چکیده:
نویسنده در این مقاله به بررسی دیدگاه قرآن در ارتباط با گفت و گوی پیروان ادیان یاد شده در قرآن با یکدیگر پرداخته است. نخست، استناد به علم، تلاش برای درک نقطه های اشتراک، حق گرایی، خشونت گریزی و آزاد اندیشی به عنوان پیش شرط های گفت و گو مطرح شده، و در این راستا چهار آیین یهود، مسیحیت، مجوس، صابئین به عنوان ادیان یاد شده در قرآن مطرح شده اند و فهرستی از مشترکات آنها ذکر شده است.
در ادامه سه نوع رابطه میان اهل اسلام با ادیان دیگر بر شمرده شده است که از قرار زیرند:
1- رابطه همزیستی مسالمت آمیز
2- رابطه سرد با بداندیشان
3- رویارویی قهرآمیز با توطئه گران و مبارزه جویان.
این در حالی است که اهل دیگر ادیان، براساس توصیف قرآن، همواره با یکدیگر درگیری داشته اند.
در این مقاله، سعی بر این است كه نحوه روابط میان ادیان و چگونگی و محورهای عمده گفت وگو میان آنها مورد بحث و بررسی قرار گیرد. پیش از وارد شدن به اصل موضوع، یادآوری چند نكته بایسته می نماید:
1. ادیان به عنوان مجموعه ای از اصول و قوانین تدوین یافته، گفت وگو میان آنها امكان پذیر نیست، این پیروان ادیانند كه می توانند با یكدیگر به گفت وشنود بپردازند.
عملی شدن گفت وگو میان ادیان به دو صورت امكان پذیر است:
الف. گفت وگوی مردم عادی
ممكن است این گفت وگوها میان مردم عادی و عامی كه از اصول و مبانی ادیان دیگر و حتی از اصول و مبانی دین خودشان شناخت و آگاهی چندانی ندارند صورت پذیرد. در این صورت طبیعی است كه چنین گفت وگو هایی بیشتر همراه با تعصب و لجاجت باشد و نتایج مطلوبی به همراه نداشته باشد.
ب. گفت وگوی متخصصان و دین شناسان.
نوع دیگر، گفت وگوی متخصصان و دین شناسان است، كه بدون تردید، در صورتی كه بر مبنای صداقت و به منظور رسیدن به تفاهم انجام گیرد، ثمر بخش و دارای آثار مثبت و نتایج مورد قبول بوده و زمینه های تفاهم و همگرایی پیروان ادیان را در برخواهد داشت.
2. چنان كه در عنوان مقاله «قرآن و گفت وگوی میان ادیان» آمده، سخن از ادیانی است كه قرآن كریم درباره آنها بیانی دارد؛ همانند مسیحیت، یهودیت، مجوس و صابئین.
3. با تأمّل و تدبّر در قرآن كریم، روشن خواهد شد كه این كتاب جامع و آسمانی، چگونه گفت وگوی میان ادیان را پی گرفته، دیدگاه و نگرش اسلام در قبال ادیان دیگر چگونه بوده است.
انسانها، ملتها، ادیان و فرهنگ ها برای فهم یكدیگر و رسیدن به تعامل مثبت و هم اندیشی نیازمند گفت وگو هستند، اما گفت وگو پیش شرط هایی دارد كه بی آن به نتیجه مطلوب نمی انجامد. مهم ترین پیش شرط هایی كه قرآن برای گفت وگوی سازنده و ثمربخش لازم دانسته عبارت است از:
قرآن كریم در نكوهش از افراد ناآگاه كه بدون علم و دانش درباره مسائل فكری و اعتقادی گفت وگو می كنند چنین بیان می دارد:
«و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و یتّبع كلّ شیطان مرید» حج/3
بعضی از مردم، بی هیچ دانشی درباره خدا گفت وگو می كنند و از هر شیطان سركشی پیروی می كنند.
«و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدی و لا كتاب منیر» حج/8
و گروهی از مردم، بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و كتاب روشنی بخش، درباره خدا گفت وگو می كنند.
علامه طباطبایی ذیل این دو آیه می فرماید: آیه نخست، درباره پیروان جاهل است و منظور از آیه دوم، پیشوایان و سردمداران ناآگاه اند كه بدون دلیل و برهان و بر اساس تعصّب، در این موارد به بحث و گفت وگو می پردازند.
گفت وگو اگر بر محور تفاوتها و مخالفتها بنا شود، نتیجه ای جز خصومت و لجاج ندارد، بنابراین هرگاه گفت وگو در جهت یافتن نقطه های مشترك باشد به تعامل می انجامد.
«قل یا أهل الكتاب تعالوا الی كلمة سواء بیننا و بینكم ألاّ نعبد الاّ الله و لانشرك به شیئاً و لا یتّخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله فإن تولّوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون» آل عمران/64
بگو: ای اهل كتاب! بیایید به سخنی كه میان ما و شما یكسان است تكیه كنیم كه: جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریك او نگردانیم و برخی از ما بعض دیگر را به خدایی نگیرد؛ پس اگر از این پیشنهاد سرباز زدند و اعراض كردند، بگویید: شاهد باشید كه ما مسلمانیم [نه شما].
حقیقت گریزی و لجاجت در برابر حق، مایه انحراف است، تا جایی كه در صورت ناتوانی و شكست در گفت وگوها از حربه هیاهو و جار و جنجال بهره جسته بدین سان سعی می كنند تا منطق و استدلال را نشنوند.
«و قال الذین كفروا لاتسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه لعلّكم تغلبون» فصلت/26
كافران گفتند: به این قرآن گوش فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال كنید تا پیروز شوید.
