معارف قرآن، ميزان، سنجش، وزن، اهل بيت(ع)، سنگيني
در لغت به وسيله سنجش اشياء ميزان گويند.[1] و آن هر چيزي است كه با آن وزن و سنجش شود اعم از اينكه قول باشد يا فعل و يا ترازوي متداول،[2] كه جمع آن موازين است[3] در قرآن كريم واژۀ "ميزان" نُه بار و جمع آن "موازين" هفت بار آمده است.
«وَ يَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَ لاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ » (هود /85)
«و اي قوم من! پيمانه و وزن را با عدالت، تمام دهيد! و بر اشياء (واجناس) مردم، عيب نگذاريد و از حق آنان نكاهيد و در زمين به فساد نكوشيد.»
«وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ » (الرحمن/7)
«و آسمان را بر افراشت، ميزان و قانون (در آن) گذاشت.»
مقصود از ميزان همان تنظيم زمين و آسمان است كه در پرتو آن، تعادل به وجود آمده و كاخ آفرينش بر پا مانده است.[4]
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» (حديد/25)
«ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسماني) و ميزان (شناسائي حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند...»
در اين آیه، قرآن واژۀ "ميزان" را در مورد قوانين عادلانۀ الهي بكار برده است قوانيني كه مايۀ گسترش قسط و عدل در جامعه بشري است.[5]
همچنين در آيۀ:
«اللَّهُ الَّذِي أَنزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزَانَ...» (شوري/17)
«خداوند كسي است كه كتاب را به حق نازل كرد و ميزان را...»
علاّمه طباطبايي ميزان را به معناي دين گرفته و گفته است: مراد از ميزان به قرينۀ ذيلِ آيه و آيات بعد همان ديني است كه كتاب مشتمل بر آن است و افزوده است؛ از اين جهت دين را ميزان ناميده كه عقايد و اعمال انسانها به وسيلۀ آن سنجيده ميشود و در نتيجه در روز قيامت بر طبق آن سنجش، محاسبه و جزا داده ميشود پس ميزان عبارت است از دين با اصول و فروعش. [6]
در اينكه خداوند در روز قيامت اعمال بندگان را با ابزاري خواهد سنجيد شكي نيست امّا اينكه ماهيّت اين ابزار چگونه است در قرآن كريم و احاديث نبوي چيزي مذكور نيست و مؤمنان مكلّفند به حكم خبر صادق به آن ايمان بياورند.[7]
در آیاتی از قرآن کریم به حق بودن سنجش الهي در روز قيامت اشاره شده است:
«وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُم بِمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يِظْلِمُونَ » (اعراف/ 8- 9)
«وزن كردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حقّ است! كسانى كه ميزانهاى (عمل) آنها سنگين است، همان رستگارانند! و كسانى كه ميزانهاى (عمل) آنها سبك است، افرادى هستند كه سرمايه وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمى كه نسبت به آيات ما مىكردند، از دست دادهاند.»
آيه ياد شده اثبات ميكند كه براي نيك و بدِ اعمال وزني هست و منظور از "وزن" سنگيني اعمال است در عين حال اين سنگيني، سنگيني اضافي و نسبي است به اين معني كه حسنات باعث ثقل ميزان و سئيات باعث سبكي و خفّت آن است نه اينكه هم حسنات داراي سنگيني باشد و هم سئيات، آن وقت اين دو سنگين با هم سنجيده شود هر كدام بيشتر شد بر طبق آن حكم شود، اگر حسنات سنگينتر بود به نعمتهاي بهشتي و اگر سئيات سنگينتر بود به دوزخ جزا داده شود.
بلكه از ظاهر آيات استفاده ميشود كه ميزان اعمال در آخرت از قبيل ترازو و قپان نيست تا فرضِ تساوي دو كفه در آن راه داشته باشد بلكه ظاهر آنها اين است كه عمل نيك باعث ثقل ميزان و عمل بد باعث خفّت آن است.
امثال اين آيات اين احتمال را در نظر انسان تقويت ميكند كه شايد مقياس سنجش اعمال و سنگيني آن، چيز ديگري باشد كه تنها با اعمال حسنة وشایسته سنخیت دارد بطوري كه اگر عمل حسنة بود با آن سنجيده ميشود و اگر سئيه بود چون سنخیت با آن ندارد سنجيده نميشود و ثقل ميزان عبارت باشد از سنجيده شدن و خفت آن عبارت باشد از سنجيده نشدن.[8]
معناي وزن اعمال در قيامت، تطبيق اعمال است بر حق، به اين معني هر شخصي پاداش نيكش به مقدار حقي است كه عمل مشتمل بر آن است و در نتيجه اگر اعمال شخصي، شامل هيچ مقداري از حق نباشد از عملش جز هلاكت و عقاب بهره و ثمري عايدش نميشود.
