محاربه

پدیدآوریوسف دهقان

تاریخ انتشار1390/02/31

منبع مقاله

share 828 بازدید
محاربه

يوسف دهقان

كلمات كليدي :

قرآن، محارب، محاربه، فساد، قتل، مُثله، قطع عضو، تبعيد، رسوايي، توبه
حرب، نقیض سِلم (آرامش و صلح)[1] ‏به معنای‌جنگ است‌؛ به محراب مسجد نیز چون جایگاه مبارزه با شیطان و هواى نفس و ستیز با كارهای لغو و بیهوده است، محراب میگویند.[2]
حرب در اصل به معنای سَلب[3] و محارب به معنای جنگجو است؛ یعنی كسي كه در جنگ شركت كرده باشد؛[4] اما مراد از محاربین در اصطلاح فقه كسانی هستند كه برای ترساندن مردم سلاح بیرون میآورند، در هر شرایطی و توسط هر کسی که باشد؛[5] و این هر نوع ترساندن را شامل نمیشود، بلكه منظور ترساندن از قتل، به قصد گرفتن مال دیگران است، آشكارا یا پنهان به گونهای كه اگر شخص از محارب نترسد و مال خود را رها نكند، محارب او را بكشد و مالش را بگیرد.[6] 
در فقه اماميه نیز (مكتب اهل بيت عليهم‌السلام)، محارب كسى است كه سلاح بهدست گیرد و ناامنى ایجاد كند(یاغى)، خواه درون شهر باشد یا بیرون از شهر.[7]

امنیت در سایهی اجرای حدود الهی

خدای متعال بعد از بیان داستان برادركشى فرزندان آدم و تشریع حكم قتل برای بنیاسرائیل،[8] حدّ شرعى مُفسدان و دزدان را نیز بر اساس ارتباطی كه بین آنهاست، مطرح میكند.[9]
هدف از تشریع دین اسلام، اجراى عدالت و برابر بودن همهی مردم از حیث انسانیت (سياه و سفيد، عرب و عجم، فقير و غني و...) و راحتی جامعهی بشری است که با اجراى كامل حدود الهی، اموال، ناموس و جان مردم از هر خطری محفوظ میماند؛ حتی امنیت بیگانگان نیز در سایه‌ی همین احکام تأمین میشود. افراد جنایتكارى كه امنیت و آرامش عمومى را سلب كنند و اموال و ناموس مردم را تهدید نمایند و مردم را در معرض خطر قتل و غارت خود قرار دهند، باید سخت مجازات شوند که قرآن در مجازات راهزنان می‌فرماید:[10] 
«إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِیالْأَرْضِ فَساداً أَنْیقَتَّلُوا أو...»[11]
«كیفر آنها كه با خدا و پیامبر به جنگ بر مى‏خیزند و در روى زمین دست به فساد مى‏زنند (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‏برند)، این است كه إعدام شوند، یا...»

محاربه با خدا و رسول خدا

از دیدگاه قرآن كسى که با دزدی بر سر گردنههای بیرون از شهر یا داخل شهر با تهدید اسلحه، مردم را بترساند و به جان و مال آنها تجاوز كند، مانند این است كه با خدا و رسول خدا به جنگ برخاسته است. تعدي به حريم بندگان خدا با ترساندن و ايجاد وحشت در میان آنها و بر هم زدن امنيت جامعه‌ی بشري، در حقیقت تعدي به حريم خدا و مخالفت با خواسته‌ی پروردگار است كه همان امنيت و آرامش بندگان باشد. این نكته نشانگر اهمیت فوقالعادهی اسلام به حقوق انسانها و فراهم بودن امنیت و آرامش آنها در زندگي است، تا با خاطري آسوده و دور از ترس ياغيان سركش، غارتگران و فاسدان، به امرار و معاش زندگي طبيعي خود بپردازند؛ شأن نزول آیه و احادیث اهل بیت(ع)[12] نیز كه در این مورد وارد شده، گواه این اهمیت است.[13]

محاربین و سعی در فساد

خدای متعال بعد از ذكر محاربه با خدا و رسول خدا می‌فرماید:  
«...وَ یسْعَوْنَ فِیالْأَرْضِ فَساداً»[14]
«...و در روى زمین دست به فساد مى‏زنند و(و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‌برند)»
این جمله به ما می‏فهماند كه منظور از محاربه با خدا و رسول، إفساد در زمین از راه اخلال به امنیت عمومى و راهزنى است، نه مطلق محاربه با مسلمانان؛ چون رسول خدا(ص) با اقوامى كه از كفار با مسلمانان محاربه كردند، بعد از آنكه بر آنان پیروز شد و آن كفار را سر جاى خود نشانید، با آنان معامله محارب نكرد، یعنى آنان را محكوم به قتل، دار زدن، مُثله و یا نفى بلد نفرمود و این خود دلیل بر آن است كه منظور از جمله‌ی مورد بحث، مطلق محاربه (هر نوع جنگی) با مسلمین نیست؛ علاوه بر این، استثنایى كه در آیهی بعدى آمده،[15] خود قرینه است که مراد از محاربه، همان به فساد كشیدن زمین با راهزنی و اسلحه كشیدن و ناامن كردن راههاست.[16]

