قرآن، رجاء، خوف، طمع، اميدواري
"رجاء" در لغت به معنای گمان به وقوع چیزی است که موجب خوشحالی باشد که در فارسی از آن به امید، تعبیر میگردد.[1]
"أمل" گمان داشتن به وقوع چیزی است که حصول آن بعید است، امّا "طمع" گمان داشتن به وقوع چیزی است که حصول آن بعید نیست، و رجاء، حالتی بین أمَل و طمع میباشد.[2]
رجاء در مقابل خوف استعمال میگردد، چون "خوف" به معنای اضطراب از عدم وقوع آن چیز میباشد، در حالی که در "رجاء" توقع حصول خیر وجود دارد.[3]
قرآن در جهت امیدوار کردن انسانها و ریشه کنی نا امیدی، زمینههای فراوانی را ایجاد نموده است:
یکی از تدابیری که قرآن در این زمینه بکار گرفته این است که همۀ انسانها را از نا امیدی منع نموده و به رحمت خداوند امیدوار کرده است:
«...قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً... »[5]
«بگو: اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مىآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است»
با توجه به اينكه "قنوط" به معنى مايوس شدن از خير است به تنهايى دليل بر اين است كه گنهكاران نبايد از " لطف الهى" نوميد گردند.[6]
ارتکاب گناه، به منزلۀ خراب کردن پلهای پشت سر و افتادن در مسیر هلاکت میباشد، امّا از آنجا که اسلام، برای نجات انسانها از تباهی نازل شده، راه بازگشت را برای گنهکاران، باز گذاشته تا امیدوارانه به جبران گذشته بپردازند:
«وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُود »[7]
«از پروردگار خود، آمرزش بطلبيد و به سوى او بازگرديد كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبهكار) است!»
این آیه خداوند را با دو صفت رحیم و ودود معرفی نموده که نشانگر عشق بی پایان او به بندگانش میباشد و این نکته بیانگر آن است که حتی با عظیمترین گناهان نیز راه تؤبه باز است.[8]
زمینۀ دیگری که در قرآن برای گسترش نور امید در نظر گرفته شده این است که علاوه بر باز بودن راههای توبه، نه تنها به بندگان، نوید قبولی توبه را داده بلکه به آنها بشارت تبدیل سيّئات به حسنات را نیز داده است:
«غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقابِ ...»[9]
«خداوندى كه آمرزنده گناه، پذيرنده توبه، داراى مجازات سخت... است »
مجموع "غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ" به منزله يك صفت است و به يك نوع از رفتار خدا با بندگان گنهكار، اشاره دارد و آن اين است كه ايشان را مىآمرزد، گاهى با توبه، و گاهى با شفاعت.[10]
و اینکه خداوند توبه پذیر، گناهان تؤبه کنندگان را ، به حسنات تبدیل مینماید:
«...إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً »[11]
«...مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مىكند..»
از نظر مفسرین، تبدیل گناهان به حسنات به سه طریق امکان دارد:
الف ) با اصلاح رفتار ناپسند خود بعد از توبه.
ب) خداوند سيئات اعمال او را محو مىكند، و به جاى آن حسنات مىنشاند.
ج) منظور از سيئات، آثار سوئى است كه از گناه بر روح انسان نشسته که با توبه، تبديل به آثار خير مىگردد.[12]
یکی از اموری که باعث رشد اقتصادی و به گردش در آمدن چرخهای اقتصاد در جامعه میگردد، در نظر گرفتن پاداش برای فعالان اقتصادی میباشد، خداوند نیز در قرآن به کسانی که با او معامله نمایند و در راه او انفاق کنند وعدۀ سود چند برابر میدهد:
«مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً...»[13]
«كيست كه به خدا "قرض الحسنهاى" دهد،تا آن را براى او، چندين برابر كند؟...»
