول و مستغلات و اراضی و اموال دیگر را میآموزد. به نظر انسان، این عوامل باعث میشوند تا در برابر فقر احساس امنیت کند؛ چرا که به دست آوردن نفوذ و مقام و قدرت اجتماعی به او کمک میکنند. قرآن در آیات بسیاری به انگیزه مالکیت اشاره نموده است: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» (آلعمران/14)؛ «محبت امور دوستداشتنی، از زنان و پسران و ثروتهای فراوان، از طلا و نقره و اسبهای نشاندار و دامها و زراعت، برای مردم آراسته شده است؛ اینها مایه بهرهمندی زندگی پست (دنیا) است؛ و بازگشت نیکو، نزد خداست».
در این آیه، به حب و کشش غریزی به شهواتی چون زن و فرزند و کیسههای زر و سیم و اسبهای نشاندار نیکو و چارپایان و مزارع و املاک زیبا و دلفریب نشان داده شد. این متاع زندگانی دنیاست. همین انگیزه مالکیت یکی از دو انگیزه مهمی است که شیطان آن را در نفس آدم(ع) برانگیخت و باعث شد تا از فرمان خدا سرپیچی کند.
ب) انگیزه پرخاشگری و تجاوز: انگیزه پرخاشگری در رفتار تجاوزگرانه انسان در برابر دیگران با هدف آزار آنها ظاهر میشود. این انگیزه نیز غریزی است؛ چنانچه فرشتگان به این مسأله اشاره دارند: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» (بقره/30)؛ «(و یاد کن) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: «در حقیقت، من در زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار میدهم.» (فرشتگان) گفتند: «آیا کسی را در آن قرار میدهی که در آن فساد کند و خونها بریزد؟ در حالی که ما به ستایش تو تنزیه میگوییم و تو را پاک میشماریم!» (پروردگار) گفت: «در واقع من آنچه را نمیدانید، میدانم».
این انگیزه سپس در داستان فریب و اخراج، خود را به خوبی نشان میدهد: «وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» (بقره/36)؛ «و [به آنها] گفتیم: «(از مقام خویش) فرو آیید، در حالی که برخی از شما دشمن برخی [دیگر] هستید». پس از مدتی، این دشمن، پرخاشگری و تجاوز خود را به صورت تجاوز قابیل نسبت به برادرش هابیل بروز داد: «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ» (مائده/30)؛ «پس نفسش او را به کشتن برادرش ترغیب کرد؛ و او را کشت و از زیانکاران گردید».
قرآن بیان میدارد که این انگیزه غریزی چگونه در رفتار و گفتار مانند غیبت، تهمت، ناسزا و تمسخر دیگران ظاهر میشود (آلعمران/118؛ نیز ر.ک: ممتحنه/2؛ بقره/212). این انگیزه در نظر قرآن یک ابزار دفاعی و لازم برای انسان است تا در برابر تجاوز، به ویژه تجاوز ابلیس، از خود دفاع کند، ولی ابلیس بهرهگیری از این غریزه را در جهت ضد تکامل به کار میگیرد.
ج) انگیزه رقابت: رقابت از آن دسته انگیزههای روانی است که انسان، آن را از محیط رشد فرهنگی خود فرا میگیرد؛ زیرا تربیت، انسان را به جنبههای مثبت و خوب رقابت در جهت پیشرفتش بر اساس ارزشهایی که جامعه به آن پایبند است، هدایت میکند؛ مثلاً گاهی فرد از فرهنگ جامعه خویش رقابت اقتصادی، سیاسی، علمی یا انواع دیگر رقابت را که در میان مردم در فرهنگهای مختلف بشری رواج دارد، میآموزد.
قرآن مردم را به رقابت در تقوا و کار نیک و پایبندی به ارزشهای والای انسانی و پیروی از روش الهی در زندگی تشویق میکند (مطففین/22 و 26؛ بقره/148؛ حدید/21؛ مائده/48).