حكم محارب

خدای متعال در سوره‌ی مباركه‌ی مائده، چهار حكم برای محارب بیان میفرماید:
«...أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ»[17]
«...این كه إعدام شوند، یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست راست و پاى چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند»

1 و 2. كشتن و به دار آویختن:

كلمات "تقتیل"، "تصلیب" و "تقطیع" از باب تفعیل است که شدّت و زیادت در معناى قتل، صلب و قطع را مى‏رساند؛ پس این كلمات به معناى كشتن، دار زدن و بریدن به شدت است.[18]

3. قطع دست و پای مخالف:

منظور از قطع دست و پا، همان مقدارى است كه در مورد سرقت بیان گردیده؛ یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا مى‏باشد، طبق آنچه در كتب فقهى بیان شده است؛[19] و "من خلاف" یعنی دست و پاى مجرم را بصورت مخالف هم قطع كنند؛ اگر دست راست او را قطع كردند، پاى چپش را قطع كنند و مراد از قطع، قطع قسمتی از دست و پا است، نه همه‌ی آن و قطع یك دست و یك پا بیان شده، نه هر دو که اگر مراد قطع هر دو بود، دیگر نیازی به بیان "من خلاف" در آیه نبود.[20] 

4. تبعید:

وقتی در مورد چگونگی تبعید و حد آن از امام رضا(ع) سؤال شد، فرمودند: از آن شهرى كه دست به چنین كارهایى زده، به شهر دیگری تبعید مى‏شود، و به اهل آن شهر مى‏نویسند كه این شخص به جرم فسادانگیزى از فلان شهر به اینجا تبعید شده، با او مجالست و معامله نكنید و به او زن ندهید و با او هم سفره نشوید و در نوشیدنیها شریك او نشوید، پس به مدت یك سال اینكار را با او مى‏كنند، اگر در بین سال خودش از آن شهر به شهرى دیگر رفت، باز به اهل آن شهر جدید همین سفارش‏ها را مى‏نویسند تا یك سالش تمام شود. دوباره از امام(ع) پرسیده شد: اگر به طرف سرزمین شرك حركت كرد تا در آنجا سكونت كند چطور؟ فرمود: اگر چنین كرد، باید مسلمانان با اهل آن شهر جنگ كنند.[21]
اصحاب امامیه معتقدند كه باید محاربین را از شهری به شهر دیگر بفرستند، تا توبه كنند و باز گردند.[22] اما دربارهی نحوهی اجرای این چهار حكم دو قول وجود دارد:

1.تخییر

یعنی امام معصوم اختیار دارد كه هر كدام از این چهار حكم را كه صلاح دید، اجرا كند و ظاهر آیه بر اساس حرف "أو" كه بین این چهار حكم آمده، حكایت از تخییر میكند.[23]

2.ترتیب و تفصیل

متناسب با چگونگى جرم و جنایتى كه از محاربین انجام گرفته و بر اساس مراتب فسادی كه مرتكب شدهاند، یكی از این مجازاتها برای آنها در نظر گرفته میشود؛ یعنی اگر آدمكشى كرده، باید كشته شود، و اگر علاوه بر قتل، مال مردم را هم برده، باید به دار آویخته شود و اگر تنها مال مردم را برده، باید دست و پایش بطور مخالف بریده شود و اگر تنها در راه مردم، ایجاد ترس و وحشت نموده، باید تبعید شود.[24]
درست است كه در پاره‏اى از احادیث به مخیر بودن حكومت اسلامى در این زمینه اشاره شده، ولى با توجه به احادیثی که ترتیبی بودن این چهار حكم، بر اساس مراتب إفساد محاربین بیان شده، منظور از تخییر این نیست كه حكومت اسلامى به میل خود، یكى از این چهار مجازات را انتخاب نماید و چگونگى جنایت را در نظر نگیرد؛ زیرا بسیار بعید به نظر مى‏رسد كه مسئلهی كشتن و به دار آویختن، همردیف تبعید بوده باشد و همه در یك سطح باشند؛ چون نحوهی جرم و جنایت محاربین، بسیار متفاوت است و همهی محاربان مسلماً یكسان نیستند، لذا طرز مجازات آنها نیز متفاوت ذكر شده است.[25]
در پایان این بحث، به دو نكته‌ی مهم درباره‌ی محاربه و حكم آن از سوی خدا اشاره میكنیم:
1. شخص محارب، به خاطر ایجاد رعب و وحشت بین مردم و فساد در زمین كشته مى‏شود، نه به عنوان قصاص؛ لذا اولیاء دم (كسانی كه فرزندان و یا نزدیكانشان مورد جنایت محاربین واقع شدهاند)، نمیتوانند محارب را عفو كنند و با عفو خود، مانع از اجرای حكم شوند.[26] چنانچه وقتی ابوعبیده به امام باقر(ع) عرض كرد كه اگر اولیاى مقتول او را عفو كنند، باز هم كشته میشود؟ فرمودند: اگر او را عفو كنند، باز امام باید او را بكشد؛ چون او محارب است، هر چند كه قاتل و سارق نیز هست؛ مجدداً ابوعبیده پرسید: حال اگر اولیاى مقتول بخواهند از او خون‏بها بگیرند و سپس رهایش كنند، مى‏توانند چنین كنند؟ فرمودند: نه، باید كشته شود.[27]
2. این شدت عمل اسلام در مورد محاربان، براى حفظ خونهاى بى‏گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر، جانى، چاقوكش و آدمكش نسبت به جان، مال و ناموس مردم بى‏گناه است.[28]