"اضعاف" جمع " ضِعف" به معنى دو يا چند برابر كردن چيزى است، و چون اين واژه به صورت جمع آمده و با كلمه"كثيرة"، تاكيد شده و جمله "يضاعف" نيز بر تاكيد بيشترى، دلالت دارد، از مجموع اين نکات، استفاده مىشود، كه خداوند، براى انفاق كنندگان پاداش بسيار فراوانى قرار داده و اینگونه پاداش دادن از ناحیۀ خداوند سبب میشود که افراد جامعه، بدون دلهره و با امید مضاعف، به یاری هم نوعان خود بپردازند که باعث.[14]
برنامۀ دیگری که برای امیدوار کردن انسان در نظر گرفته شده این است که مؤمن با مبتلا شدن به مصیبت ها از ناحیۀ خداوند، خطاهای خود را جبران نموده و لذا با امید و احساس امنیّت بیشتری با آینده روبه رو میگردد، بنابر روایات متعدد، گناهان مؤمن با مبتلا شدن او به بلایا، بخشیده میشود و این باعث میشود که فرد با امید بیشتری به سوی سعادت گام بردارد:
امام صادق (ع)فرمودند:
«هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در بدنش دردی وجود دارد که تا زمان مرگ همراه اوست، که آن درد کفارّۀ گناهان او میباشد.»[15]
یکی از عوامل رشد امید در انسان این است که او خود را مورد حمایت افراد عالی مقام در جایگاههای مادّی و معنوی بداند، تا در شرایط نامساعد زندگی، به آنها تکیه نماید، دعا انسان را به عالیترین مقام هستی متصل میگرداند که آرامش روح را به انسان هدیه میدهد و لذا در قرآن نیز انسانها را به این اصل مهم متوجه نموده که خداوند بهترین و نزدیکترین تکیه گاه است که میتوان بوسیلۀ دعا به او تکیه نمود:[16]
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ... »[17]
«و هنگامى كه بندگان من از تو در باره من سؤال كنند (بگو) من نزديكم! دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مىخواند پاسخ مىگويم...»
از طرفی نیز انبیاء الهی و فرشتگان برای مؤمنان دعا نموده و از خداوند طلب مغفرت میکنند که موجب افزایش امید میگردد:
«الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْش..يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَك..»[18]
« فرشتگانى كه حاملان عرشند.. براى مؤمنان استغفار مىكنند (و مىگويند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مىكنند بيامرز..»
یکی از شرایط امیدواری، تلاش و کوشش در کارهاست، چرا که اگر انسان اميد چيزى را دارد بايد خود را براى استقبال از آن آماده كند و اگر اثرى در عمل او نمايان نباشد، در واقع مدعى دروغينى بيش نیست:
«..فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً..»[19]
«پس هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد»
یکی از موانعی که از امیدوار شدن افراد جلوگیری مینماید گمراهی میباشد زيرا وقتى انسان بكلّى از راه حقّ منحرف و گمراه گشت، اميدى براى هدايت و رسيدن برحمت و درك فيوضات إلهى پيدا نخواهد كرد.[20]
«قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّون »[21]
«..جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مأيوس مىشود؟»
"قنوط" عبارتست از يأس شديد و نااميدى تمام، در حقيقت قنوط از آثار و نتايج گمراهی میباشد.
مانع دیگری که سر راه امید قرار دارد کفر است، چون خداوند متعال، مبدء رحمت است و صفت اميد،در ذات اوست و هرگز بندگان خود را از رحمت خود مأيوس نمىكند، مگر آنكه ديگران خودشان را از أنوار لطف او محروم سازند و این چیزی جز کفر نیست.[22]
«لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُون»[23]
«تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس مىشوند»
یکی از موانع امیدواری،بروز مشکلات میباشد، چرا که انسانهای تربیت نشده که قلبشان، نور معرفت الهی را درک نکرده، به هنگام پشت کردن دنيا
مايوس می گردند[24]، که قرآن دربارۀ آنها فرموده:
«وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوط »[25]
« و هر گاه شرّى به او رسد، بسيار مأيوس و نوميد مىگردد!»
[1].راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات في غريب القرآن، تحقیق:صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم،1412ق، ص 346
[2].مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1360 ش، ج4، ص 79
[3]. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص 79
[4]. تفسير نور، ج6، ص 143
[5]. زمر/ 53
[6]. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسير نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، چاپ اول، ج19، ص 499
[7]. هود/ 90
[8]. تفسير نمونه، ج9، ص 211
[9]. غافر/ 3
[10].طباطبائی، سیّد محمد حسین؛ ترجمه الميزان، سیّد محمد باقر موسوی همدانی، قم،دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، 1374 ش، چاپ پنجم، ج17، ص 460
[11]. فرقان/ 70
[12]. تفسير نمونه، ج15، ص 160و161
[13].بقره/ 245
[14]. تفسير نمونه، ج2، ص 225
[15]. مجلسی ،محمد باقر؛ بحارالأنوار ، مؤسسۀ الوفاء، بیروت،1404ق، وزیری، چاپ اول ، ج 64 ص 242 ح 73
[16]. تفسير نمونه، ج1، ص 639
[17]. بقره/ 186
[18]. غافر/ 7
[19]. كهف/110
[20]. مصطفوی،حسن؛ تفسير روشن ، تهران ،مرکز نشر کتاب ، 1380 ش،چاپ اول،ج12، ص 341
[21]. حجر /56
[22].تفسير روشن، ج12، ص 87
[23]. يوسف/ 87
[24]. تفسير نمونه، ج20، ص 320
[25].فصلت/ 49