پیش شرط اساسی دیگری كه در گفت وگو می توان از آن یاد كرد، احترام گذاشتن به دیدگاه ها و نقطه نظرات دیگران است. خالی ساختن ذهنیت پیش ساخته خود و احترام به دیدگاه دیگران به گفت وگو جان بخشیده و آن را بارور می سازد. قرآن كریم دراین باره می فرماید:
«ولا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبّوا الله عدواً بغیر علم كذلك زینّا لكلّ أمّة عملهم ثمّ إلی ربّهم مرجعهم فینبّئهم بما كانوا یعملون» انعام/108
چیزهایی را كه آنان به جای خدا می خوانند دشنام ندهید، كه آنان نیز بی هیچ دانشی از روی كینه توزی به خداوند دشنام دهند. این چنین عمل هر قومی را در چشمانشان آراسته ایم. پس بازگشت همگان به سوی پروردگارشان است و او همه را از كارهایی كه كرده اند آگاه می سازد.
یكی دیگر از پیش شرط ها آزاد اندیشی است؛ قرآن كریم در این زمینه می فرماید:
«فبشّر عباد. الذین یستمعون القول فیتّبعون أحسنه أولئك الّذین هداهم الله و أولئك هم أولوا الألباب» زمر/17
خطاب به پیامبر[ص]؛ پس بندگان مرا بشارت ده، همان كسانی كه سخنان را می شنوند و از نیكوترین آنها پیروی می كنند. آنان، كسانی هستند كه خدا هدایتشان كرده و آنها خردمندانند.
قرآن كریم نه تنها انسانها را تشویق و ترغیب به گفت وگو می كند كه گوش دادن به سخنان دیگران و انتخاب و پیروی نمودن از بهترین آنها را از ویژگیهای انسانهای هدایت شده از سوی خداوند و خردمندان معرفی می كند.
در قرآن كریم گفت وگو و مذاكره برای رسیدن به تفاهم، جایگاه خاص و ویژه ای دارد. بیشترین سوره ها و آیات قرآن كریم درباره نحوه مجادله و گفت وگوهای پیامبران الهی با مخالفان، گفت وگوهای پیروان ادیان با یكدیگر و پیامبر اكرم [ص] با پیروان سایر ادیان می باشد.
از میان آیات قرآنی چندین آیه در این زمینه صراحت بیشتری دارند كه پیامبر اسلام[ص] و مؤمنان به آن حضرت، مأمور گفت وگوی بایسته با اهل كتاب و پیروان سایر ادیان می شوند.
«ادع الی سبیل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین» نحل/125
مردم را با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگارت فراخوان و با بهترین شیوه با آنان گفت وگو نما، زیرا پرودگارت به كسانی كه از راه او منحرف شده اند آگاه تر است و هدایت یافتگان را بهتر می شناسد.
علامه طباطبایی ذیل آیه مورد بحث چنین بیان می دارد:
«شكی نیست در اینكه از آیه استفاده می شود كه این سه قید، یعنی «حكمت» و «موعظه» و «مجادله» همه مربوط به طرز سخن گفتن است».1
در آیه دیگر، خداوند مؤمنان را از گفت وگوی همراه با خشونت بازداشته چنین بیان می دارد:
«و لاتجادلوا أهل الكتاب إلاّ بالتی هی أحسن إلاّ الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی أنزل الینا و أنزل إلیكم و إلهنا و إلهكم واحد و نحن له مسلمون» عنكبوت/46
با اهل كتاب، جز به روشی كه از همه نیكوتر است گفت وگو نكنید؛ مگر كسانی از آنان كه ستم كردند، و [به آنها] بگویید: ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده ایم و خدای ما و شما یكی است و ما در برابر او تسلیم هستیم.
خداوند پس از دستور مؤمنان به گفت وگوی نیكو، آنان را مكلّف می كند تا در گفت وگو در جست وجوی نقاط مشترك باشند:
«و قولوا آمنّا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیكم و إلهنا و إلهكم واحد».
طبیعی است كه در گفت وگوها، هر چه نقاط مشترك مورد بحث قرار گیرد، به همان میزان دیدگاه ها به هم نزدیك تر شده، زبان هم را بهتر فهمیده و به حقیقت زودتر می رسند.
در قرآن كریم، سوره ها و آیات فراوانی به چشم می خورد كه اختصاص به ادیان گذشته دارد؛ همانند سوره های ابرهیم، یونس، نوح، مریم، بنی اسرائیل و….
خصومت و كشمكش های به وجود آمده در طول تاریخ، بین طرفداران ادیان بدین جهت صورت گرفته است كه پیروان ادیان از مبانی اولیه خود دور گشته و مبلغان و پیشوایان ادیان به خاطر منافع شخصی شان به این خصومتها دامن زده و از این راه به اهداف مادی شان رسیده اند.
قرآن كریم، رابطه ادیان با یكدیگر و رابطه اسلام با ادیان را در بسیاری از آیات، مورد بحث قرار داده است، از این نگاه می توان قرآن مجید را به عنوان بهترین كتاب برای تفاهم ادیان معرفی نمود.
قرآن كریم از پیامبران و امتهای زیادی یادكرده، اما ادیانی كه بیش از همه به آنها توجه كرده ادیان یهودیت، مسیحیت، مجوس و صابئین است. قرآن كریم از این ادیان به عنوان ادیان الهی نام برده است.