پیامد احكام محارب

خدای تبارك و تعالی دربارهی اثر اجرای این احكام در مورد محاربین میفرماید:  
«ذلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِیالدُّنْیا وَ لَهُمْ فِیالْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ»[29]
«این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگى دارند.»
بهرهی آنان در دنیا، رسوایى و خوارى است و اجراى حدود، كیفر اخروى گناهان را از بین نمى‏برد؛[30] بنابراین محارب و هر جنایتكار دیگر، اگر در دنیا مجازات شود و از گناه خود توبه كند، پیش خدا آمرزیده است و اگر روح تمرّد در او باشد و توبه نكند، در قیامت نیز در عذاب الهی خواهد بود؛ پس اقامهی این حدود، كفارهی گناهان او نیست.[31]

شرط پذیرش توبهی محاربین

خدای منان در بیان حكم پذیرش توبه‌ی محاربین میفرماید:
«إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[32]
«مگر آنها كه قبل از دست یافتن شما بر آنان، توبه كنند؛ بدانید (خدا توبهی آنها را مى‏پذیرد)، خداوند آمرزنده و مهربان است.»
امام باقر(ع) میفرماید: قبل از اینكه امام محارب را دستگیر كند، توبه نماید.[33]
این آیه پیرامون موردی است كه از اجراى عقوبت بر سارق و راهزن استثناء شده است. مأموران امنیت جامعه مؤظفند که خطر را از جامعه رفع نمایند و در تعقیب و دستگیرى محاربان برآیند و با اجراى احکام الهی، آنها را مجازات كنند؛ ولی اگر راهزن توبه کند؛ یعنی از صمیم قلب پشیمان شود و عملش را ترك نماید، از اجراى كیفر و تعقیب او صرف نظر شده و رحمت پروردگار، پشیمانى اینگونه جنایت‏كاران را میپذیرد. حال اگر با ملتزم شدن این اشخاص به شرائط توبه و ترك گناهان گذشته، توبه و پشیمانى آنها پذیرفته نشود، این نوع افراد نه تنها ناگزیرند براى حفظ حیات و فرار از خطر، همیشه به بیابانگردى ادامه دهند، بلكه گروهى را نیز به همدستى خود دعوت نمایند تا بدین وسیله از خطرى كه هر لحظه در انتظار آنهاست، رها شوند.[34]
البته این توبه قبل از دستگیری، باز سبب نمى‏شود كه اگر قتلى از آنها صادر شده یا مالى را به سرقت برده‏اند، مجازات آن را نبینند؛ بلکه مجازات آن عمل را خواهند چشید و تنها مجازاتی که از آنها برداشته خواهد شد، تهدید مردم با اسلحه است؛ یعنی توبه‌ی محارب تنها تاثیرش در ساقط شدن "حقاللَّه" دارد، اما "حقالناس" بدون رضایت صاحبان حق ساقط نخواهد شد. این توبه با گواهى دو شاهد عادل، یا تغییر برنامه و روش زندگى خود كه آثار آن آشكار باشد و همچنین از طریق راه‌های دیگر قابل اثبات است.[35]

پی نوشت ها:

[1]. فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین،‏ قم، هجرت، ‏1410ق، چاپ دوم، ج‏3، ص213 و ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب‏، بیروت، دار صادر، 1414ق،‏ چاپ سوم‏، ج‏1، ص302.
[2]. ‏راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى،‏ دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق،‏ چاپ اول، ص225.
[3]. فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله؛‏ كنزالعرفان فى فقه القرآن، تحقیق سیدمحمد قاضى، ‏تهران، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، 1419ق، چاپ اول‏، ج‏2، ص351.
[4] .فرهنگ ابجدي ،ص 787 وص776
[5]. فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، ‏ كنزالعرفان فى فقه القرآن، ‏ تحقیق سیدمحمد قاضى، ‏ مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، 1419ق، چاپ اول‏، ج‏2، ص351.
[6]. كاظمى، جواد بن سعید؛ مسالك الأفهام الى آیات الأحكام،‏ تهران، كتابفروشى مرتضوى‏، 1365ش‏، چاپ دوم، ج‏4، ص209.
[7]. قرشى، سیدعلى‌اكبر؛ قاموس قرآن‏، تهران، دارالكتب الإسلامیة، 1371ش،‏ چاپ ششم‏، ج‏2، ص114، عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه؛ ‏تفسیر نورالثقلین، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، اسماعیلیان، 1415ق، چاپ چهارم، ج1، ص625 و طبرسى، فضل بن حسن؛ ‏ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ‏1372ش‏، چاپ سوم، ج3، ص291.
[8]. مائده/27- 32.
[9]. مائده/33. طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن، قم، جامعه‏ى مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ‏1417ق‏، چاپ پنجم‏، ج‏5، ص326.
[10]. حسینى همدانى، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودى، تهران، كتابفروشى لطفى، ‏ ‏1404ق‏، چاپ اول، ج‏5، ص5.
[11]. مائده/33.
[12]. ‏تفسیر نورالثقلین، ج‏1، ص625، «هر كسى كه اسلحه بكشد و راه را بر مردم خوفناك نماید (و راه زنى كند)، خواه درشهر و خواه در خارج شهر، محارب است.»
[13]. مكارم شیرازى، ناصر و همكاران؛ تفسیر نمونه‏، تهران، دارالكتب الإسلامیة، 1374ش، چاپ اول، ج4، ص360.
[14]. مائده/33.
[15]. «إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیهِمْ» مگر آنها كه پيش از دست يافتن شما بر آنان، توبه كنند پس بدانيد (خدا توبه‌ی آنها را مى‏پذيرد)‏. مائده/34.
[16]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج5، ص326.
[17]. مائده/33.
[18]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص327.
[19]. كنز العرفان فى فقه القرآن، ج2، ص352 و تفسیر نمونه، ج‏4، ص360.
[20]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص327.
[21]. کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1367ش، ج7، ص246 و 247، حسینى جرجانى، سیدامیر ابوالفتوح‏؛ آیات الأحكام(جرجانى)، تحقیق میرزا ولى‌الله اشراقى سرابى، تهران، نوید، 1404ق، چاپ اول، ج‏2، ص678 و المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص331.
[22]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص292.
[23]. مقدس اردبیلى، احمد بن محمد؛ زبدة البیان فى أحكام القرآن، تهران، كتابفروشى مرتضوى‏، چاپ اول‏، ص665، كنزالعرفان فی فقه القرآن، ج‏2، ص352، مسالك الأفهام إلى آیات الأحكام، ج‏4، ص211،‏ آیات الأحكام(جرجانى)، ‏ج‏2، ص679.
[24]. تفسیر نمونه، ج‏4، ص360 و 361، تفسیر نورالثقلین، ج‏1، ص622 و 623 و كافی، ج7، ص247.
[25]. تفسیر نمونه، ج4، ص361.
[26]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص332.
[27]. عیاشى، محمد بن مسعود؛ كتاب التفسیر، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، ‏ تهران، چاپخانۀ علمیه، 1380ق‏، ج1، ص314، ح89 و بحرانى، سیدهاشم‏؛ البرهان فى تفسیر القرآن‏، قم‏، بنیاد بعثت، ‏1416ق، چاپ اول، ج‏2، ص291، ح24.
[28]. تفسیر نمونه، ج‏4، ص361.
[29]. مائده/33.
[30]. طبرسى، فضل بن حسن‏؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ‏1377ش، ‏ چاپ اول، ج‏1، ص327.
[31]. قرشى، سید على‌اكبر؛ تفسیر احسن الحدیث، تهران‏، بنیاد بعثت،‏ 1377ش، چاپ سوم‏، ج‏3، ص65.
[32]. مائده/34.
[33]. تفسیر نورالثقلین، ج‏1، ص624 و 625.
[34]. انوار درخشان، ج‏5، ص7.
[35]. تفسیر نمونه، ج‏4، ص362 و 363.

مقالات مشابه

اسلام، حق حیات... کدام قاعده؟

نام نشریهمجله ندای صادق

نام نویسندهطوبی شاکری گلپایگانی

جرائم امنيت عمومى (محاربه)

نام نشریهمجله فقه اهل بیت

نام نویسندهسیدمحمدباقر حکیم