در قيامت، هيچ ميزاني براي اعمال كافران برپا نميشود:
«أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ و َلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا » (كهف/105)
«آنها كساني هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاي او كافر شدند به همين جهت، اعمالشان حبط و نابود شد از اين رو، روز قيامت، ميزاني براي آنها برپا نخواهيم كرد.»
عبارت «فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ القيامةِ وَزْنّا » فرع بر حبط اعمال است به دليل اينكه سنجش و وزن در روز قيامت به سنگيني حسنات است و با حبط عمل ديگر سنگيني باقي نميماند و در نتيجه وزن كردن معنا ندارد.[9]
به عبارتي ديگر توزين و سنجش مربوط به جايي است كه چيزي دربساط باشد كافران كه چيزي در بساط ندارند چگونه توزين و سنجشي داشته باشند.[10]
«وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ...» (انبياء/47)
«ما ترازوهاي عدل را در روز قيامت برپا ميكنيم...»
در تفسير این آيه امام صادق (ع) فرمودهاند:
«هُمُ الاَنبيَاء وَ الاَوصيَاء »
«انبياء و اوصياء ميزانند »[11]
و در زيارت مطلقۀ علي (ع) ميخوانيم:
«السّلامُ علَي ميزانِ الأعمالِ »[12]
در اين صورت اعمال هر امّتي بر اعمال پيامبران و اوصياي آنان عرضه ميشود و از طريق تطابق وعدم تطابق، سرنوشت آنان و اعمالشان به دست ميآيد.[13]
امام سجاد (ع) از پيامبر اسلام (ص) نقل ميكند كه آن حضرت فرمود:[14]
«ما يُوضَعُ في ميزانِ امْرِيٍ يَوْمَ القيامَةِ اَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الخُلْقِ »
«در ميزان هيچ انساني روز رستاخيز چيزي گرانبهاتر از خُلق نيكو نيست.»
امام باقر (ع) ميفرمايد:
«ما فِي الْميزانِ شَيء اَثقَلُ مِن الصَلوةِ علي مُحمّدٍ و آل محمّدٍ »
«در ميزان عمل چيزي سنگينتر از درود فرستادن بر محمّد (ص) و آل محمّد (ص) نيست.»[15]
پيامبر اسلام (ص) در تفسير لا اله الاّ الله فرمود:
«بِوَحْدانِيّةِ لا يَقْبَل اللهُ الاَعمالَ الاّبِها وهِي كَلِمَةُ التَقْوي يُثْقِلُ اللهُ بِها اَلْموازينَ يَوْمَ القِيامَةِ »
«"لاالهالاالله" اشاره به وحدانيت خداوند است هيچ عملي بدون آن پذيرفته نميشود و اين، كلمۀ تقواست كه ترازوي سنجش اعمال را در قيامت سنگين ميكند.» [16]
[1] . مصطفوي، حسن؛ التحقيق في الكلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب 1360، ج 13، ص 98.
[2] . قرشي، سيد علي اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371ش، ج 7، ص 208.
[3] . طريحي، فخرالدين؛ مجمع البحرين، تهران، كتابفروشي مرتضوي، 1375 ش، ج 6، ص 325.
[4] . سبحاني، جعفر؛ منشور جاويد، قم مؤسسۀ امام صادق (ع) 1383 ش، چاپ اوّل، ج 5، ص 464.
[5] . پيشين.
[6] . الميزان؛ همان ج 18، ص 54.
[7] . خرمشاهي، بهاءالدين؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، انتشارات دوستان، 1381، چاپ دوم، ج 2، ص 2194.
[8] . ترجمه الميزان، ج 8، ص 10-11.
[9] . همان، ج 13، ص 548.
[10] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران؛ تفسير نمونه تهران دارالكتب الاسلاميه، 1374 ش، ج 12، ص 562.
[11] . علامه مجلسي،محمد باقر، بحارالانوار، لبنان، مؤسسه الوفا، بيروت 1404 ق، ج 7، ص 249.
[12] . قمي، شيخ عباس؛ مفاتيح الجنان قم، انتشارات آيين دانش 1384، چاپ اوّل ص 600 (زيارت مطلقه اميرالمؤمنين (ع).
[13] . منشور جاويد، ج 5، ص 468.
[14] . بحارالانوار، ج 7، ص 250.
[15] . عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه؛ نورالثقلين، قم انتشارات اسماعيليان، 1415 ق، ج 5، ص 659.
[16] . همان.