درس تفسير موضوعي قرآن کريم جايگاه ممتازي ميان دروس معارف اسلامي دارد. از اينرو با گذشت چهار سال از ارائه آن در دانشگاهها، بررسي اهداف مورد نظر اين درس و وضعيت فعلي متون درسي آن ضروري است.
اين مقاله ضمن بررسي سرفصلهاي درس تفسير موضوعي قرآن و متون منتشر شده آن از سوي دانشگاه معارف اسلامي، به ارزيابي اجمالي آنها و راهکارهاي ارتقا آن پرداخته است.
ارائه تذکرات لازم در مقدمه کتاب، استفاده از ابزار کمک آموزشي، نگارش متن درسي تفسير موضوعي به تفکيک رشتههاي تحصيلي حداقل براي چهار گروه اصلي: علوم انساني، فني و مهندسي، پزشکي و هنر و يا رشتههاي خاص و نيز آموزشهاي غيرحضوري و مجازي از جمله راهکارهايي است که به ارتقاء متون درسي تفسير ميانجامد.
قرآن، تفسير موضوعي قرآن، دروس معارف اسلامي، متون درسي.
نظام آموزشی حاکم، سه مقطع متمایز ابتدایی، متوسطه و عالی را پذیرفته است و مقطع آموزشعالی را به عنوان مرحله ورود به دانش تخصصی تعریف کرده است از اینرو تلاش بر این است که دروس غیراختصاصي هر چه کمتر در میان واحدهای درسی گنجانده شود ولی گریزی از پذیرفتن واحدهایی با عناوین مشترک برای همه رشتهها نیست که از آنها به دروس عمومی تعبیر میشود.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی با تصويب ستاد انقلاب فرهنگي دروس معارف اسلامی به عنوان بخشی از دروس عمومی دانشگاهها الزامی شد. با توجه به قبض و بسطهایی که درباره کمیت واحدها و محتوای دروس و متصدی آنها وجود داشت، نهایتاً شوراي عالي انقلاب فرهنگی در جلسه 542 مورخ 23/4/83 عناوین سرفصلهای دروس معارف اسلامی را بازنگری و در پنج گروه مصوب کرد که پیرو آن شورای اسلامیشدن مراکز آموزشی در جلسات مورخ 6/4/83 و 23/10/83 سرفصلهای تفصیلی دروس را مصوب و با امضای وزیر علوم به همه مراکز آموزش عالی ابلاغ کرد که هم اکنون مبناي عمل ميباشد. (کتابچه عناوین و سرفصلهای جدید دروس معارف اسلامی، 1374)
عنوان کلي دروس معارف اسلامي بيشتر مباحث اعتقادي را به خاطر ميآورد و شايد در نگاه نخست هدف اصلي از اين دروس تبيين معارف ديني متناسب با نياز و سطح عملي دانشجويان باشد، ولي در عمل مباحث تاريخي، حقوقي، اخلاقي و حتي فلسفي در ميان دروس معارف اسلامي جا گرفته است که تنها حلقه اتصال آنها عنوان «اسلامي» است؛ يعني «اخلاق اسلامي»، «تاريخ و تمدن اسلامي» و «آشنايي با منابع اسلامي». از اينرو ميتوان گفت مباحث دروس معارف اسلامي بيشتر به حوزههاي کلامي، اخلاقي، تاريخي و سياسي وابسته است. به همين جهت اهداف اعلام شده براي هر عنوان درسي متناسب با حوزه مربوط است.
ميتوان اهم اهداف دروس معارف را به شرح زير دستهبندي کرد:
* تعميق و گسترش اطلاعات ديني و تقويت خدا باوري و ايمان دانشجويان؛
* آشنايي با ديدگاه اسلام دربارة انسان و جايگاه او و حقوق و آزاديهاي مدني و سياسي؛
* آشنايي با اخلاق اسلامي و تقويت پايبندي به رفتارهاي اخلاقي؛
* آشنايي با شيوه صحيح سير و سلوک و تزکيه نفس؛
* آشنايي با انقلاب اسلامي و قانون اساسي و انديشه سياسي امام خميني+؛
* آشنايي با ظهور و گسترش اسلام و شکلگيري تمدن اسلامي و عوامل تعالي و انحطاط آن؛
* آشنايي با مفاهيم زندگي ساز قرآن کريم و نهجالبلاغه.
در متن مصوبه هدف از 2 واحد نظري درس تفسير موضوعي قرآن کريم از مجموعه آشنايي با منابع اسلامي چنين آمده است:
هدف: آشنايي با برخي مفاهيم زندگي ساز قرآن کريم در قالب نگرش موضوعي
به نظر ميرسد که مناسب بود در هدف ياد شده «آشنايي با کتاب آسماني قرآن» نيز به صراحت ذکر ميشد، همانگونه که عنوان آشنايي با منابع اسلامي اقتضا دارد و نيز در سرفصل دوم از سرفصل هاي مصوب اين درس تصريح ميکند:
شايد ملاحظهاي که باعث شده است «آشنايي با کتاب آسماني قرآن» بهعنوان هدف درس تفسير موضوعي قرآن ذکر نشود، اين بوده است که مباحث مربوط به علوم قرآني در تدوين متون درسي و ارائه درس پررنگ نشود و مباحث محتوايي و تفسيري را تحتالشعاع خود قرار ندهد از اينرو در درس تفسير موضوعي نهجالبلاغه که چنين احتمالي در آن وجود نداشت، «آشنايي با نهجالبلاغه و درک آموزه هاي اساسي نهجالبلاغه با نگرش موضوعي» بهعنوان هدف ذکر و اعلام شده است.
برنامه آموزشی، استاد، متن درسي و دانشجو ارکان اصلي آموزشاند که به تناسب نوع آموزش، مواد آموزشي و اهداف مورد نظر، اهميت نسبي هر کدام از اين ارکان متفاوت خواهد بود. با توجه با ماهيت دروس معارف اسلامي و اهداف آن ميتوان پس از رکن مهم استاد در آموزش، اولويت دوم را براي متن درسي در نظر گرفت.
همچنين ميتوان عواملي را که در پي ميآيد، بهعنوان ضرورتهاي توجه ويژه به متون دروس معارف نام برد:
عموميبودن دروس معارف باعث شده است که در هر ترم بخش عمدهاي از واحدهاي درسي در دانشگاههاي سراسر کشور به اين دروس اختصاص يابد. از سوئي اگر افزايش کمي دانشجويان در سالهاي اخير را به اين مسئله اضافه کنيم، بنا بهاظهار مسئولان مربوط،1 براي پوشش اين حجم از واحدهاي درسي ارائه شده، نياز به تعداد 4000 نفر استاد معارف داريم که در حال حاضر تنها حدود 800 نفر هيئت علمي در گروههاي معارف مشغول به فعاليت هستند و بقيه واحد ها توسط اساتيد حقالتدريسي ارايه ميشود که توانمنديهاي بسيار متفاوتي دارند. بنابراين بر خورداري از متن درسي قوي ميتواند بخشي از اين مشکل را پوشش دهد.
ماهيت دروس معارف به گونه اي است که دست اساتيد را براي ارائه مطالب و مباحث سليقهاي باز ميگذارد، از اينرو داشتن متن استاندارد ميتواند تا حد زيادي به کاهش اين آسيب کمک کند.
با توجه به اينکه دروس معارف اسلامي يک بسته متشکل از مباحث متنوع اعتقادي و اخلاقي و سياسي و تاريخي و غیره است و اساتيد از گرايشهاي مختلف تحصيلي وارد اين حوزه ميشوند، امکان تعارض مباحث گوناگون ارائه شده در گرايشهاي پنجگانه دروس معارف اسلامي وجود دارد. از اينرو تدوين متون درسي هماهنگ ميتواند از بروز اين مشکل پيشگيري کند.
اصطلاح تفسير موضوعي در برابر تفسير ترتيبي و سوره به سوره، اصطلاحي جديد است. از اينرو در منابع کهن نشاني از آن يافت نميشود؛ اگرچه نگاه موضوعي به برخي از مباحث قرآن مرسوم بوده است مانند: تفسير آياتالاحکام ولي ميتوان با توجه به منابع جديد، تفسير موضوعي را چنين تعريف کرد:
جمعآوري و جمع بندي آيات مختلفي که درباره يک موضوع در سرتاسر قرآن مجيد در مناسبتهاي مختلف آمده است به منظور استخراج نظر قرآن درباره ماهيت موضوع و ابعاد گوناگون آن. (مکارمشيرازي، بيتا، ج 1، ص 21)
از اينرو به اين روش گاهي روش تفسير توحيدي و يا تقطيعي نيز گفته ميشود؛ زيرا لازمه تفسير موضوعي تقطيع آيات از مواضع مختلف قرآن و تلاش براي جمع بين تجربه بشري و مفاهيم قرآني براي ارائه يک نظر واحد است.