از میان ادیان آسمانی كه در قرآن مطرح شده اند، تنها درباره دین اسلام صراحت دارد كه این دین برای زمان و مكان خاصی فرستاده نشده، بلكه شامل همه ملتها و جاری در همه زمانهای آینده خواهد بود:
«و ما أرسلناك إلاّ كافّة للناس بشیراً و نذیراً و لكن أكثر الناس لایعلمون» سبأ/28
و ما تو را جز به سمت بشارتگر و هشدار دهنده برای تمام مردم نفرستادیم، ولی بیشتر مردم نمی دانند.
«و ما أرسلناك إلاّ رحمة للعالمین» انبیاء/107
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
«قل یا أیها النّاس إنّی رسول الله الیكم جمیعاً الذی له ملك السّموات و الارض لا إله إلاّ هو یحیی و یمیت فآمنوا بالله و رسوله النبی الامّی الّذی یؤمن بالله و كلماته واتّبعوه لعلّكم تهتدون» اعراف/158
بگو: ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم، همان خدایی كه حكومت آسمانها و زمین از آن اوست، معبودی جز او نیست، زنده می كند و می میراند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش، آن پیامبر درس نخوانده ای كه به خدا و كلماتش ایمان دارد، و از او پیروی كنید تا هدایت یابید.
برخی معتقدند كه دین پیامبران اولوا العزم همانند حضرت موسی[ع] و حضرت عیسی[ع] عمومیت داشته و محدود به یك منطقه و قوم خاص نبوده است. هر چند آیات زیادی در قرآن است كه دین حضرت موسی[ع] و حضرت عیسی [ع] را به قوم بنی اسرائیل منحصر دانسته است.
«و لقد أرسلنا موسی بآیاتنا أن أخرج قومك من الظلمات إلی النور» ابراهیم/5
همانا موسی را با آیات خود فرستادیم تا قوم خود [بنی اسرائیل] را از تاریكی به سوی روشنایی بیرون كشد.
«و إذ قال عیسی ابن مریم یا بنی إسرائیل إنّی رسول الله إلیكم» صف/6
هنگامی كه عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم.
در مقابل این دیدگاه، مرحوم علامه طباطبایی دیدگاه دیگری دارد؛ ایشان در این باره می فرماید:
«آیات و روایات و نیز سیره و روش رسول اكرم[ص] بیانگر این است كه شریعت حضرت موسی و عیسی[ع] عمومی بوده است. از جمله در قرآن كریم آمده است: «اذهبا إلی فرعون إنّه طغی» طه/43
حضرت موسی[ع] فرعون و قبطیان را كه ساكن مصر بودند، دعوت به پیروی از شریعت خود نمود و حال آن كه مسلماً آنها از بنی اسرائیل و قبطیان نبودند، بلكه درست در مقابل قبطیان و بنی اسرائیل هستند. و ازجمله آن كه رسول اكرم[ص] آیین یهود و مسیحیت را كه در بلاد عرب بود و اعراب در مكه و مدینه و حبشه و سایر نقاط بر این دو دین مسلماً از بنی اسرائیل نبودند آیین رسمی می شناخت و با آنها معامله اهل كتاب می نمود، در صورتی كه اگر شریعت حضرت موسی و عیسی[ع] اختصاص به بنی اسرائیل داشت، باید تدین اعراب قبل از اسلام به دین یهود و نصارا غلط باشد و مورد امضای رسول الله[ص] قرار نگیرد. و دیگر آن كه رسول اكرم[ص] با مسیحیان نجران آماده مباهله شد و اعلام مبارزه عرفانی نمود؛ حال آن كه نصارای نجران همگی عرب بودند. در پاسخ آیاتی كه به آنها استدلال شده است، می توان گفت كه فرستاده شدن به سوی بنی اسرائیل غیر از اختصاص داشتن به آنان است…»2
علامه طباطبایی حدیثی را كه صاحب روض الجنان و بیشتر مفسران ذكر نموده اند مورد نقد قرار داده چنین می نویسد:
«روایت مزبور معارض است با روایات بسیاری كه می گویند: نوح[ع] نیز مبعوث بود برای رسالت به سوی تمام بشر؛ كه در بعضی از آن روایات از ابراهیم[ع] و در بعض دیگر از پیامبران اولوا العزم نام برده شده. از سوی دیگر اینكه شفاعت را یكی از خصایص رسول[ص] دانست، با روایات زیادی كه برای دیگر پیامبران نیز شفاعت را اثبات می كند ناسازگار است ».3
علامه فضل الله در تفسیر آیه سوره ابراهیم می نویسد:
«رها ساختن مردم از تاریكی ها اختصاص به قرآن و پیامبر اسلام[ص] ندارد… بلكه این مهم هدف همه رسالت ها و همه رسولان است… بنابراین، حضرت موسی به سوی قومش آمده است تا آنان را از تاریكی ها به سوی روشنایی بكشاند، به خاطر پاسخ گفتن به فرمان الهی كه وی را مكلّف به حمل این رسالت نموده است، از قومش آغاز می نماید و به تمامی مردم جهان می رسد.»4.
اما صاحب نظران مسلمان و غیرمسلمان بسیاری بر این باورند كه بجز دین مقدس اسلام، همه ادیان گذشته محدود به زمان و مكان خاص بوده اند.5
«رابرت ا. هیوم» كه خود یك مسیحی متعصّب است، اسلام و مسیحیت را ادیان جهانی می داند:
«مسیحیت، تنها دین عالم است كه هر یك از افراد بشر را به صورت فرزند یك «خدای پدر» به حساب می آورد، و مسیحیت تنها دینی است كه به دنبال رستگاری فردی و اجتماعی از طریق خدمت اشتراكی است… از لحاظ جهانی بودن نیز، اسلام یكی از سه دین جهانی عالم است، كه دو دین دیگر، بودایی و مسیحیت می باشند… در میان یازده دین زنده جهان، اسلام نیز مانند مسیحیت، تنها ادیانی هستند كه هر سه خصوصیت جهانی بودن، توحیدی بودن و بنیانگذاری خاص را دارا می باشند».6
«برنارد لوئیس» نویسنده كتاب «برخورد تمدنها» اسلام را از لحاظ تمدنی مورد بحث قرار داده و آن را اولین دین و تمدنی به حساب می آورد كه جهانی می باشد.
