قرآن، سجده، خضوع، سجده كنندگان، خداوند، انواع و ارزش سجده
سجده در لغت، نهادن پیشانی بر روی زمین است؛[1]و در اصطلاح قرآنی به معنای تذلل و تواضع در برابر خدا، برای عبادت میباشد.[2] پس سجده در حقیقت كمال خضوع است به گونهای كه اثری از منیت باقی نماند؛ و خضوع به معنای تواضع توأم با تسلیم، دارای مراتبی است که كاملترین آن برای غیر خداوند جایز نیست.[3]
واژهگانی که در قرآن از ریشهی «سجد» آمده، 92 مرتبه است که به صورتها و صیغههای مختلف بیان شده؛ و این، اهمیت ویژهی موضوع سجده را میرساند.
در قرآن كریم کسی که مورد سجده واقع شده، به دو قسم کلی قابل تقسیم است: یكی سجده برای خداوند و دیگری سجده برای غیر خدا:
سجده بر خداوند
یکی از صفات برجستهی مؤمنان و بندگان خاص الهی، سجده در برابر معبود است:
«... سِیمَاهُمْ فىِ وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُود ...»[4]
«نشانهی آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است ...»
حتی ساحران وقتی معجزهی حضرت موسی -علیهالسلام- را مشاهده کردند، در برابر عظمتِ خدای قادر مطلق، به سجده افتاده و ایمان آوردند:
«وَ أُلْقِىَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبِّ الْعَلَمِینَ
رَبِّ مُوسىَ وَ هَرُون»[5]
«و ساحران (بی اختیار) به سجده افتادند؛ و گفتند: ما به پروردگار
جهانیان ایمان آوردیم، پروردگار موسی و هارون.»
دلالت آیاتی که ایمان ساحران را بیان کرده، بر این است كه ایمان به خدا، توأم با ایمان به موسی و هارون بوده است.[6]
با توجه به آیات مذکور سجدهی انسانها بر دو گونه میتواند باشد:
* یک مورد آن غالباً در نماز صورت میگیرد، یعنی گذاشتن اعضاء هفتگانه (پيشانى، كف دستها، زانوها و سر انگشتان بزرگ دو پا) بر زمين؛ که یکی از بهترین حالات نماز به سجده افتادن در برابر ذات اقدس احدیت است:
«الَّذِى یرَاكَ حِینَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَكَ فىِ السَّاجِدِین»[7]
«همان كسی كه تو را به هنگامی كه (برای عبادت) برمیخیزی، میبیند و (نیز) حركت تو را در میان سجده كنندگان»
ظاهر آیه این است كه مراد از «ساجدین»، سجده کنندگان در نماز باشد؛ كه یكی از آنان خود رسول خداست و این قهراً با نماز جماعت آن جناب منطبق میگردد.[8]
و همچنین دربارهی اهل نماز شب میفرماید:
«أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ ءَانَاءَ الَّیلِ سَاجِدًا وَ قَائمًا یحَْذَرُ الاَْخِرَةَ وَ یرْجُواْ رَحْمَةَ رَبِّهِ ...»[9]
«(آیا چنین كسی با ارزش است) یا كسیكه در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! ...»
مراد از این آیه، نماز شب است كه به حدیث امام باقر -علیه السلام- استناد میشود كه میفرماید: فی قوله تعالی "آناء اللیل ساجداً و قائماً" قال یعنی صلاة اللیل.[10]
* دوم مطلق به زمین افتادن، جهت خضوع است که ساحران انجام دادند؛[11]و سجده در برابر تلاوت برخی آیات قرآن از این قبیل است. در قرآن كریم چهار آیه وجود دارد كه انسان به محض خواندن و یا شنیدن آن آیات، باید در برابر خداوند به سجده بيفتد.[12]
برخی از آیات قرآن بر خضوع موجودات عالم و فرشتگان الهی اشاره کرده و بیانگر اینست که همهی موجودات عالم در برابر خدا، دائماً در حال سجده و عبادت هستند:
«وَ لِلَّهِ یسْجُدُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلَائِكَةُ ...»[13]
«تمام آنچه در آسمانها و زمین از جنبندگان وجود دارد، و همچنین فرشتگان،
برای خدا سجده میكنند...»
