این مقاله به میزان تأثیرپذیری و بهرهمندی کتاب تفسیر کشفالاسرار میبدی از سخنان علیبن ابیطالب(ع) و همچنین کرامات و حکایاتی که از آن حضرت نقل کرده، پرداخته است؛ و ضمن ارائه نمونههایی از احادیث علوی که با زبان عربی یا با ترجمه فارسی در کتاب مذکور نقل شده، به دیدگاه میبدی درباره کرامات و فضائل علی(ع) نیز اشاره کرده است. انتخاب کتاب کشفالاسرار بدان جهت است که نویسنده کتاب از علمای اهل سنّت بوده و کتاب او نیز در زمره امّهاتِ کتب صوفیه به شمار میرود. علاوه بر این تفسیر کشفالاسرار بیتردید یکی از زیباترین متون نثر فارسی است.
کشف الاسرار، روایات علوی، عرفان، حدیث.
در میان آثار منثور دینی، آنچه به زبان فارسی نگاشته شده است، نسبت به تألیفات و تحقیقاتی که ایرانیان به زبان عربی داشتهاند، اندک است. در ادوار مختلف گذشته، در میان عالمان دینی گهگاه به شخصیتهایی برمیخوریم که بنا به میل باطنی، یا به تشخیص نیازهایِ اجتماعی و یا به سفارش و خواهش شاهزادگان و شاهان ایرانی، به نگارش متون دینی به زبان پارسی همّت گماردهاند، که از آن جمله میتوان به آثاری چون تفسیر روضالجنان و روحالجنان، معروف به تفسیر ابوالفتوح رازی، و یا تفسیر کشفالاسرار و عدّةالابرار، معروف به تفسیر خواجه عبداللّه انصاری، اشاره کرد، که هر دو اثر از جنبههای مختلف، از جمله جنبه دینی و قرآنی و جنبه ادبی، حایز اهمیّت فراوانند. این مقاله درصدد است تا به دلایلی که بعضا اشاره میشود، به میزان بهرهمندی و استفاده تفسیر کشفالاسرار از گفتار و رفتار حضرت مولیالموحّدین، علیّبن ابیطالب ـ علیهالسّلام ـ اشارهای داشته باشد. انتخاب تفسیر کشفالاسرار که بدون شک از زیباترین متون ادب فارسی و از دلنشینترین متون تفسیر قرآن کریم است، از آن روست که:
اوّلاً: این اثر به زبان فارسی است.
ثانیا: از مهمترین متون ادبی و عرفانی به شمار میرود.
ثالثا: صاحب آن از علمای عامّه است.
رابعا: نخستین تفسیر کامل قرآن کریم به زبان فارسی است.
تفسیر که به نام خواجه عبداللّه انصاری (481ـ396 ه . ق) مشهور است، در واقع اثر ابوالفضل میبدی ـ عالم و عارف شافعیمذهب قرن ششم هجری ـ است که در سال پانصد و بیست هجری قمری به تألیف کشفالاسرار همّت کرده و در اوایل نیمه دوم قرن ششم آن را به پایان برده است.
میبدی تفسیر خود را بر اساس تفسیر الهروی خواجه عبداللّه انصاری در ده مجلّد به رشته تحریر درآورده و در ذیل هر سوره، نخست به ترجمه ادبی و تفسیر شرعی و روایی آیات و سپس به تفسیر ادبی ـ عرفانی آیات میپردازد.
مجموع روایاتی که میبدی به زبان عربی در تفسیر نقل کرده، یکصد و بیست روایت، و مجموع روایاتی که به زبان فارسی نقل کرده، بیست و سه روایت است که بعضی از آنها در نهجالبلاغه نیز آمده است.
مجموع حکایات و داستانهایی که از علیّبن ابیطالب ـ علیهالصّلوة و السّلام ـ در کشفالاسرار آمده، بالغ بر سیزده حکایت است. سیصد و هفتاد و هفت باد نیز نام علیّبن ابیطالب(ع) به صورتِ علیّبن ابیطالب، امیرالمؤمنین و ابوالحسن ذکر شده است.
توجّه به میزان بهرهگیری میبدی از روایات علی(ع)، نشان از ذکاوت مفسّر مذکور، در تبیین آیات الهی دارد.
این مقاله به لحاظ محدودیتهایی که دارد، صرفا به ذکر نمونههایی از دیدگاههای میبدی درباره حضرت علی(ع) میپردازد، که عبارتند از:
تقدّم علی(ع) در پذیرش اسلام.
منزلت علی(ع)
دانش و بینش علی(ع)
کرامات و فضایل علی(ع)
و در خاتمه، فهرست روایات عربی و فهرست روایات فارسی منقول از آن حضرت را با ذکر شماره جلد و شماره صفحه ارائه میدهد.
میبدی در نوبت ثانیه، در ذیل آیه شریفه:
«والسّابقونَ الأوّلونَ مِنَ المُهاجِرینَ»(1) آورده است: ... اسمعیل بن ایاز بن عفیف روایت کند از پدر خویش از جدّ خویش ـ عفیف ـ گفتا: مردی بازرگان بودم. به روزگار حجّ به مکّه آمدم و بهنزدیک عبّاس بن عبدالمطلّب فرود آمدم، که با وی دوستی و برادری داشتم. گفتا: هر دو به ایّامِ موسم، به منی ایستاده بودیم ـ من و عبّاس ـ که مردی جوانِ تازهروی فراز آمد به وقت پیشین، و ساعتی در آسمان مینگرد؛ آنگه روی به قبله آورد و در نماز ایستاد. هم در آن ساعت کودکی آمد و از راستْدستِ وی بایستاد و زنی آمد از پسِ هر دو بایستاد. آن جوان پشت خم داد و در رکوع شد. هر دو در متابعت وی در رکوع شدند. جوان به سجود شد. ایشان نیز به متابعت وی در سجود شدند، و در قیام همچنان و در تشهّد همچنان. ابن عفیف رو به عبّاس آورد؛ گفت: یا عبّاس، این عظیم کاری است. این کار ایشان چه کار است و این چه کساناند اینان؟ عبّاس گفت هذا ابنُ أخی ـ محمّد بن عبداللّه بن عبدالمطّلب. یَزَعمُ أنَّ اللّهُ تعالی بَعَثَهُ رَسولاً وَ أنَّ کنوزَ کسری و قیصر سَتُفتَحُ عَلَیهِ وَ هذَا الغُلامُ ابنُ أَخی ـ علیّ بن ابیطالب ـ و هذا المرأةُ خدیجة بنت خویلد ـ زوجة محمّد(2).