* بهدستآوردن نظر نهايي قرآن در يک موضوع؛
* پاسخگويي به پرسشهاي جديد؛
* رفع ابهامهاي بدوی و روشن شدن آيات متشابه؛
* بدستآوردن اسرار و پيامهاي تازه.
* تقطيع کامل آيات و بي توجهي به قرائن موجود در آيات قبل و بعد؛
* غفلت از بههم پيوستگي همه قرآن در موضوعات مختلف؛
* پيش داوري و تحميل نظر بر قرآن.
نظر به همين آسيبها، عدهاي به مخالفت با تفسير موضوعي پرداخته اند (مانند: استاد محمدباقر حجتي و عميد زنجاني) ولي مفسران بزرگ معاصر برفوائد اين شيوه اصرار دارند و خود نيز اقدام به تأليف تفاسير موضوعي کردهاند (ازجمله آيات عظام: سبحاني، مکارم، جواديآملي و مصباح يزدي).
برخي از صاحب نظران تفسير موضوعي قرآن را به دو قسم اتحادي و ارتباطي تقسيم کردهاند. در قسم اول به يک موضوع پرداخته ميشود مانند: معاد در قرآن يا امامت در قرآن ولي در قسم دوم به ارتباط دو موضوع توجه ميشود مثل: رابطه ايمان و عمل در قرآن يا جامعه و تاريخ در قرآن. (همان، ص 18؛ علويمهر، بيتا، ص 365)
براي تفسير موضوعي به روش زير عمل ميشود:
* تبيين ابتدايي موضوع مورد نظر و ابعاد گوناگون آن؛
* جستجو در واژه هاي مستقيم و غيرمسقيم قرآني درباره موضوع؛
* جمعآوري کليه آيات مرتبط با موضوع و ابعاد آن؛
* دستهبندي دقيق آيات متناظر با ابعاد موضوع؛
* توجه به تفسير آيات متناسب با جايگاه آيه و شأن نزول و ديگر قرائن موجود؛
* محوريتدادن به آيات محکم و ارجاع متشابهات به آنها؛
* جمعبندي مباحث براي استخراج نظر نهايي قرآن درباره موضوع با پرهيز از تحميل.
به نظر ميرسد اين اصطلاح با تفسير موضوعي کاملاً متفاوت است؛ زيرا در تفسير موضوعي محور اصلي، موضوع مورد نظر مفسر است و آيات به تناسب موضوع جستجو و گزينش ميشوند؛ ولي در تفسير آيات برگزيده خود آيات موضوعيت دارند و هدف مفسر، تفسير همان آيات است اگرچه در انتخاب و گزينش اين آيات ممکن است يکي از معيارهاي مورد نظر مفسر، موضوع نيز باشد.
ظاهراً اين نوع تفسير ميخواهد ميان شيوه تفسير تربيتي و تفسير موضوعي راه ميانهاي انتخاب کند به اين صورت که در پي آن است از موضوعات مورد ابتلا و نياز جامعه براي گزينش آيات استفاده کند ولي هدف خود را تفسير همان آيات و استخراج پيامهايي از آنها قراردهد. گفتني است که گاه در اين شيوه به جاي آيات تقطيع شده، کل يک سوره گزينش و جداگانه تفسير ميشود. مانند تفسير سوره حجرات که مباحث اخلاقي در آن تمرکز و محوريت دارند.
در اين شيوه مفسر در پي ارائه پاسخ به يک پرسش مشخص و يا بيان راه حل يک مسئله در زمينههاي اعتقادي يا سياسي يا اقتصادي و غیره به سراغ قرآن ميرود. به عبارت ديگر در اين روش نگاه «مسئله محور» بر تفسير حاکم است نه «موضوع محور» اگرچه ممکن است مسئله يا پرسش مطرح شده پيرامون يکي از ابعاد موضوع خاصي باشد و مفسر مجبور شود براي پاسخ به آن ابتدا به يک کاوش عميق موضوعي بپردازد تا پاسخ و راه حل را بهدست آورد.
از زاويه مفسر، مطمئناً هر سه شيوه مذکور يعني تفسير موضوعي و بر گزيده و مسئله محور متفرع بر تسلط مفسر بر تفسير ترتيبي و نگاه جامع او به همه قرآن است، اما از نگاه مخاطب ميتوان چنين گفت که:
* تفسير مسئله محور مطلوبيت بيشتري دارد.
* تفسير آيات بر گزيده براي او کاربرديتر است.
* تفسير موضوعي مناسب تر از تفسير ترتيبي است.
براي 32 ساعت درس نظري در يک نيمسال تحصيلي اين سرفصلها منظور شده است:
1. کليات
2. قرآن چگونه کتابي است؟
1 ـ 2. کلام خدا
2 ـ 2. کتاب هدايت
3. روش فهم قرآن
1 ـ 3. محکم و متشابه
2 ـ 3. تفسير و تأويل
4. نماز و تفسير قرآن
1 ـ 4. تفسير سوره حمد
2ـ 4. تفسير سوره توحيد
3ـ 4. تفسير سوره قدر
5. خدا در قرآن
6 . رابطه انسان و خدا
7. روابط اجتماعي در قرآن
8 . سنتهاي الاهي در قرآن
9. بينش و انديشه در قرآن (کتابچه سرفصلهای جدید دروس معارف اسلامی، 1374)
عليرغم اينکه عنوان درس «تفسير موضوعي قرآن کريم» است، ولي در سرفصلهاي مصوب ـ همچنانکه گذشت ـ از «تفسير سوره حمد» و «تفسير سوره توحيد» و «تفسير سوره قدر» نام برده شده است که حکايت از نگاه تفسير ترتيبي يا برگزيده دارد. البته تهيهکنندگان سرفصلها براي کمرنگکردن اين تعارض آشکار با نوعي تحمل اين سه عنوان را زيرمجموعه «نماز و تفسير قرآن» قرار دادهاند که با توجه به تعريف ارائه شده ازتفسير موضوعي عنوان نامفهومي است؛ زيرا عنوان مناسب «نماز در قرآن» بود که در غير اينصورت با عناوين فرعي سرفصل قابل جمع نخواهد بود.
اين تعارض آشکار و تذبذب موجود در سرفصلها ميان تفسير ترتيبي (برگزيده) و تفسير موضوعي، در تدوين متون درسي نيز خود را نشان داده است بهگونهاي که در اولين متن تأليف شده توسط جمعي از نويسندگان، سرفصل «نماز و تفسير قرآن» با زير مجموعهاش کاملاً حذف شده است و شايد براي جبران اين نقيصه آشکار، متن ديگري تحت عنوان تفسير قرآن کريم (آيات برگزيده) تدوين و چاپ شده است که در ارزيابي متون چاپ شده به آن خواهيم پرداخت.
در مقايسه سرفصلهاي مصوب در عناوين ديگر واحدهاي درسي معارف با سرفصلهاي تفسير موضوعي اين نکته حائز اهميت است که در تمام واحدها، سرفصلها کاملاً معين و بسته است ولي در تفسير موضوعي (قرآن و نهجالبلاغه) پس از ذکر برخي از عناوين و موضوعات، انتهاي آن باز گذاشته شده است. البته ظاهر امر اين است که سرفصلهاي تعيين شده ميبايد رعايت شود؛ ولي علاوه بر آن ميتوان موضوعات ديگري را اضافه کرد و اين نکته مثبتي است که در عناوين پيشنهادي به آن خواهيم پرداخت.
اين سرفصلها دقيقاً منطبق بر عنوان درس است ولي منطق خاصي در اولويت تعيين اين سرفصلها ديده نميشود. در عين حال عناوين بسيار کلي انتخاب شده است.
شايسته است منطق تعيين موضوعات با توجه به مواردي باشد، که در پي ميآيد:
الف)توجه به سرفصلهاي مصوب ديگر عناوين دروس معارف؛ روشن است که عنوان کلي «آشنايي با منابع اسلامي» گوياي اين هدف است که دانشجويان بتوانند مباحث گوناگون معارفي را با مراجعه مستقيم به منابع اصلي اسلامي يعني قرآن و حديث (نهجالبلاغه) براي خود مستند کنند و اصول اساسي انديشه اسلامي را از خود قرآن استخراج کنند و بدانند که چگونه همه مباحث معارفي دين اسلام ريشه در قرآن دارد از اينرو موضوعات اصلي چهار گروه ديگر دروس معارف در تعيين سرفصلهاي تفسير موضوعي اولويت مييابد.
