تَحَدّی، اصطلاحی در علوم قرآنی و کلام اسلامی، به معنای هماورد جویی قرآن کریم، یا در تعریف گستردهتر آن، هماورد جویی هر پیامبر آورندۀ معجزه با هدف اثبات عجز مخالفان. این اصطلاح که بر تبیین ویژهای از هماوردجویی قرآن کریم استوار است، نخستین بار در نوشتههای کلامی سدۀ 3ق/ 9م رواج یافت. برپایۀ تبیین یاد شده که خود پیشینهایکهن دارد،
قرآن کریم در زیبایی ادبی و جنبههای هنری با مخالفان هماوردجویی کرده، و رقیبی نیافته است.
دربارۀ زمینههای پیدایی چنین نگرشی، نخست باید گفت که در مقام استدلال بر سرچشمه گرفتن قرآن از وحی الاهی، در جای جای آن، مخالفان به آوردن 10 سوره همانند آن (هود/ ١١/ 13- 14)، و گاه یک سوره (بقره/ ٢/ 23؛ یونس/ 10/ 38)، یا حتیٰ سخنی مشابه آن (طور/ 52/ ۳4)، دعوت شدهاند. در قرآن کریم تصریح شده است که اگر جن و انس همگی گرد آیند، نخواهند توانست همانند قرآن بیاورند (اسراء/ 17/ 88). گرچه در این آیات به بارزترین وجهی به هماوردجویی اشاره شده است، در منابع کلامی به تصریح بیان نشده است که «گفتاری همانند قرآن» بر پایۀ چه معیارهایی تشخیص داده میشود.
با نظر در برخی آیات دیگر میتوان به پاسخی دست یافت. برای نمونه، گاه از نقش هدایتگری قرآن سخن به میان آمده، و از مخالفان خواسته شده است که اگر کتاب بهتری برای هدایت سراغ دارند، بنمایند (قصص/ 28/ 49؛ نیز نک : زخرف/ 43/ 24). افزون بر این، از کاربرد اصطلاحات و تعابیری همچون آیه، بیّنه (ه م)، سلطان، برهان و مانند آنها در جایجای قرآن کریم، چنین بر میآید که معیارهایی پذیرفته شده برای امر هدایت نزد همۀ مخاطبان در عصر نزول، وجود داشته است. نیز شیوۀ توصیف قرآن از خود (برای نمونه، نک : بقره/ 2/ 185)، بیشتر ناظر به محتوا و مضمون کلام الاهی، و نه شکل و ساختار ظاهری است. از اینرو، شاید بتوان گفت آنچه در هماوردجویی موردنظر است، هدایتگری قرآن کریم است.
آنجا که از نگرشهای کهن نسبت به موضوع هماوردجویی قرآن کریم سخن میرود، میتوان به روایات شأن نزول آیۀ «لَو نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هٰذا اِنْ هٰذا اِلاّ اَساطیرُ الاَوّلین» (انفال/ 8/ 31) اشاره کرد. بر پایۀ این روایت، یکی از مشرکان به نام نضر بن حارث، در برابر سرگذشت اقوام پیشین که یادی از آنان در قرآن شده، به نقل داستانها و افسانههای مسیحیان میپرداخت (ابن جوزی، 3/ 348). با اعتماد به نقل این روایت در سدۀ ٢ق، میتوان گفت که در ذهنیت مسلمانان آن عصر، موضوعی که در قرآن کریم بدان تحدی شده، مفاهیم هدایتگرِ آن است.
گویا در برابر هماوردجویی قرآن، «معارضه»هایی نیز در دو سدۀ نخست هجری از جانب منکران صورت گرفته است (برای نمونهها، نک : معرفت، 4/ 228بب ). به گزارش پارهای روایات، در زمان پیامبر (ص)، برخی چون با زیباییهای هنری قرآن مواجه شدند، به فرابشری بودن آن اعتراف کردند (برای نمونهها، نک : همو، 4/ 191- 217). مضمون این روایات چنین توجیه شده است که آن معترفانِ به فرابشری بودن قرآن ادیبان بودند و عنصر بینظیری که ایشان در آیات قرآن یافته، و در برابر آن سر فرود آوردهاند، زیبایی ادبی است. در منابع متأخر نیز نظریات مشابهی میتوان یافت (نک : باقلانی، اعجاز...، 24؛ فخرالدین، 5- 7)؛ باری، قدیمترین شواهد این نگرش را، میتوان در آثار جاحظ (د 255ق) دید. بنا بر اظهار صریح وی، موضوعی که قرآن هماوردجویی کرد و معاندان از آن عاجز شدند، بلاغت، شیوایی و معانی والای آن بود (1/ 527). طبری (د ۳١0ق/۹۲۲م) نیز عجز معاندان را در برابر هماوردجویی قرآن یاد کرده (1/ 238- 239)، و کلینی (د 328ق/۹۴۰م) روایتی به نقل از امام هادی (ع) آورده است که بر نزول وحی در عصر رواج آفرینشهای ادبی، و برتری هنری قرآن تأکید میکند (1/ 24- 25). با نظر به این شواهد، میتوان گفت که حداقل در سدۀ 3ق، مفهوم تحدی ناظر به این اعتقاد رایج بوده که راز بینظیری قرآن در هماوردی، زیبایی ادبی آن است.
