قرآن، كتمان، حق، تقيّه
"کتمان" در لغت مقابل آشکار کردن است که عبارتست از پنهان ساختن آنچه در باطن است[1] و مراد از "حقّ" عبارتست از معارف و أحكام إلهی و آنچه به آن مربوط مىشود. [2]
"کتمان حق" در اصطلاح عبارتست از پنهان ساختن معارف، احکام و آیات الهی، به این شکل که آيۀ نازله را طورى تأويل و يا دلالتش را طورى توجيه كنند كه آيه از آيه بودن بيفتد.[3]
کتمان حقایق درجایی که آشکار کردن حق ضرورت دارد قبیح و حرام است، ولی در چند مورد پسندیده میباشد:
1. جایی که کتمان مربوط به أسرار مردم است.
2. جایی که با آشکار شدن حق، شرّ به پا میشود.
3. جایی که مربوط به أسرار ایمانی باشد،[4] آنچنانکه خداوند متعال می فرماید:
«قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ »[5]
«مرد مؤمنى از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مىداشت گفت...»
که از آن به تقیّه نیز یاد میکنند، چرا که تقیّه، کتمان حقّست در مقابل مخالفین، که صادقَین، جماعتی از شیعیان خود را به آن امر نمودهاند.[6]
قرآن کریم در بیست مورد به این موضوع پرداخته، که خود نشانگر اهمیّت این مطلب میباشد که میتوان این موارد را در شش عنوان خلاصه نمود:
خداوند متذکر میشود که اهل کتاب به خوبی، حقایق را میشناسند چون تمامى خصوصيات آن جناب را در كتب خود ديدهاند، ولی به صورت کاملاً آگاهانه آنها را پنهان میکنند؛
«الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُون »[7]
خداوند در قرآن به پنهان کاریهای منافقین اشاره نموده و پرده از چهرۀ آنان بر میدارد.
«وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ نافَقُوا وَ قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا... يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يَكْتُمُون»[8]
قرآن کریم به جایگاه پست کتمان پرداخته و به توبیخ و تقبیح کتمان کنندگان میپردازد، به عنوان مثال در آیۀ؛
« يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون »[9]
اهل کتاب را به دلیل کتمان حقایق، توبیخ مینماید و اگر به مجازاتهایی که برای این افراد معبّن شده دقت کنیم، بیشتر به جایگاه کتمان در دین اسلام پیخواهیم برد.
قرآن کریم دراین باره به شش مورد اشاره میکند که عبارتند از:
از آنجا که کتمان شهادت یکی از بارزترین مصادیق کتمان حق است
خداوند میفرماید:
«وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُه »[10]
"آثم" كسى است كه در مقام عمل و سلوك بسوى حقّ، مسامحه كند و لذا کسی که شهادتی را پنهان میکند، قلب او دچار مسامحه در امور دینی میگردد و نسبت دادن اين مسامحه به قلب، براى اين است كه كتمان شهادت یک عمل قلبی است و قلب آنرا در إحاطه خود نگهداشته و اجازه نمىدهد بوسيله زبان يا عضو ديگر ظاهر شود.[11]
دانشمندانِ اهل کتاب تا قبل از آمدن پيامبر اسلام، به مردم و عدهى آمدن آن حضرت را مىدادند و نشانههايى را كه در تورات و انجيل آمده بود براى مردم مىگفتند، ولى همين كه پيامبر اسلام مبعوث شد و آنها اقرار به رسالت آن حضرت را مساوى با از دست دادن مقام و مال خود ديدند، حقيقت را كتمان نمودند، تا چند روزى بيشتر در مسند خود بمانند، ولى اين بهاى اندكى بود كه در برابر گناه بزرگ خود بدست میآوردند و درآمد
آن نيز چيزى جز آتشی كه مىخورند،نیست. [12]وخداوند دربارۀآنهامیفرماید:
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتاب و ِيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّار »[13]
مجازات دیگری که برای کتمان کنندگان تعیین شده اینست که خداوند در روز رستاخیز با آنها سخن نمیگوید:
«وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَة»[14]
ازآنجا که سخن گفتن، ابزار ایجاد ارتباط میباشد، لذا عدم تکلّم به معنی نبود زمینۀ ارتباط است و انتخاب این مجازات به این علّت است که افرادي كه كتمان "ما أنزل اللّه" مىكنند، در حقيقت با اظهار مقاصد خداوند، مخالفت كرده، و از نشر آنها جلوگيرى مىكنند و لذا خداوند متعال از تكلّم با آنان خوددارى میفرمايد.[15]
انسانی که با بیان حق مخالفت کرده و مانع از إجراى حقّ شده قهراً زمينهاى در باطن او براى تمايل بحقّ نخواهد بود و در اينصورت تطهير او از صفات و عقائد باطل بيمورد بوده و لذا خداوند متعال عملى را كه زمينهاى براى آن موجود نباشد بجا نخواهد آورد و لذا به دلیل آلودگى باطن و قطع ارتباط با خداوند متعال و رحمت او و انحراف از صراط حق، گرفتار عذاب دردناک میشود[16] و لذا در مورد آنها میفرماید:
«ولا يُزَكِّيهِمْ و لَهُمْ عَذابٌ أَلِيم »[17]
چون كتمان حقّ، بر خلاف هدف إلهى بوده و سبب انحراف بندگان خدا می شود و در حقيقت عناد با نظم جهان و تدبير پروردگار متعال مىباشد قهراً سزاى چنين شخصى دور شدن از رحمت إلهى میباشد و معناى
ملعون شدن همين است[18] و لذا درقرآن در این باره میفرماید:
«أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّه وُيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ »[19]
خداونداهل کتاب را از پنهان کردن حقایق الهی نهی میکند و میفرماید:
«وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون »[20]
یکی از مهمترین راههای درمان کتمان حقایق، آگاه و ناظر دانستن خداوند در همۀ امور است و انسان متوجّه، هميشه بايد خداوند حكيم را ناظر بر جزئيات أعمال و افكار خود ديده، و بداند كه آنچه از او سر مىزند، در كتاب الهى محفوظ خواهد بود[21] و لذا خداوند آنها را مورد خطاب قرار داده، میفرماید:
«وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما كانُوا يَكْتُمُون »[22]
قال أَبو محمَّدٍ العسكرِي(ع):
«قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ فَكَتَمَهُ حَيْثُ يَجِبُ إِظْهَارُهُ تَزُولُ عَنْهُ التَّقِيَّةُ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُلْجَماً بِلِجَامٍ مِنَ النَّارِ»[23]
«اگر از کسی دربارۀ علمی سؤال شود و او آن را مخفی کند در حالی که اظهار آن واجب است و او در حال تقیّه نیست در روز قیامت با افساری از آتش محشور میگردد.»[24]
از آنجا که تکامل یک جامعه در گرو دانایی افراد آن میباشد خداوند نیز از دانشمندان جامعه تعهّد گرفته است که حقایق را از مردم پوشیده ندارند.
«و إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَه »[25]
توجه به ماده" تبيين" در آيه فوق، نشان مىدهد كه منظور تنها تلاوت و يا نشر كتب آسمانى نيست، بلكه منظور اين است که حقايق آنها را آشكار در اختيار مردم بگذارند تا به روشنى همۀ تودهها از آن آگاه گردند و آنها كه در تبيين آیات كوتاهى كنند، مشمول همان سرنوشتى هستند كه خداوند در اين آيه و مانند آن براى علماى يهود بيان كرده است،[26] این خود دلیل مهمّی برای اهمیت این مطلب میباشد.