توجّه به جایگاه علی(ع) و بیان منزلت آن حضرت، از موضوعاتی است که مکرّر در تفسیر کشفالاسرار مدّنظر مفسّر بوده است. برای نمونه، مطلبی را که در ذیل آیه شریفه «وَاللّهُ رَئوفٌ بِالعِبادِ»(3) نقل کرده است و در آن صراحتا منزلت والای علیّبن ابیطالب(ع) را معلوم نموده، میآوریم: و گفتهاند، که این آیت در شأن امیرالمؤمنین علیّبن ابیطالب(ع) آمد، آنگه که مصطفی هجرت کرد و علی را بر جایِ خوابِ خود خوابانید، و ذلک اَنَّ اللّه تعالی أوحی إلی جبرئیل و میکائیل، إنّی آخیتُ بَینَکما و جَعلتُ عُمرَ أحدِکُما أطوَلُ مَن عُمرِ الآخَر، فَأَیُّکُما یُؤثِرُ صاحِبَه بالحَیوةِ، فَاختارِ کِلاهُما الحَیوة، فَأوحی اللّهُ إلَیهما أفَلا کُنتُما مِثلَ علیِّ بن أبیطالبِ، آخییت بَینَه و بَینَ نبیّی محمّدٍ (ص) فَبات عَلی فِراشِهِ یَفدیه بِنفسه، و یُؤثِرُه بِالحَیوة. اهباطا إلی الارض فَاحفَظاهُ مِن عَدوّه، فَنَزَلا، وَ کانَ جبرئیلُ عِندَ رَأسِ علیٍّ، وَ میکائیلُ عَندِ رِجْلَیهِ، و جبرئیلُ یُنادی «بَخٍ بَخٍ مِن مِثلِک یَابنَ ابیطالب، یباهی اللّهُ ـ عزّ و جلّ ـ بِکَ المَلائِکَةُ.» فَأَنزَلَ اللّهُ ـ عزّ و جلّ ـ عَلی رَسولِه و هو متوجّهٌ إلی المدینةِ فی شأن علیِّ: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشتری نَفْسَهٌ...»(4).
جمله ویژگیهای برجسته امام علی(ع)، علم اوست. اعلمیّت حضرت به گونهای است که حتّی دشمنان سرسخت ایشان نتوانستهاند آن را کتمان کنند. میبدی با وقوف به مدارج علمی آن حضرت، در لابهلای تفسیر خود به نقل کلمات ایشان پرداخته و از خرمن دانش الهی و علوم لدّنی حضرت خوشهچینی کرده است. در اینجا به ذکر چند نمونه از آن بسنده میشود:
1ـ در ضمن تفسیر سوره حمد، به حکایتی از امام مسلمانان، علیّ مرتضی، میپردازد که مشکل را برای فردی جهود حل میکند:» بوبکر نقّاش حکایت کرد از امام مسلمانان، علیّ مرتضی(ع)، که روزی جهودی مرا گفت: در کتابِ شما آیتی است، بر من مشکل شده؛ اگر کسی آن را تفسیر کند تا اشکال من حل شود، من مسلمان شوم. امام گفت: آن چه آیت است؟ گفت: «إهدِنا الصِّراطَ المُستقیم». نه شما میگویید که به راه راستیم و دین روشن؟ اگر چنین است و بر شک نهاید، در دین خویش چرا میخواهید و آنچه دارید، چرا میجویید؟ امام گفت: قومی از پیغامبران و دوستان خدا پیش از ما به بهشت رفتند و بهسعادت ابد رسیدند. ما از اللّه میخواهیم تا آن راه که به ایشان نمود، به ما نماید، و آن طاعت که ایشانرا بر آن داشت تا به بهشت رسیدند، ما را بر آن دارد، تا ما نیز بر ایشان در رسیم و در بهشت شویم. گفتا آن اشکال وی حل شد و مرد مسلمان گشت(5)».
در ضمن تفسیر آیه 147 از سوره «نساء»، با ذکر داستانی، فراست و ذکاوت علیّبن ابیطالب را مطرح میکند و روحیه علمگرایی و پرهیز از خرافات را در آن حضرت نشان میدهد: «و در تحقیق فراست اولیا روایت کنند که امیرالمؤمنین علی(ع) روزی قدم در رکابِ مرکب میکرد تا به غزاة شود. مردی منجّم بیامد و رکاب او گرفت، گفت: یا علی! امروز به حکمِ نجوم، در طالعِ تو نگاه کردم و تو را رویِ رفتن نیست؛ که تو را نُصرت نخواهد بود. علی(ع) گوید: دور، ای مرد از برِ مرکب من! حیدر کرّار بدان قدم در رکاب کرده است تا چون تویی رکاب او گیرد و بازگرداند؟ دور باش از بر من، که اندیشه سینه من، کم از آن اثر نکند که خورشید در فلک. اگر فلک را از بهر کاری در گردش آوردهاند، ما را نیز هم از بهر کاری در روش آوردهاند. کسی را که دقیقتِ او حقیقت بود، و ثوانی او سبعِ مثانی بود، و اصطرلاب او دل او بود، اندیشه وی کم از رأی تو بود؟ من بدین حرب خواهم شد، و جز امروز حرب نخواهم کرد، که مرا به فراستِ باطن معلوم شده است که از این لشکر من نُه کشته شود. واللّه که دَه نَبود! و از لشکر دشمن نُه بجهند. واللّه که ده نبود(6)!»