ب) توجه به مسائل رايج درباره معارف قرآني و ابهامهايي که مطرح ميشود و يا شبهاتي که طرح شده است مانند حقوق زن (تعدد زوجات، ازدواج موقت، ارث و ديه و...)
با توجه به معيارهاي فوق برخي از سرفصلهاي پيشنهادي و موضوعات اولويتدار ارائه خواهد شد.
در عين حال شايسته است بهمنظور تناسب کامل متون همه گروههاي دروس معارف نگاه محوري به معارف قرآني و استناد مباحث به آيات قرآن در تأليف و تدوين همه متون درسي مورد توجه جدي قرار گيرد.
* 99 درصد از جمعيت تحقيق مسلمان است. (5/96 درصد شيعه و 5/4 درصد اهل تسنن).
* 98 درصد از پاسخگويان به وجود خداي يگانه، حدود 94 درصد به هدايتگر بودن قرآن و وجود بهشت و دوزخ و 80 درصد به ظهور امام زمان× و وجود فرشتگان و شيطان باور دارند.
* بيش از 80 درصد دانشجويان تحت نظارت خدا بودن و نياز به مغفرت الاهي و 68 درصد از آنها احساس ترس از خدا را تجربه کردهاند.
* 80 درصد از پاسخگويان دين را نياز اصلي انسان و جامعه انساني ميدانند.
* حدود 70 درصد از دانشجويان نسبت به انجام دو رفتار الزامي يعني نمازهاي يوميه و روزه ماه رمضان متعهد هستند و اين اعمال را به طور منظم به جا ميآورند.
* فقط 20 درصد از پاسخگويان هر روز قرآن ميخوانند.
* 21 درصد از پاسخگويان هر روز در نماز جماعت مسجد محل يا دانشگاه شرکت ميکنند و 57 درصد به ندرت نماز جماعت ميخوانند و يا اصلاً در نماز جماعت شرکت نميکنند.
* 8 درصد از پاسخگويان هر هفته به نماز جمعه ميروند.
* مقايسه ارقام بهدست آمده براي شرکت در نماز جماعت و جمعه قبل و بعد از ورود به دانشگاه نشان ميدهد که پس از ورود به دانشگاه ميزان شرکت در مناسک مذهبي اندکي کمتر شده است.
* 67 درصد از پاسخگويان داراي مرجع تقليد هستند.
* 7/36 درصد از پاسخگويان موافق برتري دين بر علماند و 51 درصد نظري بينابين دارند و 3/12 درصد مخالف بودهاند.
* حدود 98 درصد از پاسخگويان رابطه جنسي خارج از ازدواج را نادرست ميدانند ولي 40 درصد از آنان دوستي زن و مرد ازدواج نکرده را امري ناموجه نميدانند.
* 47 درصد از پاسخگويان حجاب را به اختيار و سليقه فرد موکول ميکنند و 3/46 درصد رعايت حجاب را امري الزامي ميداند.
* 76 درصد از دانشجويان با حضور زنان در حوزه قضاوت، موافق يا به طور مشروط موافق هستند.
* در مجموع 96 درصد افراد در بعد اعتقاد ديني، 72 درصد در بعد تجربه و احساس ديني 60 درصد در بعد پيامد ديني و 41 درصد در بعد مناسک ديني در سطح قوي هستند.
* در مجموع حدود 78 درصد از دانشجويان در حد زياد و 5/20 درصد در حد متوسط ديندار هستند. (سراجزاده و ديگران، 1382)
* حدود 62 درصد از دانشجويان در حد روخواني و 2/19 درصد در حد آشنايي اوليه با قرائت و تجويد توانايي خواندن قرآن را دارند و تنها 3/7 درصد مسلط به تجويد قرآن هستند.
* 19 درصد اصلاً آشنايي با ترجمه قرآن ندارند و 1/46 درصد ترجمه برخي از عبارتهاي ساده قرآن را ميدانند و تنها 3/7 درصد اظهار کردهاند که ترجمه اکثر آيات را ميدانند.
* 3/46 درصد از دانشجويان حافظ هيچ سورهاي از قرآن نيستند و 10 درصد بين 1 تا 10 سوره از حفظ هستند.
* 9/28 درصد از دانشجويان اصلاً تفسير مطالعه نکردهاند و 2/64 درصد به صورت اتفاقي مطالعه داشتهاند و تنها 2/3 درصد برنامه مطالعه تفسير دارند.
* در مجموع ميتوان گفت 5/4 درصد دانشجويان آگاهي خوبي در زمينههاي مختلف قرآني دارند 43 درصد آگاهي معمولي و بيش از نيمي از دانشجويان آگاهي اندک دارند.
دانشجويان در ارزيابي وضعيت تفاسير قرآن اظهار کردهاند:
* 3/20 درصد، جذابيت لازم را ندارند.
* 9/17 درصد، داراي بيان پيچيده و سنگين هستند.
* 17 درصد، هزينه تهيه آنها زياد است.
* 4/10 درصد، در دسترس نيستند.
* 5 درصد، مطالب آنها ضعيف است.
* 3/9 درصد، مناسب هستند.
درباره اولويتبندي موضوعات قرآني براي مطالعه دانشجويان اظهار کردهاند:
* 9/24 درصد، اخلاقي و عرفاني
* 25 درصد، علمي
* 4/16 درصد، سياسي و اجتماعي
* 6/10 درصد، فلسفي
* 2/9 درصد، عقيدتي و احکام
* 4/7 درصد، تاريخي (دانشگاه هنر اسلامي تبريز، 1379)
* 8/49 درصد از پاسخگويان توانايي زيادي در روخواني معمولي قرآن دارند.
* 4/20 درصد از پاسخگويي آشنايي زيادي با قرائت همراه با رعايت تجويد دارند و 7/9 درصد نيز هيچ آشنايي با تجويد ندارند.
* 8/8 درصد توانايي زيادي در قرائت قرآن با صوت و لحن دارند.
* 7/16 درصد از افراد نمونه نسبت به ترجمه قرآن توانايي زيادي دارند.
* 8/4 درصد از دانشجويان در زمينه حفظ قرآن فعال هستند.
* 6 درصد از دانشجويان در زمينه تفسير قرآن فعاليت مستمر دارند.
* 9/9 درصد پاسخگويان با مفاهيم و لغات قرآني آشنايي دارند.
* تنها 9/33 درصد از افراد نمونه تاکنون قرآن را به طور کامل قرائت کردهاند و در مقابل 3/56 درصد هرگز کل قرآن را قرائت نکردهاند.
در مجموع نتايج بهدست آمده بيانگر اين مطلب است که 4/64 درصد از افراد نمونه از آگاهي و توانايي اندکي در مسائل مختلف قرآني برخوردارند و در مقابل تنها 5/13 درصد از افراد نمونه توانايي زيادي در اين زمينه دارند.
* 7/93 درصد از دانشجويان قرآن را عين کلام خدا ميدانند.
* 75 درصد معتقدند که قرآن از هر گونه تحريفي به دور مانده است.
* 2/74 درصد معتقدند ممکن نيست آياتي مشابه قرآن ساخته شود.
* 2/74 درصد مسائل علمي مطرح شده در قرآن را عين حقيقت ميدانند.
* 4/9 درصد از دانشجويان قرآن را تنها مناسب فرهنگ و روحيات عربها ميدانند.
* 6/7 درصد قرآن را فاقد الگوي اجتماعي و حکومتي ميدانند.
* تقريباً نيمي از دانشجويان قبول دارند که برخي از احکام قرآن مخصوص عصر پيامبر و مردم آن زمان بوده و اکنون قابل پيادهشدن نيست.
* 7/77 درصد دانشجويان موافق اعجاز ادبي قرآن هستند.
* در مجموع ميتوان گفت 86 درصد از افراد نمونه نسبت به قرآن نگرش موافق و در مقابل تنها 3/3 درصد از افراد نمونه نگرش مخالف دارند.
* 4/48 درصد افراد نمونه موافق وارد کردن 2 واحد درسي آشنايي با مفاهيم قرآن به دروس عمومي هستند، 8/21 درصد بينظر و 9/28 درصد مخالف بودهاند.
* 3/52 درصد از دانشجويان موافق جايگزيني 2 واحد درس آشنايي با مفاهيم قرآن به جاي 2 واحد درس معارف هستند و 5/24 درصد بي نظر و 1/22 درصد مخالف هستند.
* 7/26 درصد از دانشجويان بر اين باورند که ارتباطشان با قرآن نسبت به قبل از ورود به دانشگاه بيشتر شده است و 6/48 درصد مخالف هستند.
