مجمع البيان؛ تفسيري ماندگار در جاري زمان (2)

پدیدآورطاهره نور حسن

نشریهنامه جامعه

شماره نشریه79

تاریخ انتشار1391/04/13

منبع مقاله

share 1513 بازدید
مجمع البيان؛ تفسيري ماندگار در جاري زمان (2)

طاهره نورحسن


اشاره

امين الاسلام طبرسي را شايد بيشتر از هر چيز ديگر، با تفسير مجمع البيانش بشناسند. مجمع البيان، تفسيري جامع و كامل است كه با هنرمندي تمام به بخش هاي مختلفي از يك آيه همچون معناي لغات مشكل آيات، بيان اسباب نزول، بيان قصص، احكام بيان شده در آيه، فضائل تلاوت سوره و احاديث مربوط به آن، وجه نامگذاري سوره ها و ... پرداخته است. در اين شماره به رويكرد ادبي، مباحث كلامي، فقهي، علوم قرآني و روايات تفسيري اين تفسير مي پردازيم.

رويكرد ادبي

ادبيات در تفسير مجمع البيان جلوه اي ويژه دارد. در واقع اين كتاب نخستين تفسيري است كه مسائل ادبي و به خصوص نحوي را مورد دقت و موشكافي قرار داده است و از اين نظر بر ديگر تفاسير امتياز خاصي دارد؛ به گونه اي كه اگر تمام نكات نحوي اين تفسير يك جا فراهم آيد، بي گمان كتابي مبسوط و مفيد در نحو خواهد شد. همچنين اگر لغاتي كه ذيل آيات مورد بحث و تشريح قرار گرفته است به صورت مجزا گرد آيد، كتابي سودمند در لغت به وجود خواهد آمد.
علاوه بر گستردگي مباحث نحوي در مجمع البيان، پديدة ديگري كه توجه خواننده را به خود جلب مي كند، تلاش مؤلف براي جمع آوري آراء و نظريات متعدد دربارة اعراب آيه است. خواننده به سادگي در مي يابد كه مفسر تلاش زيادي دارد تا تمام آراي موجود راجع به اعراب يك آيه را گردآورد؛ كاري كه كتاب را از حد كتاب تفسيري كه اعراب را در خدمت توضيح آيات قرار مي دهد، فراتر برده و آن را شبه كتاب هاي اعراب قرآن كرده است. به عنوان مثال ذيل آية (إِذْ قالَتِ امْرَأتُ عِمْرانَ رَبّ‏ِ إِنّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْني مُحَرّرًا) <دربارة اعراب "اذ قالت" چند ديدگاه وجود دارد:
1. منصوب به <اذكر> است كه اين نظر اخفش و مبرّا مي باشد.
2. متعلق به <اصطفي آل عمران> مي باشد و اين نظر زجاج است.
3. متعلق به <سميع عليم> است كه در اين صورت هر دو صفت بر آن تأثير مي گذارد و در حقيقت چنين بوده است: <و اليه مدرك أقوالها و نيتها اذ قالت> و اين نظريه علي بن عيسي است.
4. به عقيدة ابوعبيده <إذ> زائد است؛ بنابراين جملة مذكور از لحاظ اعراب جايگاهي ندارد.
در زمينة لغات نيز با توجه به اينكه طبرسي در لغت شناسي متخصص است، اثر تخصص او در تفسيرش كاملاً آشكار است؛ به گونه اي كه برخي تفسير مجمع البيان را تفسير لغوي شمرده اند. مؤلف در بيان و شرح لغات، سبك ويژه اي دارد و به اصولي پايبند است كه از آن جمله موارد زير را مي توان برشمرد:
الف. مصادر لغات را ذكر نمي كند و گاهي گويندگان آن را نام مي برد مانند مبرد، خليل، فراء و ...
ب. به ذكر وجوه اهميت مي دهد، به عنوان مثال ذيل آية (يَجْعَلُونَ أصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ)
مي نويسد: <"جعل" در لغت به چهار وجه استعمال مي شود:
1. به معناي تصيير كه دو مفعولي خواهد بود، مثل: <جعلت الطين خزفاً>؛
2. به معناي تسميه، مانند: <و جعلوا لله أنداداً>؛
3. به معناي خلق كه يك مفعولي است، مانند: <و جعل الظلمات و النور>؛
4. به معناي افعال مقاربه، مانند: <جعل زيد يفعل كذا>؛
ج. طبرسي به فهم ارتباط بين لغات اهميت مي دهد و اين، همان فقه اللغة حقيقي است. وي ذيل آية شريفه (وَ قَضَيْنا إِلي‏ بَني إِسْرائيلَ) مي نويسد:
<قضاء به معناي داوري كردن است؛ لذا به قاضي، قاضي گفته مي شود؛ پس به معناي خلقت و ايجاد به كار رفت، مانند:(فَقَضاهُنّ سَبْعَ سَماواتٍ)؛ يعني آن ها را هفت آسمان آفريد و به معناي واجب كردن نيز آمده است، مانند: (وَ قَضي‏ رَبّكَ ألاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ )، همچنين به معناي اعلام و اخبار نيز به كار رفته است كه در اينجا مراد، همين معناست>.
د. معنا و مفهوم لغت را با بيان ضد آن به دست مي آورد؛ از جمله مي نويسد:
<الرفع و الإعلاء و الإصعاد نظائر و نقيض الرفع الوضع؛ و نقيض الإمعاد الإنزال>.
ﻫ . به شاهدي از لغت اشاره مي كند؛ به ويژه در جايي كه لغت اندكي غريب و نامأنوس باشد. او لغات قرآن را براساس معنا در مصادر خاص خود تفسير مي كند؛ يعني با كمك از قرآن، حديث، شعر، محاورات عرض و امثال عرب در شرح يك واژه، مدعاي خود را با شاهدي مبرهن و مستدل مي سازد.
و. به وجه تسميه لغات اهميت مي دهد؛ براي مثال مي گويد:
<انعام جمع نَعَم است و مراد از نعم، شتر، گاو و گوسفند است. علت اينكه آن ها را نعم گفته اند؛ چون راه رفتن آن ها بسيار آرام است و پاهاي خود را به آرامي برمي دارند، ولي اسب پاهاي خود را محكم بر زمين مي گذارد>.
ز. در شرح لغات به كاربردهاي خود قرآن توجه مي كند و براساس آن، كلمات را شرح و بسط مي دهد. از جمله مي نويسد:
(وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ)؛ در آيه شريفه، <رزقاً> مفعول دوم <رزقناه> است و اين دليل بر آن است كه فعل ﴿رزق﴾ به دو مفعول متعددي مي شود؛ زيرا اگر <رزقاً حسناً> مصدر بود، جايز نبود گفته شود: <فهو ينفق منه>؛ زيرا انفاق از حال است، نه از حَدَثي كه مصدر است>.
ح. واژه هايي مانند بَقَر، ثمر و تمر را جمع مكسر مي داند، در برابر كساني كه اين واژه ها را اسم جنس مي دانند.