مراد از سجدهی موجودات عالم، خضوع و پیروی از قوانین طبیعی حق است، كه همه بر آن قوانین خاضعاند.[14]بنابر این مراد از سجده، خضوع و انقیاد ذاتی و تکوینی است؛ که از طرفی با این نوع بیان، مشرکان را مورد سرزنش و توبیخ قرار داده و میفرماید:
«وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ ظِلَالُهُم
بِالْغُدُوِّ وَ الاَْصَالِ»[15]
«تمام كسانی كه در آسمانها و زمين هستند – از روی اطاعت يا اكراه – و همچنين سايههايشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده میكنند.»[16]
چنانکه بیان شد سجده مختص به خداست و برای رسیدن به مقام عبودیت راهی جز سجده و خضوع نیست؛ اما افرادی هستند که این خضوع را در غیر جایگاهش انجام داده و به جای خالق در برابر مخلوق به سجده میافتند كه اين نوع از سجده به شدت نهی شده و در شرع مقدس اسلام یقیناً حرام و باطل شمرده شده است:
«وَ مِنْ آياتِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ»[17]
«و از نشانههاى او، شب و روز و خورشيد و ماه است؛ براى خورشيد و ماه سجده نكنيد، براى خدايى كه آفريننده آنهاست سجده كنيد، اگر مىخواهيد
او را بپرستيد.»
اما اگر هدف الهی باشد و حقیقتاً خدای متعال عبادت و اطاعت شود و در حین حال در برابر غیر خدا سجده صورت بگیرد، استثنائاتی هستند که قرآن بر آن صحه گذاشته است:
زمانیكه خدای متعال آدم را آفرید و از روح خود به او دمید، به فرشتگان امر كرد كه به آدم سجده کنند؛ پس همهی فرشتگان سجده كرده و فرمان خدا را انجام دادند:
«فَسَجَدَ الْمَلَئكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُون»[18]
«همهی فرشتگان، بی استثنا، سجده كردند.»
البته از میان فرشتگان، ابلیس که از جنیان بود، از این فرمان سرباز زده و کبر وغرور بر او اجازهی سجده نداد:
«إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ أن یَکُونَ مَعَالسَّاجِدینَ»[19]
«جز ابلیس كه ابا کرد از اینکه با سجده کنندگان باشد.»
از جملهی "بر آدم سجده کنید" اجمالاً استفاده میشود كه سجده براى غیر خدا جائز است، در صورتى كه منظور از آن، احترام و تكریم آن شخص بوده و در عین حال خضوع و اطاعت امر خدا نیز بوده باشد. و نظیر این استفاده را از جریان حضرت یوسف نیز داریم که پدر و مادر خود را بر تخت سلطنت نشانید، پس آنها و برادران، همگى بمنظور تعظیم وى بسجده افتادند (یوسف/100).[20]
«وَ رَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ، وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ یا أَبَتِ
هذا تَأْوِیلُ رُءْیای مِنْ قَبْلُ ...»[21]
«و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگی به خاطر او به سجده
افتادند و گفت: پدر! این تعبیر خوابی است كه قبلاً دیدم ...»
ضمیری كه در جمله «وخرّوا له سجدا» هست به طوری كه از سیاق برمیآید به یوسف برمیگردد و «مسجودله» او بوده و باید دانست كه این سجده برای عبادت یوسف نبوده، به دلیل اینكه در میان سجده كنندگان در برابر یوسف شخصی بود كه توحیدش خالص بوده، و چیزی را شریك خدا نمیگرفته، و او یعقوب (ع) است؛ دلیل دیگر اینكه اگر، «مسجود له» یوسف بوده، به نص قرآن یوسف همان كسی است كه به رفیق زندانیش گفت: «ما را نمیرسد كه چیزی را شریك خدا بگیریم»، پس قطعاً آنان را نیز از این عمل نهی میكرد! ولی نهی نكرد؛ فلذا میفهمیم که سجده، عبادت ایشان نبوده است. مثل این، مثل کعبه است كه یوسف را آیتی از آیات خدا دانسته و او را قبله در سجدهی خود گرفتند؛ چنانچه برای عبادت خدا، كعبه را قبلهی خود گرفته و نماز اقامه میکنیم. پس با كعبه، خدا عبادت میشود و كعبه در اصل استقلالی ندارد؛ پس اگر کعبه یا یوسف سجده شود، جز صاحب نشانه (خدا) عبادت نشده است.[22]
سجده در برابر پروردگار عالم، فواید و ویژگیهایی خاصی دارد كه حتی در چهره و زندگی انسان جلوهی ویژهای پیدا میكند. آیاتی در این زمینه به اختصار اشاره میکنیم:
مؤمن كسی است كه با اطاعت از خداوند و سجده در برابر او با خداوند رابطهی قوی پیدا کرده و با او زندگی میكند:
«إِنَّ اللَّهَ اشْترََى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالهَُم... السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ...»[23]
«خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریداری كرده... سیاحت كنندگان، ركوع كنندگان، سجده آوران،...»
همانطور كه مشاهده كردیم در این آیه خداوند صفات مؤمنین را متذكر شده كه یكی از آن صفات، سجده بر خداوند میباشد.
«فَسَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّكَ وَ كُن مِّنَ السَّاجِدِین»[24]
«(برای رفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجدهكنندگان باش!»