د) انگیزه دینداری: انگیزه دینداری نیز یک انگیزه روانی است که ریشه فطری در سرشت انسان دارد؛ چه در اعماق انسان انگیزهای است که احساس میکند نیازمند آفریدگار و پناه بردن به اوست. اصولاً انسان امنیت و آرامش خویش را در پناهجویی به خدا مییابد. انگیزه دینداری نیز یک انگیزه فطری است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً» (روم/30) «پس روی (وجود) خود را به دین، حقگرایانه، راست دار». همان فطرتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ فطرتی که در آن تبدّل راه ندارد (نجاتی، قرآن و روانشناسی، 27-85 با تلخیص و تصرف).
انگیزههای انسان بسیار متنوع و متعدد است. این تنوع و تعدد گاه باعث میشود که برخی از انگیزهها با هم درگیر شوند؛ مثلاً انگیزهای انسان را به یکسو و انگیزهای دیگر او را به سوی مقابل میکشاند. در این صورت به انسان حالتی دست میدهد که احساس سرگردانی و تردید میکند و از تصمیم گیری درباره تعیین سمت حرکت و شیوه عمل خود ناتوان میشود. چنین حالتی را «درگیری روانی» میگویند. قرآن این درگیری روانی را که اشخاصی در برابر ایمان موضعی مشکوک و تردیدآمیز دارند و از آن رنج میبرند، به خوبی به تصویر میکشد. اینگونه افراد، کسانی هستند که نه کاملاً به سوی ایمان میآیند و نه به طور کامل به طرف کفر میروند، بلکه در انتخاب حق و باطل مردد هستند و نمیتوانند تصمیم نهایی را اتخاذ کنند. قرآن حالت درگیری روانی و سرگردانی را به خوبی توصیف نموده است (انعام/71). در آیات دیگری (توبه/45؛ نساء/142) نیز به این حالت اضطراب و تردید اشاره شده است: «إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ في رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ» (توبه/45)؛ «تنها کسانی از تو رخصت (ترک جهاد) میطلبند که به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند و دلهایشان به شک افتاده است؛ پس آنان در تردید خویش سرگرداناند».
قرآن همه انگیزههای متعدد و متنوع را پذیرفته و آنها را به عنوان غرایز یا فطرت مورد توجه قرار داده است. سپس با بیان آموزهها و دستورهایی کوشیده تا انسان با به کارگیری آنها توازن و تعادل شخصیتی را در خود ایجاد نماید. قرآن خواهان ایجاد تعادل و کنترل، نه سرکوب انگیزههاست؛ زیرا سرکوب انگیزهها، بیرون راندن آن از حوزه آگاهی به سوی ضمیر ناخودآگاه و موجب فراهم شدن زمینههای بروز بیماریهای روانی همچون اضطراب، تزلزل در رفتار و... میباشد؛ بنابراین، قرآن نمیگوید انگیزههای فطری را سرکوب کنیم، بلکه از ما میخواهد آنها را کنترل کنیم و بر آنها تسلط یابیم و طوری هدایتشان کنیم که تعادل شخصیتی خویش را حفظ نماییم؛ برای نمونه، خداوند میفرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً» (بقره/168)؛ «ای مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است بخورید» و نیز میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ» (مائده/87 و نیز ر.ک: نور/32؛ نساء/3)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! چیزهای پاک [نیکو] را که خدا برای شما حلال کرده است، ممنوع نسازید و (از حدّ) تجاوز ننمایید».
قرآن کریم به بهداشت روانی در حوزهای فردی و اجتماعی پرداخته و آنچه در روانشناسی با عنوان بهداشت روانی مطرح میشود در آموزههای قرآنی قابل تطبیق با حوزه اخلاق است. به جرأت میتوان ادعا کرد متدهای قرآنی برای درمان بیماریهای روانی ـ اخلاقی بر دستاوردهای علم تجربی روانشناسی پیشی دارد.