طبرسي و انكار ترادف

طبرسي ترادف در لغت را باور ندارد، البته در بيشتر موارد به نظير تعبير مي كند و نام ترادف را نمي آورد. از جمله مي نويسد: <الناس والبشر والانس نظائر>.
اما در مورد لغاتي كه يك معنا داشته باشند، تعبير ديگري به كار مي برد؛ براي مثال مي گويد:
<الشَقّ والشِقّ بمعني> و يا <التبيان والبيان واحد>.
طبرسي اصرار دارد كه فرق ها و تفاوت هاي لغوي را بيان كند. بنابر آمار مفتاح مجمع البيان، ايشان 242 مورد فروق را ذكر كرده است؛ مانند فرق بين حمد و شكر كه ذيل آية دو سورة حمد آمده است.

استفاده از شواهد شعر و نثر

طبرسي در تفسير خود از شواهد فراواني بهره جسته است، به گونه اي كه كتاب مستقلي در اين باره تحت عنوان <شرح شواهد مجمع البيان> به نگارش درآمده است.
ايشان علاوه بر استناد به شعر، سخنان و امثال عرب، در مباحث لغوي و نحوي به احاديث نيز استدلال مي كند؛ براي مثال در تفسير آية (وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أوْزارَهُمْ عَلي‏ ظُهُورِهِمْ)؛ مي نويسد: <الوزر> به معناي ثقل و سنگيني است و از "وَزَر" مشتق شده كه به معناي كوهي است كه به آن پناه برده مي شود و "وزير" از همين ماده است كه پادشاه بر او تكيه و اعتماد مي كند؛ مانند آية ( وَ اجْعَلْ لي وَزيرًا مِنْ أهْلي) و ﴿يَزَرون﴾ فعل مضارع از ﴿وزر، يزر، وزراً﴾ به معناي گناه كردن است و گاهي در مورد كسي كه نسبت به او گناه مي شود، موزور به كار مي رود؛ مانند حديثي كه دربارة زنان تشييع كنندة جنازه آمده است: <ارجعن موزورات غير مأجورات>.