* 1/22 درصد از دانشجويان موافق هستند که دانشگاه باعث شده که ارتباط آنها با قرآن قويتر و پايدار شود و 7/52 درصد مخالف هستند.
موانع انس و ارتباط پاسخگويان با قرآن به ترتيب چنين است:
* رفتار غلط و نامناسب برخي دست اندرکاران امور قرآني؛
* ناتواني مربيان قرآني دانشگاه در استفاده از شيوههاي جديد تدريس؛
* عدم آشنايي کافي با قرآن؛
* عدم درک مفاهيم قرآن؛
* نداشتن زمينه مناسب خانوادگي؛
* استفاده ابزاري از قرآن؛
* عدم وجود تبليغات مناسب؛
* عدم طرح مباحث علوم قرآني به روشهاي علمي؛
* حجم زياد برنامه درسي و کمبود فرصت؛
* عدم استفاده از شيوه و روشهاي هنري؛
* عدم وجود خلاقيت؛
* سابقه ذهنيت منفي از آموزش قرآن در مدرسه؛
* احساس عدم نياز؛
* عدم وجود منابع کافي؛
* بهروز نبودن منابع قرآني؛
* بياعتقادي به قرآن. (رضايي، 1380)
* نظر اساتيد درباره وضعيت عمومي دانشجويان در ارتباط با قرآن (امتياز از 5)؛
* اعتقاد به قرآن، 19/4 (بيشترين)؛
* آشنايي با تفسير و معارف قرآن، 84/1 (کمترين)؛
* علاقه به فراگيري تفسير و معارف قرآن، 20/3؛
* نظر خود دانشجويان درباره وضعيت عمومي دانشجويان در ارتباط با قرآن؛
* اعتقاد به قرآن، 4 (بيشترين)؛
* آشنايي با تفسير و معارف قرآن، 04/2 (کمترين)؛
* علاقه به فراگيري تفسير و معارف قرآن، 90/2. (دبيرخانه شواري عالي انقلاب فرهنگي، کميسيون قرآني، 1382)
ويژگيهاي متون را ميتوان حداقلي یا حداکثري تعريف کرد، ولي ميتوان ويژگيهاي قابل قبول را چنين برشمرد:
* ناظر به اهداف تعيين شده آموزشي؛
* مشتمل بر سرفصلهاي مصوب؛
* بهرهمند از ادبيات علمي و تخصصي؛
* برخوردار از چارچوبهاي ارزشي و ضوابط اخلاقي؛
* برخوردار ازتناسب ميان حجم مطالب با تعداد واحد درسي تعيين شده؛
* داراي نظم منطقي در تقديم و تأخير فصول و مباحث هر فصل؛
* داراي معرفي منابع براي مطالعه و موضوعات براي تحقيق و پژوهش.
تقسيمبندي مباحث در قالب چندين درس به گونهاي که قابل ارائه در تعداد جلسات مصوب باشد.
* در نظر گرفتن امکان مشارکت فراگير در فرآيند آموزش؛
* رعايت معيارهاي شکلي و ظاهري از قبيل نوع صفحهبندي، طراحي صفحات، صفحهآرايي مناسب، قطع متناسب، نوع خط و... .
در پي تأکيد مقام معظم رهبري، شوراي عالي انقلاب فرهنگي در سال 76 موضوع اسلامي شدن دانشگاهها را در دستور کار خود قرار داد و نهايتاً سياستهاي راهبردي اسلامي شدن مراکز آموزشي را در قالب شش مؤلفه: استاد، دانشجو، نظام برنامهريزي فرهنگي، متون درسي و برنامهريزي درسي، نظام برنامهريزي آموزش و پژوهش و مديريت در سال 1377 به تصويب رساند.
سياستهاي راهبردي اسلامي شدن در مؤلفه متون و برنامهريزي درسي بر اساس اين سند چنين است:
* طراحي نظام آموزشي، تدوين متون و برنامههاي درسي در تمامي شاخههاي علوم براساس جهانبيني الاهي، پژوهش در پديدههاي هستي به منظور شناخت و شناساندن آيات الاهي در جهان؛
* توجه به هماهنگي و همسويي علم و دين در طراحي و تدوين برنامهها و متن درسي؛
* بازنگري نظام برنامهريزي درسي و اصلاح و تدوين متون درسي با استفاده از روشهاي نوين و کارآمد علمي و مفاهيم و ارزشهاي اسلامي؛
* طراحي و تدوين متون و برنامههاي درسي بر اساس مباني اسلامي بهويژه در رشتههاي علوم انساني؛
* هدايت نظام برنامهريزي درسي به سمت تقويت فضايل اخلاقي و اجتماعي و پرورش قدرت ابداع و ابتکار و اعتماد به نفس و ايجاد باور به مباني ديني و التزام به مسئوليتهاي اجتماعي؛
* توجه و تأکيد بر هماهنگي و تناسب متون اخلاق و معارف اسلامي با نيازهاي جديد و رشتههاي تحصيلي؛
* بازشناسي و معرفي مواريث و مفاخر علمي، فرهنگي، تاريخي و معاصر و بهرهگيري از آنها در تدوين متون درسي براي تقويت روحيه خودباوري و استقلالخواهي؛
* تدوين نظام جامع نظارت و ارزيابي مستمر متون و برنامههاي آموزشي و درسي. (نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري، 1377، ص 24)
با توجه به تفاوتي که دروس معارف با دروس اختصاصي دارد، بايد متون درسي آن نيز با عنايت به تفاوتهاي زیر تدوين شود:
از آنجا که همه دانشجويان با گرايشهاي مختلف تحصيلي ملزم هستند اين دروس را بگذرانند بنابراين بايد اين ويژگيمخاطب در تدوين متون معارف مورد توجه باشد.
دروس دانشگاهي اصولاً با هدف آموختن يک سري مهارتها و يا انتقال دانستهها طراحي شدهاند؛ ولي دروس معارف با هدف تقويت ايمان و پايبندي به اصول و التزام به رفتارهاي اسلامي طرحريزي شده اند نه براي صرف يادگيري و حفظ اصطلاحات.
بنابراين رعايت تناسب ميان مباحث ارائه شده در اين دروس با ديگر مباحث و توجه ويژه به تعارضهاي احتمالي ضروري است.
بنابراين با ملاحظه تفاوتهای مذکور و در نظر گرفتن ويژگيهاي عمومي متون درسي ميتوان شاخصهاي عمومي متون درسي معارف اسلامي را چنين بر شمرد:
* رعايت سرفصلهاي مصوب و پرهيز از مباحث پراکنده؛
* جامعيت نسبت به همه سرفصلهاي مصوب؛
* نگاه جامع به مباحث و پرهيز از محدودنگري؛
* تناسب محتوا با اهداف مصوب؛
* رعايت سطح علمي و نيازهاي فکري دانشجويان؛
* به روز بودن مطالب و توجه به شبهات رايج؛
* استفاده از منابع معتبر و متنوع؛
* مستدلبودن مطالب و حفظ غناي مباحث؛
* استفاده از آيات و روايات و اصطلاحات همراه با ترجمه و تبيين آنها؛
* نوآوري و خلاقيت در ارائه مباحث و بهرهگيري از نظريات جديد و رقيب؛
* توجه به حساسيتهاي مذهبي در طرح مباحث اختلافي؛
* پيوستگي، انسجام و نظم منطقي فصول و مباحث.
* دستهبندي مطالب به منظور انتقال سريع وآسان مطالب به مخاطب؛
* استفاده از ادبيات روان و پرهيز از ادبيات تخصصي و پيچيده؛
* تنظيم مقدمه و فهرست و پرسش و...؛
* ذکر منابع و مآخذ در پانوشت و ذکر فهرست منابع در انتهاي کتاب؛
* رعايت اخلاق نويسندگي (امانت در نقل و انصاف در نقد)؛
* رعايت نکات دستوري، نگارشي، ويراستاري و...؛
* اجتناب از نثر احساسي و عاطفي و شاعرانه و قلم فرسايي بي حاصل.
ورود درس تفسير قرآن در واحدهاي درسي دانشگاهي در ابتدا بسيار مطلوب به نظر ميرسد ولي توجه به جايگاه ممتاز قرآن در باور مسلمانان به صورت عام و در جان و دل دانشجويان به صورت خاص ـ همچنانکه نتايج پژوهشها از آن حکايت ميکرد ـ مخاطرات مربوط به اين امر را در صورت عدم توان پاسخگويي به توقع دانشجويان به خوبي آشکار ميکند. نتايج پژوهشهاي انجام شده از حقايق زيادي پرده برميدارد و نشان ميدهد با آنکه هنوز در عرصه ايمان و باور قلبي به کليت قرآن وضعيت مطلوبي وجود دارد؛ ولي ابهامات و شبهات زيادي در افکار دانشجويان رخنه کرده است که با فرض عرضه شبهات بر قرآن و عدم توان پاسخگويي مدرسان درس تفسير به آنها، پايه شبهات محکمتر خواهد شد.