«بر خلاف تمدن هایی كه از نظر قومی به حوزه خاص منحصر بودند، اسلام، چه از نظر معتقدات و چه ازنظر بینش و جاه طلبی، دین جهانی محسوب می شد… تمدن اسلامی بر خلاف تمدن های مشابه دیگر اولین تمدنی است كه می توان نام جهانی روی آن گذاشت؛ زیرا در سه قاره دنیا مردم مختلف و فرهنگها و نژادهای مختلف را دربرمی گرفت… تمدن اسلامی نژادهای مختلف را از سیاه و سفید، سرخ پوست و زردپوست را یكجا در بر می گرفت و از نظر جغرافیایی مرزهای آن از جنوب اروپا تا قلب آفریقا و در آسیا تا ماورای سرحدات هند و چین توسعه یافته بود.»7
وی درباره محدودیت دین مسیحیت با صراحت می نویسد:
«با اینكه اهداف و ادعاهای مسیحیت جهانی بود، اما اساساً یك دین اروپایی باقی مانده بود، و حتی جنگهای صلیبی نیز برای بازستاندن و دفاع از قلمرو مسیحیان درگرفت… مسیحیت خلاصه می شد به دینی متعلق به یك نقطه نسبتاً كوچك دنیا كه ساكنان آن از یك نژاد و یك فرهنگ بودند و به یك قوم به هم پیوسته تعلق داشتند».8
ادیان الهی مطرح در قرآن كریم، اشتراكات فراوانی دارند كه عمده ترین آنها عبارتند از:
1. اعتقاد به مبدأ واحد كه آفریننده همه آفرینش و حاكم بر زمین و زمان است.
2. اعتقاد به اصالت وحی الهی و پیامبرانی كه ازسوی خداوند برای هدایت بشر آمده اند.
3. اعتقاد به روز واپسین و وجود بهشت و جهنم.
4. اعتقاد به بازخواست از انسان در روز رستاخیز.
علاوه بر آنچه ذكر شد، اسلام، یهود و مسیحیت، درباره حضرت ابراهیم[ع] نظر مشترك دارند و وی را «پدر مؤمنان» می شناسند. متون مقدس دین یهود و مسیحیت، حضرت ابراهیم را به عنوان «دوست خدا» معرفی می كنند».9
در قرآن كریم نیز این عناوین به حضرت ابراهیم[ع] اختصاص یافته است:
«و جاهدوا فی الله حقّ جهاده هو اجتبیكم و ما جعل علیكم فی الدین من حرج ملّة أبیكم ابراهیم هو سمّیكم المسلمین من قبل و فی هذا…» حج/78
و در راه خدا چنان كه باید جهاد كنید. او شما را برگزید و برایتان در دین هیچ تنگنایی پدید نیاورد. كیش پدرتان ابراهیم است. خداوند شما را در كتابهای پیشین و در این كتاب آسمانی مسلمان نامید.
مرحوم طبرسی و علامه طباطبایی، ذیل این آیه دلیل اختصاص عنوان «پدر» به حضرت ابراهیم[ع] را چنین بیان داشته اند:
«علت اینكه ابراهیم[ع] را پدر همه نامیده است این است كه احترامش بر همه مسلمانان واجب است… برخی گویند: عرب، فرزند اسماعیل، و بیشتر عجم، فرزند اسحاق و این دو فرزندان ابراهیم اند».
و اگر ابراهیم[ع] را پدرمسلمین خوانده بدین جهت است كه او نخستین كسی است كه به خدا اسلام آورد؛ همچنان كه فرموده:
«إذ قال له ربّه أسلم قال أسلمت لربّ العالمین»
«و اتخذ الله ابراهیم خلیلاً» نساء/125
و خداوند ابراهیم را به دوستی خود برگزید.
رابطه اسلام با ادیان دیگر را، با توجه به آیات قرآن كریم، می توان به صورت سه مرحله ای در نظر گرفت:
اسلام تمامی پیروان ادیان گذشته را به مسالمت و پیروی از مبانی مشترك فراخوانده است و پیامبر اسلام[ص] به عنوان پیامبر رحمت برای جهانیان، مأموریت پیدا می كند تا با بهترین شیوه با پیروان ادیان دیگر به گفت وگو بپردازد.
قرآن رابطه صلح آمیز و آشتی جویانه اسلام با پیروان سایر ادیان را این گونه بیان می دارد.
«قل یا أهل الكتاب تعالوا إلی كلمة سواء بیننا و بینكم ألاّ نعبد إلاّ الله و لانشرك به شیئاً و لایتخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله فإنّ تولّوا فقولوا اشهدوا بأنّا مسلمون» آل عمران/64
بگو: ای اهل كتاب! بیایید به سخنی كه میان ما و شما یكسان است تكیه كنیم كه: جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریك او نگردانیم و برخی از ما بعضی دیگر را به خدایی نگیرد؛ پس اگر از این پیشنهاد سر باز زدند و اعراض كردند، بگویید: شاهد باشید كه ما مسلمانیم، نه شما.
این آیه شریفه، علاوه بر دعوت صریح به تفاهم و مسالمت ادیان به این نكات توجه جدی دارد:
1. به دنبال نقاط مشترك رفتن و سعی و تلاش جهت رسیدن به تفاهم با پیروان ادیان.
