قرآن، منت، منت خداوند و انسان، منت قولي و فعلي، منت ممدوح و مذموم، پيامدهاي منت، مشمولان منت
منت از ریشهی "منن" از کلمات اضداد به شمار میرود و لذا معانی متعدد و متفاوتی را از جمله: قطع کردن، نقص واردکردن، حساب کردن، قوت دادن، تضعیف نمودن، نعمت بخشیدن، نعمت محدود و احسان کردن برای آن ذکر کردهاند؛ که در این میان معانی "قطع کردن" را میتوان به عنوان معنای جامع و مورد اتفاق اکثر لغویین[1] برای این واژه دانست. اما برخی اصل آن را از "من" دانسته، به معنی سنگی که با آن وزن میکنند، که بعداً در نعمت سنگین استعمال شده است.[2]
منت در اصطلاح قرآنی، به صورتی اطلاق میگردد که شخص احسان کننده، احسان خود را به رخ احسان شده، بكشد؛ مثلاً بگوید: این من بودم كه چنین و چنان احسانى به تو كردم، و یا به صورتی عمل نماید كه حاكى از همین سخن بوده و نعمتش مكدّر شود و از نظر او بیفتد که از آن به "منت قولی" نیز تعبیر میکنند.[3] اما منت در مورد خداوند، در اصطلاح قرآنی به معنی نعمت بخشی است که از آن به "منت فعلی" تعبیر میکنند.[4]
یکی از صفاتی که قرآن کریم، آن را نکوهش کرده و مؤمنین را از ارتکاب آن نهی نموده، إظهار و ابراز نعمت، پس از بخشش آن است؛ چرا که بروز این صفت قبیح در اعمال انسان، نشانگر وجود صفات خطرناک دیگری است که به عنوان ریشههای این صفت مطرح گردیده و در صورت شیوع این صفت در رفتار انسان، اثرات بسیار زیانباری را به دنبال خواهد داشت که آگاهی از آنها موجب نجات از هلاکت است؛[5] لذا قرآن با آگاهی دادن به مؤمنان، آنها را از این صفت بر حذر داشته و عوامل و آثار آن را یادآوری مینماید که در ذیل به آن اشاره میگردد.[6]
واژهی منت و مشتقات آن 25مرتبه در قرآن تکرار شده که 11مورد از آن مربوط به منت خداوند بر بندگان بوده و 8 مورد از آن مربوط به منتهای بندگان و یا نهی بندگان از منت نهادن بر دیگران است که نشان از اهمیت این موضوع دارد.
منت از لحاظ تحقق خارجی، دارای دو قسم فعلی و قولی میباشد:
یکی از اقسام منت، منت فعلی است که به تحقق إنعام و احسان در خارج به صورت فعلی و حقیقی گفته میشود؛ مثل اینکه شخصی بدیگرى نعمت زیاد و ارزشمندى بدهد که میگویند: فلانی بر فلانی منت گذاشت. لذا این قسم از منت، نه تنها قبیح نیست بلکه پسندیده نیز میباشد، و منتهای خداوند بر بندگان نیز از این قسم میباشند:[7]
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَىالْمُؤْمِنِین ...»[8]
«خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] ...»
این نوع منت، به اظهار نمودن نعمت سابق و به رخ کشیدن آن به صورت زبانی اطلاق میگردد که از نظر قرآن امری قبیح بوده و از آن نهی شده است؛ زیرا اولاً منافات با اخلاص و تقرب داشته و ثانیاً بندگان در انعام استقلال ندارند؛ بلکه تفضّل و توفیقى است که خداوند به آنان عنایت فرموده و ثالثاً آنچه بخشیده، از خود او نیست، بلکه از آنِ خداست و از سویی موجب تحقیر و شرمندگى طرف مقابل شده و ثواب ان را ضایع میکند. در مَثَل گویند: «المنّة تهدم الضّیعة» (منّت خوبى را از بین میبرد). البته، در یک مورد دارای قبح نبوده و استثنا شده که اگر شخصی به کفران نعمت بپردازد، جهت متوجه کردن او، منت جایز و نیکو میگردد. در مَثَل گویند: «اذا كفَرت النّعمة حسُنَت المنّة» (اگر نعمت كفران شود، منت نیكو است).[9]
منت نهادن با توجه به شرایط افراد، از دلایل خاصی ناشی میشود، که برخی از آنها در راستای رشد و عزتمندی انسان است که منتهای خداوند بر انسانها از این قسم به شمار میرود و برخی دیگر در جهت تحقیر انسانهاست. در این مقاله به دو مورد اشاره میگردد:
یکی از اهداف خداوند بر منت نهادن بر بندگانش، عزت دادن به بندگان ضعیف و ذلیل میباشد:
«وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً
وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین»[10]
«ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان
و وارثان روى زمین قرار دهیم!»