3ـ و باز از بیان آن حضرت در تبیین مسائل تاریخی بهره میگیرد و علم و دانش او را بر مسائل پیشینیان و تاریخ گذشتگان میستاید و آن را دلیل محکم برای بیان مطالب خود میداند. از جمله در ضمن شرح قصّه اصحاب کهف و روایات متعدّد و مختلفی که درباره آنها وارد شده است، از روایات امیرالمؤمنین علی(ع) بهره میگیرد و بدان استناد میکند: «علماءِ صحابه و تابعین و ائمّه دین در آن مختلفند و در روایات و اقوال ایشان اختلاف و تفاوت است. قول امیرالمؤمنین علی(ع) آن است که اصحابالکهف قومی بودند در روزگار ملوک طوایف، میان عیسی(ع) و محمّد(ص)، و مسکن ایشان زمین روم بود در شهر افسوس. گفتهاند که آن شهر امروز طرسوس است، و اهل آن شهر بر دین عیسی بودند و کتاب ایشان انجیل بود، و ایشان را ملکی بود صالح. تا آن ملک بر جای بود، کار ایشان بر نظام بود و بر دین عیسی راست بودند. چون آن ملک از دنیا برفت، کار بر ایشان مضطرب گشت و سر به باطل و ضلالت و تباهکاری در نهادند و بتپرست شدند، و در میان ایشان قومی اندک بماندند متواری از بقایای اهل توحید که بر دین عیسی بودند. و پادشاه اهل ضلالت در آن وقت دقیانوس بود؛ جبّاری متمرّد، کافری بتپرست. قومی گفتند دعوی خدایی کرد و خلق را بر طاعت خود دعوت کرد. و این دقیانوس با لشکر و حشم فراوان از زمین پارس آمده بود و این مدینه افسوس دارالملک خود ساخته، و هر کس که سر در چنبر طاعت وی نیاوردی و از دین وی برگشتی، او را هلاک کردی...»(7)
در تفسیر کشفالاسرار، حکایات و روایات متعدّدی است که دلالت بر فضایل و کرامات حضرت دارد. از آن جمله است داستانی که در فتح خیبر نقل میکند و علی(ع) را تنها فاتح آن میداند، که با امدادهای غیبی از عهده آن کار برآمد پس از آن که ابوبکر و عمر از فتح آن عاجز ماندند.
ابوبکر تمامِ آن روز جهد کرد و حصار گشاده نیامد. دیگر روز به عمر داد؛ هم گشاده نیامد. رسول گفت: واللّه لاَءعطینّ الرّایةَ غدا رَجُلاً یُحِبُّهُ اللّه و رسوله. پس دیگر روز علی را بخواند و عَلم به وی داد. علی رفت و عَلم بر درِ حصارِ خیبر بزد. جهودی بر بامِ حصار آمد؛ گفت: مَن انتَ: تو کیستی؟ گفت: من علیام. جهود گفت: علای شد این کار به حقّ موسی و توریة. پس علی به تأیید الهی و قوّتِ ربّانی درِ حصار به دست گرفت و از بومِ حصار بِرکند و بینداخت؛ چنانکه زلزله در حصارِ خیبر افلتا. بورافع گوید ـ مولی رسول ـ که: با من هفت تنِ دیگر از مبارزانِ عرب بودند. خواستیم که در از یکجانب به دیگر جانب گردانیم؛ نتوانستیم. گویند که حلقه آن چهارصد مَنْ بود و بعد از آن، علی رفت تا آن حلقه برگیرد و نتوانست؛ از آنکه آنگه که میبَرکند، جبرئیل با وی بود به معاونت. پس علی گفت: ما قَلَعتُها بقوَّةٍ جسمانیَّة إنَّما قَلَعْتُها بِقوَّةٍ رَبّانیّه(8)».
همچنان در باب فضایل آن حضرت، در ذیل روایت مشهورِ مَن کُنتُ مَولاه فَعلیُّ مَولاه از قول رسول اکرم(ص) میگوید: «هر که مرا در دین و اعتقادْ با وی پیوند است و دوستی، علی را با وی پیوند است و دوستی؛ و این شرف فضل علی(ع) را گفت».
و در ادامه مینویسد: «و مِن فَضائِلِ علیِّ(ع) ما رُوِیَ عِمران بن حَصین أَنّ النبیّ(ص) قال: «إنّ علیّا مَنّی و أَنَا مِنه، وَ هُو وَلیُّ کُلِّ مؤمنِ بَعدی». و عَن ابن عُمَر قال: «آخی رسولاللّه(ص) بَین أصحابِهِ، فَجَاءَ علیُّ تَدمَعُ عَیناه، هذا عَلیُّ ولیُّکم، اللّهمَّ والِ مَن والاه، وَ عادِ مَن عاداه، فَقالَ آخَیتُ بَین أصحابِک وَ لَمْ تُؤاخ بَینی و بَین أحد فقال رسولاللّه(ص): «أنت أخی فِیالدُّنیا وَ الآخِرَة»، و قال «أنتَ مِنّی بِمَنزَلَةِ هرونَ مِن موسی إلاّ أنّه،لا نبیَّ بَعدی». وَ رُوِیَ الرّضا عن آبائه عن علی(ع) قال: «قالَ لی رسولُ اللّهِ(ص): لَیس فی القیامةِ راکبٌ غَیرُنا، وَ نحنُ أربعةٌ، فَقامَ إلَیهِ رَجُلٌ مِنَ الأنصارِ فَقالَ فِداکَ أبی وَ أمّی! أنت و مَن؟ قالَ: أنا عَلَی البُراق، و أخی صالحُ عَلی ناقَةِ اللّهِ الّتی عُقِرَتْ، وَ عمّی حمزةُ عَلی ناقَتی العَبضاء، و أخی عَلیُّ عَلی ناقةٍ مَن فَوقِ الجَنَّةِ، و بِیَدهِ لَواءُ الحَمدِ یُنادی: لا إلهَ ألاَّ اللّه، محمّدٌ رسولُاللّه نودِیَت مِن بَطنانَ العَرشِ: نِعمَ الأبُ أبوکَ إبراهیم الخلیل، وَ نِعمَ الأخُ أخوکَ علیُّ بن ابیطالب»! وَ عَن ابی سعید الخِدْری قال: نَظَرَ رسولُ اللّه(ص) فی وَجْهِ عَلیِّ بن ابیطالب، فَقالَ: «کَذَبَ مَن یَزعَمْ أَنَّه یُحِبُّنی وَ هو یُبغِضُکَ». علیّ مرتضی، ابن عمّ مصطفی، شوهر خاتون قیامت ـ فاطمه زهرا ـ که خلافت را حارس بود، و اولیا را صدر و بدر بود، چنانکه نبوّت به مصطفی ختم کردند. خلافت خلفاء راشدین به وی ختم کردند خاتمت نبوّت و خاتمت خلافت، هر دو به هم از آدم به میراث همی آمد، عصرا بعدِ عصر؛ تا به عهد دولت