مباحث كلامي

يكي از انگيزه هاي تأليف مجمع البيان به گفتة مؤلف آن، پاسخ به شبهات مخالفان و بيان استدلال هاي علماي اماميه بوده است. مؤلف در جاي جاي كتاب بر صحت مباني اصول و فروع مذهب تمسك جسته و دلايل عقلي و نقلي را به شيوة اعتدال و اختصار بيان كرده است.
به طور كلي اگرچه موضوعات كلامي در مجمع البيان به صورت كوتاه و فشرده مطرح شده است، اما تقريباً تمام موضوعات كلامي را در بر مي گيرد. بنا بر بررسي هاي انجام شده، حدود 335 مورد بحث كلامي در مجمع وجود دارد كه شامل مباحثي مانند خداشناسي، نبوت، امامت، معاد و ... است. البته اين موارد، تنها آراء و نظرياتي است كه به طور مستقيم مطرح و از سوي علامه طبرسي پذيرفته يا نقد شده است، اما ديدگاه هايي كه به صورت ناگفته اعمال شده است؛ مانند توحيد صفات خبري از قبيل يدالله، وجه الله و ... و يا نظرياتي كه مبناي يك اشكال قرار گرفته و جداگانه بحث نشده است؛ مانند واسطه نبودن ميان وجود و عدم و نيز آرايي كه از ديگران بدون نفي يا اثبات و تنها به عنوان يك رأي نقل شده است، در اين شمارش منظور نگرديد؛ در غير اين صورت حجم ديدگاه ها بيشتر از موارد مذكور مي بود.
براي مثال وي در بحث عصمت انبيا معتقد است، پيامبران معصوم اند و قبل و بعد نبوت گناه نمي كنند. وي در تفسير آيه (لِيَغْفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأخّرَ)؛ پس از نقل نظرياتي كه با مذهب اماميه ناسازگار است، مي نويسد:
<اصحاب ما در معناي اين آيه دوگونه تأويل دارند:
1. تا خداوند براي تو گناهان پيشين و آيندة امتت را به وسيلة شفاعت ببخشد و نسبت دادن گناهان به حضرت درست است؛ زيرا ميان پيامبر(ص) و امت ايشان جدايي نيست. مؤيّد آن، روايتي است كه از امام صادق(ع) نقل شده كه مي فرمايد: <به خدا قسم، پيامبر(ص) گناهي نداشت؛ ولي خداوند براي او ضامن شد كه گناهان شيعيان علي(ع) ـ گناهان گذشته و آيندة آن ها ـ را ببخشايد>.
2. از سيدمرتضي نقل شده است كه <ذنب> مصدر است و مصدر مي تواند به فاعل يا مفعول اضافه شود و در اين آيه، ذنب به مفعول اضافه شده است. مراد آن است كه خداوند گناهان گذشتة ايشان را كه مانع ورود تو به مكه و مسجدالحرام شدند، بخشيد. بنابراين مغفرت با اين تأويل، ازاله و نسخ احكام مشركان و دشمنان نسبت به پيامبر(ص) است؛ يعني خداوند اين منع را از تو بر مي دارد و با فتح مكه قدرتي به تو خواهد بخشيد كه وارد مكه شوي.

احكام فقهي

علامه طبرسي احكام فقهي را كه به صورت روشن و بي تكلف قابل استنباط از قرآن كريم است، با جوانب مختلف آن يادآور مي شود و در بيشتر موارد آراء و نظريه هاي اصحاب، تابعان و مذاهب فقهي اسلامي را نيز مي آورد و در صورت اختلاف نظر در حكم شرعي، منصفانه ديدگاه هاي گوناگون را بي آنكه در مقام داوري برآيد، بيان مي كند. البته در مواردي نيز نظريه اي را بر مي گزيند و براي اثبات آن استدلال مي كند و پاي مي فشارد. نمونة اين روش را در استخراج حكم جهاد از آية زير مي توان ديد:
(و ما كانَ ِلأهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ اْلأعْرابِ أنْ يَتَخَلّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِه)؛ علامه طبرسي در پي تفسير و تبيين آيه، به اين مطلب اشاره مي كند كه آيا حرمت تخلف از فرمان جهاد، به زمان حيات پيامبر(ص) اختصاص داشته و به دستور شخص آن حضرت وابسته است يا عام است و زمان هاي پس از پيامبر(ص) و دستور فرمانروايان غير از آن حضرت را نيز شامل مي شود؟ ايشان پس از ذكر نظرات مختلف مي نويسد: <اين حكم ويژة آغاز اسلام و زماني است كه تعداد مسلمانان اندك بود، اما اكنون كه شمار آنان فزوني يافته است، آية مذكور با آية شريفة (فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلّ‏ِ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقّهُوا فِي الدِّينِ) نسخ شده است و اين نظر كه از ابن زيد نقل شده است، قوي تر است؛ زيرا جهاد بالاتفاق از واجبات كفايي است و اگر آن را بر يكايك مسلمانان واجب بدانيم، به معناي واجب عيني خواهد بود>.