اگرچه عمل به روشهای درمانی قرآن برای بهداشت روانی فرد، بسیاری از نابهنجاریهای اجتماعی را که از بیماریهای روانی ـ اخلاقی اجتماع ناشی شده است، حل خواهد کرد، ولی باید گفت قرآن به طور کلی، به هر دو مقوله فرد و اجتماع توجه داشته و برای هر کدام در قالب پیشگیریهای اولیه و ثانویه و ثالثیه یا درمان، نسخههایی تجویز نموده است.
برخی از اختلالات روانی مربوط به بیماریهای خُلقی فردی است؛ مثل حسد، کبر، ترس، طمع و... که از درون افراد سبب ایجاد ناآرامیهای روانی شده و سلامت روان و حتی جسم را دچار آسیب میکند؛ مثلاً آرامش روانی شخص حسود به شدت در معرض آسیب قرار دارد و تا بیماری حسد را درمان نکند، به آرامش نخواهد رسید و طبع سلامت روانی اجتماع را هم به مخاطره میاندازد. امام علی(ع) میفرماید: «شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل ماندهاند» (آمدی، غررالحکم و درر الکلم، 103).
قرآن کریم برای تأمین بهداشت روانی فرد و درمان این بیمارهای خُلقی فردی، متدهای بسیاری را پیشنهاد داده است که یکی از راهکارهای عمومی آن برای درمان این بیماریها، ایجاد تعادل در این نوع انگیزهای روانی درونی است؛ برای مثال، ریشه بیماری حسد یک انگیزه لازم درونی است که اگر وجود نداشته باشد، تعادل روانی فرد از بین خواهد رفت و شخص از این نظر بیمار به شمار میرود. این انگیزه محرکی است تا فرد نسبت به اتفاقات اطراف خود بیتفاوت نباشد و بهترین واکنش را در مقابل عملکرد اطرافیان نشان دهد. پس بیتفاوتی نسبت به محیط و اطرافیان همانند حسد که تمنای سلب نعمت از دیگران میباشد، بیماری خُلقی ـ روانی به شمار میآید راه درمان این بیماری ایجاد تعادل است. در آموزههای دینی این حالت متعادل و میانه، «غبطه» نام دارد؛ یعنی تلاش فرد برای دستیابی به موقعیت بالای دیگران بدون تمنای سلب نعمت و موقعیت دیگری. امام صادق(ع) در این باره میفرمایند: «به راستی مؤمن غبطه میخورد، ولی حسادت نمیورزد، اما منافق حسادت میورزد و غبطه نمیخورد» (کلینی، الکافی، 2/307).
قرآن مجید میفرماید: «وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ» (حشر/10)؛ «و (نیز) کسانی (از تابعین) که بعد از آنان آمدند، میگویند: «[ای] پروردگار ما! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهای ما، برای کسانی که ایمان آوردند کینهای قرار مده؛ [ای] پروردگار ما! مسلماً، تو مهربانِ مهرورزی». همین گزاره مختصر قرآنی راهکاری برای درمان بسیاری از نابسامانیهای فردی و اجتماعی میباشد، مانند قتلها و جنایات، کینهها و از بین رفتن دوستیها و هرج و مرجهای اجتماعی (ر.ک: مائده/27-30).
قرآن علاوه بر بُعد فردی برای تأمین بهداشت روان اجتماع و بهسازی محیط از انحرافات و نابهنجاریها هم راهکارها و متدهای درمانی زیادی دارد؛ مثلاً بیماریهای روانی و اخلاقی اجتماع همچون نفاق، غیبت، تهمت و بهداشت خانواده و بهداشت جنسی و... را به خوبی درمان میکند؛ برای نمونه، قرآن برای درمان نفاق در اجتماع که خود عامل بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی است، پس از اینکه مردم را به سه نوع مؤمن، کافر و منافق دستهبندی میکند، شخص مؤمن را سالم و متعادل، ولی کافر و منافق را نامتعادل و نابهنجار معرفی مینماید (نجاتی، قرآن و روانشناسی، 304-313 با تلخیص).