2. پیشگامی اسلام در ایجاد وحدت و تفاهم با سایر ادیان.
3. بیان شفاف مواضع در گفت وگوها.
4. كوتاه نیامدن از مواضع اصولی و ارزشی خود، در عین تلاش برای یافتن نقاط مشترك.
5. تلاش برای دستیابی به بعضی از نقاط مشترك؛ در صورت دست نیافتن به همه اهداف.
6. ترك مجادله؛ در صورت اقامه برهان و دلیل و عدم دستیابی به كمترین هدف.
در این مرحله، یعنی مرحله تلاش برای رسیدن به نقاط مشترك، روی سخن با تمامی پیروان ادیان است. اسلام نه تنها با اهل كتاب این گونه برخورد دارد، كه حتی مشركان را نیز زیر پوششی از رحمت و عطوفت قرار داده به مسلمانان چنین سفارش می كند: اگر آنان تمایل به همسایگی شما پیدا كردند، شما نیز به این كار رضایت دهید؛ زیرا كه چه بسا در اثر روابط دوستانه، آنان به راه حق رهنمون شوند.
«و ان أحد من المشركین استجارك فأجره حتّی یسمع كلام الله» توبه/6
و اگر یكی از مشركان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه بده تا سخن خدا را بشنود.
در مرحله صلح جویی و رابطه مسالمت آمیز، اسلام پیروان دیگر ادیان را به توحید و تقواپیشگی دعوت نموده و آنان را در این راه تشویق و ترغیب می نماید.
«و لو أن أهل الكتاب آمنوا و اتّقوا لكفّرنا عنهم سیئاتهم» مائده/65
اگر اهل كتاب ایمان آورده پرهیزكاری پیشه سازند، حتماً گناهانشان را می بخشیم.
«و لو آمن أهل الكتاب لكان خیراً لهم» آل عمران/110
و اگر اهل كتاب ایمان آورند قطعاً برای آنان بهتر است.
روش پیامبراكرم[ص] در برخورد با مردم به این صورت بوده است كه به سخنان تمامی افراد با دقت گوش داده، اما درباره بی صداقتی آنان كه صادقانه سخن نمی گفتند، تنها سكوت می نموده و با اتخاذ چنین روشی، احترام افراد و اشخاص را حفظ می كرد و در عین حال، تنها به مؤمنان اعتماد داشته و سخنان آنان را مورد تصدیق قرار می داد[توبه/61].
در سیره ابن هشام، درباره رابطه صلح جویانه و مسالمت آمیز پیامبر[ص] با پیروان سایر ادیان، چنین می نویسد:
«حدود هشت سال پس از هجرت، رسول خدا[ص] عهد نامه ای بین مسلمانان و یهودیان نوشت و یهودیان را در دین و دارایی خویش آزاد گذاشت و شرایطی را برای ایشان قرار داد؛ این پیمان بر اساس نقل ابن اسحاق بدین قرار است:
1. مسلمانان و یهودیان، مانند یك ملت در مدینه زندگی خواهند كرد.
2. مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود.
3. در زمان جنگ، هر كدام ازاین دو، دیگری را در صورتی كه متجاوز نباشد علیه دشمن كمك خواهد كرد.
4. هرگاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریك مساعی خواهند كرد.
5. قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو انجام خواهد شد.
6. چون مدینه شهر مقدس است، از هر ناحیه مورد احترام است و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود.
7. در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول خدا[ص] خواهد بود.
8. امضا كنندگان پیمان فوق با یكدیگر به خیرخواهی و نیكوكاری رفتار خواهند كرد.»10
«ویل دورانت» مورخ و نویسنده كتاب «تاریخ تمدن» در باره چگونگی برخورد پیامبر اسلام با پیروان سایر ادیان چنین می نویسد:
«…در راه دعوت خود با مشكلات فراوان روبه رو شد؛ زیرا مردم اندیشه های تازه را اگر فایده مادی سریع الحصول از آن امید نداشته باشند، آسان نمی پذیرند. محمد[ص] با یك جامعه بازرگانی شكاك سر وكار داشت كه قسمتی از درآمد آن از زائرانی بود كه برای پرستش خدایان متعدد به سوی كعبه می آمدند، در مورد وعده نجات از آتش جهنم و بهره مندی از نعم بهشت، آنان را كه به استماع سخنانش رغبتی داشتند، اعم از ثروتمند، فقیر، برده، عرب، مسیحی و یهودی در خانه خود می پذیرفت».11
«استیون رانسیمان» یكی دیگر از نویسندگان غیرمسلمان در كتاب خود چنین نوشته است:
«هر آیینی كه بر اساس وحی صرف استوار باشد خواه ناخواه به ایمان نیاوردگان كم وبیش به دیده تحقیر می نگرد، لیكن در صدر اسلام با كفّار مدارا می شد و حضرت محمد[ص] خود، عیسی و موسی را بهره مند از وحی الهی می شمرد و آزار امت ایشان را روا نمی داشت. در عهد نخستین خلفا مسیحیان درجامعه مسلمانان در خور احترام بودند».12
«برنارد لوئیس» دركتاب «برخورد تمدنها» چنین می نویسد:
«اسلام و مسیحیت، گذشته از اینكه در مورد رسالت دینی و قلمرو حكومتی، خود را شریك می دانستند، یا بهتر بگویم بر سر آن اختلاف نظر داشتند، میراث فرهنگ مشتركی نیز داشتند كه از منابع علمی مشترك سرچشمه می گرفت، همچون: علم و فلسفه یونان، قانون وحكومت رم، یكتاپرستی دین یهود و فراتر از هر چیز، فرهنگهای ریشه دار كهن خاورمیانه مسیحیان و مسلمانان اطراف مدیترانه به مفهوم مجازی و حقیقی كلمه می توانستند به زبان مشتركی برای گفت وگو دست یابند، آنها قادر بودند با هم ارتباط برقرار كنند، با هم بحث كنند، حتی اگر قصد آنها مخالفت با یكدیگر بود. از این گذشته آنها قادر بودند متون یكدیگر را ترجمه كنند و این كار را هم كردند».13
در این مرحله، اسلام با آن عده از پیروان ادیان كه حاضر به گفت وگو نشده و مشغول فتنه اندازی می شوند رابطه سرد و تهدیدآمیز اتخاذ می كند، كه در این باره آیات زیادی وجود دارد.