ميتوان اين دغدغه را در سخنان مقام معظم رهبري پس از استماع گزارش افزوده شدن درس تفسير به دروس دانشگاه (ضمن استقبال از اين حرکت مبارک) بهخوبي دید که اظهار کردند: تنم لرزيد! زيرا ما وقتي براي دانشجويان مسائل اسلامي، معارف و مسائل مختلف را مطرح ميکنيم هميشه ميگوييم که برويد همه حرفها را در قرآن پيدا کنيد.
هميشه به آنها ميگوييم که قرآن بهترين و کاملترين و جامعترين کتابهاست. در واقع از قرآن به عنوان گنجينه و منبع اسرار بيپايان الاهي ياد ميکنيم. حالا شما ميگوييد که قرآن را به کلاسها بردهايد فضايي که از قرآن در ذهن دانشجو ايجاد شده است، فضاي بسيار گستردهاي است.
مقصود ايشان اين بود که من بيم اين را دارم که قرآن و تفسير به دانشگاه وارد شود و به گونهاي يا متن اين دروس يا خود اساتيد نتوانند از عهده جايگاه و ارزش قرآن بر آيند و انتظاري که دانشجو دارد بر آورده نشود و در نتيجه از منزلت قرآن کاسته شود. (نصيري، 1388)
ميتوان بايستههاي متون را به دو دسته ايجابي و سلبي يا اثباتي و منفي تقسيم کرد؛ ولي از آنجا که شاخصهاي سلبي عموماً قابل تعبير به بيان ايجابي است بنابراين لزومي براي تفکيک بايستههاي متن به ايجابي و سلبي نميبينيم و از اينرو مراد از بايستهها اعم از ويژگيهاي اثباتي و ويژگيهاي سلبي است که بايد در متن اعمال شوند يا از آنها پرهيز شود.
* ويژگيهاي عام جوانان (مقتضاي سني)
* ويژگيهاي خاص دانشجو (مقتضاي صنفي)
* ويژگيهاي رشتهاي (مقتضاي تخصصي)
* ويژگيهاي زماني (مقتضاي شرايط اجتماعي و سياسي)
ويژگيهاي عام جوانان را ميتوان در چند گروه دستهبندي کرد:
* جوان خواهان احترام است.
* از تعيين تکليف بيزار و خواهان مکالمه دو سويه است.
* از تکاپو و جستجو لذت ميبرد.
* آرمانگراست.
* دوست دارد از آرزوهايش با او سخن گفته شود و به اينگونه مطالب دل ميدهد.
* کم تجربه ولي هوشمند است و به اشاره مطلب را در مييابد.
* از استدلالهاي پيچيده گريزان و به دنبال اقناع فکري خود است.
* جوياي اطلاعات متنوع است از اينرو به مکاتب و اديان و علوم مختلف توجه نشان ميدهد.
* به مسائل اجتماعي و سياسي و اقتصادي حساسيت نشان ميدهد.
* به مباحث تربيتي و اخلاقي اهميت ميدهد و با دقت آنها را ارزيابي ميکند.
* پرسشگر است و نياز دارد به پرسشهاي او پاسخ داده شود.
* نياز عاطفي شديد دارد و با غريزه طبيعي به جنس مخالف تمايل نشان ميدهد.
* ازدواج دغدغه اصلي فکر اوست.
* تشنه محبت است و با تجربه عشق به اوج محبت ميرسد.
* تنوع طلب است و از تکرار آزرده ميشود.
* خواهان زيبايي (در ظاهر و مسائل معنوي) است. از اينرو به شعر و ادبيات و هنر علاقه نشان ميدهد.
* به مظاهر تجدد علاقه دارد و با سينما و اينترنت و... انس ميگيرد.
* مطالب شورانگيز و مباحث پر احساس را ميپسندد.
* به مباحث معنوي و تجربههاي عرفاني شديداً علاقمند است.
* به مسائل و مقتضيات روز جامعه توجه دارد و از سنتها و گذشته دوري ميکند.
ويژگيهاي خاص جوان دانشجو
* خودش را بالاتر از عامه مردم ميداند.
* به ادبيات علمي و علوم تجربي بيشتر بها ميدهد.
* دوست دارد در مباحث مختلف اظهار نظر کند؛ اگرچه صاحب نظر نباشد.
* از اساتيد الگوگيري ميکند.
* همه امکانات دانشگاه را متعلق به خودش ميداند و هميشه خود را محق ميداند و به ديگران کمتر حق ميدهد.
* به روشنفکري و افکار متفاوت علاقه نشان ميدهد و دوست دارد اداي روشنفکران را در آورد.
چنانکه گذشت، سرفصلهاي درس تفسير موضوعي به صورت باز مصوب شده و اين مسئله واردکردن موضوعات جديد را در سرفصلها ممکن ميسازد؛ ولي مناسب است موضوعات غيرمصوب با عنايت به مباحث و سرفصلهاي ديگر دروس معارف انتخاب شود تا به هماهنگي بيشتر دروس کمک کرده و در عين حال مباحث آنها را مستقيماً به قرآن مستند کند.
پيشنهاد ميشود متناسب با هر يک از عناوين درسي، موضوعات زير در درس تفسير موضوعي قرآن کريم مورد توجه قرار گيرد (البته برخي از موضوعات در عناوين مصوب نيز آمده است).
* جايگاه عقل در قرآن
* ماهيت وحي در قرآن يا وحي و نبوت در قرآن
* ايمان در قرآن
* خدا از زبان خدا
* صحنه قيامت در بيان قرآن
* اديان و پذيرش آنها در قرآن
* تورات و انجيل و مقايسه آنها با قرآن
* رسالت دين
* عصمت پيامبران
* اعجاز قرآن
* روش فهم قرآن
* ولايت در قرآن
* انسان در قرآن
* آزادي در قرآن
* حقوق متقابل فرد و جامعه در قرآن
* حقوق زن در قرآن
* تفاوتهاي حقوق زن و مرد
* حقوق بين الملل در قرآن
* اخلاق در قرآن
* آموزههاي اخلاقي قرآن
* اصول ارزشهاي اخلاقي در قرآن
* مطلق يا نسبيبودن اخلاق
* فضايل و رذايل اخلاقي در قرآن
* اخلاق معاشرت در قرآن
* اخلاق جنسي در قرآن
* اخلاق گفتگو در قرآن
* شيوه قرآني نقد (ويژگيهاي نقدهاي قرآن به ديگران)
* طريقت و شريعت و حقيقت
* سلوک عرفاني
* تهذيب نفس
* مقامات عارفان
* عبوديت و عرفان
* مبارزه و جهاد با ستمگران در قرآن
* مباني قرآني قانون اساسي
* حقوق اساسي در قرآن
* رسالت اجتماعي و سياسي پيامبران
* پيشرفت و انحطاط جوامع در قرآن
* تاريخ صدر اسلام به روايت قرآن
* تفسير آيات قرآني ناظر به حوادث مهم تاريخي صدر اسلام
* حوادث مهم تاريخي در قرآن
* وصايت و امامت در قرآن
* منجي و آخرالزمان در قرآن
لازم به ذکر است که برخي از اين موضوعات را ميتوان در قالب سرفصلهاي مصوب درس تفسير موضوعي از قبيل: «کليات» و «قرآن چگونه کتابي است» مورد بحث قرار داد ولي برخي از آنها قابليت طرح مستقل را دارند و برخی نیز در قالب پژوهش های دانشجویی قابل طرح است.
رصد تحولات فکري و شبهات نو پديد و ارائه پاسخ صحيح و سريع به آنها يکي از رسالتهاي اصلي حضور اساتيد معارف در دانشگاههاست؛ ولي از آنجا که برخي از شبهات ماندگاري بيشتري دارند لازم است در متون درسي به آنها پرداخته شود. البته بسياري از سئوالها و ابهامها و شبهات حالت تثبيت شده ندارند که بايد به صورت شفاهي در فضاي علمي کلاس به بحث گذاشته و اساتيد محترم بدانها پاسخ دهند.
از جمله شبهات تثبيت شده و دير پا در دانشگاهها به استناد نگرشسنجیهای انجام گرفته ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
* جاودانگي قرآن يا اختصاص برخي از احکام آن به گذشته و عدم امکان اجراي آنها در حال حاضر.