قرآن شخص منافق را به صفتهای کبر، غرور، تحیر، بدبینی، ذائقه ناسالم و... که دال بر عدم تعادل روانی است، معرفی میکند: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ» (منافقون/5)؛ «و هنگامی که به آنان گفته شود: «بیایید تا فرستاده خدا برای شما طلب آمرزش کند.»، سرهایشان را میپیچانند؛ و آنان را میبینی که روی برمیگردانند، در حالی که آنان مستکبرند». یعنی و چون بدیشان (منافقین) گفته شود بیایید تا پیامبر خدا برای شما آمرزش بخواهد، سرهای خود را بر میگردانند و آنان را میبینی که تکبرکنان روی برمیتابند».
پیشگیری اولیه شامل تمام اقداماتی است که افراد ظاهراً سالم به قصد کمک به خود و به منظور نیل به حداکثر سلامت و اجتناب از بیماری انجام میدهند؛ بنابراین، این پیشگیری هم شامل مراقبت برای حفظ سلامت و جلوگیری از بیماریهاست و هم شامل ارتقای سلامت (دیماتئو، روانشناسی سلامت، 1/368)؛ از اینرو، هر عاملی که باعث بهبود وضع زندگی انسان گردد، جزیی از روشهای پیشگیری اولیه به شمار میرود (میلانیفر، بهداشت روانی، 53؛ قاسمی، بهداشت و سلامت روان با...، 200-201).
قرآن برای پیشگیری اولیه بیماریهای روانی در دورانهای مختلف زندگی انسان یعنی از دوران قبل از تولد، کودکی، نوجوانی و جوانی، میانسالی و کهنسالی و نیز فراسنی، به شیوههای مختلف، درمان عمومی و راهکار اختصاصی درمانی را ارائه میدهد (ر.ک: قاسمی، بهداشت و سلامت روان با...، 224-240)؛ برای نمونه، پرورش ایمان به مبدأ و خالقی مدبر، عادل و مهربان و نیز ایمان به غیب و ماورای طبیعت و بازگشت دوباره بعد از مرگ برای زندگی جاودان و باز پسگیری حقوق ضایع شده از چنگال ظالمان و... که در سراسر قرآن موج میزند، در ضمن ایفای نقش هدایتگری، بسیاری از بیماریهای روانی موجود در میان جوامع انسانی را پیشگیری میکند (ر.ک: دیلمی احمد و آذربایجانی مسعود، اخلاق اسلامی، 234-237).
مؤید این ادعا اعتراف برخی از روانکاوان و روانشناسان غربی در تأثیر شگفتانگیز ایمان در پیشگیری از بیماریهاست؛ برای نمونه، کارل یونگ، روانکاو مشهور، میگوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیتهای مختلف جهان متمدن، با من مشورت کردهاند. به جرئت میتوانم بگویم که تک تک آنها به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند که آن چیزی را که ادیان در هر زمانی به پیروان خود میدهند، فاقد بودند و فرد فرد آنها وقتی که به دین و دیدگاههای دینی بازگشته بودند، به طور کامل درمان شدند (کاویانی، آیا روانشناسی اسلامی ممکن است؟، 173-174).
هدف اصلی در پیشگیری ثانویه تشخیص زودرس، اجرای درمان به موقع و پیگیری مرتب کاستن از بروز عوارض بیماری است. مداخله زود هنگام در شناخت و درمان سریع یک بیماری یا اختلال، کمک میکند که از شیوع و گسترش آن در کوتاهمدت، جلوگیری شود (میلانیفر، بهداشت روانی، 149).
قرآن برای درمان و پیشگیری در این مرحله راهکارها و روشهایی مانند روش امیدواری (شعرا/136)، صبر (آلعمران/146)، توبه (بقره/222)، توکل (مجادله/10؛ تغابن/13)، تقوی (اعراف/96)، زهد (حدید/23) و... (ر.ک: قاسمی، بهداشت و سلامت روانی با...، 250-270؛ سالاریفر و همکاران، بهداشت روانی یا نگرشی به منابع اسلامی، 200-235) در راستای بهداشت روانی فرد و جامعه و تأمین سلامت روانی در شرایط نامساعد ارئه مینماید؛ مثلاً قرآن ازدواج را راهکاری پیشگیرانه میداند تا فرد با تسلط بر غریزه جنسی، آن را تا حدودی به کنترل در آورد، ولی «آنان که وسیله نکاح نمییابند، باید عفت پیشه کنند تا خدا آنها را به لطف خود بینیاز گرداند» (نور/32-33).