خدای سبحان به پیامبر گرامی خود سفارش میکند كه او را تسبیح و حمد گوید و در برابر خدا سجده و عبادت كند و این شیوه را پیوسته ادامه دهد. آیهی شریفه از اینكه این سفارش را متفرع بر تنگ حوصلگی از زخم زبانهای كفار نموده (در آیات قبل) معلوم میشود كه تسبیح، حمد ، سجده و عبادت خدا در زایل كردن اندوه و سبك كردن مصیبت، اثرگذار است.[25]
سجده، که با ارزشترین عمل در پیشگاه الهی است، کراراً در آیات قرآن، امر سجده بیان شده و خدای متعال به پاكترین انسانها جهت ابراز عبودیت در برابر معبود، این امر را تصریح نموده که مریم -سلامالله علیها- از جملهی آنهاست:
«یامَرْیمُ اقْنُتىِ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِى وَ ارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِین».[26]
«ای مریم! برای پروردگار خود، خضوع كن و سجده بجا آور! و
با ركوع كنندگان، ركوع كن!»
پس سجده، نوعی از خضوع كامل در برابر خداست که نزدیكترین حالت بندگان به خداوند میباشد.[27]فلذا خدای متعال برای ارج نهادن بر سجده و سجدهگنندگان، مکان خاصی قرار داده که آن مکان را به خود اختصاص داده و مقدس شمرده و پاداش ویژهای برای عبادتکنندگان در آن قرار داده است:
«وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُواْ مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»[28]
»و اینكه مساجد از آن خداست، پس هیچ كس را با خدا نخوانید!»
سجده كنندگان از ويژگی خاصی برخوردارند که در آیهی 9 سورهی زمر به صاحبان خرد و اندیشه معرفی شدهاند. در این آیه بعد از اینکه سجود و قیام اهل نماز شب را بیان میکند، میفرماید:
«... قُلْ هَلْ یسْتَوِى الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ
إِنَّمَا یتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب»[29]
«...بگو: "آیا كسانی كه میدانند با كسانیكه نمیدانند یكسانند؟"
تنها خردمندان متذكر میشوند!»
یعنی از این تذكر تنها كسانی متذكر میشوند كه صاحبان عقل و اندیشه هستند که پی به عظمت خداوند بردهو در برابر او سر تسلیم، فرود میآورند؛ ولی كسیكه دارای قوهی درك و فهم این عظمت نباشد، سجده نکرده و متذکر نمیشود.[30] پس این ویژگی خاص است که مؤمنان را به صفات برجسته، از جمله به اهل سجده و خضوع بودن سوق داده و خداوند به این مؤمنان مقام ویژهای داده و در قرآن به آنان بشارت بهشت را میدهد:[31]
«إِنَّ اللَّهَ اشْترََى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالهَُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنّةَ...
الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ ... وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین»[32]
«خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریدای كرده كه (در برابرش) بهشت برای آنان باشد... ركوع كنندگان، سجده آوران، و... (مؤمنان حقیقیاند) و
بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان.»
[1] . ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر،1414 ق. جلد 3،صفحه 204.
[2] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه؛ چاپ چهارم؛1426 ق، صفحه 229
[3] . مصطفوی، حسن؛التحقیق فی كلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب؛ 1360 ش،جلد 5، صفحه 51.
[4] . فتح/ 29
[5]. اعراف/120-122.
[6]. طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان ، ؛ قم، دفتر انتشارات اسلامی؛1417ق،چاپ پنجم،جلد 8، صفحه216.
[7] . شعرا/ 219 – 218.
[8] . تفسیر المیزان؛ ، جلد 15؛ ص 329
[9] . زمر/ 9
[10] . فیض كاشانی، ملا محسن؛ تفسیر الصافی،تهران، انتشارات الصدر، 1415ق، چاپ دوم ،جلد4، صفحه 316.
[11] . قرشي، سيد علي اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه؛ 1371 ش،ج3، ص225
[12]. فصلت/37، سجده/15، نجم/62 و علق/19.
[13] . نحل/49.
[14] . قرشی، سید علی اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه؛ 1371 ش، چاپ ششم، جلد 3، ص 229.
[15] . رعد/15
[16]. قرشی، سید علی اكبر؛ تفسیر احسنالحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377ش، چاپ سوم، ج5، ص449.
[17] .فصلت/37
[18] . حجر/ 30- ص 73
[19]. حجر/31.
[20]. تفسیر المیزان، ج11، ص246و247 .
[21] . یوسف/100
[22] . تفسیرالمیزان جلد 11؛ صفحه 247و248
[23] . توبه/112- 111
[24] . حجر/ 98
[25] . تفسیر المیزان، جلد 12؛ صفحه195
[26] . آل عمران/ 43.
[27] . مكارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه،1374ش، چاپ اول، جلد 2، ص 543.
[28]. جن/18.
[29] . زمر / 9
[30] . تفسیر المیزان، جلد 17؛ صفحه243.
[31] . تفسیر الصافی ،جلد 2، صفحه 381.
[32] . توبه / 112-111