* مباحث علمي مطرح شده در قرآن و شبهه تعارضهاي قرآن با علم مانند سبع سماوات و رجم شیاطین.
* حقوق بشر در قرآن و تعارض برخي از احکام با آزادي عقيده و عمل مانند حکم ارتداد.
* حقوق زن و شبهه تبعيضهاي قرآني ميان زن و مرد مانند تفاوت ارث و ديه وزدن همسر، تعدد زوجات و شهادت دو زن.
* خشونت در قرآن مانند احکام جهاد و قتال و سر زدن و دست بريدن و قصاص و... .
* داستانهاي تاريخي قرآن و شبهه واقعيت نداشتن حوادث تاريخي مورد اشاره قرآن.
* عربيبودن قرآن و تناسب آن با آداب و رسوم اعراب و متأثربودن از فرهنگي عربي (تازي نامه).
* قرآن و شبهه تحريف.
* وجود مباحث منسوخ مثل ظهار و بردهداري و.. .
از آنجا که معارف اسلامي و بهويژه قرآن بخشي از آموزشهاي رسمي در دورههاي ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان است و دانشجو برپايه منابع درسي رسمي آموزش و پرورش با معارف اسلامي و قرآن آشنا شده است، از اينرو براي تدوين متن درسي بايد کتب درسي قبل از دانشگاه بهدقت مورد توجه قرار گيرد تا هم از تکرار بيهوده جلوگيري شود و هم از بروز تعارض و اختلاف در مباحث معرفتي اجتناب گردد.
امروزه در سيستمهاي آموزشي و تربيتي سعي ميشود متون آموزشي با رعايت اختصار و دقت علمي تنظيم شود؛ ولي آموزشهاي تکميلي در قالب متون کمک آموزشي يا فعاليتهاي ديگر مورد اهتمام قرار گيرد. در تدوين متن درسي تفسير موضوعي قرآن لازم است کاملا به آموزشي بودن متن توجه شود و مباحث بايسته ديگر در قالبهاي کمک آموزشي پيگيري شود. به عنوان مثال توجه به فعاليتهاي قرآني دانشجويان در قالب کانونهاي قرآن، بهرهگيري از نرمافزارهاي قرآني، نشريات قرآني، امکانات سازمان فعاليتهاي قرآني دانشجويان، خبرگزاري قرآني و... .
از اينرو لازم است مباحث مورد نظر به دو بخش اصلي و تکميلي تقسيم شود تا حجم کتاب مختصر باشد
مؤلف متن درسي بايد پيش از تدوين و تأليف کتاب، شيوه تدريس مورد نظر براي متن خود را بهدقت در نظر بگيرد و در مقدمه کتاب آن را به مدرسان متذکر شود. بهطور کلي در سبک سنتي روشهاي زير استفاده ميشود:
* روش سخنراني؛
* روش پرسش و پاسخ؛
* روش ايفاي نقش؛
* روش گردش علمي؛
* روش بحث گروهي.
در روشهاي مدرن نيز از روش آموزش انفرادي و روش مسئلهاي نام برده ميشود که در مباحث مربوط به تکنيکها و مهارتهاي آموزش مورد بحث قرار ميگيرد. (سيف، بيتا)
به نظر ميرسد در تدوين تفسير موضوعي قرآن بايد از روشهاي گوناگون استفاده کرد. بنابراين روش ترکيبي توصيه ميشود؛ زيرا در مباحث مربوط به معاد و احوال قيامت روش خطابي و سخنراني تاثيرگذارتر است ولي در مباحث اعتقادي در باب خداشناسي و نبوت و امامت و عدل شيوه پرسش و پاسخ بهتر جواب ميدهد. بنابراين مناسب است به تناسب موضوع، شيوه مناسب تدريس در نظر گرفته شود و متن متناسب با آن تنظيم شود.
از آنجا که براساس پژوهشها درصد بسيار اندکي از دانشجويان با قرآن و بهويژه تفسير انس دارند و از طرفي فرصت محدودي براي ارائه درس در سر کلاس وجود دارد، بنابراين لازم است به انگيزاننده بودن متن و تدريس براي دانشجويان اهتمام خاصي مبذول شود تا دانشجو را به پيگيري بيشتر معارف قرآني و انس و الفت با پيام آسماني تشويق کند. مواردي چون:
* تبیین جايگاه ممتاز قرآن
* اعتراف بزرگان بهويژه دانشمندان بزرگ غير مسلمان درباره قرآن
* امتيازات خاص قرآن نسبت به کتب آسماني ديگر
* مقايسه قرآن با تورات و انجيل
* وجوه اعجاز قرآن بويژه اعجاز علمي
* آثار مجرب انس با قرآن و مداومت بر قرآئت قرآن (انسانهاي موفق و تجربه قرآني آنها)
* شيوههاي ارتباط گيري با قرآن و دريافت پيامهاي آن و... ميتواند کمک موثري در اين زمينه باشد.
باتوجه به تنوع موجود در روشها و گرايشهاي تفسيري يعني روش تفسير نقلي (قرآن به قرآن و قرآن به روايات) و روش تفسير اجتهادي (عقلي، علمي، اشاری و عرفاني و...) پيشنهاد ميشود از روش اجتهادي جامع استفاده شود، البته در موضوعات مختلف ميتوان از روش مناسب آن بهره برد مثلاً در مورد آيات مربوط به اشارات علمي قرآن از روش تفسير علمي بيشتر استفاده ميشود.
درخصوص گرايشهاي تفسيري يعني گرايش کلامي و فلسفي و ادبي و فقهي و اجتماعي و... بهتر است از گرايش اجتماعي بهرهگرفته شود و از گرايش کلامي نيز در صورت لزوم استفاه گردد و گرايشهاي ديگر جهت مطالعه بيشتر در کادري جداگانه گنجانده شود و يا به عنوان پژوهشهاي دانشجويي با ذکر منابع معتبر در بخش ويژه ذکر شود.
قرآن زيباترين و شيواترين متن عربي است؛ ولي در عين حال به آسانترين بيان سخن گفته است ادبيات بهکار گرفته شده در تفسير قرآن بايد با متن قرآن تناسب داشته باشد. بنابراين رعايت نکات زير توصيه ميشود:
1. بهرهگيري از ادبيات فاخر و پرهيز از بيان عاميانه و اصطلاحات محاورهاي مبتذل.
2. ساده نويسی و روان گويي به گونهاي که عبارات خوش فهم و آسانياب باشد.
3. پرهيز از ادبيات فني و تخصصی و بيان سنگين و مغلق. البته بايد توجه داشت دراين زمينه رعايت حد معقول بسيار ضروري است؛ زيرا بايد ادبيات بکار رفته در تفسير بهگونهاي باشد که دانشجو بفهمد تفسير قرآن يک امر تخصصي است و نياز به دانش و مهارت بالايي دارد، لذا بيمهابا به تفسير قرآن نپردازد ولي بهگونهاي هم سنگين و پيچيده بيان نشود که احساس کند اصلا نميتواند با قرآن ارتباط گرفته و از آن برداشت و فهم خود را داشته باشد.
4. استفاده از آرايههاي ادبي در حد زيبانگاري بدون تصنّع.
5. بهرهبردن از حکايات ادبي جذاب و آموزنده به شکل محدود و مثالهاي گويا و ضربالمثلها.
6 . کوتاهنويسي و اجتناب از اطناب و تطويل و قلم فرسايي بيحاصل و حاشيهروي.
7. پرهيز از ادبيات نصيحت گرايانه، دستوري و آمرانه.
8 . استفاده از شيوه پيامرساني غيرمستقيم.
9. اجتناب از ادبيات شعاري و جانب دارانه بهدور از منطق.
10. بيان محترمانه در نقدها و رعايت احترام به مخاطب و استفاده از کلمات محبت آميز در خطابهاي مستقيم.
11. استفاده از قلم شور انگيز و با احساس بهويژه در تفسير آيات عرفاني و تربيتي.
12. بهرهگيري از ميراث غني ادبيات فارسي بهويژه اشعار متناسب با مضمون آيات.
گزينش مباحث دراز دامن تفسيري و اولويت بندي مطالب، امري اجتناب ناپذير در تفسير موضوعي است. در اين خصوص مناسب است به موارد زير توجه شود:
1. استفاده از مباحث عقل پذير و منطقي و پرهيز از مطالب عقل گريز.
2. نگاه جامع و اطلاعرساني کافي درباره آيه از منظر تاريخي و تفسيري و روايي و علمي و غیره با رعايت اختصار.
3. توجه به حکمت و فلسفه احکام و قوانين قرآني.
4. پاسخگويي به شبهات و ابهامات بصورت غير مستقيم و در صورت لزوم به صورت صريح و به شکل پرسش و پاسخ.