مصطفی، خاتمت نبوّت به میراث به مصطفی رسید و خاتمت خلافت به علیّ مرتضی رسید. رقیق عصمت و نبوّت بود. عنصر علم و حکمت بود. اخلاص و صدق و یقین و توکّل و تقوا و ورع، شعار و دثار وی بود. حیدر کرّار بود. صاحب ذوالفقار بود. سیّد مهاجر و انصار بود. روز خیبر، مصطفی گفت: «لاَءُعطینّ هذِهِ الرّایة غدا رَجُلاً یُفتَحُ اللّهُ عَلی یَدَیهِ، یُحِبُّ اللّهَ و رسولَه، و یُحبُّهُ اللّهُ و رسولُه». فردا این رایتِ نصرتِ اسلام به دست مردی دهم که خدا و رسول را دوست دارد، و خدا و رسولْ او را دوست داردند. همه شب صحابه در این اندیشه بودند که فردا عَلم اسلام و رایت نُصرتِ لا إلهَ الاّ اللّه به کدام صدّیق خواهد سپرد. دیگر روز مصطفی گفت: «أینَ علیِّ بن ابیطالب؟» گفتند: یا رسولَ اللّه، هُوَ یَشتَکی عَینَیْهِ: چشمش به درد است. گفت: او را بیارید. بیاوردند. زبان مبارک خویش به چشم او بیرون آورد. شفا یافت و نوری نو در بینایی وی حاصل شد، و رایت نصرت به وی داد. علی گفت: «یا رسول اللّه، أُقاتِلُهُمْ حَتّی یَکونوا مِثلُنا»: ایشان را به تیغ چنان کنم که یا همچون ما شوند، یا همه را هلاک کنم. رسول گفت: یا علی، آهسته باش و با ایشان جنگ بر اندازه ناکسی و بیقدریِ ایشان کن، نه بر قدر قوّت و هیبت خویش. یا علی، ادعهم إلی الإسلامِ وَ أخبرهُم بِما یَجِبُ عَلَیهِم مِن حقِّ اللّهِ فیهِ، فَوَاللّهِ لاَءِن یهدی اللّهُ بِکَ رَجُلاً واحدا خَیرٌ لَکَ مَنْ أنْ یَکونَ لَکَ حمرالنّعم».(9)
و در ذیل آیه شریفه «مَنْ ذَاالْذی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا»(10) به داستانِ همکاری زیبای حضرت فاطمه زهرا(س) و علیّبن ابیطالب در کمک به سائل و نتایج مطلوب ناشی از معامله کردن با خدا میپردازد و مینویسد: «روزی علیّ مرتضی(ع) در خانه شد. حسن و حسین پیش فاطمه زهرا میگریستند. علی گفت: یا فاطمه، چه بوده است این روشنایی چشم و میوه دل و سرور جان ما را که میگریند؟ فاطمه گفت: یا علی، مانا که گرسنهاند؛ که یک روز گذشت تا هیچ چیز نخوردهاند. و دیگی بر سر آتش نهاده بود. علی گفت: آن چیست که در دیگ است؟ فاطمه گفت: در دیگ هیچ چیز نیست مگر آب تهی. دلخوشیْ این فرزندان را بر سر آتش نهادم، تا پندارند که چیزی میپزم. علی(ع) دلتنگ شد. عبائی نهاده بود؛ برگرفت و به بازار برد و به شش درم بفروخت و طعامی خرید. ناگاه سائلی آواز داد که «مَن یُقرِض اللّهَ یَجدْهُ مَلیّا وَفیّا». علی(ع) آنچه داشت، به وی داد. باز آمد و با فاطمه بگفت. فاطمه گفت: نوشَت باد یا اباالحسن، که توفیق یافتی و نیکو چیزی کردی، و تو خود همیشه با خیر بودهای و با توفیق. علی بازگشت تا به مسجد رسول شود و نماز کند. اعرابیای را دید که شتری میفروخت. گفت: یا اباالحسن، این را شتر را میفروشم؛ بخر. علی گفت: نتوانم؛ که بهای آن ندارم. اعرابی گفت: به تو فروختم تا وقتی که غنیمتی در رسد یا عطائی از بیتالمال به تو درآید. علی آن شتر به شصت درم بخرید و فرا پیش کرد. اعرابی دیگر پیش وی درآمد؛ گفت: یا علی، این شتر به من فروشی؟ گفت: فروشم. گفت به چند؟ گفت: به چندانک خواهی. گفت به صد و بیست درم خریدم. علی گفت: فروختم. صد و بیست درم پذیرفت از وی و به خانه باز شد. با فاطمه گفت که ازین شصت درم با بهای شتر دهم به اعرابی و شصت درمْ خود به کار بریم. بیرون رفت به طلب اعرابی. مصطفی را دید. گفت: یا علی، تا کجا؟ علی قصّه خویش باز گفت. رسول خدا شادی نمود و او را بشارت داد و تهنیت کرد؛ گفت: یا علی، آن اعرابی نبود؛ آن جبرییل بود که فروخت، و میکائیل بود که خرید، و آن شتر، ناقهای بود از ناقههای بهشت. این آن قرض بود که تو به اللّه دادی و درویش را به آن بنواختی، و قد قال اللّه ـ عزّ و جلّ ـ «مَنْ ذاالَّذی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضَا حَسَنا»(11)
و باز در ذکر فضایل علی(ع) به "ردّالشمس" اشاره میکند و آن را معجزهای برای علیّ بن ابیطالب میداند؛ چنانکه این معجزه برای سلیمان پیامبر پیدا شده بود. مینویسد: «در خبر است که مصطفی ـ صلواتُ اللّه و سلامُه علیه ـ سر بر کنار علی نهاد و بخفت. علی(ع) نمازِ دیگر نکرده بود. نخواست که خواب بر رسول قطع کند. مردِ عالم بود؛ گفت: نمازْ طاعت حقّ، و حرمتْداشتِ رسولْ طاعت حق. همچنان میبود، تا قرصِ آفتاب به مغرب فرو شُد. مصطفی(ص) از خواب درآمد. علی گفت: یا رسولاللّه، وقت نمازِ دیگر فوت شد و من نماز نکردم. رسول گفت: ای علی، چرا نماز نکردی؟ گفت: نخواستم که لذّت خواب بر تو قطع کنم. جبرئیل آمد که یا محمّد، حق ـ تعالی ـ مرا فرمود تا قرصِ آفتاب را از مغرب باز آرم تا علی نمازِ دیگر به وقت بگزارد. بعضی یاران گفتند: قرص آفتاب را چندان بازآورد که شعاع آفتاب دیدیم که بر دیوارهای مدینه میتافت(12)».