مراد از منت در این آیهی شریفه، "منت فعلی خداوند" است که بندگان ضعیف خود را که در دستان ظالمان خوار شدهاند، به قدرت رسانده و وارث ستمگران نماید.[11]
سرزنش و تحقیر افراد، یکی از دلایل منت نهادن و به رخ کشیدن احسان، در بین انسانهاست:
«قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِینَا وَلِیدًا وَ لَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِین»[12]
«(فرعون) گفت: «آیا ما تو را در كودكى در میان خود پرورش ندادیم،
و سالهایى از زندگیت را در میان ما نبودى؟!»
این سخنان فرعون مصر، در برابر حضرت موسی، نوعی استفهام انکاری است که او برای تحقیر و خوار کردن موسی، بر احسانهای گذشتهی خود به او تأکید نمود.[13]
منت نهادن پس از انعام و احسان، دارای پیامدها و آثاری است؛ اما با توجه به این نکته که منت در برخی موارد پسندیده و در برخی دیگر ناپسند بوده، آثاری که بر آن مترتب میگردد نیز متفاوت بوده که در اولی مثبت و در دومی دارای آثار منفی خواهد بود. به اختصار به دو مورد اشاره میشود:
ضایع شدن اعمال نیک از جمله آثار منفی منت نهادن بر دیگران است. اگرچه احسان به دیگران امری پسندیده و دارای فواید بسیاری برای هر دو طرف میباشد، اما این فواید و آثار مثبت با منّت نهادن، ضایع و باطل میگردد:
«یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَاتُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى كَالَّذي
يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاس ...»[14]
«اى كسانى كه ایمان آوردهاید! بخششهاى خود را با منت و آزار،
باطل نسازید! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن
به مردم، انفاق مىكند...»
در این آیه انفاق با منت را به عمل ریائی تشبیه نموده، که فاقد اخلاص است؛ لذا موجب بطلان عمل میشود.[15]
یکی از آثار مثبتی که برای "منت فعلی" میتوان تصور کرد اینست که، با منت نهادن و بخشش بر گناهکاران و حتی دشمنان، میتوان زمینه را برای رشد و هدایت آنها آماده نمود. قرآن در این رابطه میفرماید:
«فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ
فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها...»[16]
«و هنگامى كه با كافران (جنایت پیشه) در میدان جنگ رو بهرو شدید، گردنهایشان را بزنید، تا به اندازهی كافى دشمن را در هم بكوبید؛ در این
هنگام اسیران را محكم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید
(و آزادشان كنید) یا در برابر آزادى از آنان فدیه بگیرید، تا جنگ
بار سنگین خود را بر زمین نهد...»