رابطه سرد همراه با تهدید، زمانی به وجود می آید كه برخی از پیروان ادیان به توطئه علیه اسلام و مسلمانان می پردازند. پیامبر اسلام[ص] برای جلوگیری از توطئه آنان، لحن تهدیدآمیز گرفته و آنان را با بیانهای مختلف و با خطاب مستقیم و غیرمستقیم، از این كار بازمی دارد:
«قل یا أهل الكتاب لم تصدّون عن سبیل الله» آل عمران/99
بگو: ای اهل كتاب! چرا كسی را كه ایمان آورده است، از راه خدا باز می دارید.
«إنّ الّذین كفروا و صدّوا عن سبیل الله قد ضلّوا ضلالاً بعیداً» نساء/167
بی تردید، كسانی كه كفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند، به گمراهی دور و درازی افتاده اند.
«إنّ الّذین كفروا و ظلموا لم یكن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم طریقاً» نساء/168
كسانی كه كفر ورزیدند و ستم كردند هرگز خدا آنها را نخواهد بخشید و آنان را به هیچ راهی هدایت نخواهد كرد.
زمانی كه پیروان ادیان، راه گفت وگو و هم زیستی را كنار گذاشته و عملاً وارد توطئه و مبارزه می شوند، پیامبر اكرم[ص] مأموریت پیدا می كند تا با برخورد قهرآمیز ریشه های فتنه را خشكانده و از اصول و ارزشهای اسلامی به شدت دفاع نماید.
آن گونه كه از آیات قرآن كریم بر می آید، پیروان ادیان یهود و مسیحیت، همواره با هم اختلاف نظر داشته و در گفت وگوهای خود، یكدیگر را نفی كرده و مورد نكوهش قرار می داده اند. گفت وگوهای یهود و مسیحیت، بیشتر بر اساس برتری جویی و طرد و نفی طرف مقابل صورت می گرفته است.
«و قالت الیهود لیست النصاری علی شیء و قالت النصاری لیست الیهود علی شیء» بقره/139
یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ پایه و موقعیتی ندارند و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتی ندارند.
گفت وگوهایی كه بر مبنای برتری طلبی و به منظور نفی و طرد صورت گیرد، طبیعی است كه هیچ گاه به نتیجه نرسیده و شكافها را عمیق تر خواهد ساخت. بدین رو در ادامه همان آیه، اختلاف و نزاع پیروان این دو دین را دائمی دانسته كه داوری بین آنان را خداوند در روز قیامت انجام خواهد داد:
«فالله یحكم بینهم یوم القیامة فیماكانوا فیه یختلفون»
خداوند در روز قیامت، در آنچه اختلاف ورزیدند، میان شان داوری خواهد كرد.
این امر نشانگر این واقعیت است كه اختلاف یهود و مسیحیت تا قیامت ادامه خواهد یافت و هیچ كدام از مواضع شان دست نخواهند كشید و در گفت وگوها از اصول و معیارهای صحیح سود نبرده و در نتیجه به تفاهم نمی رسند.
پیروان ادیان یهودیت و مسیحیت، در رویارویی با یكدیگر و گفت وگوهاشان، همواره در صدد برشمردن افتخارات و امتیازات موهوم و ساخته ذهن خودشان بودند. هر دو گروه خود را به پیامبران الهی و حضرت ابراهیم منتسب كرده و بدین فخر و مباهات می كردند. قرآن كریم آنان را در این باره نكوهش نموده و از گفت وگوهای بیهوده منع كرده است.
«یا أهل الكتاب لم تحاجّون فی إبراهیم و ما أنزلت التوریة و الإنجیل إلاّ من بعده أفلاتعقلون» آل عمران/65
ای اهل كتاب! چرا درباره ابراهیم، گفت وگو و نزاع می كنید [و هر كدام او را پیرو آیین خود معرفی می كنید] درحالی كه تورات و انجیل پس از او نازل شده است. آیا اندیشه نمی كنید؟
«ها أنتم هؤلاء حاججتم فیما لكم به علم فلم تحاجّون فیما لیس لكم به علم والله یعلم و أنتم لاتعلمون» آل عمران/66
شما كسانی هستید كه درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید نزاع و ستیز كردید. چرا درباره آنچه آگاهی ندارید با هم گفت وگو می كنید؟ و خداوند می داند و شما نمی دانید.
«أم تقولون إنّ إبراهیم و إسماعیل و إسحاق و یعقوب و الأسباط كانوا هوداً أو نصاری قل ءأنتم أعلم أم الله» بقره/140
آیا می گویید كه ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان، یهودی یا نصرانی بودند؟ بگو: آیا شما آگاه ترید یا خدا؟
در ارتباط با گفت وگوهای پیروان ادیان یهود و مسیحیت، چند نكته به روشنی در قرآن كریم به چشم می خورد:
1. بیشتر گفت وگوهای آنان به صورت رو در رو و مستقیم نبوده،بلكه حالت تبلیغاتی داشته كه گفته ها و شنیده های همدیگر را نفی و بی پایه تلقی می كرده اند.