در پایان، به روایتی که میبدی از حضرت علی(ع) در ذیل آیه شریفه: «یا أیُّها الّذینَ آمَنوا إذا ناجَیْتُمُ الرّسولَ فَقَدِّموا بَیْنَ یَدَیْ نَجْویکم صَدَقةً»(13) نقل کرده و جامع همه فضایل آن حضرت است، اشاره میکنیم: «امیرالمؤمنین علی(ع) گفت در بعضی روایات که: چون این آیت فرو آمد، یک دینار به صدقه دادم و ده سؤال از رسولِ خدا کردم. گفتم: یا رسولاللّه، کیفَ اَدعواللّهَ: خدای را ـ جلَّ جلالُه ـ چون خوانم و چگونه پرستم؟ گفت: بِالصِّدق و الوِفاء. عهدی که روزِ «بلی»(14) با وی رفته، به وفای آن باز آیی و در گفتار و کردار خود صدق به جای آری. آنچه نمایی، داری(15) وآنچه گویی، کنی و از آنجا که آواز دهی، باشی. گفتم: ما أسألُ اللّهَ: از خدا چه خواهم؟ گفت: السّلامةُ فیالدُّنیا و الآخرة: در دنیا و آخرت، سلامتِ دل از آفاتِ بشریّت و عافیتِ تن از انواع بلیّت. گفتم: ما أَصنَعُ لَنَجاتی؟: چه کنم تا در انجمنِ رستاخیز از رستگاران باشم؟ ایمن از فزعاتِ قیامت و رسیده به درجاتِ جنّت؟ گفت: کُلْ حلالاً و قُل صدقا: آنچه خوری، حلال خور و آنچه گویی، صدق گوی. حرام را به خود راه مده، که حرام بدْ سرانجام بود. از دروغ بپرهیز، که هر که دروغ گوید، در دو جهان بدنام بود. گفتم: مَالحیلةُ؟: حیلت چه کنم تا آن بُوَد که من خواهم؟ گفت: ترکُ الحیلة حیلةٌ: حیلت بگذار و بدانکه همه آن بُود که اللّه خواهد و حیلت و تدبیر بنده هرگز با تقدیرِ اللّه برنیاید. گفتم: ما علیّ؟ بر من چیست از احکام تا بگزارم؟ و از عهده آن بیرون آیم؟ گفت: امر اللّه و رسوله به هر چه اللّه فرمود از واجبات و مفروضات و هرچه رسول گفت از مسنونات و مندوبات. گفتم: مَاالرّاحةُ؟: آسایش و راحت چیست؟ قال: الجَنَّةُ. گفت: راحت آن است که در بهشتِ با نعمت، فرود آیی و از دوزخِ با عقوبت، ایمن شوی. گفتم: ماالسّرورُ؟ قالَ الّرؤیةُ: گفتم: شادی چیست و آن کامشادی کی؟ گفت: شادی، آن شادی که شبِ فراق به سر آید و صبحِ وصال از مطلع اقبال برآید و بنده شاهدِ جمالِ ذوالجلال بیند. گفتم: مَاالحقُّ؟ قالَ: الاسلامُ: گفتم: آن حق که باطل را در آن راه نیست، چیست؟ گفت: دین اسلام. گفتم: مَاالفسادُ؟ قالَ: الکُفرُ: آن فساد و تباهی که از راستی و پاکی دور است، چیست؟ گفت: کفر ورزیدن و حق بپوشیدن. گفتم: مَاالوَفاءُ: وفا چیست و مرد وفادار کیست؟ قال: شَهادةُ أنْ لا إله الاّ اللّه: گفت: کلمه شهادت گفتن و بر ایمان و توحید و اخلاص مستقیم بودن».
آمَنَ قریشا أنْ تکونالخلافة الاّفیهم10:626
آمین خاتَمُ رَبِالعالمین یَختُم به دُعاء عَبدِهِالمؤمنِ [وَ قیل] یَختُم بِهِ بَراءَةِ أهلِالجَنّة مِنَالنّار1:23
آیةٌ فی کتابِاللّهِ لَمْیَعَملْ بِها أحدٌ قَبلی وَ لایَعلَمْ بِها أحدٌ بَعدی وَ هِیَ آیَةُالمُناجاةِ10:21
إحذَروا نَفَارَ النِّعَمِ فَما کلُّ شارِدٍ بِمَردودٍ 3:135
اَدّوا الأمانةَ وَلَوْ إلی قاتل أولادِ الاْءَنبیاء2:170
إذا اشتکی أحدُکم شَیئا فَلْیَسأل امرأتِهِ ثَلاثة دَراهم مِن صِداقها و... 2:412
إذا وَصَلَتْ إلَیکُم أطرافَ النِّعَمِ فَلاتَنفَروا أقصاها بِقِلَّةِالشُّکرِ 3:135
أراد اللّهُ اَنْ یَظْهَرُ کِرامَتَهُ عَلَیالمؤمنین، فَلَو لَم یَکُنْ إبلیسُ وَ وَسوَسَتِهِ لما... 2:701
أربَعَةُ آلافٍ فَمادونَها نَفَقَةٌ وَ مافَوقَها کَنْزُ و الکَنْزُ جَمعُالشَّیءِ وَ تَکنیفِه 4:126
أَفَحَسِبْتُم أنَالمَوتَ لاَیَعلَمُکم و القَبرُ لایَضُمُّکم وَ القیامةُ لاتَجمَعُکم وَالربُّ لایَقْضی...6:437
أفضلُ الجَهادِ الاْءَمرُ بِالمعروفِ وَالنَّهْیِ عَنِ المُنکَرِ وَ شَنَآنُالفاسقین، فَمَن أمر... 2:234
أُقاتِلُهُم حَتّی یَکونوا مِثلُنا. فَقال: علی رُسُلک حتّی تَنزلَ بِساحَتِهم...3:494
الا لایتبع مُدبرا وَ لایوقَفُ عَلی جریحٍ9:252
«البَحر المَسجور» بَحرٌ تَحتَالعرشِ غمره کَما بَینَ سَبع سَمواتِ إلی سَبع أرضَین...9:333
الدّنیا تَضُرُّ و تغرُّ و تَمُرُّ 8:162
الرَّحمنالرَّحیم ینفی بِهِما القنوطِ عَن خَلقه فَلَهُ الحمد 1:13
السّحت خمسَةُ عشر: الرّشوةُ فی الحُکم، و مهر البَغی، و حُلوان الکاهِن... 3:119