از آنجا که کتمان حقایق أثر منفی در برنامه دينى إلهى ايجاد كرده و موجب نقص و محو قسمتى از موادّ كتاب آسمانى مىشود، آنهم موادّيكه از اصول و پايههاى دين و كتاب آسمانى محسوب میگردد، لذا اين أمر از كفر بالاتر و عميقتر و مؤثّرتر میباشد، زيرا كفر أثرى در متن برنامه إلهى وارد نکرده،[27] لذا آثار مخرّب زیادی دارد که میتوان گمراهی انسانها وجدایی ادیان الهی را از مهمترین آنها نام برد، زیرا انسانها فطرتاً حق جو هستند و اگر کسی حق را از آنها پنهان نکند به آسانی آن را مییابند، لذا کسانی كه حق را كتمان مىكنند در واقع جامعه انسانى را از سير تكامل فطرى باز مىدارند و یا اگر دانشمندان اهل کتاب بعد از ظهور اسلام حقایق را کتمان نمیکردند ممكن بود در مدت كوتاهى هر سه ملت زير يك پرچم گرد آيند، که حاصل این کار آنها گرفتار کردن بشریّت میباشد[28].
[1] . مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران،بنگاه ترجمه ونشر کتاب،1360 ش، ج10، ص 24.
[2] . مصطفوی، حسن؛ تفسير روشن ، تهران ،مرکز نشر کتاب ، 1380 ش،چاپ اول ، ج4، ص: 268.
[3] . طباطبائی، محمد حسین؛ ترجمه الميزان،سیّد محمد باقر موسوی همدانی،قم،دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، 1374ش،چاپ پنجم ، ج1، ص 58.
[4] . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص 25.
[5] . مؤمن/ 28
[6] .،محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید؛ تصحیح الإعتقاد، کنگرۀجهانی هزارۀ شیخ مفید،قم،1413ق، چاپ اول،وزیری ، ص 137.
[7] .بقره/146« كسانى كه كتاب آسمانى به آنان دادهايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مىشناسند (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مىكنند».
[8] . آلعمران/167« به زبان خود چيزى مىگويند كه در دلهايشان نيست! و خداوند از آنچه كتمان مىكنند، آگاهتر است».
3. آلعمران/71«اى اهل كتاب! چرا حق را با باطل (ميآميزيد و) مشتبه مىكنيد (تا ديگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقيقت را پوشيده مىداريد در حالى كه مىدانيد؟!».
[10] . بقره/283« و شهادت را كتمان نكنيد! و هر كس آن را كتمان كند، قلبش گناهكار است».
[11] .تفسير روشن، ج4، ص 46.
[12] .قرائتی، محسن؛ تفسیرنور، تهران،مرکز فرهنگی درسهایی ازقرآن،چاپ یازدهم،1383،ج1، ص 266.
[13] .بقره/174«آنان كه كتابى را كه خدا نازل كرده است پنهان مىدارند، تا بهاى اندكى بستانند، شكمهاى خود را جز از آتش انباشته نمىسازند».
[14] .بقره/174«و خداوند، روز قيامت، با آنها سخن نمىگويد».
[15] .تفسير روشن، ج2، ص 335.
[16]. تفسير روشن، ج2، ص 336.
[17] . بقره/174«وپاكشان نسازدوبهره آنها عذابى دردآور است».
[18] .تفسير روشن، ج2، ص: 284و283.
[19] .بقره/ 159« خدا آنها را لعنت مىكندهمه لعنكنندگان نيز، آنها را لعن مىكنند».
[20] .بقره/42«و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينكه مىدانيد كتمان نكنيد».
[21] . تفسير روشن، ج2، ص: 213.
[22] .مائده/61« و خداوند، از آنچه كتمان مىكردند، آگاهتر است!».
[23]. مجلسی ،محمد باقر؛ بحارالأنوار مؤسسۀ الوفاء،بیروت،1404ق،وزیری،چاپ اول ج : 2 ص : 72 ح 37.
[24] . جهت آشنایی بیشترمی توان به کتاب اصول کافی ج7 ووسایل الشیعه ج27 باب کتمان شهادت رجوع کرد.
[25] . آل عمران/187« و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خدا، از كسانى كه كتاب (آسمانى) به آنها داده شده، پيمان گرفت كه حتماً آن را براى مردم آشكار سازيد و كتمان نكنيد!».
[26] . مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران ،دارالکتب الاسلامیه،1374 ش ،چاپ اول، ج3، ص: 207
[27] . تفسير روشن، ج2، ص 334.
[28] . ترجمه الميزان، ج1، ص: 586و تفسير نمونه، ج1، ص 550.