2. این گفت وگوها و ادعاها بیشتر بدون دلیل و برهان بوده و به منظور پاسخ دادن به طرف دیگر بوده است.
3. برتری طلبی، افتخار به میراث گذشته، داشتن مال و ثروت، قرابت به خداوند و… محورهای اصلی در این گفت وگوها می باشد كه به طور نمونه به چند مورد اشاره می گردد:
یهود و نصارا هر دو مدعی انحصاری بودن بهشت برای خودشان بوده اند.
«و قالوا لن یدخل الجنة إلاّ من كان هوداً أو نصاری» بقره/111
آنها گفتند: هیچ كسی، جز یهود و یا نصارا داخل بهشت نخواهد شد.
مفسّران ذیل این آیه می نویسند:
این تعبیر به نحو ایجاز است و تقدیر آن چنین است: یهود گفتند: داخل بهشت نمی شود جز یهودی، و نصارا گفتند: داخل بهشت نمی شود مگر نصرانی.
بدون تردید با توجه به اختلاف عمیق و شدید آنان با یكدیگر، هیچ گاه حاضر نبودند تا به نفع طرف مقابل سخن بگویند. در حقیقت، ادعاهای آنها به سود خودشان بوده است.
از دیگر ادعاهای آنان این است كه خودشان را هدایت یافته، سعادت و هدایت بشریت را در گرو پیروی از آیین خودشان می دانستند.
«و قالوا كونواً هوداً أو نصاری تهتدوا» بقره/135
گفتند: یهودی یا نصرانی شوید تا به راه راست افتید.
این آیه نیز به صورت ایجاز بیان شده است، در واقع ادعاهای جداگانه یهود و مسیحیت درباره آیین خودشان است.
پیروان یهود و مسیحیت، به عنوان افتخار و امتیاز، خود را فرزندان و دوستان خدا می پنداشتند:
«و قالت الیهود و النصاری نحن أبناء الله و أحبّاؤه» مائده/18
یهود و نصارا گفتند: ما فرزندان و دوستان خداییم.
علامه طباطبایی ذیل این آیه می نویسد:
«شكی نیست كه یهودیان ادعای فرزندی حقیقی برای خداوند نكرده اند و به طور جدی خود را فرزند خدای تعالی نمی دانند؛ آن گونه كه بیشتر مسیحیان، مسیح را فرزند خدا می دانند. پس اینكه در این جمله حكایت كرده كه یهود و نصارا ادعا كرده اند ما فرزندان خدا و دوستان اوییم، منظور فرزندی حقیقی نیست، بلكه منظورشان این است كه با نوعی مجازگویی، شرافتی برای خود بتراشند».14
اسلام به عنوان دین هدایت، و رسول اكرم[ص] به عنوان پیامبر رحمت، در نگاه به پیروان ادیان دیگر همواره مصمم بوده تا با مهر و عطوفت به ایشان بنگرد و شخصیت انسانی و اعتقادی آنان را محترم شمارد.
«قل یا أهل الكتاب لستم علی شیء حتّی تقیموا التوراة و الإنجیل و ما أنزل إلیكم من ربّكم و لیزیدنّ كثیراً منهم ماأنزل إلیك من ربّك طغیاناً و كفراً فلاتأس علی القوم الكافرین» مائده/68
بگو: ای اهل كتاب! شما هیچ آیین درستی ندارید، مگر اینكه تورات و انجیل و آنچه را كه از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است برپا دارید. ولی آنچه بر تو از سوی پروردگارت نازل شده [نه تنها مایه بیداری آنها نمی گردد، بلكه] به طغیان و كفر بسیاری از آنها می افزاید. بنابراین از این قوم كافر [و مخالفت آنها] غمگین و محزون مباش.
اینك به پاره ای از گفت وگوهای پیامبر اكرم[ص] با پیروان ادیان دیگر كه در قرآن كریم به آنها اشاره شده است می پردازیم.
در پاسخ گفتار مبتنی بر پندار غلط یهودیان و مسیحیت كه فرزندان و دوستان خداوند هستند، پیامبراكرم[ص] این آیه را برایشان می خواند:
«و قالت الیهود و النّصاری نحن أبناء الله و أحبّاؤه قل فلم یعذّبكم بذنوبكم بل أنتم بشر ممّن خلق یغفر لمن یشاء و یعذّب من یشاء و للّه ملك السّموات و الأرض و ما بینهما و الیه المصیر» مائده/18
یهود و نصارا گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم. بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات می كند؟ بلكه شما هم بشری هستید ازمخلوقاتی كه آفریده، هر كس را بخواهد می بخشد و هركه را بخواهد مجازات می كند، و حكومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست از آن اوست، و بازگشت همه موجودات به سوی اوست.