السّلامُ عَلَیکُم یا اهلَ القبورِ، أموالُکم قُسِمَتْ و دورُکم سُکِنَتْ و نساءُکم نُکِهَتْ...1:316
الفَرقُ بَیَن صَلَوتِنا و صَلوةِ أهلِالکتابِ الوَسوسةُ، لاِءَنّالشَّیطانَ فَرَغَ مِنهُم و مِن عِلمِهم2:701
النّحرُها هُنا «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانحَر» وَ ضَعْالیَدَین فیالصّلوة علی النحر 10:638
النَّسبُ ما لایَحِلّ النِّکاحِهِ، والصَّهرُ مایحلُّ نِکاحِهِ، فالنَّسبُ مایوجِبُالحُرَمةُ... 7:49
النَّعَمُ سِتَّةٌ: الاسلام، و القرآن، و محمّد، و السِّتر، و العافیة، و الغَنی عَمّا فی أیدیالنّاس1:410
انّالایمانَ یَبدو لمظّةً بیضاءَ فی القلب، کُلّما أزداد الایمانَ أزدادتْ بَیاضا... 2:352
إنّالبرقَ مَخاریقٌ مِنَالنّار فی أیدیَالملائکة تُزَجُر بِهَا السّحاب 5:173
انّ المؤمنَ إذا قُبِضَالمَلَکُ روحَهُ إنتَهی بِهِ إلیالسَّماء وَ قالَ یاربُّ عَبدُک فَلانٌ...6:140
انّ رجلا و امرأة ایتا علیّا، مع کلّ واحد منهما قیامٌ من الناس، فقال علی... 2:494
إنّ عثمانَ مِنَالذّین آمَنوا و عَمِلواالصّالحاتَ ثُمّ اتَّقوا و آمَنوا ثُمّ اتَّقوا و احسنوا 3:227
انّ علیّا سمع رجلاً یقول فی ناحیة المسجد «لا حکم الاّ اللّه» فقال علی: کلمة حق ارید بها باطل... 9:252
إنَّ علیّا(ع) سَمِعَ رَجُلاً یَقولُ فیناحیةِ المَسجدِ: لاحُکمَ إلاّللّه. فَقالَ: کلمةُ حقّ أُریدُ بها باطل...9:252
انّ علیّا(ع) عنه سُئِلَ کَیفَ یُحاسِبُهُم فیحالةٍ واحِدَةٍ، فَقالَ کَما یُرزِقُهم فیحالةٍ واحدةٍ6:540
انّ علیّا(ع) قالَ لمّا ماتَ أبوطالبُ أتیتُ رسولَاللّهِ فَقُلتُ: یا رسولَاللّه(ص) إنَّ عَمَّک...4:222
انّ علیّا(ع) مرّ عَلی رَجُلٍ وَ هُو یَزِنُ الزّعفرانَ و قَد أرجَحَ فَکَفاالمیزان. ثُمّ قال...10:314
انّ علیّا مرّ علی رجل و هو یزن الزّعفران و قد ارجح فکفا المیزان. ثمّ قال: اقم الوزن بالقسط...10:314
انّ علیّ بن ابیطالب قضی بقضیّة، فقال رجل من ناحیة المسجد یا امیرالمؤمنین لیس القضا...5:113
إنّ فیالجَنّةِ لُؤلُؤتَین إلی بَطنانِ العَرشِ، واحدةٌ بَیضاءُ، والأُخری صَفراءُ، فی کلِّ...3:111
إنّ قبَر هودِ بِحَضرموتِ فی کَثیبِ أحمر 3:656
انّکم تَقُرّونَالوَصیَّةَ قَبلَ الدَّینِ و بَدأ رسولُاللّهِ(ص) بالدَّینِ قَبلَالوصیّةِ 2:439
إنّ لِلباطلِ جَولَةٌ ثمَّ یَضْمَحِلُ 2:31
إنّما أخذَتُهم الرَّجفةُ مِن أجلِ دَعویهم عَلی موسی قتل هارون، و ذلک أنّ موسی و...3:755
انّما مَثَلُالعُلَمآء کَمَثَلِ الا کفّ إذا قُطِعَتْ کفّ لَم تعد 5:215
انّه (علیّ بن ربیعه) شهد علیّا(ع) حین رکب، فلا وضع رجله فی الرّکاب، قال: بسماللّه...9:55ـ54
إنّی لاَءرجو ان أکون أنا و عثمانُ و طلحةُ و زبَیرُ مِن الّذینَ قال اللّهُ: و نَزَعْنا... 3:615
أوحیاللّهُ إلیهَ(ص) یا محمّدُ لَولا انّی أُحبُّ مُعاتبةَ أُمَتِّک لمّا حاسبتُهم 3:359
أوّل مَن یَکسا یومَالقیامةِ إبراهیمُ قَبطیتَین والنّبی ... 3:633
أولیاءُاللّه قومٌ صَفَرُالوُجوهِ مِنَ السَّهر، عَمَشَ العُیونِ مِنَ العِبَر، حَمَضَ البُطونِ مِنَ الخوی...4:310ـ309
إیّاکم وَالخُصوماتَ فَإنَّها تمحقُ الدّینَ2:673/3:61
أنا أوَّلُ مَن یجثو الخُصومة بَینَ یَدَیاللّهِ ـ عزّ و جلّ ـ یومَالقیامة 6:348
بَخبَخٍ مِن مِثلِک یَابن ابیطالب، یبا هیاللّه ـ عزّ و جل ـ بکالملائکة1:554
بسماللّه فاتقةٌ للرّتوق، مسهّلةٌ للسّرُور، شفآءٌ لما فیالصُّدور 8:113
بَعَثَاللّه رسولاً اسود لم یقصّه فی القرآن8:497
تتشّقق (السّماء) مِن المجرّة و المجرّة باب السّماء و انشقاق السّماء من علامات القیامة10:427
تمامالنّعمة الموت علیالاسلام 1:410
جاء (هذه الآیه: انّ الّذین اجرموا:...) فی نفر من المسلمین الی النّبی(ص) فسخّر منهم المنافقون... 10:419
خلیلان مؤمنان و خلیلان کافران، فمات احد المؤمنین فقال یاربّ... 9:82
خیار هذه الامّة الّذین ألاّ یشغلهم دنیا هم عن آخرتهم و لا آخرتهم عن دنیاهم5:210ـ209، 473
خیر بئر فی النّاس بئر زمزم و شرّ بئر فی الناس بئر بلهوت فی ذلک الوادی الّذی، بحضرموت9:160
خیر وادیین فی أُناس وادٍ بمکّة و وادٍ نزل به آدم بأرض هند و شرّ وادیین... 9:160
دار البوار بدر 5:258