این نوع پیشگیری هنگامی به کار میرود که بیماری استقرار یافته و مدتی از آن گذشته و تا اندازهای پیشرفت کرده است (میلانیفر، بهداشت روانی، 193)؛ لذا به منظور جلوگیری از گسترش عوارض جنبی که در حاشیه یک بیماری یا اختلال اصلی وجود دارد، خدماتی از این نوع پیشگیری انجام میشود (همان، 194). بنابراین هدف اصلی پیشگیریه نوع سوم، بازگشت مجدد به جامعه و کار با صرف حداقل وقت توسط کار درمانی است (قاسمی، بهداشت و سلامت روان با....، 201-202).
شیوههای مقابله این پیشگیری در قرآن به سه روش قابل طرح است؛ یکی روش شناختی (همان، 203-204). قرآن میفرماید: «و چگونه میتوانی بر چیزی كه به شناخت آن احاطه نداری صبر كنی؟» (کهف/68)؛ یعنی شناخت را پایه درمان اختلات روانی معرفی مینماید.
روش دیگر روش رفتاری است (قاسمی، بهداشت و سلامت روان با....، 201-202)، مثل صبر و توبه اما در سطحی متفاوت از پیشگیری ثانویه، بلکه با رویکرد مقابله و نه صرفاً پیشگیرانه (ر.ک: حسینی، روشهای تأمین بهداشت روان از دیدگاه قرآن و احادیث، پایاننامه ارشد، 200-215). نیز با روش عاطفی ـ هیجانی یعنی ارتباط عاطفی فرد دارای استرس با دیگری ـ مانند درمانگر ـ یا منبع دارای قدرتی معنوی مانند خداوند (قاسمی، بهداشت و سلامت روان با....، 201-202) قرآن میفرماید: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28)؛ «آگاه باشید، که تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!». پیامبر اکرم(ص) در تبیین این آیه فرمودهاند: «ذکر و یاد خدا شفاء بخش دلهاست» (شرقاوی، گامی فراسوی روانشناسی اسلامی یا اخلاق و بهداشت روانی در اسلام، 487-489).
با نگاه مجموعی به نمونههای ذکر شده از موضوعات بسیار زیاد و متعدد روانشناسی در قرآن، میتوان اعجاز این بُعد از محتوای غنی قرآن مجید، یعنی بینش کلی روانشناسانه قرآن را به خوبی دریافت. با توجه به اینکه در حدود چهارده قرن پیش که اساساً دانش و علمی با عنوان روانشناسی مدوّن و مطرح نبوده، وجود این چنین دیدگاهها و بینشهای عمیق روانشناسانه در قرآن کریم، نشان از اعجاز قرآن در این زمینه دارد؛ زیرا با گذر زمان و دستیابی علوم به دستاوردهای جدید، نه تنها کهنه نشده، بلکه هماهنگی آن با جدیدترین دستاوردهای علم روانشناسی بیش از پیش روشن شده است.
علاوه بر این، نظام روانشناسی موجود در آیات قرآن یعنی مبانی، اهداف، روشها، اصول، عوامل و موانع موضوعات روانشناسی قرآن که به بخشی از مهمترین آنها اشاره شد، امری قابل پژوهش است که با علوم جدید نیز همخوان است.
لذا میتوان گفت تأثیرات اعجازآمیز روانشناختی قرآن در مخاطبان میتواند یکی از ابعاد اعجاز روانشناختی قرآن باشد که زمینه اثبات آن فراهم است.
1. قرآن کریم، ترجمه دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و گروهی از اساتید جامعة المصطفی (1388ش)، قم: انتشارات المصطفی.
2. آمدی، عبدالواحد (1366ش)، غررالحكم و دررالکلم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه.