«و قالوا لن تمسّنا النّار إلاّ أیاماً معدودة قل أتخذتم عندالله عهداً فلن یخلف الله وعده أم تقولون علی اللّه مالاتعلمون» بقره/80
و گفتند: آتش جز چند روزی ما را نسوزاند. بگو آیا با خدا چنین پیمانی بسته اید، تا او خلاف پیمان خود نكند؟ یا آن كه از روی نادانی چنین نسبتی به خدا می دهید؟
«و إذا قیل لهم آمنوا بما أنزل اللّه قالوا نؤمن بما أنزل علینا و یكفرون بما وراءه و هو الحقّ مصدّقاً لما معهم قل فلم تقتلون أنبیاء الله من قبل إن كنتم مؤمنین» بقره/91
و چون به آنها گفته شود كه به آنچه خدا نازل كرده است ایمان بیاورید. می گویند: ما به آنچه بر خودمان نازل شده ایمان می آوریم، و به غیر آن هر چند با حقیقت همراه باشد و كتابشان را هم تصدیق كند ایمان نمی آورند. بگو: اگر شما ایمان آورده بودید، از چه رو پیامبر خدا را پیش از این می كشتید؟
«و قالوا لن یدخل الجنة إلاّ من كان هوداً أو نصاری تلك أمانیهم قل هاتوا برهانكم إن كنتم صادقین» بقره/111
گفتند: جز یهودیان و ترسایان كسی به بهشت نمی رود؛ این آرزوی آنهاست؛ بگو: اگر راست می گویید حجّت خویش را بیاورید.
«الذین قالوا إنّ الله عهد إلینا ألاّ نؤمن لرسول حتّی یأتینا بقربان تأكله النّار قل قد جائكم رسل من قبلی بالبینات و بالّذی قلتم فلم قتلتموهم إن كنتم صادقین» آل عمران/183
كسانی گفتند: ما را با خدا عهدی است كه به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم مگر برای ما قربانی بیاورد كه آتش را بخورد. بگو: پیش از من پیامبرانی با معجزه ها و آنچه اكنون می خواهید آمدند، اگر راست می گویید چرا آنها را كشتید؟
«و قالوا نحن أكثر أموالاً و أولاداً و ما نحن بمعذّبین. قل إنّ ربّی یبسط الرّزق لمن یشاء و یقدر و لكن أكثر النّاس لایعلمون» سبأ/35 ـ 36
و گفتند: اموال و اولاد ما بیشتر است و ما هرگز مجازات نخواهیم شد. بگو: پروردگار من روزی را برای هر كس بخواهد فراوان و بر هر كس بخواهد تنگ می گیرد، ولی بیشتر مردم نمی دانند.
«قل إن كانت لكم الدّار الآخرة عند اللّه خالصة من دون النّاس فتمنّوا الموت إن كنتم صادقین. و لن یتمنّوه أبداً بما قدّمت أیدیهم و الله علیم بالظالمین» بقره/95ـ96
بگو: اگر راست می گویید كه سرای آخرت نزد خدا ویژه شماست، نه مردم دیگر، پس آرزوی مرگ كنید. ولی به سبب اعمالی كه مرتكب شده اند هرگز آرزوی مرگ نخواهند كرد. خدا ستمكاران را می شناسد.
در گفت وگوهای پیروان ادیان با مسلمانان، موارد مختلف مورد بحث و مذاكره قرار می گرفته است، كه عمده ترین این محورها عبارتند از:
با توجه به شرك و چندگانه پرستی پیروان ادیان دیگر، عمده ترین محور گفت وگوها بین آنان و مسلمانان، مسأله توحید و یگانگی مبدأ هستی بوده است. در آیات فراوانی این مجادله ها بیان شده است.
از جمله موارد مطرح شده در گفت وگوهای آنان، مسأله ایمان آوردن به پیامبران الهی، به ویژه رسول مكرّم اسلام[ص] است، كه پیروان ادیان با گفتار بدون دلیل و برهان از این امر سرباز زده و دراین باره با پیامبر اكرم به مجادله می پرداخته اند.
با توجه به معتقد بودن پیروان ادیان دیگر به روز قیامت، و اینكه انسانها در آن روز مورد بازخواست قرار گرفته و به كیفر اعمال خود خواهند رسید، در این باره آنها خود را به خدا منتسب نموده و بدین سان ادعاهای بی دلیل را مطرح نموده و به پندارهای باطل دل خوش كرده در این زمینه ها به مجادله و گفت وگو می پرداختند.
یكی دیگر از محورهای گفت و گو، تكیه و تأكید پیروان ادیان دیگر بر امتیازات مادی و موقعیتهای اجتماعی بود؛ آنان داشتن مال و فرزند را مایه سعادت دنیایی و آخرتی خودشان می دانستند و از این رو تمامی ارزشهای معنوی و الهی را از این زاویه محاسبه كرده، ثروت و سرمایه دنیایی را وسیله نجات و سعادتمندی شان در آخرت می پنداشتند.
از جمله محورهای گفت وگوها مسائل فقهی و كلامی بوده است. در این زمینه آیات فراوانی در قرآن كریم وجود دارد كه در مجال بایسته ای قابل طرح و بررسی است.
1. طبـاطبـایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، انتشـارات جـامعه مدرسین، 1363ش، 12/398.
2. حسینی تهرانی، محمد حسین، مهر تابان، انتشارات باقر العلوم، 267.
3. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، 16/570.
4. فضل الله، محمد حسین، من وحی القرآن، بیروت، دار الزهراء، 1405 ق، 13/94.
5. مودودی، ابو الأعلی، مبادی اسلام و فلسفه احكام، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، انتشارات شفق، 1342ش، 108.
6. رابرت ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه دكتر عبدالكریم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369ش، 294.
7. برنارد لوئیس، برخورد تمدنها، ترجمه بهمن دخت اویسی، نشر و پژوهش فرزان، 1380ش، 8.
8. همان، 9.
9. رابرت ا. هیوم، ادیان زنده جهان، 245.
10. آیتی، محمد، تاریخ پیامبر اسلام، 236؛ سیره ابن هشام، 2/2147.
11. ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد 4 ـ عصر ایمان، 260.
12. استیون رانسیمان، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمه منوچهر كاشف، 3/125.
13. برنارد لوئیس، برخورد تمدنها، 14.
14. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، 5/405.