در این آیه ابتدا سخن از کشتن کفار و اسیر کردن آنهاست، اما بعد از بیان این دستورات الهی، سخن از آزاد سازی به میان آورده، چرا که این امر میتواند موجب تغییر در نوع فکر اسراء کفار و گرایش قلوب آنها به سوی اسلام باشد.[17]
دستور کشتن مربوط به زمانی است که هنوز جنگ خاتمه نیافته و ادامه دارد، امّا دستور اسیر گرفتن آنها مربوط به بعد از در هم شکستن قطعی دشمن است؛ چون اقدام به اسیر کردن سربازان دشمن، قبل از در هم شکستن آنها، موجب تزلزل سپاه اسلام و باز ماندن از وظیفهی اصلی آنها میگردد و حکم آزاد سازی اسیران مربوط به زمانی است که جنگ به طور کامل خاتمه یافته است. لذا خداوند دستور میدهد تا زمانی که توان مقابلهی دشمن از بین نرفته و جنگ به طور کامل نخوابیده، باید کشتار و اسارت دشمن تداوم داشته باشد.[18]
قرآن برخی از منتهای خداوند متعال را به صراحت بیان نموده و افرادی را نام برده است. در این نوشتار به بیان چند مصداق بسنده میکنیم:
حضرت موسی و برادرش هارون از جمله اشخاصی هستند که خداوند به منت خود بر آنها اشاره میکند:
«وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى إِذْ أَوْحَيْنَا إِلىَ أُمِّكَ مَا يُوحَى»[19]
«و ما بار ديگر تو را مشمول نعمت خود ساختيم، آن زمان كه
به مادرت آنچه لازم بود، الهام كرديم»
این نعمتبخشی مربوط به جریان ولادت حضرت موسی است که خداوند با نهایت لطف و محبت خویش، زمانی که فرعون پسران بنیاسرائیل را میکشت، او را در خانوادهی دشمن خونخوار (فرعون) حفظ نموده و از مرگ نجات داد.[20]
«وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُون وَ نجََّيْنَاهُمَا وَ قَوْمَهُمَا مِنَالْكَرْبِ الْعَظِيم وَ نَصَرْنَاهُمْ فَكاَنُواْ هُمُالْغَالِبِين»[21]
«ما به موسى و هارون نعمت بخشيديم! و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات داديم! و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات داديم!»
این آیه در مورد لطف خدا بر موسی و هارون است که خداوند این دو بزرگوار را مشمول نعمتی کرد که هر گونه آزار واذیت را از اینها قطع نمود؛ یعنی موسی و هارون و مؤمنان را از شرّ و آزار فرعونیان نجات داده و با معجزات روشن، نصرت بخشید. و اگر از این نعمت عظیم تعبیر به "منت" شده چون منت به معنای قطع کردن است. [22]
حضرت یوسف و برادرش (بنیامین) نیز از کسانی هستند که بنابر نص قرآن، مشمول منت خداوند گشتهاند:
«...قالَ أَنَا یوسُفُ وَ هذا أَخی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَینا...»[23]
«...گفت: (آرى،) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد...»
وقتی برادران یوسف بعد از سالهای طولانی که به دلیل حسادت، ایشان را به چاه انداخته و از خانواده و پدرشان دور کرده بودند، در حالی به ایشان رسیدند که او فرمانروای مصر بود، با شدت تعجب «گفتند: آیا تو همان یوسفی؟»[24] حضرت یوسف در پاسخ برادران، به منت بیکران الهی اشاره نموده و تمام موهبتهای خداوند را که شامل نجات وی از سختیهای طاقت فرسا شده و در نهایت رسیدن ایشان به مقام خزانهداری و حکومت بر مصر را، منت الهی در حق محسنین میداند؛ کسانی که از صبر و تقوای مستمری برخوردارند که برادرانش نیز به این حقیقت اعتراف کردند:[25]
«قَالُواْ تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَكَ اللَّهُ عَلَینَا وَ إن کُنّا لَخاطِئینَ»[26]
«گفتند: به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشیده و ما خطاکار بودیم.»
اشاره به مواردی از منتهای خداوند بر مؤمنان بر اساس کلام الهی:
خدای متعال گاهی با ایجاد الفت بین گروههای مؤمنین، منت نهاده و میفرماید:
«وَ أَلَّفَ بَینَْ قُلُوبهِِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فىِالْأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفْتَ بَینَْ قُلُوبِهِمْ
وَ لَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَینَهَُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَكِیم»[27]
«و دلهاى آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روى زمین است، صرف مىكردى كه میان دلهاى آنان الفت دهى، نمىتوانستى! ولى خداوند
در میان آنها الفت ایجاد كرد! او توانا و حكیم است!»
این آیه اشاره به منت خداوند بر پیامبر اسلام است. عنایت بیکران الهی موجب ایجاد الفت بین دو قبیلهی اوس و خزرج شد که سالهای متمادی در حال جنگ بوده و دشمن خونین یکدیگر بودند، تا اینکه خداوند دلهای آنان را به هم نزدیک نموده و آنان با ندای توحید در برابر دنیای شرک به پشتیبانی پیامبر، صف کشیده و قیام نمودند.[28]
یکی از منتهای عظیم الهی بر بندگان مؤمن، فرستادن رسولان جهت هدایت و تربیت آنهاست:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَىالْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»[29]
«خداوند بر مؤمنان منت نهاد [=نعمت بزرگى بخشید] هنگامى كه در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت...»