در اشاره به قدیمترین نمونههای کاربرد اصطلاح «تحدی» در سدۀ ٢ق، میتوان از التفسیر (ص 154) منسوب به امام عسکری(ع)، و نقل قولی از برخی نوشتارهای جاحظ (نک : سیوطی، 4/ 6) یاد کرد. با این حال، شاید کاربرد پر بسامد این اصطلاح به زمانی باز گردد که تحدی همچون یک اصطلاح برای تبیین وجه اعجاز قرآن در بحثهای نیمۀ دوم سدۀ 4ق به کار گرفته شد (برای نمونه، نک : خطابی، 21). باقلانی (د 403ق/۱۰۱۳م) در آثار خویش از این اصطلاح، فراوان بهره جسته است (نک : اعجاز، 24، 31، جم ، تمهید...، 171، 184، جم ). وی کاربرد تحدی را از بحث اعجاز قرآن فراتر برد و شرط لازم برای معجزه بودنِ کار خارق عادتِ مدعیان پیامبری دانست (اعجاز، 251- 252). به گفتۀ او هرگاه کاری فرابشری با دعوت مخالفان به هماوردی همراه نباشد، نمیتوان آن را دلیلی برای جلب اعتماد عموم در تأیید ادعای پیامبری فردی که خرق عادت کرده است، به شمار آورد (همان، 251).
تحدی از آن پس، به زودی در میان متکلمان، و سپس مفسران، اصطلاحی آشنا، شناخته و پر بسامد گشت. متکلمان گفتند وقتی قرآن تحدی کرد، اگر برای فصیحان عرب امکان داشت که هماوردی کنند، هیچگاه به جنگهای خونین و مشکلات دیگر تن در نمیدادند (نک : طوسی، 169). به مرور زمان، مفهوم تحدی ارتباط تنگاتنگ با اعجاز قرآن یافت؛ یعنی در چارچوب این دیدگاه مطرح شد که: نبوت مدعی پیامبری تنها از طریق بروز خرق عادتی از سوی وی، همراه با ادعای تحدی او، و خواست خدا به اقتضای قاعدۀ لطف در بازگرداندن توان دیگران از پاسخ گفتن به تحدی قابل اثبات است (نک : باقلانی، تمهید، 184؛ عضدالدین، 3/ 345؛ نیز نک : ه د، لطف). در سخن از فرق معجزه با کارهای بزرگ نوابغ، یا کرامات اولیا نیز تحدی را شرط کردهاند، چرا که گاه ممکن است خداوند امکان انجام دادن
کاری فرابشری را به کسی بدهد، ولی به اقتضای لطف، همت وی را از ادعای نبوت باز دارد (نک : عضدالدین، 3/ 465).
طبیعـی است که با اختلاف دیدگاهها در وجه اعجاز قرآن (نک : ه د، اعجاز القرآن)، ضمن تفسیر آیات تحدی، نظریات متنوعی نیز در تبیین ماهیت آن ابراز شود. بیشتر اندیشمندان مسلمان که با وجود اختلاف مشارب، اعجاز قرآن را در جلوۀ هنری آن میجویند، تحدی را به هماوردجویی در نمودن کتابی هنریتر تفسیر کردهاند.
ابن جوزی، عبدالرحمان، زادالمسیر، بیروت، 1404ق؛ باقلانی، محمد، اعجاز القرآن، به کوشش احمد صقر، قاهره، دارالمعارف؛ همو، تمهید الاوائل، به کوشش عمادالدین احمد حیدر، بیروت، 1987م؛ التفسیر، منسوب به امام حسن عسکری (ع)، قم، 1409ق؛ جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، 1968م؛ خطابی، حمد، «بیان اعجاز القرآن»، ضمن ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، به کوشش محمد خلف الله و محمد زغلول سلام، قاهره، 1991م؛ سیوطی، الاتقان، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م؛ طبری، تفسیر، طوسی، محمد، الاقتصاد، تهران، 1400ق؛ عضدالدین ایجی، عبدالرحمان، المواقف، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، 1997م؛ فخرالدین رازی، نهایة الایجاز، قاهره، 1317ق؛ قرآن کریم؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، 1377ق؛ معرفت، محمد هادی، التمهید، قم، جامعۀ مدرسین.