3. انصاری، مصطفی (1390ش)، دنیای شگفتانگیز رنگها، ساری: شلفین.
4. جیمز، ویلیام (1387ش)، دین و روان، مترجم مهدی قائنی، قم: دارالفکر.
5. حسینی، سید ابوالقاسم (1364ش)، بررسی مقدماتی اصول روانشناسی اسلامی، مشهد: آستان قدس رضوی.
6. حسینی، سید ابوذر (1392ش)، روشهای تأمین بهداشت روان فردی از دیدگاه قرآن و احادیث، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، پایاننامه کارشناسی ارشد.
7. دیلمی، احمد و آذربایجانی، مسعود (1383ش)، اخلاق اسلامی (ویراست دوم)، قم: دفتر نشر معارف، چاپ بیست و دوم.
8. دیماتئو، ام. رابین (1378ش)، روانشناسی سلامت، ترجمه محمد کاویانی و همکاران، تهران: سمت.
9. رضایی اصفهانی، محمدعلی (1389ش)، «چیستی و چالشهای اعجاز علمی قرآن»، قرآن و علم، ش7.
10. رضایی اصفهانی، محمدعلی (1381ش)، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رشت: مبین، چاپ دوم.
11. سالاریفر، محمدرضا و همکاران (1390ش)، بهداشت روانی با نگرش به منابع اسلامی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (ناشر همکار: سمت)، چاپ دوم.
12. شرقاوی، حسن محمد (1363ش)، گامی فراسوی روانشناسی اسلامی یا اخلاق و بهداشت روانی در اسلام، ترجمه و تصحیح محمدباقر حجتی، بیجا: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
13. صادقیان، احمد (1386ش)، قرآن و بهداشت روان، قم: پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن.
14. طباطبایی، سید محمدحسین (1376ش)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.
15. فتاحی، سید حمید (1372ش)، بهداشت روانی در اسلام، قم: نشر مرتضی.
16. فیض کاشانی، محمد بن محسن (بیتا)، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم: دفتر انتشارات اسلام، چاپ دوم.
17. قاسمی، سلیمان (1388ش)، بهداشت و سلامت روان با نگرش به آموزههای دینی و سیره معصومان(ع)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
18. کاویانی، محمد (1378ش)، «آیا روانشناسی اسلامی ممکن است؟»، کتاب دوم حوزه و دانشگاه، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم: آذر ماه، ویژهنامه 27.
19. کلینی، محمد بن یعقوب (1365ش)، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم.
20. لوشر، ماکس (1371ش)، روانشناسی رنگها، ترجمه لیلی مهرادبی، تهران: حسام، چاپ دوم.
21. مجلسی، محمدباقر (1404ق)، بحارالانوار، بیروت: موسسه الوفاء.
22. مصباح، علی و همکاران (1374ش)، روانشناسی رشد (2)، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، تهران: سمت.
23. معادیخواه، عبدالمجید (1378ش)، فروغ بیپایان قرآن، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
24. معرفت، محمدهادی (1378ش)، علوم قرآنی، قم: موسسه التمهید.
25. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (1363ش)، تفسیر نمونه، بیجا: دارالکتب اسلامی، چاپ چهارم.
26. موریس بوکای (1388ش)، مقایسه میان تورات و انجیل و علم، ترجمه ذبیحالله دبیر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سیزدهم.
27. میلانیفر، بهروز (1370ش)، بهداشت روانی، تهران: نشر قومس.
28. نجاتی، محمد عثمان (1369ش)، قرآن و روانشاسی، ترجمه عباس عرب، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، چاپ دوم.
1. احسان زرانی، «درآمدی بر اعجاز صوتی قرآن»، www.noormags.com
2. امید زاهدی، «موضوعات روانشناسی درآیات قرآن»، www.tebyan.net
3. علی مرعشی، «موضع قرآن نسبت به بهداشت روان»، www.iec-md.org
4. مهدی پاکروان نژاد و مجید صادقی، «بهداشت روان»، www.bpdanesh.ir