این آیه به بعثت پیامبر اسلام(ص) در میان اعراب اشاره میکند. پیامبری که از جنس بشر و همزبان با آنها بوده و مهمتر اینکه در مدت کوتاهی آنها را به بهترین وجه تربیت و هدایت نمود و از گمراهی نجات داد و به بالاترین مرتبهی عزّت رساند.[30]
منت خداوند بر مؤمنان با داخل کردن آنها در بهشت و حفظ آنها از آفات دنیوی و عذاب اخروی، از جمله نعمتهای عظیم الهی است:
«قَالُواْ إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فىِ أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَینَا وَ وَقَانَا عَذَابَ السَّمُوم»[31]
«مىگویند: ما در میان خانواده خود ترسان بودیم (مبادا گناهان آنها دامن
ما را بگیرد)! امّا خداوند بر ما منّت نهاد و از عذاب كشنده ما را حفظ كرد!»
آیهی فوق اشاره به وضعیت مؤمنان در بهشت و گفتگوی آنها با یکدیگر است. اینکه مؤمنان نجات خود را از عذاب کشندهی جهنم و متنعم بودن از نعمتهای عظیم بهشتی، منت و رحمت واسعهی الهی در حق خودشان میدانند.[32]
[1]. فراهيدى، خليلبناحمد؛ كتاب العین، قم، هجرت، 1410ق، چاپ دوم، ج8، ص 374، ابنمنظور، محمدبنمکرم؛ لسانالعرب، بیروت، دارصادر، 1414ق، چاپ سوم، ج13، ص415 و مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج11، ص182.
[2]. لسانالعرب، ج13، ص415-419 و راغب اصفهانی، حسینبنمحمد؛ مفردات فی غریبالقرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق، چاپ اول، ص777-877.
[3]. طباطبائی(علامه)، سیّدمحمد حسین؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، جامعۀ مدرسین، 1417ق، چاپ پنجم، ج20، ص 82 و ج2، ص388.
[4]. مفردات راغب، ص777.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، چاپ اول، ج25، ص215.
[6]. بقره/264.
[7]. خسروى حسینى، سیدغلامرضا؛ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، تهران، مرتضوى، 1375ش، چاپ دوم، ج4، ص253-255.
[8]. آل عمران/164.
[9]. خسروى حسینى، سید غلامرضا؛ پیشین.
[10]. قصص/5.
[11]. تفسیر نمونه، ج16، ص16.
[12]. شعرا/ 18.
[13]. تفسیر المیزان، ج15، ص260 و 261.
[14]. بقره/264.
[15]. مصطفوی، حسن؛ تفسير روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380ش، چاپ اول، ج3، ص360 و 361.
[16]. محمد/4.
[17]. صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامى، 1365ش، چاپ دوم، ج27، ص87و88.
[18]. تفسير نمونه، ج21، ص399-401.
[19]. طه/37-38.
[20]. فضلالله، سیدمحمد حسین؛ تفسیر من وحیالقرآن، بیروت، دارالملاک، 1419ق، چاپ دوم، ج15، ص108.
[21]. صافات/114-116.
[22]. طوسى، محمدبنحسن؛ التبيان فى تفسيرالقرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى، با مقدمه شيخ آغابزرگ تهرانى و تحقيق احمد قصيرعاملى، بیتا، ج8، ص522.
[23]. یوسف/90.
[24]. همان.
[25]. طيب، سيد عبدالحسين؛ أطيب البيان في تفسيرالقرآن، تهران، اسلام، 1378ش، چاپ دوم، ج7، ص264-265.
[26]. یوسف/91.
[27]. انفال/63.
[28]. حسینی همدانی، سیدمحمد حسین؛ انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، اول، ج7، ص390.
[29]. آل عمران/164.
[30]. ثقفى تهرانى، محمد؛ روان جاوید، تهران، برهان، 1398ق، چاپ سوم، ج1، ص526 و 527.
[31]. طور/26 و 27.
[32]. تفسیر نمونه، ج22، ص438.