اشارات علمي

مفسر در تفسير آيات علمي از پيش فرض هاي جزئي در فهم آيات سود مي برد. ايشان در تفسير برخي آيات براساس هيئت بطلميوسي به تفسير مي پردازد و از آيات در جهت تأييد آن هيئت سود مي جويد. براي مثال در تفسير آية شريفه (الّذي جَعَلَ لَكُمُ اْلأرْضَ فِراشً)، از سكون زمين كه يكي از اصول مهم هيئت بطلميوسي است، سخن مي گويد و به نقد نظر ابوعلي جبايي دربارة مسطح بودن زمين مي پردازد و يا در تفسير آية (ثُمّ أتْبَعَ سَبَبًا)، به كروي بودن زمين اشاره مي كند.
به طور كلي مجمع البيان دربردارندة برخي مسائل طبي، هيئت، نجوم و زيست شناسي است.

مباحث علوم قرآني

علامه طبرسي علاوه بر ذكر موارد مهمي از علوم قرآني در مقدمة تفسير، عملاً در لابه لاي تفسير نيز به اين مباحث توجه وافر دارد و به تناسب از آن ها بهره مي گيرد كه به دليل گستردگي موضوعات علوم قرآني در مجمع البيان در نوشتاري مجزا به آن خواهيم پرداخت.

روايات تفسيري در مجمع البيان

علامه طبرسي در بهره وري از روايات تفسيري، راه ميانه را پيموده و از ناديده انگاري يا زياده روي در نقل آن ها پرهيز كرده است. وي روايات را با حذف سلسلة سند و گاه تنها با ذكر چند نفر از سلسلة راويان نقل مي كند؛ در ظاهر تصميم ايشان برگزيده گويي در مجمع و نيز سندشناسي بوده است. ايشان در مقدمة تفسير، پس از نقل روايت متواتر ثقلين مي نويسد: <من سند اين گونه روايات را براي اختصار و كوتاهي سخن و نيز شهرت آن ها نزد ارباب حديث، حذف مي كنم>.
نمونة اين روش را در تفسير آية 112 سوره توبه مي توان ديد. او در تبيين مفهوم واژة <سائحون> نظر ابن عباس، ابن مسعود، حسن، سعيدبن جبير و مجاهد را نقل مي كند و مي افزايد: <در روايتي مرفوع از پيامبر اكرم(ص) آمده است: <ساحت امت من روزه گرفتن است>. وي پس از تفسير آيه، داستان گفت وگوي زهري و امام سجاد(ع) را در مسير مكه بدون هيچ اشاره اي به سند روايت نقل مي كند.
مؤلف در مواردي اسرائيليات را ذكر مي كند و اغلب آن ها را به راوي آن نسبت مي دهد. در پاره اي مواقع نيز ذكر اسرائيليات به وسيلة او به اين جهت است كه به اختلاف و بطلان آن هشدار دهد؛ در موارد بسياري نيز [برخلاف گفتة ذهبي] آن ها را رد مي كند.
ذهبي مي نويسد: <علامه طبرسي در تفسير خود بسياري از اسرائيليات را مي آورد و آن ها را بدون نقد و بررسي رها مي كند، مگر در مواردي كه مخالف با اصول اعتقادي او باشد>. جالب اينكه ايشان براي اثبات ادعاي خود نمونه اي ارائه نمي دهد و تنها داستان اوريا و داود نبي(ع) را از مجمع البيان نقل مي كند كه آن نيز مورد نقد و بررسي طبرسي قرار گرفته است.
شواهد نشان مي دهد كه علامه طبرسي به درستي خبر و گويندة آن توجه زيادي داشته است؛ هرچند برخي معتقدند كه ايشان در مواردي نام ابوجعفر طبرسي را با امام باقر(ع) در نقل روايت اشتباه گرفته است كه البته اين مسئله نياز به بررسي دقيق دارد.
ذكر اين نكته نيز حائز اهميت است كه مؤلف در بهره وري از روايات تفسيري، تنها به روايات شيعي بسنده نكرده؛ بلكه از روايات اهل سنّت نيز مدد گرفته است كه در بخش منابع مجمع البيان به آن خواهيم پرداخت.