5. اشاره به مباحث جديد در حوزههاي معرفتي (مانند پلوراليسم و...)، اجتماعي (مانند فمنيسم...)، سياسي (مثل سکولاريسم...) و تربيتي و اخلاقي (مانند نسبيگرايي...) با رعايت ظرافتهاي بحث به منظور بيان ديدگاه قرآني.
6 . توجه به دغدغههاي عاطفي جوان دانشجو در مسائلي مانند عشق و ازدواج و روابط دختر و پسر و... به منظور ارايه راهکارهاي قرآني و چارچوبهاي وحياني در اين عرصهها.
7. استفاده از احاديث و روايات مناسب با آيات.
8 . استفاده از نکات آموزنده زندگاني بزرگان علم و دين و پرهيز از مطالب غلوآميز و داستانهاي شخصي که قابل تعميم و الگوبرداري نيست.
9. بهرهگيري از منابع اصلي مکاتب و کتابهاي مقدس اديان ديگر و بررسي مقايسهاي مباحث.
10. اهتمام ويژه به پيامگيري از آيات و استخراج آموزههايي براي زندگي و سعادت بشر و ارايه راهکاريي عملي براي جوانان.
11. اشاره به نکات عرفاني معتبر و سازگار با ظاهر آيات و پرهيز از تاويلهاي مردود.
12. توجه ويژه به علوم براي روشن کردن نکات و اشارات علمي آيات قرآن با پرهيز از تحميل نظريههاي علمي بر قرآن.
13. رعايت اولويت مورد توجه دانشجويان در مباحث يعني به ترتيب: مباحث تربيتی، اخلاقي و عرفانی، علمي، سياسي اجتماعي، فلسفي، عقيدتي، احکام و مباحث تاريخي.2
به منظور رفع ايرادهاي احتمالي متن و يا کاستيهاي آن در مقام تدريس در کلاس درس لازم است متن آماده شده توسط عدهاي از اساتيد مجرب دروس معارف با گرايشهاي مختلف مورد بازنگري و ارزيابي قرار گيرد تا از منظر آنها مورد نقد و بررسي قرار گيرد. همچنين لازم است عدهاي از اساتيد مطلع رشتههاي ديگر اعم از علوم انساني، فني، هنر و پزشکي نيز متن را به دقت مطالعه کرده، ارزيابي خود را بيان کنند.
تدريس آزمايشی متن در يک ترم توسط چند تن از اساتيد مجرب در دانشکدههاي متفاوت و بررسی باز خورد علمي متن و ارزيابي آن از منظر دانشجويان از طریق نظرسنجي ميتواند کاستيهاي احتمالي متن را بر ملا کند تا پيش از چاپ کتاب اصلاحات لازم انجام گيرد.
در عين حال ارزيابي مستمر متن درسي از نگاه اساتيد و دانشجويان براي تجديد چاپ بسيار ضروري است.
متن درسی لازم است حداقل از سه منظر مورد ويراستاري قرار گيرد.
اول؛ ويراستاري محتوايي و ارزيابي دقيق و تخصصي مباحث ارايه شده به منظور جلوگيري از ورود مباحث ضعيف و مخدوش در متن و نيز رعايت سرفصلهاي مصوب.
دوم؛ ويراستاري ادبي به منظور یک دست کردن متن و رعایت قواعد صحیح نگارش.
سوم؛ ویراستاری روشی به منظور تطبیق متن با استانداردهاي لازم در تدوين متون از نظر حجم مطالب و داشتن درس بندي با هدف و نتيجهگيري و پرسشها و پژوهش های دانشجويي و... .
علاوه بر آنکه لازم است مآخذ کتاب در پايان به تفصيل ذکر شود و نیز نشاني مباحث نقل شده در پاورقي قيد گردد، مناسب است به تناسب هر مبحث منابع تکميلي براي مطالعه و بهرهبرداري بيشتر به دانشجويان معرفي شود. اين منابع ميتواند شامل کتابهاي معتبر، سايتهاي تخصصي، مراکز قرآني، مجلات و نشريات قرآن، نرمافزارهاي قرآني و غیره باشد.
در اين خصوص لازم است اولاً منابعي معرفي شود که از اعتبار لازم برخوردار باشند. ثانیاً دانشجو بتواند به آنها دسترسي داشته باشد. ثالثاً در صورت امکان بخشها و يا صفحات مورد نظر از کتاب معرفي شده و يا مقاله ويژه از مجله و يا آدرس دقيق مطلبي از يک سايت براي سهولت دسترسي دانشجو ذکر شود. اين امر در پژوهشهاي دانشجويي بسيار کارساز است و آنها را سريعتر به مباحث مورد نظر راهنمايي ميکند
مناسب است برخي از سايتها و نرمافزارهاي مفيد در ملحقات و یا يکي از بخشهاي کتاب با تقصيل بيشتري معرفي شود.
در مقدمه کتاب بايد در دو بخش خطاب به دانشجويان و اساتيد محترم نکات لازم در تدريس و يادگيري متن گوشزد شود. در اين ميان بيان شيوه مورد نظر براي بهرهگيري در تدريس متن توسط اساتيد محترم از اهميت بالايي برخوردار است.
برپايي کارگاههاي تدريس تفسير موضوعي قرآن براي اساتيد با محوريت متن مورد نظر ميتواند نقش بسيار مهمي در موفقيت اساتيد و کارآمدي متن داشته باشد.
باتوجه به گستردگي کار ميتوان کارگاه را در قالب محدودي اجرا نمود و لوح فشرده آن را براي اساتيد محترم ارسال نمود.
امروزه بهرهگيري از فناوريهاي آموزشي نقش برجستهاي در يادگيري ايفا ميکند. از اينرو پيشنهاد ميشود کل متن در قالب پاورپوينت براي تدريس در 16 جلسه با رعايت دقتهاي فني و هنري تنظيم گردد تا اساتيد از این ابزار براي بالابردن کيفيت تدريس استفاده کنند.
در اين شيوه اساتيد ميتوانند همزمان از نرمافزارهاي ديگر نيز در هنگام تدريس استفاده کنند و دانشجويان را عملاً با نرمافزارهاي قرآني آشنا کنند.
تاکنون چهار متن ويژه درس تفسير موضوعي قرآن کريم از سوي انتشارات معارف انتشار يافته است که نقد و ارزيابي اين متون از موضوع اين مقاله خارج است؛ ولي باتوجه به مباحث ارايه شده و بايستههاي مورد تاکيد در مقاله ميتوان به اجمال چنين گفت:
1. هيچيک از متون منتشر شده جامع همه سرفصلهاي مصوب نيست؛ زيرا متن تأليفي جمعي از نويسندگان فاقد سرفصل نماز و تفسير قرآن با زير مجموعههاي آن يعني تفسير سوره حمد و توحيد و قدر ميباشد و نيز به موضوع رابطه انسان و خدا نپرداخته است. هرچند موضوعات ديگري را در متن گنجانده است بويژه با تفسير علمي که کاملاً مناسب است.
کتاب آيات برگزيده فاقد سرفصلهاي روابط اجتماعي، سنتهاي الاهي در قرآن و خدا در قرآن است. اگرچه سعي شده در بخش «حکمتهايي از قرآن» به برخی از اين موضوعات به اختصار پرداخته شود. البته در این متن به سرفصل نماز و تقسیر اهتمام ویژهای شده است.
کتاب آقاي موحد فاقد تفسير سورههاي توحيد و قدر است و به چند سرفصل ديگر هم نپرداخته است.
متن ويژه دانشگاه پيام نور نيز به مباحث سنتهاي الاهي و بينش و انديشهدر قرآن توجهي نکرده و در موضوع رابطه انسان و خدا به بحث دعا و نيايش بسنده نموده است. اگرچه موضوعات ديگري همچون ازدواج و روابط اقتصادي و جهانهاي ديگري به آن افزوده شده و به سرفصل نماز و تفسير قرآن اهتمام ويژه صورت گرفته است.
2. عموماً ادبيات بهکار رفته در متون فاقد ويژگيهاي لازم براي ارتباط گيري با مخاطب خاص خود يعني دانشجويان است بهويژه عدم بهرهگيري از ادبيات غني فارسي و اشعار و حکايات کاملاً مشهود است.
3. از نظر تنظيم مباحث و شکل ارايه آنها نقدهايي بر همه متون وارد است، زيرا بيشتر در قالب متن کمکي تنظيم شدهاند نه متن آموزشی؛ زيرا فاقد استانداردهاي تدوين متون آموزشی و درسي است و بيشتر سعي شده نقيصه متن با احاله به توانمندي اساتيد در ارايه مباحث جبران شود.