دخلت (ابی عبداللّه الجدلی) علی علیّبن ابیطالب(ع) فقال: یا اباعبداللّه ألاّ أنبّئک بالحسنة...7:263
دخل علیُّ(ع) علی رجل یعوده، فقال انّی ارید ان اصوی فقال علیُّ أنَّ اللّه تعالی یقول...1:477
روّحوا هذه القلوب و اطلبوا لها طرایف الحکمة فانّها تملّ الابدان 1:363/7:497
سئل علیّبن ابیطالب(ع) عن سحان فقال: کلمة رضیها اللّه لنفسه 9:476
سئل علی(ع): ایمّس المحدّث المصحّف؟ فقال لا9:464
سبحاناللّه کلمةٌ احبّهااللّه و رضیها و قالها لِنفسه و احبّ ان یقال له، و لم تقل الاّ لربّنا...2:107
سورة الانعام مَن قرأها فقد انتهی فی رضا ربِّه3:285
طهرّوا بیوتَکم من نسجالعنکبوت فانّ ترکه فیالبیوت یورث الفقر 7:393
عاش (ذوالقرنین) مائة سنة فقتل ثمّ احیاهاللّه و عاش مائة اخری فصحب فیالدّنیا قرنین5:736
عجبتُ لمن یقنط و معهالنّجاة 2:681
علی(ع) عُلّم علما علّمه رسولاللّه(ص) و رسولاللّه(ص) علّمه اللّه ـ عزّ و جلّ ـ فعلم النّبی(ص)10:686
عنّ علیّ بن ابیطالب سئل و هو القدوة فی قتال
اهل البغی عن اهل الجمل و صفّین امشرکون هم... 9:252
غرّی غیری یا دنیا فقد تَبَتُّک ثلاثا 2:598
قال سلیمان بامراللّه ـ عزّ و جلّ ـ للملئکة الموکّلین بالشّمس... 8:349
قال محمّد بن الحنفیّة قُلتُ لأبی أنت التّالی، قال: و ما تعنی بالتّالی. قلت قوله سبحانه...4:366
قال محمّد بن الحنفیّة قلت لأبی انت التّالی، قال: و ما تعنی بالتّالی؟ قلت قوله سبحانه...4:366
قیل لعلیّ(ع) ما «الخنّس الجوار لکنّس؟» قال هی الکواکب تخنّس بالنّهار فلا تری...10:397
قیمة کلِّ امریء ما یحسنه 7:520
کان (علی علیهالسّلام) یقول فینا اهل بدر نزلت هذه الآیه الا یمسّهم فیها و ما هم منها بمخرجین... 5:321ـ320
کان علی(ع) یتوضّأ الکلّ صلوة و یقرأ هذه الآیة: یا ایّها الّذین آمنوا اذا قمتم... 3:37
کان عندی عشرة دراهم، فکنت إذا ناجیت النّبی(ص) تصدّقت بدرهم فنسخت و لم یعمل بها احد غیری 10:21
کان لعلیّ بن ابیطالب کرّم اللّه وجهه ثلث لو کانت لی واحدة منهنّ کانت احبّ الی من حُمرالنعم...10:21
کان للمجوس علم یعلمونه و کتاب یدرسنه و انّ ملکهم سکر فوقع علی ابنَتِةِ أو أُختِه...4:115
کلّ مطیع یکال له کیلاً و یوزن له وزنا الاّ الصّابرین فانّه یحثی علیهم حثیا 8:393
لاتتفرّقوا فالجماعة رحمةٌ و الفرقة عذابٌ 9:10
لا تحزن علی الدّنیا فانّ الدّنیا ستّة اشیاء: مطعومٌ و مشروبٌ و ملبوسٌ و مشمومٌ و...9:497ـ496
لاجمعة الاّ فی مصر جامع 10:101
لا والّذی فلق الحبّة و برأ النّسمة3:432
لا یدخل الجنّة الاّ نفس مسلمة و لا یحجّ بَعدَالعام مشرک و لا یطوف... 4:89
لتفرقنَّ هذه الامّة علی ثلاث و سبعین فرقة کلّها فیالنّار الاّ واحده 2:232
لقد سمعنا فی المسجد همهمة و لم نر لهم شخصا فسمعنا هاتفا تهتفّ...6:246
لکلّ مؤمنة مطلقة حرّة أو امّة متعة و تلا هذه الآیة و للمطّلقات متاع... 1:648
لمّا اهبط آدم(ع) من الجنّة الی الارض، احرقته الشّمس فاسودٌ جسده، فاتاهُ جبرئیل1:484
لمّا نزلت «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» ضجّت جِبالُ الدّنیا حتّی کنّا نسمعُ دوّیها...2:402
لم یبعثاللّه نبیّا آدمَ و من یعده الاّ اخذت علیه العهد فی محمّد و امره، و... 2:180
ما اخذ اللّه علی اهل الجهل اَن یتعلّموا حتّی اخذ علی اهل العلم ان یُعلّموا لأنّ...2:374
ما اری رجلاً ولد فی الاسلام أو ادرک عقله الاسلام یبیت ابدا حتّی یقرء... 1:687
مات خزّان الاموال وَ هم احیاء و العلماء باقون ما بقی الدّهر، اجسادهم مفقودة...7:470
مازلنا نشک فی عذاب القبر حتّی نزلتْ «ألهیکُم التّکاثر» الی قوله... 10:598
ما قلعتها (باب الخیبر) بقوّة جسمانیّة: انّما قلعتها بقوّة ربّانیّة 9:214
مسکین ابن آدم ینظر بشحمٍ و یتکلّم بلحمٍ و یسمع بعظمٍ... 4:158
مِنَ السّنة ان لایقتل مسلم بکافروان لایقتل حرّ بعبد 1:473
مَن أحبّ أن یکال له غدا بالکیل الاوفی فلْیکن آخِر کلامه حین یقوم من مجلسه...8:313
من وَسَّعَ عَلَیه دنیاء و لم یعلم انّه مکر به فهو مخدوع عن عقله 2:22
واللّه ما علم عدوّ اللّه و انّما علم موسی و الاوّل اظهر لانّ علم موسی لایکون حجّةً علی فرعون 5:629