منابع مجمع البيان

علامه طبرسي در تفسير آيات از عقل و نقل، به گونه اي متعادل بهره جسته است؛ به عبارت ديگر، ايشان علاوه بر استفاده از عقل در تفسير آيات قرآن مانند آيات متشابه، از خود قرآن نيز مدد مي گيرد و در بسياري موارد در تفسير آيه اي، آية ديگر را مؤيد قول خود قرار مي دهد؛ براي مثال در تفسير آية (إِنّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ) مي نويسد: <آيه شريفة (وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاّ الضّالّونَ) آن را تأييد مي كند>.
البته تفسير قرآن به قرآن در مجمع البيان به گستردگي الميزان نيست. همچنين ايشان در تفسير آيات، از روايات نيز فراوان بهره برده است كه پيش تر به آن اشاره شد. مؤلف علاوه بر آيات و روايات، از منابع ديگر نيز استفاده كرده است كه البته خود تنها به تبيان شيخ طوسي اشاره مي كند و به ديگر كتب تصريحي ندارد. صاحبان رجال نيز كه به منابع وي اشاره اي كرده اند، سخنانشان چندان معتبر به نظر نمي رسد. دكتر كريمان پس از بررسي مجمع البيان، به نام 24 كتاب برخورد مي كند كه 14 مورد آن از شيعه و بقيه از اهل سنت است.
همچنين نام بيش از 350 فرد در مجمع البيان آمده است كه ايشان دربارة 120 تن از آنان در كتاب خود ﴿طبرسي و مجمع البيان﴾ به تحقيق مي پردازد. در بين اين افراد نيز 62 نفر شيعه و 55 نفر سني مشاهده مي شود. دكتر كريمان در نهايت به اين نتيجه مي رسد كه اقوال مفسران شيعه در مجمع البيان بيش از مفسران اهل سنت است.
اين تفسير ارزشمند كه از ديرباز تاكنون مأخذ بسياري از تفاسير مانند الميزان، مخزن العرفان، نمونه و ... بوده است، به زبان فارسي نيز ترجمه شده است و چاپ هاي متعددي از آن، آذين بخش كتابخانه هاست. مؤسسة اعلي بيروت، چاپ زيبايي از اين كتاب منتشر نموده است كه فهرست بسيار سودمندي دارد. اين فهرست كه به وسيلة عادل عبدالجبار الشاطي تهيه شده است، شامل فهرست احاديث ائمه(ع)، آثار و اقوال صحابه و تابعان، فهرست لغات و ... مي باشد.
همچنين كتابي به نام <مفتاح مجمع البيان>، به كوشش پژوهشكدة باقرالعلوم به چاپ رسيده است كه شامل چهار فهرست: موضوعات، نظم آيات و سور، آيات ناسخ و منسوخ و اسباب نزول است. اين كتاب به صورت الفبايي تنظيم گرديده است و راهنماي موضوعي خوبي براي استفاده محققان از مجمع البيان مي باشد.
ادامه دارد...

مقالات مشابه

تشیع اعتدالی و بازتاب آن در تفسیر شیعی

نام نشریهتحقیقات علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمرتضی ایروانی نجفی, محمدحسن شاطری احمد آبادی

اسباب النزول سوره آل عمران از مجمع البيان

نام نشریهبینات

نام نویسندهطاهره مختار‌پور

بررسى كاربرد قواعد تفسير در تفسير مجمع‏ البيان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهعلی‌اکبر بابایی, محمود حاجی احمدی

شیوه‌های نقل به معنای احادیث در مجمع البیان

نام نشریهتحقیقات علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمهدی اکبرنژاد, قدرت ذوالفقاری‌فر

بررسی چگونگی تأثیر اختلاف قرائات‌ در برداشت‌های تفسیری مجمع البیان ‏

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهمهدی اکبرنژاد, نجیمه گراوند, مظفر علی دادی گراوند

معناشناسی الفاظ قرآن در تفسیر مجمع البیان

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, فاطمه نظری

روش شناسی توضیح واژگان در تفسیر الکشاف و مجمع البیان

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمود شهبازی, نرگس شیرازی

مقایسه چندمعنایی در تفسیر الکشاف و مجمع البیان

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمود شهبازی, نرگس شیرازی