4. متن ويژه پيام نور نسبت به ديگر متون انسجام و دقت بيشتري در انطباق با سرفصلهاي مصوب دارد و از ادبيات مناسبتري برخوردار است ولي معلوم نيست به چه دليل ويژه پيام نور نوشته شده است؛ زيرا هيچ تفاوتي با ديگر متون از نظر تنظيم و تدوين مباحث ندارد تا آن را اختصاصي دانشجويان سيستم غير حضوري کند.
5. در هيچيک از متون به شيوههاي مناسب تدريس متن و توصيه به اساتيد و دانشجويان براي بهرهمندی بيشتر از متن توجه نشده و نيز در معرفي منابع صرفاً به منابع مکتوب بسنده شده و به نرمافزارها و سايتهاي قابل استفاده اشارهاي نشده است.
به نظر ميرسد در تدوين متن درسي تفسير موضوعي قرآن بايد به تفاوت رشتههاي تحصيلي توجه کرد. از اينرو پيشنهاد ميشود حداقل براي چهارگروه اصلي يعني علوم انساني، فني و مهندسي، پزشکي و هنر چهار متن متفاوت تهيه شود.
البته فصلهايي از کتاب لازم است مشترک باشد، ولي برخي از بخشها به تناسب گروهها متفاوت خواهد بود. پژوهشها نشان ميدهد دانشجويان رشتههاي تحصيلي متفاوت، از نظر گرايش و سلایق و سئوالات و ابهامها و نوع نگاه به مسائل و حتي تدين و نوع دينداري تفاوتهاي معناداري با هم دارند. اين تفاوتها به ماهيت رشته درسي و فضاي حاکم و يا مباني علوم و دانشهای مربوط به آنها بر ميگردد.
به عنوان مثال در رشتههاي علوم انساني وجود مباني انسان مدارانه و دين گريزانه، در رشتههاي فني و مهندسي نگاه دقيق علمي با عقل محاسبهگر و منطق رياضي، در رشتههاي هنري نگاه خيالانگيز و زيبايي شناسانه به مسائل و در رشتههاي پزشکي تکيه بر تجربه و نگاه آسيب شناسانه به پديدهها و جستجوي راه درمان و ترميم آسيبها، دانشجویان را در فضاهاي متفاوتي قرار ميدهد که آنها را بهشدت متأثر ميکند و طبيعتاً هم سلايق آنها را عوض ميکند و هم سئوالهاي متفاوتي در ذهن آنها ايجاد ميکند و يا حداقل اولويتهاي فکري آنها را متفاوت ميسازد. از اينرو هم در انتخاب موضوع و هم در ادبيات بهکار رفته بايد اين تفاوتها مورد توجه قرار گيرد.
براي رشتههاي علوم انساني مباحث پايهاي از قبيل وحي و نبوت و مسائل اجتماعي و سياسي اهميت بيشتري دارد و دانشجوي علوم انساني از بيان ادبي فلسفي و شيوه تفسير اجتماعي رضايت بيشتري دارد. ولي در رشتههاي فني مباحث توحيد و نظم جهان و عدل الاهي و سرنوشت انسانها اهميت بيشتري مييابد و از ادبيات علمي و بيان منطقي با نگاه تفسير علمي بيشتر استقبال ميشود.
در رشتههاي هنري مباحث مربوط به جايگاه انسان و ارتباط با خداوند و مدارج معنوي و عرفاني اهميت بيشتري داشته و دانشجويان از ادبيات عرفاني با تفسير اشاري رضايت بيشتري مييابند.
در رشتههاي علوم پزشکي توجه به مظاهر طبعيت و تکامل انسان و مراحل خلقت و ادبيات طبيعتگرايانه با استفاده از روش تفسير علمي جاذبه بيشتري دارد.
همه اينها را بايد در کنار گنجينه متفاوت لغات و آموزههاي تخصصي هر رشته در نظر گرفت که بايد در تفسير به آنها توجه نمود تا دانشجو به راحتي با متن و محتوا ارتباط برقرار کند. اگرچه تدوين کتابهاي معارف براي گروههاي آموزشي متفاوت از گذشته مورد بحث بوده است ولي به نظر ميرسد در برخي از متون از قبيل متون اخلاقي و تفسيري این مبحث اهميت بيشتري دارد.
در اين ميان عدم توجه به رشته هاي خاص مانند رشتههاي علوم قرآن و حديث که مباحث تخصصي در حوزه تفسير ميگذرانند در تدوين متن تفسير موضوعي جاي تامل دارد اگرچه اين مشکل در اغلب دروس عمومي به چشم ميخورد (مانند متون عمومي ادبيات فارسي براي رشتههاي ادبيات فارسي.)
در نهايت تفاوت آموزشها از نظر حضوري و غيرحضوري و يا مجازي نکته ی ديگري است که ميطلبد در تدوين متون به آن توجه شود.
معيارهايي که براي تدوين متون درسي تفسير موضوعي قرآن کريم ذکر شد ـ که البته تلاش گرديد مباني و مستندات آنها نيز عرضه شود ـ اين حقيقت را نشان ميدهد که تدوين متون درسي معارف و بهويژه تفسير موضوعي بايد در قالب کار گروهي تعريف شود و با نگاه متن آموزشي نه کمک درسي، مراحل گوناگون را با بکار گیری تخصصهاي لازم پشت سر بگذارد. البته در چند سال گذشته اهتمام مرکز تدوين بر توليد سريع متون مورد نياز برای سرفصلهاي جديد دروس معارف متمرکز بوده است و در اين راه از نظر کمي توفيق مناسبي داشته است؛ ولي از اين پس بايسته است، ارتقاي کيفي متون را در دستور کار خود قرار دهد و با تنظيم دقيق مراحل تدوين متن درسي و تعريف معيارهاي محتوايي و شکلي علاوه بر اعمال ضوابط در متون جديد به بازنگري متون قبلي نيز بپردازد. امید است همتها در این جهت بسیج شود و مقاله حاضر بتواند مدخلی برای این حرکت مبارک باشد.
1. کتابچه عناوین و سرفصلهای جدید دروس معارف اسلامی و سایت و شورایعالی انقلاب فرهنگی.
2. اظهارات معاونت محترم امور اساتید معارف در گفتگو با خبرگزاري فارس 4/5/88.
3. کتابچه عناوین و سرفصلهای جدید دروس معارف اسلامی و سایت و شورایعالی انقلاب فرهنگی.
4. سراجزاده، سيدحسين و فاطمه جواهري، (1382) نگرشها و رفتار دانشجویان خلاصه یافتههای یک پژوهش پیمایشی، دفتر برنامهریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی وزارت علوم تحقیقات و فناوری، چ اول.
5. دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، (1379) بررسی نگرشها، آگاهیها و رفتارهای دانشجویان دانشگاههای سراسری شهر تهران نسبت به قرآن، کمیته هماهنگی و گسترش فعالیتهای قرآنی، مجری دانشگاه هنر اسلامی تبریز.
6. دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، (1380) بررسی نگرشها و آگاهیهای دانشجویان دانشگاههای شهر تبریز نسبت به قرآن، کمیته هماهنگی و گسترش فعالیتهای قرآنی، مجری دانشگاه هنر اسلامی تبریز.
7. دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، (1382) زمینهیابی و اعتبارسنجی راهکارهای ارتقای قرآنی دانشجویان، کمیسیون قرآنی.
8. روابط عمومی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، (بيتا) دانشگاه اسلامی رسالتها، اصول و راهبردها، با همکاری دبیرخانه شورای اسلامی شدن مراکز آموزش وزارت علوم تحقیقات و فناوری.
9. مکارم شیرازی، ناصر، (بيتا) پیام قرآن، روشها و گرایشهای تفسیری، حسین علویمهر، بينا، بيجا.
10. بخشي از مباحث اين فصل از جزوه «ويژگيهاي تفسير قرآن براي جوانان و دانشجويان» نگارش دکتر محمدعلي رضايي اصفهاني استفاده شده است.
11. سيف، علياکبر، (بيتا) روانشناسي پرورش و نيز مهارتهاي آموزش و پرورش، حسن شعباني، قسمت.
*. عضو هيئت علمي گروه معارف اسلامي دانشگاه اردبيل و دانشجوي دکتري مدرسي معارف اسلامي دانشگاه معارف اسلامي.
1. اظهارات معاونت محترم امور اساتید معارف در گفتگو با خبرگزاري فارس 4/5/88.
2. بخشي از مباحث اين فصل از جزوه «ويژگيهاي تفسير قرآن براي جوانان و دانشجويان» نگارش دکتر محمدعلي رضايي اصفهاني استفاده شده است.