هذه معصیة ما عصی اللّه تعالی بها الاّ امّة واحدة فأهلکهم، و انّی أری أن یحرق بالنّار3:673
هو (مسجدالحرام) اوّل بیت وضع للنّاس مبارکا و هدی للعالمین 2:213
یا باعمر! أتدری علی کم افترقت الیهود؟ قلت: اللّه و رسوله أعلم. قال: افترقت علی احدی...3:531
یا صفراء اصفریّ و یا بیضاء ابیضیّ و غرّی غیری 5:453
یا عبداللّه اتّق اللّه و لا تنافق فاِنّ المنافقین شرّ خلیفةاللّه1:80
یا لَیت أمّی لم تلدنی و یا لَیت السّباع مزّقت جلدی و لم اسمع بذکر جهنّم 5:332
یا من لا یعلم أحد من خَلقه کَیف هو غیره6:463
یبدو الایمان لمظة فی القلب کلّما ازداد الایمان ازدادت اللّمظة 4:238
یخرج الرّوح عند النّومِ و یبقی شعاعِه فِی الجسد فبدلک یری الرّؤیا فاذا انتبه...8:421
یُرسَل علیالنّاس یوم القیامة ریحٌ منتنةٌ یتأذّی بها کلُّ بَرّ و فاجر، فتأخذ بانفاس النّاس2:479
از ایشان (یأجوج و مأجوج) گفته که از ایشان کس هست که بالای ایشان یک شیر است و هست که... 5:743
از مهاجران هیچ کس با پدر و مادر در اسلام مجتمع نشد، مگر بوبکر صدّیق، و ربّالعزّه او را وصیّت کرد... 9:149
اگر اللّه خواستی که امّت احمد را عذاب کند، ماه رمضان به ایشان ندادی و نه سورة «قل هو اللّه احد» 1:496
امیرالمؤمنین علی(ع) را پرسیدند از قدر؛ گفت: سرّاللّه فلا تکشفه بحر عظیم فلاتلجه 6:234
امیرالمؤمنین علی(ع) به قومی بگذشت که شطرنج میباختند... 3:14
امیرالمؤمنین علی(ع) دیناری بر دست نهاد؛ گفت: یا صفراء اصفری و یا بیضاء...5:453
امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسّلام ـ به جماعتی درویشان گذر کرد. آن هیبت دیدار ایشان...2:81
امیرالمؤمنین علی(ع) مردی را دید سر در پیش افکنده... 2:547
بادها چهارند: شمال و جنوب و صبا و دبور. گفتا و حدّ شمال از حدّ قطب است تا به مغرب آفتاب... 1:438
بر در بهشت درختی است که از بیخ آن دو چشمه آب روان است. مؤمن آنجا رسد...8:438
چون این آیت فرو آمد (یا ایّها الّذین آمنوا اذا ناجیتم الرّسول...)، یک دینار به صدقه دادم...10:28ـ27
حسنه این جهانی هم جفت شایسته است، و آن جهانی حوراء بهشتی، و عذاب آتش که...1:543
در همه قرآن، آیتی از این امیدوارتر نیست که انّ اللّه لا یغفر أنْ یُشرکَ بِهِ...2:536
راحت و آسایش یکبارگی از دل باز مگیرید که دل از آن نابینا شود 1:614
شبی از شبها علی(ع) مرا (ابن عبّاس) گفت: «چون نماز خفتن گزارده باشی، نزدیک من حاضر شو...10:686
شبی جبرئیل امین ندا در عالم در داد که: «معاشر النّاس ما قعودکم و قد...2:316
حسین بن علی(ع) پدر را دید که به یک پیراهن حرب میکرد. گفت: لیس هذا زیَّ المحاربین...9:298
علیّبن ابیطالب(ع) را پرسیدند که جزیه از محبوس پذیریم؟ گفت آری، که ایشان را کتابی بود...1:516
علیّ مرتضی(ع) فرمود که روزی جهودی مرا گفت: در کتاب شما آیتی است، بر من مشکل شده...1:18
عقل بر دو ضرب است: مطبوع و مسموع. و کمال بنده در دینداری وی به آن است که...1:649
مرائی را سه نشان است، که تنها باشد، کاهل بود، و که مردمان را بیند، به نشاط بود... 1:726
هر چه از رسول خدا(ص) بشنودمی، اللّه مرا بدان منفعت دادی... 3:51
یکی را در خاک مینهادم؛ سه بار روی او بهجانب قبله کردم؛ هر بار روی از قبله بگردانید...8:219
ـ المیبدی، ابوالفضل رشیدالدّین، کشفالاسرار و عدّةالابرار، به سعی و اهتمام علیاصغر حکمت، چاپ دوم، خوارزمی، تهران 1361.
1ـ سوره توبه، آیه 100
2ـ کشفالاسرار، ج 4، صص 203ـ202 همه ارجاعات این مقاله به تفسیر کشفالاسرار و عدةالابرار، ابوالفضل، رشیدالدین میبدی به اهتمام علیاصغر حکمت، چاپ چهارم، انتشارات امیرکبیر، تهران 1368.
3ـ سوره بقره، آیه 207.
4ـ کشفالاسرار، همان، ج 1، ص 554
5ـ کشفالاسرار، همان، ج 1، ص 18.
6ـ کشفالاسرار، همان، ج 2، صص 759ـ758
7ـ کشفالاسرار، همان، ج 5، ص 646 به بعد.
8ـ کشفالاسرار، همان، ج 9، صص 214ـ213
9ـ کشفالاسرار، همان، ج 3، صص 151ـ150.
10ـ سوره بقره، آیه 245.
11ـ کشفالاسرار، همان، ج 1، صص 663ـ662.
12ـ کشفالاسرار، همان، ج 8، ص 361.
13ـ سوره مجادله، آیه 12
14ـ اشارت است به روز آفرینش مردم.
15ـ داری: به معنی «داشته باشی» آمده است.